يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ(حجرات 13) * * * ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‌ها و قبیله‌ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ (اینها ملاک امتیاز نیست،) گرامی‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست؛ خداوند دانا و آگاه است! * * * ای مردمان شما را از مردی و زنی/ما آفریده‌ایم به علم و به اقتدار/ دادیمتان قرار به اقوام گونه‌گون/انس و شناخت تا که به ‌هم‌ آورید بار/ بی‌شک بود زجمع شما آن‌عزیزتر/نزد خدا که بیش به تقواست ماندگار/ زان‌رو که هست عالم و آگاه کردگار/بر مردمان مومن و مشرکت بروزگار

 

      
کد خبر: ۱۱۱۱۰۶
زمان انتشار: ۱۲:۴۸     ۱۴ بهمن ۱۳۹۱
نگاهی به مهم‌ترین فیلم اکران شده در روز نخست
سرویس نقد رسانه 598 به نقل از رجانیوز: قطعاً خوش‌ساخت‌ترین و خوش ریتم‌ترین فیلم اکران شده در روز اول برج میلاد، فیلم «گناهکاران» به کارگردانی بازیگر کهنه‌کار سینمای ایران –«فرامرز قریبیان»- بود که با استقبال نسبتاً مناسب اهالی رسانه ربرو شد. فیلمی که کیفیت آن با وجود تمام ضعف‌های ساختاری و محتوایی‌اش، قطعاً از انتظارات بالاتر بود و نشان داد که ستاره‌ی سال‌های دور بازیگری سینمای ایران، در کارگردانی هم حرف‌هایی برای گفتن دارد.
«گناهکاران» از آن دست فیلم‌هایی است که در همان ابتدای آن یک قتل رخ می‌دهد و در ادامه، تمام ماجرا پیرامون همین قتل و یافتن قاتل، شکل می‌گیرد. اما آنچه که این فیلم را از تله فیلم‌های پلیسی یا دیگر آثار جنایی سینمای ایران –که البته چندان پرشمار هم نیستند- جدا می‌کند، حضور دو کاراکتر پلیس متفاوت و خرده داستان‌های پیرامون آن دو است. یکی پلیسی کهنه‌کار، خودرأی و خشن –با بازی «فرامرز قریبیان»- است که برای رسیدن به قاتل، از قانون‌شکنی و اعمال خشونت ابایی ندارد و از همین رو، نیروهای حفاظت پلیس، به کار او حساس شده‌اند و دیگری –با بازی «رامبد جوان»- پلیس میان‌سال، قانون‌مدار و نه‌چندان عملگرایی است که اتفاقاً در گذشته عاشق مقتول بوده است و با پدر مقتول هم – که خود سرهنگ بازنشسته‌ی آگاهی است- رابطه‌ی شاگردی و استادی دارد.
      
بدین ترتیب، مهم‌ترین جذابیت فیلم در همین‌جا و در تعامل بین این دو پلیس و تضادهای بین روش کاری آن دو شکل می‌گیرد که باعث می‌شود «گناهکاران» از یک فیلم معمولی پلیسی، متمایز شود. چنانکه جذاب‌ترین سکانس‌های فیلم، در لحظاتی شکل می‌گیرد که سرگرد «تدین» با مظنونین به قتل، با خشونت رفتار می‌کند و با روش خشن خود، از آن‌ها اطلاعات می‌گیرد. لحظاتی که اتفاقاً بامزه هم هست و از لحن تلخ یک فیلم اجتماعی ضد سیستم که ناامیدی از اصلاح جامعه و بی‌اعتمادی از نیروهای امنیتی در جای جای آن به چشم می‌خورد، می‌کاهد. 
 
 
دومین وجه تمایز «گناهکاران» با فیلم‌های مشابه، رنگ و بوی «ضد سیستمی» فیلم است که به طور واضحی می‌خواهد فساد در نیروهای امنیتی و ناتوانی سیستم از مقابله با آن و حتی حمایت از این فساد را با مدل هالیوودی این گونه فیلم‌ها نشان دهد که قطعاً در نوع خود، متهورانه و جسورانه است. این اتکا به مدل هالیوودی، در بسیاری از فرازهای فیلم خود را نشان می‌دهد و اتفاقاً کارگردان، در بازنمایی این مدل هالیوودی فیلم‌های ضد سیستمی تا اواخر فیلم به شدت موفق است. هر چند برخی بازیگوشی‌ها در کارگردانی، مانند استفاده از نریشن با صدای «رامبد جوان» و نیز چند تصویری کردن برخی سکانس‌ها، تا حدود زیادی زائد بوده و به این مدل لطمه زده است. اما مهم‌ترین اشکال فیلم جایی شکل می‌گیرد که سازندگان «گناهکاران» در پایان‌بندی سعی می‌کنند تا از مدل هالیوودی فاصله بگیرند و سیستم را نه از درون، که از بیرون نقد کنند.
 
در واقع، فیلم در پایان مسیر خود را از فیلم‌های هالیوودی ضد سیستم جدا می‌کند و ترجیح می‌دهد بیرون بأیستد و سیستم را نقد کند. در حالی که در فیلم‌های هالیوودی همچون «دشمن ملت»، تریلوژی «هویت بورن» و یا «هری کثیف»، همیشه در پایان اراده‌ای که برای اصلاح سیستم وجود دارد، بر فساد فائق آمده و یک‌تنه، سیستم آلوده را به هم می‌ریزد. اما اینجا در عین ناباوری، پلیس گناهکار از سیستم ترفیع می‌گیرد و پلیس مصلح، توبیخ می‌شود! البته در این میان، ممیزی برعکس وزارت ارشاد هم در شکل‌گیری چنین پایان عقیمی بی‌تأثیر نبوده است؛ تا جایی که پایان قبلی فیلم که با کشته‌شدن کاراکتر «رامبد جوان» توسط سرگرد «تدین» همراه بود، حذف و پایان کنونی ترجیح داده شده است!
 
بدین ترتیب، فیلم به یک نقد از بیرون تمام عیار که سیستم امنیتی و اطلاعاتی کشور را به کل آلوده نشان می‌دهد، تبدیل شده که قهرمان آن اصرار دارد فاصله‌ی خود را با حاکمیت در خلال دیالوگ‌ها نشان دهد؛ درست مثل قهرمانان فیلم‌های «کیمیایی» -هم‌محلی دوران نوجوانی و رفیق صمیمی «قریبیان»- که به روش‌های فردی در مبارزه با فساد معتقدند و هیچ مشروعیتی برای سیستم حاکم –چه شاهنشاهی و چه جمهوری اسلامی- قائل نیستند. 
 
البته این نقد بدین معنا نیست که نگارنده و همفکرانش، به نشان دادن یک پلیس آلوده یا حتی مجموعه‌ای از پلیس‌های آلوده اعتراض دارند؛ نه! نقد به آنجایی وارد است که کارگردان هیچ جایی برای احتمال اصلاح وضعیت و اراده‌ای برای حل مشکل  باقی نمی‌‌‌گذارد. درست بر خلاف فیلم‌های هالیوودی که همیشه در پایان، قهرمان دست تنهای فیلم موفق به از بین بردن فساد می‌شود؛ حتی اگر در این راه، مجبور به مبارزه با کل سیستم باشد!
 
از سوی دیگر، یکی دیگر از نقاط تاریک این فیلم آنجایی است که فیلمنامه‌نویس کاراکتر «نادر روانگر» -با بازی«رامبد جوان»- را با طراحی نریشن، راوی فیلم قرار داده تا نمایش بدون مناسبت و ناگهانی صحنه‌های گره‌گشای پایان فیلم را که پرده از هویت قاتل برمی‌دارد، توجیه کند و مثلاً به مخاطب این‌گونه القا شود که در پایان، راوی فیلم حقیقت را افشا می‌کند. به عبارت دیگر، نحوه‌ی کار فیلنامه‌نویس به شکلی است که نتوانسته گره‌گشایی پایانی را در فیلمنامه جا دهد و در پایان مجبور شده بدون هیچ توجیهی حقیقت را آن طور که هست نشان دهد که این قطعاً از ضعف فیلمنامه‌ی او نشأت می‌گیرد.
 
بدیهی است که گره‌گشایی در فیلمنامه نباید از بیرون شکل گیرد، بلکه گره‌ی اصلی باید در خلال داستان گشوده شود. اما در اینجا در حالی که داستان تمام شده، نویسنده خود وارد می‌شود و حقیقت را به مخاطب ارائه می‌دهد؛ بدون اینکه این سکانس‌های افشای حقیقت، با کلیت فیلمنامه همسو باشد. کارکرد انتخاب راوی و داشتن نریشن هم، از همین روست که البته این کار به دلیل ضعف مونولوگ‌های کاراکتر «نادر روانگر» -بر خلاف کاراکتر سرگرد «تدین» که دیالوگ‌های محکمی برای او نوشته شده- و نیز قطع نریشن از اواسط فیلم اصلاً موفق نیست.
 
در کنار این‌ها، فیلم از چند اشکال دیگر هم رنج می‌برد. به طور مثال، «فرامرز قریبیان» به عنوان یک پلیس عملگرا، از آمادگی بدنی کافی برخوردار نیست و سکانس‌های دویدن او، به خوبی نشان می‌دهد که قهرمان سال‌های دور سینمای ایران، برای ایفای چنین نقش‌هایی کمی پیر شده است؛ هر چند «قریبیان» این نقش جذاب را به جز آنجا که به ورزیدگی و آمادگی بدنی نیاز دارد، خیلی خوب بازی کرده است.
 
برخی صحنه‌های فیلم و اطلاعات هم کاملاً اضافی است. مثلاً مشخص نیست که چرا باید قاتل برای اقوام و نزدیکان برخی شخصیت‌هایی که قرار است در ادامه توسط خود او به قتل برسند، نامه‌هایی را پست کند؟ مثلاً اینکه عمه‌ی «حامد» از اعمال او در تهران خبردار شود، در حالی که او قرار است به زودی به قتل برسد، چه کارکردی در فیلم و چه منفعتی برای قاتل دارد؟ ماجرای قتل برادر سرگرد «فرازمند» چیست و قرار است چه استفاده‌ای در داستان داشته باشد؟ و سوالاتی از این دست، البته می‌تواند ادامه هم داشته باشد.
 
آخرین نکته اینکه «گناهکاران» با وجود همه‌ی اشکالات بالا، فیلم خوش ریتمی است که تا پایان مخاطب را به دنبال قصه‌ی خود می‌کشاند و به مدد فیلمبرداری درخشان «هومن بهمنش»، از غنای تصویری متناسبی هم برخوردار است. به همین جهت است که مجبوریم از هدر رفتن فیلمی که می‌توانست بیرون گود نأیستد و جامعه‌اش را از درون نقد کند، تأسف بخوریم. فیلمی که می‌توانست در عین نشان دادن فساد نیروهای امنیتی، اراده‌ای هم برای اصلاح وضعیت در قاب دوربینش قرار دهد. کاش «قریبیان» و پسرش –به عنوان نویسنده‌ی فیلمنامه‌‌ی «گناهکاران»- فیلم را تا پایان هالیوودی ادامه می‌داند؛ نه اینکه هالیوودی بودن در چند دقیقه‌ی پایانی فیلم از یادشان برود...
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها