أمیرالمؤمنین علی علیه السلام: اِعلَموا أنَّ الأمَلَ یُسهی العَقلَ و یُنسی الذِّکرَ ***بدانید که آرزو خرد را دچار غفلت می سازد و یاد خدا را به فراموشی می سپارد. ***

امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام: منْ أَحَدَّ سِنَانَ الْغَضَبِ لِلَّهِ، قَوِيَ عَلَى قَتْلِ أَشِدَّاءِ الْبَاطِلِ. *** هر كه سر نيزه خشم خود را بخاطر خدا تيز كند، در نابود كردن سخت ترين باطلها توانا بود.

      
کد خبر: ۱۱۶۸۵۶
زمان انتشار: ۱۰:۰۲     ۱۲ اسفند ۱۳۹۱
گزيده‌اي از سرمقاله روزنامه‌هاي امروز را مي‌توانيد، اينجا بخوانيد.
تشریح نتیجه مذاکرات آلماتی از نگاه سعدالله زارعي در مقاله ای با عنوان«ايران و تيم جديد امنيتي اوباما»،منتشر شده در ستون سر مقاله امروز روزنامه کیهان:

نگاه باراك اوباما در دوره دوم رياست جمهوري خود به ايران، نگاه كسي است كه درصدد است بالاخره در مواجهه با ايران «دستاوردي» داشته باشد. او البته نمي خواهد با ايران به «توافق» برسد، مي خواهد ايران را وادار به عقب نشيني كند. كما اينكه وقتي در باره موضوع هسته اي ايران صحبت مي كرد گفت: «ما نمي خواهيم ايران را مهار كنيم بلكه مي خواهيم ايران متوقف شود.» او معتقد است از آنجا كه علم را نمي توان بمباران كرد بايد پيش از دستيابي ايران به علم كامل هسته اي آن را متوقف نمود.

باراك اوباما با استفاده از تيمي از سناتورها شامل جان كري، چاك هيگل و جو بايدن سعي مي كند تصويري از يك دولت علاقه مند به توافق به طرف مقابل ارائه كند و در همان حال در متن ادبياتي كه طراحي كرده، تهديد به تداوم فشار وجود دارد. يك نمونه آن مباحثي است كه تيم اوباما درباره مذاكرات آلماتي يك به راه انداخته اند. آمريكايي ها با استفاده از رسانه هاي متنوع خود تلاش كردند تا نشست 1+5 در آلماتي را يك فرصت استثنايي و هديه اي به ايران معرفي نمايند.

خانم اشتون هم در مواجهه هاي رسانه اي خود وانمود كرد فضا براي رسيدن به توافق مهياست و در نهايت پس از مذاكرات انجام شده، گفت: «1+5 آمادگي خود را براي برداشتن بخشي از تحريم ها اعلام كرده است و اينك منتظريم تا ايران در مذاكرات آلماتي 2گام متقابلي را براي رسيدن به توافق بردارد.»

 اين در حالي است كه هديه 1+5 صرفا اعلام رفع تحريم در حوزه طلاست و حال آن كه ايران در اين حوزه مشكل چنداني ندارد. همزمان با اعلام رفع تحريم در اين موضوع، تيم هاي مذاكره كننده بر تداوم تحريم ها در حوزه انرژي و مناسبات بانكي تاكيد كرده اند. با اين وجود غرب از ايران مي خواهد كه در آلماتي 2 چند اقدام كه اساسي اند را انجام دهد: 1- برنامه هسته اي فردو را متوقف كند 2- سوخت توليد شده 20 درصد خود را به خارج منتقل كند 3- توليد سوخت 20 درصد را متوقف گرداند 4- امكان بازرسي سرزده از تاسيسات هسته اي و غيرهسته اي را به ماموران آژانس بدهد.

 با اين وصف كاملا پيداست كه آنان دنبال توافق نيستند بلكه دنبال تحميل خواسته هاي خود هستند و گمان مي كنند اگر يك فرصت تبليغاتي- مبني بر موفقيت در كاهش تحريم ها- را در اختيار ايران قرار دهند، جمهوري اسلامي از مسير هسته اي خود كه كاملا با حقوق تصريح شده در NPT تطابق دارد، بازمي گردد.

گفته مي شود كه در دوره جديد، كري، هيگل، بايدن و اوباما محور اصلي تصميم گيري در آمريكا بوده و نگاه آنان به ساير نهادها غلبه پيدا مي كند. از اين منظر گفته مي شود از آنجا كه شوراي امنيت ملي(NSC) تنها در صورت اجماع مي تواند رأي صادر نمايد در اين دوره با توجه به هماهنگي چهارعنصر اصلي شورا- رئيس جمهور، معاون اول، وزير خارجه و وزير دفاع- تصميمات مهم عمدتا در شوراي امنيت ملي گرفته شده و نقش كنگره به نسبت دوره اول كه ميان وزارت خارجه و دفاع و نيز ميان وزير خارجه و رئيس جمهور اختلاف وجود داشت، كمتر مي شود. اين تحليل اگر درست باشد، بيان كننده آن است كه «امنيتي» ديدن تحولات بين المللي و بخصوص تحولات منطقه ما در نگاه دولتمردان و تيم سناتور آمريكا باقي مي ماند ولي علي الاصول «عملگرايانه تر» خواهد بود.

يك نگاه ديگر به تيم سناتورهاي آمريكا اين است كه با توجه به نگاه عمدتا امنيتي چهار عنصر اصلي تصميم گير در NSC، ايران در دوره دوم اوباما بايد در انتظار تداوم و افزايش تحريم ها بماند چرا كه هر چند تيم جديد، علي الظاهر از راه حل هاي مبتني بر گفت وگو حرف مي زنند ولي در عمل براي رسيدن به هدف كه تسليم شدن مسالمت آميز ايران است، حداكثر كردن فشار را مد نظر قرار مي دهند.

يك استدلال قوي پشت اين تحليل قرار دارد، استدلال اين است كه تا زماني كه فضاي ذهني مقامات آمريكا نسبت به ايران به حالت منطقي (logic) درنيايد و به اين نتيجه نرسند كه خصومت با ايران براي آمريكا نتيجه اي در بر نخواهد داشت، تغييري در مسايل ميان آمريكا و ايران روي نمي دهد.

 در شرايط عدم تعادل رواني، مقامات آمريكا از هر حزب و جناحي كه باشند در متن يك برنامه (context) كه دشمني با ايران است ايفاي نقش مي نمايند. بر همين اساس درست در زماني كه كاخ سفيد در ظاهر از مذاكره با ايران حرف مي زد، همسر اوباما يك فيلم ضد ايراني كه ارزش هنري آنهم بسيار پايين بود را پرده برداري و معرفي كرد.

مقامات سناي آمريكا در ظاهر مي گويند ايران نبايد در آستانه دستيابي به سلاح هسته اي قرار بگيرد ولي واقعيت حتي آنگاه كه خيلي هم تعديل شود اين نيست حتي واقعيت تبديل شده هم بيانگر آن است كه آمريكايي ها به هيچ وجه نمي خواهند ايران «قابليت هسته اي» داشته باشد نه آن كه نگران توليد سلاح هسته اي در ايران باشند بلكه از اين گزاره به عنوان بهانه اي براي فشار بر ايران و نهايتا تسليم كشورمان بهره مي گيرند.

 آنان در گفتگوهايي كه ميان تيم شوراي امنيت ملي و كنگره جريان دارد، قابليت هسته اي ايران را «تهديد» معرفي مي نمايند با اين وصف چگونه مي توان توقع داشت كه مقامات آمريكا با غني سازي 5 درصد ايران و فعاليت سانتريفيوژهاي نسل 1، 2 و 3 ايران كنار بيايند؟ آمريكا البته از الگوي مرحله به مرحله پيروي مي كند و از اين روست كه وقتي در سفر اخير نتانياهو به واشنگتن، اوباما نگاه خود درباره برنامه هسته اي ايران را براي نخست وزير رژيم صهيونيستي توضيح داد، نتانياهو اعلام كرد كه: «ما به باراك اوباما اعتماد داريم و مي دانيم كه آمريكا به ايران اجازه توانايي هسته اي را نمي دهد.»

البته اوباما به خوبي مي داند كه از توانايي آمريكا در اعمال فشار بر ايران تا حد بسيار زيادي كاسته شده است. آمريكا ديگر نمي تواند تحريم بر مبناي قطعنامه هاي جديد شوراي امنيت را پاي كار بياورد چرا كه اين اقدام به سقف رسيده و با مانع در درون شورا نيز مواجه گرديده است.

تحريم هاي چند جانبه عليه ايران نيز با تحريم انرژي و بانكي به سقف رسيده و امكاني فراتر از آن براي پاي كار آوردن اروپا وجود ندارد. تحريم هاي يكجانبه عليه ايران نيز با اقدام شش ماه پيش كنگره به سقف رسيد و اوباما هم طي نامه اي خطاب به نمايندگان كنگره نوشت: تحريم فراگير در حوزه بانكي استفاده از اهرم هاي تقويت كننده فشار نظير مذاكره را با مانع جدي مواجه مي كند از اين رو كنگره به رئيس جمهور اجازه داد اجراي مصوبه را تا زماني كه به صلاح مي داند، به تاخير بياندازد.

اوباما برگ هاي چنداني در اختيار ندارد و عليرغم آنكه وانمود مي كند به مهارت هاي تازه اي در بازي رسيده، امكان تازه اي براي بازي پيدا نكرده است. اوباما در آغاز سال 2012 قول داده بود كه ايران را از طريق سياست «تصاعد بحران» به زانو درمي آورد كه عليرغم اجرايي شدن اين سياست، ايران از پاي درنيامد و حضور گسترده مردم در راهپيمايي 22بهمن و پاسخ قاطع رهبري به طرح نفاق آميز مذاكره نشان داد كه نه مردم و نه رهبري در ادامه راه انقلاب به ترديد نيفتاده اند.

 تيم اوباما در عين اينكه به شكست رسيده است تلاش مي كند تا با يك فضاي رواني مبتني بر تداوم و تشديد تحريم ها، ايران را وادار به پذيرش گفت وگو- و نه مذاكره به معنايي كه دو طرف با به رسميت شناختن طرف مقابل دنبال حداكثري كردن منافع ملي كشور خود هستند- نمايد. در اين گفت وگوها ايران بايد بدون آنكه ورقه اي دوجانبه بين دو طرف به امضا برسد، از مواضع خود عقب نشيني نمايد.

 و لذا وقتي ما به ادبيات سياسي آمريكايي ها نگاه مي كنيم، بيش از واژه Negotiation -مذاكره- به واژه talk- به معناي سخن گفتن- برخورد مي نماييم. در واقع و به عبارتي آمريكا مي خواهد در نماي تبليغاتي وانمود كند كه ما ايران را وادار به شنيدن حرف هاي خود كرده و او را براي تغيير مواضع آماده كرده ايم. اين البته مربوط به ذهن خيال پرداز و كارتوني آمريكايي هاست و حال آنكه ايران به هيچ وجه نه تنها براي شنيدن حرف هاي تيم اوباما آمادگي ندارد بلكه از نظر او «مذاكره» نيز نفعي دربر ندارد.

كاملا واضح است كه منافع ملي ما در «ايستادن» است. امروز بعد از 34 سال، آمريكايي ها وانمود مي كنند كه ايران به نقطه اي رسيده كه خود را به «شنيدن» محتاج مي بيند و ما مي توانيم آن را به ايران بفروشيم. اين در حالي است كه در ايران يك عزم جدي براي مقاومت وجود دارد. ايران امروز در سطوح منطقه اي و بين المللي مي تواند به يك چالش فراگير عليه آمريكايي ها دست بزند و در عين حال با امكانات خود هر توطئه امنيتي را عليه خود خنثي نمايد.

ايران به «گفتگو در فضاي خصمانه» اعتمادي ندارد وقتي طرف مقابل در حال توسعه اقدامات ضد ايراني خود است، وظيفه ما هم فقط توسعه فضاهاي ضد آمريكايي در سطح جهان است آنقدر كه آمريكا ناچار شود، همه مناطق مسلمانان، از خليج فارس تا درياي مديترانه و اقيانوس هند را رها كند و اداره اين مناطق حساس را به مردم اين مناطق بسپارد. اين زياد دور نيست همانگونه كه اخراج نظاميان آمريكايي از سواحل ايران، سواحل لبنان و سواحل سوريه انجام شده است.

محمدصادق حاج صمدی در مقاله ای برای روزنامه وطن امروز به تحلیل اهدای معنادار جایزه اسکار به فیلم درجه چندمی آرگو، با موضوع «كي‌اف‌سي، كاديلاك و يك فيلم تقلبي» پرداخت:

آرگو نام کشتی‌ای است در اساطیر یونان که در آن وارث حکومت لولکاس برای بازپس‌گیری پشم زرین به سرزمینی آن‌سوی دریای سیاه می‌رود؛ کشتی‌اي که با کمک آتنا (الهه نگهبان آتن و خدای حکمت جنگ عدالت و تمدن) ساخته و توسط هرا (الهه زنان و حامی یونانیان در جنگ تروا) محافظت و به‌دست پوزیدون (خدای دریاها) برکت داده شد و توانست به یونان پرواز کند. داستانی که قهرمان آن از ابتدا تا انتهای آن توسط خدایان یونان حمایت می‌شد.

سناریوی فیلم انطباقی جالب توجه و احتمالا به نظر امثال آقای اصغر فرهادی تصادفی با این اسطوره دارد. یک بازیگر شناخته شده یهودی در نقش یک مامور سیا (جیسون در اسطوره آرگو) به ایران (سرزمینی آن سوی دریای سیاه) می‌آید تا 6 کارمند سفارت آمریکا را (پشم زرین) به آمریکا بازگرداند.

 نکته مرتبط اینکه آمریکا به مثابه وارث تمدن هلنی و جلوه‌گر فرهنگ مردم آتن شناخته می‌شود و دریای سیاه در طول تاریخ محل تلاقی امپراتوری ایران و دولت‌شهر‌های یونانی بوده است. در واقع چه بر اساس محتوای داستان و چه به لحاظ جغرافیایی این 2 داستان کاملا بر هم منطبقند.

کاملا بر حسب تصادف(!) و در عین بی‌طرفی(!) آکادمی اسکار، این فیلم درجه چندم، برنده جايزه اسكار بهترین فیلم سال می‌شود و گوی سبقت را از دیگران می‌رباید. جایزه‌‌ای که منتقدان داخلی و خارجی بسیاری آن را غیر حرفه‌‌ای می‌دانند.

استفاده از کلیشه‌های امتحان پس داده، به کار بستن تعلیق‌های سطحی، ارائه تصویر تک‌بعدی، سایه‌گونه و بدون پیچیدگی از ضدقهرمان‌ها باعث شده تماشاگر ساده‌پسند که حوصله به‌کارانداختن چرخ‌دنده‌های ذهن خود را ندارد فیلم را بپسندد و با آن هیجان‌زده شود... فیلم در خود آمریکا و اروپا از طرف گروه‌های نخبه‌تر چندان مورد توجه قرار نگرفته است. عدم حضور این فیلم بین نامزدهای بهترین کارگردانی معنا‌دار است. (اصغر فرهادی، مصاحبه با سینمانگار، 8 اسفند 91)

آرگو با صحنه‌هایی پر شده که فقط می‌توان به آنها خندید. اصلاً در جاهایی فیلم، احمقانه است. واقعاً احمقانه است. (ریچارد کوهن، واشنگتن پست، 25/2/2013)

من ساده لوح نیستم. آرگو یک کلاه‌برداری است. از آنجایی که این فیلم، یک فیلم تقلبی است، واقعا نمی‌توان آن را مربوط به فیلمسازی دانست بلکه باید آن را مربوط به مزخرفات هالیوود شمرد. (کوین بی لی، نشریه اسلیت، 25/2/2013)

از لحاظ کیفیت، این فیلم کاملا متوسط است. (ریچارد کورلیس، تایم، 25/2/2013)

اگرچه ما بر خلاف آنچه امثال آقایان معلم و اسعدیان و همین آقای فرهادی فکر می‌کنند اطلاعاتمان درباره اسکار و هالیوود و سینمای آمریکا و هنر هفتم محدود و پراکنده و کانالیزه و غیر حرفه‌‌ای نیست (مصاحبه با سینمانگار 8 اسفند 91 - نشست بحران در سینما 27 آذر 91)

لیکن این نقل قول‌ها درباره آرگو برای آنهایی آورده شد که گوششان تنها شنوای صحبت همفکرانشان است و ‌الا درباره ضعف فنی این فیلم نکات فراوانی وجود دارد. نکته قابل توجه در رابطه با داستان این فیلم و تطابق آن با تاریخ این است که از میان تمام کارمندان سفارت آمریکا تنها 6 تن از آنان از ایران می‌گریزند و باقی ماجرا موجب رسوایی تاریخی دولت آمریکا می‌شود اما سینمای آمریکا به فراری دادن همان 6 نفر بسنده می‌کند و هیچ کجا هیچ سخنی از ماجرای باقی کارمندان سفارت و عملیات شکست خورده طبس و... به میان نمی‌آید.

 طبق معمول مهم نیست چه اتفاقات نا‌خوشایند و بدنام کننده‌‌ای رخ می‌دهد. مهم این است که چه چیز را در چه حالتی می‌توان نمایش داد که غرور یانکی‌ها و برتری تمدن آمریکایی را حفظ کند. شکست هیمنه ابرقدرت دهه 80 که سفارتش اشغال شده بود و هیچ کار دیگری برای آزاد کردن شهروندانش از او بر نیامد مهم نیست بلکه مهم فراری دادن تعداد معدودی است که آن هم عملا توسط سفارت کانادا انجام شده بود!

محتوای فیلم دقیقا همان چیزی است که از هالیوود بر می‌آید: تصویری غیر واقعی و کلیشه‌‌ای از ایرانیان که شاخص‌های آن خرافات، اعدام، روحانیت و خفقان ‌است، خفقانی که ایرانیان را ناگزیر از پناهندگی به عراق می‌کند. نیروهای سپاه در هیات فیدل کاسترویی به نمایش درمی‌آیند که دشمن دیرینه آمریکا و بازمانده جنگ سرد و کمونیسم است.

 برای آمریکا، ایرانی، عرب مسلمان، مردم کوبا و کره‌شمالی یکی هستند و وجه اشتراک ایشان دشمنی با آمریکایی است که خود را کدخدای دهکده جهانی معرفی می‌کند و سعی در تعمیم دشمنان خود به جهانیان دارد. این فیلم طبیعت هالیوود بود و هیچ نکته جدیدی در آن وجود نداشت. اساس کار دشمن، دشمنی است و این شامل تمام عرصه‌ها و صد البته سینما نیز می‌شود.

آرگو را می‌توان از 2 جنبه بررسی کرد: جنبه اول معرفی فیلم توسط میشل اوباما و سخنان وی طی مراسم است که برای اولین بار و به‌صورت غیر‌حرفه‌‌ای در تاریخ این جشنواره رخ داد و شاهد دیگری برای اثبات سیاسی بودن مراسم اسکار گردید. میشل اوباما طی معرفی آرگو از جامعه هالیوود به خاطر آثار «مهم و حیاتی‌اش» تقدیر کرد و سخنگوی وی آن را «الهام بخش جوانان آمریکایی» نامید.

 آرگو یک فیلم فاخر سینمایی نبود لیکن «حیاتی، مهم و الهام‌بخش بود» و برای همین ‌باید بهترین فیلم سال 2013 باشد چرا که نمونه بارزی برای پروژه ایران‌هراسی بود در زمانی که تمدن غرب رو به افول گذاشته و دولت‌های وابسته خاورمیانه یا از بین رفته‌اند یا نفس‌های آخرشان را می‌کشند و ایران پرچمدار اسلام مبارزه با استکبار است. دوره‌‌ای که تمدن سکولار و در بسیاری از موارد، آتئیست مغرب زمین خود را برای رویارویی نهایی با تمدن اسلامی آماده می‌کند و همزمان آمریکا در باتلاق خاورمیانه دست و پا می‌زند.

 نکته جالب توجه در این باره رد مدعای حرفه‌‌ای بودن جوایزی است که سال گذشته توسط همین آکادمی به جدایی نادر از سیمین داده شد و فیلم اصغر فرهادی را به‌خاطر بهترین خودزنی سال به‌عنوان بهترین فیلم برگزید. امید است که مدعیان این ادعا در یک تحلیل ساده ریاضی به این نتیجه رسیده باشند که جدایی نادر از سیمین اگرچه به لحاظ فنی در سینمای اعرج داخلی استاندارد‌های فنی خوبی داشت.

به لحاظ مفهومی تفاوتی با آرگو ندارد و سال گذشته نیز به‌دلایل مشابهی جایزه اسکار به جدایی نادر از سیمین تعلق گرفت چرا که در این جشنواره رای‌دهندگان، برگزارکنندگان و جایزه همه همان‌هایی است که سال قبل بوده و برنده شدن هر 2 فیلم که از قضا مفهوم و مکان مشابهی دارند (فرار از ایران) گویای آن است که هر دو برنده سیاسی‌ترین جایزه سینمایی سال شده‌اند.

جنبه دیگری که با بررسی آرگو نتیجه می‌شود تاکید بر لزوم استفاده از کالای داخلی است و شاید هیچ زبان دیگری نمی‌توانست اینقدر واضح وجه متفاوتی از استفاده از محصولات خارجی را نمایش بدهد. صحنه اولی که قهرمان فیلم وارد ایران می‌شود عده‌‌ای را در حال شعار دادن و تعداد دیگری را در حال خوردن مرغ کنتاکی در رستوران می‌بیند. صحنه آخر فیلم نیز پلیس ایران سوار بر کادیلاک آمریکایی هواپیما را تعقیب می‌کند و صد البته ناکام می‌ماند. چرا که قرار نیست از ایرانی‌ها در این فیلم صحنه خوبی نشان داده شود یا پیروز بشوند. قرار نیست مردم خوبی باشند که بتوانند انرژی هسته‌‌ای داشته باشند.

باید وحشی و بدوی باشند و قرار است تحقیر بشوند. مکدونالد و کی‌اف‌سی نماد‌های زندگی آمریکایی هستند و مردم ایران به‌رغم دشمنی با آمریکا شیفته فیلم‌های سینمایی آمریکایی می‌شوند (سکانس آخر) و دوست دارند مثل آمریکایی‌ها زندگی کنند، نکته‌‌ای که از نمایش و تبلیغ آن در فیلم نهایت بهره‌برداری صورت گرفته و به مستمسک دیگری برای تحقیر ایرانیان در آرگو تبدیل شده است.

مساله دیگری که در کنار وجود توجیهات غیرقابل انکار اقتصادی و دینی برای استفاده از محصولات داخلی و تحریم کالا‌های مشابه خارجی، موید لزوم توجه هر چه بیشتر در سبک زندگی هر یک از ما است و هم ما و هم دشمنان ما از اهمیت آن به خوبی آگاهند و از آن استفاده می‌کنند.

صبح امروز  ستون یادداشت روز روزنامه خراسان به بررسی جزئیات بودجه 92 ،با مقاله ای از مهدي عرفانيان و موضوع «بودجه انبساطي ۹۲»اختصاص یافت:

لايحه بودجه ۹۲ هفته گذشته در شرايطي با تاخير بي سابقه به مجلس ارائه شد که بررسي اجمالي آن نشان دهنده رشد 28.9 درصدي کل بودجه نسبت به بودجه مصوب سال جاري است، همچنين افزايش ۸۲درصدي منابع پيشنهادي هدفمندي يارانه ها نشان از اصرار دولت بر اجراي مرحله دوم هدفمندي يارانه ها در سال آينده مي باشد.

در لايحه پيشنهادي دولت براي بودجه سال آينده حدود ۲۶ درصد از بودجه کل کشور را بودجه دولت و ۷۴درصد را بودجه شرکت هاي دولتي، بانک ها و موسسات انتفاعي وابسته به دولت تشکيل مي دهد و جالب تر اين که با وجود واگذاري ۱۸۶ شرکت دولتي و کاهش آنها از ۴۳۶ شرکت در سال ۹۱ به ۲۵۰شرکت، بودجه شرکت هاي دولتي 38.9 درصد نسبت به سال جاري افزايش يافته است.

افزايش درآمدهاي مالياتي
ازجمله نکات مثبت در لايحه پيشنهادي بودجه ۹۲ افزايش 16.8 و 20.4درصدي درآمدهاي مالياتي و ساير درآمدهاي غيرنفتي نسبت به امسال مي باشد که با توجه به کاهش ۳۹درصدي درآمدهاي نفتي در سال آينده مي تواند تا حدود زيادي وابستگي به درآمدهاي نفتي در بودجه را کاهش دهد.

قيمت نفت و دلار در بودجه ۹۲
براساس محاسبات انجام شده در لايحه پيشنهادي بودجه ۹۲ دولت نرخ دلار در بودجه را ۲۱۳۰ تومان و قيمت نفت را ۹۵ دلار در نظر گرفته است، اما تاکنون هيچ توضيحي درباره اين که چرا نرخ ارز مبادله اي در بودجه سال آينده در نظر گرفته نشده است از سوي مسئولان ارائه نشده است ، ضمن اين که قيمت نفت نسبت به ۸۵ دلار بودجه امسال حدود 11.7 درصد رشد يافته که احتمال کاهش درآمدهاي صندوق توسعه ملي در سال آينده با توجه به نوسانات قيمت نفت را قوت مي بخشد.

کاهش ۶درصدي بودجه عمراني
از جمله نکات قابل توجه در بودجه پيشنهادي ۹۲ کاهش ۶درصدي اعتبارات تملک دارايي هاي سرمايه اي (عمراني) از 39.745ميليارد تومان مصوب امسال به 37.371 ميليارد تومان سال آينده است بررسي ها حاکي است در حال حاضر که در ماه پاياني سال ۹۱ به سر مي بريم حداکثر يک سوم از بودجه مصوب عمراني تخصيص يافته است که اين موضوع نشان مي دهد براي پوشش کسري بودجه امسال بخش قابل توجهي از بودجه عمراني صرف هزينه هاي جاري شده است.

افزايش ۸۲درصدي اعتبار هدفمندي يارانه ها
مهمترين بخش از بودجه پيشنهادي سال آينده را افزايش 81.8 درصدي منابع هدفمندي يارانه ها نسبت به سال جاري بايد دانست که نشان دهنده عزم دولت براي اجراي مرحله دوم هدفمندي يارانه ها در سال ۹۲ مي باشد با توجه به رقم ۶۶هزار ميليارد توماني مصوب در بودجه امسال براي اجراي هدفمندي يارانه ها و رقم ۱۲۰هزار ميليارد توماني پيشنهادي در سال آينده به احتمال زياد دولت هدف افزايش يارانه نقدي به ۱۰۰هزار تومان براي هر نفر و همچنين تامين حدود 108.8 هزار ميليارد تومان از ارقام فوق الذکر از محل افزايش قيمت حامل هاي انرژي را درسر مي پروراند.

رشد ۲۶درصدي اعتبارات هزينه اي و ۲۰درصدي ضريب حقوق کارکنان دولت
اعتبارات هزينه اي پيشنهادي در بودجه ۹۲ بدون در نظر گرفتن اعتبارات مربوط به هدفمند کردن يارانه هاي انرژي و يارانه واردات، حدود 107.8هزار ميليارد تومان برآورد شده است که نسبت به رقم مصوب ۹۱ حدود ۶درصد و نسبت به پيش بيني عملکرد سال جاري حدود ۲۶درصد افزايش دارد، افزايش ضريب حقوق کارکنان دولت به ميزان ۲۰درصد با بار مالي حدود ۱۳۰ هزار ميليارد ريال در لايحه پيشنهادي دولت گنجانده شده است. با توجه به مهم ترين سرفصل هاي بودجه پيشنهادي دولت براي سال ۹۲ و مقايسه آن با سال جاري و تامل در تجربيات بودجه هاي اجرا شده در سال هاي گذشته توجه به نکات ذيل پيشنهاد مي شود.

۱ - اصرار دولت براي اجراي مرحله دوم هدفمندي يارانه ها در سال آينده در شرايطي که برآورد خوشبينانه بانک مرکزي حاکي از تورم ۳۲درصدي در انتهاي سال جاري است و از سوي ديگر دولت براي پرداخت عيدانه و يارانه نقدي در ماه هاي پاياني سال جاري مجبور به استقراض از صندوق توسعه ملي شده است، اقتصاد کشور را به سمت تورم افسار گسيخته اي مي برد که امکان هرگونه برنامه ريزي براي فعاليت هاي مولد اقتصادي را سلب مي کند و از سوي ديگر به بي ثباتي نظام قيمت گذاري کالاها و خدمات دامن خواهد زد.

۲ - مطالعات انجام گرفته در مراکز پژوهشي معتبر کشور نشان مي دهد اثر تزريق نقدينگي به اقتصاد کشور در يک دوره ظاهر نمي شود، بلکه در دوره هاي بعدي نيز تاثير آن تداوم مي يابد، بنابراين ضروري به نظر مي رسد با توجه به افزايش حجم نقدينگي کشور به بيش از ۴۲۰هزار ميليارد تومان در انتهاي سال جاري و ايجاد انتظارات تورمي در بازارهاي مستعد سفته بازي دولت به جاي اتخاذ سياست هاي انبساطي پولي به دنبال بهينه نمودن روش هاي کنترل و هدايت نقدينگي به سمت بخش هاي توليدي و خدماتي باشد تا با افزايش سرمايه گذاري در اين بخش ها از افزايش نرخ رشد بيکاري کاسته و اقتصاد کشور را به سمت افزايش توليد ناخالص داخلي هدايت کند.

۳ - يکي از مهم ترين دلايل افزايش تورم در سال هاي اخير تزريق «پول پرقدرت»از سوي بانک مرکزي در شرايط بروز کسري بودجه در نيمه دوم سال است چنانچه دولت برآوردهاي دقيق و واقع بينانه تري نسبت به رديف هاي درآمدي خود در شرايط فعلي داشته باشد از عميق تر شدن شکاف کسري بودجه در سال آينده جلوگيري خواهد کرد و درصد قابل توجهي از فضاي تورمي اقتصاد کشور کاسته خواهد شد.

۴ - نگاه مثبت و بلندپروازانه دولت به جايگزيني درآمدهاي مالياتي به جاي درآمدهاي نفتي در بودجه ۹۲را بايد به فال نيک گرفت اما از توجه به اصل توانايي پرداخت ماليات که مورد تاکيد اقتصاد دانان حوزه اقتصاد اسلامي است نيز نبايد غافل شد زيرا در شرايط فعلي بسياري از واحدهاي توليدي کشور به دليل محدوديت هاي تامين ارز، مشکلات تامين مواد اوليه و ماشين آلات، افزايش هزينه مبادلات بانکي و فشارهاي ناشي از تحريم ها در شرايط بسيار سختي به توليد ادامه مي دهند، بسياري از فعالان اقتصادي بالابردن نرخ هاي مالياتي در شرايط فعلي را عامل موثري در افزايش قيمت تمام شده و تشديد رکود حاکم بر اقتصاد کشور مي دانند.

بررسی و تحلیل ماده یک قانون مجازات اخلالگران در نظام اقتصادی، در مقاله امروز روزنامه آرمان،با عنوان «اخلالگری در نظام اقتصادی از منظر قانون» به قلم صالح نیکبخت ( وکیل دادگستری) :
 
در ماده یک قانون مجازات اخلالگران در نظام اقتصادی کشور مصوب سال 1369، شش مورد از فعالیت‏های اقتصادی اخلال در نظام اقتصادی کشور تلقی شده است که از آن جمله می‏توان اخلال در نظام پولی یا ارزی کشور از طریق قاچاق عمده ارز یا ضرب سکه تقلبی، یا جعل اسکناس یا وارد کردن و توزیع عمده آنها را نام برد.

 در ماده2 این قانون تاکید شده که چنانچه ثابت شود هر یک از اعمال مذکور در بندهای شش‌گانه ماده یک، از جمله آنچه در مورد اخلال در نظام پولی و ارزی آمده است به قصد ضربه زدن به نظام جمهوری اسلامی ایران یا به قصد مقابله با آن بوده باشد و اقدام‌کننده با علم به موثر بودن اقدام خود مرتکب آن شده باشد، اگر در حد فساد فی الارض باشد مرتکب جرم مذکور به اعدام و در غیر این صورت به حبس از 5 تا 20 سال محکوم می‏شود.

بنابراین قانونگذار در اینجا هم برای موضوع اتهام و هم صدور حکم مرتب با آن، یعنی اخلال در نظام پولی و ارزی، شرایطی تعیین کرده که احراز این شرایط و تطبیق آن با موضوع حکم بر عهده قاضی رسیدگی‌کننده به پرونده است. تنها این دو حالت پیش‌بینی شده و در ماده2 این قانون آمده خرید و فروش ارز و قاچاق آن به شرحی که توضیح داده شد، جرم است.

 لازم به توضیح است که قبلا هم در قانون پولی و بانکی کشور مصوب سال51 خرید و فروش ارز از راه‏هایی غیر از مجاری رسمی پیش‌بینی شده در قانون (از طریق صرافی‏های مورد تائید بانک مرکزی) ممنوع بوده و اقدام‌کننده به پرداخت جریمه‏ای معادل نصف مبلغ خرید و فروش شده و همچنین ضبط ارز خریداری شده محکوم می‏شود.

 در غیر از این موارد چنانچه کسی ارزی خریداری کرده و مبادرت به نگهداری آن کرده باشد که این امر هم ناظر به رفع نیازهای شخصی خودش بوده باشد، صرف نگهداری ارز آن طور که مسئولان بانک مرکزی عنوان می‏کنند جرم نیست. زیرا عملی جرم است که قانونگذار قبلا آن را اعلام کرده و برای آن هم مجازات مشخص تعیین کرده باشد.

در ادامه مقاله حسن هاني‌زاده (كارشناس مسائل بين‌الملل )، که در روزنامه تهران امروز با عنوان «باز هم عصبانيت صهيونيست‌ها !»به چاپ رسید را می خوانید:

پيشرفت روند مذاكرات ايران وكشورهاي 5+1 در آلماتي پايتخت قزاقستان كه دستاوردهاي قابل قبولي براي جمهوري اسلامي ايران به همراه داشته به واكنش انفعالي صهيونيست‌ها منجر شد. دفتر بنيامين نتانياهو نخست‌وزير رژيم صهيونيستي اندكي پس از پايان مذاكرات با صدور بيانيه‌اي از جامعه جهاني خواست تا تحريم‌هاي بيشتري عليه ايران اعمال كند.

 در اين بيانيه صريحا به بي‌اثر بودن تحريم‌ها عليه ايران اشاره شده واز كشورهاي غربي خواسته شده تا سازوكارهاي جديدي براي منع ايران از دستيابي به فن‌آوري هسته‌اي تعريف كنند. اين امر نشان مي‌دهد كه رژيم صهيونيستي تلاش مي‌كند تا از موضوع هسته‌اي ايران به عنوان يك پروسه تبليغاتي براي جريان‌سازي خبري عليه ملت ايران استفاده كند.

با اينكه اساسا ايران در طول 10 سال گذشته همواره به‌صورتي شفاف با جامعه جهاني وآژانس بين‌المللي انرژي هسته‌اي تعامل داشته اما رسانه‌هاي رژيم صهيونيستي فضاي تبليغاتي سنگيني عليه ايران در سطح افكار عمومي ايجاد كردند. تجربه 10 سال گذشته نشان داده كه رژيم صهيونيستي با بهره‌گيري از ابزارهاي سياسي خود تلاش كرده تا كشورهاي 5+1 را ازدستيابي به يك راه‌حل منصفانه در موضوع هسته‌اي ايران باز دارد.

در اين مدت رژيم صهيونيستي با كمك رسانه‌هاي كشورهاي هم پيمان عرب منطقه‌اي خود جريان‌سازي‌هاي خبري سنگيني عليه ايران ايجاد كرد. بيش از 5 هزار رسانه ديداري، شنيداري و مكتوب در آمريكا كه عمدتا توسط صهيونيست‌ها اداره مي‌شوند با برنامه‌ريزي دقيق تلاش كرده‌اند تا موضوع هسته‌اي صلح‌آميز ايران را به يك چالش امنيتي جدي براي جامعه جهاني تبديل كنند.

 به همين دليل خانم «وندي شرمان» مقام ارشد آمريكایي شركت‌كننده در مذاكرات آلماتي پس از پايان مذاكرات مستقيما به تل آويو رفت وگزارش نتايج گفت‌وگوهاي ايران با كشورهاي 5+1 را به آگاهي شيمون پرز رئيس رژيم صهيونيستي رساند. این مقام آمريكایي تلاش كرد تا مقامات رژيم صهيونيستي را متقاعد كند كه مجموعه 5+1 همواره نگراني‌هاي رژيم اسرائيل رادر مورد فعاليت هسته‌اي صلح‌آميز ايران درك مي‌كند.

 اين در حالي است كه وجود بيش از 250 كلاهك هسته‌اي در فلسطين اشغالي كه صلح و امنيت جهاني را مورد تهديد قرار مي‌دهند هيچ‌گاه مورد توجه قرار نگرفته است. اكنون كه مذاكرات آلماتي به نتايج مثبتي در موضوع هسته‌اي ايران دست يافته وحق ايران براي ادامه غني‌سازي اورانيوم به رسميت شناخته شده، رژيم صهيونيستي بار ديگر به جريان‌سازي خبري عليه ايران دست زده است.

 بنا براين رژيم صهيونيستي در آينده همچنان به تحريكات سياسي خود براي فضا‌سازي رسانه‌اي وسياسي عليه جمهوري اسلامي ايران ادامه خواهد داد تا از دستيابي طرف‌هاي مذاكره‌كننده با ايران به يك راه‌حل منطقي جلوگيري كند. اين امر نشان مي‌دهد كه تهديدات و جريان‌سازي‌هاي خبري رسانه‌هاي وابسته به رژيم صهيونيستي عليه ايران و نيز جنگ رواني اين رژيم بي‌نتيجه بوده و تحركات سياسي اخير بنيامين نتانياهو نخست‌وزير رژيم صهيونيستي درراستاي دور جديد فضا‌سازي اسرائيل عليه ايران قابل تجزيه و تحليل است.

صبح امروز روزنامه جمهوری اسلامی ستون سرمقاله خود را به به مقاله ای از حسن خياطي با موضوع «انتفاضه سوم فلسطين» اختصاص داد:

بسم‌الله الرحمن الرحيم
همانگونه كه پيش‌بيني مي‌شد، با ادامه جنايت‌هاي رژيم صهيونيستي عليه مردم فلسطين و هتك حرمت اماكن مقدسه و در رأس آنها مسجدالاقصي طي روزها و هفته‌هاي اخير، صبر مردم مظلوم فلسطين به سر آمد و انتفاضه سوم را آغاز كردند. شيخ محمد حسين مفتي شهر قدس شب پنج شنبه با تاكيد بر اينكه انتفاضه سوم از داخل مسجدالاقصي شكل گرفته اعلام نمود كه هيچ كس نمي‌تواند پيش‌بيني كند در روزهاي آتي چه رخ خواهد داد، چرا كه ناآرامي تمام منطقه را منفجر خواهد كرد.

 وي اين حركت‌هاي مردمي را پيامد جنايت‌هاي رژيم صهيونيستي عليه فلسطيني‌ها و شهر قدس دانست و اشغالگران صهيونيست و مقامات رژيم غاصب اسرائيل را مسئول اصلي نابساماني اوضاع معرفي كرد.

مفتي قدس خاطرنشان كرده است يورش به مسجدالاقصي در چارچوب توطئه‌هاي برنامه ريزي شده‌اي صورت گرفت كه با حفاري در زير مسجد و اطراف ديوار البراق و سپس تخريب خانه‌ها در مناطق قدس آغاز و با شكل گيري انتفاضه سوم پايان مي‌يابد، انتفاضه‌اي كه باراك اوباما رئيس جمهوري آمريكا به دليل حمايت از رژيم صهيونيستي مسئوليت آن را برعهده دارد.

همزمان با اظهارات و واكنش مفتي قدس، رئيس هيأت عالي اسلامي و خطيب مسجدالاقصي نيز تاكيد كرد كه مسجدالاقصي تنها متعلق به فلسطيني‌ها نيست و تمام مسلمانان بايد از آن دفاع كنند و بايد بدانند زمان آن فرا رسيده است كه به ياري مسجدالاقصي بشتابند، زيرا اين يورش‌ها اولين و آخرين اقدامات جنايتكارانه اسرائيل نيست و صهيونيست‌ها در واقع به مسجدالاقصي چشم طمع دوخته‌اند.

قابل پيش‌بيني بود كه افزايش گستاخي‌هاي رژيم اشغالگر قدس عليه مقدسات اسلامي در فلسطين در كنار جنايت‌هاي بي‌شماري كه نيروهاي ارتش، صهيونيست‌هاي افراطي شهرك نشين و نيروهاي امنيتي اين رژيم عليه مردم مرتكب مي‌شوند، با پاسخ محكم و دندان شكني روبرو شود. اعتراضات گسترده مردم فلسطين عليه جنايتي كه رژيم صهيونيستي در زندان‌هاي خود مرتكب شد و طي آن "عرفات جرادات" اسير فلسطيني را زير شكنجه به طرز فجيعي به شهادت رساند، به نوعي سرآغاز اين پاسخ بود.

رژيم صهيونيستي كه در پي اعلام نتيجه كالبدشكافي اسير فلسطيني و تأييد شهادت وي زير شكنجه با تظاهرات و اعتراض گسترده مردم فلسطين روبرو شده، تلاش كرد باتوسل به مقامات تشكيلات خودگردان و دست به دامن آنان شدن تا حدودي خود را ازمخمصه‌اي كه در آن گرفتار شده خلاص نمايد، اما بي‌توجهي مردم به واسطه گري تشكيلات خودگردان شعله ور شدن آتش خشم فلسطيني‌ها را به نمايش گذاشت.

 در شهر رام‌الله و در مقابل زندان عوفر كه كنترل آن دردست رژيم صهيونيستي است درگيري‌هاي شديدي ميان فلسطينيان خشمگين و نظاميان صهيونيست به وقوع پيوست و در آن صهيونيست‌ها با استفاده از گاز اشك آور و گلوله‌هاي پلاستيكي اقدام به متفرق كردن فلسطيني‌ها نمودند كه اين امر به زخمي شدن دهها فلسطيني منجر شد. شهرهاي ديگر فلسطيني از جمله الخليل كه زادگاه "جرادات" محسوب مي‌شود نيز شاهد تظاهرات گسترده مردم فلسطين بود و ساكنان اين شهر با اعلام اعتصاب عمومي مراكز تجاري، مدارس و دانشگاه‌ها را به تعطيلي كشاندند.

دولت بنيامين نتانياهو با اين حال، هنوز از سران تشكيلات خودگردان قطع اميد نكرده و با ارسال پيامهاي پي در پي از آنان مي‌خواهد هرچه سريعتر براي آرام كردن اوضاع در مناطق فلسطيني وارد عمل شوند. تشكيلات خودگردان محمود عباس كه بسياري از تحليلگران منطقه آن را عامل وقت كشي بيهوده در اصرار به مذاكرات بي‌نتيجه با رژيم صهيونيستي مي‌شناسند در يك اقدام تبليغي از اتحاديه اروپا درخواست كمك براي آزادي اسراي فلسطيني از زندان‌هاي رژيم صهيونيستي كرده است. اتحاديه بي‌عمل عرب هم براي اينكه مانند هميشه متهم به سكوت در برابر جنايت‌هاي رژيم صهيونيستي نشود در يك بيانيه بي‌خاصيت از رژيم صهيونيستي خواسته است حقوق اسراي فلسطيني را رعايت كند!

واقعيت اينست كه مردم فلسطين به خوبي آگاهي يافته‌اند عوامل اصلي بخش عمده‌اي از جنايت‌هايي كه در حق آنان اعمال مي‌شود، همين سران به خواب رفته عرب و شيوخ خوش گذران كشورهاي عربي خاورميانه هستند كه برخلاف تظاهري كه به طرفداري از فلسطينيان مي‌كنند، در باطن هم پياله سران رژيم صهيونيستي مي‌باشند و حاضر نيستند به بهاي به خطر افتادن تاج و تختشان بطور واقعي به طرفداري از فلسطينيان برخيزند. با توجه به همين واقعيت است كه مردم فلسطين امروز مانند دو انتفاضه قبلي كه كاملاً خودجوش آنها را شعله ور كردند، انتفاضه سوم را نيز بطور مستقل و اينبار از داخل زندان‌هاي رژيم صهيونيستي به منصه ظهور رساندند.

آمارهايي كه درباره اسراي فلسطيني منتشر شده نشان مي‌دهد بيش از نيمي از اسراي فلسطيني كه در مبادله با سرباز صهيونيستي "گلعاد شليط" آزاد شده بودند، اكنون بار ديگر در زندان‌هاي رژيم صهيونيستي به سر مي‌برند و بسياري از آنان به دليل رفتارهاي وحشيانه نيروهاي اسرائيلي و اعتراض به عدم رعايت حقوق زندانيان دست به اعتصاب غذا زده‌اند. "ساعر العيساوي" از اهالي قدس بيش از 200 روز است كه اعتصاب غذا كرده، "جعفر عزالدين" و "طارق قعدان" از اهالي جنين، نودمين روز اعتصاب غذاي خود را پشت سر گذاشته‌اند و "ايمن شراونه" از اهالي الخليل پس از گذشت 140 روز از اعتصاب غذايش از زندان‌هاي رژيم صهيونيستي آزاد شد.

اين شرايط درحالي بر اوضاع فلسطين حاكم است كه گروه‌هاي سياسي فلسطيني همچنان سرگرم چانه زدن بر سر آشتي ملي هستند و هر يك به فراخور حال خود اولويت‌هاي مورد نظرشان را براي توافق جهت آشتي بر ديگري ارجح مي‌دانند. در چنين شرايطي است كه مردم فلسطين تصميم گرفته‌اند با راه اندازي انتفاضه سوم، خود به مقابله با رژيم صهيونيستي و حاميان غربي آنها برخيزند و بار ديگر نشان دهند كه هيچ قدرتي توان مقاومت در برابر حركت مردمي را ندارد و مردم چنانچه به حركت در آيند، نتيجه آن براي هيچ كس قابل پيش‌بيني نخواهد بود.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها