أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى(علق 14) * * * آیا او ندانست که خداوند (همه اعمالش را) می‌بیند؟! * * * نداند او که همانا خدای می‌بیند/همه هرآنچه به هستی به امر خود افزود

      
کد خبر: ۱۵۲۷۲۸
زمان انتشار: ۰۹:۳۶     ۰۷ مرداد ۱۳۹۲
سرمقاله امروز روزنامه‌هاي «کیهان،خراسان،تهران امروز،رسالت،جمهوری اسلامی،دنیای اقتصاد »را مي‌توانيد در اينجا بخوانيد.
سعدالله زارعی امروز (دوشنبه) در ستون یادداشت روز روزنامه کیهان در مطلبی با عنوان«خط خون علیه ارتش و اخوان در مصر » به بررسی تحولات خونین و نگران کننده در کشور مصر پرداخته و نوشت:

وقایع روزهای اخیر مصر سبب بروز نگرانی‌های جدی در جهان اسلام شده است، فتاوای قتال‌گرایانه تکفیری‌ها به همراه تیراندازی وسیع و بی‌سابقه ارتش بسوی معترضان، آینده خطرناکی را خبر می‌دهند. مصر در میانه این بحران می‌تواند به یک کانون بزرگ ناامنی تبدیل شود و کلیه کشورهای پیرامون آن و حتی کشورهای دور دست دو حوزه اسلامی و عربی را در بر بگیرد. تداوم وضع کنونی از یک سو شکاف التیام ناپذیری را در درون جامعه مصر پدید می‌آورد و از سوی دیگر به انواعی از دخالت‌های سوداگرایانه غرب و رژیم‌های وابسته به غرب منجر می‌شود.

نظامیان مصر براساس اسنادی که در روزنامه‌های اروپایی هم منتشر شده بعد از حصول اطمینان از پشتیبانی آمریکا، انگلیس، فرانسه وعربستان، دولت نیم‌بند و ضعیف محمد المرسی را با یک التیماتوم دو روزه ساقط کردند و مانند کسی که به دلیل وقوع دعوا به خود حق هر نوع مداخله‌ای را می‌دهد، فردی را بعنوان رئیس جمهور موقت و فرد دیگر را بعنوان نخست‌وزیر موقت منصوب نمودند! آنان گمان کردند که شکل‌گیری یک جبهه مردمی ضد اخوانی به آنان مشروعیت لازم را بخشیده و لذا می‌توانند اعتبار و زور را در هم بیامیزند و اوضاع را آنگونه که می‌خواهند مدیریت نمایند.

اما این تصور نادرست بود چرا که از یک سو آن «مشروع خیابان» عمر کوتاهی دارد و اگر در این دوره کوتاه ارتش قادر به جمع و جور کردن اوضاع نباشد، مشروعیت خیابانی به ضد خود تبدیل می‌شود کما اینکه همین دیروز جریان تمرد نارضایتی خود را از اقدامات ارتش طی بیانیه‌ای اعلام و برکناری وزیر کشور را خواستار گردید.

از سوی دیگر استفاده از زور در شرایط انقلابی پاسخ معکوس می‌دهد کما اینکه ارتش نتوانست با اولتیماتوم نظامی 48 ساعته در روزهای گذشته اوضاع را آرام کند و اگر علیرغم ژست اقتدار، ارتش نتواند اوضاع خیابانها و میادین را فیصله دهد به هیچ وجه قادر به کنترل امنیتی مصر نیست. هم اینک می‌توانیم با قاطعیت بگوئیم برنامه راه ارتش برای تسلط بر اوضاع و تنظیم امور براساس یک «نقشه راه» شکست خورده است.

ارتش طی دو سال اخیر بعنوان «نیروی تعادل» شناخته شده است. فرماندهان ارتش از اواخر دوره مبارک ترجیح دادند که طرف قدرت به حساب نیایند از این رو و براساس آنچه در پشت صحنه میان نظامیان مصر و پنتاگون توافق شده است، ارتش به مقابله با انقلاب نیامد و در دوره یک ساله شورای عالی نظامی هم تا حد زیادی با معترضین مدارا کرد در جریان اعتراضات بهمن 91 تا فروردین 92 هم ارتش کاری به اعتراضات خیابانی نداشت و در فاصله 9 اردیبهشت تا 9 تیر ماه هم اقدامی علیه جنبش تمرد صورت نداد.

این روند در نهایت وجهه خاصی را به ارتش داد و کم کم از ارتش بعنوان تنها نهاد «موازنه دهنده» یاد شد و غرب هم در نهایت به این سمت رفت که تحولات مصر را با محوریت ارتش این کشور دنبال نماید و در نهایت هم آمریکا برای کنار زدن اسلام‌گراها به ارتش متکی شد. ورود ارتش به صحنه تحولات مصر و ترک رویه مساوات و مدارات، در واقع به نقش موازنه دهنده ارتش خاتمه داد.

ارتش در جریان اقدام 11 تیر در وهله اول خود را رو در روی جریان بزرگ اسلام‌گرایی قرار داد به هر روی اخوانی‌ها و هم پیمانانشان در آخرین انتخابات عمومی دستکم 51‍ درصد آراء را بدست آورده بودند و قانون اساسی ابطال شده توسط ارتش دستکم نیمی از آراء مثبت شرکت‌کنندگان در انتخابات را بدست آورده بود.

امروز که ارتش دست به کشتار عمومی زده، بخش دیگری از مردم مصر را از دست داده است و این می‌تواند از یک سو به نقش‌آفرینی سیاسی ارتش -زودتر از موعدی که مقرر شده بود- خاتمه دهد و از سوی دیگر مصر را با بی‌ثباتی بیشتری مواجه گرداند چرا که وقتی ارتش هم به یک طرف منازعه تبدیل می‌شود، نیرویی که قادر به حفظ امنیت و کاستن از تنش باشد عملاً وجود نخواهد داشت.

به دلیل تضعیف موقعیت ارتش به‌عنوان کارآمدترین تکیه‌گاه غرب، آمریکا از تحولات روزهای اخیر در مصر شوکه شده است مقامات آمریکایی امیدوار بودند فرماندهان نظامی با بهره‌گیری از تجربه و با برخورداری از یک بدنه ثابت اجتماعی نزدیک به 10 میلیون نفری اوضاع را به نفع غرب حل کنند و یک بار دیگر مصر از طریق نظامیان در اختیار غرب قرار گیرد ولی شرایط روزهای اخیر نشان داد که ارتش طرح حساب شده و جامعی برای دوره انتقال ندارد و اقدامات آن عمدتاً بر درجه مشکل و پیچیده‌تر شدن اوضاع می‌افزاید. از این رو طی روزهای اخیر آمریکایی‌ها فشار زیادی به ارتش وارد کردند تا از درگیر شدن با مردم در میدان الرابعه العدویه و... اجتناب نماید.

 دو روز پیش «واشنگتن پست» طی یادداشتی اقدامات ژنرال‌های ارتش را توجیه‌ناپذیر دانست و آنچه طی روزهای اخیر انجام داده را با حکومت قانون در تضاد خواند و تعلیق فروش F16 به مصر را ستود. این موضوع به تنهایی نشان می‌دهد که اوضاع مصر آنگونه که آمریکا می‌خواهد پیش نمی‌رود. آمریکایی‌ها به شدت از اینکه اوضاع دست گروهی از مردم که آنان را نمی شناسد بیفتد، نگران است.

آشوب در مصر اگر چه برای اسرائیلی‌ها منافعی دارد ولی در عین حال شرایط مرزهای جنوبی رژیم‌صهیونیستی را هم بشدت آسیب‌پذیر می‌کند و کلاً اوضاع به سمت عدم اطمینان پیش می‌رود. آمریکایی‌ها تجربه چندانی در مدیریت شرایط هرج و مرج ندارند و آنارشیسم امنیتی پدیده‌ای است که نتایج غیرقابل پیش‌بینی را به همراه می‌آورد این موضوعی است که مخالفان آمریکا را به نقش‌آفرینی در صحنه تشویق می‌کنند.

اخوان‌المسلمین در این صحنه اگر چه به مفهوم واقعی کلمه «مظلوم»‌است اما در عین حال در این صحنه نشان داد که از عقلانیت لازم بخصوص در شرایط پیچیده برخوردار نیست. وقتی دولت محمد مرسی سقوط کرد آنان باید با قبول اینکه فعلاً امکان عملی بازگرداندن دولت اخوانی وجود ندارد، باید از مواجهه حاد با نیروهای جدید اجتناب می‌کرد این کار ضمن آنکه وجهه اخوان‌المسلمین را تا حد زیادی حفظ می‌کرد امکان مشارکت آن در انتخابات آینده و در نتیجه مشارکت در قدرت را فراهم می‌نمود. اما اخوان برخلاف مشی گذشته خود و در کمال ناباوری، مقاومت در برابر ارتش و مخالفان را انتخاب کرد در حالی که نه بعد از یک سال دولتداری به اندازه مخالفان وجهه اجتماعی داشت و نه توان نظامی به اندازه‌ای که پاسخگوی قدرت ارتش باشد، داشت!

به نظر می‌آید که در این منازعه نابرابر و خونین، اخوان‌المسلمین فریب‌ جریانات تند سلفی- تکفیری‌ها را خورد. گروه‌های تکفیری با برجسته‌سازی توانایی‌های خود و تاکید به اینکه تا آخر پای کار مرسی و اخوانی‌ها می‌مانند، رهبران اخوان‌المسلمین را فریب داده و آنان گمان کردند که با کمک این گروه قادر به بازسازی قدرت خود و غلبه بر نقشه راه ارتش هستند. در این میان فتاوای محمد العریفی مفتی تکفیری عربستان و فتاوای یوسف قرضاوی رهبران اخوانی را به ابراز مواضع تند علیه ارتش وادار کرد.

در این بین بعضی از اعضای اخوان نظیر «صفوت حجازی» تا آنجا پیش رفتند که عملیات علیه ارتش در سینا را در واکنش به بازداشت مرسی خواندند که البته واقعیت نداشت.اخوانی‌ها در میان مردم مصر به میزانی که به گروه‌های تند نزدیک می‌شوند از متن جامعه فاصله می‌گیرند چرا که اصولاً طبع مصریان با تندروی میانه‌ای ندارد. در این صحنه رهبری اخوان‌المسلمین نتوانست از برنامه‌های ارتش اطلاع واقعی کسب کند و از این رو بدون برنامه مشخص وارد صحنه شد.

ورود به صحنه و خاموش کردن چراغ مذاکره با منطق عقلانی یک گروه کارکشته تباین زیادی دارد. اخوان نه با ارتش مذاکره می‌کند نه با مخالفان- ساکنان التحریر- و دائماً روی شرط بازگشت مرسی تاکید می‌کند. این بیانگر آن است که یک گروه سیاسی در وقتی که باید، انعطاف نداشته است.

اگر توامان نگاهی به پشت صحنه ارتش و پشت صحنه اخوان‌المسلمین بیاندازیم درمی‌یابیم که نه ارتش بر اساس یک تصمیم منطقی و فرایندی عمل می‌کند و نه اخوانی‌ها چنین مواجهه‌ای با بحران دارند. هر دو با استفاده از قوه قهریه- که البته سهم ارتش بیشتر است- می‌خواهند بر حریف غلبه کنند و حال آنکه در این بین آن چه در زیر دست و پای دو طرف آسیب می‌بیند، منافع ملی مردم است و این ارتش را ‌ از ورود موفق به بحران‌های آینده دور می‌کند کما اینکه اخوانی‌ها را از ایفای نقش مؤثر در آینده محروم می‌گرداند.

بی‌ثباتی و نابسامانی در مصر در این شرایط زمانی خطرناک‌تر است چرا که وقتی یک نقطه دچار بی‌ثباتی می‌شود، نیروهای مرکز گریز و مخالفان سنتی یک ملت و یک کشور را به ورود ساختارشکنانه و فتنه‌گرایانه ترغیب می‌کند. الان شرایط به‌گونه‌ای است که از طریق لیبی، روزانه صدها تن سلاح وارد مصر می‌شود. همین چند روز پیش ارتش یک بمب قوی را در قاهره خنثی کرد که اگر منفجر می‌شد، صدها تن کشته می‌شدند حوادث امنیتی صحرای سینا، دمیاط و قاهره نشان می‌دهد اوضاع به نحو خطرناکی به سمت تضعیف مصر پیش می‌رود.

واکاوی شخصیت ،منزلت و مظلومیت شیر خدا حضرت علی (ع)در مطلبی از کورش شجاعي با عنوان«هنگامه‌اي که عدالت تا ابد داغدار شد»نتشر شده در ستون یادداشت روز روزنامه خراسان را می خوانید:

آخر ظلم هم حدي دارد ولي گويي ظلم بر او که خدايش «علي» نامبردارش کرده نهايت ندارد او که تنها زاده خانه خدا، کعبه مقدس است و لحظه اي از عمر مبارکش به کفر و شرک آلوده نيست و اولين است در اقتدا به حبيب خدا محمد مصطفي(ص) او که اولين نمازگزار و اقتداکننده به پيامبر خدا در کنار خديجه کبري است او که به اذعان محبان و حتي غيرمحبانش، اعلم، اتقي، ازهد، اعدل، اورع و اشجع مردمان است.

او که مظلوميتش به اندازه اي است که وقتي در مسجد کوفه پيشاني مبارکش که پيشاني عدالت و علم و تقوي و عبوديت محض و پيشاني قرآن است به شمشير شقي ترين موجودات شکافته مي شود و خون پاکش بر محراب عبادت و در هنگامه سجده عبوديت بر محراب مي ريزد عده اي در شام مي گويند علي در مسجد چه مي کرده است؟! مگر علي نماز مي خوانده است؟!

مظلوميت تا چه حد! تبليغات منفي و جوسازي عليه علي(ع) آن يدا... و آن عبد صالح خدا تا بدانجا توسط ائمه شرک و کفر و صاحبان زر و زور و تزوير و معاويه و معاويه صفتان کاخ سبز نشين سامان دهي شده بود که به علي(ع) آن نماد زهد و تقوا و پرهيزکاري و عبوديت - همو که تير دشمن را فقط به گاه نماز به خاطر مستغرق بودنش در عبوديت خداوند توانستند از پاي مبارکش بيرون کشند - تهمت بي نمازي و خروج از اسلام زدند تا آن جا که برخي اين دروغ بزرگ باورشان شده بود!

مظلوميت تا چه حد! که متحجران کوردل و جاهلان پشت به امام زمان خود کرده و به انحراف قدم گذاشته در فتنه جنگ صفين، نوشته هاي قرآن را که به نيرنگ عمروعاص بر نيزه شده بود به علي(ع) آن قرآن ناطق، رجحان دادند و با سر دادن شعار «لا حکم الا لله» بر اول مظلوم عالم، علي مرتضي آن کردند که تا همه تاريخ ننگ اين عملشان به بدترين شکل خودنمايي مي کند.

مظلوميت تا چه حد! آن علي(ع) که جان خود و حسن و حسين عزيزش را براي رهاندن جان خليفه سوم به خطر مي اندازد و آن فداکاري ها را مي کند که وصفش را همه تاريخ هاي معتبر نوشته اند اما معاويه و خود فروختگان به اين تفکر اموي از قتل خليفه سوم پيراهن عثمان مي سازند و بيرق برمي دارند و به کين خواهي از علي(ع) و اولاد علي(ع) فتنه ها مي کنند.

مظلوميت تا چه حد! که علي(ع) در دامن پيامبر خدا بزرگ شده باشد و بارها و بارها بر وصايت و جانشيني پيامبر توسط وجود مبارک حبيب خدا تأکيد شده باشد چه در حديث «دار» آن هنگام که در اوايل بعثت، پيامبر اکرم(ص) خويشان را جمع کرد و آنان را به اسلام فراخواند و فرمود: اول کسي که به من ايمان بياورد جانشين من خواهد بود و علي(ع) اولين نفر بود که به پيامبر و خدايش ايمان آورد و پس آن گاه پيامبر به علي(ع) اشاره کرد و فرمود: اين علي برادر و وصي من و خليفه من بين شماست سخنش را بشنويد و از او اطاعت کنيد.

و چه در حديث «منزلت» که پيامبر به علي(ع) فرمود: «انت مني بمنزلة هارون من موسي الا اِنّه لانبّي بعدي» يا علي تو براي من به منزله هارون براي موسي هستي الا اين که بعد از من پيامبري نخواهد آمد. و چه در جريان واقعه بزرگ غديرخم که پيامبر در بازگشت از حجة الوداع در حضور هزاران مسلمان پس از نزول آياتي بر قلب مبارکش رسالتش را کامل کرد و آن چه را به امر پروردگار بايد ابلاغ مي کرد ابلاغ کرد و فرمود: «من کنت مولا فهذا علي مولا»، هر آن کس که من مولاي او هستم اين علي مولاي اوست.

اما علي(ع) با تمام تأکيدهاي آشکار پيامبر به خاطر پابرجايي کيان اسلام، خار را در چشم و استخوان را در گلو نه چند ماه و يک سال بلکه ۲۵ سال تحمل کرد. آخر ظلم تا چه حد! که پس از ۲۵ سال آن گاه هم که با اصرار فراوان مردم مهار خلافت و امامت به دست صاحبش رسيد باز در همان چهار سال و اندي حکومت مولا که نمونه اعلاي اجراي عدالت و حاکميت حق بود باز عده اي «قاسطين» شدند و گروهي «ناکثين» و گروهي «مارقين» و سه جنگ سنگين جمل و صفين و نهروان را در بين مسلمانان و بر وجود مولا و ياران متقي و وفادار و مومنش که بسياري از ايشان نوادر زمانه بودند - از جمله عمار آن صحابي بزرگ و برجسته پيامبر خدا - تحميل کردند و چنين رفتار ناروايي را با امام و مولايي انجام دادند که وقتي مردم به اصرار از او تقاضاي بر عهده گرفتن امور را مي کردند فرمود: اگر خداوند از عالمان پيمان نگرفته بود که در برابر شکمبارگي ستمکاران و گرسنگي ستمکشان خاموشي نگزينند افسار خلافت را بر گردنش مي افکندم و رهايش مي کردم همان مولايي که قاطعانه و باورمندانه مي فرمود که ارزش حکومت براي من از عطسه يک بز کمتر است مگر آن که به واسطه آن بتوانم حق مظلومي را از ظالمي بگيرم. و علي(ع) همان عالم اعلمي بود که پيامبر مي فرمود: انا مدينة العلم و عليٌ بابها - من شهر علمم و علي باب و در اين شهر علم است.

مظلوميت تا چه حد! علي(ع) امير مومنان باشد، وصي و جانشين پيامبر و امام عارفان و نمونه اتم و اکمل يک انسان آزاد و آزاده اعلم واقعي و ازهد و مسلمان باشد و مريد پيامبر و عبد صالح و پرهيزگار و متقي و مومن آفريدگار عالم باشد و در عين حال کار را برايش به جايي رسانده باشند که سر در چاه کند و رازهايش را در دل چاه نجوا کند.

علي باشد و تجسم واقعي و بي کم و کاست و اتمّ عدالت باشد مسلمان نمونه و الگوي جهان باشد اما پيشاني عدالت و تقوا و پرهيزکاري و خدا ترسي اش در محراب عبادت به شمشير جهالت و تحجر و نفاق و نفسانيت مسلمان نماهايي شکافته و غرقه به خون شود که هم نماز مي خواندند هم روزه مي گرفتند و هم قرآن مي خواندند و بلکه حافظ کل قرآن بودند.

 ولي چه سود که به جاي فرمانبرداري از کلام خالق و پيروي از فطرت پاک و عقل سليم و اطاعت از پيامبر و تمسک جستن به وصي پيامبر آن چنان در مسير جهالت و اطاعت از نفس پيش رفتند که شمشير بر قرآن ناطق و حجت و ولي خدا کشيدند و هم عدالت را تا ابد داغدار کردند و هم «امام کشي» را و شکستن حرمت اهل بيت پيامبر را باب کردند، که خداوند از تقصير اين حرمت شکنان اهل بيت و پايه گذاران امام کشي نگذرد که چنين بدعتي شوم که خدا را به خشم مي آورد گذاشتند و هم از آن تخم نفاقي که کاشتند هنوز دشمنان اسلام بهره مي برند و در گوشه گوشه جهان مسلمانان و خصوصاً افراطي ها، تکفيري ها و وهابي ها را به جان برادران مسلمان اهل سنت و شيعه مي اندازند. نگاهي اجمالي به وضعيت امروز برخي کشورهاي اسلامي اين واقعيت تلخ را آشکارتر مي کند.

مظلوميت تا چه حد! علي تنها زاده کعبه باشد و در آن شب حادثه که «ليلة المبيت» گويند در هنگامه خطر که مشرکان آهنگ جان پيامبر کردند به جاي پيامبر در بستر بخوابد و خود را آماده فدا کردن براي جان آسماني پيامبر کند و هميشه و همه جا هم فدايي باشد و هم بي چون و چرا گوش به فرمان پيامبر و خداي پيامبر باشد، علي باشد و همسر فاطمه زهرا آن کوثر عطا شده از سوي خدا به محمد مصطفي(ص) باشد اباالحسن باشد، ساقي کوثر باشد «ابوتراب» و «يدا...» و «اسدا...» و ولي ا... و حجت ا... باشد و باز برخي با او چنين رفتار کنند. پسر عم و برادر پيامبر، هم نفس و بزرگ شده دامن او و امين و جانشين و جان پيامبر باشد و با او چنين کنند.

مظلوميت تا چه حد! علي(ع) اميرمومنان باشد و ازهد خلق عالم و امير خانه و خانواده اي باشد که به نص صريح قرآن يک شب افطارشان را به اسير و ديگر شب به مسکين و شب ديگر به يتيم مي بخشند و با آب افطار مي کنند. علي(ع) باشد و به نص صريح قرآن مومن بخشنده اي باشد که در رکوع نماز اجازه بيرون آوردن انگشتري به فقير سائل مي دهد و برخي با او چنين کنند؟ مظلوميت تا چه حد! علي(ع) همو که مراجعه عقيل را کار شخصي مي داند و شمع بيت المال را خاموش مي کند و شمع ديگري از مال خود برمي افروزد و در قبال خواسته برادر نابيناي خود آهن داغ به دست او نزديک مي کند و باز برخي با تو اي امير مومنان اي تجسم عدالت ناب با تو چنان مي کنند.

 مظلوميت تا چه حد! اي جانمان به فدايت علي جان که شجاع ترين مردمان بودي و جوانمردترين انسان ها و به سبب زيادت شجاعتت به هنگامه جنگ و مقابله با دشمن زره بي پشت مي پوشيدي چرا که مشهور بود که علي هيچ گاه پشت به دشمن نمي کند و علي جان، برکننده در قلعه خيبر باشي و شجاع ترين پهلوان عرب باشي و کسي تاب ايستادن در مقابل هيبت مردانه و ذوالفقارت را نداشته باشد اما بر در خانه ات آتش برافروزند و به اين گستاخي بسنده نکنند و بي حيايي و جسارت را بدان حد برسانند که به صورت همسرت آن کوثر و بضعه رسول ا... سيلي بزنند.

و باز علي آن حجت حق مظلومانه به خاطر مانايي و ماندگاري اسلام خون دل بخورد و به عنوان اولين منادي و پرچمدار و اسوه «وحدت» امت اسلام صبر پيشه کند تا دين و آيين و قرآن پيامبر خاتم تا ابد جاودانه بماند و چه بهاي سنگيني دادند علي و فرزندانش و حسين در کربلايش تا اسلام و قرآن بماند و اما چه گوهر گرانبهايي و چه مکتب انسان ساز و چه کتاب کيميايي از پس آن ايثارها و خون دل خوردن ها براي آدميان تا آخرالزمان به يادگار ماند که هر روز حقانيت نداي آسماني و الهي اين مکتب بر مردمان آشکارتر مي شود و حق جويان بيشتري به آموزه هاي اسلام ناب و آيين پاک محمدي رو مي آورند. و گويي آن مظلوميت ها، صبرها، فداکاري ها و شجاعت ها و ايثارها گر چه بهاي سنگيني بود اما سبب مانايي و ماندگاري و هر روز جهان شمول شدن اسلام ناب محمدي(ص) شد.

محمدحسين رجبي‌دواني(مورخ و پژوهشگر تاريخ اسلام)در مقاله ای با عنوان «شب قدر، مفتخر به عروج علي(ع) شد»برای ستون یادداشت روز روزنامه تهران امروز این طور نوشت:

از آنجا كه رسول خدا(ص) راه نجات و سعادت دنيا و آخرت را در تمسك به قرآن و عترت دانسته، و در حجه‌الوداع به صراحت فرمود: «إني تارك فيكم الثقلين: كتاب‌الله، وعترتي أهل بيتي، ما إن تمسكتم بهما لن تضلوا بعدي أبدا» و فرمود به اين دو متمسك بشويد تا نجات پيدا كنيد.

از آنجايي‌كه قرآن همراه با عترت نجات‌بخش است و آنها از هم قابل تفكيك نيستند. به نظر من در اينكه اميرالمومنين علي(ع) به‌عنوان مظهر ولايت و برجسته‌ترين رهبر الهي پس از پيامبر اسلام(ص) در ليالي قدر ضربت مي‌خورد و در همين ليالي عروج مي‌كند براي اهل دل و خردمندان رمز و رازي است و تاكيدي است بر پيوند قرآن و عترت.

يعني در شب نزول قرآن صامت، قرآن ناطق عروج مي‌كند و اين رمز و راز مي‌تواند براي ما راهگشا باشد؛ به اين معنا كه نمي‌توان فقط به قرآن تمسك جست و از عترت، آن هم بخصوص اميرالمومنين علي(ع) غافل ماند و از آن بزرگوار اطاعت نكرد يا ولايت آن بزرگوار را تبعيت نكرد و نپذيرفت. اين بحث كلي است و البته زبان من قاصر است براي اينكه بتواند اين امر مهم الهي را تفسير و تبيين كند.

با توجه به اينكه همه بزرگان اسلامي هم شهادت حضرت علي(ع) را در ماه رمضان سال 40 هجري تاييد كرده‌اند و در اين مسئله كه آن بزرگوار در 19 رمضان ضربت خورد و در 21 رمضان روح مقدسش به آسمان پر كشيد، ترديد ندارند؛ به‌نظر مي‌رسد خداوند خواسته است بگويد اگر كسي مسلمان باشد و خود را پيرو پيامبر عظيم‌الشان اسلام(ص) بداند، بايد قرآني را كه در شب قدر نازل شده در اميرالمومنين علي(ع) متجلي بداند و راه نجات خود را پيروي از حضرت امير(ع) بداند.

اينكه مي‌گويند روح حضرت علي(ع) آنقدر ثقيل بود كه بايد در برترين شب سال از دنيا مي‌رفت چندان معتبر نيست. اميرالمومنين پس از پيغمبر(ص) برترين خلقت الهي است. مقام حضرت علي(ع) از تمام انبيای سلف و تمام اوليا و امامان برتر است. حضرت علي(ع) كسي است كه خداوند به آفرينشش مباهات مي‌كند.

خداوند بعد مادي و جسمي ندارد براي همين در معراج وقتي اراده كرد با پيغمبر ما سخن بگويد، صدايش، صداي علي(ع) بود و پيغمبر با تن صداي اميرالمومنين علي(ع) صداي خدا را مي‌شنيد. بنابراين حضرت علي(ع) فراتر از همه ملائك و ارواح است و شايستگي اين را دارد كه مستقيم به آستان الهي راه يابد و اين نيست كه اميرالمومنين علي(ع) بخواهد موقعيتي پيدا كند كه شايستگي عروج به آستان خداوند در شب قدر را پيدا كند. در واقع شب قدر كه از هزار ماه و شب برتر است، افتخار آن را پيدا كرده است كه اميرالمومنين علي(ع) در آن به آسمان صعود كند.

در ادامه مقاله امروز روزنامه جمهوری اسلامی (دوشنبه) را با عنوان «عدالت علوي نياز امروز بشريت»از نظر می گذرانید:

بسم‌الله الرحمن الرحيم
جهان اسلام اكنون در يكي از پرالتهاب‌ترين شرايط تاريخ خود قرار دارد و به "عدالت" به عنوان گم شده خود بيش از هر زمان ديگري نيازمند است. اين نياز، به جهان اسلام اختصاص ندارد و شامل سرتاسر جهان امروز مي‌شود. نقاط مختلف قاره‌هاي پنجگانه در تبعيض و ظلم مي‌سوزند و مردم اكثر كشورها گرفتار انواع بي‌عدالتي هستند.

اين روزها كه به اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب عليه السلام مربوط است، جمله معروف بنيانگذار نظام جمهوري اسلامي امام خميني درباره اولين امام معصوم با توجه به شرايط ملتهب جهان به روشني قابل درك است. امام خميني مي‌گفتند: اگر حضرت امير عليه السلام مهلت پيدا مي‌كرد، تعاليم اسلام را طوري در جهان محقق مي‌ساخت كه مشكلات امروز وجود نداشت و تمام انسان‌ها با سعادت و در سايه عدالت زندگي مي‌كردند.

اگر نويسنده معروف لبناني "جرج جرداق" در عين حال كه مسيحي است، نام كتاب خود درباره حضرت علي عليه‌السلام را "صوت العدالة الانسانيه" مي‌گذارد، به اين دليل است كه در گفتار و رفتار آن حضرت، عدالت را متجلي ديده و به اين درك واقعي رسيده است كه انسان‌ها براي رسيدن به كرامت انساني و تحقق مدينه فاضله به پيروي از حضرت علي عليه‌السلام نيازمند هستند. اين نياز، اكنون بيش از هر زمان ديگري احساس مي‌شود آنهم نه فقط در محدوده جهان اسلام بلكه در سرتاسر جهان.

براي مسلمانان بيش از ديگران بايد تأسف خورد كه با در اختيار داشتن گنجينه‌هاي گرانبهائي همچون نهج‌البلاغه و مستندات مربوط به رفتار حضرت علي عليه السلام به ويژه در دوران كوتاه حكومت بر مسلمانان، اكنون با غفلت از اين گنجينه‌ها دچار تبعيض و جنگ و خون ريزي و بي‌عدالتي هستند. نكته قابل تأمل اينست كه تمام مسلمانان، اعم از شيعه و سني، به حضرت علي به عنوان اميرالمؤمنين اعتقاد دارند و همگي ايشان را به تقوا و عدالت مي‌شناسند و در عين حال از پيروي آن حضرت غافل هستند.

كافي است مسلمانان، اعم از شيعه و سني، فرمان اميرالمؤمنين به مالك اشتر را به عنوان منشور حكومتي بپذيرند و آن را محور رفتارهاي فردي، اجتماعي و دولتي جامعه قرار دهند. در آن صورت، تمام مسلمانان به سعادت دنيا و آخرت خواهند رسيد و از جنگ‌ها، تبعيض‌ها و منازعات بيهوده‌اي كه اكنون جهان اسلام را در شقاوت و تيره روزي فرو برده است خبري نخواهد بود. طبق برآورد مجامع بين‌المللي در سال‌هاي اخير،‌ هر روز حدود 100 نفر در كشورهاي مختلف اسلامي در اثر منازعات، جنگ‌ها، انفجارها و ترورها كشته مي‌شوند.

اين تلفات كه با عوارض اجتماعي، اخلاقي، اقتصادي و سياسي زيادي همراه است، براي مسلمانان بسيار خسارت بار است. دولتمردان كشورهاي مسلمان و نخبگان جهان اسلام اگر بخواهند و اراده و همت به خرج دهند مي‌توانند اين وضعيت را دگرگون سازند و راه را براي حاكميت آرامش و صلح و صفا در سرتاسر جهان اسلام هموار نمايند. محور اين تلاش براي تغيير وضعيت موجود به وضعيت مطلوب مي‌تواند سيره اميرالمؤمنين عليه السلام باشد كه بر تعاليم پيامبر اكرم تكيه داشت و خود را رهرو رسول خدا مي‌دانست.

در شرايط امروز، افراط‌هائي كه در عملكرد سلفي‌ها و تكفيري‌ها مشاهده مي‌شود و در سوريه و عراق و مصر و پاكستان و افغانستان جلوه بيشتري دارد، نمونه‌هاي بارزي از عملكرد خوارج زمان اميرالمؤمنين عليه السلام را به نمايش مي‌گذارد. اين عملكردهاي خارج از چارچوب شرع و اخلاق و ضد عدالت، چهره اسلام را در افكار عمومي جهان مخدوش كرده است.

صاحبان دست‌هاي مسلط بر رسانه‌هاي جهاني با اينكه مي‌دانند رفتارهاي افراطي سلفي‌ها و تكفيري‌ها ربطي به اسلام ندارد، به دليل دشمني و كينه‌ورزي نسبت به اسلام، عملكرد آنان را مستقيماً به اسلام نسبت مي‌دهند تا اهداف شوم خود را محقق سازند. اين وضعيت، براي مسلمانان قابل تحمل نيست و بزرگان جهان اسلام از هر مذهب و طايفه‌اي بايد براي پايان دادن به آن همت كنند.

قطعاً رسالت دولتمردان نظام جمهوري اسلامي براي تحقق اين هدف عالي، از ساير دولتمردان جهان اسلام بيشتر است. براي رسيدن به اين مقصود، ابتدا بايد ضعف‌هاي موجود در ايران برطرف شود. در ايران با اينكه نظام جمهوري اسلامي مستقر است، اما اين واقعيت را بايد پذيرفت كه از نظر عدالت در بخش‌هاي مختلف، عقب‌ماندگي‌هاي چشمگيري وجود دارد. عدالت اقتصادي، با فاصله طبقاتي نگران كننده‌اي كه وجود دارد دچار مشكل است. عدالت اخلاقي، با افراط‌هائي كه از بعضي عناصر شبه سلفي مشاهده مي‌شود همواره نقض مي‌گردد.

عدالت قضائي، با نارسائي‌هائي كه در دستگاه قضائي وجود دارد گرفتار كمبود است. عدالت اجتماعي نيز با برخوردهاي جانبدارانه‌اي كه توسط برخي مسئولين نسبت بعضي افراد و گروه‌ها صورت مي‌گيرد در چنبره‌اي از بلاتكليفي قرار دارد. چنين وضعيتي، شايسته نظام جمهوري اسلامي نيست. اين، نظامي است كه براساس قرآن و نهج البلاغه تأسيس شده و بايد مظهر عدالت در تمام زمينه‌ها باشد تا بتوان آن را به عنوان الگو به جهانيان معرفي نمود.

اگر مسئولان نظام جمهوري اسلامي همت كنند و ضعف‌هاي موجود در بخش‌هاي مختلف عدالت را برطرف نمايند و عدالت علوي را محور اقدامات خود در تمام زمينه‌ها قرار دهند، گام بعدي آنان مي‌تواند تلاش براي عموميت بخشيدن به عدالت علوي در جهان اسلام باشد. ما با محور قرار دادن نهج البلاغه و سيره و روش اميرالمؤمنين قطعاً مي‌توانيم مشكلات امروز جهان اسلام را برطرف كنيم و با استقرار عدالت علوي در ميان مسلمانان به طرح تعميم عدالت علوي در سرتاسر جهان بيانديشيم.

امروز، جهان تشنه عدالت است. ملت‌ها از ظلم و تبعيض و اختلاف و كشتار كه عمدتاً محصول حكومت‌هاي استبدادي و سلطه استعمار است به ستوه آمده‌اند. منازعات و ناآرامي‌ها، جهان را پرآشوب ساخته و زندگي را بر ملت‌ها تلخ كرده است. استفاده نكردن از مكتب اميرالمؤمنين و مطرح نساختن عدالت علوي، ظلم ديگري است كه در چنين شرايط سختي بر مردم مي‌رود و مسئوليت مهجور ماندن عدالت علوي در جهان،‌ برعهده ما شيعيان است كه به نام اسلام محمدي و علوي حكومت تشكيل داده‌ايم ولي هنوز نتوانسته‌ايم عدالت علوي را در پايگاه اصلي اين حكومت مستقر كنيم تا نوبت به قدم‌هاي بعدي برسد. آيا اراده‌اي براي خارج ساختن عدالت علوي از اين مهجوريت خواهيم داشت؟

روزنامه دنیای اقتصاد در ستون سرمقاله امروز خود مطلبی با نام«قیمت تمام‌شده و قیمت»،به قلم غلامرضا سلامی به چاپ رساند که در انتها می آید:

اخیرا جدال بین شورای رقابت و سازمان حمایت از تولیدکننده و مصرف‌کننده برای اثبات حقانیت خود در تعیین قیمت خودرو بالا گرفته و به موضوع جذابی برای رسانه‌های گروهی تبدیل شده است. در آخرین واکنش سازمان حمایت (دنیای اقتصاد مورخ 1/5/92) به صحبت‌های رییس شورای رقابت، آمده است: «یقین داریم در این مقطع زمانی وجدان بیدار مردم خصوصا فعالان اقتصادی بهترین گواه به عدم تح قق وعده‌های داده شده در مورد قیمت خودرو و همچنین تعیین قیمت برخی خودروها از سوی رییس شورای رقابت خواهد بود.»

 و در ادامه می‌پرسد: «آیا صرفا علم اقتصاد را به‌عنوان تنها راه دسترسی به قیمت می‌دانند یا می‌پذیرند که امکان تعیین قیمت براساس علم حسابداری نیز میسر است؟ با پذیرش این موضوع که تعیین قیمت فروش براساس محاسبه هزینه‌های مرتبط بر تولید و با در نظر گرفتن سودی متعارف بر هزینه‌ها نیز امکان‌پذیر است؟»

به‌عنوان یک حسابدار با این نحوه قیمت‌گذاری سازمان حمایت مخالفم و اعتقاد دارم دانش و حرفه حسابداری تا این حد ساده‌نگر نیست که مدعی باشد که در یک بازار رقابتی می‌توان با محاسبه هزینه‌های مرتبط بر تولید و با در نظر گرفتن سودی متعارف، قیمت فروش کالایی را تعیین کرد و در مقابل نیز معتقدم هیچ دستگاه و شورای حکومتی و غیرحکومتی نیز قادر به تعیین قیمت فروش کالاها نیست و در یک بازار رقابتی، قیمت به وسیله سازوکارهای بازار تعیین می‌شود و مصرانه معتقدم که این‌گونه نگاه (تعیین قیمت غیر از راه سازوکار بازار) به اقتصاد و حسابداری طی سالیان متمادی یکی از مشکلات ساختاری اقتصاد ایران بوده و هست.

شاید اشکال از دو واژه فارسی «قیمت» و «قیمت تمام‌شده» در ادبیات اقتصادی باشد که در مقابل دو واژه Price و Cost زبان انگلیسی به کار گرفته شده است. این دو مفهوم هر چند در فضای رقابتی می‌توانند بسیار به هم نزدیک باشند، ولی در فضای غیررقابتی می‌توانند هیچ ارتباطی با یکدیگر نداشته باشند.

حال سوال اینجا است که فضای کسب‌وکار ایران در بسیاری از صنایع ایران به خصوص صنعت خودرو، فضایی رقابتی است یا خیر؟ پاسخ به‌طور قطع منفی است دلیل آن هم بسیار روشن است که برای اثبات آن ذکر دو مثال کافی است. مثال اول مربوط به کاهش قانونی نرخ تعرفه‌های گمرکی ورود خودرو طی برنامه 5 ساله چهارم است که در عمل می‌بینیم انحصار خودرو مانع تحقق آن شد و مثال دوم کاهش چند ده درصدی تولید خودرو طی دو سال اخیر است که قاعدتا طبق قواعد بازار رقابتی و اصول حاکم بر اقتصاد و حسابداری قیمت تمام‌شده باید به همین نسبت به هزینه‌های متغیر تولید از جمله دستمزد کارگران اثر بگذارد.

در یک فضای رقابتی مانند آمریکا کاهش تولید جنرال‌موتورز یا فورد پس از مدت اندکی روی هزینه‌های متغیر اثر گذاشته و از طریق خاتمه به‌کار تعداد زیادی از کارکنان، کاهش می‌یابد. ولی آیا این امر در ایران امکان‌پذیر است؟ پاسخ باز هم منفی است بنابراین فضای کسب‌و‌کار ما رقابتی نیست و از این رو لزوم وجود نهادی تحت عنوان شورای رقابت سوال برانگیز است.

از طرف دیگر در یک فضای کسب‌و‌کار غیررقابتی، حسابداری قیمت تمام‌شده و حسابداری مدیریت جایی برای رشد ندارند، نمونه آن را می‌توان در کشورهای بلوک شرق سابق جست‌وجو کرد. قیمت تمام‌شده در این کشورها از جمله کشور خودمان یعنی تسهیم (و گاه تقسیم) کل هزینه‌های سالانه یک بنگاه اقتصادی (شامل هزینه‌های اداری، مالی، غیرعملیاتی، غیرمترقبه، غیرعادی و...) به محصولات تولیدشده در آن سال، مثلا وقتی گفته می‌شود، قیمت تمام‌شده یک کیلو وات ساعت برق چقدر است کل هزینه‌های شرکت توانیر، شرکت‌های توزیع و برق منطقه‌ای بر کل تولید برق کشور تقسیم می‌شود و عدد به دست آمده قیمت تمام شده یک کیلو وات برق خواهد بود که می‌تواند شامل هزینه اشتغالزایی کاذب و ضعف بهره‌وری و... نیز باشد. با این حال وقتی می‌خواهیم یارانه اعطایی دولت‌ها به مردم را محاسبه کنیم همین قیمت تمام شده را ملاک محاسبه قرار می‌دهیم.

دانش و حرفه حسابداری در دنیا ده‌ها سال است که این شیوه قیمت‌گذاری را مطرود دانسته و راهکارهای محاسبه قیمت تمام‌ شده در فضای رقابتی را تعیین کرده است.

در رویکردهای حداقل 7 دهه اخیر حسابداری قیمت تمام شده، هزینه عدم استفاده از ظرفیت عملی تولید، هزینه اوقات تلف شده، ناکارآیی کارکنان، کارکنان اضافی و حتی عقب‌ماندگی تکنولوژیک و نظایر آن به عنوان هزینه‌های جذب نشده در قیمت تمام‌شده محصولات منظور نمی‌شود. در رویکردهای نوین حسابداری مدیریت علاوه بر موارد فوق، علل رقابت‌ناپذیر بودن قیمت محصولات تولیدی با محصولات مشابه تولید شده در داخل و خارج از کشور با جزئیات (نه توجیهات) دقیق مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و به عنوان منابع اطلاعاتی سودمند برای تصمیم‌گیری مدیریت مورد استفاده قرار می‌گیرد، علاوه بر آن بخش مهمی از کارکرد حسابداری مدیریت در بنگاه بر مبحث مدیریت هزینه اختصاص دارد که متاسفانه در ایران به دلیل انحصار ناشی از اقتصاد نفتی و رانتی، خریداری ندارد.

بالاخره کارکرد دیگر حسابداری مدیریت نوین، سنجش عملکرد مدیران شامل سنجش کارآیی، اثربخشی و اقتصادی بودن فعالیت‌های بنگاه (اعم از انتفاعی و غیرانتفاعی) می‌باشد.

 حال سوال اینجا است که در اقتصادی که طی دوسال تیراژ تولید اتومبیل‌هایش از 2/1 میلیون دستگاه به 600 هزار دستگاه کاهش یافته و در مقابل هیچ کاهش چشمگیری در تعداد کارکنان آن (خواسته نگارنده هم نیست) و حتی بریز و بپاش‌های آن ایجاد نشده است، چگونه می‌توان از سازوکارهای بازار یا دانش شریف حسابداری و حسابداری مدیریت برای تعیین قیمت خودرو استفاده کرد و آن را علمی توصیف کرد. آیا در اقتصادهایی با بازار رقابتی شورای رقابت قیمت کالاها را تعیین می‌کند یا اینکه چنین شورایی یا نهادی مشابه آن مراقب آن است که موانع رقابت سالم برای حق انتخاب و افزایش رفاه مردم، برداشته شود.

مثلا به تعرفه غیرمنصفانه ورود اتومبیل و رانتی که از این بابت نصیب انحصار خودرو می‌شود، اعتراض کند و به‌عنوان یک نهاد فراقوه‌ای از حکومت بخواهد که اجازه داده شود در این برهه از زمان برای نمونه خودروی کلاس مگان، تویوتا، فیات و... با همان نرخ ارز و قطعات منفصله آن از ترکیه یا مالزی یا جای دیگر وارد شود و آن‌گاه بازار قیمت این خودروها و هم‌کلاس‌های آنها را تعیین کرده و به این اجحافی که سال‌ها است به مصرف‌کننده تحمیل می‌شود و به این جدل‌های بی‌سرانجام خاتمه داده شود.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها