کد خبر: ۱۸۸۴۸۶
زمان انتشار: ۲۳:۳۷     ۲۰ آذر ۱۳۹۲
در حالی که این روزها دست‌اندرکاران دولت تدبیر و امید به شدت بر استفاده از اصطلاح «دولت فرهنگی» اصرار دارند و مدعی عدم دخالت در حوزه‌ی فرهنگ و هنر هستند، نشانه‌هایی همچون آغاز به کار هفتمین دوره‌ی جشنواره‌ی سینما حقیقت با نمایش مستند توقیف شده‌ی «الفبای سیاست» (تولید 87) که به تمسخر «محمود احمدی‌نژاد» و نقد سیاست خارجی جمهوری اسلامی می‌پردازد، حکایت از جاری شدن بیش از پیش «فرهنگ دولتی» دارد.‌ 

به گزارش رجانیوز، هفتمین دوره‌ی جشنواره‌ی «سینما حقیقت» از ساعت 11  روز گذشته در حالی با نمایش مستندهای ایرانی و خارجی حاضر در بخش‌های مختلف این جشنواره در سینما فلسطین و سپیده آغاز به کار کرد که در همان روز نخست، می‌شد به راحتی نشانه‌ها‌ی استقرار مدیریت جدید در مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی را در آثار جشنواره به مشاهده نشست. از جمله اینکه مستند «الفبای سیاست» (محمدرضا اکبری) بعد از پنج سال توقیف، اجازه‌ی یک اکران تک‌سئانسی را در جشنواره‌ی سینما حقیقت یافت.
 
«الفبای سیاست» از جمله مستندهایی است که در سال 87 با بودجه‌ی دولتی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی در دوران مدیریت «محمد آفریده» و البته قائم‌مقامی «محمد مهدی طباطبائی‌نژاد» و با استفاده از راش‌های کمیاب و اختصاصی نهاد ریاست‌جمهوری از «احمدی‌نژاد» ساخته شده و حالا بعد از پنج سال توقیف، با حضور «طباطبائی‌نژاد» در مسند مدیریت مرکز گسترش، دوباره شانس اکران یافته است. مستندی که قرار است «جرج دابلیو بوش»، «هوگو چاوز» و «احمدی‌نژاد» را در کنار هم قرار دهد و این طور وانمود کند که علت اختلافات سیاسی آمریکا با ونزوئلا و ایران، این سه نفر هستند.
 
محمد مهدی طباطبائی‏نژاد مدیر فعلی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی
 
البته آنچه که در بخش نخست «الفبای سیاست» به شدت جلب نظر می‌کند، تمسخر «محمود احمدی‌نژاد» با استفاده از راش‌های آرشیوی و حتی تصاویر انیمیشن است؛ چنانکه بستر به نحوی طراحی می‌شود تا حتی تصاویر رئیس جمهور سابق در حین انجام مناسک حج و رمی جمرات هم خنده‌دار به نظر بیاید؛ تا چه برسد به تصاویر او با شلوار گرمکن و لباس رزمی یا هم‌نشینی او با کودکان یتیم که البته در میزانسنی تمسخرآمیز به تصویر کشیده می‌شود تا سالن از خنده منفجر شود. جالب آنکه روی تصویر ملاقات «احمدی‌نژاد» با «هوگو چاوز» صدای موسیقی معروف «پت و مت» قرار داده شده است تا کارگردان نشان دهد که حتی الفبای نقد و البته ادب را هم نمی‌داند.
 
البته فیلمساز می‌کوشد تا «جرج بوش» را هم به نقد بکشد و سیاست‌های جنگ‌طلبانه‌ی او در افغانستان و آمریکا را دستمایه‌ی انتقاد قرار دهد؛ اما نقدی که همطراز نقد فیلمساز بر «احمدی‌نژاد» و «چاوز» است؛ مردانی که اگر نبودند، مردم دنیای بهتری را تجربه می‌کردند!
 
از آنجا که این مستند با بودجه‌ی دولت احمدی‌نژاد ساخته شده است، در برخی فرازها فیلمساز تلاش کرده تا نقدهای جدی‌تر خود را به «چاوز» وارد کند و بعد آن را با زیرکی به «احمدی‌نژاد» تسری دهد. به طور مثال، در مورد «چاوز» با صراحت از زبان مخالفان آن گفته می‌شود که او در حالی شعار مخالفت با امپریالیسم و «بوش» را می‌دهد که هر روز بیشتر از قبل به آمریکا نفت می‌فروشد و با آن مراوده‌ی تجاری دارد و همین نفت، تبدیل به گلوله‌‌ها و موشک‌ها در افغانستان و عراق می‌شود. در واقع، مستندساز از زبان مخالفان «چاوز»، اختلاف او با آمریکا را نوعی تظاهر و ژست می‌خواند.
 
این در حالی است که در مورد «احمدی‌نژاد» در همان ابتدای مستند، به صورت کاملاً بی‌ربط تصاویری از استقبال رسمی او از یکی از مقامات رسمی کشورهای حوزه‌ی خلیج فارس به نمایش درمی‌آید و تأکید می‌شود که این مقام رسمی نماینده‌ی کشوری است که بزرگترین شریک تجاری نفتی حزب جموری‌خواه محسوب می‌شود. به عبارت بهتر، فیلمساز «احمدی‌نژاد» را بالاخره با چند واسطه‌ی نچسب به حزب‌ جمهوری خواه وصل می‌کند تا مثلاً بگوید ایران هم ژست مخالفت با آمریکا می‌گیرد و اختلاف اصلی بر سر این‌ها نیست و بلکه به واسطه‌ی مالکیت نفت است!
 
به هر حال هر کجای این مستند که از «پوپولیسم بودن» هوگو چاوز و محبوبیت او به دلیل به بازی گرفتن احساسات مردم و مستبد و دیکتاتور بودنش یادی می‌شود، کمی بعد تصویر به دیدارهای او با «احمدی‌نژاد» کات می‌خورد و این دو نفر در کنار هم به تصویر کشیده می‌شوند و هر دو عشق بسیجی و چفیه‌انداز خوانده می‌شوند.
 
یکی از کلیدی‌ترین جملات مستند هم که دیگر نمی‌توان آن را فقط نقد احمدی‌نژاد خواند، این است: «هر کی بگه گونی داره، حاج محمود (احمدی‌نژاد) بهش کمک می‌کنه، همین طوری! بله ایرانی افتخار جهانه. بنابراین ما باید خرج تمام کشورهای بی‌پول و مردم فقیر دنیا رو بدیم.»
 
در انتها هم بعد از توضیح اینکه «هوگو چاوز» قانون اساسی کشورش را به نفع خود و البته به نام مردمش تغییر داده است تا همچنان به هر قیمتی در مصدر قدرت باقی بماند، ماجرا به احتمال بالای حضور احمدی‌نژاد در انتخابات 88 گره می‌خورد! مخاطبان خود البته بهتر از بقیه قضاوت می‌کنند که معنای چنین پیوندی چیست؟
 
در پایان این مستند، این چنین به نظر می‌رسد که مشکل آمریکا با ایران و ونزوئلا، یک اختلاف شخصی میان «بوش» و «چاوز» و «احمدی‌نژاد» است که هر سه حاضرند کل‌کل را به اوج خود برسانند و حتی از جنگ و «بکش بکش» -آن‌گونه که در مستند آمده است- هم ابایی ندارند و در این میان، احتمالاً این مردمند که صدمه خواهند دید. گرچه فیلمساز امیدوار است با آمدن «اوباما» اوضاع تغییر کند.
 
در پایان تماشای این مستند، البته سوال مهمی هم به ذهن مخاطب خطور می‌کند. در حالی که چنین مستندی در دوران ریاست جمهوری «احمدی‌نژاد» با پول خود دولت ساخته شده است، آیا امکان دارد با بودجه‌ی دولت تدبیر و امید هم بتوان رئیس‌جمهور «روحانی» را به نقد کشید؟ مثلاً آیا می‌توان تصور کرد که روی ملاقات رسمی «روحانی» با مقامات بین‌المللی موسیقی «پت و مت» پخش شود؟ آیا می‌توان تصور کرد که کسی به بهانه‌ی نقد، صورت فعلی رئیس‌جمهور «روحانی» را روی نقاشی بدن یک نوزاد در آغوش مادرش به تصویر بکشد؟ شاید بهتر باشد تا بگذریم!
 
اما دومین مستند مهم روز نخست، مستند «خون‌مردگی» به کارگردانی «محمد کارت» بود که پیش از این جایزه‌ی بهترین مستند اجتماعی جشنواره‌ی مستند شهید آوینی را تصاحب کرده بود.
 
«خون مردگی» یک نقد اجتماعی با نیت احتمالاً مصلحانه‌ی فیلمساز بر نوع زندگی برخی جوانان شیرازی است که به خالکوبی، دعوا کردن، چاقوکشی و شرارت در شدیدترین شکل ممکن خو گرفته‌اند. خلق و خوی حیرت‌آوری که با نزدیک شدن متهورانه‌ی مستندساز به زندگی آنها، به شدت مخاطب را درگیر خود می‌کند و البته مهارت فرمی کارگردان هم به مدد مخاطب می‌آید تا تلخی این سوژه دوچندان شود.
 
فیلمساز تلاش دارد تا این خلق و خو را در محیط زندگی این جوانان ریشه‌یابی کند و آن‌ را نوع تربیت پدر و مادر و محیط رشد آنها ارتباط دهد که در فقر و اعتیاد و خشونت کلامی و رفتاری خلاصه می‌شود. اما این تلاش در حد چند جمله از زبان کاراکترهای اصلی متوقف می‌ماند و به زبان تصویر ترجمه نمی‌شود. در واقع، فیلمساز نمی‌تواند تصویر دقیقی از محیط زندگی آنها ارائه کند و بیشتر غرق در خود سوژه‌ها می‌شود.
 
اما مشکل بزرگتر این مستند، تأکید بر حضور این جوانان در عزاداری اباعبدالله الحسین (ع) در ماه محرم و حتی تشریح خشونت زننده‌ی آنها در یکی از سکانس‌ها با زیرصدای نوحه‌خوانی و عزاداری است. حضوری که البته از آن آبی هم گرم نمی‌شود و تغییری را هم –حتی در یک مورد- در اوضاع نابه‌سامان این آدم‌ها ایجاد نمی‌کند. اگر هم سطح درگیری‌ها و چاقوکشی‌ها در این ماه کمتر شود، به قول یکی از همین جوانان در مستند، به دلیل دو برابر بودن دیه در این ماه است و بس!
 
جالب آنکه بر اساس روایت این مستند، حتی در ماه محرم اوضاع بدتر هم می‌شود و این افراد به بهانه‌های مختلف، از این ماه سوء استفاده کرده و بعضاً با آزادی بیشتر که حاصل اعتماد نیروی انتظامی به آنها به عنوان عزاداری حسینی است، در همان بستر عزاداری به جان هم می‌افتند.
 
نکته‌ی پایانی آنکه «خون مردگی» گرچه روایتی است محترم از یک پدیده‌ی نامحترم که می‌تواند زنگ خطری برای جامعه باشد، اما برغم نیت احتمالی فیلمساز، اجازه‌ی برداشت‌های محتوایی خطرناکی هم به مخاطب خود می‌دهد و چه خوب می‌شد که مستندساز به این نکته هم دقت می‌کرد.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۵
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها