کد خبر: ۱۹۰۰۳۶
زمان انتشار: ۰۱:۴۳     ۲۷ آذر ۱۳۹۲
یادداشت طلبه حوزه علمیه قم در خصوص سخنان منتشر شده استاد عباسی:
در بخشی از این یادداشت آمده است: مومنین باید کیاست داشته باشند و خود همیشه به نقد از درون اهمیت داده و بدینوسیله تنزیه مداوم داشته باشند وقتی فردی خود را در جایگاه ذاکر اهل بیت (علیهم السلام) می بیند بیاید و با افتخار بگوید«رقاصم و رقاصه ی اباالفضلم» اول کسانی که باید اعتراض کنند خود ذاکرین و من و شمای سینه زن و هیئتی می باشیم ( که حرمت امام زاده بامتولی آن است)
به گزارش پایگاه 598 یکی از طلاب حوزه علمیه قم با ارسال یادداشتی نوشت: در مورد سخنان منتشر شده از آقای حسن عباسی در موضوع عزاداری اهل بیت (علیهم السلام) و منتشر کنندگان آن و منتقدین آن و تبعات آن یادداشت ذیل را باتوجه به اینکه در سایت 598 در ذیل خبر آمده « پایگاه 598 آمادگی انتشار نقد و نظرات پیرامون بحث فوق الذکر را دارد» تقدیم می گردد.

پیرو سخنانی که اخیرا از آقای حسن عباسی در فضای مجازی منتشر شد فضای دو قطبی مصنوعی و ملتهبی ایجاد گردید که باعث غبار آلود شدن فضا و مغشوش شدن حق شد.

1. در مورد کلمه دیوانه (ومجنون) نیازی به توضیح به دلالت این کلمه در ادبیات عارفانه و عاشقانه فارسی زبانان طول تاریخ نیست چراکه هر که کمترین آشنایی با ادبیات فارسی (قدیم و معاصر) داشته باشد به این مطلب آگاهی داشته ، بیگانگان را نیز توصیه به رجوع به نظم ونثر عارفانه وعاشقانه می کنیم که این مقال را مجال بررسی سیر تطور این لغت نیست و در اینجا اکتفا میکنم به ذکر اشعاری از مقتدایمان حضرت امام خمینی (قدس سره) که کلماتش چراغ راه گفتمان انقلاب اسلامی است:

«دل که آشفته روی تو نباشد ، دل نیست / آنکه دیوانه خال تو نشد ، عاقل نیست»

«بر خم طره او چنگ زنم ، چنگ زنان / که جز این حاصل دیوانه لایعقل نیست»

«مست شو، دیوانه شو، از خویشتن بیگانه شو / آشنا با دوست ، راهش غیر این بیگانه نیست»

«پروانه وار بر در میخانه پر زدم / در بسته بود با دل دیوانه در زدم»

«خرم آن روز که ما عاکف میخانه شویم / از کف عقل برون جسته و دیوانه شویم»

«حجاب از چهره دلدار ما ، باد صبا بگرفت / چو من هر کس براو یک دم نظر افکند ، مجنون شد» و . . .

واین دیوانگی و جنون و نفی عقل به معنای مخالفت با عقل نیست بلکه به معنای گذشتن از حصار علم حصولی و درک ساحت حضور است درحدیث قدسی آمده : « مَا تَقَرَّبَ إِلَيَّ عَبْدٌ بِشَيْ‏ءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ وَ إِنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ‏ سَمْعَهُ‏ الَّذِي‏ يَسْمَعُ‏ بِهِ‏ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ لِسانه الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا إِنْ دَعَانِي أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ » (اصول کافی/چاپ اسلامیه/ج2/ص352) که بنده متقرب به جایی می رسد که باگوش او می شنود وبا دیده او می بیند و با زبان او سخن و می گوید چه زیبا می گفت مرحوم آغاسی : چند می پرسی زجبر و اختیار / اختیار، آن به که باشد دست یار.

2.خداوند در قرآن کریم خطاب به مؤمنان می فرماید : «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا وَ اسْمَعُوا وَ لِلْكافِرينَ عَذابٌ أَليمٌ» (بقره/104)اى مؤمنان نگوييد «راعنا» (ما را مراعات كن، ولى به زبان عبرى معناى موهن داشت) بلكه بگوييد «انظرنا» (ما را در نظر داشته باش) و بشنويد، كه براى كافران عذاب دردناكى است. (ترجمه پورجوادی)

شأن نزول آیه واکنش به حرکتی است که موجب وهن دین و دینداران شده بود . که مؤمنان از لفظ «راعنا» معنای بدی را اراده نمی کردند اما این لفظ بواسطه معنایو دوم و نامطلوبی که در فضای مدینه داشت باعث وهن و تمسخر دین و دینداران شده بود که خداوند در این آیه مؤمنان را از اینگونه خطابی منع کرده و با عبارت بسیار تند «واسمعو و للکافرین عذاب ألیم» هشدار داده است

ما نیز در مورد عزادری که تابلو و بیرق شیعه محسوب می شود باید بگونه ای عمل کنیم که بیشترین جاذبه را داشته باشد برای مکتب اهل بیت و اگر می بینیم کلمه ای ، لغتی وعبارتی ، اگر به بصورت عنوان و برند هیئت استفاده شود باعث دافعه و ریزش است (حتی در بین دوستداران و نزدیکان به این معارف) عقلا و شرعا دلیلی بر اصرار بر اینگونه نامگذاری نمی توان یافت

3.حضرت امام (قدس سره) می فرمود : «همين تربت پاك شهيدان است که تا قیامت زیارتگاه عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دار الشفاى آزادگان خواهد بود. » و « شهدا ره صد ساله را یک شبه پیمودند» و فرمود « رهبر ما آن نوجوان سیزده ساله است.»

آن امام عزیز این همه را در مورد شهدای دفاع هشت ساله ی ما می گفت چه رسد به مقام شهدای کربلا که در ابتدا و انتهای تاریخ ایستاده اند

در روایت آمده که امیر المؤمنین در گذر از صحرای کربلا در وصف شهدای کربلا فرمودند : شهداء لا يسبقهم من كان قبلهم و لا يلحقهم من بعدهم» ( بحار الانوار/دارالاحیاءالتراث العربی /بیروت /1403 /41/295/باب114/حدیث18)یعنی مقام شهدای کربلا مقامی است که نه پیشینیان شان می توانند از آن پیشی بگیرند و نه آیندگان می توانند به آن برسند بلکه این جایگاه رفیع (انحصارا) از آن آنان است

در روایت آمده:«روزى ام سلمه گريان بود، سبب گريه‏اش را از او جويا شدند، در پاسخ گفت: امشب فرزندم حسين به شهادت رسيده است؛ زيرا از زمان رحلت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم جز امشب او را در خواب نديده بودم، پيامبر را در خواب افسرده و غمگين يافتم و عرض كردم: چرا شما را افسرده و غمگين مى‏بينم!؟ فرمود: امشب پيوسته براى حسين و يارانش قبر حفر مى‏كردم».مجد و افتخار و سربلندى از این بالاتر كه رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم قبور آن‏ها را با دستان مبارك خود حفر كند. (سلحشوران طف/ترجمه إبصارالعین/ص20/مقدمه مولف/بنقل از: طوسی / امالی/90/ مجلس 3 و مفید / امالی/ 319/ مجلس 38)

و ازامام صادق(علیه السلام) روایت شده :أَنْتُمْ خَاصَّةُ اللَّهِ اخْتَصَّكُمُ اللَّهُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ أَنْتُمُ الشُّهَدَاءُ (ابن قولویه/کامل الزیارات/نجف / 1356/ص242)شما برگزیدگان خدایید ، خداوند شمارا مخصوص و برای اباعبدالله قرار داد.

از امام حسین (علیه السلام)نقل شده : فانّى لا اعلم اصحابا خيرا منكم، و لا اهل بيت افضل و ابرّ من اهل بيتى، فجزاكم اللَّه عنّى جميعا خير (غم نامه کربلا/ترجمه اللهوف علی قتلی الطفوف/سید ابن طاوس/نشر مطهر/1377/ص114 ) من اصحاب و یارانی بهتر از شما و اهل بیتی بهتر از اهل بیت خود نمی شناسم

ُاز امام باقر (علیه السلام)خطاب به شهدای کربلاروایت شده : أَنْتُمْ سَادَةُ الشُّهَدَاءِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة (ابی قولویه/کامل الزیارات/ نجف/1356/196) شما سید و آقای شهدا در دنیا و آخرت هستید

3. ازمقام رفیع و بلند مرتبه ی مطلق شهدای کربلا ، نسبت و مرتبه اولیاء خاصه ای چون حضرت علی اکبر و حضرت عباس (علیهماالسلام) نیز مشخص می شود در روایتی آمده در زمان حرکت حضرت علی اکبر بسمت میدان رزم حضرت اباعبدالله (علیه السلام) فرمودند: اللَّهُمَّ اشْهَدْ عَلَى هَؤُلَاء الْقَوْمِ فَقَدْ بَرَزَ إِلَيْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ‏ النَّاسِ‏ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ كُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَى نَبِيِّك‏ (السماوی/إبصارالعین/ص51/و المجلسی/بحارالانوار /ج45/ص43) خدایا گواه باش جوانی بسوی این قوم (دشمن) می رود که از نظر خلقت (صورت وسیما) و اخلاق (سیرت) و سخن گفتن (گفتار) شبیه ترین مردم است به پیامبرت.

و از امام سجاد (علیه السلام)روایت شده :و إنّ للعباس عند اللّه تبارك و تعالى منزلة يغبطه‏ بها جميع‏ الشهداء يوم القيامة» (السماوی /إبصارالعین/ص58/والمجلسی/ بحارالانوار/ج22/ص274/) مقام و جایگاه حضرت عباس نزد خداوند مقام و مرتبه ایست که روز قیامت همه شهدا به آن غبطه و حسرت می خورند .

4.عصمت نتیجه معرفت وآگاهی است . انسان معصوم توانایی گناه و خطا کردن را دارد و لی بواسطه معرفت وآگاهی به حقیقت ، انگیزه ای برای ارتکاب آن ندارد . صفت عصمت همچون خود معرفت و آگاهی دارای مراتب بوده و مشکک می باشد مرتبه اتم و اعلی و ذاتی آن ( که علاوه بر عصمت از گناه ، عصمت از خطا و نسیان را نیز شامل می شود) در انحصار ذوات مقدسه چهارده معصوم (ع) می باشد اما این به معنای انحصار اصل مفهوم عصمت نیست بلکه دیگر اولیاء خاصه همچون انبیاء هم داخل در مفهوم عصمت می باشند . حال آیا در مورد کسی (علی اکبرعلیه السلام )که شبیه ترین مردم به رسول خدا(ص) از نظر خلقت و اخلاق(سیرت)و گفتار بوده و یا فردی (عباس علیه السلام ) که مرتبه قرب او نزد حق تعالی مقامی است که تمامی شهدا روز قیامت به آن غبطه می خورند می توان احتمال ارتکاب گناه را مطرح کرد هم از این روست که اهل معرفت آنان را دارای مرتبه عالی عصمت(مادون اعلی ) و تالی تلو چهارده معصوم می دانند.

5. هیچکدام از افعال انسان بدون اشکال و انتقاد نیست و آسیب شناسی مداوم یعنی همان چیزی که در عرفان اسلامی آنرا محاسبه و مراقبه می نامند لازمه سلامت طی طریق و رسیدن به مقصد است عزاداری اهل بیت (علیهم السلام) نیز از این قاعده مستثنی نیست ولی آسیب شناسی و انتقاد مطلوب دارای شرایطی است که اهم آن این است که اولا ناقد اهلیت نقد در آن مسئله را داشته باشد ثانیا مشفقانه و بقصد اصلاح باشد و نه بقصد تخریب و تحقیر ثالثا باید مؤدبانه و محترمانه باشد و نیت دلسوزی را در کلمات و لحن بیان انتقال دهد . در صورت عدم رعایت شرایط نقد ، آسیب شناسی اثر معکوس گذاشته و به ضد خود تبدیل می شود که در واقع خود یک آسیب بوده وباعث التهاب و تشویش جامعه می شود.

6. ما مدعی نیستیم سطح معرفت دینی همه افراد باید در یک سطح باشد که این نه ممکن است و نه مطلوب ولی هر کس با هر گونه نگاه دینی و هر سطح معرفت دینی تاوقتی که از اصول ارزش های دینی و انقلابی تخطی نکرده از نظر ما خودی است و اگر کسی هم نقد و نظری دارد ضرورتا باید مودبانه و با رعایت اصول نقد باشد البته اگر خود را خودی می داند.

از طرفی مومنین باید کیاست داشته باشند و خود همیشه به نقد از درون اهمیت داده و بدینوسیله تنزیه مداوم داشته باشند وقتی فردی خود را در جایگاه ذاکر اهل بیت (علیهم السلام) می بیند بیاید و با افتخار بگوید«رقاصم و رقاصه ی اباالفضلم» اول کسانی که باید اعتراض کنند خود ذاکرین و من و شمای سینه زن و هیئتی می باشیم ( که حرمت امام زاده بامتولی آن است)

7.در مورد چگونگی انتشار سخنان ایشان هم باید دقت نظر داشت وقتی سخنرانیِ هفت سال پیش(سال 85) یک شخصی حزب اللهی که امتحان خود را در زمینه ولایت مداری و وفاداری به ارزش ها پس داده و الآن نیز در حال مبارزه با هژمونی روشنفکری منجمد غرب زده است درست در زمانی که دوره ارتجاع آغاز شده و بازگشت سکولارهای مذهبی ناقوس دادگاه های تفتیش عقاید دهه هفتاد در کلنی های روشنفکری را به صدا در آورده و هر آن که سر بر آستان غرب نساید متهم شده و با انواع برچسب ها اورا ایزو له می کنند . نباید فریب خورده و در زمین دشمن حرکت کنیم و البته این به معنای فرار از نقد یکدیگر و تذکر دادن اشتباهات نیست که « المؤمن مرآت المؤمن» مؤمن آینه مؤمن است و البته این تذکر دادن نباید باعث تفرقه که همان خواست بازی دشمن است بشود که آینه فقط کمک می کند شما خود را ببینید و شما را تحقیر نمی کند.

8. دیگر وقت آن رسیده که ادبیات خود را اصلاح کنیم و این ممکن نیست مگر اینکه از عُجب و دگماتیسم علمی دست برداریم و به تضارب آرا و تعاطی افکار ملتزم شده و به یکدیگر احترام بگذاریم حداقل به خودی ها . و بواسطه تضیق مفهوم خودی وتوسیع مفهوم غیر خودی ، کلنی سازی نکنیم و همجون ولی امرمان هرکه که به کلیت گفتمان انقلاب اسلامی معتقد است را خودی بدانیم دست کم از دشمنان انقلاب در این زمینه درس بگیریم

اگر کسی که باوجود تمام خدماتی که داشته یک بار با کلماتی که در مورد حکما و شخصیتی چون آیت الله جوادی که رهبر معظم انقلاب اسلامی ایشان را پشتوانه تئوریک نظام معرفی می کنند ، به کار می برد باعث آزرده شدن حزب الله شود و بار دیگر (اگر چه با شیطنت دیگران در پخش سخنان چند سال قبل خود) باعث آزده شدن دلسوختگان اهل بیت (علیهم السلام) شود آیا نباید در ادبیات خود تجدید نظر کند . باید بدانیم با تکیه بر اتوریته و مرجعیت کاریزماتیک برخاسته از خطابه و سخنوری و تحقیر مخاطب و جرات تفکر را از او گرفتن می خواهیم به کجا برسیم آیا دور شدن فضای جامعه از عقلانیت ثمره ای جزخلع سلاح شدن جوان ما در مقابله با اندیشه مهاجم در کوتاه مدت و اتجماد ایدئولوژیک بر افکار پارادوکسیکال و خلع سلاح آن در دراز مدت برای آن متصور است وقتی مقام عظمای ولایت مکرر بر جنبش نرم افزاری تاکید کرده و کرسی های نظریه پردازی وآزاد اندیشی را بعنوان بستر ساز آن مطالبه می کنند ودر تمامی دیدار هایشان با جوانان تاکید بر جهاد علمی و تفکر تمدن ساز دارند پر واضح است که این مهم جز با دعوت به اخلاق در نقد ، تعمق و توجه به دلالت وعدم توقف در قشر و ظاهر و البته مهم تر از همه تفکر نظام مند ،منطقی و هم خوان و عدم شتابزده گی واضطراب ناشی از آن و در مواجهه با یکدیگر هم افزا بودن و عدم تخاصم و طرد یکدیگر میسر نمی باشد .

طلبه حوزه علمیه قم، محمد مشهدی

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۹
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها