أمیرالمؤمنین علی علیه السلام: اِعلَموا أنَّ الأمَلَ یُسهی العَقلَ و یُنسی الذِّکرَ ***بدانید که آرزو خرد را دچار غفلت می سازد و یاد خدا را به فراموشی می سپارد. ***

امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام: منْ أَحَدَّ سِنَانَ الْغَضَبِ لِلَّهِ، قَوِيَ عَلَى قَتْلِ أَشِدَّاءِ الْبَاطِلِ. *** هر كه سر نيزه خشم خود را بخاطر خدا تيز كند، در نابود كردن سخت ترين باطلها توانا بود.

      
کد خبر: ۱۹۰۰۷۸
زمان انتشار: ۱۵:۳۸     ۲۶ آذر ۱۳۹۲
دولت مداراجوی خاتمی بی قید و شرط خواسته ها و شروط غربی ها را درباره موضوع هسته ای می پذیرد. اما اروپایی ها هرگز راضی نمی شوند و وزیر خارجه آلمان علنا در کاخ سعدآباد می گوید که برنامه هسته ای ایران مانند ساعتی عقربه ای است که ابتدا باید متوقف شده و سپس نابود شود.

به گزارش پایگاه 598، با بررسی رویکرد و عملکرد دولت خاتمی در حوزه سیاست خارجی می  توان مدعی شد که در دوران اصلاحات، سیاست خارجی ایران در عین تداوم ظاهری، دستخوش تغییرات رفتاری شگرفی شد. سمت گیری و راهبرد سیاست خارجی خاتمی، همانند دولت هاشمی رفسنجانی، نوعی عدم تعهد اصلاح طلب بود؛ به این معنی که راهبرد هر دو دولت، عدم وابستگی به مراکز قدرت بین المللی، تلاش برای اصلاح نظم و نظام مستقر و موجود بین  المللی، و مقابله با نظام تک قطبی مبتنی بر استیلا و سلطه آمریکا بود. خاتمی در موردی طی سخنانی بر مبنای همین راهبرد تصریح کرد که «ایران اسلامی اندیشه و پندار سلطه طلبی را نمی پذیرد و خود نیز قصد سلطه طلبی ندارد. ما با جهان تک قطبی به این معنا که یک قدرت به خاطر برخورداری از امکانات مادی بخواهد خواست ها و سیاست های خود را به دنیا تحمیل کند، مخالفیم». (1)

این راهبرد، در ظاهر و شکل خود، تعارضی با گفتمان انقلاب اسلامی نداشت؛ اما دولت اصلاحات با راهکارهایی که برای عملیاتی کردن آن برگزید، نشان داد که اتخاذ این راهبرد، ناشی از یک نگرش آرمان-گرایانه و عاطفی به روابط بین الملل بوده، و نکوهش سلطه طلبی در ادبیات خاتمی، به هیچ رو ریشه در آموزه های رهبران جمهوری اسلامی و نگاه آنان به ماهیت نظام بین الملل ندارد. در نگاه امام خمینی (ره)، هدف جمهوری اسلامی «گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهان  خواران» و نیز «خشکانیدن ریشه‏هاى فاسد صهیونیسم، سرمایه دارى و کمونیسم» است. به باور امام(ره) «امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار، و جنگ پابرهنه‏ها و مرفهین بى‏درد شروع شده است». (2) آیت الله خامنه ای نیز در گفتاری عرصه روابط بین الملل را به صحنه جنگی تشبیه می کنند که انسان همواره باید در آن هوشیار باشد: « انسان باید در این عرصه وسیع بین‌المللى، خود را در میدان جنگ مشاهده کند. بحث صلح و نوازش و اینها نیست. حتى آنجائى هم که حرف نرم می زنند، پشت حرف نرم، یک خنجر آخته‌اى وجود دارد که منتظر غفلتى هستند تا دسته در جگر طرف مقابلِ خودشان فرو کنند. لذا باید بیدار بود، باید هوشیار بود». (3) در نگاه ایشان این روحیه سلطه گری چیزی نیست که بخواهد با کرنش در مقابل سلطه گران از بین برود و یا تعدیل شود: «در مقابل این زورگوئى و گردن کلفتى و حرف نشنوى و حق ناشناسى چه جور باید برخورد کرد؟ دو جور برخورد وجود دارد: یک برخورد، تسلیم است؛ یک برخورد، مقاومت است. تسلیم در مقابل زورگویان جهان، زورگو را به زورگوئى تشویق می کند. تسلیم ملتها، تسلیم سیاسیون عالم، تسلیم روشنفکران جوامع مختلف در مقابل زورگوئی هاى استکبار جهانى، مشوق آنها در پیشرفت است؛ مشوق آنها در زورگوئى بیشتر است.»

نگرش خاتمی اما به روابط بین الملل کاملا متفاوت است. خاتمی نه تنها اعتقادی به جنگ دائمی حق و باطل ندارد، بلکه عرصه روابط بین الملل را «عاطفی» می پندارد و بر این باور است که می توان با گفت و گو، مبادله و مفاهمه فرهنگی بین ملت ها و در نتیحه از بین رفتن پیش داوری های قوم مدارانه به یک جامعه بین المللی عاری از زور و خشونت و سپس صلح جهانی رسید: «گفت وگو، شرط لازم برای رسیدن به صلح است...صلحی که از راه گفت و گو حاصل شود و بر اثر رشد عقلی و عاطفی انسان به دست آید، تابع علل وجود خود، یعنی تکامل عقلی و روانی خواهد بود و چون سیر قهقرایی در رشد عقل، امری است نزدیک به محال، چنین صلحی لاجرم امری طولانی است و ثانیا دامنه آن بسیار وسیع خواهد بود». (4)

خاتمی در جایی دیگر می گوید: «باید به تحقق دموکراسی و جامعه مدنی در عرصه بین المللی اندیشید. در دنیای امروز، حکومت ها یا به اراده ملت ها وابسته اند و یا به نیروهای بیگانه؛ از این رو برای تحقق دموکراسی و حکومت های مردم سالار در درون کشورها باید در درجه اول به محور پشتوانه اصلی ستم و تبعیض در این کشورها، یعنی ستم و تبعیض بین المللی، بیندیشیم و در پی تاسیس و استقرار نوعی دموکراسی و ایجاد یا تقویت جامعه مدنی و نهادهای مدنی در سطح جهانی باشیم». (5)

تلاش های خاتمی برای تنش زدایی و برقراری صلح بین المللی برپایه گفت و گو اما نه تنها به نتیجه نرسید، بلکه هر چه او و دولتش برای به دست آوردن رضایت طرف مقابل کوتاه آمد و عقب نشست، دشمن پای خود را پیشتر و پیشتر گذاشت. اشتباه بزرگ خاتمی در آنجا بود که وقتی سرمست نظریه انترناسیونالیسم لیبرال شده بود، سرنوشت آن را در تاریخ ندید و نخواند.

این نگرش خاتمی به عرصه روابط بین الملل در حقیقت ریشه در دیدگاه «انترناسیونالیسم لیبرال» دارد. بر اساس این دیدگاه که «امانوئل کانت» و «جرمی بنتهام» دو چهره سرشناس آن هستند، جوامع مستقل و افراد مستقل، از طریق کنش متقابل و همکاری افزون تر، به‏ سمت مقصدهای مشترک،که از همه مهم‏تر صلح و سعادت همگانی است، حرکت می‏کنند. در نظر انترناسیونالیسم لیبرال، عقل می‌تواند آزادی و عدالت در روابط بین‌الملل ایجاد کند. «جرمی بنتهام» معتقد بود در هیچ جا میان منافع ملت ها تعارضی وجود ندارد؛ بدین طریق طرح های صلح دائمی می توانند از سطح خرد یعنی قرارداد اجتماعی میان افراد در جوامع داخلی، به سطح کلان تر یعنی میان دولت ها در نظام بین الملل بسط پیدا کنند.

بر همین مبنا بود که «سید محمد خاتمی» صلح گرایی، تنش زدایی، اعتماد سازی، گفت و گو، چندجانبه گرایی گفتمانی و تلاش برای برقراری دموکراسی جهانی را در دستور کار سیاست خارجی خود قرار داد.

در پرتو این گفتمان، تنش زدایی،توسعه روابط و مناسبات با شورای همکاری خلیج فارس، اتحادیه اروپا و سپس آمریکا در دستور کار و اولویت سیاست خارجی دولت اصلاحات قرار گرفت.

خاتمی در نشست خبری در حاشیه اجلاس هزاره سران کشورهای عضو سازمان ملل درباره سیاست تنش زدایی خود گفت: «سیاست تنش زدایی جمهوری اسلامی ایران شامل همه کشور ها می شود و ما به هیچ وجه از دشمنی و تشدید دشمنی ها استقبال نمی کنیم و در حال حاضر روابط بین ملت ایران و آمریکا مثبت است.» (6) و این در حالی بود که نظر صریح آیت الله خامنه ای رهبر انقلاب اسلامی با این موضع خاتمی کاملا در تضاد بود: «مسئله ما با آمریکا، مسئله تنش زدایی نیست...[چون] سیاست استکباری آمریکا متکی بر ایجاد مزاحمت برای جمهوری اسلامی ایران و مخالفت از پیشرفت اقتصادی کشور ماست». (7)

به هر تقدیر، سرآغاز اعمال و اجرای سیاست تنش زدایی از هشتمین اجلاس سران کنفرانس اسلامی در 18 آذرماه 1376 در تهران بود. اجلاس تهران فرصت و فضای مساعدی را فراهم ساخت تا رهبران ایران با سران عرب شرکت کننده در نشست، درباره مسائل دوجانبه، منطقه ای و بین المللی گفت وگو و رایزنی کنند. به ویژه آنان فرصت یافتند تا درباره مهم ترین موضوع اختلافی یعنی جزایر سه گانه ایرانی گفت و گو کنند.

اما اولین تیر خاتمی برای تنش زدایی به سنگ خورد. سران شورای همکاری خلیج فارس در نشستی که در آذرماه همان سال (1376) برگزار شد، بار دیگر از ادعای مالکیت امارات عربی متحده بر جزایر سه گانه حمایت کردند. با وجود این، خاتمی همچنان بر رویه خود اصرار ورزید و به منظور اعتمادسازی و نشان دادن حسن نیت ایران، برای دیدار با شیخ «زاید آل نهیان» رئیس امارات اعلام آمادگی کرد که با استقبال وی مواجه شد. این دیدار اما هیچ گاه صورت نگرفت. (8)

در پرتو اصل تنش زدایی در سیاست خارجی دولت اصلاحات، تصمیم گرفته شد با توجه به واکنش های تند کشورهای اروپایی به حکم امام خمینی(ره) درباره نویسنده کتاب آیات شیطانی، این قضیه حل و فصل شود. 31 شهریور 77 در حاشیه پنجاه و سومین مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک خاتمی فتوای امام خمینی(ره) درباره اعدام سلمان رشدی را مسئله ای فقهی و در نتیجه کاملا پایان یافته اعلام کرد. گویی امام(ره) این روز خاتمی را به چشم دیده بودند. وقتی خاتمی سخاوتمندانه از حکم امام(ره) درباره سلمان رشدی صرفنظر کرد، دقیقا 10 سال از سال 67 می گذشت؛ یعنی زمانی که امام(ره) پیش بینی کرده بودند: «ترس من این است که تحلیل گران امروز، 10 سال دیگر بر کرسى قضاوت بنشینند و بگویند که باید دید فتواى اسلامى و حکم اعدام سلمان رشدى مطابق اصول و قوانین دیپلماسى بوده است یا خیر؟و نتیجه گیرى کنند که چون بیان حکم خدا آثار و تبعاتى داشته است و بازار مشترک وکشورهاى غربى علیه ما موضع گرفته‏اند، پس باید خامى نکنیم و از کنار اهانت کنندگان به مقام مقدس پیامبر و اسلام و مکتب بگذریم!» (9)

پس از آن موضع خاتمی، تنها دستاورد دولت اصلاحات این شد که «رابین کوک» وزیر خارجه انگلیس به ایران سفر کرد و پس از مذاکرات، روابط دو کشور به سطح سفیر ارتقا داده شد. (10)

اروپایی ها اما پس از آن عقب نشینی خاتمی، دندان طمع خود را تیز تر کردند. در سوم و چهارم مهرماه 80 هیئت تروئیکای اروپا به سرپرستی «لویی میشل» نخست وزیر بلژیک برای بحث و گفت و گو با مقامات ایران به تهران سفر کرد. آنان خواهان بهبود و گسترش روابط با ایران شدند مشروط بر اینکه ایران به «ائتلاف مبارزه با تروریسم» بپیوندد. در همین راستا بود که مذاکراتی نیز بین«رایان کراکر» سفیر وقت آمریکا در کابل و فرستادگان تهران، در ژنو انجام شد.

در دوره ریاست جمهوری خاتمی، 10 دور مذاکره بین ایران و اتحادیه اروپا برگزار شد. هدف اصلاح طلبان از این مذاکرات همکاری های اقتصادی و پیوستن به سازمان تجارت جهانی بود و اروپایی ها در مقابل، موضوعات سیاسی چون حقوق بشر، تروریسم و صلح خاورمیانه را دنبال می کردند. اما با مطرح شدن مسئله هسته ای ایران، اتحادیه اروپا در خرداد ماه 1382 با صدور بیانیه ای به صراحت بیان داشت که گفت و گوهای این اتحادیه با جمهوری اسلامی مشروط و منوط به اقدامات مثبت ایران در حوزه های حقوق بشر، عدم گسترش سلاح های هسته ای و حمایت از فرآیند صلح اعراب و اسرائیل است. (11) دقیقا در همین مقطع و به دلیل اصرار دولت اصلاحات بر ادامه مذاکرات و برآورده کردن خواست طرف مقابل است که پای مداخله اروپایی ها به روند هسته ای شدن ایران باز می شود و دولت اصلاحات به امید اینکه بتواند«پای میز مذاکره» و از طریق مفاهمه، صلح آمیز بودن برنامه هسته ای جمهوری اسلامی را اثبات کرده و غربی ها را به پای میز گفت و گوهای بی نتیجه پیشین یعنی مذاکرات تجاری بازگرداند، باب مذاکرات بی فرجام جدیدی را درباره برنامه هسته ای ایران گشوده و غربی ها را در مقام مدعی و طلبکار می نشاند. ظاهرا در همین دوران است که دولت خاتمی تصمیم می گیرد هر دو دولت اسرائیل و فلسطین را به رسمیت بشناسد تا نقش خود را در فرآیند صلح مورد نظر غرب نیز ایفا کند؛ که البته با هوشیاری رهبر انقلاب این حرکت متوقف می شود؛ حرکتی که اگر به مقصد می رسید، جدا از آن که به آرمان های امام(ره) و انقلاب پشت پا می زد، اعتبار منطقه ای و جهانی ایران را که در طول سالیان دراز به سبب ایفای نقش محوری در مقاومت کسب شده بود، بر باد می داد و ملت ما را در لاک انفعال و انزوا فرو می برد. البته بعدها خواهیم دید که خاتمی در سفری به آمریکا، نشان می دهد که به وعده خویش در قبال غرب همچنان وفادار است و صراحتا اعلام می کند که از نظر او اسرائیل باید به رسمیت شناخته شود.

در چارچوب چندجانبه گرایی گفتمانی دولت خاتمی، مشارکت جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل نیز بیش از دوره های دیگر افزایش و گسترش یافت. مهم ترین انگیزه ایران مشارکت در هنجارسازی، تنظیم دستور کار و تدوین قواعد بازی بین المللی و منطقه ای بود. بر این اساس، طرح و تصویب گفت و گوی تمدن ها به عنوان یک قاعده و هنجار بین المللی در دستور کار سیاست خارجی ایران قرار گرفت. در حقیقت دولت اصلاحات در چارچوب چندجانبه گرایی گفتمانی، منافع ملی خود را در راستای مصالح جامعه بین المللی تعریف کرد.

خاتمی در پنجاه و سومین مجمع عمومی سازمان ملل در اوایل مهر 77 طرح گفت و گوی تمدن ها و پیشنهاد نام گذاری سال 2001م را تحت این عنوان مطرح ساخت: «به نام جمهوری اسلامی ایران پیشنهاد می کنم به عنوان گام اول سال 2001م از سوی سازمان ملل سال گفت و گوی تمدن ها نامیده شود. با این امید که با گفت و گو نخستین گام های ضروری برای تحقق عدالت و آزادی جهان برداشته شود...استقرار و توسعه مدنیت چه در صحنه داخلی کشورها و چه در پهنه جهانی در گرو گفت و گو میان جوامع و تمدن ها با سلایق و نظرات متفاوت است.»

مجمع عمومی نیز در تاریخ 13 آبان 1377 (سالروز تسخیر سفارت آمریکا در تهران) برابر با 4 نوامبر 1988م در قطعنامه 22/53 نام گذاری سال 2001م را به عنوان سال گفت و گوی تمدن ها به اتفاق آراء تصویب کرد. (12)

تلاش های خاتمی برای تنش زدایی و برقراری صلح بین المللی برپایه گفت و گو اما نه تنها به نتیجه نرسید، بلکه هر چه او و دولتش برای به دست آوردن رضایت طرف مقابل کوتاه آمد و عقب نشست، دشمن پای خود را پیشتر و پیشتر گذاشت. اشتباه بزرگ خاتمی در آنجا بود که وقتی سرمست نظریه انترناسیونالیسم لیبرال شده بود، سرنوشت آن را در تاریخ ندید و نخواند که این آرمانگرایی «ویلسونی»، نتوانست جلوی جنگ جهانی دوم را بگیرد؛ خاتمی نخواست واقعیات عرصه روابط بین الملل را که صحنه تقلای مستکبر برای کسب قدرت و منفعت بیشتر است، درک کند... و زود بود که نتیجه«عاطفی گرایی» خود در سیاست خارجی را مشاهده کرد: در همان سال2001م که سازمان ملل متحد به پیشنهاد خاتمی سال گفت وگوی تمدن ها نام گذاری کرد، آمریکا جنگ جهانی خود علیه تروریسم ادعائی اش را از افغانستان آغاز کرد و دیری نپائید که ایران هم از سوی واشنگتن در زمره کشورهای عضو «محور شرارت» دسته بندی شد.

پس از رحلت امام خمینی(ره) اما در کلام خاتمی و یارانش از این مواضع انقلابی و منطبق بر آرای امام (ره) خبر نبود. آنها که عزم قبضه کردن قدرت در همه ابعادش را کرده بودند، راه را براندازی نظام سیاسی ایران پنداشته و سودای سکولاریسم را در ذهن می پروراندند، نه تنها دیگر خصومتی با آمریکا نداشتند، بلکه برای زمین زدن ولایت فقیه، دست در دست شیطان بزرگ نیز نهادند.

رابطه با آمریکا

ایران پیش از انقلاب به ویژه از حدود سال 1170 یعنی آغاز دوران قاجار به بعد، همواره عرصه جولان قدرت های استعماری بوده است. آن گونه که در منابع متواتر تاریخی آمده است، در عصر قاجار مداخلات خارجی در ایران تا حدی بالا رفت که شاهان ضعیف و بی اختیار این دودمان، گاه و بی گاه برای کم شدن فشار یک قدرت خارجی در امور داخلی کشور، پای قدرتی دیگر را به میهن باز می کردند. آمریکا، یکی از این قدرت ها بود که از سوی مقامات قاجار برای تقلیل نقش استعماری روسیه و انگلیس به ایران دعوت شد. دی ماه 1260 اولین وزیر مختار دولت آمریکا به نام «ویلیام بنجامین» وارد دربار ناصرالدین شاه شده و سنگ بنای روابط رسمی دو دولت را بنانهاد. دربار ایران نیز حاج «حسینعلی خان صدرالسلطنه» یا همان حاجی واشنگتن معروف را در مهرماه 1267 روانه ینگه دنیا کرد. (13) با ضعف حکام قاجار و ظهور نهضت مشروطه در اواخر قرن نوزدهم، آمریکایی ها بیش از پیش در ایران محبوبیت یافتند چرا که تنفر زایدالوصف ملت از روس و انگلیس را برخی اراده‏های نامرئی به«علاقه آمریکایی» سوق می‏دادند. این علاقه آمریکایی به مرور زمان به قدری بالا گرفت و عمومیت یافت که مشروطه‏خواهان پس از پیروزی انقلاب و تشکیل مجلس ملی، تصمیم به تکیه بر قدرت آمریکا گرفتند و این بود که در سال 1290 جناب«مورگان شوستر» به همراه یک هیات از مستشاران آمریکایی وارد تهران شدند.

با این وجود اما در دوران قاجار و حتی پس از آن در اوایل دوره سلطنت رضاخان پهلوی، واشنگتن در تهران به عنوان یک نیروی مداخله گر شناخته نمی شد. اما آمریکا اندک اندک توانست نقش روس ها و انگلیسی ها در ایران را کم رنگ کند و خود رسما بر امور مسلط شود؛ تا جایی که پس از آغاز نهضت ملی شدن نفت در دهه 1320، واشنگتن ابتدا علیه لندن در کنار دولت مصدق ایستاد، اما چون دید ممکن است تیغ این نهضت در سیر طبیعی بیگانه ستیزی خود دامن آمریکا را نیز بگیرد، جایگاه خود را در این منازعه سیاسی 180 درجه تغییر داد. (14) این بود که کاخ سفید با همکاری سازمان اطلاعات انگلستان اقدام به تهیه طرح کودتا و فراهم نمودن مقدمات اجرای آن در ایران کردند. نهایتا با دخالت مستقیم سیا و عوامل جاسوسی این سازمان در ایران و با همراهی شبکه‏های داخلی وابسته دولت ایالات متحده در یک دخالت مستقیم حکومت مصدق سرنگون شد و شاه که از کشور فراری شده بود، مجددا به ایران بازگشت. با حذف مصدق و قدرت‏گیری شاه توسط آمریکا، این کشور، ایران را به جولانگاه سیاست های خود مبدل ساخت و بدون حضور هیچ رقیب و قدرت مشابهی توانست به مدت 25 سال در آن حضور فرهنگی، اقتصادی و سیاسی مستمر برقرارسازد. از این پس تهران تمام سیاست های خارجی خود را در مطابقت کامل با اوامر و خواسته های سران واشنگتن تنظیم می‏کرد و به تدریج ایالات متحده به شریک اصلی روابط اقتصادی، سیاسی و نظامی ایران در دنیای خارج تبدیل گشت. به گفته «جیمز بیل»، عملیات مداخله‏جویانه آمریکا درامور ایران زخم مزمنی برجای‏گذاشت که مدت 25 سال از آن خون می‎چکید. (15)

دگرگونی این وضعیت اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی آغاز شد. 22 بهمن ماه 57 آمریکا ایران را که به گفته «زبیگنیو برژینسکی» مهم ترین پایگاه استراتژیک برای واشنگتن بود، رسما از دست داد. (16)

یک سال از پیروزی انقلاب اسلامی می گذشت که خبر فرار «محمدرضا پهلوی» به آمریکا در رسانه ها منتشر شد و موجی از خشم و نفرت نسبت به واشنگتن را در دل ملت ایجاد کرد. مردم طی دو راهپیمایی تاریخی از کاخ سفید خواستند که هر چه سریع تر شاه را به ایران مسترد کند، اما پاسخ واشنگتن منفی بود. نهایتا در روز 13 آبان 1357 جمعی اندک از دانشجویان دانشگاه های تهران که خود را دانشجویان پیرو خط امام(ره) می نامیدند، به سفارت آمریکا حمله برده و آن را تصرف کردند. امام خمینی(ره) با بیان اینکه سفارت آمریکا مرکز جاسوسی و توطئه بود، از اقدام دانشجویان حمایت و از آن به عنوان انقلاب دوم یاد کردند. (17) نهایتا در 18 فروردین 1359 دولت واشنگتن روابط دیپلماتیک خود را قطع کرد و امام خمینی(ره) نیز این اقدام را به فال نیک گرفته فرمودند «اگر کارتر در عمر خود یک کار کرده باشد که بتوان گفت به خیر و صلاح مظلوم است، همین قطع رابطه است». (18)

با قطع رابطه، امید آمریکا از ایران قطع شد اما طمعش به ایران نه. این بود که واشنگتن رسما مجموعه ای از اقدامات سیاسی، اقتصادی و نظامی را برای سرنگونی جمهوری اسلامی و تسلط مجددا بر ایران آغاز کرد. حمله مستقیم و ماجرای معجزه وار طبس، سفر مک فارلین به ایران با هواپیمایی حامل تجهیزات نظامی، حمایت از صدام حسین در جنگ علیه ایران، تصویب یک سری تحریم های اقتصادی گوناگون و... از جمله این اقدامات بود که هیچ کدام نتوانست نظام سیاسی ایران را زمین گیر کند.

«سید محمد خاتمی» از جمله شخصیت های سیاسی بود که در دهه 1360 شمسی مواضع تندی علیه آمریکا گرفت. او در جایی آمریکا را «خطری جهانی و بلیه ای برای همه ملت های محروم و بشریت» خواند. (19) او که در مقطعی رئیس کمسیون خارجه مجلس شورای اسلامی بود، اردیبهشت ماه 61 به خبرگزاری جمهوری اسلامی گفت: «ما با آمریکا رابطه ای نداشته و نخواهیم داشت و انقلاب اسلامی ایران هم اکنون بزرگ ترین دشمن این ابرقدرت جهان خوار است». (20) از نظر خاتمی علت و ریشه همه اقدامات ضد ایرانی آمریکا این بود: «گناه بزرگ انقلاب اسلامی ایران این است که خواست و اراده توده های میلیونی مومن را حاکم گردانیده است و عوامل سرسپرده خارجی و جاسوسان آمریکایی و سازشکاران با قدرت های سلطه طلب را از صحنه سرنوشت بیرون رانده است». (21) وی همچنین در سرمقاله ای که برای کیهان نوشت، نقش سفارت آمریکا در ایران را این گونه توصیف و از تسخیر آن حمایت کرد: «[پیش از انقلاب] کشورمان در اشغال نظامی آمریکا و محکوم به اجرای برنامه هایی بود که تنها منافع مشروع آمریکا و سرمایه داری غرب را در نظر می گرفت و «لانه جاسوسی شیطان بزرگ» در ایران تحت نام سفارت خانه، کارگزار سیاست های توسعه طلبانه امپریالیسم در منطقه و مرکز فرمانروایی بر ایران اشغال شده بود». (22)

پس از رحلت امام خمینی(ره) اما در کلام خاتمی و یارانش از این مواضع انقلابی و منطبق بر آرای امام (ره) خبر نبود. آنها که عزم قبضه کردن قدرت در همه ابعادش را کرده بودند، راه را براندازی نظام سیاسی ایران پنداشته و سودای سکولاریسم را در ذهن می پروراندند، نه تنها دیگر خصومتی با آمریکا نداشتند، بلکه برای زمین زدن ولایت فقیه، دست در دست شیطان بزرگ نیز نهادند. آنان محاسن ارتباط با آمریکا را تئوریزه و تبلیغ کرده و حتی خارج از چارچوب های تعریف شده در نظام، اقدام به همکاری و برقراری رابطه با آمریکا نمودند. خاتمی جدید به صراحت می گفت «من هرگز نمی گویم شیطان بزرگ»! (23)

وقتی سال 76 فرارسید و خاتمی رئیس جمهور شد، تلاش های فراوانی از سوی دولت وی، مطبوعات موسوم به زنجیره ای، نمایندگان مجلس ششم و اعضای حزب مشارکت برای برقراری ارتباط با آمریکا صورت گرفت.

به یاد بیاوریم که پس از استعفای خاتمی از وزارت ارشاد در سال 1371، رسانه های غربی به شدت خشمگین شده و از «اصلاح» در درون جمهوری اسلامی اظهار ناامیدی کرده بودند. در همین راستا اسنادی وجود دارند که نشان می دهند مواضع آمریکایی ها و حتی ادبیات آنها نسبت به جمهوری اسلامی ایران پس از روی کار آمدن دولت خاتمی تغییر کرد. بخشی از این تغییر، اساسا در واکنش آمریکایی ها به پیروزی خاتمی در انتخابات هفتمین دوره ریاست جمهوری قابل مشاهده است. برای نمونه، «سام گجنسون» نماینده کنگره آمریکا در مصاحبه ای از خوشحالی «همه» از انتخاب خاتمی سخن می گوید (24)؛ یا «سایروس ونس» مشاور وقت امنیت ملی آمریکا ریاست جمهوری خاتمی را زمان برقراری مجدد روابط دیپلماتیک تهران-واشنگتن می داند. (25) اما شاید صریح ترین موضع در مورد روابط دوجانبه، مربوط به «ریچارد کلمن» باشد که روی کارآمدن اصلاح طلبان را پایان روزهای سردرگمی آمریکا دانست و اضافه کرد: «من به همه مردم دنیا می گویم. ما [به ایران] باز خواهیم گشت». (26)

البته در این سو، در دولت خاتمی نیز نشانه هایی نزدیک به همین مضامین به چشم می خورد. برخی محققان بر این باورند که مهم ترین بعد سیاست تشنج زدایی خاتمی در اصل تلاش برای کاهش سطح تنش و رویارویی بین ایران و آمریکا بود؛ به گونه ای که رئیس دولت اصلاحات سعی کرد از طریق گفت و گوی مستقیم با مردم و غیر مستقیم با دولت آمریکا، سیاست دولت هاشمی رفسنجانی در پرهیز از تقابل با این کشور را «تعمیق» بخشد. (27)

نخستین حرکت خاتمی در راستای اهداف سیاست خارجی دولت اصلاحات در قبال آمریکا را می توان گفت و گوی وی با شبکه سی. بی. اس آمریکا دانست. او در این مصاحبه با اشاره به اینکه جمهوری اسلامی ایران اصل تشنج زدایی را پیشه‏ کرده، در مورد ایجاد رابطه با آمریکا اظهار داشت: «من مراتب احترام خود‏ را به ملت و مردم آمریکا اعلام می کنم و امیدوارم با مردم آمریکا در‏ آینده ای نزدیک ، سخن بگویم ولی از بدی هایی که سیاستمداران آمریکا در‏ پنجاه سال گذشته در حق ما روا داشتند متأسفم.» (28)

خاتمی یک ماه بعد در گفت و گو با یک شبکه تلویزیونی آمریکایی دیگر(سی.ان.ان.) از ملت آمریکا تمجید کرد و مبانی مذهبی و آزادی آن را ستود. شاید مشهورین ترین عبارات خاتمی درباره آمریکا در خلال این جملات باشد که تمدن آمریکا را شکل ایده آل تلفیق دین و آزادی- که او در ایران همواره بر آن اصرار داشت- دانست و گفت: «یکی از فاجعه های بزرگ تاریخ بشر این است که دین داری با‏ آزادی روبه روی هم قرار بگیرند که در این صورت هم دین زیان می کند هم آزادی‏ و هم انسانی که شایسته این است که دین دار و آزادی خواه باشد. در آمریکا هیچگاه آزادی و دین داری روبه روی هم قرار نگرفته‏ بودند و حالا هم نگاه کنیم مردم آمریکا اغلبشان مردم دین داری هستند و دین‏ ستیزی در آمریکا کمتر است. درعین حال آن نگاهی به دین که مایه و پایه‏ تمدن «آنگلوآمریکن» شده، آن دینی است که با آزادی سازگار است و من معتقدم‏ که بشر اگر بخواهد خوشبخت شود باید کاری کند که هم معنویت دین را داشته‏ باشد و هم شرافت و آزادی را. به این جهت است که بنده می گویم به ملت بزرگ‏ آمریکا احترام می گذارم، به خاطر تمدن خوبی که آنها داشتند.» (29)

رهبر انقلاب در خصوص بیانات به ظاهر دوستانه آلبرایت فرمودند:اینها فریب است. این طور نیست که عده‏ای بگویند ما برویم با آمریکا مذاکره کنیم تا این دشمنی ها برطرف شود؛ نه. دشمنی آمریکا با مذاکره برطرف نمی‏شود. آمریکا دنبال منافع خودش در ایران است.. ضرر این که انسان با استقلال در مقابل آمریکا بایستد، به مراتب کمتر از این است که تسلیم زورگویی های آمریکا شود.

در همین مصاحبه بود که خاتمی از واژه «شهید» برای توصیف شانزدهمین رئیس جمهور ایالات متحده – که در سال 1865م به دست یک بازیگر ترور شد- استفاده کرد: «‏ پیوریتن ها خواستار یک نظامی بودند که در آن پرستش خدا با حرمت انسان‏ و آزادی انسان توام باشد و این تمدن را در نیوانگلند یعنی در شش ایالت‏ انگلستان جدید بنیاد نهادند. اندک اندک این تمدن بسط پیدا کرد و سراسر‏ آمریکا را فرا گرفت حتی با بعضی گرایش های غلط که در آمریکا هم بود ( از‏ جمله در بعضی از ایالت های آمریکا منجر به یک نظام سخت برده داری شد) همین‏ تمدن آمریکایی درگیر شد و آن رسم برده داری را الغا کرد. شهیدهای زیادی‏ هم دادند که شهید نامدارش آبراهام لینکلن رئیس جمهور مقتدر، خوب و‏ شرافتمند آمریکا است.» (30)

خاتمی مخالفت خود با به آتش کشیده شدن پرچم آمریکا در ایران را نیز اعلام داشت: «بنده هم در زمینه آتش زدن پرچم به هیچ وجه با آنچه که باعث جریحه دار‏ شدن احساسات ملت و رمز و نمونه ملیت یک کشور باشد موافق نیستم». (31)

«بیل کلینتون» رئیس جمهور هم دوره خاتمی در آمریکا، پس از گذشت سه هفته به این ابراز احترام خاتمی پاسخ داد و در پیام تبریکی که به مناسبت «عید فطر» منتشر کرد، ایران را «کشوری مهم با میراث فرهنگی سرشار» خواند و از دور بودن دو ملت ایران و آمریکا ابراز تاسف کرد. او البته اختلاف های فیمابین را نیز ناشی از «برخی سیاست های ایران» و در عین حال «قابل رفع» دانست: «گرچه در مورد برخی سیاست های ایران، با این کشور اختلاف جدی داریم، ولی به اعتقاد من اینها برطرف شدنی است.» (32)

دو ماه بعد نیز «مادلین آلبرایت» وزیر خارجه دولت کلینتون از یک سو اتهامات معمول واشتنگن علیه تهران درباره حمایت ایران از تروریسم، مخالفت با روند صلح خاورمیانه، و تلاش برای دست یابی به سلاح هسته ای را تکرار کرد و از سوی دیگر به دست داشتن آمریکا در کودتای 28 مرداد 1332 علیه دولت «محمد مصدق» و نیز حمایت کشورش از حکومت پهلوی اذعان کرد. آلبرایت در ادامه مواضع خود به سخنان خاتمی درباره«بلند بودن دیوار بی اعتمادی میان دو کشور» اشاره کرد و گفت: «ما می خواهیم با ایران برای از بین بردن آنچه که پرزیدنت خاتمی دیوار بی اعتمادی می نامد، همکاری کنیم. برای از میان برداشتن این دیوار بی اعتمادی، ما باید برای برخورد مستقیم با یکدیگر به عنوان دو ملت مستقل و سرافراز تمایل داشته باشیم و بر یک اساس متقابل به مسائلی که ما را از یکدیگر دور نگه داشته است بپردازیم». البته آلبرایت تصریح کرد که تحریم های اقتصادی تا زمانی که رفتار ایران تغییر نکند، پابرجا خواهد ماند. (33)

خاتمی در قبال این سخنان آلبریات سکوت کرد و در عوض نشریات و جریان های حامی دولت اصلاحات (34) از این سخنان به گرمی استقبال نمودند. البته برخی از این تحرکات رسانه ای پس از مواضع صریح آیت الله خامنه ای رهبر انقلاب اسلامی در برابر سخنان آلبرایت، انجام شد.

آیت الله خامنه ای در بیاناتی، هدف گفته های آلبرایت را ایجاد ناامنی، اختلاف و ایجاد تردید و تزلزل دانسته و تاکید کردند:

« آن جناب در آن جا گفت؛ در این جا هم بعضی قلم‏ به دست ها فوراً از خدا خواستند! همین هایی که به احتمال زیاد بعضی‏شان وابسته به همان مراکز هم هستند و از آن جا پشتیبانی می‏شوند؛ فوراً این مسأله را دنبال کردند! مسأله اعتماد و عدم اعتماد نیست؛ مسأله این است که ملت ایران به گذشته خود که نگاه می‏کند، تا اول انقلاب، از دولت آمریکا یکسره دشمنی نسبت به خودش مشاهده می‏کند.. الان هم در زمان کنونی، وسایل تبلیغاتی‏شان علیه ایران است؛ امکانات سیاسی‏شان علیه ایران است؛ رسماً پول برای دشمنی امنیتی تصویب کردند، که علیه ایران است؛ تلاش سیاست خارجی‏ شان دائماً علیه ایران است. ملت ایران نگاه می‏کند، می‏بیند که یک دشمن آن طرف ایستاده است. بنابراین، تلقّی ملت ما از دولت امریکا این نیست که نسبت به او اعتماد ندارد؛ بلکه او را دشمن خود می‏داند.

این بحث هم که می‏گویند ما مایلیم با دولت ایران مذاکره کنیم، نوعی کار مقدّماتی است، برای این که بتوانند دشمنی های بیشتری بکنند. اینها فریب است. این طور نیست که عده‏ای بگویند ما برویم با آمریکا مذاکره کنیم تا این دشمنی ها برطرف شود؛ نه. دشمنی آمریکا با مذاکره برطرف نمی‏شود. آمریکا دنبال منافع خودش در ایران است.. ضرر این که انسان با استقلال در مقابل آمریکا بایستد، به مراتب کمتر از این است که تسلیم زورگویی های آمریکا شود. » (35)

با این حال، تماس های دولت خاتمی با آمریکا در چارچوب ساز و کارهای بین المللی برای بحث و بررسی مسائل منطقه ای ادامه یافت. یعنی درحقیقت، همکاری های دوجانبه صورت نگرفت، اما روابط در قالب مسائل منطقه ای پیگری شد. برای نمونه، وزیران خارجه ایران و آمریکا برای نخستین بار پس از 20 سال قطع روابط دیپلماتیک دو کشور در اجلاس 2+6 درباره افغانستان که 27 شهریور 1379 در نیویورک تشکیل شد، با یکدیگر ملاقات کردند.

حوادث 11 سپتامبر و ماجراهای پس از آن

با روی کار آمدن«جرج دبلیو بوش»(پسر) در آمریکا فصل جدیدی از مناسبات تهران-واشنگتن گشوده شد.

واکنش خاتمی به مهم ترین رویداد آمریکا پس از روی کار آمدن جرج بوش یعنی حملات 11 سپتامبر، ارسال پیامی به ملت آمریکا با فاصله چند ساعت پس از وقوع انفجار برج های دوقلو بود. خاتمی در این پیام با مبنا قرار دادن تفاسیری که آمریکایی ها از این رویداد کردند (36)، حادثه مذکور را اقدامی تروریستی خواند که «از طریق هواپیما ربایی انجام شد» و آن را محکوم کرد: «به نام ملت و دولت جمهوری اسلامی ایران... تأسف عمیق و هم دردی خود را با ملت آمریکا بویژه آسیب دیدگان خانواده قربانیان حادثه اعلام می دارم. تروریسم محکوم است و جامعه باید ریشه ها و ابعاد آن را بشناسد و برای خشکاندن آن گام های اساسی بردارد. اراده اصولی دولت جمهوری اسلامی ایران قطعا در این مسیر قرار دارد و برای تحقق این باور اسلامی و انسانی، از هیچ اقدامی دریغ نخواهد کرد». (37)

پاسخ «کالین پاول» وزیر خارجه دولت بوش به این پیام این بود که «از اظهارات مسئولان ایران و سوریه در جهت محکومیت تحرکات تروریستی، تحت تاثیر قرار گرفتم و این مواضع می تواند زمینه هایی را برای روابط بهتر با دو کشور مذکور فراهم کند. هر چند با ایران، به خاطر حمایتش از تروریسم اختلاف جدی داریم، اما به خاطر اظهارات دل گرم کننده و ترغیب کننده اش، واشنگتن این موضوع را در هرگونه تصمیم گیری در روابطش با تهران مورد توجه قرار می دهد». (38)

واکنش رهبر انقلاب اسلامی اما با واکنش رئیس دولت اصلاحات متفاوت بود. ایشان نیز حوادث 11 سپتامبر را محکوم کردند، اما از این منظر که «ما طبق اسلام-که نظر قطعی ماست- کشتار انسان ها و قتل عام مردم را محکوم می کنیم، فرقی ندارد که این کشتار دسته جمعی در هیروشیما و ناکازاکی باشد، در قانا، صبرا و شتیلا باشد، در دیر یاسین باشد، در بوسنی و کوزوو باشد، در عراق باشد، یا در نیویورک و واشنگتن باشد... ما هم این عمل را محکوم می کنیم، هم عمل آمریکایی ها در هیروشیما را محکوم می کنیم.» (39)

دو روز بعد از این بیانات، جرج بوش با شعار«یا با مائید یا با تروریست ها» همه کشورهای جهان را ضمن تهدید، به همراهی با خود در«جنگ علیه تروریسم» فراخواند. سپس رسانه های موسوم به زنجیره ای برای اثبات ضرورت همکاری با آمریکا در جنگ با تروریسم، تبلیغات وسیعی انجام دادند و حتی پاول نیز به رسانه ها گفت که «جک استراو» وزیر خارجه انگلیس در سفر خود به تهران، حامل پیام آمریکا برای جلب همکاری تهران با واشنگتن است. (40) پس از آن آیت الله خامنه ای مواضع صریح تری اتخاذ کردند: «همه بدانند... که ایران اسلامی در هیچ حرکتی که رهبری آن با آمریکا باشد شرکت نخواهد کرد. البته مبارزه با تروریسم و ناامنی فضای زندگی انسان ها یک مبارزه لازم و یک جهاد است... منتها این یک حرکت جهانی است و باید رهبری صالح داشته باشد.» (41)

اما آن گونه که «رایان کراکر» دیپلمات کهنه کار آمریکایی در خاطرات خود نوشت و دولت خاتمی هیچ گاه تکذیبش نکرد، هفته نخست اکتبر، یعنی پس از بیانات صریح رهبری، سه دیپلمات ایرانی به ژنو رفته و با کراکر درباره نحوه همکاری تهران-واشنگتن در جنگ با تروریسم دور یک میز نشستند. (42)

طبق نوشته های کراکر، دو سه روز پس از مذاکرات ژنو (دو روز قبل از حمله آمریکا به افغانستان) است که دستگاه سیاست خارجی دولت «جرج بوش» فهرستی از کشورها و گروه هایی که از نظر دولت آمریکا تروریست یا حامی تروریسم به شمار می رفتند، منتشر می کند. شاید برای دولت خاتمی غیرقابل انتظار بود، اما در فهرست وزارتخانه تحت مدیریت «کالین پاول»، نام ایران نیز در میان کشورهای حامی تروریسم به چشم می خورد. (43)

سرانجام 29 ژانویه 2002م یعنی نهم بهمن ماه 1380 نیز جرج بوش در سخنرانی سالانه خود صراحتا ایران را کشوری جزو محور شرارت (Axis of Evil) معرفی کرد. برآشفتگی دولت خاتمی از این تناقضات رفتاری دولت بوش و بازی خوردن دستگاه سیاست خارجی اصلاحات را از آنجا می توان دریافت که یکی از دیپلمات های حاضر در مذاکره با کراکر (کراکر در مقاله خود برای نیوزویک نامی از دیپلمات ها نبرده و فقط گفته هر سه در آمریکا تحصیل کرده بودند)، پس از سخنرانی بوش، در کابل سراغ کراکر را گرفته و می گوید: «شما دارید چکار می کنید؟». گویا کراکر که نمی داند چه بگوید، خود را از رودربایستی ایجاد شده خلاص می کند و پاسخ می دهد: «ببین، من فقط درباره امور کابل مسئولیت دارم». (44)

یک ماجرای حیرت انگیز دیگر که پس از حوادث 11 سپتامبر 2001م رخ داد و البته بعدها افشا شد، نامه محرمانه و مرعوبانه ای بود که وزارت خارجه دولت اصلاحات خطاب به رئیس جمهور آمریکا نوشت و البته با بی توجهی و تحقیر مخاطب روبه رو شد تا نتایج اتخاذ سیاست تنش زدایی با دشمنان قسم خورده ایران بیش از پیش برای مجریان این خط مشی روشن شود.

یک ماجرای حیرت انگیز دیگر که پس از حوادث 11 سپتامبر 2001م رخ داد و البته بعدها افشا شد، نامه محرمانه و مرعوبانه ای بود که وزارت خارجه دولت اصلاحات خطاب به رئیس جمهور آمریکا نوشت و البته با بی توجهی و تحقیر مخاطب روبه رو شد تا نتایج اتخاذ سیاست تنش زدایی با دشمنان قسم خورده ایران بیش از پیش برای مجریان این خط مشی روشن شود.

25 سپتامبر سال 2006م (5 مهر 85) شبکه چهار رادیو بی.بی.سی از ارسال نامه ای در سال 2003م توسط دولت «سید محمد خاتمی» خطاب به مقامات کاخ سفید خبر داد. آن گونه که این شبکه رادیویی اعلام کرد، دولت وقت ایران در نامه برای حل همه اختلافات فیمابین اعلام آمادگی کرد.

تلاش برای خلع سلاح حزب الله لبنان، شفاف سازی تمامی فعالیت های هسته ای، دست برداشتن از حمایت گروه های فلسطینی و ... از جمله مواردی بود که در نامه مذکور دولت ایران به جرج بوش پیشنهاد داده بود. (45)

رادیو بی.بی.سی در گزارشی طعنه آمیز که به طریقی در صدد نشان دادن ترس دولت وقت تهران از حمله نظامی آمریکا به منطقه بود، ماجرا را این گونه افشا کرد:

آوریل 2003 میلادی، درشرایطی که تانک های آمریکایی در خیابان های بغداد حرکت می کردند، این نگرانی در تهران شدت می گرفت که شاید پس از عراق نوبت ایران باشد. یک ماه بعد، ایران در اقدامی بی سابقه و با واسطه سوئیسی ها، نامه  برای دولت آمریکا فرستاد که در آن آمادگی خود برای حل همه اختلاف ها اعلام کرده بود.

در این نامه، ایران نه تنها از دست برداشتن از حمایت گروه های فلسطینی سخن به میان آورده بود، بلکه پیشنهاد داده بود برای خلع سلاح حزب الله تلاش کرده و تمام فعالیت های هسته ای خود را شفاف کند. در ازای این همه، ایران از آمریکا خواست از رفتار خصمانه خود نسبت به جمهوری اسلامی دست بکشد و در بیانیه ای تصریح کند که ایران جزو محور شرارت نیست.

محمدحسین عادلی که در آن زمان معاون وزیر امور خارجه ایران بود می گوید: آن نامه برای آمریکایی ها فرستاده شد تا نشان دهد که ما آماده گفت وگو و حل معضلات هستیم. این اقدام در راستای سیاست های محمدخاتمی بود که می خواست همه راه های مسالمت آمیز را بیازماید.

لری ویلکینسون، رئیس دفتر کالین پاول، وزیر خارجه وقت آمریکا، می گوید: تنها چیزی که من دیدم گزارشی بود از این که چنین نامه ای دریافت شده و پاسخی که از طریق مقام های سوئیسی برای ایران فرستاده شد. پاسخی شبیه به اینکه چطور به خود اجازه می دهید چنین پیشنهاد «گستاخانه ای» بدهید. (46)

افشای خبر نامه دولت سابق به مقامات کاخ سفید و آشکارشدن رفتار دولت مردان آمریکا با این نامه در رسانه های خبری انعکاس فراوانی داشت.

صاحب نظران سیاسی معتقدند این موضوع یعنی ارسال نامه به دولت آمریکا بلافاصله پس از تصرف عراق و نیز پیشنهاد معامله برسر برخی اصول بنیادین سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، در آن برهه به شدت کشور را در موضع انفعال قرار داد. حقیقت آن است که هزینه این موضوع برای کشورمان کمتر از هزینه ماجراهای «ایران گیت» و «واتر گیت» برای ایالات متحده نبود.

افشای این ماجرا اما با تکذیب سخنگوی دولت سابق مواجه شد، به طوری که «عبدالله رمضان زاده» در گفت وگویی به کلی چنین نامه ای را تکذیب کرد.

با این حال مقاله «دنیس راس»، مشاور ارشد جرج بوش پدر و پسر، فرستاده ویژه کلینتون در مسائل خاورمیانه و مشاور خارجه باراک اوباما، که در مجله نیوزویک به چاپ رسید، نه تنها نگارش و ارسال نامه دولت اصلاحات به جرج بوش را تأیید کرد که از نویسنده این نامه نیز اسم برد.

«دنیس  راس» در ابتدای این مقاله به نفوذ قدرت منطقه ای ایران در دولت احمدی نژاد اشاره و در ادامه با بیان اینکه هنوز هم برای متوقف کردن ایران در برنامه هسته ای دیر نشده است، برای ادعای خود این گونه آدرس داد: «تاریخ نشان داده ایران در مقاطعی در قبال فشار سیاسی بین المللی جواب دل خواه را داده است. برای مثال در سال 2003م پس از نابودی ارتش عراق توسط نیروهای آمریکایی، دولت وقت از طریق سفیر سوئیس در ایران پیامی به واشنگتن ارسال کرد تا با این کار نگرانی های آمریکا را درباره برنامه های تسلیحاتی تهران و حمایت ایران از حزب الله و حماس تا حدی تخفیف دهد».

راس یاد آور می شود: «صادق خرازی، معاون وزیر امورخارجه دولت وقت که این پیام را تنظیم کرده بود، گفت بیم ها وهراس ها آنها را مجبور کرد دست به این کار بزنند. اما برعکس، سال پیش که سازمان اطلاعاتی آمریکا گزارشی راجع به ایران منتشر کرد، محمود احمدی نژاد رئیس جمهور دولت جدید ایران در اظهاراتی جنجالی گفت رویارویی با آمریکا اثر بخش است و آمریکا از موضع خود عقب نشسته است». (47)

پس از نگارش این یادداشت، دست اندرکاران دولت خاتمی انکار را بی فایده دیده و زبان به اعتراف گشودند. «صادق خرازی» در جلسه بررسی سیاست خارجی دولت هشتم در بنیاد باران اظهار داشت: « در سال 2003م دیوار بی اعتمادی بلندی میان ایران و آمریکا وجود داشت و هر لحظه ممکن بود آمریکا به ما حمله کند(!)، به همین خاطر به پیشنهاد من دولت هشتم نامه ای به آمریکا نوشت و همراهی اش با برخی سیاست های خاورمیانه ای آمریکا مثل سازش در فلسطین و لزوم تبدیل حزب الله لبنان به یک حزب سیاسی و شفاف سازی فعالیت های هسته ای ایران را اعلام کرد». خرازی البته تحقیر دولت وقت تهران از سوی واشنگتن را نیز این گونه توجیه کرد که«اما دیوار بی اعتمادی میان ایران و آمریکا به قدری بلند بود که آمریکایی ها حتی نامه را بررسی نکردند.» (48) خرازی در گفت و گویی که روزنامه سرمایه با وی ترتیب داد تا از جزئیات این نامه بپرسد، گفته های پیشین خود در این باره را کافی دانست: « من بارها درباره این نامه صحبت کرده ام و جزئیاتی را گفته ام. از آنجایی که بارها درباره این نامه سخن گفته ام دیگر چیزی برای گفتن نیست». (49)

نگارش این نامه که بر خلاف منویات، توصیه ها و هشدارهای صریح رهبر انقلاب انجام شد، آمریکایی ها را برای مدتی در این خیال خام برد که ایران ترسیده و «اگر واشنگتن عرصه را بر ایران تنگ کند»، تهران تسلیم خواهد شد. اما همان طوری که در نوشته راس نیز دیده می شود، روی کار آمدن دولت اصول-گرا حباب این توهم را شکست.

ماجرای هسته ای

اگرچه فعالیت هسته ای ایران در سال 1346 با خرید یک رآکتور پنج مگاواتی آب سبک از آمریکا آغاز شد (50) و با انعقاد قرارداد ساخت نیروگاه بوشهر با شرکت آلمانی «کرافت ورک یونیون» ابعاد گسترده تری یافت، اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی دورانی تقریبا سه مرحله ای را تجربه کرد. مرحله نخست مربوط به توقف فعالیت شرکت های آلمانی (زیمنس)، آمریکایی و فرانسوی در نیروگاه بوشهر در واکنش به پیروزی انقلاب اسلامی و سپس ورود روسیه به فرآیند تکمیل این نیروگاه در دی ماه 1373 است. آغاز مرحله دوم را می توان حوادث پس از سال 1381 و انتشار مدارکی درباره ساخت دو نیروگاه «غنی سازی اورانیوم نطنز» و «آب سنگین اراک» توسط «علیرضا جعفرزاده» از اعضای سازمان مجاهدین خلق موسوم به منافقین دانست. مرحله سوم نیز با فک پلمپ آژانس بین المللی انرژی اتمی (IAEA) –که از این پس به اختصار آژانس نامیده می شود- از مراکز تحقیقات سوخت هسته ای و از سرگیری فعالیت های تحقیق و توسعه درباره غنی سازی آغاز شد.

آنچه که از این تقسیم بندی مربوط به موضع کتاب حاضر می شود و مد نظر ماست، سراسر مرحله دوم و ابتدای مرحله سوم است که محقق بنا دارد نقش «سید محمد خاتمی» و دولت او را در این فرآیند بررسی کند.

همانگونه که پیشتر اشاره کردیم، پیش فرض دولت اصلاحات درباره روابط بین الملل این بود که می توان با گفت و گو و مفاهمه، هم به صلح جهانی رسید و هم منافع ملی کشور را تامین کرد. این نگرش، در بحث پرونده هسته ای ایران خود را بدین صورت نشان داد که کشورهای غربی در یک سو به دنبال متوقف و نابود کردن برنامه هسته ای ایران به بهانه احتمال نظامی بودن آن بودند تا از هسته ای شدن ایران به عنوان یک چالش گر نظام سلطه جلوگیری کنند؛ و در سوی دیگر دولت خاتمی این رویکرد خصمانه را نه به دلیل ستیز تاریخی غرب با جمهوری اسلامی، که در نتیجه«عدم اعتماد» می دانست. این بود که «اعتمادسازی» به عنوان سیاست دولت اصلاحات در زمینه هسته ای عنوان و اعلام شد.

پیرو انتشار اسنادی درباره نیروگاه های اراک و نطنز توسط جعفرزاده در یک مصاحبه مطبوعاتی (مرداد 1381)، شبکه خبری آمریکایی سی.ان.ان. نیز تصاویر ماهواره ای این دو نیروگاه را منتشر کرد. انتشار این اطلاعات باعث شد خاتمی در مراسم 22 بهمن ماه 1381 اعلام دارد که ایران درصدد دست-یابی به فناوری صلح آمیز هسته ای بوده است. پس از آن، «محمد البرادعی» مدیر کل آژانس برای بازدید از تاسیسات هسته ای ایران وارد تهران شد. او ایران را جزو 10 کشوری دانست که به توان هسته ای صلح آمیز دست یافته اند و در گزارشی که به نشست 22 خرداد 1382 شورای حکام آژانس ارائه کرد، باب موضوعی به نام «پرونده هسته ای ایران» را گشود.

«صادق خرازی» در جلسه بررسی سیاست خارجی دولت هشتم اظهار داشت: « در سال 2003م دیوار بی اعتمادی بلندی میان ایران و آمریکا وجود داشت و هر لحظه ممکن بود آمریکا به ما حمله کند(!)، به همین خاطر به پیشنهاد من دولت هشتم نامه ای به آمریکا نوشت و همراهی اش با برخی سیاست های خاورمیانه ای آمریکا مثل سازش در فلسطین و لزوم تبدیل حزب الله لبنان به یک حزب سیاسی و شفاف سازی فعالیت های هسته ای ایران را اعلام کرد».

البرادعی ضمن اعلام کوتاهی ایران در گزارش کردن برخی فعالیت های هسته ای خود و نیز برخورد مثبت تهران برای جبران این کاستی ها، از ایران خواست پروتکل اختیاری 2+93 را امضا کند. شورای حکام آژانس نیز در پایان نشست خود در 28 خرداد همان سال، ایران را به علت اعلام نکردن برخی از فعالیت ها و برنامه های هسته ای سرزنش کرد و از تهران خواست پروتکل را امضا، گازدهی در نیروگاه نطنز را متوقف کرده و به بازرسان آژانس اجازه حضور در تاسیسات هسته ای را بدهد. (51)

در پی گزارش البرادعی فشارهای بین المللی به ایران برای امضای پروتکل آغاز شد. روسیه یعنی هم پیمان هسته ای ایران به عاملان فشار پیوست و اتحادیه اروپا مذاکرات خود با تهران را منوط به امضای پروتکل کرد.

پروتکل الحاقی 2+93 که نام اصلی آن «پروتکل تقویت کارآمدی سیستم نظارتی آژانس بر فعالیت‏های هسته‏ای» است، در حقیقت یک پروتکل داوطلبانه است که طی آن حوزه رژیم نظارتی آژانس بر فعالیت های هسته ای کشور امضا کننده به طرز قابل توجهی افزایش می یابد، به طوری که تمامی اطلاعات ریز و درشت کشور هدف فراتر از آنچه باید در اختیار آژانس قرار داده می شود.

سه ماه پس از بیانیه شورای حکام، دولت خاتمی بر مبنای استراتژی اعتماد سازی، طی نامه ای رسمی برای مذاکره با آژانس پیرامون پروتکل الحاقی اعلام آمادگی کرد، اما این موضوع با نتایج نخستین بازدید بازرسان آژانس مبنی بر وجود نشانه‌هایی از اورانیوم غنی شده در نطنز هم زمان شد. با اعلام چنین خبری هشدارهای اتحادیه اروپایی مبنی بر تجدید نظر در روابط اقتصادی و سیاسی با تهران آغاز گشت. متعاقب این تهدیدها، مقامات ایران آمادگی خود را برای بازدیدهای سرزده بازرسان آژانس مشروط بر اینکه بازرسان اسرار برنامه نظامی کشور را افشا نکنند، اعلام کردند.

به‌رغم اعلام آمادگی ایران برای همکاری، کشورهای اروپایی اواخر شهریور 82 پیش‌نویس نخستین قطعنامه علیه ایران را در اختیار 35 عضو شورای حکام قرار دادند که در نهایت به تصویب رسید. (52) در این قطعنامه از ایران خواسته شد پروتکل الحاقی را تصویب و اجرا‌ و همه فعالیت‌های مرتبط با غنی‌سازی خود را نیز تعلیق کند. 13 مهر 82 به دلیل حساسیت موضوع، دولتمردان «حسن روحانی»، دبیر وقت شورایعالی امنیت ملی را به عنوان مسئول ارشد پرونده هسته‌ای برگزیدند (53)و کمتر از 2 هفته پس از این انتصاب، روحانی در دیدار با البرادعی در تهران آمادگی خود را برای امضای پروتکل الحاقی اعلام کرد.

چند روز بعد، وزیران خارجه سه کشور اروپایی انگلیس، فرانسه و آلمان –به نمایندگی از اتحادیه اروپا- در تاریخ 29 مهرماه 82 به دعوت دولت اصلاحات به تهران سفر کردند. آنان برای پاسخ مثبت به درخواست دولت خاتمی برای مذاکره با ایران سه شرط گذاشتند که عبارت بودند از، امضا و تصویب پروتکل الحاقی، اجرای فوری آن قبل از تصویب و مهم ترین و سومین شرط، توقف ساختن تاسیساتی که برای تولید مواد رادیواکتیو مورد استفاده واقع می شوند. «یوشگا فیشر» وزیر خارجه وقت آلمان، درباره مذاکرات خود و دو وزیر اروپایی دیگر با مقامات وقت ایران می نویسد: «در گفت وگوهای اولیه و مقدماتی ما سه وزیر خارجه کشورهای اروپایی و نماینده ایران، همواره ما تأکید می کردیم که بدون توقف فعالیت های اتمی ایران توافقی بین ما حاصل نخواهد شد. ایرانی ها حاضر به تعلیق فعالیت نبودند. گفت وگوهای ما به نقطه ای رسید که ما به ایرانی ها گفتیم بدون قبول توقف فعالیت های اتمی راه حل مناسبی حاصل نخواهد شد و ما بدون معطلی خواهان رفتن به فرودگاه و بازگشت به کشورهای خود هستیم. این گفته های ما منجر به قطع جلسه شد. ایرانی ها با دست پاچگی شروع به تلفن زدن کردند و بالاخره در این مورد هم به توافق رسیدیم». (54)

حاصل این مذاکرات انفعالی، ‌صدور بیانیه مشترکی تحت عنوان «بیانیه تهران» بود. اصلی ترین بندهای این بیانیه غیر الزام آور، تعهد ایران برای تعلیق داوطلبانه همه فعالیت های غنی سازی اورانیوم و بازفراوی و نیز امضای پروتکل الحاقی با هدف اعتمادسازی بود. (55)در شرایطی که طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی، امضای اسنادی چون پروتکل الحاقی از سوی دولت باید با موافقت مجلس صورت بگیرد، دولت خاتمی بدون تصویب مجلس شورای اسلامی پای پروتکل الحاقی را امضا کرد و فعالیت های هسته ای کشور را نیز به حالت تعلیق درآورد.

چهار ماه پس از توافق تهران، شاهد توافق دیگری در بروکسل بین ایران و 3 کشور اروپایی بودیم. این موافقت نامه که 4 اسفند 1382 منعقد شد به «موافقت نامه بروکسل» شهرت یافت. براساس این موافقت-نامه ایران باید براساس پروتکل الحاقی اظهارنامه‌هایی به آژانس درباره فعالیت‌های خود ارائه می‌کرد تا مورد راستی‌‌آزمایی آژانس قرار گیرد که این اقدام به معنای حلقه تکمیلی نظارت کامل بر فعالیت‌ها و اقدامات گذشته و حال و برنامه‌های آینده ایران بود که فراتر از الزامات حقوقی موجود ایران صورت می‌گرفت. بر این اساس، دولت اصلاحات یک سند 1033 صفحه ای که در آن تمامی جزئیات مربوط به فعالیت های هسته ای ایران از پیش از انقلاب تا روز تسلیم اظهار نامه آمده بود، تقدیم آژانس کرد، اقدامی که در طول تاریخ رابطه کشورهای متعهد با آژانس سابقه نداشت. با توجه به سیطره کشورهای غربی بر آژانس، طبیعی بود که این اسناد سر از سرویس های جاسوسی آمریکایی و صهیونیستی درآورد و این گونه نیز شد!

علاوه بر ارائه این اظهارنامه، در این مقطع تعلیق، مونتاژ و آزمایش سانتریفیوژها، ساخت داخلی قطعات سانتریفیوژ و اعمال تعلیق فعالیت‌های غنی‌سازی نسبت به همه تأسیسات موجود در ایران به تعلیق غنی‌سازی و بازفرآوری اورانیوم افزوده شد. اما این بار نیز طرف اروپایی متعهد به اجرای برخی موارد شد که بیان بعضی از آنها خالی از لطف نیست.

آنها این بار متعهد شدند برای عادی‌سازی موضوع هسته‌ای ایران در نشست آژانس تلاش کنند آن‌هم نه تعهد قطعی بلکه در حد «کار فعالانه» که نتیجه آن چیزی جز تصویب قطعنامه شورای حکام در اجلاس خرداد 83 علیه ایران نبود. کشورهای غربی و آمریکا، حتی در دو اجلاس بعدی شورای حکام در سال 2004م یعنی سپتامبر و نوامبر نیز علیه ایران قطعنامه صادر کردند. همین موضوعات واکنش «حسن روحانی» را پس از صدور قطعنامه ژوئن 2004م در پی داشت و او با توجه به اینکه اروپا به تعهدش عمل نکرد، اعلام کرد ایران نیز به تعهد خود عمل نمی‌کند. لذا ایران از ژوئیه 2004م ساخت قطعات سانتریفیوژ و مونتاژ ماشین ها را از سر گرفت. (56)

به دنبال اوج گرفتن فشارهای بین‌المللی بر سر مشکلات باقی‌مانده و پرسش‌هایی که در قطعنامه آژانس مطرح شده بود، این نهاد با برگزاری چند نشست در بهار 83 خواستار همکاری هر چه بیشتر و شفاف‌تر ایران شد. این موضوع در نهایت موجب شد «غلامرضا آقازاده»، رئیس وقت سازمان انرژی اتمی در 20 فروردین اعلام کند که جمهوری اسلامی به صورت داوطلبانه تولید سانتریفیوژ را متوقف می‌کند. با این وجود ابراز نگرانی هیئت رئیسه آژانس درباره ناقص بودن برخی اطلاعات ارائه شده از سوی ایران ادامه داشت.

به دنبال این فشارها تهران در 5 مرداد 1383 پلمب سانتریفیوژها را برداشت و یک بار دیگر تولید سانتریفیوژها در نطنز را آغاز کرد اما در عین حال تاکید کرد که فعالیت‌های غنی‌سازی را از سر نگرفته است. متعاقب این اقدامات اجلاس تابستانی شورای حکام آژانس در وین در 22 شهریور 83 آغاز شد؛ اجلاسی که حاوی شدیدترین قطعنامه صادره علیه ایران بود.

به‌رغم اعلام آمادگی ایران برای همکاری، کشورهای اروپایی اواخر شهریور 82 پیش‌نویس نخستین قطعنامه علیه ایران را در اختیار 35 عضو شورای حکام قرار دادند که در نهایت به تصویب رسید. در این قطعنامه از ایران خواسته شد پروتکل الحاقی را تصویب و اجرا‌ و همه فعالیت‌های مرتبط با غنی‌سازی خود را نیز تعلیق کند.

در این قطعنامه سه کشور اروپایی که بیانیه تهران را مبنای مذاکرات خود قرار داده بودند، یک ضرب‌الاجل سه ماهه را تا 25 نوامبر برابر با 5 آذر 83 برای ایران تعیین کردند که طبق آن تهران باید همه برنامه‌های مربوط به غنی‌سازی خود را متوقف می‌کرد. علاوه بر این، ایران را تهدید به ارجاع پرونده هسته‌ا‌ی‌اش به شورای امنیت کردند.

15 آبانماه، «حسن روحانی» با سفر به فرانسه مذاکرات تازه و جدی‌ای را با وزیران خارجه فرانسه، آلمان و انگلیس شروع کرد. 10 روز پس از این سفر که مصادف بود با 15 نوامبر 2004م، سفیران سه کشور اروپایی راهی تهران شدند تا پاسخ ایران درباره مذاکرات پاریس را از حسن روحانی دریافت کنند. درست یک روز پس از این دیدارها که در کاخ سعدآباد تهران انجام شد، دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی متن توافق نامه جدید دیگری با نام «توافق نامه پاریس» را که میان ایران و سه کشور اروپایی منعقد شده بود، منتشر کرد و بلافاصله پس از امضای «توافق نامه پاریس» حسن روحانی در جمع خبرنگاران حضور یافت و چنین اعلام کرد: «ایران تعلیق کامل غنی‌سازی اورانیوم را پذیرفت.» و البته او این اقدام را عامل دور شدن تهدید ارجاع پرونده هسته‌ای ایران به شورای امنیت عنوان کرد. نکته قابل تامل اینکه موافقت-نامه پاریس در شرایطی شکل گرفت که طرف اروپایی به تعهد خود مبنی بر عادی کردن موضوع هسته‌ای ایران عمل نکرده بود. (57)

در این موافقت نامه چون دو توافق نامه پیشین، سه کشور اروپایی به دنبال گسترش تعلیق برنامه هسته‌ای ایران تا حد اعلای آن بودند. از این رو در موافقت نامه پاریس، ایران علاوه بر پذیرش ادامه تعلیق داوطلبانه، متعهد به گسترش آن تا تعلیق همه فعالیت‌های مرتبط با غنی‌سازی و بازفرآوری نظیر ساخت و واردات سانتریفیوژهای گازی و قطعات آنها، مونتاژ، نصب، آزمایش یا اداره سانتریفیوژهای گازی شد. در این بند همچنین عنوان شده بود که حفظ تعلیق مادامی که مذاکرات درباره یک موافقتنامه ترتیبات درازمدت که مورد قبول طرفین باشد پیگیری می‌شود، حفظ خواهد ‌شد و برای ادامه کل فرآیند ضروری خواهد بود. تعلیق، طبق این موافقت نامه به حدی گسترش یافت که نه‌تنها موارد مندرج در بیانیه تهران و موافقت نامه بروکسل را در برگرفت، بلکه آن را توسعه داد و حتی شامل فعالیت‌های غیرمرتبط با غنی‌سازی نیز شد، به گونه‌ای که فعالیت‌های تبدیل اورانیوم(یو‌سی‌اف اصفهان) را نیز شامل شد. (58)در مقابل، اروپا قول داد که علاوه بر به رسمیت شناختن حق استفاده ایران از انرژی هسته ای، مذاکرات برای دستیابی به توافق نامه ای جامع درباره همکاری های هسته ای، تکنولوژیکی و اقتصادی و تعهدات محکم در موضوعات امنیتی آغاز کند.

در این چارچوب مقرر شد اروپا مذاکرات خود را با ایران درباره موافقت نامه تجارت و همکاری از سر گیرد و از پیوستن آن به سازمان تجارت جهانی حمایت کند. همچنین ساز و کارهایی برای چگونگی پیش برد همکاری های دوجانبه و اجرایی شدن توافق ها تعیین و تعریف شد. به طوری که یک کمیته فرمان یا راهبری و سه کمیته گروه کاری در زمینه های «سیاسی-امنیتی»، «تکنولوژی و همکاری» و «هسته ای» تشکیل شد. (59)

البته چند روز پس از امضای توافقنامه پاریس، قطعنامه دیگری در اجلاس شورای حکام درباره موضوع هسته‌ای ایران صادر شد که در آن علاوه بر درخواست برای تصویب پروتکل الحاقی، از سیاست پنهانکاری ایران تا اکتبر 2003م و نیز تولید UF6 تا 22 نوامبر ابراز نگرانی شده بود.

سخنان «سید محمد خاتمی» در فردای انتشار موافقت نامه پاریس که در حاشیه جلسه هیئت دولت ایراد شد را می توان اصول کلی سیاست هسته ای دولت وی دانست که برخی بخش های آن از آغاز بحث پرونده هسته ای تکرار شده بود. او در جمع خبرنگاران هم از حق هسته ای ایران سخن به میان آورد و هم از عدم تمایل دولت به رفتن به استقبال «خطر»ها:

ما گفته ایم و اعلام هم کرده ایم که به هیچ وجه به سوى سلاح هاى اتمى نمى رویم و نمى خواهیم برویم. از طرف دیگر، گفته ایم که ما این حق مان را مى خواهیم و از این حق مان دفاع مى کنیم. ما در این مرحله هستیم. ما باید از این حق نگذریم و نگذشته ایم... منتها یک اراده سیاسى پشت این قضیه وجود دارد که ما را از آن محروم کنند و از نظر آژانس نمى توانند ما را محروم کنند. آنچه در این مسأله و در جریان این توافق نامه[پاریس] پیش آمد، اعتراف رسمى و صریح کشورهاى اروپایى به این بود که ما صاحب این حق هستیم و حق داریم آن را اعمال کنیم. نگفته اند شما فقط حق دارید که داشته باشید، گفته اند حق اعمال این حق را دارید. من فکر مى کنم این پیروزى بزرگى است...

مذاکرات ایران و اروپا برای اجرایی کردن توافق نامه پاریس 23 آذر ماه 83 در بروکسل آغاز شد، اما هیچ گاه به نتیجه نرسید و ماجرا به قدری کش دار شد که اردیبهشت ماه 84 خاتمی نیز به تنگ آمد و با صراحت تمام این بلاتکلیفی را «ایجاد شده از طرف دوستان اروپایی» (61) خواند. حقیقت آن بود که اروپایی ها به خواسته خود یعنی تعلیق فعالیت های هسته ای ایران رسیده بودند و از نظر آنها دیگر نیازی برای مذاکره و امتیازدهی نبود. آخرین دور این نشست های بی حاصل، چهارم خرداد 84 در ژنو برگزار شد که در آن، طرف اروپایی دو ماه دیگر فرصت خواست تا طرح نهایی خود را ارائه کند و ایران هم موافقت کرد. البته ایران تاکید کرد که هر طرحی که دربرگیرنده غنی سازی اورانیوم نباشد پیشاپیش مردود است.

در موافقتنامه پاریس، ایران علاوه بر پذیرش ادامه تعلیق داوطلبانه، متعهد به گسترش آن تا تعلیق همه فعالیت‌های مرتبط با غنی‌سازی و بازفرآوری نظیر ساخت و واردات سانتریفیوژهای گازی و قطعات آنها، مونتاژ، نصب، آزمایش یا اداره سانتریفیوژهای گازی شد.

به هر صورت، جمهوری اسلامی ایران در دهم مردادماه 1384 یعنی دو روز قبل از اتمام دوران ریاست جمهوری خاتمی، طی نامه ای به آژانس، فک پلمپ ها و آغاز فعالیت های یو سی اف اصفهان را اعلام کرد که بعدها رهبر معظم انقلاب درباره این اتفاق فرمودند « دو سال تعلیق موقت کردند. اول گفتند تعلیق موقت کنید .ما هم به خیال داوطلبانه و موقت بودن، تعلیق کردیم فایده اش چه شد؟ هر وقت اسم برداشتن از تعلیق آمد یک قشقرق در سطح دنیا و رسانه ها به پا کردند که ایران می خواهد تعلیق را بردارد . عقب نشینی و این برای ما تجربه ای شد .من هم در آن زمان گفتم در جلسه مسئولین که پخش شد: «اگر بخواهند روند مطالبه پی در پی را ادامه دهند بنده خود وارد میدان می شوم». همین کار را هم کردم . بنده گفتم، روند عقب نشینی باید متوقف شود و تبدیل به روند پیش روی شود؛ و اولین قدمش هم باید درهمان دولتی برداشته شود که عقب نشینی در آن صورت گرفته». (62)

یک روز قبل از فک پلمپ تاسیسات هسته ای، خاتمی در نامه ای خطاب به «حسن روحانی» از فعالیت های او در راستای پرونده هسته ای تقدیر کرد و نوشت: « مطمئن هستم که تدبیر و اندیشه شما و جمع بندی های ارزنده‌ای که در دبیرخانه شورایعالی ارائه شده، سبب جلوگیری از بروز بحران و حل بحرانها به طریق مناسب شده و موجب حفظ و تقویت امنیت کشور گردید... آنچه دراین فرآیند حاصل شد نشان داد که اولا مذاکره و طی طریق دیپلماسی نیز بسیار مهم است و ثانیا به یاری خداوند توان ما برای جذب وکسب منافع ملی از این طریق نیز توان بالایی است.» (63)

در جمع بندی کارنامه هسته ای دولت اصلاحات باید گفت؛ دولت مداراجوی خاتمی بی قید و شرط خواسته ها و شروط غربی ها را درباره موضوع هسته ای می پذیرد. پروتکل الحاقی را امضا می کند، غنی سازی اورانیوم را تعلیق می کند، اما اروپایی ها هرگز راضی نمی شوند و وزیر خارجه آلمان علنا در کاخ سعدآباد می گوید که برنامه هسته ای ایران مانند ساعتی عقربه ای است که ابتدا باید متوقف شده و سپس نابود شود. ترس خاتمی برای ایستادگی در برابر این زیاده خواهی ها ناشی از تهدید غرب به گزارش پرونده ایران به شورای امنیت است و خاتمی به صراحت اعلام می کند که «به هیچ وجه نمی خواهیم به شورای امنیت برویم».

عقب نشینی و انفعال خاتمی در جریان پرونده هسته ای تا روزهای پایانی دولت اصلاحات ادامه دارد. از گفته های رهبر انقلاب اسلامی نیز بر می آید که ایشان تا آخرین روزها در امور دخالت نکرده اند؛ اما چون خط قرمزهای نظام شکسته می شود، ایشان دستور فک پلمپ از نیروگاه اصفهان را صادر می کنند. اما خاتمی هنوز مرعوب است و یک روز قبل از فک پلمپ در نامه ای به بهانه تقدیر از حسن روحانی پیغام می دهد که ما تا این مرحله صلح را حفظ کردیم و اگر بعد از این خطری متوجه کشور شد، اصلاحات مسئول نیست! پلمپ نیروگاه فک می شود، دولت جدید برنامه را به دست می گیرد و علی رغم تهدیدها و زورگویی ها و گزارش پرونده به شورای امنیت، ایران را وارد باشگاه هسته ای جهان می کند.

 

منبع: سودای سکولاریسم

 

 

پی نوشت :

---------------------------

1. روزنامه اطلاعات 4/4/1379.

2. روح الله موسوی خمینی، صحیفه امام(ره)، ج 21 (تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1378)، صص 85 و 86.

3. بیانات در دیدار نمایندگان مجلس شوراى اسلامى، 8/3/1390، در:

http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=12559

4. روزنامه اطلاعات 8/8/1378.

5. سید محمد خاتمی، گفت و گوی تمدن ها، چاپ دوم (تهران: انتشارات طرح نو، 1388).

6. روزنامه جمهوری اسلامی، 19/6/1379.

7. روزنامه اطلاعات، 26/5/1378.

8. سید جلال دهقانی فیروزآبادی، سیاست خارجی جمهوری اسلانی ایران (تهران: انتشارات سمت، 1387).

9. روح الله موسوی خمینی، صحیفه امام(ره)، ج 21 (تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1378)، ص 292.

10. سید جلال دهقانی فیروزآبادی. پیشین.

11. همان.

12. همان.

13. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران(تهران: انتشارات امیرکبیر 1349) ص 259.

14. جمیز بیل، عقاب و شیر (تراژدی روابط ایران و آمریکا). ترجمه مهوش غلامی. ج1 (تهران:. انتشارات کوبه، 1371)، ص129.

15. همان. ص 143.

16. حسن واعظی، ایران و آمریکا؛بررسی سیاست های آمریکا در ایران (تهران:. انتشارات سروش، 1381)، ص74.

17. روح الله موسوی خمینی، صحیفه امام(ره)، ج 10 (تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1378)، ص 491.

18. روح الله موسوی خمینی، صحیفه امام(ره)، ج 18تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1378)، ص 242.

19. روزنامه کیهان،1/9/1360.

20. روزنامه کیهان 11/2/1361.

21. روزنامه کیهان 5/9/1360.

22. روزنامه کیهان 2/9/1360.

23. هفته نامه تایم. 8 سپتامبر 2006م.

24. مهرداد فرید و مرضیه زجاجی قمی، رابطه: بررسی موضوع رابطه بین ایران و آمریکا از منظر تحولات پس از دوم خرداد 76 (تهران: انتشارات روزنامه سلام، 1378).

25. همان.

26. روزنامه کیهان، 18/4/1379.

27. دقانی فیروزآبادی، سید جلال. پیشین.

28. خبرگزاری جمهوری اسلامی، 23/9/1376.

29. www.cnn.com/WORLD/9801/07/iran/interview.html

30. Ibid

31. Ibid

32. روزنامه واشنگتن پست، 30 ژانویه 1998م؛ به نقل از اطلاعات سیاسی اقتصادی، سال پانزدهم شماره 167-168.

33. دهقانی فیروزآبادی، سید جلال. پیشین.

34. ر.ک. به بیانیه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در فروردین 79 که تغییر موضع آمریکا را دستاورد دوم خرداد دانست. روزنامه هم میهن، 17/1/1379.

35. پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری بیانات مقام معظم رهبرى در اجتماع بزرگ زائران و مجاوران حضرت رضا (ع) در مشهد مقدّس‏، 6/1/1379، در:

http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3001

36. بعدها کارشناسان حوزه های مختلف اسناد قابل تاملی درباره اینکه حادثه 11 سپتامبر یک توطئه- و نه حمله تروریستی- از سوی خود دولت آمریکا بود، ارائه کردند.

37. روزنامه نوروز، 21/6/1380.

38. همان، 26/6/1380.

39. روزنامه جمهوری اسلامی، 28/6/1380.

40. روزنامه نوروز، 1/7/1380.

41. روزنامه جمهوری اسلامی، 5/7/1380.

42. Crocker, Ryan. Eight Years On; A diplomat's perspective on the post-9/11 world. Newsweek. 5 Sep م2009.

43. روزنامه جمهوری اسلامی، 15/7/1380.

44. Crocker, Ryan. Ibid.

45. متن ترجمه فارسی بخشی از این نامه که به نقشه راه ایران و آمریکا معروف شده، به این شرح است:

اهداف ایران:

(آمریکا گفت‌وگو بر اساس احترام متقابل را می پذیرد و قبول دارد که ایرانی‌ها این شرایط زیر را در پیشنهاداتشان قرار دهند)

- آمریکا حمایت‌هایی که برای تغییرات سیاسی به طو ر مستقیم در حال انجام هستند، دیگر انجام ندهند.

- لغو تمام تحریم‌ها تمام تحریم‌های تجاری، پولهای بلوکه شده و لغو دست یافتن به WTO

- عراق: تعقیب و پیگرد منافقین حمایت از بازگرداندن اعضای منافقین به ایران حمایت از برگرداندن ایرانی‌هایی که در عراق هستند. ترکیه به شمال عراق حمله نکند.

- احترام گذاشتن به آداب و رسوم ایرانیان و احترام گذاشتن به روابط مذهبی دیرینه ایران و نجف و کربلا.

- دست یافتن به انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای، فناوری زیست شناسی، فن‌آوری‌های شیمیایی.

- قبول کردن ایران به عنوان کشوری که حلال مسئله امنیتی منطقه است با احتساب میزان دفاعی که می‌توانند از خود بکنند (منظور پیشرفتهای نظامی که ایران داشته است).

- تروریسم: برخورد با منافقین و قبول آنها در آمریکا (منظور شخص نیست).

 

اهداف آمریکا )ایران قبول کند که آمریکا اهداف زیر را در پیشنهاد بگذارد):

1- WMD (سلاح‌های کشتار جمعی) : ایرانی‌ها باید از لحاظ امنیتی اطمینان کامل بدهند که ایرانیان هیچ طرح و برنامه‌ای برای ساخت WMDندارند.

همکاری کامل با آژانس (IAEA): براساس اجازه ایرانی‌ها بر تمام (2+ 93 و تمام عهده نامه‌های آینده آژانس)

2- تروریسم: برخورد قاطع علیه هر گونه عمل تروریستی در خاک ایران، همکاری ایران همکاری کامل و تبادل اطلاعات مربوط به این موضوع.

3- عراق: هماهنگی ایرانی‌ها برای برقرار کردن امنیت در عراق و تاسیس یک عراق دمکراتیک و دولت دمکراتیک که متشکل باشد از تمام گروه‌های مذهبی و قبائل در عراق.

4- خاورمیانه: 1- قطع هر گونه کمک مادی به فلسطینی‌ها (حماس و جهاد و.. ..) از طرف خاک ایران و اجبار این گروه‌ها که اقدامات خون بار را قطع کنند علیه مردمی که در مرزهای 1967 قرار دارند. 2- کاری کنند که حزب الله یک گروه سیاسی- اجتماعی در لبنان شود.3- قبول 2 راه آمریکا

 

مراحل:

برقراری ارتباطات دو جانبه براساس مراحل زیر:

1- بیانیه هم زمان دو جانبه (یعنی بیانیه‌ای که هر دو طرف بر آن توافق نظر داشته باشند) ما همیشه آماده بودیم که با هم به طور مستقیم صحبت کنیم با احترام دو جانبه در موردمنافع دو طرف و مسائلی که دو طرف روی آن تاکید دارند. اما ما همیشه این را روشن کرده‌ایم که این طور صحبت تنها زمانی می‌شود انجام شود که یک راه حل هوشمندانه برای این مشکل داده شود تا مسائلی که خودمان می‌خواهیم در آن در نظر گرفته شود.

2- گفت‌وگوی مستقیم در سطح خوب انجام شود، با توجه به توافقات قبلی مسائلی که باید در مورد‌آن در مرحله اول نتیجه گرفته شود.

عراق: تشکیل یک گروه همکاری در مورد عراق، حمایت خیلی شدید ایرانی‌ها برای برقراری امنیت در عراق. کمیته آمریکا مشکل منافقین را در عراق حل کند کمیته آمریکا غرامت ایران درمورد ایران و عراق را متذکر شود.

تروریسم: کمیته ایران با افراد القاعده در ایران برخورد قاطع کند و در مورد تبادل اطلاعات در این باره همکاری کنند.

ایرانی‌ها این را عنوان کنند که ما صلح خاورمیانه را حمایت می‌کنیم که مورد حمایت فلسطینها است که بر طبق توافقات که در مسئله نقشه راه است خواهد بود.

آمریکا قبول کند که ایرانی‌ها به WTO دسترسی پیدا کنند، در مورد عضو شدن شروع به صحبت و گفت‌وگو کنند.

همکاری موازی در 3 گروه برای خلع سلاح، امنیت منطقه و همکاری اقتصادی.

اهداف چنین خواهد بود که به طور موازی در این 3 گروه نقشه راه همکاری کنند. و برای این که این صحبت‌ها آغاز شود هر طرف اهدافشان این خواهد بود (رجوع به اهداف بالا) که در پیشنهاداتشان بگذارند.

1- خلع سلاح: نقشه راه که اهداف دو جانبه 2 را در بر می‌گیرد اطمینان کامل به کمیته‌های بین‌الملی و تضمین کنید که از WMD دور خواهند بود. در عوض ما به ایران اجازه می‌دهیم که به تکنولوژی غربی دست پیدا کنند ( در 3 محدوده)

2- تروریسم و امنیت منطقه: نقشه راه برای اهداف بالا درباره خاورمیانه و تروریسم

3- همکاری اقتصادی: نقشه راه برای برداشتن تحریم‌ها و راه حل برای کمک‌های فریز شده

صدور یک بیانیه عمومی که این اهداف اولیه به سرانجام رسیده.

منبع:

http://www.iranwatch.org/privateviews/MEW/perspex-mew-iranian-letter-us-2003.htm

همچنین ر.ک. به :

http://www.cfr.org/publication/10326/leverett.html

http://www.mideastweb.org/iranian_letter_of_2003.htm

46. http://news.bbc.co.uk/2/hi/middle_east/5377914.stm

47. http://www.newsweek.com/2008/11/28/iran-talk-tough-with-tehran.html

48. سایت خبری عصر ایران. 1/12/1385.

49. http://kharazi.ir/

50. "Contract between the International Atomic Energy Agency, Iran and the United States of America for the transfer of Enriched Uranium and Plutonium for a Research Reactor in Iran", IAEA (United Nations), 7 June 1967, http://treaties.un.org/doc/Publication/UNTS/Volume%20614/volume-614-I-8866-English.pdf, retrieved 2010-04-08

51. سید جلال دهقانی فیروزآبادی، «گفت و گوهای هسته ای ایران و اروپا(از آغاز تا نشست بروکسل)»، اطلاعات سیاسی-اقتصادی، سال نوزدهم، شماره هفتم و هشتم.

52. بینا، پرونده هسته ای ایران(2)، روندها و نظرها (تهران: موسسه ابرار معاصر تهران، 1384).

53. خبرگزاری فارس، 13/7/1382.

54. سایت مشرق. به نقل از هفته نامه آلمانی میدل ایست. 14 مرداد 1390.

55. پرونده هسته ای ایران. پیشین.

56. روزنامه وطن امروز، 29/1/1388 (گزارش جامع درباره پرونده هسته ای ایران).

57. همان.

58. پرونده هسته ای ایران. پیشین.

59. دهقانی فیروزآبادی، سید جلال. سیاست خارجی جموری اسلامی ایران. پیشین.

60. http://former.president.ir/farsi/khatami/interviews/inter83/830827.htm.

61. خبرگزاری جمهوری اسلامی، 22/2/1384.

62. بیانات در دانشجویان دانشگاه‌هاى استان یزد، 13/10/1386، در:

http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3416

63. خبرگزاری جمهوری اسلامی، 9/5/1384.

 


نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۲
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها