يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ(حجرات 13) * * * ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‌ها و قبیله‌ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ (اینها ملاک امتیاز نیست،) گرامی‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست؛ خداوند دانا و آگاه است! * * * ای مردمان شما را از مردی و زنی/ما آفریده‌ایم به علم و به اقتدار/ دادیمتان قرار به اقوام گونه‌گون/انس و شناخت تا که به ‌هم‌ آورید بار/ بی‌شک بود زجمع شما آن‌عزیزتر/نزد خدا که بیش به تقواست ماندگار/ زان‌رو که هست عالم و آگاه کردگار/بر مردمان مومن و مشرکت بروزگار

 

      
کد خبر: ۲۱۸۶۲۱
زمان انتشار: ۱۲:۴۷     ۰۳ ارديبهشت ۱۳۹۳

 به گزارش پایگاه 598 به نقل از فارس، زنان سوری که در طول مسیر می‌بینیم مقاوم‌تر از مردان هستند؛ زنانی متفاوت از آنچه در میان زنان مقاوم ایران یا حزب‌الله یا فلسطین دیده‌اید.

سوریه مردانی مقاوم دارد؛ با تیم امنیتی که کاروان را همراهی می‌کند رفیق هستیم اما زنان سوری که در طول مسیر می‌بینیم مقاوم‌تر از مردان هستند؛ زنانی متفاوت از آنچه در میان زنان مقاوم ایران یا حزب‌الله یا فلسطین دیده‌اید.

1. نخستین زنی که می‌بینیم در سکوت کامل است؛ او را در لاذقیه و بر سر قبر همسرش دیدیم؛ هنگامی که به قبرستان لاذقیه رفتیم و استاندار و برخی چهره‌های معنوی کاروان برای شهدای سوریه دعا کنند قبرستان تقریبا خالی بود و تنها بر سر یک قبر 4 زن نشسته بودند.

آنان دختران، خواهر و همسر مردی بودند که کمتر از یک هفته قبل در درگیری‌هایی در شمال لاذقیه با شلیک تک‌تیراندازها به سینه‌اش کشته شده بود؛ پسر او هم همراه‌شان بود پسری نوجوان که امیرخانی او را در بغل گرفت.

 

امیرخانی و برخی دیگر از بچه‌های کاروان با خانواده سخن می‌گویند و ماجرای شهادت این فرد را می‌پرسند اما همسر این شهید بدون هیچ شیون و گریه و ناله‌ای بر سر قبر شوهرش نشسته است تا اینکه خانم رجایی‌فر می‌آید و با او سخن می‌گوید و او را در آغوش می‌گیرد.

 

 

سخنان رجایی‌فر تبریک و تسلیت است؛ توضیح می‌دهد چرا تبریک می‌گوییم و چرا تسلیت؛ از مقاومت می‌گوید و ضرورت صبر و زن همچنان در سکوت است بهت از دست دادن شوهر گویا همچنان ادامه دارد او تنها چند باری سرش را به نشانه تایید حرف‌های رجایی‌فر تکان می‌دهد.

2. در حمص ما را به دیدن چند خانواده شهید برده‌اند؛ یکی از خانواده‌ها چون کودکان مجروح در خانه دارد اجازه ورود خبرنگاران را نمی‌دهد و تنها یکی دو نفر را به خانه راه می‌دهد.

 

 

آن طرف‌تر یک مادر شهید ایستاده است که من را یاد بسیاری از مادران شهدایی که از فلسطین و لبنان می‌شناسم می‌اندازد؛ حجابی چون آنها دارد و با افتخار چند بار اسم فرزندانش را نام می‌برد.

با افتخار از دفاع از سوریه و بشار اسد می‌گوید نمی‌دانم آیا او را عمدا در این میان قرار داده‌اند تا از بشار حمایت کند یا نه اما کسی که برای آرمانی انسانی فداکاری کرده مورد احترام است به‌ویژه که مادر باشد؛ حجت‌الاسلام زائری نیز با او صحبت می‌کند؛ مورد توجه رسانه‌هاست.

3. زن دیگری هم کمی ان‌طرف‌تر هست او تنها عکس یک شهید را دستش گرفته کمتر کسی به او توجه دارد؛ برخی سوری‌ها دیگر بیش از حد برای بشار اسد شعار می‌دهد؛ این زن را اصلا ندیده بودم بعدها در عکس‌هایی که گرفتم می‌بینم که او پشت آن پیرزن ایستاده بود.

 

 

ناگهان داد و فریادهای یک زن همه را به سوی او جلب می‌کند؛ همان زن است کمتر از داد و فریادهایش متوجه می‌شوم لهجه غلیظ شامی‌اش برای فهمیدم صحبت‌هایش مصیبت‌بار است اما در میان فریادهایش می‌فهمم از برخی مسئولان سوری که شاید بشار هم میان آنها باشد عصبانی است.

هم‌محلی‌هایش او را به خانه‌اش می‌برند اما ما هنوز در پرس‌وجوی چرایی فریادهایش هستیم متوجه می‌شویم که همسرش در پی عملیات اشتباه ارتش در کمین گیر کرده و توسط تروریست‌ها کشته شده و او از اقدامات اشتباه آنها عصبانی است.

متوجه می‌شوم این شهید اهل‌سنت است و او کمی از اینکه سنی‌ها برای یک حکومت علوی کشته می‌شوند عصبانی است و آنگاه است که به عمق فاجعه درگیری مذهبی که می‌گویند پی می‌برم و متوجه می‌شوم که هنوز دولت سوریه نتوانسته به طور کامل مردم را متوجه این امر بکند که آنان که آن به اسم مذهب می‌جنگند نه برای مذهب که برای سیاست است و این مشکلی است که اگر روزی جنگ سوریه هم پایان یابد ادامه دارد و تنها راه علاجش کار فرهنگی است.

زن این بار بازگشته است شعارهایش در حمایت از اسد است؛ «الله سوریا بشار و بس»؛ بغضش را می‌توان دید نمی‌دانم در خانه چه اتفاقی افتاده است اما همچنان کنایه‌هایش را می‌زند و در عین حال برای بشار اسد شعار می‌دهد؛ باز خانم رجایی‌فر است که او را دلداری می‌دهد و به آغوش می‌کشد و فریادهایش در میان اشک خاموش می‌شود؛ پیامش رسیده است از تروریست‌ها حمایت نمی‌کند اما تحمل مشکلات و اشتباهات حکومت سوریه که زندگی سختی را برای آنها رقم زده است ندارد.

 

 

4. زنی همراه ما در حمص به عنوان راهنماست؛ در کنار خانواده‌های سوری که دارند از ماشین‌های بمب‌گذاری شده در کنار منازل‌شان می‌گویند او هم سخن می‌گوید.

حجت‌الاسلام زائری او را به من معرفی می‌کند چون سوژه عجیبی دارد؛ مقاومت او مثال‌زدنی است؛ دو پسر و همسرش از را مدت‌هاست ندیده است؛ همه آنها در ارتش سوریه خدمت می‌کنند؛ یکی از پسرهایش یک سال و نیم پیش در درعا در جنوب سوریه کشته شده و هیچ وقت جسدش بازنگشته است.

پسر دیگر و همسرش نیز در جاهای مختلف درگیر بوده‌اند و یک سالی است که آنها را ندیده است؛ با همه این احوال می‌گوید از بشار اسد و مقاومت دست نخواهد کشید؛ گویا از دوستداران حزب‌الله است.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۲
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها