کد خبر: ۲۳۹۸۶۳
زمان انتشار: ۰۸:۴۴     ۱۲ مرداد ۱۳۹۳
سرمقاله روزنامه های کیهان،وطن امروز،حمایت و ...را میتوانید در این قسمت بخوانید.
حسین شریعتمداری ستون سرمقاله روزنامه کیهان را به مطلبی با عنوان«رصد نکرده به مرصاد آمده‌اند !»اختصاص داد که در ادامه میخوانید:

1- «ذونواس» پادشاه یهودی یمن در جایگاه مخصوصی که برای او تدارک دیده‌اند، نشسته است و خاخام‌های یهود، اطراف او به احترام ایستاده‌اند، مقابل جایگاه گودال‌های خندق‌مانند و عمیقی در زمین حفر شده و آتش ‌سوزان و پرحجمی که در گودال برافروخته‌اند تا چند متر بالاتر از سطح زمین زبانه می‌کشد. آن سوی میدان، جمع انبوهی از مردان، زنان و کودکان در حالی که غل و زنجیر بر دست و پا و گردن آنها زده‌اند در محاصره سربازان و صاحب‌منصبان مسلح سپاه ذونواس به زانو نشسته‌اند. شیون زنان، ناله دردناک مردان و گریه سوزناک کودکان فضا را آکنده است. خاخام‌ بزرگ یهود با اشاره «ذونواس» فرمان او را برای آخرین‌بار و با صدای بلند به اسرا ابلاغ می‌کند... زمان واقعه قبل از ظهور اسلام است، مردم یمن آن روزگار از سال‌ها قبل به دین مسیح گرویده‌اند و اکنون «ذونواس» پادشاه یهودی یمن، فرمان هولناک خود را از زبان خاخام بزرگ دربار خویش اعلام می‌کند؛... اسرا تنها دو راه پیش روی دارند، یا از مسیحیت اعلام انزجار کرده و به دین یهود درآیند و یا در آتش سوزان و پرلهیب بسوزند. اسرا، اما که از پیروان پاکباخته مسیح(ع) هستند، دست از ایمان خویش برنمی‌دارند و بعد... به فرمان پادشاه یهودی، تمامی آنان را زنده زنده به درون آتش انداخته و می‌سوزانند... کودکان نیز، به جرم آن که پدران و مادران آنها مسیحی مومن و خداپرست بوده‌اند، از زنده سوختن در آتش خشم پادشاه و خاخام‌های یهود در امان نمی‌مانند...

ماجرای این واقعه هولناک در سوره مبارکه بروج اینگونه آمده است:

«والسماء ذات البروج... سوگند به آسمان که دارنده برج‌هاست و سوگند به‌روز موعود و سوگند به گواهی‌دهنده و آنچه به آن گواهی دهند، که «اصحاب‌اخدود» به هلاکت رسیدند. ]آنان که[آتشی از هیزم‌ها افروخته و در حالی که بر کناره آتش نشسته بودند، بر آنچه بر سر مومنان می‌آوردند، نظاره می‌کردند، (اصحاب‌اخدود) تنها به این علت از مومنان انتقام گرفتند که آنان به خدای عزیز و حمید ایمان آورده بودند...»
«اخدود» به معنی شکاف زمین و گودال است و...

این جنایت شرم‌آور یهودیان سنگدل، اولین سند مکتوب از زنده‌سوزی دستجمعی انسان‌هاست.»(1)

2- «هولوکاست- HOLOCAUST» که ریشه یونانی دارد، به معنای قتل‌عام از طریق سوزاندن دستجمعی انسان‌ها در آتش است و بسیاری از زبان‌شناسان این واژه را برگرفته از همان جنایت شرم‌آور یهودیان می‌دانند. جنایت هولناکی که علاوه بر تأکید وقوع آن در کلام‌خدا - که حجت و سند بلامنازع است- مورخان باستان‌نویس نیز در شرح وقایع مهم تاریخی در فاصله ظهور حضرت مسیح(ع) تا بعثت پیامبراعظم(ص) از این جنایت هولناک قوم‌یهود یاد کرده‌اند.

بعد از پایان جنگ جهانی دوم  چند تن از اعضای آژانس بین‌المللی صهیونیست‌ها از جمله «پی‌یر ویرال ناکه»، «سرژولز»، «فرانسوا برا ریدا» و... تحت مدیریت «رنه ساموئل سپرات» خاخام معروف فرانسوی داستان موهوم و بی‌پایه کشتار 6 میلیون یهودی  را جعل کرده و ادعا کردند که آنان در جریان جنگ جهانی دوم از سوی آلمان نازی به قتل رسیده‌اند! و نام این واقعه دروغین و ساختگی را «هولوکاست» نهادند! اما از آنجا که می‌دانستند این ماجرای ساختگی با واقعیات انطباق نداشته و به آسانی قابل نفی و تکذیب است، در ژوئیه سال 1990 میلادی در فرانسه قانونی را به تصویب رساندند که براساس آن؛ «هرگونه تردید درباره «هولوکاست» اعم از تردید درباره رقم ادعایی 6 میلیون یهودی کشته شده! وجود اتاق‌های گاز و... جرم تلقی شده و انکارکننده به یک‌ماه تا یکسال زندان و پرداخت 2 هزار تا 300 هزار فرانک جریمه نقدی محکوم می‌شود»! و بعدها با فشار آمریکا و آژانس صهیونیستی این قانون در بسیاری از دیگر کشورهای اروپایی نیز به تصویب رسید و تاکنون دهها مورخ برجسته اروپایی و صدها استاد بلندآوازه و متخصص شناخته شده بررسی اسناد تاریخی با ارائه اسنادی که هیچکس نمی‌تواند کمترین تردیدی در صحت آن داشته باشد، ماجرای هولوکاست مورد ادعای آژانس صهیونیستی را دروغ محض و یک داستان جعلی دانسته‌اند که از این تعداد پرشمار، تمامی آنهایی که اروپایی بوده‌اند به دادگاه جلب شده و فقط به این جرم که نتیجه تحقیقات علمی آنان با آنچه آژانس بین‌المللی صهیونیست‌ها ادعا می‌کند، متفاوت است، به زندان و جرایم نقدی محکوم شده‌اند! و این در حالی است که داستان جعلی هولوکاست مورد ادعای صهیونیست‌ها غیر از ادعای «رنه ساموئل سپرات» خاخام معروف فرانسوی، هیچ سند، شاهد و حتی قرینه دیگری ندارد.

3- حملات وحشیانه رژیم صهیونیستی به مردم غزه که قتل‌عام گسترده زنان و مردان و مخصوصا کودکان این باریکه را در پی داشته و کماکان ادامه دارد، هولوکاست واقعی دیگری - بعد از هولوکاست ذونواس در یمن- است که باز هم مانند همیشه تاریخ، از سوی صهیونیست‌های درنده‌خو و کودک‌کش صورت می‌پذیرد. نقطه آغاز «هولوکاست دوم» را می‌توان و باید، سال 1948 میلادی- 1327 هجری شمسی- یعنی زمان اشغال سرزمین مقدس فلسطین دانست که از آن هنگام تاکنون با انواع جنایات وحشیانه از سوی این جرثومه‌های فساد و تباهی همراه بوده و امروزه در غزه به اوج خود رسیده است و به قول حضرت آقا در خطبه‌های پرصلابت نماز عید فطر امسال «آنچه امروز سردمداران رژیم صهیونیست انجام می‌دهند یک نسل‌کشی است، یک فاجعه عظیم تاریخی است».

هولوکاست اخیر صهیونیست‌ها اما، نشانه‌هایی با خود دارد که از پایان نزدیک - و یا دستکم نه چندان دور- رژیم خونریز صهیونیستی خبر می‌دهد. بخوانید؛

4- صهیونیست‌ها در میان بسیاری از مردم جهان با سه خصلت؛ «پول‌پرستی»، «سنگدلی» و «ترسویی» شناخته می‌شوند که دو خصلت سنگدلی و ترسویی آنها از پول‌پرستی آنان ریشه می‌گیرد. سردمداران رژیم اشغالگر قدس برای غلبه بر ترس نظامیان و سربازان خود به دو راهکار همزمان روی آورده‌اند. اول؛ استفاده از انواع تسلیحات و تجهیزاتی که مانع از دسترسی مستقیم طرف مقابل به آنان شده و بتوانند با حفظ فاصله فیزیکی با حریف مقابله کنند. «زئیف شف» ژنرال بازنشسته و یکی از استراتژیست‌های رژیم اشغالگر قدس بعد از شکست این رژیم از حزب‌الله در جنگ 33 روزه گفته بود؛ مشکل ما این است که سربازانمان برای مقابله با مردم عادی و بی‌سلاح در پیاده‌روها تخصص! دارند ولی در میدان واقعی جنگ، ناکارآمد، ترسو و اهل فرار هستند.

رژیم صهیونیستی به عنوان دومین راهکار، اصرار دارد که از خود چهره‌ای هولناک، خونریز و بی‌رحم ارائه دهد تا از این طریق در تصمیم دشمنانش برای مقابله با جنایات صهیونیست‌ها تردید ایجاد کند. روزنامه فرانسوی «اکسپرسیون» در شماره 12 اکتبر 2012  / 21 مهر ماه 1391 خود نوشته بود؛ «ژنرال موشه دایان معتقد بود که سران اسرائیل باید روشی در پیش بگیرند که دیگران از آنها تلقی یک «سگ هار» را داشته باشند، سگ‌ هاری که بی‌ملاحظه به هر که بخواهد حمله می‌کند و گاز می‌گیرد و می‌کشد»!

موشه دایان یک چشم‌ خود را در جنگ جهانی دوم از دست داده بود. وی تا پایان عمر خویش- 1981 (1360) - یک چشم‌بند سیاه به چشم داشت و حاضر به استفاده از چشم مصنوعی و یا عینک دودی نبود و اصرار داشت چهره مخوفی داشته باشد.

گفتنی است «نورمن دانیل» نویسنده و مفسر آمریکایی با اشاره به اقتدار ایران اسلامی، دوران رجزخوانی موشه دایان را پایان یافته می‌داند و می‌نویسد «اسرائیل سگ هار آمریکاست ولی باید توجه داشت که اگر این سگ را برای گاز گرفتن ایران بفرستیم، ایران علاوه بر سگ، صاحب سگ را هم به سختی تنبیه می‌کند».

و اما، این دو ترفند رژیم صهیونیستی- ارائه چهره وحشی و خونریز و درگیری فاصله‌دار با حریف - امروزه در پی قدرت‌نمایی مثال‌زدنی مقاومت و اقتدار ایران در حمایت از آنان، کارایی اولیه خود را به شدت از دست داده است.

رهبر معظم انقلاب در خطبه‌ نماز عیدفطر با اشاره دقیق و حکیمانه به این نکته می‌فرمایند؛ «ببینیم، مردمی محصور از همه طرف، در یک نقطه کوچک و محدود، دریا به رویشان بسته، مرزها تماما به روی آنها بسته، آب آشامیدنی‌شان، برقشان، امکاناتشان غیرقابل اطمینان، همه از دشمنی دشمنان و از حمله دشمن و هیچکس هم به آنها کمک نمی‌کند در مقابل یک دشمن مسلح خبیث بی‌رحمی مثل رژیم صهیونیست و روسای پلید و خبیث و نجس آن ایستاده‌اند و مقاومت می‌کنند. این یک درس است.» و...

5- بعد از پیدایش موج بیداری اسلامی در منطقه، دشمنان برای انحراف این خیزش بزرگ به سراغ سوریه رفتند و با بهره‌گیری از تروریست‌های اجاره‌ای و چند ملیتی و برپایی کنفرانس‌های زنجیره‌ای تحت عنوان «دوستان‌مردم‌سوریه»! کوشیدند فلش حرکت بیداری اسلامی را که علیه دیکتاتورهای دست‌نشانده منطقه بود، به سوی کشورهای حامی مقاومت منحرف کنند و به دولت‌های عربستان، ترکیه، قطر و مصر السیسی نقش محوریت بدهند. این پروژه در مواردی نیز با موفقیت‌هایی همراه بود و توانست در میان برخی از نیروهای مقاومت منطقه شکاف و تفرقه ایجاد کند. حمله اسرائیل به غزه که شماری از رسانه‌های غربی از آن با عنوان «حماقت بزرگ» یاد می‌کنند، پروژه انحراف در مسیر بیداری اسلامی را نه فقط با بن‌بست روبرو ساخت بلکه به حرکتی معکوس تبدیل کرد که به عنوان کمترین نتیجه آن می‌توان به رسوایی عربستان، مصر، ترکیه، قطر و سایر دولت‌های سازشکار منطقه، احساس نیاز نیروهای مقاومت به اتحاد و ائتلاف برای مقابله با وحشی‌گری‌های دشمن مشترک صهیونیستی، خروش یکپارچه ملت‌های مسلمان و افکار عمومی جهانیان علیه جنایات اسرائیل، افشای هویت واقعی و صهیونیستی تروریست‌های اجاره‌ای و مخصوصاً داعش، و... اشاره کرد و در رأس همه این دستاوردها باید از اثبات عملی دیدگاه و نظر ایران و ولی امرمسلمین جهان یاد کرد که رژیم صهیونیستی را کانون فتنه و آشوب در منطقه معرفی کرده و اصلی‌ترین مسئله جهان اسلام را مقابله جدی و همه‌سویه با این جرثومه فساد و تباهی دانسته بودند.

این نکته نیز گفتنی است که چند سال قبل نتانیاهو از موج بیداری اسلامی با عنوان زلزله 9 ریشتری در اطراف اسرائیل یاد کرده بود و امروزه این زلزله 9ریشتری به درون مرزهای فلسطین اشغالی راه یافته است.

6- پیش از این رهبر معظم انقلاب با صراحت به حضور و حمایت ایران اسلامی از حزب‌الله و مقاومت فلسطین در جنگ‌های 33 روزه و 22 روزه اشاره داشته و تاکید کرده بودند از هر حرکت و اقدامی علیه رژیم اشغالگر قدس حمایت می‌کنیم. این روزها اما، حضرت ایشان برای محو رژیم جعلی اسرائیل از جغرافیای سیاسی جهان، «نقشه راه» و «فرمول» مشخصی همراه با جزئیات بیشتر نیز ارائه داده‌اند که مسلح کردن مردم فلسطین در کرانه باختری روداردن از جمله با اهمیت‌ترین آنهاست. اعلام این نقشه راه از یک‌سو واکنش توام با وحشت رژیم صهیونیستی و حامیان آمریکایی و اروپایی و منطقه‌ای صهیونیست‌ها را به دنبال داشته است و از سوی دیگر در حالی که هنوز اقدام عملی قابل توجهی برای مسلح کردن کرانه باختری صورت نپذیرفته است، فلسطینی‌های ساکن این منطقه به خروش سنگینی علیه اشغالگران دست‌زده‌اند تا آنجا که صاحبنظران بسیاری از این حرکت با عنوان انتفاضه سوم یاد می‌کنند.

در همین حال پیام سردار قاسم سلیمانی فرمانده صاحب‌نام و پرصلابت سپاه قدس به مقاومت و تاکید ایشان که خلع سلاح‌ مقاومت موهوم است و زمین و آسمان و دریا را برای صهیونیست‌ها به جهنم تبدیل می‌کنیم، که بعد از تصریح حضرت آقا به مجهز کردن و مسلح کردن کرانه باختری صورت گرفت و در نوع خود بی‌سابقه بود، عرصه را بر صهیونیست‌ها و حامیان منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای آنها تنگ‌تر و سخت‌تر کرده است. آنها به خوبی می‌دانند که رهبر معظم انقلاب در عملی کردن نقشه راهی که اعلام داشته‌اند جدی و سازش‌ناپذیرند و سردارسلیمانی نیز بارها نشان داده است که در پی‌گیری فرمان ولی امرمسلمین با کسی شوخی ندارد و در تبدیل آسمان و زمین و دریا به جهنم برای صهیونیست‌ها اهل گزافه نیست... و همه این شواهد حکایت از آن دارند که منطقه آبستن حادثه بزرگ و جدیدی به نفع جهان اسلام است. شاید همان پیچ بزرگ تاریخ که رهبر معظم انقلاب از آن خبر داده بود.

7- و در پایان، توضیح این نکته ضروری است که صهیونیست‌ها برخلاف آنچه ادعا می‌کنند «یهودی» و پیرو حضرت موسی علیه‌السلام نیستند. همانگونه که اوباما مسیحی نیست و برخی سران کشورهای اسلامی از اسلام بویی نبرده‌اند. خصوصیات و عملکرد صهیونیست‌ها با فرعون و فرعونیان یعنی دشمنان حضرت موسی(ع) انطباق کامل دارد که شرح آن به درازا می‌کشد و تنها به عنوان مثال می‌توان گفت؛ «کودک‌کشی» بخشی از هویت مشترک فرعون و صهیونیست‌هاست که در هر دو از ترس و سنگدلی آنان ریشه می‌گیرد. فرعون از ترس تولد حضرت موسی علیه‌السلام، کودکان را با قساوت قلب به قتل می‌رساند و صهیونیست‌ها از ترس گسترش جمعیت فلسطینی‌ها دست به کشتار بی‌رحمانه کودکان می‌زنند و دهها ویژگی مشترک دیگر که یهودیان بارها از آن ابراز برائت کرده و می‌کنند.

ستون یادداشت روز،روزنامه وطن امروز را میخوانید که در مطلبی با عنوان«اشتباهات یارانه‌ای»و به قلم محسن جندقی آماده گشته است:

وزیر اقتصاد اعلام کرده بزودی فرآیند حذف تدریجی یارانه 10 میلیون نفر آغاز خواهد شد. «ثروتمند بودن» تنها صفتی است که مسؤولان با آن، این 10 میلیون نفر را توصیف می‌کنند. در نگاه اول اقدام دولت مبنی بر حذف این ملت پولدار(!) مناسب به نظر می‌رسد اما با نگاه دقیق‌تر متوجه خواهیم شد که دولت در حال انجام یک اشتباه بزرگ در زمینه یارانه نقدی است. برای روشن شدن موضوع به چند نکته مهم اشاره می‌کنیم.

1ـ اولین اشتباه بزرگ دولت در زمینه یارانه نقدی – که هیچ مسؤولی هم این اشتباه واضح را به گردن نگرفت- فرآیند ثبت‌نام از متقاضیان دریافت یارانه و راه‌اندازی کمپین‌های انصراف از یارانه بود. ثبت‌نام 97 درصدی مردم برای دریافت یارانه نقدی نشان داد انتظار مسؤولان برای انصراف میلیون‌ها نفر از دریافت یارانه بیجا بوده و دولت به جای برنامه‌ریزی درست و کم نقص، اقدامی شتابزده را انجام داده است. به نظر می‌رسد شوک ناشی از عدم انصراف مردم، برنامه‌ریزی مسؤولان برای تصمیم‌گیری‌های بعدی را دچار مشکل کرد چراکه بعد از بمباران خبری در فروردین ماه، مسؤولان عملا انجماد خبری را در دستور کار قرار دادند و هر گونه خبر از یارانه نقدی بایکوت شد. عدم شفافیت در این زمینه تا آنجایی پیش رفته که 130 روز پس از پایان ثبت‌نام‌های یارانه‌ای برنامه‌های دولت برای ادامه پرداخت یارانه نقدی بسیار مبهم است. بعد از ماه‌ها بی‌خبری از یارانه نقدی خبر می‌رسد دولت قصد دارد به‌تدریج ثروتمندان را حذف کند اما معلوم نیست این ثروتمندان چه کسانی هستند؛ دومین اشتباه بزرگ دولت نیز همین است. مشخص نیست دولت با کدام معیار و شاخص این 10 میلیون نفر را برای حذف از لیست متقاضیان دریافت یارانه انتخاب کرده است. بسیاری از کارشناسان – از جمله خود وزیر اقتصاد – اعلام کرده‌اند شناسایی درآمد مردم غیرممکن است و حتی برخی کارشناسان تفکیک نیازمندان و ثروتمندان را هم‌ کاری غیر عملی دانسته‌اند. با این وجود دولت مدعی است ثروتمندان را شناسایی کرده و یارانه آنها را حذف خواهد کرد. اصلا دولت به چه کسی ثروتمند می‌گوید؟ آیا کسی که خانه و خودرو دارد ثروتمند محسوب می‌شود؟ آیا ملاک دولت برای ثروتمند بودن، درآمد افراد است؟

آیا سقف درآمدی ملاک حذف یارانه‌ها خواهد بود؟ اگر اینگونه است سقف درآمدی اعلامی سرپرست خانوار ملاک خواهد بود یا دولت راستی‌آزمایی می‌کند؟ اگر راستی‌آزمایی می‌کند با کدام جامعه اطلاعاتی این کار را انجام می‌دهد؟ اگر دولت اشتباه کند افرادی که متضرر شدند چه کار باید بکنند؟ دولت در این زمینه اصلا شفاف عمل نکرده و حتی سخنگوی دولت به جای پاسخگویی سیاست بایکوت خبری را با این بهانه که مردم استرس می‌گیرند اجرا می‌کند! آقای سخنگو در حالی از استرس مردم سخن می‌گوید که عدم شفافیت و ابهامات فراوان، استرس ملت را بیشتر خواهد کرد.

2ـ آیا دولت می‌تواند با استفاده از بانک‌های اطلاعاتی خود، ثروتمندان را شناسایی کند؟ برای پاسخ به این سوال باید عملکرد مسؤولان را ارزیابی کنیم؛ در طرح سبد کالا که در هفته‌های پایانی سال گذشته اجرا شد، دولت نشان داد اصلا اطلاعات جامعی از معیشت مردم ندارد به همین علت بسیاری از نیازمندان نتوانستند سبد کالا دریافت کنند در حالی که بسیاری از آنهایی که نیازمند نبودند آن اقلام را دریافت کردند. دولت با اجرای ناقص این طرح نشان داد نمی‌تواند به این راحتی‌ها ثروتمند و نیازمند را تفکیک کند حال چگونه می‌خواهد 10 میلیون ثروتمند را شناسایی کند؟ موضوع یارانه نقدی با مساله‌ای مانند سبد کالا بسیار متفاوت و از درجه اهمیت بسیار بیشتری برخوردار است و رخ دادن اشتباهات متعدد می‌تواند حتی معیشت خانوارهای نیازمند را تحت تاثیر قرار دهد.

3ـ مسؤولان دولتی در زمان ثبت نام‌های یارانه‌ای وعده‌ای داده بودند که هنوز عملی نکرده‌اند. با توجه به الکترونیکی بودن ثبت نام متقاضیان و گستره نه چندان زیاد کاربران اینترنتی در کل کشور، ضریب اشتباه در درج اطلاعات اقتصادی نیز افزایش پیدا کرد و بسیاری از خانوارها اطلاعات ناقص و اشتباه در سایت رفاهی درج کردند و خیلی‌ها شماره همراه و میزان درآمد را به اشتباه وارد سیستم کردند. مسؤولان مربوط وعده داده بودند بعد از ثبت‌نام‌ها امکان ویرایش اطلاعات اقتصادی فراهم خواهد شد اما بیش از 4 ماه است این وعده عملی نشده است. سایت رفاهی هم‌اکنون به سایت انصراف تبدیل شده است و فقط کسانی که قصد دارند دیگر یارانه دریافت نکنند می‌توانند به این سایت مراجعه کنند.

4ـ  بسیاری از متقاضیان دریافت یارانه زمانی که ثبت‌نام‌ها صورت گرفته مسکن داشته‌اند اما هم اکنون ندارند و بسیاری دیگر خانه نداشتند و حالا خانه دارند. خیلی‌ها درآمدشان افزایش و بسیاری دیگر کاهش یافته است. دولت تکلیف اینها را مشخص نکرده است و آینده سایت رفاهی بسیار مبهم‌تر از قبل است. هم اکنون هر تصمیمی که دولت بگیرد براساس اطلاعات اقتصادی سال 1392 است در حالی که اطلاعات اقتصادی خانوارها نسبت به سال گذشته تفاوت بسیاری کرده است. از طرفی اطلاعات اقتصادی که دولت از مردم دریافت کرده بسیار کلی و ناقص‌تر از آن است که بتوان با آن تصمیم‌های مهمی چون حذف یارانه مردم را گرفت. دولت می‌توانست با آنلاین کردن سایت رفاهی و دریافت اطلاعات اقتصادی با جزئیات بیشتر مانند هزینه‌ها، اطلاعات اقتصادی خانوارها را به روز کند تا ضریب اشتباهات خود را کاهش دهد.

5 ـ عملکرد یارانه‌ای دولت در سال 1393 مناسب نبوده و عدم اطلاع‌رسانی شفاف چالش‌های پیش روی مسؤولان را بیشتر می‌کند.
 بهتر است مسؤولان به جای قرنطینه کردن تصمیمات و برنامه‌های یارانه‌ای، ابهامات یارانه را برطرف کنند و مردم را محرم خود بدانند. مطمئن باشید با شفاف‌سازی، اشتباهات دولت در زمینه یارانه‌ نقدی کاهش خواهد یافت و مسؤولان دیگر شاهد شکست‌های عجیب و غریبی مانند «ایام ثبت‌نام یارانه نقدی» نخواهند بود.

روزنامه حمایت ستون یادداشت خود را به مطلبی با عنوان«کارایی نظام در بستر عقلانیت»اختصاص داد که در ادامه میخوانید:

 تأکيدات رهبر انقلاب بر مفهوم عقلانيت و تببين آن در جمع دانشجويان يکي از محوري ترين مفاهيم در ادبيات انقلاب اسلامي است که پيوند آن با خدمات انقلاب اسلامي ايران مزيد بر اهميت آن در کلام ایشان است. مقام معظم رهبری در بيانات اول مرداد ماه 1393 با شاره به جايگاه عقلانيت صحيح تاکید فرمودند: «یکى از مهم‌‌ترین خدمات انقلاب اسلامى، احیاى عقلانیت صحیح در کشور بود. اینکه شما جوان دانشجو مى‌‌آیید مسائل منطقه را تحلیل می‌کنید، با نگاه موشکافانه مسائل را مى‌‌بینید، دشمن را معرفى می‌کنید، حوادث منطقه را تحلیل می‌کنید و مى‌‌ایستید، این نشان دهنده‌‌ حیات عقلانى یک کشور است؛ این را انقلاب به ما داد». نوشتار زير درصدد تبیین موضوع عقلانیت صحیح و تحلیل ابعاد و زوایای آن می باشد. بدیهی است که یکی از ابعاد مهم عقلانیت صحیح، بُعد اجتماعی آن است. بر این اساس طبیعتا معنای عقلانیت صحیح، لحاظ کردن ملاحظات متعدد در هر نوع تصمیم‌گیری، در راستای منافع، مصالح و امنیت ملی و مسائل مرتبط با پیشرفت کشور خواهد بود.

در عقلانيت صحيح منافع ملي و مصالح عاليه اسلامي نسبت به منافع شخصي، حزبي و گروهي، از اولویت بالاتری برخوردار است. نکته مهم بعدی علت طرح این موضوع در جمع دانشجویان است. با توجه به نقش برجسته و بارز دانشگاه در تحولات و حل مشکلات و معضلات و پاسخ به نیازهای عمومی کشور، آیت الله خامنه‌ای با طرح این موضوع در جمع دانشجویان بر اهمیت این مسئله و نیز کارویژه دانشگاه و دانشگاهیان تأکید مضاعف کردند و به نظر می‌رسد این خطاب رهبری بدان معناست از دل دانشگاه عقلانیت صحیح شکل می‌گیرد و به درون جامعه پمپاژ می‌شود.

نکته مهم بعدی، مصادیق عقلانیت صحیح در طول تاریخ پر افتخار انقلاب اسلامی است. یکی از مصادیق مهم و عمده عقلانیت صحیح، عزم مردم برای نابودی نظام شاهنشاهی و روی کار آوردن نظام دینی است.  ایجاد نظامی مبتنی بر آرمان، فرهنگ و اهداف اسلامی، نمونه‌ای عینی از این مقوله است. یک به یک روزهای تاریخ انقلاب اسلامی سرشار از مصادیق عقلانیت صحیح مردم این دیار است که با نگاهی به آنها می توان برکات و خدمات انقلاب اسلامی به این کشور را دید. حضور حماسی و پرشور توأم با عقلانیت و شعور مردم در سال‌های دفاع مقدس، برگ زرین دیگری از تاریخ انقلاب اسلامی و نمونه‌ای دیگر از عقلانیت صحیح مردم این مرز و بوم است.  در این سالها عموم مردم خصوصا جوانان با توجه به منافع ومصالح ملی، به دفع شر دشمنان همت گماشتند و منافع فردی خود را فدای منافع ملی کردند و در مقابل دشمنان قد علم کردند و تلاش کردند مشکلات کشور را به دست خود حل کنند. البته پیگیری این عقلانیت، هزینه‌های مادی نیز را برای مردم و کشور دربر داشته است اما در کل، منافع کلان و بسیاری برای مردم و نظام حاصل شده که با محاسبات مادی قابل قیاس نیست. یکی دیگر از محورهای مهم بیانات رهبر انقلاب در جمع دانشجویان، اشاره به حضور مردم در تحلیل موضوعات نظام و تعیین سرنوشت کشور بوده است.

 آنچه در این خصوص می‌بایست به آن توجه داشت، لزوم پاسداشت دستاوردها و ضرورت تداوم و پویایی عقلانیت صحیح در میان مردم و کشور است. نکته مهم در این زمینه اعتماد مردم به مسولین و اعتماد متقابل مسولین به مردم است. بهترین راهکار تلاش برای حضور مردم در تمامی صحنه‌های کشور از طریق تحکیم و تقویت این اعتماد متقابل است. در خصوص چگونگی شکل گیری این اعتماد نیز باید به نقش دین و رهبری در جامعه اسلامی ایران اشاره کرد. نباید تردید کرد که جایگاه محوری دین در بین مردم و جایگاه برتر رهبری روحانیت در سیر تحولات کشور در طول تاریخ انقلاب اسلامی از آغاز نهضت تاکنون یکی از عوامل مهم ایجاد، تحکیم و تداوم اعتماد متقابل مردم و مسولین بوده است. در این راستا می‌بایست تا آنجا که امکان دارد مردم را در اداره امور کشور اعم از سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و... سهیم نمود. وقتی که تعلق خاطر مردم در خصوص نظام تقویت یابد به طور خود به خود حضور مردم نیز ارتقا و افزایش خواهد یافت. نکته پایانی و مهم دیگر در این زمینه، بسط و توسعه عقلانیت صحیح در کشور به کمک شیوه‌ها و ابزارهای متعدد است. بخشی از این شیوه‌ها نظری است که می‌بایست آنها را در دانشگاه‌ها  آموزش داد بخش دیگر آن نیز در مراودات جاری و تعاملات عمومی صورت می گیرد که باید در این زمینه فرهنگ عمومی را ارتقا داد. بخش دیگر آن نیاز به قانونگذاری دارد.

چراکه در صحنه تعاملات اجتماعی و سیاسی نیاز به پشتوانه‌های حقوقی و قانونی امری احتناب ناپذیر است. اساسا رویکرد نظام باید این باشد که مصالح جمعی و عمومی بر مصالح فردی اولویت یابد. بیشترین عاملی که می تواند در گفتمان‌سازی عقلانیت صحیح کارآمد باشد، اجرا و عملیاتی‌سازی مجموعه رهنمودهایی است که در این زمینه ارائه می‌شود. تا مردم از نزدیک آثار و نتایج مثبت و مفید عقلانیت صحیح را درک کنند و خود نیز در این روند دخیل شوند تا این مسیر تداوم یابد و به گفتمان غالب کشور تبدیل شود. بيانات رهبر انقلاب و تاکيد ايشان بر عقلانيت صحيح گوياي اين واقعيت است که نگاه ايشان به عقلانيت در راستاي منافع ملي است که تعصب و شتابزدگي در تصميمات را نفي مي‌نمايد و تاکيد بر مقوله عقلانيت صحيح مويد تداوم نظام و اتفاقا پيوند مستقيمي با خدمات انقلاب اسلامي ايران دارد. هر اندازه عقلانيت صحيح در تصميات و دستگاههاي اجرايي وجود داشته باشد خدمات انقلاب بيشتر و کارايي نظام در بلندمدت به خوبي ارتقا خواهد یافت.

سيد باقر پيشنمازي در مطلبی با عنوان«نسل‌كشي به خاطر آينده»چاپ شده در ستون سرمقاله روزنامه رسالت اینگونه نوشت:

با گذشت بيش از 3 دهه از پيروزي انقلاب اسلامي و تغيير معادلات سياسي منطقه و جهان و ظهور برخي رويدادهاي بهت آور، شاهد تشديد رقابت قدرت‌ها براي فتح «آينده جهان» هستيم. آخرين كتاب آسماني، سرنوشت زمين و وارثان آن را مشخص كرده است (1) هر چند مشركان را خوش نيايد (2) انسان‌هاي شايسته وراثت زمين كساني هستند كه خردمندانه راه تحصيل صلاحيت براي روز موعود را در پيروي از دو يادگار مهم و گرانقدر پيامبر خاتم (ص) يعني «قرآن و عترت» جستجو كرده‌اند (3) اين همان مصداق حقيقي «اسلام ناب محمدي (ص)» است كه بارها در بيان امام خميني (ره) به عنوان شاخص معرفي گرديد.

براساس معيار ذكر شده در آيات 2 و 3 سوره عنكبوت خداوند براي تحقق وعده‌هاي خود انسان‌هايي را بر مي‌گزيند كه توانسته باشند از معبر آزمون فتنه‌ها سربلند و پيروز عبور كرده باشند.

جدي‌ترين آزمون براي مومنان اسلام ناب نحوه مقابله ومقاومت براي از ميان برداشتن كينه‌توزترين و دشمن‌ترين هيولاي پليدي و ستم است كه نماد اصلي و خط مقدم آن، رژيم صهيونيستي است (4).همان گونه كه حضرت داوود (ع) پس از پيكاري سخت با سپاه جالوت و شكست او شايستگي وراثت زمين و دستيابي به حكمت و علم را پيدا كرد (5).

در راهپيمايي با شكوه و كم‌نظير روز جهاني قدس امسال دستنوشته‌اي در دست يكي از راهپيمايان توجه بسياري را به خود جلب كرده بود. كه بارها در بخش‌هاي خبري رسانه‌ ملي پخش گرديد و آن يك جمله دعا بود: «خدايا تعيين سرنوشت اسرائيل را به دست ايرانيان مقدر فرما. آمين.»

جدي‌ترين و تعيين كننده‌ترين پيكار سرنوشت‌ساز بين اردوگاه مومنان اسلام ناب، و رژيم صهيونيستي اتفاق خواهد افتاد ونابودي كه سرنوشت محتوم و مقدر اين رژيم است (6) دستاورد آن خواهد بود و اگر مومنان همه ظرفيت خود را به صحنه جهاد بياورند مشمول نصرت الهي خواهند شد، همچنان كه در جنگ بدر در صدر اسلام اتفاق افتاد.

جبهه‌هاي ديگر، فرعي و يا نيابتي خواهند بود و دير يا زود به يكي از دو جبهه اصلي مي‌پيوندند و تحت فرماندهي آشكار اردوگاه خود قرار مي‌گيرند.

اين عبارت از سخنان مقام معظم رهبري كه در تاريخ 25/1/85 بيان شد و به ظرافت پيام ويژه‌اي را اعلام كرده است جاي تامل دارد:

قضيه فلسطين «كليد رمزآلود گشوده شدن درهاي فرج به روي امت اسلامي» است و همه دنياي اسلام بايد مسئله فلسطين را مسئله خود بدانند تا در سايه تحقق وعده‌هاي الهي، فلسطين، به ملت فلسطين برگردد و دولت واحد فلسطيني به انتخاب همه فلسطينيان، سراسر كشور خود را اداره كنند.

رمزگشايي از حوادث سال‌هاي اخير در سوريه و لبنان و عراق و كاركرد روبات‌هايي مثل داعش و النصره و آشكار شدن قرابت سياسي بين وهابي‌ها و رژيم صهيونيستي زمينه‌ساز بصيرت بسياري از مسلمانان و گرايش آنان به جبهه اسلام ناب خواهد شد.

اتفاقات و رويدادهاي جديدي، شگفتي‌ساز مي‌شوند. خصومت و عداوت تكفيري‌هاي انقلابي‌نما، نسبت به مومنان اسلام ناب، و احساس اشتراك منافع با رژيم صهيونيستي هر روز آنها را به آن اردوگاه نزديك‌تر مي‌كند و پيمان‌هاي پنهان همكاري به تدريج علني و عادي مي‌شود.

رژيم صهيونيستي با مطالعه و شناسايي گسل‌هاي به وجود آمده بين مسلمانان، زمينه بهره‌برداري از آن به نفع خود و عليه مسلمانان را فراهم مي‌سازد؛ به عنوان مثال دستگاه تبليغي وهابيت با تحليل سطحي و عوامانه از اسلام، در كشورهاي مختلف «ابله‌پروري» مي‌كند و رژيم صهيونيستي ميوه آن را مي‌چيند.

اگر اين ابله‌ها نباشند چگونه مي‌شود با «روبات‌هاي اجاره‌اي» مثل داعش و النصره و به نام اسلام فريب داد؟ اگر ابله‌پروري دستگاه مدعي سلفي‌گري نباشد چگونه مي‌شود جهت سلاح جوانان كشورهاي اسلامي را از تل‌آويو به سمت دمشق و حلب و موصل و سامرا منحرف كرد؟! و به جاي هدف قرار دادن سردمداران جنايتكار و كودك‌كش رژيم اشغالگر قدس ده‌ها هزار نفر از مردان و زنان و كودكان مسلمان را قتل‌عام كرد؟!

وحشت صهيونيسم از سرنوشت محتوم و نابودي و زوال دولت اشغالگر كه در آيه هفت سوره اسرا به صراحت از آن ياد شده است موجب گرديده كه همه عناصر قدرت را براي خود ذخيره كند و عناصر قدرت مسلمانان را هدفگيري نمايد.

يكي از عناصر مهم ساختار قدرت هر كشور، جمعيت توانمند آن است. رژيم صهيونيستي كه علي‌رغم تشويق مهاجرت يهوديان از سراسر جهان و تامين مسكن و رفاه براي آنان از نابرابري جمعيت خود با مسلمانان رنج مي‌برد، در درازمدت به راهبري كنترل و كاهش جمعيت كشورهاي مسلمان از طريق سازمان‌هاي بين‌المللي اقدام و در كوتاه مدت مبادرت به جنگ افروزي در كشورهاي اسلامي و يا مسلمان‌نشين و تشويق نسل‌كشي و خصوصا قتل‌عام زنان و كودكان مسلمان مي‌نمايد و خود نيزهمين روش را بارها در اردوگاه‌هاي فلسطيني مثل دير ياسين، صبرا و شتيلا و در سال‌هاي اخير در غزه به كار برده است.

طرح جنگ‌افروزي و قتل عام مسلمانان ميانمار، نيجريه، پاكستان، افغانستان، سوريه و عراق كه منجر به برادركشي و تشديد اختلاف و دشمني شده است، در يك اتاق فرمان مهندسي و هدايت مي‌شود.

زمينه‌سازي‌هايي كه هم اكنون در كشورهايي مثل اندونزي، مالزي، ليبي، نيجريه و لبنان مي‌شود نيز فتنه‌انگيزي و مقدمه ايجاد درگيري داخلي و برادركشي به نفع رژيم صهيونيستي است و اصولا طرح ايجاد درگيري‌هاي داخلي قرار بود از ايران شروع شود و فتنه 88 (كه عوامل آن در بيان صريح سردمداران رژيم صهيونيستي به عنوان سرمايه‌هاي آن رژيم در ايران توصيف شدند) اگر شكست نخورده بود جناياتي سياه‌تر از آنچه كه در سوريه اتفاق افتاد را براي انتقام از ملت ايران تدارک ديده بود.

به‌زعم آمريكا و لابي صهيونيستي كشوري كه جمعيت غالب آن سالمند و كهنسال باشند نه تنها قادر به تهديد رژيم صهيونيستي نخواهند بود كه با كمترين تهديد و تهاجم تسليم خواهند شد. شباهت رفتار عوامل فتنه در سوريه با رفتار ارتش رژيم صهيونيستي در غزه، معنادار است. هم در سوريه و هم در غزه هدف شماره يك، كودكان هستند چون جمعيت جوان آينده نزديك را تشكيل مي‌دهند و ركن اصلي مقاومت خواهند شد.

داعش كودكان را حلق‌آويز مي‌كند و النصره در برابر چشم والدين اول كودكان را به رگبار مي‌بندد و تك تيراندازان صهيونيستي در غزه نيز جمجمه كودكان را هدفگيري مي‌كند و يا اينكه بانوان باردار فلسطيني را هدف قرار مي‌دهند و به امدادگران نيز اجازه نمي‌دهند كه مجروحين را به بيمارستان برسانند و آنها كه به بيمارستان رسيده باشند نيز در بيمارستان هدف بمباران قرار مي‌گيرند! و حتي مدارس منسوب به سازمان ملل كه زنان و كودكان در آن پناه گرفته‌اندبمباران مي شوند! (چون براي نسل‌كشي مسلمانان قبلا همه را ديده‌اند و اصولا آمريكا را در اختيار دارند ديگر چه باك از سازمان ملل و اروپا و كشورهاي عربي كه اگر سالي يك بار هم شمشيرشان را در آيين هاي فولكلور به حركت در مي آورند همراه با ارباب آمريكايي و بازو در بازوي اوست.) گويا فرعون دوباره حاكم شده است، آنقدر كودك مي‌كشد تا رويشي صورت نگيرد و موسايي ظهور نكند و مقاومتي اتفاق نيفتد!

اما سنت الهي محقق مي‌شود و هيچ كس نمي‌تواند آن را تغيير دهد (7).

اينها موارد علني اقدام آمريكا و رژيم صهيونيستي و حاميان اروپايي آن براي كاهش جمعيت مسلمانان است؛ اما اقدامات غيرعلني مثل تهديد امنيت غذايي و منابع آب و محصولات كشاورزي و دارويي و همچنين تهديدات بيولوژيكي، شيميايي و پرتويي نيز از موارد تهاجم براي كاهش و سالمندگرايي جمعيت مسلمانان است كه همه اينها نيازمند تدابير دفاعي مناسب خواهد بود؛ و لذا آيه شريفه و اعدوالهم ما استطعتم من قوه در سوره انفال شامل همه عناصر قدرت از جمله جمعيت مي‌شود.

سلطه‌گران ستمگر نيز چون جمعيت را عامل مهم و تعيين كننده در ساختار قدرت و فتح آينده جهان مي‌دانند در راهبري‌هاي جمعيتي خود بلوك‌بندي‌هاي جديدي را تعريف كرده اند و بسياري از كودتاها و براندازي‌ها و حتي ناديده گرفتن حقوق برگزيدگان انتخابات رسمي كشورها (علي‌رغم اينكه سال‌ها مدعي دموكراسي بوده‌اند) را در جهت توسعه اردوگاه خود و با هدف رقابت براي در اختيار گرفتن آينده جهان، دامن مي زنند؛

به عنوان نمونه گرايش جامعه مسيحيت به عنوان بزرگ‌ترين جامعه ديني جهان به يكي از دو اردوگاه‌ اسلام و يا صهيونيسم براي رقم خوردن روز سرنوشت، تعيين كننده خواهد بود.

در احاديث ما حضور حضرت عيسي (ع) در كنار مقتداي بزرگ امام مهدي (عج) در روز ظهور نشانه و نمادي از همراهي و پيوستن جامعه بزرگ مسيحي به اردوگاه اسلام ناب محمدي (ص) است و قرآن كريم نيز دليل آن را بيان كرده و مسيحيان را در بين اديان نزديك‌ترين افراد به مومنان از نظر دوستي و مودت معرفي كرده است (8). بدنه مسيحيت نيز مصداق واقعي توصيف قرآن هستند. نمونه‌هايي از قبيل اظهارات اخير پدر مانويل كشيش سابق كليساي غزه مبني بر دعوت فلسطينيان براي استفاده از كليساها جهت اعلام اذان (به دليل تخريب مساجد از سوي صهيونيست‌ها) و ارتباط هر چند گاه بين روحانيان اسلام و مسيحيت از نشانه‌هاي اين تقريب است كه البته تدابير بيشتري نيز مي‌طلبد؛ اما صهيونيست‌ها در اين زمينه تلاش كردند نماد وارونه اي را به نمايش بگذارند تا پيام معكوسي را اعلام كنند. در دهه اول خردادماه سال جاري رسانه‌ها خبر مصوري را مخابره كردند كه پاپ فرانسيس خورخه ماريو برگوليو رهبر مسيحيان جهان در سفر به فلسطين اشغالي در مراسم ويژه‌اي مبادرت به تعظيم و بوسيدن دست خاخام بزرگ رژيم صهيونيستي مي‌كند و طبق آيين يهود در كنار ديوار ندبه به دعا مي‌پردازد و كاغذ در شكاف ديوار مي‌گذارد! اين نمايش كه با شگفتي و حيرت پيروان اديان مختلف و اعتراض مسيحيان مواجه گرديد، پاسخ برخي سئوال‌ها را مشخص مي‌سازد:

چرا پاپ بنديكت شانزدهم ناگزير به استعفا شد؟ استعفايي كه تعجب و حيرت كاردينال‌ها را در پي داشت! و چرا و چگونه براي يك كشيش آرژانتيني داراي سوابق قضائي تمهيدات جايگزيني به جاي بنديكت شانزدهم فراهم گرديد؟!

رژيم صهيونيستي مصمم است كه سياست‌هاي جمعيتي خود را به طور جدي پيگيري كند و لذا هر چند گاه يك‌بار جهان شاهد جنگ و خونريزي در كشورهاي اسلامي و قتل‌عام مسلمانان است و چنين چيزي در مورد ساير ملت‌ها و اديان به ندرت اتفاق مي‌افتد و در سرزمين‌هاي اشغالي نيز هر دو سال يك‌بار به بهانه‌اي بايد كودك‌كشي راه بيفتد تا ريشه‌هاي مقاومت نابود شود!

آنچه كه رژيم صهيونيستي از تهاجم به يك شهر كوچك سال‌ها محاصره شده در ماه رمضان امسال به دست آورد، تشديد نفرت جهاني و گسترش دامنه اعتراض و خشم ملت‌ها و سرافكندگي‌ حاميان غربي و بي‌حيثيتي بيشتر كشورهاي عربي و غيرعربي ساكت و تماشاگر منطقه خصوصا كشورهاي مثلث پشتيبان مالي و تسليحاتي گروه‌هاي تروريستي اسرائيل در سوريه و عراق است و آنچه كه مسلمانان مظلوم غزه و حماس در نتيجه مقاومت به دست آوردند عزت، سربلندي و افتخار است.

باشكوه‌ترين و گسترده‌ترين اعتراضات مردمي در جهان مربوط به ملت ايران بود كه در روز جهاني قدس در شدت گرماي هوا و با زبان روزه صورت گرفت تا ضمن اعلام حمايت از مسلمانان مظلوم غزه، مراتب خشم و نفرت خود را نسبت به اردوگاه رژيم صهيونيستي و حاميان منطقه‌اي و در راس آنها آمريكا اعلام كنند و همچنين در بردارنده پيام براي غرب باوران داخلي است كه هنوز هم تلاش مي‌كنند راه بازگشت سلطه آمريكا و غرب را در كشورمان هموار سازند! و كساني كه فكر و حنجره خود را در فتنه 88 به عاريت دادند تا پيام نه غزه نه لبنان رژيم صهيونيستي در خيابان‌هاي تهران فرياد شود!

اكنون آنچه كه از سازمان جهاد اسلامي فلسطين و حماس انتظار مي‌رود اين است كه با عبرت‌گيري از تجارب به دست آمده و حوادث سال‌هاي اخير منطقه و براساس منطق آيه 179 سوره بقره و آيات 39 الي 42 سوره شورا تدابير لازم را براي تنبيه و مجازات جدي دشمن صهيونيستي و مزدوران و حاميان آن و پرهزينه كردن هوسراني نظامي آنان و پيشگيري از تكرار هر چندگاه يك‌بار تهاجم و نسل‌كشي و انهدام زيرساخت‌هاي زيستي و اقتصادي غزه، اتخاذ كنند و به تعداد شهداي تهاجم اخير و جنگ 8 روزه و22 روزه قبلي، دشمن و مزدورانش را قصاص نمايند و همراه با جبهه مقاومت، تمهيدات لازم را براي روز موعود و حادثه نهايي تعيين سرنوشت رژيم صهيونيستي و آزادسازي قدس و فلسطين براساس وعده الهي فراهم آورند.

اذن للذين يقاتلون بانهم ظلموا و ان الله علي نصرهم لقدير، الذين اخرجوا من ديارهم بغير حق الا ان يقولوا ربنا الله.... سوره حج آيات 39 و 40

به آنان كه (كافران) به جنگشان آمده‌اند رخصت داده شده تا جهاد كنند زيرا كه ستم كشيده‌اند و خدا، البته، بر ياري آنها توانا است. همانان كه به ناحق تنها به خاطر گفتن اينكه الله پروردگار ماست از خانمان خود بيرون رانده شدند....

پي‌نوشت‌ها:

1- قرآن كريم: و ما در زبور نيز پس از تورات نگاشته بوديم كه زمين را، سرانجام، بندگان صالح من به ارث خواهند برد. سوره انبيا آيه 105

2- قرآن كريم: او آن خدايي است كه پيامبر خود را همراه با هدايت و دين حق فرستاد تا او را بر همه اديان (ديگر) غالب گرداند هر چند مشركان را خوش نيايد. سوره توبه آيه 33

3- حديث مشهور و مورد اتفاق ثقلين از پيامبر اكرم (ص)

4- قرآن كريم: در دشمني با مومنان بي‌گمان هم يهود و هم مشركان را از همه مردم سرسخت‌تر خواهي يافت. سوره مائده آيه 82

5- قرآن كريم- سوره بقره آيه 251

6- قرآن كريم- سوره اسرا آيه 7

7- قرآن كريم- سوره فاطر آيه 43

8- قرآن كريم: وخواهي ديد كه در دوستي با مومنان از همه نزديك‌تر، آنانند كه مي‌گويند ما نصراني هستيم... سوره مائده آيه

ستون سرمقاله روزنامه ابتکار امروز به مطلبی با عنوان «نمره به خاطر کارهاي نکرده» اختصاص یافته است، این مطلب به قلم محمدعلي وکيلي نوشته شده است:

امروز سالگرديکمين سال تنفيذ حکم دکتر حسن روحاني به عنوان رئيس جمهور دوره يازدهم ايران مي باشد. به همين مناسبت فرصت را غنيمت شمرده تا نگاهي متفاوت به کارنامه يکساله دولت تدبير و اميد داشته باشيم. در اين مدت بسياري با مقياس هاي مختلف سعي در ارزيابي و اظهار نظر در خصوص عملکرد دولت داشته اند و هرکدام هم نمره اي راپاي کارنامه دولت ثبت کرده اند. نگارنده بنا ندارد در امتداد اين قافله به ارزيابي عملکرد بپردازد. کارنامه کارهاي انجام شده در منظر مردم مي باشد و تمرکز اطلاع رساني دولت ها هم برکارهاي انجام پذيرفته مي باشد.

اما عملکرد يک دولت منحصر به کارهاي انجام پذيرفته نيست بلکه سهم کارهاي ترک شده حداقل در سال اول بيشتر از کارهاي انجام گرفته مي باشد. دولت ها با ترک کارهاي خاص،رويکرد و تمايز خود با دولت هاي پيشين را به نمايش مي گذارند. دکتر حسن روحاني در زمان انتخابات دوگونه وعده ارايه دادند. بخشي از وعده ها در قالب آمار و عملکرد بايد خود را نشان دهند. آنجا که اشتغال،فعال کردن فضاي کسب و کار و توجه به حقوق شهروندي و... را وعده دادند، مي بايست با عدد و ارقام نشان داده شوند که در يکسال گذشته به چند درصد آن وعده ها عمل شده و موفقيت حاصل گرديده است و طبيعتاً هم اين عملکردها در گزارش هاي دوره اي رئيس جمهور و وزراء مربوطه به سمع مردم خواهد رسيد. اما گونه اي ديگر از وعده هاي رئيس جمهور در قالب اعتراض به روش ها، منش ها و رويکردهاي دولت پيشين بود که تبلور اين دسته وعده ها نه در قالب عملکردکه درشکل «ترک فعل» خود را نشان مي دهد. به نظر مي رسد نمره دولت تدبير در بخش دوم بهتر از بخش اول مي باشد.

 بخش مهم فضاي مثبت عمومي از جمله آرامش ايجاد شده،طمانينه در رفتارها محصول قبولي دولت در اين بخش مي باشد. کلام روحاني حاشيه آفرين نبود و دولت خود بر حاشيه ها نيفزود. به دليل توجه به مسئوليت کلمات مواضع دولت آرامش آفرين بود. در اين يکسال شاهد تصميمات عجولانه،احساسي نبوديم و بدنه کارشناسي احساس بيهودگي و بطالت نداشت با فرآيند تصميم سازي از پايين،ضريب صحت،اتقان تصميمات ارتقاء يافت. دولت کمترين بهره را از هوش هيجاني در تصميمات برد.

 بُعد تبليغاتي تصميمات و مواضع و اقدامات دولت کاهش يافت. اخبار پستوي حاکميت روي صحنه ها دستمايه تسويه حساب ها نشد. حرمت آدمها، مديران و مقامات به حراج گذاشته نشد. پرخاشگري، بي اخلاقي و تند خويي از زبان مقامات ديده نشد. چالش آماري درنتيجه آمار سازيهاي کاذب تيتر روزنامه ها نبود. مقامات در قضاوت عموم به بي اخلاقي و دروغ گويي متهم نيستند. حسابگري در مواضع موجب شد تا سياست ايران هراسي به سياست ايران دوستي تغييريابد. اختلافات درون نظام به اختلافات ايدئولوژيک و بنيادي تبديل نشد و نقاط اختلافي در همه جا جار زده نشد. دولت خود را در جايگاه اپوزيسيون قرار نداد و رفتار مسئولانه را پيش گرفت و وعده هاي غير ممکن کمتر داده شد. به انتظارات مردم دامن زده نشد. حرف هاي تخيلي و غير واقعي سر داده نشد. گذشته به يکباره و بکلي به انکار گرفته نشد.

براي جهان نسخه پيچي هاي مضحک نوشته نشد. قوا به مسخره گرفته نشدند و قانون ستيزي و قانون گريزي در رفتار مقامات ترويج نگرديد. انتصابات اگر چه مورد اشکال و تامل مي باشد اما شاهد انتصاب شگفت انگيز و بهت آور نبوديم و تلاش براي دو قطبي سازي جامعه و حکومت انجام نپذيرفت. بي شک اين فهرست قابليت ادامه تا... را خواهد داشت. اما به همين مقدار بسنده مي شود. بي ترديد هر کس نگاه منصفانه و البته مقايسه اي داشته باشد تصديق خواهد کرد که نمره دولت آقاي روحاني در اين فهرست قابل قبول و بهتر از نمره کارهاي انجام پذيرفته مي باشد. انشا الله،اين سنت به عنوان يک باور ادامه يابد و گفتمان فرهنگي مثبتي را در تعامل دولت و ملت ترسيم کند.

مطلبی که دكتر محمدمهدي بهكيش در ستون سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد با عنوان«افزايش توليد در بنگاه‌ها بدون تورم، چگونه؟»به چاپ رساند به شرح زیر است:

اخيرا برنامه كوتاه‌مدت اقتصادي دولت براي خروج غير‌تورمي از ركود منتشر شد كه در صورت به اجرا درآمدن، مي‌تواند حركتي نو برای تصحيح فرآيندها و افزايش فعاليت‌هاي اقتصادي باشد. بديهي است تحقق اهداف بسته سياستي در صورتي امكان‌پذير است كه بهره‌برداري از ظرفيت‌هاي موجود توليدي- كه گاهي گفته مي‌شود تا 50 درصد آن بلااستفاده مانده است- افزايش يابد. اين امر به سادگي امكان‌پذير نيست؛ زيرا طي چند دهه گذشته، اقتصاد نسبتا بسته و غيررقابتي ايران از يك طرف مزايايي براي بنگاه‌هاي توليدي به وجود مي‌آورده و از طرف ديگر هزينه‌هايي را نيز به آنها تحميل مي‌كرده است.

در زير به تشريح كلي مزايا و هزينه‌هاي ناشي از وجود اين فضاي غيررقابتي مي‌پردازيم. نكته‌اي كه در اين بحث باید مورد توجه قرار گيرد اين است كه طي چند سال اخير مزايايي كه به بنگاه‌ها (عموما از طريق يارانه‌ها و ارز ارزان و ...) تعلق مي‌گرفت به شدت كاهش پيدا كرده است؛ بنابراین متناسب با آن باید هزينه‌هايي كه شرايط نامناسب و غيررقابتي بر صنايع و بنگاه‌هاي كشور تحميل كرده نيز كاهش یابد تا تعادلي جديد بين آنان برقرار شود و ادامه فعاليت را براي واحدهاي توليدي امكان‌پذير كند تا افزايش توليد و خروج از ركود امكان‌پذير شود. عوامل حمايت‌كننده و همچنين هزينه‌زا را براي بنگاه‌ها مي‌توان به ترتيب زير خلاصه کرد:

1- بهره‌مندي بنگاه‌ها از يارانه و امكانات ارزان قيمت (عوامل حمايتي)

 تخصيص ارز ارزان‌تر از نرخ بازار به واحدهاي توليدي طي چند دهه گذشته به طرق مختلف از جمله ارز دولتي، ارز مرجع، ارز مبادله‌اي و ... واحدهاي توليدي را درگير فعاليت‌هاي تجاري سودآور كرده كه منجر به دور شدن آنها از اهداف اصلي در زمينه توليد صنعتي شده است.
 با توجه به بالا بودن نرخ تورم در اقتصاد ايران و وجود نرخ بهره واقعي منفي در سيستم بانكي كشور، دريافت‌كنندگان تسهيلات بانكي هيچ علاقه‌اي به بازپرداخت وام‌هاي دريافتي نداشته‌اند و در نتيجه همواره علاقه‌مند به استفاده از فضاي رانتي ايجاد شده بوده‌اند كه البته بنگاه‌هاي توليدي نيز از اين مقوله مستثني نیستند.

 دغدغه‌هاي موجود بر سر راه صنايع توليدي كشور منجر به تخصيص برخي شرايط و امكانات تسهيل‌كننده سرمايه‌گذاري از جمله آب، برق و گاز ارزان قيمت و زمين مناسب به واحدهاي جديدالتاسيس شده است.

 آسيب‌پذير بودن صنايع توليدي كشور، ترس از فضاي رقابت جهاني و به طور همزمان باز شدن فضاي كسب‌وكار بين‌المللي باعث شده كه دولت‌ها براي حفظ بنگاه‌هاي توليدي كشور (كه البته خواست اين بنگاه‌ها نيز بوده) اقدام به وضع تعرفه‌هاي بالا براي كالاهاي وارداتي به كشور کنند كه در نتيجه محيط غيررقابتي اقتصاد كشور مورد حمايت قرار گرفته و با عدم افزايش بهره‌وري بنگاه‌هاي توليدي، هزينه‌هاي توليد را افزايش داده است و همزمان به واحدهاي توليدي امكان فروش كالا و خدمات به قيمت‌هاي بالاتر از قيمت‌هاي بين‌المللي را داده است.

2- محدوديت‌هاي بنگاه‌هاي توليدي (عوامل هزينه‌اي)

 با توجه به رشد شديد جمعيت در دهه 60، طي چندين سال گذشته همواره يكي از دغدغه‌هاي مهم دولت‌ها در ايران اشتغال‌زايي و به‌ويژه حفظ اشتغال موجود بوده است و اين امر باعث شده كه دولت‌ها وظيفه اشتغال‌زايي و حفظ آن را از طريق تدوين قوانين و مقررات محدودكننده در حوزه كار، بر دوش كارفرمايان بيندازند. دولتي كردن اكثر واحدهاي توليدي به‌خصوص در سال‌هاي اوليه بعد از انقلاب موجب تشديد اين امر شده است. به‌عبارت ديگر، قوانين و دستورالعمل‌هاي محيط كار به ترتيبي شكل گرفته كه واحدهاي توليدي مجبور به استخدام و نگهداري نيروي كار بيش از حد نياز بوده‌اند و عملا مسووليت جبران هزينه بيكاري نيروي كار به آنان سپرده شده كه موجب افزايش هزينه بنگاه‌ها شده است. علاوه ‌بر آن، ترتيبات فوق موجب كاهش شديد بهره‌وري در محيط كار شده است كه مفهوم اقتصادي آن براي بنگاه، افزايش هزينه است.

 با توجه به شرايط غيررقابتي و وجود انحصارهاي گوناگون در صنايع مختلف و همچنين به دليل اختصاص ارز ارزان‌قيمت، دولت‌ها عموما سياست قيمت‌گذاري (كنترل افزايش قيمت محصولات) را در دستور كار خود قرار داده‌اند تا شايد از اين طريق هم به كنترل نرخ تورم افسار گسيخته موجود در اقتصاد كشور كمك کنند و هم به‌زعم خود شايد بر حفظ حقوق مصرف‌كنندگان و همچنين انتقال منافع ارز ارزان به آنان همت گمارند!

 موانع بسياري در مسير راه‌اندازي يك كسب‌وكار جديد در اقتصاد ايران وجود دارد كه يكي از ابتدايي‌ترين آنها موانع موجود در صدور مجوزهاي زمانبر و هزينه‌بردار در مراحل مختلف كسب‌وكار است كه البته اخيرا اين مسأله مورد توجه قرار گرفته و مجلس شوراي اسلامي در اصلاحيه قانون اجراي سياست‌هاي كلي اصل 44 قانون اساسي مصوب 01/04/1393 با مورد تاكيد قراردادن اصل رقابت‌پذيري، اقدام به تصويب مواد قانوني در حمايت از مقررات‌زدايي و تسهيل مجوزهاي كسب‌وكار کرده است.

عوامل حمايتي و هزينه‌اي در اقتصاد كشور به عوامل ذكر شده فوق محدود نمي‌شود، ولي شايد آنچه ذكر شد بديهي‌ترين آنان باشد. مثلا عامل فساد كه بخش مهمي از آن به مجوزها يا كمبود رقابت وابسته است، از عوامل هزينه‌زاي مهم در سال‌هاي اخير است، ولي شايد توجه به عوامل مذكور در اين يادداشت بتواند زمينه ايجاد فساد را به مقدار قابل‌توجهي كاهش دهد.

با توجه به اتفاقات دو سال آخر دولت دهم (تغيير نرخ ارز و اجراي مرحله اول طرح هدفمندي يارانه‌ها) و رويكرد دولت يازدهم، عوامل حمايتي واحدهاي توليدي- كه در نيم قرن اخير كم‌و‌بيش برقرار بوده- رو به كاهش شديد گذاشته است؛ ولي عوامل هزينه‌اي عموما همچنان بر جاي خود باقي است.

توجه داشته باشيم كه عوامل حمايتي در مقابل عوامل هزينه‌اي طي ساليان طولاني در كشورمان نوعي تعادل به وجود آورده بود و در نتيجه واحدهاي توليدي امكان ادامه فعاليت داشتند. ركود اقتصادي زماني شروع شد كه اين تعادل به هم ريخت و ادامه فعاليت‌ بنگاه‌ها با مشكل جدي مواجه شد. اگر در مقابل حذف عوامل حمايتي، عوامل هزينه‌اي كاهش نيابند واحدهاي توليدي همچنان با مشكلات جدي مواجه خواهند بود. البته برخي از سياست‌هاي موردنظر دولت براي خروج از ركود در راستاي كاستن از هزينه‌هاي بنگاه‌هاي توليدي است، ولي عموما در كوتاه‌مدت قابل‌دسترس نيست؛ بنابراين دولت باید به اين امر مهم آگاه باشد كه اگر در مقابل كاهش حمايت‌ها- كه اكثرا تحقق يافته- اقداماتي در جهت كاستن از هزينه‌هاي توليد در بنگاه‌ها انجام ندهد، افزايش توليد با افزايش قيمت‌هاي شديد همراه خواهد شد كه از يك‌طرف با هدف غيرتورمي بودن سياست‌ها مغايرت پيدا مي‌كند و از طرف ديگر، كاهش كشش تقاضا در قيمت‌هاي بالا به كاهش تقاضاي كل مي‌انجامد كه خروج از ركود را نيز مشكل‌تر مي‌سازد. اتاق‌هاي بازرگاني و تشكل‌هاي كارفرمايي كشور بهترين مراجعي هستند كه مي‌توانند پيشنهادهای مشخصی در اين زمينه در اختيار دولت بگذارند.

« عوارض غفلت از افراطي‌گري»عنوانی است که روزنامه جمهوری اسلامی به ستون سرمقاله خود اختصاص داد:

افراطي‌گري ممكن است انسان را به انحراف بزرگي مبتلا كند كه در اين خبر آمده است: "بعد از آنكه سركرده داعش نماز عيد فطر را تحريم كرد و اجازه برگزاري آن را به اهالي موصل نداد، رهبران گروهك تروريستي داعش اعلام كردند كه زيارت خانه خدا بدعت است و مثل نماز عيد فطر ساخته و پرداخته كافران است و در واقع همان بت‌پرستي مي‌باشد كه مسلمانان بايد از اين كار اجتناب كنند."

جملات بالا گفته‌هاي دكتر "نبيل منعم" شهروند مصري تبار و يكي از رهبران سابق داعش است كه مدتي است از اين گروهك جدا شده و به كشور خود بازگشته است. وي كتاب‌هاي تروريست بين‌المللي "سيد امام الشريف" كه از رهبران بانفوذ القاعده، گروهي كه ساخته و پرداخته دستگاه‌هاي جاسوسي و امنيتي غرب به سركردگي آمريكا مي‌باشد را منشأ فكري رهبران داعش عنوان كرده و افزوده است كه رهبران اين گروهك تروريستي درحال بررسي نقشه‌اي هستند كه طي آن بتوانند "خانه كعبه" را ويران كنند!

ترديد نبايد داشت كه رهروان چنين تفكري، ديري نخواهد پائيد كه "نماز" را نيز بدعت بدانند و نمازگزاران را هم تكفير كنند. چه آنكه وقتي نماز عيد فطر بدعت تلقي شود و حج‌گزاران، بت‌پرست معرفي شوند، نواميس مردم تحت عنوان "جهاد نكاح" بر عده‌اي جاني حلال شوند و عده‌اي به راحتي آب خوردن سر از تن برادر مسلمان خود جدا كنند و به سبك كفار صدر اسلام جگرخواري نمايند و با يك بمب انتحاري در آني دهها و بلكه صدها انسان بي‌گناه آن هم از نوع مسلمانش را به خاك و خون مي‌كشند، اگر از اين گروه‌ها و افراد پيرو آنها شنيده شود كه نماز هم بدعت و نمازگزاران كافر هستند، چندان جاي تعجب نخواهد داشت.

نكته اساسي كه در بطن تفكر داعشي نهفته است، اين است كه براي رسيدن به مقصود مورد نظر رهبران داعش و در واقع بوجود آورندگان و حاميان آنها، توسل به هر ابزاري از جمله انكار مسلمات دين و زير پا گذاشتن تمامي خصايل اخلاقي و انساني جايز است و شايد بسياري از رهبران همين گروه‌هاي تكفيري نيز ندانند كه هدف پرورش دهندگان آنها مبارزه با اساس اسلام است و از آنها تنها به عنوان ابزاري براي رسيدن به اين هدف غايي بهره مي‌برند.

نگاهي اجمالي به آنچه امروزه پيرامون ما و كشورهاي اسلامي در خاورميانه مي‌گذرد، هر انسان منصفي را به اين نكته مهم مي‌رساند كه دشمنان دين اسلام شمشير خود را به دست عده‌اي مسلمان نما داده‌اند تا آنها با آن شمشير ريشه اسلام را بزنند. مگر نه اينست كه همه چيز با لشكركشي غرب به سركردگي آمريكا به افغانستان و عراق آغاز شد؟ مگر نه اينست كه بهانه اين لشكركشي گروه القاعده‌اي بود كه خود آمريكائيها آن را ساخته و پرداخته بودند؟ مگر نه اينست كه غرب تمام توان خود را به كار برد كه حركت انقلابي مردم مسلمان منطقه عليه ديكتاتورهاي كشورهايشان را با سوار شدن بر موج فرصت طلبي به سوي افراطي گري سوق دهد؟ مگر نه اينست كه از بطن افراطي‌گري‌ها، انواع و اقسام گروه‌هاي تكفيري تندرو ساخت كه اكنون بسياري از كشورهاي اسلامي از سوريه گرفته تا عراق و يمن و ليبي و سومالي و نيجريه، بحرين و... را گرفتار خود نمايد؟ همه اين‌ها انجام شد تا امروز رژيم غاصب و جنايتكار صهيونيستي در سايه سكوت سران كشورهاي عربي و حتي سكوت مجامع بين‌المللي با آرامش تمام به قتل عام زنان، كودكان و مردان بي‌پناه و بي‌گناه مسلمان در غزه مشغول باشد و حاميان غربي اين رژيم نژادپرست با وقاحت تمام از اعمال ضد بشري و جنايتكارانه آن حمايت كنند و علناً اعلام نمايند كه اسرائيل را در كشتن كودكان و زنان غزه محق مي‌دانند! آنها علاوه بر تأمين سلاح‌ها و جنگ افزارهاي رژيم صهيونيستي، درهاي خزانه‌ها و زرادخانه‌هاي جنگي خود را نيز براي اين رژيم باز گذاشته‌اند تا هر آنچه از جنايت از دستش بر مي‌آيد عليه مردم غزه مرتكب شود.

در چنين وضعيتي است كه هر انساني مي‌تواند به راحتي تشخيص دهد چرا غرب اكنون چنين با خيال راحت و آشكارا از جنايت‌هاي اسرائيل حمايت مي‌كند و در سايه اين حمايت، صهيونيست‌ها در جهاني كه ادعاي تمدن دارد به آساني آدم مي‌كشند و كسي هم صدايش در نمي‌آيد. سلطه‌گران غربي و فرزند نامشروع صهيونيستي‌ آنها اكنون درحال بهره‌برداري از نتايج سال‌ها ترويج افراطي گري در منطقه هستند.

سرگرم شدن مسلمانان با يكديگر و به عبارتي به جان هم افتادن مردم مسلمان در خاورميانه، تنها يكي از دستاوردهائي است كه افراطي گري براي دشمنان قسم خورده اسلام به همراه آورده است و آنها در سايه اين دستاورد به نسل كشي فلسطينيان در غزه پرداخته‌اند.
البته نبايد فراموش كرد كه فراهم كننده چنين امكاناتي براي دشمنان اسلام، دولت‌هايي در منطقه بوده‌اند كه نقش اصلي را در ترويج افراطي گري بازي كردند،‌ دولت‌هايي كه تمام امكانات خود اعم از مالي، سياسي، تسليحاتي و... را براي ساخت و پرورش گروه‌هاي افراطي در اختيار اهداف و برنامه‌هاي دشمنان اسلام گذاشتند و انتظاري كه از اين حركت داشتند حفظ چند روز بيشتر قدرت در ازاي اين همه خدمت بود، كه اكنون با رشد افراطي‌گري اصل آن را در خطر مي‌بينند.

همه اين‌ها درحالي رخ داده كه مرتكبين چنين خطاهايي، اقدامات خود را خدمت به اسلام، يا خدمات بشردوستانه و به عبارتي كمك به ايجاد دمكراسي در منطقه جلوه داده‌اند، درحالي كه آنچه از اين خطاها نصيب اسلام، بشر و دمكراسي شده چيزي جز ظلم، خونريزي، غارت و بدنام كردن نام بشريت و دمكراسي نبوده است.

نكته‌اي كه در اينجا نبايد از آن غفلت نمود، آن است كه گمان نكنيم افراطي‌گري تنها مربوط به كشورهاي همسايه و منطقه است و ما از اثرات مخرب آن در امان هستيم. همانگونه كه غفلت از اثرات افراطي‌گري در ساير ممالك اسلامي، نتايج زيانباري را براي آنان به بار آورده است، اگر ما نيز دچار همان غفلت شويم، اين نتايج زيانبار بي‌ترديد به سراغ ما هم خواهد آمد. بدون هيچ ملاحظه‌اي بايد بپذيريم كه ما نيز در داخل كشورمان دچار افراطي‌گري هستيم. هر چند افراطي گري موجود در داخل كشور ما با افراطي گري‌هاي ساير كشورها قابل مقايسه نيست،

اما ترديد نداشته باشيم كه نتيجه هرگونه افراطي گري در نهايت يكسان است. بنابر اين گمان نكنيم ما در مقابل نتايج عملكردهايمان مصون مي‌مانيم و بر پايه همين تفكر غافلانه طوري عمل ننمائيم كه اعمال افراطي خود را با انقلابي گري و انقلابي نمايي توجيه نمائيم. فراموش نكنيم كه خود برتربيني و تفكر خود را برتر دانستن انسان را دچار غفلت مي‌كند و غفلت سرآغاز فرو افتادن در دام افراطي گري است، افراطي كه مي‌تواند افراد را تا آستانه تبديل شدن به عناصري همچون اعضاء گروهك داعش به پيش ببرد.

منصور فرزامي مطلبی را با عنوان«تيرهايي که در غزه به سنگ خواهد نشست»در ستون یادداشت روز،روزنامه مردم سالاری به چاپ رساند:

رازي که در عرصه جهاني از پرده بيرون افتاد و واقعيت توسعه قلمرو استعماري از نيل تا فرات صهيونيسم بر همه مبرهن و مدلل شد همانند تيرهايي بود که در غزه مظلوم بر سنگ نشست و بر ملت يهود ساکنان فلسطين اشغالي هم مشخص گرديد که جان و مال شهروندان بومي و مهاجر و اشغال گر و شهرک نشين، در گرو مطامع و منافع استکبار، پشيزي ارزش ندارد! همين درک حقيقت موجب خودداري 50 نفر از نيروي ذخيره از اعزام به جنگ و کشتن بي‌گناهان بي‌آب و نان و در محاصره باريکه اي به نام «غزه» شده است. انسان اگر اراده داشته باشد، اگر ذهنش بيدار باشد و در يک کلمه، اگر انسان باشد مي‌داند که نبايد خون بريزد. به همين جهت، خود داران و استنکاف کنندگان از فلسطيني کشي، همين پنجاه نفر نخواهند بود و با همه سرکوب در «حيفا» و... نشان خواهد داد که اين بار، خيزشي بنيان برانداز متن و بطن خود سرزمين‌هاي فلسطين اشغالي را تحت تاثير قرار خواهد داد. چون اين دولت بايد به ريسمان اعمال جنايت کارانه خود گرفتار شود . چرا که « کلوخ انداز را پاداش سنگ است» و «کسي که باد مي‌کارد، طوفان درو مي‌کند.»

ساکنان فلسطين اشغالي هم، آنها که منافعشان با آدم کشي گره نخورده، مي‌فهمند که خونخواهي سه کشته اسرائيلي به اذعان خود رژيم صهيونيستي، بهانه اي بيش نبوده است و حماس مقصر نيست! حقيقت آن که براي اين رژيم، چيزي به عنوان آرامش و تامين جان ومال مردمش ارزش و اعتبار ندارد و گرنه آنها را در فرودگاه‌هايشان زمين‌گير نمي‌کرد و مدام تن و جانشان را نمي‌لرزاند و براي آنها موشک‌هاي ناچاري «مقاومت» نمي‌خريد و در يک کلام، بايد عبرت مي‌گرفت که هميشه همه مردم را بازمينه سازي و دروغ نمي‌توان فريب داد.

اما رازي که از پرده بيرون افتاده است و صداي «تشت» رسوايي آنها عالمگير شده، حکايت از قضاياي در هم پيچيده‌اي دارد که ذکر برخي از آنها جهت خوانندگان عزيز، بي فايده نيست و حقيقت آن است که:

1- رژيم صهيونيستي نمي‌توانست وحدت فلسطيني‌ها را تحمل کند و به خوبي مي‌دانست و مي‌داند که تلقي «محمود عباس» همان مشي انقلابي «حماس» و ديگر گروه‌هاي جهادي و «مقاومت» نيست و اين حمله وحشيانه مي‌تواند اين
« وحدت » را بشکند.

2- اين رژيم مي‌خواست که مذاکرات ايران با 1+5 را تحت تاثير قرار دهد و تا حدودي موفق هم شد.

3- دستگير شدن افسر اطلاعاتي امارات در غزه، دست کشورهاي مرتجع عرب را از آستين بيرون آورد و علني شد که اينها و دلارهايشان در کشتار بيرحمانه مردم بيگناه غزه و يورش مغول وار جانيان صهيونيست، بسيار موثر بوده است و در عرصه اهداف شيوخ عرب، چيزي که هرگز مطرح نيست «عربيت» و «اسلاميت» است و بر همه پيداست که اينها حفظ منافع خود را بر جان مردم بي‌دفاع غزه، ارجح مي‌دانند.

4- همراهي و همقدمي آشکار و پنهان ارتجاع عرب با رژيم صهيونيستي، همه و همه براي آن است که ايران و آمريکا به هم نزديک نشوند. چون اين نزديکي اگر چه به سود دو ملت است اما ديگر اعتبار اين کشورهاي خودبزرگ بين، محلي از اعراب نخواهد داشت چون کيان علمي و مدنيت و فرهنگ و تمدن درخشان و تاثيرگذار قوم ايراني، اين خوش رقصان به دلار رسيده را فرصت
عرض اندام نخواهد داد.

5- صداي تشت رسوايي گروه‌هاي سلفي و داعش و تکفيري و... را هم همه جهان اسلام و دنياي بيدار، شنيدند و فهميدند و از خود مي‌پرسند، در غزه که همه اهل سنت‌اند؛ آنجا که ايراني و علي‌الخصوص شيعه نيست که سر ببرند؟ پس چرا بايد «داعش» پرچم فلسطين را به زير پا بيندازد و مردم در بند غزه را فتنه گر بخواند؟ آيا اين تلقي و سياست، همسويي با رژيم صهيونيستي نيست؟ آيا اين شائبه را تقويت نمي‌کند که اين گروه‌هاي مسلمان کش و مسيحي آزار، پرورده اتحاد شوم برخي کشورهاي عرب با صهيونيست‌ها و استکبار جهاني هستند؟

6- آيا باز هم بايد شک کرد از اين که تخريب و آدمکشي سلفي‌ها و داعش و وهابي‌ها و... در سوريه، در جهت اهداف شوم سران عرب و اسرائيل، استکبار نبوده است ؟ و اين به اصطلاح خيرخواهان ملت مقاوم سوريه، مي‌خواسته اند که حکومت علوي را از ميان بردارند و منجي مردم سوريه باشند؟ آيا آن همه خرابي و سربريدن‌ها و بر سر نيزه کردنها و بمب‌گذاري‌ها و ترور و ايجاد وحشت براي خدمت به ابناي بشر و جهان اسلام بوده است ؟ و...
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها