کد خبر: ۲۵۱۰۰۳
زمان انتشار: ۱۳:۱۶     ۲۴ شهريور ۱۳۹۳
دختر جوانی به دادسرای خارک رفت و از خواستگار قدیمی‌اش به خاطر ایجاد مزاحمت شکایت کرد.
این دختر جوان وقتی در برابر بازپرس «جعفری نسب» ایستاد، گفت: کارشناس ارشد مترجمی زبان انگلیسی هستم. از آنجا که در دوران کودکی علاقه‌ زیادی به بازیگری داشتم پنج سال پیش تصمیم گرفتم برای گذراندن این دوره به آموزشگاهی در خیابان انقلاب بروم. در آنجا با پسری به نام «رحیم» که برای گذراندن دوره بازیگری تئاتر آمده بود، آشنا شدم.

هنوز مدت زیادی از آشنایی‌مان نگذشته بود که رحیم نسبت به من ابراز علاقه کرد تا این‌که پیشنهاد ازدواج داد. با توجه به اینکه من می‌خواستم ادامه تحصیل بدهم به وی جواب رد دادم، اما رحیم دست‌برادر نبود و با سماجتی که داشت، توانست اعتماد مرا نسبت به خود جلب کند.

به وی گفتم که برای شناخت بیشتر از هم نیاز به زمان داریم و باید فرصت بدهد تا با خصوصیات اخلاقی هم آشنا شویم. و او با اصرار من پذیرفت. هر روز که از آشنایی‌مان می‌گذشت ما نسبت به هم شناخت بهتری پیدا می‌کردیم.

رحیم خیلی بدبین بود از آنجا که هر دوی ما بازیگر تئاتر هستیم در پایان هر نمایش با من بنای ناساگازی می‌گذاشت و می‌گفت تو چرا با همکار مردت حرف زدی! یا مرا تعقیب می‌کرد. وقتی متوجه تغییر رفتارش شدم، از وی خواستم که از زندگی‌ام بیرون برود و اجازه بدهد که بقیه عمرم را با آرامش سپری کنم. از وقتی که از وی خواسته‌ام که دست از سرم بردارد روزگارم را تباه کرده است و مرتب با مراجعه به در خانه‌مان ایجاد مزاحمت می‌کند. حالا از وی خسته شده‌ و به ستوه آمده‌ام و شکایت دارم. بازپرس پرونده با شنیدن این ادعاها، بازیگر جوان را به دادسرا احضار کرد.

رحیم در بازجویی‌ها گفت: پنج سال پیش که برای گذراندن دوره تئاتر به آموزشگاه می‌رفتم خیلی اتفاقی با «فرزانه» که دانشجوی تئاتر بود، آشنا شدم. وقتی دیدم که وی دختر نجیب و خوبی است پیشنهاد ازدواج دادم.

علاقه‌ام به وی به حدی بود که همه زیبایی‌های دنیا از چشمم محو شدند و فقط برای دیدن فرزانه لحظه شماری می‌کردم. غافل از اینکه عشق من یک طرفه بود در این پنج سال با احساساتم بازی شد. رفته رفته متوجه شدم که فرزانه تغییر رفتار داده و به پسر دیگری که بازیگر تئاتر است علاقه‌مند شده و نسبت به من بی‌تفاوت است.

آنجا بود که دنیا برایم تیره و تاره شد چرا که این همه سال صبر کردم و دار و ندارم را که اندوخته زحمات چندین ساله‌ام بود به پایش ریختم. وقتی دیدم که قصد ازدواج با مرا ندارد. خیلی عصبانی شدم و تصمیم گرفتم که هر طوری شده مانع ازدواجش شوم. ابتدا تلفنی برایش پیامک ارسال کردم. وقتی دیدم بی‌فایده است به خانه‌شان رفتم و خواستم که با من ازدواج کند اما حالا که وی مرا نمی‌خواهد من نیز برای همیشه او را فراموش می‌کنم.

بنابر این گزارش، بازیگر جوان به بازپرس پرونده تعهد داد که به هیچ عنوان برای دختر بازیگر ایجاد مزاحمت نکند.

منبع: ایران

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۱
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها