کد خبر: ۲۶۷۱۴۱
زمان انتشار: ۰۸:۳۱     ۱۴ آبان ۱۳۹۳
سرمقاله روزنامه های کیهان،حمایت و ... را میتوانید در این قسمت بخوانید.
در ابتدا مطلبی را میخوانید که روزنامه کیهان با عنوان«باید هم از عاشورا بترسند!»در ستون یادداشت اول خود به قلم حسین شمسیان به چاپ رساند:

«سلام ما را به امام برسانید و بگویید که ما عاشورایی جنگیدیم. احمد، حسین و محمد پریدند. خیلی از بچه‌ها شهید شدند. برای ما دعا کنید. شارژ بی‌سیم داره تموم می‌شه...» این آخرین مکالمه فرمانده پاکباز گردان حنظله با سردار شهید ابراهیم همت بود. مکالمه‌ای که بیش از گفت‌وگوی دو فرمانده نظامی از رازی پنهان و گوهری نهان در بین ملت و رزمندگان ما حکایت می‌کند. آن راز پنهان که دشمنان ما سال‌هاست در پی کشف آنند و البته هرگز راه به وادی آن نخواهند برد، «فرهنگ عاشورا» است. فرهنگی که پیامبر(ص)، امیرالمومنین(ع)، حضرت زهرا(س) و امام حسن(ع) مقدمات آن را فراهم کردند و امامان پس از امام حسین(ع) به ترویج و تبلیغ آن کمر همت بستند و آن را «الگو» و «اسوه» همه آزادیخواهان معرفی کردند. درباره عاشورا که دیروز در سراسر ایران اسلامی شاهد دلدادگی مردم به عاشوراآفرینان و بیعت برای ادامه راه آنها بودند، گفتنی است؛

 1- عاشورا، صرفا یک واقعه تاریخی نیست که عصر روز دهم محرم به پایان برسد. عاشورا فرهنگی است که با گذشت هزار و سیصد و هفتاد و سه سال از رخداد آن، روز به روز زنده‌تر و پویاتر می‌شود و برخلاف ظاهر آن که به شهادت امام حسین(ع) و یارانش و اسارت اهل بیت و خاندانش انجامید، از دل آن شکوفه‌های پیروزی نمایان شد و در اندک زمان، نهال تناوری شد که دودمان ظلم و ظالم را بر باد داد این فرهنگ پویا، نه تنها در زمان خود، که تاکنون و تا قیامت، الهام‌بخش مظلومان تاریخ است و به آنها درس جهاد، ایستادگی، نترسیدن از مرگ و فداکاری در راه عقیده می‌دهد و در این موضوع فرقی بین مسلمان و غیرمسلمان هم وجود ندارد و تعظیم بزرگانی غیرمسلمان به درس الهام‌بخش عاشورا و مکتب امام حسین(ع)، گواه این مدعاست.

2- اگر بپذیریم که عاشورا یک فرهنگ است نه یک قطعه تاریخی مطلق، نباید تردید کرد که از سوی مغرضان، معاندان و کینه‌توزان، در معرض تحریف و دست‌اندازی است و تاریخ به ما نشان می‌دهد که تلاش‌های زیادی در این راه صورت پذیرفته است. فراموش نکنیم که این تلاش‌ها، چیزی بجز سعی و کوششی است که از سوی حکام ظالم برای جدایی مردم از امام حسین(ع) و فراموش کردن آن رخداد عظیم است. در این تلاش‌ها، به ظاهر نهضت امام حسین(ع) نفی و انکار نمی‌شود، جلوی زیارت و اقامه عزا هم گرفته نمی‌شود اما تلاش می‌شود تا کارکرد اصلی انسان‌ساز آن خنثی و بی‌اثر شود و از آن پوسته‌ای بی‌حاصل و حداکثر مراسمی بی‌محتوا و بی‌ثمر باقی بماند.

3- دو انگیزه مهم و اساسی، عامل تلاش برای تحریف این رخداد عظیم الهی است. نخست ضدیت و عناد با اصل فرهنگ عاشورا که نماد آن حاکمان جائر و ظالم در طول تاریخ بوده و هستند. کسانی که بیم آن دارند عاشورای الهام‌بخش، توده‌های مردم مظلوم را بر علیه ظلم و جور آنها بشوراند و پادشاهی‌شان را براندازد. این دسته وقتی نمی‌توانند عاشورا را به طور کلی از صحنه زندگی و باور مردم حذف کنند، می‌کوشند آن رویداد عظیم را در حد یک سوگواره بدون محتوا تقلیل دهند تا خطری برای آنها نداشته باشد.

اما انگیزه دوم- که این روزها بیشتر دیده می‌شود- توجیه رفتار و اعمال خلاف موازین یک قوم یا گروه است. در این روش، تحریفگران به خوبی می‌دانند حرکات و رفتارشان کمترین نسبتی با آن قیام الهی ندارد و به جای تلاش برای اصلاح و تعالی خود و پشت کردن به منافع زودگذر دنیا، سعی در مصادره و تفسیر آن قیام نورانی می‌کنند! سخنانی را به امام حسین(ع) نسبت می‌دهند که ساحت مقدس حضرتش از آن بری است! دلایلی را برای قیام و حرکت حضرت بیان می‌کنند که صرفا و منحصرا به درد همان لحظه تاریخی می‌خورد و عملا در هیچ برهه دیگری از تاریخ کاربرد و فایده‌ای ندارد! و در نتیجه می‌کوشند عاشورا را به حرکتی یک‌بار مصرف تبدیل کنند که دیگر عصر و وقت آن گذشته و کسی نباید به فکر تکرار و احیای آن باشد! این تحریف البته با ظاهری تعظیم‌گر به ساحت شهیدان کربلا و سید و سالار آنان انجام می‌شود تا حساسیتی را برنیانگیزد!

4- تاریخ نشان داده آنان که به ساحت مقدس معصومین اسائه ادب کرده‌اند، همه و همه مصداق آیه دهم سوره روم هستند که می‌فرماید؛ «فرجام کار کسانی که اعمال بد و ناشایست مرتکب شدند به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به سخره گرفتند» و چون چنین‌اند، منشأ فکری مشترکی برای آنها می‌توان در نظر گرفت و در نتیجه می‌بینیم که تحریف‌ها در طول تاریخ یکسان بوده و فقط ادبیات آن تفاوت کرده است. برخی از مهمترین تحریف‌های دشمنان فرهنگ متعالی و الهی عاشورا را می‌توان اینگونه برشمرد:

الف: ادعای عاشقانه بودن حرکت امام حسین(ع) با هدف نفی عاقلانه بودن آن! و این در حالی است که «عشق» مبنای عاقلانه دارد و بدون درک عاقلانه جاذبه‌های معشوق، عشق واقعی به آن بی‌مفهوم و نشدنی است.

ب: برخی نیز اصرار داشته‌اند قیام اباعبدالله الحسین علیه السلام را به عنوان یک «الگوی» غیرقابل تکرار معرفی کنند که تاریخ مصرف آن منحصر به همان زمان وقوع بوده است. در این دیدگاه به تصریح و گاه به تلویح قیام عاشورا بیرون از دایره «عقل»! ارزیابی می‌شود!  و البته برای آن که این جسارت به ساحت مقدس سیدالشهدا(ع) آشکار نباشد، پوشش به ظاهر محترمانه «عشق» را بر آن می‌گذارند! گویی عاشقان همه بیرون از دایره عقل حرکت می‌کنند! القاکنندگان این دیدگاه، برای اثبات نظر انحرافی خود به روش امامان معصوم(ع) بعد از امام حسین علیه السلام استناد می‌کنند و روش و منش آن بزرگواران را اجتناب از قیام و به تعبیر عوامانه خود که نشانه ناآشنایی آنان با مفهوم «عقل» است، عاقلانه! معرفی می‌کنند!

تحریفگران در حالی این ادعا را مطرح می‌کنند که ائمه پس از امام حسین(ع) یکی پس از دیگری به گواهی مسلمات و محکمات تاریخی تنها و تنها بدین علت روشی جز روش عاشورایی سیدالشهدا(ع) را انتخاب کردند که یار و یاوری چون 72 تن اصحاب فداکار آن حضرت نداشتند و اگر داشتند، لحظه‌ای در قیام و خروج بر حاکمان ظالم تردید نمی‌کردند. به عنوان نمونه می‌توان به روایت مشهور و صحیحی درباره حضرت امام صادق(ع) استناد کرد آنگاه که «یکی از محبین آن حضرت با ادعای اینکه نیمی از مردم و حتی بیشتر از آن، یار فداکار و منتظر فرمان قیام هستند، به آن حضرت برای برپایی نهضتی عظیم اصرار کرد. حضرت در پاسخ وی تاکید فرمودند که بیش از 16 یا 17 یار پا به رکاب برای قیام ندارند.

امامانی که سالیان طولانی عمر پربرکتشان را در زندان خلفای ظالم گذراندند چه موقع فرصت و امکان قیام داشتند که آن را رد کرده و خانه‌نشینی و عافیت را انتخاب کرده‌اند!؟ و اگر حرف مدعیان درست باشد، چرا تمام امامان معصوم پس از امام حسین(ع) بی‌استثنا به شهادت رسیدند!؟ آیا می‌توان پذیرفت که آنها زندگی در سایه حاکم غاصب ظالم را پذیرفته‌ا‌ند، اما باز هم شهید شده‌اند؟! پاسخ این دروغ ننگین را امام حسین(ع) در بیانی رسا و بلیغ به بلندای تاریخ بیان داشته‌اند. آنجا که می‌فرمایند: «مثلی لا ابایع مثل یزید یعنی کسی همچون من و هرگز با کسی همچون یزید بیعت نمی‌کند.»

ج: نوع دیگری از این تحریف‌ها، تخفیف و کوچک شمردن این فرهنگ رهایی‌بخش و حیات‌آفرین به فرهنگی برای تخدیر جامعه و خالی کردن آن از روح حماسی و نجات‌بخشی آن است. با آنکه قیام عاشورا، قله بلندمرتبه و رفیع شجاعت، نترسیدن، تسلیم نشدن و سازش‌ناپذیری در برابر ظالمان و کافران است و پرچم بلندمرتبه و رفیع عزت نفس و رادمردی و پایمردی در راه عقیده و آرمان است. تحریفگران با همه وجود کوشیده‌اند آن را از این محتوای عظیم و نجات‌بخش خالی کنند. آنها با تأسی و تمسک مزورانه به فضلیت بی‌نظیر و بی‌بدیل گریه و بکاء بر سیدالشهدا(ع) ناجوانمردانه می‌کوشند این فضیلت را تنها ثمر آن قیام دانسته و روح آزادیخواهی و نجات‌بخشی را از آن بگیرند! اما چون جرات انکار صریح آن را ندارند، مزورانه وجه حماسی و سیاسی عاشورا را به مصلح و محی‌الدین اعصار، امام راحل عظیم‌الشأن منصوب می‌کنند و ادعا می‌کنند این امام خمینی(ره) بود که وجه حماسی به واقعه عاشورا بخشید و از آن برای پیشبرد انقلاب بهره برد! آنها حتی امام(ره) را هم توبه کرده از انتخاب آن راه معرفی می‌کنند و مدعی می‌شوند که او، اوایل عارفی مبارزه‌جو بود اما در اواخر عمرش، همچون امامان معصوم پس از سیدالشهدا(ع)، راه عقلانیت در پیش گرفت و تفقه را بر عرفان ترجیح داد!

این ادعا در حالی است که رهنمودها و نسخه‌های حضرت امام(ره) در واپسین ماه‌های حیات طیبه ایشان پاسخ دندان‌شکنی به اینگونه تحریف‌های دشمن‌پسند است.

حضرت امام در پیام تاریخی و الهی خود در موضوع پذیرش قطعنامه 598،  بر ضرورت جهاد همیشگی با دشمنان اسلام و استمرار خط کورناشدنی عاشورای حسینی تاکید می‌فرمایند؛  «امروز جهان تشنه فرهنگ اسلام ناب محمدی است و مسلمانان در یک تشکیلات بزرگ اسلامی، رونق و زرق و برق کاخ‌های سفید و سرخ را از بین خواهند برد. امروز خمینی آغوش و سینه خویش را برای تیرهای بلا و حوادث سخت و برابر همه توپ‌ها و موشک‌های دشمنان باز کرده است... من به صراحت اعلام می‌کنم جمهوری اسلامی ایران با تمام وجود برای احیای هویت اسلامی مسلمانان، در سراسر جهان سرمایه‌گذاری می‌کند و دلیلی هم ندارد که مسلمانان جهان را به پیروی از اصول تصاحب قدرت دعوت نکند...» چه کسی می‌تواند ادعا کند این سخنان که تنها یازده ماه پیش از عروج آسمانی امام راحل بیان شده، علامت تغییر مشی و مرام آن عزیز سفر کرده است!؟

و در خاتمه باید یادآور شد که آنچه دشمنان خارجی و جریانات منحرف و آلوده داخلی را به تحریف قیام عاشورا وادار کرده و می‌کند، نقش عظیم وگسترده آن در جهان کنونی است که همه جا عرصه را بر دیکتاتورهای دست‌نشانده و قدرت‌های استکباری تنگ کرده است.

ستون یادداشت روزنامه حمایت به مطلبی با عنوان«وحشت تکفیری‌ها از عاشورا»نوشته شده توسط  دکتر صادق کوشکی اختصاص یافت:

 این روزها و در ایام سوگواری حضرت اباعبدالله (ع) در سراسر جهان اسلام همه مسلمان اعم از شیعه و سنی یاد و خاطره آن قیام تاریخی را گرامی می‌دارند و برای این واقعه عظیم، مجالس و مراسمات با شکوهی را ترتیب می دهند. در این بین ما شاهد تحرکاتی بسیار مشکوک در سرکوب بی‌سابقه عزاداری سید الشهدا (ع) در بعضی کشورها از جمله، عربستان، بحرین، کشمیر هند و نیجریه هستیم و بعضی خبرهای ناگوار درباره اعلام روز عاشورا به عنوان روز شادی توسط تروریست های تکفیری به گوش می‌رسد. اگر بخواهیم قطعات این پازل نه چندان ناآشنا را در کنار یکدیگر قرار دهیم به این نتیجه می رسیم که پس از موفقیت انقلاب اسلامی در مبارزه با جهان استکبار و رژیم صهیونیستی، طرح آمریکا و متحدینش برای مقابله با انقلاب اسلامی، از تقابل رویارو به جنگ نیابتی تغییر شکل پیدا کرده است. به خصوص در دو سال اخیر شاهد این معنا هستیم که جنگی نیابتی از سوی سعودی ها و مرتجعین دیگر منطقه با حمایت کشورهای عربی و برخی از رژیم های وابسته، به نیابت از آمریکا و اسرائیل علیه انقلاب اسلامی و تفکر آن شکل گرفته است. در واقع آنچه که امروز در سوریه شاهدیم، آنچه که در عراق نظاره گریم، آنچه که در تهاجم نیروهای تکفیری به لبنان و مناطق شیعه نشین آن و نیز سرکوب هایی که در ایام اخیر در بحرین، در حمله به حسینیه عزاداران در عربستان اتفاق افتاد، در واقع یک جنگ نیابتی است. از آنجا که صهیونیست ها و آمریکا، نه امکان تهاجم به انقلاب اسلامی و هواداران تفکرش و نه توان ضربه زدن مستقیم به آن را دارند و از سوی دیگر لطمات زیادی از تفکر شیعی و دوستداران آن در سراسر دنیا خورده اند، این ماموریت را به وهابیون، دولت سعودی و کشورهای مرتجع منطقه واگذار نمودند تا هزینه های کمتری را متحمل شوند. آنان هم عملاً چشم بسته با پول، امکانات و نیروی انسانی خود به جای آمریکا و اسرائیل علیه انقلاب اسلامی و تفکر اسلام ناب وارد یک جنگ تروریستی تمام عیار شدند. این جنگ نیابتی یاد شده به این شکل انجام می شود که به جای حضور مستقیم نظامی دشمن برای مقابله با سربازان انقلاب اسلامی و تفکر ناب شیعی و تحمل هزینه ها و خسارات از سوی آنان، انتقال هزینه ها و خسارات سرسام آور آن به بخش های دیگر جهان اسلام برنامه ریزی شده است. سعودی ها و وابستگان فکری آنان یعنی تکفیری ها و وهابیون که می توانستند و می توانند بخش مهمی از جهان اسلامی باشند، متاسفانه با این تفکر انحرافی، به یک بخش فاسد و منحرف از آن تبدیل شده اند و بدون آینده نگری درباره هزینه های، فکری، مادی، انسانی و اقتصادی آن، با حاتم بخشی آن را صرف جنگ و دشمنی علیه اسلام ناب  می نمایند. باید توجه داشت آنچه برای جدی تر جلوه دادن این نبرد نیابتی از اهمیت بالا و شایان توجهی برخوردار است، صف بندی ها و تحریک احساسات مذهبی می باشد.

هنگامی که عده ای با حمایت دولت سعودی به حسینیه شیعیان آنهم در هنگام عزاداری روز عاشورا حمله می کنند و تعدادی را شهید می نمایند، یا هنگامی که دولت آل خلیفه رسماً شیعیان را سرکوب می کند و این عمل به نوعی توسط دولت های مرتجع منطقه تکرار می شود، متذکر این نکته می شویم که قرار است به قدری گستاخی ها بالا گرفته و تشدید شوند تا شیعیان ناگزیر به پاسخ خشونت آمیز گردند.

 ورود شیعیان به این ورطه هولناک که متاسفانه در گذشته به وسیله عناصر خودسر، نفوذی و یا معتقدین ساده لوح در مقابل تعدی ها و خشونت های طرف مقابل انجام شده است، عملاً این جنگ را بین بخش های مختلف جهان اسلام به جنگی مغلوبه بدل نمود و در نتیجه صهیونیست ها و آمریکا می توانند با خیالی آسوده و در کمال امنیت این نبرد درونی و خانگی را مشاهده و از اینکه مسلمانان یکدیگر را با هزینه و نیروی داخلی به دست خود به قتل رسانده و جهان اسلام را به سمت استهلاک و فرسایش سوق می دهند، احساس رضایت کنند. نمونه بارز این خوشحالی و مسرت را در سخنان «بنیامین نتانیاهو» می توان دید؛ آنجا که آمریکا را از جنگ علیه داعش برحذر داشت و تصریح کرد هر آنچه از مسلمانان شیعه و سنی در این جنگ کشته شوند به نفع ماست و برای هر دو طرف آرزوی موفقیت کامل نمود!این اتفاق، بسیار گزینه مطلوبی است و به همین دلیل آنان به دولت سعودی و تفکر وهابیت، این دستور صریح را داده اند که هر قدر ممکن است باید به مقدسات شیعه برای دریافت پاسخ خشونت آمیز آنان و شعله ور کردن جنگ داخلی در جهان اسلام توهین کرد. در چنین شرایطی است که همه مسلمانان به خصوص شیعیان، مسئولیت جدی و سنگینی بر عهده دارند و آن عبارتست از حفظ هوشیاری کامل و اجتناب از گرفتاری در گرداب جنگ داخلی جهان اسلام. همه مسلمانان و به خصوص شیعیان باید این سخن گوهربار رهبر معظم انقلاب را همواره باید به یاد داشته باشند که فرمودند: «هرکسی به اسلام پایبند است و حاکمیت قرآن را قبول دارد چه شیعه باشد چه سنی، باید آگاه باشد که سیاست‌های آمریکایی – صهیونیستی، دشمن واقعی و اصلی اسلام و مسلمانان است» و دشمن اصلی را کماکان صهیونیسم جهانی و آمریکا بدانند. 


مهدی یار احمدی خراسانی ستون یادداشت روز،روزنامه خراسان را به مطلبی با عنوان«محرم و صفر چگونه اسلام را زنده نگه داشته است؟»اختصاص داده است:

اگر نگوییم بهترین باید بگوییم یکی از بهترین کلام هایی که در کوتاه ترین حد ممکن اثرات و برکات قیام سرخ اباعبدا... الحسین علیه السلام و یاران فداکارشان را برای کل تاریخ تفسیر می کند جمله معروف امام خمینی(ره) است که فرمود: «این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است». هر ساله با فرارسیدن ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان انسان می تواند با چشم خود تفسیر عملی این جمله را در نقاط مختلف جهان به نظاره بنشیند. اتفاق مهمی که قرن ها در طول تاریخ و در هر ازمنه و امکنه ای وجود داشته و مردم برای اعتلای نام حسین(ع) و یارانش دست از پا نشناخته و شور و اشتیاقی وصف ناشدنی داشته اند. اما به راستی چگونه می توان عمق آن را نیز با تمام وجود درک کرد و معنا بخشید؟ بی شک آن چه بیشتر در مرئی و منظر انسان در محرم و صفر قرار می گیرد تجلی شور و اشتیاق حسینی است که در وجود همه آزادگان و آزاد اندیشان جهان جوشش می کند که در واقع این همان؛ «خون سیدالشهداست که خون همه ملت های جهان را به جوش می آورد». اما ورای این شور و هیجان بدون شک شعوری است که هر ساله در محرم و صفر تعالی یافته و انشاء ا... در زمان ظهور منتقم دشت کربلا به اوج شکوفایی خود می رسد. بر این اساس برخی از مبانی محرم و صفر که سبب زنده نگه داشتن اسلام گردیده است در سه محور به شرح زیر بیان می گردد:

تجلی اصول دین: محرم و صفر موسم یادآوری قیام حسینی است که در آن تجلی اصول دین خدا صورت پذیرفته است. لذا بازخوانی آن عامل مهمی برای زنده نگه داشتن و حیات مستمر اسلام می گردد. آنجا که امام معصوم عشق به خدا را جایگزین همه دوست داشتنی های بی ارزش دنیایی می کند عملاً به توحید و وحدانیت خدا شهادت می دهد، و یا با ترجیح آخرت بر دنیا اهمیت معاد را نشان می دهد، و یا با جدا کردن حق از باطل عدالت را جلوه ای دوباره می بخشد، و قصد خود را از قیام احیای سنت جدش و مرام پدرش می خواند تا امر نبوت و امامت نیز تحقق و تداوم یابد، این ها همه و همه گوشه ای از تجلی اصول دین در مکتب الهی امام حسین(ع) می باشد.

احیای فروع دین: محرم و صفر زمان مرور کردن و اقامه مرام و مسلک امام معصوم(ع) در احیای فروع دین است. همان جا که حضرت برای تبیین واقعیت دین در روز عرفه حج را رها نمود و به طرف کوفه رفت تا برای تولای "خدا، پیامبر اعظم(ص) و پدر بزرگوارش" و همچنین تبری از دشمنان ایشان دست به جهاد زده تا معارف و ارزش های اسلامی را از طریق به پا داشتن امر به معروف و نهی از منکر زنده نماید. امام حسین علیه السلام در بحبوحه جنگ دست از پیکار می کشد و به نماز می ایستد تا بگوید نماز پایه و ستون اصلی دین است. ایشان دشمنان خدا را که در برابرش صف آرایی نموده اند کسانی می خواند که شکمشان از حرام پرگشته، حق خدا، امام معصوم و بیت المال را نپرداخته و به فساد و تباهی خو کرده اند.

تازه کردن ارزش های انسانی و اسلامی: قیام سرخ حضرت سیدالشهدا علیه السلام فرای مسائل و مفاهیم دینی که در بطن خود دارد مشتمل بر معارف بزرگ انسانیت و آزادگی است. از این رو امام خطاب به دشمن و طاغوت زمان خود که به اصول و فروع دین وفادار نیست می فرماید: «اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید». حادثه کربلا سرشار از مفاهیم بزرگ انسانی همچون؛ مجاهدت، شهادت، وفاداری، حیا، عزت نفس، گذشت، شرافت، فداکاری و... است. لذا زمانی که در اثنای مجالس پر شور محرم و صفر طی دو ماه ذکر مناقب و مصائب اهل بیت علیهم السلام مکرر و مرتب این آموزه ها که مطابق فطرت آدمی است تبلیغ و ترویج می شود با روح همه انسان ها ارتباط معنا داری پیدا می کند و انسانیت را معنایی دوباره می بخشد و از این طریق مفاهیم انسانی که دین بدان تأکید و توجه دارد در جامعه نشر یافته و سبب تازه گردانی و جاودانگی ارزش های اسلامی می شود.

سخن پایانی اینکه بعد از واقعه عاشورا تا به امروز بارها و بارها طاغوت و طاغوتیان زمان بر آن بوده اند که نام حضرت اباعبدا... الحسین(ع) و نهضت جاویدان ایشان را از بین برده و از لوح زمان پاک نمایند. لذا گاهی بر ویرانی قبر مطهر امام عزم کرده اند، یا به امام دروغ نسبت داده و سعی بر تحریف واقعیات حادثه کربلا داشته اند، در دوره ای به دنبال شخم زدن و زراعت در مرقد مطهر امام بوده و در ادوار دیگر جنایات ابلهانه بی شماری از این دست را رقم زده اند. جنایاتی که حتی قرن ها بعد و تا به امروز نیز ادامه داشته است. تا جایی که گروهی از وهابیون و وارثان واقعی مردمان عصر جاهلیت روز عاشورا را روی در و دیوار شهرهای تحت سیطره خود «یوم الفرح و السرور» تبلیغ می کنند و یااینکه عَلَم یزیدیان امروز بر دوش شیاطین داعش است به گمان آنکه بتوانند لکه ننگی که از حادثه کربلا بر پیشانی قدمای هم سلف آنها حک شده است پاک نموده و یا به خیال باطل خود اسم و رسم حسین(ع) را بر اندازند. غافل از آنکه؛ دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نگشت/آن جلوه که فانی نشود نور خداست.

سيد مسعود علوی ستون سرمقاله روزنامه رسالت را به مطلبی با عنوان«شراره جاويدان عشق عاشورا»اختصاص داد که در ادامه میخوانید:

از شگفتی‌های بی‌نظیر محرم، خیزش خود جوش عموم مردم برای قرار گرفتن در مدار حضرت اباعبدالله علیه السلام است كه محتشم در شعر معروف خود، به زیبایی آن را توصیف كرده است، مشعل فروزانی كه منشاء بصیرت، عبرت و مقاومت بسیاری از مسلمانان شد. زور مداران نیرنگ باز اموی، عباسی و بعثی، وهابی و آمریكایی كه خاموش كردن آن را خارج از توان خود یافتند، تلاش كردند آن را كمرنگ كنند و از اهداف عمیق فرهنگی، اجتماعی و سیاسی و تربیتی تهی سازند.

اما بسیار بودند افراد بصیری كه برای ابراز مودت به آن حضرت به تعظیم شعائر محرم و حضور در مجالس عزاداری بسنده نكردند و در عصر خود با مقاومت در برابر تهدید و زندان و شكنجه طاغوت زندگیشان را حسینی ترسیم كردند و آنگاه كه پرچم انقلاب اسلامی برافراشته شد با حضور در همه عرصه‌های خطر، تا پای جان به دفاع از آن پرداختند و برای تحقق مواضع، افكار و آرمان‌های امام (ع) و فلسفه قیام عاشورا كه فرمودند: الا ترون ان الحق لایعمل به و ان الباطل لایتناهی عنه... آیا نمی‌بینید كه به حق عمل نمی‌شود؟ و از باطل نهی نمی‌گردد...؟! همه تلاششان را بكار گرفتند تا شاید بتوانند جامعه خود را آنگونه كه امام (ع) می‌پسندند، بنا سازند. حضرت به بیان دیگری دلیل قیام خود را امر به معروف و نهی از منكر و حركت در مسیر پیامبراكرم (ص) و امیرالمومنین (ع) می‌فرمایند.(1)آنگونه كه در آیه 104 سوره آل‌عمران امر شده است باید گروهی پیشگام شوند و مردم را به خیر و سپس به كارهای شناخته شده فرا بخوانند و از كارهای ناشناخته بازدارند، اینها همان رستگاران واقعی هستند.اگر در مجالس ماه محرم اضافه بر عزاداری و اظهار مودت به معارف قرآن و عترت ، به فلسفه قیام حضرت اباعبدالله الحسین (ع) توجه شود و راه‌های تحقق آرمان‌های آن حضرت و اصلاح سبك زندگی (2) تبیین گردد به بیراهه نرفته‌ایم.

دانش و تجربه و عقل بشری، و قبل از آن تعالیم آسمانی و راهنمایی پیامبران موید اقدامات پیشگیرانه برای حفظ سلامت روحانی و جسمانی انسان‌ها است تا گرفتار آسیب‌ها و بیماری‌ها نشوند و آرامش و امنیت را از دست ندهند.

در بسیاری از كشورها اینگونه است كه از سرمایه‌گذاری‌های پیشگیرانه در نظام تعلیم و تربیت و تقویت حفاظت اجتماعی دریغ می‌كنند اما حاضرند چند برابر آن را برای توسعه پلیس و زندان‌ها و مقابله با اعتیاد و قاچاق مواد مخدر و فساد و فحشا و كنترل و دستگیری و نگهداری مجرمان و مراقبت خانواده‌های سرپرست از دست داده و"بزهكارپرور" و توسعه مراكز درمانی و خدمات مشاوره به آسیب‌دیدگان فرهنگی، اجتماعی و رسیدگی به میلیون‌ها پرونده دعاوی در محاكم قضائی، هزینه كنند و در عین حال شاهد عدم توقف آن باشند.

در كشور ما با استفاده از آموزه‌های اسلامی و بهره‌گیری از فلسفه قیام حضرت اباعبدالله‌الحسین (ع) و نهضت عاشورا و برای تحقق وظیفه خطیر دعوت به خیر و امر به معروف و نهی از منكر، از سال‌ها قبل تلاش‌های خیرخواهانه‌ای صورت گرفته است اما قوام و دوام و سامان‌یافتگی این تلاش‌ها نیازمند «قانون» است تا ضمن تعریف ماهوی، به بیان حدود و كیفیت و شرایط اجرا بپردازد.

وضع قانون جامع و شفاف موجب ارائه تعریف واحد از موضوع و تقسیم وظایف بین مردم و دولت و نهادهای مردمی و قوای سه‌گانه و وحدت رویه انتظامی و قضائی و تعریف نظام ارزیابی و نظارتی می‌گردد و زمینه اقبال عمومی و مشاركت‌ همگانی را نیز فراهم می‌آورد. در این صورت نه تنها دغدغه‌ای برای برخورد سلیقه‌ای با این موضوع پیش نخواهد آمد كه همین قانون اگر به درستی اجرا شود موجب احساس امنیت و آرامش خواهد گردید و سلامت اجتماعی و كاهش آسیب‌ها و جرائم را به دنبال خواهد آورد و هزینه‌های سرسام‌آور مقابله و نگهداشت مجرمان و "همسان‌پروری"آنان در زندان را كاهش خواهد داد و با بسیاری از آسیب‌ها مثل از هم پاشیدگی خانواده‌ها و آمار روز افزون طلاق مقابله خواهد كرد.

اقدام برای درخواست قانون‌گذاری در مورد امر به معروف و نهی از منكر به دلیل ضرورت تعریف ساز و كار اجرا بعهده قوه مجریه است و در سال‌های گذشته بارها از دولت درخواست گردید كه لایحه آن را تهیه و به مجلس ارائه نماید. با توجه به تصریح اصل هشتم قانون اساسی در مورد تعیین شرایط، حدود و كیفیت اجرا توسط «قانون» و تاخیر غیرموجه قوه مجریه در 35 سال گذشته، مجلس شورای اسلامی ناگزیر گردید با همكاری ستاد احیاء، مبادرت به تهیه طرح در این زمینه نماید. این تقدّم شایسته تقدیر است و مجلس محترم را در فهرست گروه پیشگام قرار می‌دهد كه در آیه شریفه 104 سوره آل‌عمران به آن تاكید شده است و این اقدام در آستانه ماه محرم و هفته امر به معروف و نهی از منكر الهام‌بخش بخش تاسی به سیره حضرت اباعبدالله‌الحسین (ع) در اهتمام به حفاظت و بهداشت اجتماعی و فرهنگی از طریق این فریضه اسلامی است. چقدر پسندیده بود مبادرت به این «عمل صالح» از سوی قوه مجریه آغاز می‌شد و حضور «روحانی» دولت نیز در جامعه احساس می‌گردید.

محمل تراشی برای فتنه انگیزی و دامن زدن به ناامنی از سوی بدخواهان این ملت و نسبت دادن آن به نیروهای مومن و فریضه امر به معروف و نهی از منكر و فرستادن آتش تهیه برای «بحران‌سازی» از سوی رسانه‌هایی مثل بی‌بی‌سی و العربیه و وی اوای(كه با حمایت بی‌دریغ خود از جنایتكار بزرگ تهاجم به غزه و جلادان كودك‌كش آنان در سوریه و عراق، رسوایی و بدنامی خود را به اوج رساندند) از روش‌های كهنه و نخ‌نمایی است كه نمی‌تواند موجب فریب ملتی رشید گردد و نه تنها رجال «حقوق‌دان» كه افراد عادی هم هیزمی برای آتش آنان تدارك نخواهند كرد.

اكنون كه مجلس شورای اسلامی پیشگام تهیه و تصویب این قانون شده است و مراحلی از كار را نیز پیش برده است، شایسته است حداكثر بهره‌گیری از ملاحظات و تجارب دستگاه‌های ذیربط خصوصا قوه قضائیه و مجریه و نیروی انتظامی و نهادهای فعال مردمی به عمل آید.
این طرح كه در سه بخش مهم، وظایف مردم نسبت به مردم، مردم نسبت به دولت و دولت نسبت به مردم در دست بررسی است، نباید به معنای كاهش جنبه همگانی اجرای این فریضه تلقی شود. اینگونه نیست كه عده‌ای آمر و عده‌ای مامور باشند. همه مسئولیت دارند به فرموده پیامبر اكرم (ص): كلكم راع و كلكم مسئول عن رعیته (همه شما سرپرست و مسئول هستید و درباره زیردستان نیز مورد سئوال واقع می‌شوید.)

ازمسائلی که تاثیرفوق العاده ای درهمکاری ومشارکت عموم مردم دارد،"نحوه نگرش"به موضوع است.واقعیت این است که درگذشته رسانه های مخالف ومعاند درتبلیغات سلبی خودنسبت به این فریضه و بزرگ‌نمایی اشكالات احتمالی در عرصه اقدام، یا نسبت دادن مسائل نادرست، بسیار گسترده‌تر از تبلیغ ایجابی نهادها و رسانه‌های موافق، ظاهر شدند.

از اقداماتی كه برای همراهی افكار عمومی نسبت به این موضوع لازم است صورت پذیرد، تبیین آن و رفع برخی ابهام‌ها و شبهات است. بعنوان نمونه: انحصار منكر به یكی دو موضوع و غفلت از مصادیق دیگری كه  چه بسا مهم‌تر و دارای تاثیر اجتماعی بیشتر است و ترجیح نهی از منكر بر امر به معروف و دعوت به خیر، و مغایرت در رفتار وگفتارو سبك زندگی برخی دولتمردان وعدم رعایت عدالت، زمینه بی‌رغبتی در مشاركت عمومی را فراهم می‌سازد.

چه اشكالی دارد در رویکرد جدید، امر به معروف و نهی از منكر از دولت و مدیران دولتی آغاز شود آنجا كه اقدام شایسته‌ای از جمله برخی از قانون‌ها معطل مانده‌اند و هنوز در مورد آنها اقدام نشده است! مثل قانون تسهیل ازدواج جوانان مصوب سال 84 مجلس شورای اسلامی كه دولت قبلی و دولت فعلی آیین‌نامه آن را تصویب نكرده و همچنان آن را مسكوت گذاشته‌اند!( و لذا عوامل دیگری در جهت «تسهیل طلاق»! فعال گردیده است!).

یا مثل استدعا از مردم برای انصراف از دریافت یارانه‌ها با اعلام جدی بودن حذف یارانه همه افراد متمكن و بكارگیری همه ظرفیت‌ها برای جلب اعتماد مردم، از رجال ارجمند حوزه‌های علمیه تا هزینه نادرست اعتماد مردم به رسانه ملی و سپس ادامه دادن پرداخت یارانه به افراد متمكنی كه انصراف ندادند! و مجازات كسانی كه با صداقت دست نیاز دولت را كه به سویشان دراز شده بود فشردند وحذف یارانه آنها! ومنصرف کردن آنان ازرفتارمجددصادقانه بادولت !

ادعای "اعتدال" از یكسو و سپردن برخی مناصب به افراد موثر فتنه 88 از سوی دیگر و.... ازمصادیق نیازدولت به امر به معروف و نهی ازمنکراست.

مجلس شورای اسلامی در تنظیم قانون جدید، كاركرد ستادها و نهادهای متصدی ساماندهی اجرای این فریضه و علل ناكارآمدی آنان را در
همگانی كردن موضوع مورد ارزیابی و تحلیل قرار دهد تا بتواند انگیزه‌سازی برای مشاركت فراگیر رانیز تدبیر نماید.از جمله آن، ضرورت حمایت انتظامی و قضائی از آمران به معروف و ناهیان از منكر و تعریف سازمان و مرجع مشخص برای تولیت این فریضه الهی و اهتمام برای ارتقاء آگاهی‌های عمومی در این زمینه و ارائه آموزش‌های لازم و حتی خدمات مشاوره حقوقی و قضائی رایگان است.

براساس همین قانون شرایطی فراهم شودتا قوه‌قضائیه با تعریف شعب ویژه و آموزش قضات، حضوروظهوری جدی‌تر و موثرتر از گذشته ارائه نماید. در گذشته وظایف قاضی و محتسب و داروغه تفكیك شده بود و هركدام وظیفه خود را انجام می‌دادند. در تفكیك وظایف آنان ملاحظاتی وجود داشت كه قابل تامل و بهره‌گیری است.

از عوامل موثر در همراهی افكار عمومی و همكاری و مشاركت همگانی،ضرورت معروف باقی ماندن معروف‌ها و منكر باقی‌ماندن منكرها است. آنچه كه تكلیف شده است امر به معروف و نهی از منكر است نه امر به واجب و نهی از حرام. یعنی اگر مسئله‌ای در نگرش مردم مذموم بود نهی از آن كار دشواری نیست و اگر پسندیده و پذیرفته بود امر به آن سخت نیست و امر به معروف و نهی از منكر در شرایطی مطلوب و هموار، صورت می‌گیرد.

اما اگر در اثر غفلت، به تدریج برخی معروف‌ها منكر و منكرها معروف تلقی شدند آیا شرایط برای امر به معروف و نهی از منكر آماده است یا اول باید جهاد دیگری صورت گیرد وفهم اجتماعی و ماهیت مسائل یكسان گردد؟

وقتی اكثر رسانه‌های ما زنان مجرم و معتاد و آدمكش را با چادر و مقنعه مشكی نشان می‌دادند و آقایان مجرم و جنایتكار و زورگیر و آدمكش نیز در هیئت افراد مذهبی به تصویر كشیده می‌شوند آیا دیگر چنین پوشش و چنین هیئتی معروف تلقی می‌شود كه بتوان به آن امر كرد؟!
همین مجلات وقتی در كنار دكه‌های مطبوعاتی می‌ایستی و به روی جلد آنها نگاه می‌كنی، با شخصیت‌پردازی و درشت‌نمایی‌ها و "الگوسازی‌های معكوس" خود سبك زندگی غیرایرانی و غیراسلامی را ترویج می کنند، آن یكی نمادهای معروف را منكر، و این یكی نمادهای منكر را معروف قلمداد می‌كند و وزارت "فرهنگ" و "ارشاد" هم وقتی مساعدت مالی می‌كند سهم بیشتری برای آنها كنار می‌گذارد چون محل مصرف سعه صدر را هم درست در «محدوده مرزبانی فرهنگی» به صواب می‌داند! مانندمحدوده ای که درواقعه"اُحُد"هم مورد تسامح واقع گردید! وشدآنچه شد!

یا در آن فیلم و این سریال، نادیده گرفتن حریم‌ها و عادی‌سازی  اختلا‌ط های غیرضروری و نگاه‌های ممنوع، ارزش‌گذاری معكوس می‌شوند... اینها نمونه‌هایی كوچك از تغافل‌ها و تجاهل‌هایی هستند كه معروف‌ها را منكر و منكرها را معروف قلمداد می‌كنند!

توجه به ملاحظات آغازآیه 104سوره آل عمران مبنی برتقدم دعوت به خیروفعال شدن گروه پیشگام دراجرای این فریضه نیز بسترمناسبی رابرای همراهی افکارعمومی ومشارکت فراگیرفراهم می نماید. براساس روایات اگرفراخوان عملی صورت گیردومردم شایستگی های رفتاری وپایبندبودن آنهابه ارزشهای اخلاقی ودینی وعمل به خیرراببینندبیشتراقبال می کنندضمن اینکه دوام درعمل به خیرموجب فاصله گرفتن ازشرومنکرمی گرددوعملاکاربردنهی ازمنکررا به حداقل می رساند.(3)

قانون جدید می تواندملاحظات مربوط به همراهی افکارعمومی را به عنوان مقدمه لازم برای اجرای فریضتین مورد محاسبه قرار داده وبرای آن چاره‌اندیشی كند.

بدیهی است همه این ناهمواری‌ها را خداوند متعال می‌تواند به اراده‌ای و اشاره‌ای هموار سازد اما اینها را پیش روی مدعیان مودت و محبت به خود و اولیای خود قرار داده است تا صداقت آنها را در ادعاهایشان بیازماید (4). و لذا به این مسئله به عنوان یك جهاد بزرگ فرهنگی اجتماعی و زمینه عبور افتخارآمیز از آزمون‌های پیش رو می‌نگریم.

اگر برای تحقق آرمان حضرت اباعبدالله‌الحسین (ع) در جهت احیاء و فراگیر نمودن این فریضه توفیق یابیم می‌توانیم مدعی «قدم صدق»ی باشیم كه در زیارت عاشورا، دو بار ثبات قدم در آن را از خداوند مسئلت می‌كنیم.

پی‌نوشت‌ها:

1- قال الحسین (ع): انی لم اخرج اشرا و لابطرا و لامفسدا و لاظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی صلی‌الله علیه و آله وسلم ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنكر و اسیر بسیره جدی و ابی علی بن ابی طالب علیه‌السلام. مقتل خوارزمی جلد 1 صفحه 188.
2- اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد(ص)- زیارت عاشورا
3- قال الصادق(ع):کونوادعاه الناس الی انفسکم بغیرالسنتکم یعنی باعمالکم واخلاقکم وورعکم فان الناظرالیها یطلب المتابعه لکم(شرح اصول كافی جلد 8 صفحه 237).
ودرحدیثی دیگر:......ومن المداومه علی الخیرکراهیه الشرومن کراهیه الشرطاعه الناصح........(تحف العقول صفحه 15)
4- قرآن كریم: احسب الناس ان یتركوا ان یقولوا آمنا و هم لایفتنون. و لقد فتنا الذین من قبلهم فلیعلمن الله الذین صدقوا و لیعلمن الكاذبین. سوره عنكبوت آیه 2 و 3

« ضرورت ساماندهی مؤسسات اعتباری»عنوانی است که روزنامه جمهوری اسلامی در ستون سرمقاله خود به چاپ رساند:

اعلام فهرست مؤسسات اعتباری مورد تأیید بانك مركزی برای چندمین بار طی سال‌های اخیر موضوع این مؤسسات و شیوه برخورد بانك مركزی با آن‌ها را در كانون توجه قرار داده است.

بانك مركزی از اواسط دولت دهم، ساماندهی شرایط بازار غیرمتشكل پولی را در دستور كار خود قرار داد. این تصمیم ازآن رو به یكی از اولویت‌های نهاد ناظر پولی تبدیل شده بود كه در آن مقطع زمانی بالغ بر یازده هزار تعاونی اعتبار آزاد بدون كمترین نظارت و فارغ از هر قاعده‌ای در كشور فعالیت می‌كردند. این تعداد عجیب تعاونی‌های اعتبار آزاد كه تنها با اخذ یك مجوز ساده از وزارت تعاون و دریافت تأییدیه اداره اماكن نیروی انتظامی خود را قانونی و رسمی می‌دانستند، بالغ بر چندین هزار میلیارد تومان از نقدینگی وقت كشور را در اختیار داشتند آن هم درحالی كه بانك مركزی به عنوان مسئول حفظ ارزش پول ملی هیچ‌گونه اشراف و دسترسی به این مقدار نقدینگی و شیوه چرخش آن نداشت.

این دلیل و مجموعه‌ای از دلائل دیگر باعث شد بانك مركزی ساماندهی این تعاونی‌ها را در دستور كار خود قرار دهد. با شروع اقدامات بانك مركزی مشخص شد تعدادی از این تعاونی‌ها و مؤسسات اعتباری از حمایت برخی از اشخاص حقیقی و حقوقی خاص برخوردارند و حتی در برخی موارد پای مسئولان دولتی و نمایندگان وقت مجلس شورای اسلامی هم به صورت غیرمستقیم در میان است. همین انتسابات و ارتباطات، ساماندهی را با دست‌اندازی‌های فراوانی مواجه كرد. این مشكلات اكنون نیز، كه تقریباً تمامی این مؤسسات تعیین تكلیف شده‌اند و تنها چند مؤسسه اعتباری همچنان در گیرودار دریافت مجوز مؤسسه اعتباری مورد تأیید بانك مركزی هستند، كم و بیش وجود دارد.

بانك مركزی طی دو سال اخیر بارها نسبت به عدم تمكین این مؤسسات به قواعد و استانداردهای قانونی لازم و تعیین شده هشدار داده و از مردم هم خواسته است تا در این مؤسسات سپرده‌گذاری نكنند.

با این حال، این مؤسسات به كار خود ادامه می‌دهند و جامعه هم چندان توجهی به هشدارها نمی‌كند. نكته تأسف بارتر این است كه این مؤسسات هر بار كه نامشان در میان فهرست مؤسسات مورد تأیید بانك مركزی به چشم نمی‌خورد، نرخ سود سپرده‌های خود را بالاتر می‌برند و با شرایطی آسان‌تر و البته پرریسك‌تر نسبت به پرداخت تسهیلات اقدام می‌كنند! بانك مركزی هم در قبال این رفتار قانون شكنانه، عكس العمل روشنی نشان نمی‌دهد.

ادامه چنین رفت و برگشت‌هایی البته چند پیامد منفی به دنبال دارد؛ از جمله اینكه هیمنه و اقتدار نهاد ناظر پولی كشور دچار خدشه می‌شود مسئولان بانك مركزی به ویژه در دولت یازدهم بارها تأكید كرده‌اند كه برای پرهیز از ایجاد تنش و اضطراب در جامعه، اقدامات خود را برای برخورد با این چند مؤسسه علنی نمی‌كنند ولی پیگیری‌های لازم را نیز انجام می‌دهند. اگرچه این دغدغه بانك مركزی هم در خور تقدیر است ولی باید به این مهم نیز توجه داشت كه ادامه فعالیت این قبیل مؤسسات پس از تذكرات و هشدارهای مكرر بانك مركزی، در نگاه مردم به انفعال و عدم قاطعیت بانك مركزی تعبیر می‌شود. از این رو به نظر می‌رسد مسئولان كشور اعم از مدیران بانك مركزی و سایر مسئولان باید در عین حفظ آرامش فضای حاكم بر اقتصاد كشور، مجموعه اقدامات و روش‌هایی را برای تعیین تكلیف نهایی این مؤسسات در دستور قرار دهند تا بیش از این شاهد ادامه فعالیت این نهادها نباشیم.

مطلبی که روزنامه ی دنیای اقتصاد در ستون سرمقاله خود با عنوان«کم ‌توجهی به سرمایه ملی پیمانکاری»و به قلم دکتر پویا ناظران به چاپ رساند به شرح زیر است:

اقتصاددانان دو دسته کارکرد برای نهادهای عمومی قائل هستند که یکی در قالب سیاست‌های بودجه‌ای نمود پیدا می‌کند و دیگری در قالب سیاست‌های پولی. هدف اصلی سیاست‌های بودجه‌ای تامین کالاهای مشاع است؛ چون ارتش، پلیس، راه عبور و مرور، فضای سبز و از این قبیل. در اعتقاد کینزی، زمانی که به‌علت یک شوک اقتصادی موقتا ظرفیت خالی در بخش خصوصی ایجاد شده، دولت باید تا رفع شوک این ظرفیت را با تعریف پروژه‌های جدید در بودجه و تخصیص آن به پیمانکاران خصوصی پر کند. کارکرد دوم که سیاست‌های پولی است در جهت کنترل تورم به‌وسیله کنترل پول در گردش است که توسط بانک مرکزی اجرا می‌شود‌. چه با هدف پر کردن ظرفیت‌های خالی، چه با هدف تولید محصولات مشاع، دولت به پیمانکاران خصوصی برای اجرای سیاست‌های بودجه‌ای متکی است.

این پیمانکاران در طول سال‌های متمادی و با صرف هزینه‌های بسیار شکل گرفته‌اند. اینان هم در اشتغال‌زایی، هم در تولید ارزش افزوده و هم در کاهش هزینه‌های ارزی نقش بسزایی ایفا می‌کنند‌. نوعا سرمایه‌های ملی اند و اگر آفتی به‌جان اینان بیفتد نفع همه ما ایجاب می‌کند که کمکشان کنیم و امروز آفت عدم وصول مطالبات از خزانه دولت به‌جان پیمانکاران افتاده؛ از نفت و نیرو تا راه و ساختمان.از زمان هدفمندسازی یارانه‌ها وزارتخانه‌هایی که قبلا با وصول قبض مشتریان مستقیما درآمد داشتند، حال باید مطالباتشان را از خزانه دریافت کنند؛ چراکه پرداختی قبوض مستقیما وارد خزانه دولت می‌شود. سابقا درآمد مستقیم هر نهادی صرف پرداخت مطالبات پیمانکاران می‌شد، اما امروز تا خزانه پولی منتقل نکند پیمانکار طلبی وصول نخواهد کرد. با روی کار آمدن دولت جدید و مواجهه‌اش با خزانه خالی، شیرهای خروجی خزانه بسته شد، تا جایی که وصولی پیمانکاران قطره قطره شد. این اگر چه در ماه‌های اول دولت توجیه شدنی بود، اما پس از افزایش مالیات‌ها و آزاد کردن اموال بلوکه شده در پی توافق‌نامه آذر سال گذشته، محل سوال است. تنها توجیه محتمل برای استمرار این سیاست انقباضی کاهش تورم است.

درخصوص کاهش تورم که افتخار دولت بوده، باید گفت که اولا کنترل تورم وظیفه بانک مرکزی و در چارچوب سیاست‌های پولی است.سیاست‌های بودجه‌ای کارکرد ضد تورمی بلندمدت به‌خصوص در دوران رکود ندارند. ثانیا سیاست‌های بودجه‌ای که در دوران رونق و نبود ظرفیت‌های خالی در بخش خصوصی می‌توانند ضدتورم باشند، این اثر را در قالب کاهش پروژه‌های جدید یا توقف پروژه‌های نیمه کامل نشان می‌دهند، نه استمهال تحمیلی دیون دولتی. پیمانکاری که وظیفه‌اش را انجام داده و دو سال است از دارایی خود حقوق می‌دهد به امید فرجی در خزانه، دیر یا زود زیر بار چک‌های برگشتی فروخواهد ریخت. شکل گیری این سرمایه‌های ملی هزینه برده و اگر با امتناع از دادن حقوقشان آنان را فروبپاشیم، در آینده باید مجددا هزینه کرده و سال‌ها وقت صرف کنیم. در سایه وضعیت کنونی پیمانکاران داخلی و شغل‌های غیر‌مستقیمی که ایجاد می‌کنند، از بین رفتن ۶۷۰هزار شغل در تابستان امسال را نمی‌توان بی‌ارتباط با هم دانست؛ آماری که می‌تواند در صورت بی‌اعتنایی به ریشه‌های آن وضعیت اشتغال را به مسیری نامساعدتر هدایت کند.

مصطفی داننده در مطلبی که با عنوان«
هاشمی و يک تصميم دشوار ديگر»درستون سرمقاله روزنامه ایتکار به چاپ رساند اینچنین نوشت:

روزها برای آیت‌الله در حال تکرار است. روزهایی که او منتظر حضور فردی صلاحیت دار برای تکیه زدن به صندلی ریاست مجلس خبرگان است.روزهایی که برای رئیس جمهور اسبق ایران تداعی کننده روزهای بعد از درگذشت آیت‌الله مشکینی و انتخابات ریاست جمهوری سال 84 است. به یاد داریم روزهایی را که هاشمی رفسنجانی در جریان انتخابات ریاست جمهوری دوره نهم، بارها اعلام کرد که اگر فردی که مدنظرم است و توانایی تکیه زدن به صندلی ریاست قوه مجریه را دارد وارد کارزار شود، من برای این پست نامزد نخواهم شد. بعد از درگذشت آیت‌الله مشکینی، نیز با همین شیوه هاشمی رفسنجانی اعلام کرده بود اکر افرادی مانند آیت‌الله مهدوی کنی و یا آیت‌الله واعظ طبسی وارد میدان شوند، او برای پست ریاست مجلس خبرگان نامزد نخواهد شد.

حالا بعد از درگذشت آیت‌الله مهدوی کنی، بازهم هاشمی رفسنجانی در میدانی انتخابی سخت قرار گرفته است ولی اینبار نگفته است اگر زید یا امر بیایید نخواهم آمد بلکه اینبار صریح اعلام کرده است:« درصورتیکه بعضی افراد که آنها را برای ریاست خبرگان صالح نمی‌دانم قصد کاندیدا شدن داشته باشند،آمادگی خود را برای کاندیداتوری ریاست این مجلس اعلام خواهم کرداین سخنان هاشمی یک تفاوت بزرگ با سال 84 و 86 دارد و آنهم این که پیر سیاست ایران، حضور نیافتن خود را منوط به حضور اشخاص شاخصی نکرده است بلکه شرط حضور پیدا نکردن خود را نامزد نشدن صلاحیت ندارها برای ریاست مجلس خبرگان اعلام کرده است. این به خوبی نشان می‌دهد که آیت‌الله از سوی عده‌ای در مجلس خبرگان احساس خطر می‌کند. مسیر کشور در هشت سال گذشته و پررنگ شدن گفتمان تندروی در مقابل گفتمان اعتدال، هاشمی رفسنجانی را برآن داشته است تا از تکرار این گفتمان در کشور جلوگیری کند.

هنوز هم بسیاری روزهای پر تنش دهه 80 ایران را فراموش نکرده‌اند. روزهایی که جریان تازه سردرآورده در سپهر سیاست ایران عنان کار را به دست گرفتند و تلاش کردند تا از هر طریقی شده کشور را از مسیر خود خارج کنند. آنها هم به قوه مجریه هم به قوه مقننه نفوذ کردند و شرایطی را رقم زدند که حتی در سال‌هایی ابتدایی انقلاب نیز شاهد آن نبودیم. این افراد که خود را انقلابی تر از انقلابی‌ها معرفی می‌کنند، تمام جریان‌های سیاسی مقابل خود را خارج شده از مسیر انقلاب و ولایت می‌دانند و اعتقاد دارند که به غیر از آنها کسی به حق نیست. آنها گفتمان بداخلاقی، بی احترامی به بزرگان و ضربه زدن به آرمان‌ها انقلاب را به نام انقلابی بودن نهادینه کردند که حاصل آن مشکلات کشور در روزهای اخیر و برخی ناهنجاری‌های اجتماعی است. این گروه خود را به حق می‌دانستند و در جریان انتخابات ریاست جمهوری 92 نیز اعلام کردند که نامزد مورد نظر ما «تنها» فرد اصلح برای ریاست جمهوی ایران است.

آیت‌الله هاشمی که بنا بر گفته خودشان از همان روز اول یعنی در سال 84 مخالف این گفتمان بود و هنوز هم هست به خاطر تکرار نشدن حوادث گذشته، به ویژه در زمانی که دولت در دست سیاستمدار معتدلی به نام حسن روحانی است، می‌خواهد مجلس خبرگان نیز به دور از افراط گرایی اداره شود. ریاست مجلس خبرگان همیشه برعهده کسانی بوده است که مورد احترام تمام گروه‌های سیاسی اعم از چپ و راست بوده است. آیت‌الله مشکینی، آیت‌الله هاشمی و آیت‌الله مهدوی کنی هر سه از چهره‌های پرنفوذ و مورد احترام گروه‌های سیاسی بوده اند و الان نمی‌شود تصور کرد فردی بر این کرسی تکیه بزند که برخلاف این سنت رفتار کند. ریاست مجلس خبرگان باید نماد اعتدال در نظام جمهوری اسلامی باشد و این مهم ترین درخواست آیت‌الله از رئیس آینده این مجلس است.

مسئله‌ای که بنا بر رفتار شناسی هاشمی رفسنجانی قابل پیش بینی است این معناست که اگر آیت‌الله احساس کند با حضور افرادی اعتدال در انقلاب اسلامی در خاطر خواهد افتاد وارد عرصه رقابت خواهد شد و همانگونه آیت‌الله حائری شیرازی در یکی از برنامه‌های صداوسیما اعلام کرد:«هرکسی با آقای هاشمی رقابت کرد،شکست خورد؛ آقای جنتی آمد نشد، دیگران آمدند،نشد. آقای مهدوی نیزبه دلیل اینکه آقای هاشمی به احترام آمدن ایشان کاندیدنشد،برگزیده شد.بعدها آقای مهدوی گفت آقای هاشمی این منصب رابه من تفویض کردند
داستان نامزد شدن مرحوم آیت‌الله مهدوی کنی برای ریاست مجلس خبرگان و عدم رقابت آیت‌الله هاشمی ایشان از یک طرف و اصرار ایشان برای رقابت با دیگران به خوبی بیانگر قدرت پیش بینی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام است.

و در آخر ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری را میخوانید که به مطلبی با عنوان«داستان اصولگرايان و رای عدم اعتماد »نوشته شده توسط  محمد سرکاميان پرداخته است:

هیچکس منکر این نیست که گرفتن رای اعتماد از مجلس برای تصدی پست وزارت یک قاعده قانونی است و ریشه در قانون اساسی دارد. با این وجود آنچه در جریان جلسه رای عدم اعتماد به نیلی احمد آبادی در مجلس به وقوع پیوست اتفاقی بود که هم به لحاظ ماهوی و هم به لحاظ محتوایی شبهه آفرین و تامل برانگیز بود. به اعتقاد اینجانب مهمترین سوالی که باید به آن پرداخته شود این است که آیا تصمیم رای عدم اعتماد نمایندگان به وزیر پیشنهادی در راستای همان مبانی نظری و فلسفه‌ای بوده که حق رای اعتماد را به آنها واگذار کرده است؟
اینجانب به جرات عرض می‌کنم که حداقل براساس مواضع و اظهاراتی که نمایندگان مخالف در روز رای‌گیری و قبل از آن داشتند، می‌توان گفت که میان آن مبانی نظری و این عملکرد همخوانی و انطباق مشخصی قابل فهم نبود. چرا که اصل منطق و فلسفه‌ای که این حق را به نمایندگان مجلس واگذار کرده این بوده که اولا مجلس و دولت ناگزیر ارتباطات و تعاملات گسترده‌ای دارند بدین ترتیب که معمولا نمایندگان از مقیاس حوزه انتخابیه خود گرفته تا مقیاس ملی مطالباتی دارند که دولتمردان و وزرا محقق‌کننده آن مطالبات هستند.

ثانیا متناظر با هر وزارتخانه دولتی یک کمیسیون مجلس هم وجود دارد که اصولا هم اطلاعات کافی از استعدادها، امکانات، منابع، رویکردها و برنامه‌های آن وزارتخانه دارد و هم این که بخش مهمی از کارکرد و عملکرد وزارتخانه از طریق کمیسیون ناظر به آن سامان می‌یابد. بنابراین عقل و منطق حکم می‌کند که نمایندگان مجلس از طریق اعمال حق رای اعتماد در انتخاب وزرا دخالت داشته باشند تا در نهایت وزرایی به دولت راه پیدا کنند که شایسته مدیریت و محقق‌کننده مطالبات مردم باشند. اما در جلسه مزبور شاهد بودیم که اصلا بحث این نبود که آیا آقای نیلی احمد آبادی سابقه مناسب مدیریتی دارد یا ندارد؟ آیا برنامه منسجم و مدون دارد یا ندارد؟

آیا اهل تعامل با مجلس هست یا نیست؟ آیا حوزه وظایف و اختیارات وزارتخانه متبوعش را به خوبی می‌شناسد یا نمی‌شناسد؟ و در یک کلام بحث اصلا این نبود که آیا ایشان شایسته وزیر شدن هست یا نیست؟ بلکه اساسا بحث پیرامون یک سری موضوعات کلی، توصیفی و غیرقابل اثبات بود که نه آقای نیلی نه دکتر روحانی و نه هیچکس دیگر نمی‌توانست گزاره‌هایی در آن جلسه مطرح نماید که مخالفان را به سمت رای اعتماد متقاعد نماید. این همان روشی است که اصولگرایان در طول سال‌های فعالیت سیاسی خود هر زمانی که مناسب دیدند بدان تشبث جستند، تا جایی که در یک مقاطعی حتی اطلاعات و آمارو ارقام بودجه‌ای را که جزو کمی‌ترین و قابل شمارش‌ترین متغیرها هستند را به گزاره‌هایی کلی ‌و توصیفی تبدیل کردند و بر همین اساس ساختار بودجه 700 صفحه‌ای را به هم ریختند و آن را به بودجه‌ای 60 صفحه‌ای تبدیل کردند (بودجه‌ای که به بودجه بدون عدد و رقم مشهور شده بود) بگذریم؛ آری در آن روز مهمترین گزاره‌هایی که مخالفان بکار بردند اینها بود که نمی‌خواهیم آرامش دانشگاه‌ها به هم بریزد، چرا می‌خواهید به اسم اعتدال فضای آرامش را از دانشگاه‌ها بگیرید، دانشگاه جای میدان‌داری این جناح و آن جناح نیست و... و چنانکه گفتیم ماهیت و جنس این گزاره‌ها به گونه‌ای بود که هیچکس نمی‌توانست صادرکنندگان آنها و همفکرانشان را به سمت رای اعتماد سوق دهد.

در واقع اصولگرایان در پروژه معرفی وزیر نامبرده عزمشان را بر رای عدم اعتماد جزم کرده بودند، به طوری که حتی یک شب قبل از روز رای‌گیری یکی از نمایندگان این طیف به عنوان مخالف وزیر شدن آقای نیلی به تلویزیون دعوت شده بود و با اتکای به همان شیوه کلی‌گویی و البته بدون استناد به کمترین دلایل برنامه‌ای و مدیریتی مخالفت جدی خود را با وزارت ایشان اعلام می‌نمودند جالب اینجا بود که ایشان سخنگوی کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس بودند اما در جواب این سوال مجری که چرا با وزیر شدن ایشان مخالف هستید گفتند من اصلا با برنامه ایشان کاری ندارم و خطاب به مجری گفتند اگر می‌خواهید تا ظرف 45 دقیقه یک برنامه برای شما تهیه نمایم و ایشان در پاسخ همین سوال ادامه دادند که ما در جلسه کمیسیون با آقای نیلی از وی خواستیم که موضعش را در مورد فلان قضیه روشن کند که ایشان جواب کلی دادند و جالب‌تر از همه چیز این بود که همین آقای نماینده در پایان همان برنامه با جرات و جسارت کامل گفتند: من امیدوارم ایشان (آقای نیلی) جلسه فردا و نتیجه آن را! در زندگی خود نقطه عطفی بدانند. اما شرایط ایشان برای وزارت فعلا شرایط مناسبی نیست!این جمله هیچ معنایی نداشت جز اینکه اصولگرایان قبل از روز رای‌گیری نسخه عدم اعتماد را پیچیده بودند.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها