يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ(حجرات 13) * * * ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‌ها و قبیله‌ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ (اینها ملاک امتیاز نیست،) گرامی‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست؛ خداوند دانا و آگاه است! * * * ای مردمان شما را از مردی و زنی/ما آفریده‌ایم به علم و به اقتدار/ دادیمتان قرار به اقوام گونه‌گون/انس و شناخت تا که به ‌هم‌ آورید بار/ بی‌شک بود زجمع شما آن‌عزیزتر/نزد خدا که بیش به تقواست ماندگار/ زان‌رو که هست عالم و آگاه کردگار/بر مردمان مومن و مشرکت بروزگار

 

      
کد خبر: ۲۷۲۸۹۲
زمان انتشار: ۰۸:۳۹     ۰۳ آذر ۱۳۹۳
سرمقاله روزنامه های کیهان،وطن امروز،حمایت و ...را میتوانید در این قسمت بخوانید.
در ابتدا مطلبی را از سعدالله زارعی میخوانید که در ستون یادداشت روز،روزنامه کیهان با عنوان«زهر و پادزهر داعش»به چاپ رسید:

دیروز اجلاس «خطر جریان‌های تکفیری از دیدگاه علمای جهان اسلام» در قم افتتاح شد و در آن نزدیک به 1000 نفر از علمای سراسر جهان اسلام و پیروان مذاهب مختلف اسلامی مشارکت دارند ریاست این اجلاس را دو نفر از مراجع بزرگوار که خود سابقه‌ای دیرینه در پژوهش و نگارش آثار مهم کلامی، فقهی و تاریخی دارند - یعنی حضرات آیات عظام  مکارم شیرازی و سبحانی- بر عهده دارند که این خود سطح وزانت و به تبع آن تاثیر این گردهمایی علمای جهان اسلام را نشان می‌دهد. اما فارغ از این مسئله، موضوع تکفیر و تروریزم برای جهان اسلام از اهمیت ویژه‌ای برخوردار شده چرا که این دو که در واقع یکی به حساب می‌آیند، درصدد هستند که علاوه بر میراث گرانبهای اسلام موقعیت‌های حساس کنونی جهان اسلام را نیز از آنان گرفته و تبدیل به راحت‌الحلقوم برای استکبار جهانی نمایند. اجلاس جهانی علما در قم از این رو که برای بحث پیرامون یک معضل مهم جهان اسلام تشکیل شده نیز از اهمیت ویژه‌ای برخوردار می‌باشد. اما در این خصوص گفتنی‌هایی وجود دارد:

1- تکفیر و تروریزم واکنش عجز‌آلود دشمنان اسلام به پیشرفت چشمگیر و حیرت‌انگیز جهان اسلام بطور اعم و جبهه مقاومت بطور اخص می‌باشد و از این رو از ریشه‌های قوی و در نتیجه از شاخه‌های ستبر برخوردار نیست و دقیقا به همین دلایل نمی‌تواند- به تعبیر ژرف رهبر معظم انقلاب اسلامی در حرم امام، خرداد گذشته- مسئله اصلی جهان اسلام تلقی شود. پیشرفت‌های جهان اسلام و جبهه مقاومت در سالهای اخیر بسیار حیرت‌انگیز بوده و وحشت زیادی را برای آمریکا و عوامل آن در منطقه پدید آورده است؛ به دو مورد آن توجه کنید: 1- عراق در سال 2003 به اشغال آمریکا درآمده و در سال 2005 یعنی ظرف دو سال به یک حکومت مستقل با رویکردی ضد‌آمریکایی و همگرا با جمهوری اسلامی ایران دست یافته و ظرف 4 سال آمریکا را ناچار به امضای توافقنامه خروج کرده است. این یک رویداد فوق‌العاده‌ای است و در هیچ محاسبه‌ای نمی‌گنجد هنوز این سوال اساسی فرا روی ناظران سیاسی و اطلاعاتی برجسته دنیا قرار دارد که ایران چگونه توانست کشوری دشمن را به دوست و کشوری اشغال شده را آزاد نماید بدون آنکه در این راه هزینه زیادی کند و یا تلفات بدهد؟! 2- جریان انصارالله یمن حرکت انقلابی خود را از سال 1382 با تعداد بسیار کم که از چند صدنفر فراتر نمی‌رفت، شروع کرد و در سال 1388 به مهمترین قدرت اجتماعی، سیاسی و نظامی در یمن تبدیل شد به گونه‌ای که آنان در جریان آخرین جنگ خود- جنگ ششم- که از اوایل شهریور تا اواسط بهمن‌ماه 1388 امتداد داشت، توامان بر ارتش‌های یمن، عربستان و اردن غلبه کردند. امروز این گروه که روزی حوثی- روستایی در جنوب صعده- خوانده می‌شدند، از سوی میلیونها زیدی و میلیونها شافعی در یمن حمایت می‌شود و پرنفوذترین جریان اجتماعی یمن می‌باشد. اینها امروزه دستکم 10 میلیون نفر هوادار شیعی و سنی در یمن داشته و عدد نیروهای سازمان یافته و آموزش دیده و مجهزشده‌شان به چند ده هزار نفر می‌رسد این در حالی است که حوثی‌ها در دوره قیام خود - 1382 تا 1393- به هیچ‌وجه مال و جان شهروندی را در یمن مورد تعرض قرار نداده و این همه پیروزی را با انقلابی مردمی و بصورت مسالمت‌آمیز  بدست آورده‌اند. تحولات یمن تعجب فراوانی را برانگیخته و بخصوص رژیم آل سعود نگرانی شدیدی پیدا کرده است به گونه‌ای که حدود یک ماه پیش یکی از مقامات ارشد عربستان در دیدار با امیر کویت گفته بود: «ایران برای مهار اسرائیل حزب‌الله را در لبنان به وجود آورد و برای مهار عربستان جنبش زیدی‌ها را در یمن پدید آورده است».
کاملا پیداست که غرب و رژیم‌های وابسته به آن تا چه اندازه از تحولات کنونی منطقه نگرانی دارند. آنان در جستجوی راه‌حلی برای این روند که توأمان ابعاد سیاسی، اجتماعی و امنیتی دارد در پی خلق پدیده‌ای برآمده‌اند که با ابعاد سیاسی، اجتماعی و امنیتی بتواند روند شتابان موفقیت‌های جبهه مقاومت را کنترل و کند نماید. داعش در واقع محصول یک چنین چاره‌اندیشی منفعلانه‌ای است.

2- یکی از اهداف راه‌اندازی گروههایی با ماهیت تکفیری، درگیر کردن علما و اندیشمندان جهان اسلام با زهر و پادزهر تکفیر است. خود پدیده تکفیر اگرچه - همانگونه که در یک یادداشت توضیح داده شد- غیراسلامی است و از اندیشه‌های مسیحی متأخر نشأت می‌گیرد اما در عین حال به یک موضوع مذهبی تبدیل گردیده است از این رو تکفیر مذهبی در درجه اول علمای مذاهب را هدف قرار داده است و در این راه تفکیکی میان علمای شیعه و علمای سنی قایل نیست و از قضا علمای اهل سنت بیش از علمای شیعه در معرض تکفیر گروههای تروریستی قرار دارند چرا که بستر حرکت تکفیری‌ها جوامع سنی است و در جوامع سنی این علمای سنی هستند که می‌توانند نقشی افشاگر و بازدارنده داشته باشند نه علمای شیعه. به یک نمونه از این موضوع اشاره می‌کنیم. در کشور سوریه «علامه شیخ سعیدرمضان البوطی» که بزرگترین روحانی حنفی سوریه و استاد الاساتید علمای سنی در منطقه شامات به حساب می‌آمد و بیش از چهل کتاب در حوزه دین نوشته بود و در علوم دیگر نیز تبحر داشت و از این رو «علامه» خوانده می‌شد و از قدرت نفوذ بالایی در میان دینمداران سنی شامات برخوردار بود، در مسجد جامع دمشق و در حین اقامه نماز به همراه حدود چهل نفر از شاگردان و مریدانش به شهادت رسید. فردی که وی و همراهانش را با یک بمب به شهادت رساند یک جوان 19 ساله از شاگردان وی بود که به وسیله جبهه‌النصره فریب داده شده بود. وی در بازجویی‌اش گفته بود: «من جز خوبی از شیخ رمضان البوطی سراغ نداشتم ولی مصلحت ما حکم می‌کرد که وی از میان برداشته شود.» تکفیر در این میانه علمای ارزشمند که مواریث اصیل دینی هستند را مورد هجوم قرار می‌دهد تا راه را برای پذیرش رژیمی که ضمن غیردینی بودن با استانداردهای سازمان‌های طراح اطلاعاتی منطبق باشد، هموار شود.

از این‌رو علمای جهان اسلام در این زمان بر حسب آموزه‌های دینی که می‌فرماید: «زمانی که فتنه‌ها ظاهر می‌شوند و شناخت حق از باطل برای مردمی که از علم بهره زیادی ندارند سخت می‌گردد بر علماست که با اظهار صریح حقایق پرده‌های تردید را از جلوی چشم مردم کنار بزنند که اگر چنین نکنند لعنت خدا بر آنان خواهد بود»، باید به میدان بیایند. این علما در درجه اول وظیفه دارند دشمنان اصلی اسلام و مسلمانان که مسبب اصلی در به وجود آوردن گروه‌های تکفیری هستند را معرفی کرده و در کانون تهاجم قرار دهند. در غیر این‌صورت به فرض آنکه مبارزه علیه گروه‌هایی نظیر داعش موثر باشد، با معلول مبارزه کرده و از علت‌العلل مشکلات جهان اسلام غفلت نموده‌اند. از سوی دیگر علما باید در این مبارزه به روش‌های پر اثر در تبلیغات روی آورند و مهمترین راه این است که مبارزه با آمریکا و غرب را بیش از پیش در ممالک خود نهادینه کرده و خط آمریکا را در کشور خود افشا نمایند. مگر نه این است که آمریکا داعش را تقویت کرد تا نفرت جهان اسلام از آمریکا جای خود را به نفرت جهان اسلام از داعش بدهد. بنابراین بر حسب قاعده «رُدّالحجرمن‌حیث‌جاء» راه مقابله با تروریزم و داعش مبارزه با آمریکاست.

3- داعش و گروه‌های شبیه آن پدید آمده‌اند تا فرصت پیش روی مسلمانان که با حرکت مبارزاتی صد ساله آنان- یعنی اندیشه اسلام- گره خورده را از دستشان بربایند. داعش مامور است تا بهم رسیدن «شریعت» و «مصلحت‌ مسلمین» که با انقلاب اسلامی در یک تن جا گرفته و در واقع ترجمان ولایت فقیه است را به شکاف میان این دو تبدیل کنند چرا که بهم رسیدن فقه و مصلحت در واقع رمز اصلی مدیریت تحولات به نفع اسلام و به ضرر جبهه کفر است. راز و رمز موفقیت‌های 35 ساله انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن هم از بهم رسیدن سنن شرعی- فقه- و سنن عقلی- مصلحت- است و راه تئوریک موفقیت دشمن در عرصه پیکار با انقلاب اسلامی موفقیت در این عرصه ایدئولوژیک یعنی جدا کردن شریعت از مدیریت است.

تاکید افراط‌گرایانه و تنفرآمیز داعش بر اجرای احکام قلابی به نام احکام شرعی علیه انسان‌های بی‌دفاع در واقع برای ناموجه نشان دادن همراهی شرع و مدیریت است. کما اینکه عقل‌ستیزی و نفی «تبار تمدنی» مسلمانان و نفی الگوهایی نظیر حجربن عدی برای آن است که جبهه مقاومت و انقلاب اسلامی با تکیه بر الگوهای کاربردی و با استناد به مواریث علمی و مدنی جهان اسلام، نمایی از پدیدارشدن دوباره تمدن اسلامی را به همگان نشان داده و از این طریق دلبری کرده است. موضوع مهم دیگر ستیز با غرب و صهیونیسم است. جبهه مقاومت خود را با این شعار به دنیا معرفی نموده و با این شعار شعله‌های امید را در دور و نزدیک جوامع اسلامی روشن کرده است. امروزه نفرت از غرب در جهان اسلام به نحو بارزی برجسته است. در این میان ملل سنی جهان اسلام بیش از شیعیان از غرب نفرت دارند چرا که در طول 200 سال گذشته مجامع سنی از دهلی تا کازابلانکا بیش از مجامع شیعه مزه تلخ اشغالگری، استیلا و تحمیل رژیم‌های وابسته به غرب را حس کرده و از آن آسیب دیده است.

ملت پاکستان از سال 1820 تا سال 1947 یعنی به مدت 127 سال اشغال سرزمین‌شان توسط انگلیس را تجربه کرده و فلسطینی‌ها از 1820 تا 1948 با اشغال کشورشان توسط انگلیس و سپس از 1948 تا امروز اشغال کشورشان توسط دست‌نشانده جنایتکار انگلیس را تجربه کرده‌اند و همین حکایت به نوع دیگری در سوریه، عراق، لبنان، لیبی، الجزایر و... وجود دارد. بنابراین آمریکا می‌داند که در نهاد هر مسلمان نسبت به غرب چه می‌گذرد و از این‌رو آنان داعش را به جنایاتی وادار می‌نمایند تا مخاطب مظلوم سنی ناخواسته بگوید «باز صد رحمت به آمریکا و انگلیس»! این در حالی است که غرب باز هم به بیراهه رفته است و نمی‌داند که در این میان مسلمانان داعش را محصول جمع‌بندی‌های اطلاعاتی آمریکا و انگلیس و محصول حمایت‌های فراوان ترکیه و عربستان به عنوان دو بازوی عملیاتی سازمان‌های آمریکا و انگلیس دانسته و بر درجه نفرت‌شان از غرب افزوده می‌شود.

مجتبی اصغری را با عنوان«تمدید کلاهبرداری هسته‌ای؟!»در ستون یادداشت روز،روزنامه وطن امروز به چاپ رساند که در ادامه میخوانید:

مجتبی اصغری: همانطور که پیش از این در مسقط مشخص شده بود، غربی‌ها در تشکیکی عجیب و بی‌موقع در اصلی‌ترین بخش از داستان طولانی مذاکرات ایران و 1+5 دبه کرده‌اند! مذاکره‌ای که از ابتدا به بهانه ارتباط مستقیم «تحریم‌ها» و «برنامه هسته‌ای نظامی» ایران آغاز شد اکنون با مانور متقلبانه آمریکا به نام تقسیم مسؤولیت تحریم‌ها میان اروپا و شورای امنیت و کنگره در حال تثبیت آرمان «مذاکره برای مذاکره» با شرط «تعطیل ماندن برنامه هسته‌ای صلح‌آمیز» کشورمان، پس از تلاش مجدانه دولت برای اعتمادسازی و رفع همه بهانه‌هاست! هر چند در محدوده «بهانه‌ها» نیز به نظر می‌رسد با تلاش‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی پروسه «بهانه‌تراشی» و «عدم رضایت» بدون ارائه حتی یک دلیل منطقی و مستند کماکان همچون سریالی زرد ادامه دارد.

مجموعه دستگاه‌های رسانه‌ای غرب نیز در طول چند روز گذشته با چرخشی تمام و کمال به تقسیم‌بندی محتوایی تحریم‌ها ضد ایران پرداخته‌اند و در تبیین موضع رسمی مسؤولان ارشد نظام درباره بی‌ارتباط بودن تحریم‌های غرب ضد ایران و پرونده‌سازی علیه برنامه هسته‌ای کشورمان، فیلم و مستند تصویری و گزارش روی آنتن می‌برند! شاید بتوان گفت این بزرگ‌ترین برد رسانه‌ای ایران در منظر افکار عمومی جهانیان و بهترین مدعا بر بی‌تقصیری حاکمیت در وضع تحریم‌ها ضدایران به بهانه‌های واهی است.

شبکه‌های فارسی‌زبانی همچون بی‌بی‌سی، من و تو و حتی سیمای نفاق در هماهنگی بی‌نظیر با یکدیگر تلاش می‌کنند به مردم ایران این موضوع را بفهمانند که تلاش برای «لغو تحریم‌ها» حتی پس از تن دادن به همه مفاد توافق یکجانبه ژنو از جمله تعطیلی غنی‌سازی در سطح صنعتی و اکسید کردن 300 کیلوگرم از ذخایر ارزشمند اورانیوم غنی شده کشور و ده‌ها دور مذاکره مستقیم با آمریکا و شرکایش هیچ فایده‌ای ندارد! کارشناسان بی‌بی‌سی با توصیه به مذاکره‌کنندگان ایرانی، وقیحانه اشاره کردند ایران اگر عاقل باشد به «توافق با غرب» در هر شرایطی تن خواهد داد اگرنه دوباره پرونده ایران به شورای امنیت ارسال خواهد شد و تحریم‌های بیشتری وضع می‌شود! همچنین با تعمیم و تقسیم تحریم‌ها به ادعاهایی همچون «حمایت ایران از گروه‌های تروریستی» تلاش کردند پای «برنامه موشکی ایران» و پرونده ادعایی حقوق بشری علیه کشورمان را نیز با موضوع تلاش مذاکره‌کنندگان کشورمان برای اولین و آخرین هدف مهم از آغاز مذاکرات تاکنون یعنی «لغو تحریم‌ها» مرتبط کنند.

همان‌طور که رهبر حکیم انقلاب بارها تاکید فرموده‌اند، در صورتی که ایران برنامه هسته‌ای خود را ادامه ندهد نیز همچون گذشته تحریم‌ها به دلایل گوناگون ادامه خواهد داشت. حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای، سرافرازی، روحیه‌ استقلال‌طلبی، عدم تسلیم ملت ایران و اسلام‌خواهی را عمده دلیل مخالفت و دشمنی غربی‌ها با ملت ایران عنوان کردند و در اولین سخنرانی خود در میان مردم خراسان شمالی با اشاره مستقیم به تحریم‌های غرب علیه ایران ضمن رد سخنان مقامات غربی که لغو تحریم‌ها را منوط به دست‌کشیدن ایران از برنامه هسته‌ای خوانده بودند، اذعان داشتند: «تحریم‌های غرب علیه ایران به مسائل هسته‌ای ارتباطی ندارد و تحریم، مساله‌ای است که از ابتدا علیه جمهوری اسلامی وجود داشته است».

خلاصه گزارش‌های خبری منتشر شده در رسانه‌های غربی دقیقا همین جملات رهبر انقلاب است که همچون یک پیش‌بینی تکان‌دهنده پیش از این بارها در میان مردم و مسؤولان مطرح شده بود. اکنون به صورت قطعی می‌توان مدعی شد همه ادعاهای ایران درباره رفتار غرب با ملت‌ها و دولت‌هایی که حاضر به معامله داشته‌های درونی و مولفه‌های قدرت نرم و سخت خود در عرصه بین‌الملل نیستند، کاملا صحیح بوده است. علاوه بر راستی‌آزمایی ادعاهای غرب در فضای داخلی جامعه ایرانی، با پیمایش کامل مسیر مذاکره مستقیم و طولانی‌مدت با مدعیان، تجربه‌ای تاریخی و قابل اتکا را در عرصه جهانی به سایر ملت‌های آزاده درباره صحت ادعاهای چند کشور مدعی «سلطه بر جهان» ثبت خواهیم کرد. جالب اینجاست که بیش از یک سال پیش از آغاز دور جدید مذاکرات ایران و غرب بر سر برنامه هسته‌ای، مجموعه‌ای از عناصر خودباخته در داخل کشور با ارائه طرح‌های ضد ملی همچون تعطیلی داوطلبانه کل برنامه هسته‌ای کشورمان به بهانه تحریم‌ها، چنین تصمیمی را مبنایی برای برطرف شدن کامل دشمنی‌های آمریکا ضد ایران معرفی می‌کردند.

تحلیل‌های ساده‌اندیشانه‌ای که با «تمسخر برنامه اتمی صلح‌آمیز ایرانی» با تمسک به انگاره‌های غلطی همچون پایان دوره اتمی شدن و پرهزینه بودن ادامه مسیر، از پیش‌بینی یک روز پس از توافق با غرب، حتی به‌واسطه مرور تجربیات تلخ دوره توافق سعدآباد و پلمب کل تاسیسات هسته‌ای کشور نیز عاجز بودند.

حال همان اقلیت غربزده که مذاکره‌کنندگان متکثر ایرانی در طول 20 سال گفت‌وگوی ایران و غرب را ناباورانه «بیگانه با زبان بین‌الملل» و «نابلد» خطاب می‌کردند در تحلیل رفتار کدخدایی که لغو تحریم‌ها را به مفاهیم گنگ و عجیبی همچون «عدم همراهی جامعه جهانی» و «بی‌تاثیری تایید آمریکا برای لغو تحریم‌های شورای امنیت و اتحادیه اروپایی» و حتی «تحریم‌های کنگره آمریکا ضد ایران» گره زده است، هاج و واج مانده‌اند. قرار بود با شکستن «تابوی مذاکره مستقیم با آمریکا» همه مشکلات به یکباره حل شود و رئیس‌جمهور مودب و باهوش آمریکا همچون کدخدایی بنده‌نواز باقی ماجرا را حل کند. اما چنین نشد. باور کنیم تحریم‌ها ضد ایران نه هسته‌ای است و نه موشکی و نه حقوق بشری! به قول پیرمرد روستایی، دعوا بر سر این است که ما روی پای خودمان نایستیم! مثل زمان شاه! غیر از این است؟ دست‌کم بی‌بی‌سی  و سی‌ان‌ان و فاکس که آشکارا بر همین نظریه پافشاری می‌کنند!

جالب اینجاست که به‌رغم اعتراف سنگین غرب به بی‌نتیجه بودن مسیر مذاکره برای برچیدن برنامه هسته‌ای ایران، صهیونیست‌ها به‌عنوان اقلیتی که هم‌اکنون از پس اداره فرزندان نامشروع داعشی خود در منطقه نیز برنمی‌آیند بیش از پیش خواهان ادامه مسیر امیدساز مذاکره آمریکا با ایران هستند. از همین رو است که واشنگتن‌پست در اعلام نظری صریح می‌گوید: «تمدید مذاکرات بهترین گزینه ما است زیرا تحریم‌ها و تعلیق برنامه هسته‌ای ایران را حفظ می‌کند».

تلاش برای دستیابی به توافقی کلی بدون حل جزئیات مهمی همچون شرایط و زمان لغو تحریم‌ها ضد ایران که ظاهرا از ابتدا هم در برنامه مذاکره‌کنندگان آمریکا و اروپا نبوده علاوه بر اینکه «عقبگردی  غیر قابل توجیه» پس از یک سال مذاکره بی‌نتیجه با از دست رفتن فرصت یک‌ساله پیشرفت در برنامه اتمی ایران به‌شمار می‌رود، حقیقتا یک «کلاهبرداری تاریخی» به حساب می‌آید. کلاهبرداری‌ای که براساس آن یک طرف مذاکره داشته‌های حریف را مسدود، متوقف یا تعلیق کرده است و در مقابل «هیچ» برای معامله روی میز نمی‌گذارد! آیا معنای حقیقی «دیپلماسی برد- برد» به زبان بین‌الملل «کلاهبرداری» یکطرفه است«تمدید مذاکره به شرط استمرار کلاهبرداری» نوعی امیدسازی برای نتانیاهو است و برای طرف ایرانی جز ضرر آورده‌ای ندارد.

ستون یادداشت روزنامه حمایت به مطلبی با عنوان«ماموریت نهایی تکفیری ها»نوشته شده توسط محمد حسن قدیری ابیانه اختصاص یافت که در ادامه میخوانید:

گروه های تکفیری را بی تردید باید مزدوران استعمار، استکبار و صهیونیسم دانست.  چرا که تا به حال دیده نشده این گروه ها که نماد بارز آنان داعش است، حتی یک بار علیه رژیم صهیونیستی موضع بگیرند. جالب توجه است که سران آنها هم در اسرائیل دوره آموزشی دیده و حتی وقتی در میدان جنگ جراحاتی به آنان وارد می شود برای مداوا به سرزمین های اشغالی رفته و توسط اربابان خود درمان می شوند. «ادوارد اسنودن» اطلاعات حساسی را درباره ایده اولیه تکفیری ها افشا کرده که بسیار قابل توجه است. وی می گوید "طرحی موسوم به «لانه زنبور» با همکاری سازمان های اطلاعاتی و امنیتی آمریکا، رژیم صهیونیستی و انگلیس تدوین شد که با ایجاد گروه تروریستی داعش، ماموریت های محوله از سوی استعمار را به انجام برسانند.

"بدیهی است که یکی از ماموریت های مهم این گروه، از بین بردن اسلام ناب و یا لااقل سیاه نمایی درباره آن است. استعمار، در راستای اسلام ستیزی از دیرباز در تلاش بوده است تا آثار اسلامی را از بین ببرد، اما از آن رو که نمی خواهد رو در روی مسلمانان به صورت مستقیم قرار بگیرد، فرقیه ضالّه وهابیت را توسط استعمار پیر انگلیس ایجاد کرد و آن را آنگونه پایه گذاری نمود که به تخریب آثار اسلامی بپردازد. در همین راستا و برای رسیدن به این مقصود، شعار «عبادت مخصوص خداست» توسط وهابی ها مطرح گردید و به این بهانه تخریب تمام آثار اسلامی به جز خانه خدا در دستور کار آنان قرار گرفت و چنین نیز کردند.

هنگامی که از آنان درباره عدم تخریب حرم پیامبر(ص) سوال گردید پاسخ دادند که از عکس العمل مسلمانان هراس داریم. «داعشیزم» نسخه پیشرفته تر وهابیت است. در این نسخه حتی خانه خدا نیز باید ویران شود و هم شیعیان و هم اهل سنت، هر دو باید از بین بروند. از این روست که سران داعش اعلام کرده اند که زائرین خانه خدا، به جای عبادت خداوند، خانه خدا را پرستش می کنند. و در حقیقت خانه خدا، بت جدید است و حاجیان سنگ پرستی کرده و در نتیجه مشرکند و لذا خانه خدا باید ویران شود و مشرکان (حجاج شیعه و سنی) باید کشته شوند. به عبارت بهتر، این گروه خشک مغز، ویرانی خانه خدا را تئوریزه نموده و قصد نهایی آنان نابودی اسلام است.

مطابق با گزارشات منتشر شده، 84 درصد قربانیان جنایات تکفیری‌ها از اهل سنت، 14 درصد شیعه و 2 درصد نیز مسیحی هستند. آنها موظفند، جنایات فجیعی را به نام اسلام مرتکب شوند و تصاویر این جنایات وحشتناک را منتشر کنند تا کشورهای غربی بتوانند از این طریق، مسلمانان را به وحشیگری نسبت دهند و مانع گرایش مردم کشور خود به اسلام شوند. به نظر می رسد که داعش در یک ماموریت صهیونیستی- آمریکایی- انگلیسی از آن رو اقدام به ذبح اتباع غربی می نماید که افکار عمومی این کشورها، آماده مداخله در کشورهای اسلامی گردد. در حقیقت داعش و امثالهم دو ماموریت بزرگ را بر عهده دارند. اول توطئه علیه اسلام و ارتکاب جنایات علیه ملت های مسلمان و دوم زمینه سازی برای دخالت بیگانگان و از این طریق اشغال سرزمین های مسلمین توسط آمریکا و هم پیمانانش. طبیعتاً همه مسلمانان، اعم از شیعه و سنی باید در مقابل این مزدوران بایستند و توجه داشته باشند که رویارویی و تقابل شیعه و سنی که داعش از آن دم می زند، بهانه ای بیش نیست بلکه هدف نابود کردن کلیّت اسلام است. هیلاری کلینتون در کتاب خاطرات خود موسوم به «انتخاب های دشوار» به برنامه ریزی آمریکا برای ایجاد دولت اسلامی که همان داعش است اشاره کرده و گفته است که بیش از 100 سفر به کشورهای مختلف داشته تا زمینه به رسمیت شناخته شدن این دولت اسلامی را فراهم کند. برنامه طراحی شده برای آنان این بود که با عناصر نفوذی خود در اخوان المسلمین مصر را فتح نموده و سپس از آنجا عازم تصرف کویت، قطر، امارات، بحرین، یمن و عربستان شوند.
حال سوال این است که چه اهدافی را از اشغال این سرزمین های نفت خیز توسط داعش دنبال می کردند؟ پاسخ این است که آنان در صدد بودند از این طریق بدون صرف هزینه و دخالت آشکار، دولت های حاکم در این کشورها را سرنگون کرده و در مرحله بعدی به بهانه مقابله با تهدید داعش، این کشورها را اشغال نمایند. هیلاری کلینتون در کتابش می نویسد در صورتی که نقشه ما عملی می گردید، منابع نفت این کشورها به تصاحب آمریکا در می آمد. روزنامه نیویورک تایمز، چند ماه قبل، نقشه ای را از عربستان منتشر کرد که در آن، این کشور به پنج قسمت تقسیم شده بود. آمریکا منافع عظیمی را به عنوان منافع حیاتی خویش تعریف نموده است که البته واضح است این منافع نامشروع بوده و آمریکا حاضر نیست از این منافع به خاطر خوش خدمتی های سلاطین منطقه، چشم پوشی کند. لذا همگان باید بیدار شوند و به مبارزه با داعش و تفکر تکفیری بپردازند زیرا آنان ابزار استعمار بوده و نباید هدف غایی و مسئله اصلی منطقه که همان آزادی فلسطین از اشغال صهیونیست ها ست به بوته فراموشی سپرده شود. به ویژه آنکه هم پنتاگون و هم سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) و شخص کسینجر، پیش بینی کرده اند که تا سال 2025، رژیم صهیونیستی بر اثر مهاجرت معکوس مضمحل خواهد شد. در صورتی که رژیم صهیونیستی منحل شود، هم حکومت های دست نشانده منطقه از بین خواهند رفت و هم داعش و داعشی. بدین ترتیب جریان بیداری اسلامی وارد مرحله پیشرفته تری از شکل گیری تمدن بزرگ اسلامی خواهد گردید. تمدنی که ایران نقش محوری در آن خواهد داشت.  

حبيب نيکجو در مطلبی با عنوان«اقتصاد ايران پس از «وين»»نوشته شده در ستون یادداشت روز خراسان اینگونه نوشت:


اين روزها همه از وين مي گويند. بسياري مي گويند که رفع تحريم ها مي تواند گره هاي زيادي را از اقتصاد کشور باز کند. برخي پا را فراتر گذاشته و سوم آذر را رستاخيز اقتصاد کشور خوانده اند. حتي اگر به بخشي از روزنامه ها و سايت هاي خبري نگاهي بيندازيد، عناوين زيادي در رابطه با آثار رفع يا عدم رفع تحريم ها در بازارها مي بينيد: «فرداي سوم آذر؟»، «بازارها به کدام سو مي روند؟»، «بازار مسکن بعد از مذاکرات وين» و...

چه بخواهيم و چه نخواهيم سوم آذر براي اقتصاد ما مهم است و نتيجه مذاکرات صرف نظر از مثبت يا منفي بودنش، مي تواند بر اقتصاد ايران آثاري بگذارد. قبل از اين که بخواهيم از آثار رفع يا ادامه تحريم ها سخن بگوييم، اجازه بدهيد به چند سال قبل بازگرديم که بازار ارز و طلا به اين سو و آن سو مي رفت. افرادي منتفع و تعداد زيادي متضرر شدند. اما آن چه بيش از همه بازار را تکان مي داد نه تحريم هاي غرب بود و نه کمبود دلارهاي نفتي، بلکه انتظارات مردم و بي کفايتي دولت در مهار آن بود که تورم هاي بالا را رقم زد. در ميان کتب و مقالات اقتصاد کلان بعد از دوره ميتلون فريدمن (برنده جايزه نوبل اقتصاد)، به سختي مي توان متني يافت که به موضوع انتظارات توجه نکرده باشد. انتظاراتي که از ذهن من، شما و سايرين شکل مي گيرد. بگذاريد راحت تر سخن بگويم، تجربيات علم اقتصاد مي گويد: اگر مردم تصور کنند که تورم سال آينده به ۱۰ درصد کاهش پيدا خواهد کرد، تورم در واقعيت نيز به اين رقم نزديک مي شود. چرا که مردم و فعالان اقتصادي، کليه فعاليت ها و معاملات خود را بر اساس اين تورم انتظاري شکل مي دهند و به نوعي اين تورم ذهني به واقعيت درمي آيد. البته بديهي است، واقعيات موجود در اقتصاد بر شکل گيري انتظارات مردم اثرگذار است اما بد نيست بدانيم که عامل اصلي تشکيل انتظارات، آينده مورد تصور ما از اقتصاد است.

مي توان حالات مختلفي براي نتيجه مذاکرات در نظر گرفت: اگر نتيجه مذاکرات کاملاً  مثبت رقم بخورد و کليه تحريم ها رفع شود، انتظارات اقتصادي فعالان اقتصادي در جهت مثبتي شکل خواهند گرفت و مي توان انتظار سرريز درآمدهاي نفتي و رفع موانع بانک ها را شاهد بود. اما فراموش نکنيم، مديريت نامناسب همين دلارهاي نفتي بود که تورم هاي بالاي دهه ۵۰ و انتهاي دهه ۸۰ را رقم زد. اين دلارهاي نفتي بود که با سرازير شدن به اقتصاد کشور، باعث از بين رفتن توليد داخلي و افزايش بيکاري شد. پس چه خوب است قبل از هر گونه بزرگنمايي در مورد آثار رفع تحريم ها نگاهي به داخل کشور بيندازيم و نگاه هاي خود به اقتصاد و موضوع سياست گذاري اقتصادي را تغيير دهيم تا فرصت هاي موجود به نقمت بدل نشوند.

اما در نقطه مقابل ممکن است مذاکرات با شکست مواجه شود و حتي تحريم هاي تعليق شده کنوني، به وضعيت اول خود بازگردد. اگر چه اقتصادداناني هستند که مي گويند در اين شرايط اقتصاد از هم مي پاشد، اما بايد بدانيم که کشور ما بدترين نوع تحريم ها را پشت سر گذاشته است. تحريم خريد نفت و نظام بانکي اگر چه بر زندگي مردم تأثيرگذار بود ولي نتوانست اقتصاد ايران را از پاي درآورد. حال که اقتصاد ايران آن روزهاي سخت را پشت سر گذاشته است و سرد و گرم تحريم ها را چشيده است، ديگر مي تواند خود را با شرايط جديد وفق دهد. مخصوصاً آن که نياز روسيه به بازار ايران در پي تحريم ها، امکان بسيار بزرگي براي دور زدن تحريم هاست که اين مسئله با توافق ۵۰ ميليارد دلاري با چين نگراني ها را از بحراني کردن اقتصاد ايران به شدت کاهش مي دهد البته اين مسائل به معناي تأثير نداشتن عدم توافق نيست و ما در کوتاه مدت با مشکلاتي روبه رو خواهيم شد اما بايد تأکيد کرد که در اين صورت آن چه بيش از هر چيزي بر شرايط کشور تأثير مي گذارد، انتظار مردم است که با کنترل و مديريت صحيح آن مي توان عواقب ناشي از اتفاق را حداقل نمود.

از اين ها که بگذريم، بهتر است به جاي اين که منتظر تأثير عوامل خارجي باشيم و رفتار منفعلانه انجام دهيم، به سمت راهکارهايي برويم که صرف نظر از وجود يا عدم وجود شرايط تحريم بتوانيم به وضعيت بهتري دست يابيم. شايد بهتر باشد به جاي دنبال کردن اخبار وين و صحبت هاي کري و ظريف و اشتون، کمي بيشتر تلاش کنيم، بيشتر کار کنيم و فعاليت خود را دوچندان کنيم. شايد بهتر باشد، بيشتر از خلاقيت مان استفاده کنيم. شايد بد نباشد که بهره وري خود در محيط کار را افزون کنيم تا از فوايد آن، خود و جامعه را منتفع کنيم.

روزنامه رسالت مطلبی را با عنوان«هويت مذاكره‌كنندگان و ماهيت مذاكرات هسته‌‌ای»در ستون سرمقاله خود به قلم محمدکاظم انبارلویی به چاپ رساند که در ادامه میخوانید:

5 كشور مذاكره‌كننده با ايران بويژه آمريكا بر انبوهي از سلاح‌هاي هسته‌اي در زرادخانه‌هاي اتمي خود تكيه زده‌اند. آنها كلاهك‌هاي هسته‌اي آماده شليك را به سوي هدف‌هاي مورد نظر قرار داده‌اند. نيمي از اين ظرفيت‌ هسته‌اي براي انهدام بيش از 10بار سكنه كره‌زمين كفايت مي‌كند. اما جامعه جهاني - بخوانيد همين جماعت فزون طلب- هيچ نگراني ندارد.

 روسيه و آمريكا و اروپا به خاطر بحران اوكراين تا آستانه يك جنگ هسته‌اي پيش رفتند و پوتين صريحا به اين موضوع تفوه كرد. اما هيچ‌گاه جامعه‌جهاني از وقوع يك جنگ هسته‌اي قريب‌الوقوع و تيره شدن روابط مسكو با واشنگتن و اتحاديه اروپا نگراني به خود راه نداد. اصلا صلح جهاني هم از اين هفت‌تيركشي هسته‌اي به خطر نيفتاد.

امروز بيشترين سلاح هسته‌اي در اختيار آمريكاست. كشوري كه در جنگ جهاني دوم با آنكه جنگ خاتمه يافته و ژاپن هم تسليم شده بود اعلام كرد با كسي شوخي نداريم. دستمان روي ماشه هسته‌اي است، هر وقت و به هر كشور خواستيم، شليك مي‌كنيم. آنها در "ناكازاكي" و "هيروشيما" ده‌ها هزار نفر را با بمب هسته‌اي سوزاندند و البته هيچ نگراني هم در جامعه جهاني ايجاد نشد. امروز ژاپن، آلمان، برزيل و برخي كشورهاي پيشرفته جهان با ساخت بمب هسته‌اي، چند دقيقه فاصله دارند. اما جامعه جهاني به هيچ وجه نگراني از آنها ندارد و حتي آلمان به پنج كشور بزرگ هسته‌اي پيوسته و يك طرف مذاكره با ايران است. هند و پاكستان هر دو سلاح هسته‌اي دارند و پس از دو دور جنگيدن با سلاح متعارف اكنون هر دو دست روي ماشه هسته‌اي براي وقوع جنگ احتمالي آينده دارند. اما همين دو كشور، هيچ حساسيتي را در جهان در مورد خطر هسته‌‌اي برنينگيخته‌اند و طرف مذاكره با هيچ قدرت هسته‌اي هم نيستند. اكنون رژيم صهيونيستي حداقل 200 كلاهك هسته‌اي دارد، عضو ان‌پي‌تي هم نيست و اجازه بازرسي تاسيسات هسته‌اي خود را به احدي از سازمان‌هاي جهاني هم نمي‌دهد. با اين وجود، هيچ نگراني در جامعه جهاني از رژيم اشغالگر قدس ديده نمي‌شود. رژيمي كه طي 50 سال گذشته يك ملت را از سرزمين خود بيرون كرده و به كشورهاي همسايه خود تعرض نظامي داشته است و سرزمين‌هاي اشغالي را به صورت يك زندان بزرگ اداره مي‌كند و در جهان از لحاظ نقض حقوق بشر مقام اول را دارد.

كره‌شمالي پس از چند دور گفتگو با اشرار جهاني ديد فايده‌اي ندارد، بمب هسته‌اي خود را آزمايش كرد و اعتنايي به تهديدهاي استكبار جهاني هم نكرد و البته هيچ نگراني هم براي جامعه جهاني به وجود نياورد.

اما 10 سال است مي‌گويند جامعه جهاني - بخوانيد قدرت هسته‌اي - احساس خطر مي‌كند و مي‌خواهد از دستيابي ايران به سلاح هسته‌اي جلوگيري كند.

ما هم 10 سال است مي‌گوييم قصد ساختن بمب هسته‌اي نداريم نه به علت اينكه شما نگران آن هستيد چون اصلا چنين نگراني‌اي وجود ندارد. اگر وجود داشت كشورهاي دارنده سلاح هسته‌اي تن به خلع سلاح هسته‌اي مي‌دادند.

ما مي‌گوييم پيرو ديني هستيم كه به ما اجازه ساخت سلاح كشتار جمعي نمي‌دهد و ما اولين مدعي شما هستيم كه چرا سلاح هسته‌اي ساختيد، چرا آن را به كار برديد و چرا با آن جهان را تهديد مي‌كنيد؟ ما 10 سال است مي‌گوييم اگر مي‌خواستيم بمب بسازيم نه عضو ان‌پي‌تي مي‌شديم و نه به بهانه‌هاي به اصطلاح اعتمادسازي غرب پاسخ مي‌داديم.

هركس كه صورت مسئله را تا اينجا دقيق خوانده باشد، مي‌تواند حدس بزند هويت مذاكره‌كنندگان و ماهيت مذاكره‌ هسته‌اي در 10 سال گذشته و نوع نگراني جامعه جهاني چه بوده است.

آنها اگر نگران ساخت سلاح هسته‌اي توسط ايران بودند بايد اين نگراني را قبلا با تن دادن به معاهدات خلع‌سلاح هسته‌اي، آن هنگام كه ما حتي يك آجر هم در ايران براي بناي استفاده از فناوري صلح‌آميز هسته‌‌اي روي هم نگذاشته بوديم، از خود نشان مي‌دادند. ما اعلام كرديم در راهبرد دفاعي جمهوري اسلامي، سلاح هسته‌اي جايي ندارد. به همين دليل پرچمدار خلع‌سلاح هسته‌اي در جهان هستيم و طي 12 سال گذشته باب گفتگو را نبستيم، سال 82 تمام فعاليت‌هاي هسته‌اي را داوطلبانه تعليق كرديم و يك‌سال هم گفتگو كرديم،‌اما آنها گفتند به چيزي جز جمع كردن بساط هسته‌اي ايران رضايت نمي‌دهيم.

آنها هم ناجوانمردانه پرونده هسته‌اي ايران را به شوراي امنيت سازمان ملل بردند، همان‌جا كه پخت‌وپز مصوبات در دست خودشان بود. به آنها گفتيم ما عضو ان‌پي‌تي هستيم، نص صريح بند "C" از ماده 13 اساسنامه آژانس به ما اجازه مي‌دهد تا 90درصد غني‌سازي داشته باشيم. پاسخ دادند آژانس بي‌آژانس، اينجا ما تصميم مي‌گيريم. لذا علاوه بر قطعنامه‌هاي ظالمانه شوراي امنيت، شروع كردند به اعمال تحريم‌هاي يكجانبه و چند جانبه. تحريم‌ها را حتي به اقلامي مثل دارو هم تسري دادند!

اكنون بيش از يك سال از جدي شدن مذاكرات جديد مي‌گذرد. آنها در توافق ژنو تعهداتي را قبول كردند، اما به آنها عمل نكردند. جمهوري اسلامي براي نشان دادن حسن‌نيت خود به توافق ژنو عمل كرد اما پس از يك سال گفتگوي بي‌حاصل، آنها برگشته‌اند به خانه اول و حرف‌هايي مي‌زنند كه واقعا شنيدني است!

آنها مي‌گويند:

- غني سازي را يا تعطيل كنيد يا در حد نمايشي و كاريكاتوري نگه داريد.

- اجازه دسترسي به دانشمندان هسته‌اي ايران را بدهيد تا ليست آنها را براي ترور به جوخه‌هاي ترور رژيم صهيونيستي بدهيم.

- اجازه دسترسي به اماكن هسته‌اي را فراتر از مقررات آژانس بدهيد.

اگر اين كارها را كرديد پس از 15 سال كه ما مطمئن شديم به اهداف خود رسيديم، در مورد لغو تحريم‌ها تصميم مي‌گيريم. اگر هم به توافق برسيم اين يك توافق هسته‌اي است، تحريم‌هايي را كه مربوط به آن است برمي‌داريم، اما همه تحريم‌‌ها مربوط به هسته‌اي نيست. غالب تحريم‌‌ها به دليل "نقض حقوق بشر" و "حمايت از تروريسم" وضع شده و آنها به ما مربوط نيست!

در مورد نقض حقوق بشر هم بخواهيم مذاكره كنيم سال ها طول مي‌كشد.

آنها مي‌گويند چرا عده‌اي را در ايران كه مي‌خواهند نظام را سرنگون كنند به زندان و مجازات‌هاي قانوني محكوم مي‌كنيد؟ اين نقض حقوق بشر است! در مورد "حمايت ازتروريسم" مي‌گويند چرا شما از ملت فلسطين دفاع مي‌كنيد، چرابه كودك‌كشي رژيم صهيونيستي در غزه اعتراض مي‌كنيد؟ اين حمايت از تروريسم است. مي‌گويند چراشما از غصب سرزمين فلسطين و اشغال قدس توسط صهيونيست‌ها دفاع نمي‌كنيد!

بعد ما هم مي‌گوييم اين چه بساطي است در آورده‌ايد؟ آخر حرف شما از اين رفتار، در موضوع هسته‌اي و مسئله "حقوق بشر" و بازي "حمايت از تروريسم" چيست؟ صادقانه مي‌گويند ما دو هدف داريم؛

1- تغيير رفتار مردم ايران

2- تغيير ساختار حكومت ايران

اين آخر حرف آنهاست. مي‌گويند ما مي‌خواهيم برگرديم به دوران پهلوي كه همه مصادر حكومتي در ايران، كليد در دست و در اختيار استبداد و استكبار جهاني بود.

هركسي صورت اصلي مسئله مذاكرات را به طور واقعي ببيند يقين مي‌كند مذاكرات نتيجه‌اي جز فرياد مرگ بر آمريكا و مرگ بر اسرائيل، آن هم با صداي بلندتر از گذشته توسط ملت ايران ندارد. يعني همين فريادي كه طي 36 سال گذشته لحظه‌اي قطع نشده است.ديروز فاش شد گاهي صداي فرياد و اعتراض آقاي ظريف در پشت درهاي بسته مذاكرات به قدري بالا مي‌رود كه مامورين امنيتي به داخل مي‌آيند و فكر مي‌كنند اتفاق ناگواري افتاده است، اما خانم اشتون با خونسردي خطاب به مامورين مي‌گويد؛ "ما به اين فريادها عادت كرده‌ايم."بدون شك آن فرياد از زير سقف مذاكرات بيرون مي‌آيد و طنين صداي آن در منطقه و جهان بزودي شنيده خواهد شد.مذاكرات به پايان رسيد.

نتيجه از قبل هم معلوم بود نتيجه‌اي جز بي‌اعتمادي بيشتر به 1+5 و بويژه آمريكا، به دست نيامد. اين نتيجه باعث مي‌شود ما گام‌هاي خود را به سوي پيشرفت و اقتدار علمي، محكم‌تر از گذشته برداريم.توافق حقوقي پس از يك سال مذاكره به دست نيامد. تاريخ مصرف توافقنامه ژنو هم به پايان رسيد. آنها مجبور هستند يك توافق سياسي براي تداوم مذاكرات كنند شايد بتوانند اين بازي را براي مدتي ديگر ادامه دهند.

« تحريم‌ها، اقتصاد و سرمايه اجتماعي ما»عنوانی است که روزنامه جمهوری اسلامی به مطلبی که در ستون سرمقاله اش به چاپ رسید اختصاص داد:

تب و تاب مذاكرات هسته‌اي اين روزها اقتصاد را هم تحت‌الشعاع قرار داده است.

اين تاثيرگذاري نه تنها در حوزه برخي بازارهاي جهاني مانند نفت و طلا به روشني مشهود است بلكه در داخل ايران نيز كمتر بازاري را ميتوان سراغ گرفت كه مراودات و معاملات در آن منتظر روشن شدن نتايج نهايي مذاكرات نباشد. واقعيت اين است كه بروز چنين رفتاري چه در سطح بين‌المللي و چه در عرصه داخلي چندان دور از انتظار وغيرقابل درك نيست. در صورتي كه ايران و كشورهاي 1+5 در پايان اين مذاكرات به نتايج قابل قبولي براي هر دو طرف دست پيدا كنند، يكي از طولاني‌ترين و فرسايشي‌ترين پرونده‌هاي بين‌المللي به سرانجام رسيده است، پرونده‌اي كه يكي از طرفهاي درگير در آن يعني ايران جزو بزرگترين توليدكنندگان نفت و دومين دارنده ذخائر گازي است و در حساس‌ترين منطقه‌ جهان از نظر موقعيت ژئوپلتيك و منابع انرژي قرار دارد. جمعيت نزديك به 80 ميليون نفري آن و بسترهاي بكر سرمايه‌گذاري و توليد در ايران نيز حضور و همكاري اقتصادي با آن را به آرزوي تمامي كشورها و شركتهاي جهان تبديل كرده است. چنين موقعيت و مطلوبيتي است كه سرنوشت مذاكرات هسته‌اي را در كانون توجه فعالان اقتصادي جهان قرار داده است. بنابراين، طبيعي است كه نتايج اين مذاكرات بر بازارهاي جهاني تاثيرگزار باشد.

در تحليل ميزان اثرگذاري نتايج مذاكرات، در داخل ايران، بايد دو مقوله آثار رواني و آثار واقعي را از يكديگر تفكيك كرد. بزرگترين واساسي‌ترين عاملي كه در پايان اين مذاكرات مي‌تواند بر اقتصاد ايران تاثيرگزار باشد، تحريم‌هاي اقتصادي است. به عبارت ديگر شرايط تحريم‌ها وابستگي تنگاتنگي با نتايج مذاكرات دارد ودقيقا به همين خاطر نيز چگونگي لغو ياتعليق تحريم‌ها اكنون يكي از مناقشه‌برانگيزترين مسائل حل نشده درمذاكرات هسته‌اي است.

با اينحال و عليرغم تاثير غيرقابل انكار لغو يا ادامه تحريمها بر اقتصاد ايران، توجه به اين نكته ضروري است كه عامل تحريم در شرايط فعلي چه مقدار بر اقتصاد كشورمان تاثيرگذار است. اهميت واكاوي و تخمين اين اثرگذاري به اين دليل صدچندان مي‌شود كه متاسفانه و به نادرست برخي ناآگاهانه بر اين باورند يا عالمانه بر اين طبل مي‌كوبند كه در صورت عدم موفقيت مذاكرات، اقتصاد ايران دچار مشكلات بزرگي خواهد شد كه رهايي از آنها ناممكن است.

از سوي ديگر برخي با ترويج اين توهم كه در صورت موفقيت مذاكرات و لغو تحريم‌ها، تمامي مشكلات اقتصادي حل مي‌شود، در واقع هزينه‌هاي تصميم‌گيري صحيح را براي مسئولان بالا مي‌برند. اما واقعيت هيچ يك از اين دو نيست. واقعيت غيرقابل انكار اين است كه تحريمها طي سه دهه اخير همواره با اقتصاد ايران همراه بوده ولي طي چند سال اخير تشديد شده است. در طي تمامي اين سالها نيز مسئولان و مردم ايران توانسته‌اند آثار اين تحريم‌ها را مديريت و تحمل كنند. اگر طي چند سال اخير و با شدت گرفتن تحريم‌ها، آثار و عوارض آن بر معيشت عمومي و اقتصاد كشور بيشتر و نمودآن نيز پررنگتر شد علت اصلي را بايد در سوء مديريت دولت وقت و ضعف شديد مسئولان آن زمان در خنثي‌سازي آثار تحريم‌ها جستجو كرد.

ترديدي نيست كه اگر در دوره اخير تحريمها نيز مانند سالهاي گذشته مسئولان دولت وقت از دانش، توانايي و اراده لازم براي مديريت اقتصاد كشور در شرايط تحريمي برخوردار بودند، قطعا شاهد آسيب‌هاي به مراتب كمتري بوديم. شاهد اين ادعا نيز روندي است كه اقتصاد كشور در يكسال و چند ماه سپري شده از آغاز فعاليت دولت يازدهم، طي كرده است. با اينكه بسياري از محدوديت‌هاي تحريمي عملا و عليرغم توافق ژنو همچنان پابرجا بود، اقتصاد ايران از ثبات نسبي و آرامش در بازارها بهره‌مند بود و در بسياري از شاخص‌ها مانند تورم، رشد اقتصادي و... روند رو به بهبودي را طي كرده است. اين واقعيت نشان دهنده تاثير تدبيرو عقلانيت در حوزه مديريت اقتصادي كشور طي 5/1 سال گذشته است. تجربه اين مدت ثابت كرد حتي در صورت عدم موفقيت مذاكرات و تداوم تحريم‌ها، اتفاق خاصي نخواهد افتاد و اقتصاد ايران گرچه با سختي بيشتر اما مسير بهبود شرايط ادامه خواهد داد.

عامل تاثيرگذار ديگري كه به موفقيت بيشتر اقتصاد كشور در صورت ادامه تحريم‌ كمك مي‌كند، اعتمادي است كه اكنون فعالان اقتصادي و عموم مردم به دولت دارند. اگر پيش از روي كار آمدن دولت يازدهم، رويكرد عمومي اين بود كه اعمال تحريم‌هاي سختگيرانه‌تر محصول برخي هزينه‌تراشيهاي غير لازم از سوي دولت وقت است و اگر نسبت به توان تيم مذاكره‌كننده باور عميق وجود نداشت، اكنون افكار عمومي و فعالان اقتصادي براين باورند كه دولت يازدهم بنابر مشي اعتدالي و اعتقادي كه به سياست تنش‌زدايي داشته و دارد، هر اقدام اعتمادسازي كه براي گرفتن بهانه‌هاي طرف‌هاي غربي لازم بوده البته در چارچوب سياستهاي كلي نظام و با حفظ منافع ملي، انجام داده است وعدم موفقيت احتمالي مذاكرات محصول زياده خواهي طرف‌هاي غربي و مسئوليت آن هم متوجه آنان خواهد بود.

همين باور و سرمايه اجتماعي به دولت كمك خواهد كرد تا از همكاري و همراهي مردم در مقاومت بيشتر برابر تحريم‌ها، بهره‌مند شود و حمايت فعالان بخش خصوصي را نيز بيش از پيش نصيب دولت كند.

مطلبی که احسان ابطحي با عنوان«بازيگران پنهان مذاكرات» در ستون سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به چاپ رساند به شرح زیر است:

در واپسين ساعات منتهي به پايان ضرب‌الاجل مذاكرات هسته‌اي، شاهزاده سعود الفيصل، وزير خارجه عربستان، به طور اعلام نشده به وين سفر و با جان كري، همتاي آمريكايي خود ديدار كرد. سفر ناگهاني فيصل به محل مذاكرات هسته‌اي آن هم در آخرين ساعات اين مذاكرات، مي‌تواند نشان‌دهنده آخرين تلاش‌هاي بازيگران ضد توافق براي اثر‌گذاري بر مذاكرات باشد. به طور كلي مي‌توان بازيگران پنهان مذاكرات هسته‌اي يا به عبارت ديگر بازيگراني كه در مذاكرات حضور ندارند، اما از طريق لابي‌هاي فشرده با مذاكره‌كنندگان اصلي تلاش مي‌كنند بر مذاكرات اثر‌گذاري داشته‌ باشند را به سه دسته تقسيم كرد. اول بازيگراني كه مي‌توان آنان را بازيگران سياه توصيف كرد. اين دسته از بازيگران همه تلاش خود را انجام داده و مي‌دهند تا مانع از توافق هسته‌اي شوند.

در راس اين دسته از بازيگران عربستان سعودي اصلي‌ترين رقيب منطقه‌اي ايران قرار دارد كه شمشير را از رو بسته و به طور علني مخالفت خود را باهر‌گونه توافق هسته‌اي با تهران اعلام كرده ‌است. سفر ديروز وزير امور خارجه این کشور به وين آخرين تلاش بزرگ‌ترين رقيب منطقه‌اي ايران براي اثر‌گذاري بر مذاكرات هسته‌ای است.

هدف از اين سفر را مي‌توان در دو سناريو تحليل كرد. نخست اينكه رياض از دستيابي به توافق هسته‌اي ميان ايران و گروه 1+5 مطمئن شده ‌است و در آخرين لحظات به وين رفته تا از همتاي آمريكايي خود اين تضمين را دريافت كند كه نقش منطقه‌اي عربستان و اتحاد ديرينه اين كشور با واشنگتن پس از توافق هسته‌اي با ايران تحت‌الشعاع قرار نخواهد گرفت. سخنان ديروز وزير خارجه امارات متحده عربي و ابراز نگراني او از نقش «ايران پس از توافق هسته‌اي» نيز بازتاب‌دهنده همين مساله بود.

مسلم است كه اعراب در دهه‌هاي گذشته بيشترين منفعت را از تنش در روابط ايران و غرب به دست آورده‌اند و در سال‌هاي اخير و با تشديد بحران‌هاي منطقه‌اي بيشتر هم از اين تنش منفعت برده‌اند. به همين دليل نگرانند كه با توجه به موقعيت ژئوپليتيك و ژئو استراتژيك ايران نه تنها در منطقه كه در كل جهان، پس از عادي شدن روابط ايران و غرب، به دوستان درجه دو آمريكا در منطقه تبديل شوند.

تحليل دوم از سفر وزير خارجه عربستان اين است كه اين كشور دریافته كه ايران و غرب در آستانه دستيابي به توافق هسته‌اي هستند و به همين دليل فيصل به اين نتيجه رسيده كه حضور فيزيكي او در وين براي ممانعت از دستيابي به توافق ضروري به نظر مي‌رسد. اين اقدام اگرچه شايد با آداب ديپلماتيك مغايرت داشته باشد و شايد كمتر كشوري دست به اين اقدام بزند، اما واقعيت آن است كه اعراب اكنون در مرحله‌اي قرار دارند كه ابايي از هر گونه اقدام اين چنيني براي حفظ منافع خود و تضعيف ايران ندارند. 

وضعيت اسرائيل هم در اين ميان مشخص است. رژيم صهيونيستي همواره نگراني خود را از دستيابي به توافق هسته‌اي با ايران اعلام و همواره تلاش كرده ‌است تا مانع هر گونه توافق شود. توافق با ايران براي اسرائيل به منزله تضعيف امنيتي است، موضوعي كه تل‌آويو به هيچ عنوان خواستار آن نيست.

بازيگران ديگري هم هستند كه نقشي خاكستري ايفا مي‌كنند. اين بازيگران اگرچه به‌طور علني مخالفت خود را با توافق هسته‌اي اعلام نمي‌كنند، اما بي‌ترديد منافع آنان پس از توافق هسته‌اي به خطر خواهد افتاد. شايد مهم‌ترين نمونه اين گونه بازيگران، تركيه باشد. تركيه هم مانند اعراب در دهه‌هاي گذشته از تنش در روابط ايران و غرب بيشترين منفعت را برده‌ است و امروز هم با توجه به بحران‌هاي منطقه‌اي مانند بحران سوريه و نگرانی از قدرت گرفتن ايران پس از توافق هسته‌اي علاقه زيادي به توافق ندارد. اين كشور‌ها نگران اين موضوع هستند كه با فارغ شدن ايران از پرونده مهم هسته‌اي دست تهران براي اثر‌گذاري در ساير بحران‌هاي منطقه‌اي تقويت خواهد شد و به همين دليل از توافق دل خوشي ندارند. با اين همه تركيه به دليل داشتن روابط اقتصادي و گسترده با ايران به طور علني مخالفت خود را اعلام نمي‌كند؛ زيرا از واكنش منفي ايران و هزينه زيادي كه ممكن است از طرف تهران به او وارد شود، نگران است. 

در اين ميان كشورهاي ديگري هم هستند كه نقشي سفيد بازي مي‌كنند. اين كشورها مايلند با توافق هسته‌اي از ساير تنش‌ها در خاورميانه كاسته شود و با بازگشت ثبات در منطقه، وضعيت اقتصادي هم بهبود يابد. 

در رأس اين كشورها سلطان‌نشين عمان است، كشوري كه پيش از مذاكرات اخير وين ميزبان مذاكرات هسته‌اي بود و در سال‌هاي گذشته همواره نقشي مثبت را در روابط تهران و غرب ايفا كرده است. اخبار غير‌رسمي در روزهاي اخير هم حاكي از آن بود كه يوسف بن علوي، وزير امور خارجه عمان سفري محرمانه و غيررسمي به وين داشته و در روزهاي اخير تلاش‌هاي ديپلماتيك گسترده‌اي براي دستيابي ايران و غرب به توافق هسته‌اي انجام داده ‌است. 

امروز در شرايطي آخرين روز مذاكرات هسته‌اي آغاز مي‌شود كه علاوه‌بر كشورهاي 1+5 بازيگران پنهان هم تلاش‌هاي خود را براي اثر‌گذاري بر مذاكرات به حداكثر خود رسانده‌اند. لحظه‌ لحظه‌هاي امروز، كليدي و سرنوشت‌ساز هستند. امروز نتیجه نهایی مذاکرات مشخص می کند که آیا بازیگران پنهان و اکثرا سیاه مذاکرات بازهم مانند گذشته موفق خواهند شد تا بازی را بر هم زنند یا آنکه این بار طرف مقابل عاقلانه عمل و به تلاش این لابی ها توجه کمتری خواهد کرد؟

مهدی روزبهانی در مطلبی که با عنوان«درس هايی از يلدای مذاکرات»در ستون سرمقاله روزنامه ابتکار به چاپ رساند پیرامون سپری شدن آخرین روزهای مذاکرات زنو اینچنین نوشت:

امروز يلداي مذاکرات به پايان مي‌رسد و ديپلمات ها با هماهنگي پايتخت هايشان سرنوشت پرونده قطور هسته اي ايران را مشخص مي‌کنند. بيش از يک دهه مذاکره براي انرژي هسته اي ماجراهاي بسياري به همراه داشت. از اتهام جاسوسي به برخي ديپلمات ها گرفته تا ترور دانشمندان ايراني. اين فصل از تاريخ ايران هرچند با دلهره هاي فراوان همراه بود؛ اما براي جوامع مختلف و رهبران سياسي درس هاي فراواني داشت. طي سال هاي متوالي مذاکرات، افکار عمومي متأثر از روند اين رايزني ها بود. چه آنگاه که جليلي جريان مذاکره براي مذاکره را دنبال مي‌کرد و چه هنگامي که ظريف با جديت قطار مذاکرات را به حرکت درآورد؛ هر کدام واکنش هاي خاصي را در ميان مردم برانگيختند.

اما در جريان اين بيم و اميد مذاکرات، آنچه بيش از هرچيزي جلب توجه مي‌کرد، تلاش هايي بود که براي مشروعيت بخشيدن به حق ملت ايران در استفاده از فن آوري هسته اي صورت گرفت و باعث شد که دوگانه مبارزه يا مقاومت کنار برود و تابوي مذاکره کردن براي حق مسلم يک ملت شکسته شود. هرچند که مذاکرات هسته اي هزينه هاي زيادي براي ملت ايران داشت، اما به جرأت مي‌توان گفت که گفتماني جديد براي ملل مختلف در خصوص مسائل حساس به ارمغان آورد. هرچند که ممکن است ديپلمات هاي تيم مذاکره کننده هسته اي ايران در دوره هاي مختلف با رويکرد خاصي مذاکرات را دنبال کرده باشند اما همين که ميز مذاکره را ترک نکردند؛ خود نشان از پذيرش واقع گرايي در انديشه سياسيون در تعامل با ساير ملل است. رويکردي که بر اساس منافع ملي جوامع تعريف مي‌شود و باور دارد که زيستن در دنيايي که بر اساس دوست و دشمن تعريف مي‌شود سخت و ناپايدار است.

اما جداي از اين درس عمومي، مذاکرات پختگي خاصي را براي ديپلمات هاي ايراني فراهم آورد و باعث شد وزارت امور خارجه ايران حداقل در عرصه ديپلماسي هسته اي به رشد قابل توجهي دست يابد. با اين حال در اين ساعات پاياني، برنامه ريزي براي توافق يا شکست مذاکره از هر موضوعي مهمتر مي‌نمايد. ابعاد مذاکرات هسته اي براي دستگاه سياست خارجي ايران همه گير بوده و طي سال هاي گذشته به عنوان يکي از معيارهاي اصلي در تعريف نوع رابطه ايران با کشورهاي ديگر در نظر گرفته شده است.

پرونده هسته اي فرصت ها و تهديد هاي مختلفي را پيش روي سياست خارجي ايران گذاشته و حالا که به ايستگاه پاياني خود رسيده نکته قابل تأمل، برنامه ريزي دستگاه سياست خارجي براي بعد از توافق و يا شکست است. تماس هاي اخير جان کري با کشورهاي منطقه به ويژه عربستان براي تشريح مذاکرات نشان از تأثير گسترده توافق يا شکست مذاکرات بر آينده روابط بين‌الملل منطقه دارد. عربستان رقيب منطقه اي ايران، نگران تر از هميشه، مسئله را پيگيري مي‌کند و به اذعان کارشناسان نزديک شدن ايران به توافق با 1+5، اعراب سعودي را واداشته تا دوباره در خيمه اتحاد جمع شوند و دشمني هاي خود با قطر را کنار بگذارند.

تحليل گران يکي از علت هاي بازگشت سفيران کشورهاي حاشيه خيلج فارس به دوحه را نشان از ترس اعراب از نزديکي ايران و غرب ارزيابي مي‌کنند. از اين رو مي‌توان به فرصت منطقه اي توافق هسته اي نيز اشاره کرد و بايد ديد که ظريف براي تحرکات اعراب چه برنامه اي دارد. مسلم است که شکست در مذاکره قدرت چانه زني ايران را در منطقه کاهش مي‌دهد و امکان مانور عربستان را در زمينه هاي مختلف فراهم مي‌کند، چرا که بعد از اين جمهوري خواهان در کنگره آمريکا ترحيج مي‌دهند از دلارهاي نفتي عربستان استفاده کننده و بنابراين همراهي گسترده تري با آنها خواهند داشت.

از طرف ديگر عبور از تنگناي هسته اي اين امکان را براي کشورمان فراهم مي‌کند که در دوره اي که اختلاف ميان آمريکا و رقيب ديرينه اش فزوني گرفته از موضعي بالاتر به تعامل با همسايه مرموز شمالي يعني روسيه بپردازد. بنابراين انتظار مي‌رود که ديپلمات ها قبل از آنکه خبر توافق يا شکست مذاکرات را اعلام کنند، طرح جدي و مشخصي براي آينده سياست خارجي کشورمان در نظر بگيرند.

و در آخر ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری را میخوانید که به مطلبی با عنوان«دولت تدبير و اميد، دولت بسيجی»نوشته شده توسط کرم محمدی اختصاص یافت:

هفته اول آذرماه، يادآور رخدادي بزرگ و اثرگذار در تاريخ انقلاب اسلامي ايران است. پنجمين روز اين هفته سالروز تاسيس بسيج مستضعفين به فرمان حضرت امام خميني(ره) بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران مي‌باشد. طي 35 سال گذشته اين نهاد برخاسته از بطن ملت، خدمات قابل توجهي ارائه کرده است. اوج رشادت‌ها و ايثار و فداکاري بسيج و بسيجيان، در هشت سال دفاع مقدس به بهترين وجه ممکن به منصه ظهور رسيد.

بسيج متعلق به هيچ جناح و گروه سياسي نيست و اصولا فراتر از همه دسته‌بندي‌هاي سياسي است. بسيج فقط کارکرد نظامي ندارد، هرکسي که دل در گرو عزت و آباداني و ترقي ايران‌زمين داشته باشد، هرکسي و در هر لباس و مقامي که پايبند به اصول و ارزش‌هاي انقلاب اسلامي و معتقد به قانون اساسي جمهوري اسلامي است. هرکس خواهان ايراني سربلند و مقتدر است... بسيجي است. تمامي روساي قواي مملکت و مقامات و مسوولين رده‌هاي گوناگون، تا اقشار مختلف مردم اعم از کارگر و کشاورز، دانشجو و معلم و روحاني، زن و مرد... و همه اقوام ساکن در اين سرزمين پهناور مي‌توانند بسيجي باشند. دولت يازدهم به رياست دکتر حسن روحاني نه تنها از اين قاعده مستثني نيست، بلکه بنا بر عملکرد اعضاي آن مي‌توان مدعي بود که دولت «تدبير و اميد، دولت بسيجي» است.

1-‌ قانون‌گرايي: از مجموع 18 وزير پيشنهادي رئيس‌جمهور براي تصدي وزارتخانه‌هاي دولت، چهار وزير آن با راي عدم اعتماد نمايندگان محترم مجلس مواجه و از راهيابي و حضور در دولت بازماندند. با گذشت تنها چند ماه وزارت، وزير علوم و تحقيقات و آموزش عالي استيضاح و از کار برکنار گرديد. سه گزينه پيشنهادي رئيس‌جمهور براي اين وزارتخانه يکي پس از ديگري با راي عدم اعتماد نمايندگان مجلس مواجه شدند. برخلاف دولت‌هاي نهم و دهم، تاکنون چندين وزير دولت يازدهم به مجلس فراخوانده شده و کارت زرد دريافت نموده‌اند. علي‌رغم فشارهاي افکار عمومي و حاميان دولت، شخص آقاي روحاني نه تنها مقابله به مثل ننمود بلکه بعد از هر بار مخالفت نمايندگان مجلس شوراي اسلامي، بر حق قانوني مجلس تاکيد و بدون کوچک‌ترين اعتراضي، راي مجلس را پذيرا شده است. دکتر روحاني پايبندي خود به قانون، ولو برخلاف نظرش باشد را سرلوحه کار خويش قرار داده است.

2- تحول درنظام سلامت کشور: آنچه طي ماه‌هاي اخير درعرصه «سلامت» مردم رخ داده است، را مي‌توان انقلابي تاريخي و بزرگ در زمينه حساس و مهم بهداشت و درمان و سلامت مردم و به ويژه اقشار آسيب‌پذير جامعه نام نهاد. روزگاري نه چندان دور، بارها اتفاق مي‌افتاد که بيماران به دليل عدم توان مالي در پرداخت هزينه‌هاي بيمارستاني، به عنوان «گرو» همچنان در بيمارستان نگهداري مي‌شدند. اما امروز در سايه سياست‌هاي مدبرانه دولت تدبير و اميد، هزينه‌هاي بيمارستان براي شهرنشينان 6 درصد و براي ساکنين روستاها 3 درصد تعيين شده است. اين ميزان هم براساس يک فرمول، قابل کاهش است.

3- صيانت از بيت‌المال: بعد از شروع به کار دولت دکتر روحاني، مهندس زنگنه وزير نفت دولت يازدهم با تمام توان اقدامات اصلاحي خود را شروع کرد. ابتدا پول‌هايي که به نام دور زدن تحريم‌ها از بيت‌المال به جيب اشخاص رفته بود، به خزانه بازگردانيد. بازسازي ميادين نفتي را در دستور کار قرار داد، پارس جنوبي که قبل از روي کارآمدن دولت «نهم» به يک قطب مهم اقتصادي و اشتغالزا مبدل شده بود و در هشت سال قبل از روي کارآمدن دکتر روحاني، فقط نامي از آن باقي مانده بود، در حال رهايي از «مرگ» و «نابودي» است. موضوع بهره‌برداري از ميادين مشترک با کشورهاي عربي همسايه، در دستور کار قرار گرفته و راهبرد آن است که اجاره غارت سرمايه‌اي به نام گاز و نفت به هيچ کشوري داده نشود، سهم صادرات نفت جمهوري اسلامي ايران افزايش يابد و...

4- موفقيت در عرصه سياست خارجي: بکارگيري وزيري توانا، لايق، مسلط بر اوضاع و احوال کنوني جهان، برخورددار از شخصيتي فرهيخته، دوست‌دار نظام جمهوري اسلامي و حافظ منافع ملي ملت ايران، تيمي مجرب و دلسوز براي مذاکرات هسته‌اي به سرپرستي چنين وزير دانشمندي، متوقف نمودن ماشين صدور قطعنامه عليه جمهوري اسلامي ايران، آغاز مذاکرات فشرده و دفاع منطقي و موثر از منافع ملي مملکت در اين مذاکرات، ايجاد شکاف قابل ملاحظه در ساختمان تحريم‌هاي ظالمانه‌اي که عليه کشورمان به اجرا گذاشته است، افزايش ميزان اثرگذاري و قدرت تهران در معادلات منطقه‌اي و بين‌المللي و... از جمله اقدامات دولت تدبير و اميد در عرصه سياست خارجي است.

5- موفقيت‌هاي اقتصادي: کاهش نرخ تورم از 42 درصد به کمتر از 20 درصد، متوقف نمودن افزايش لجام‌گسيخته قيمت‌ها و ايجاد ثبات نسبي در بازار، تثبيت نرخ ارز به نحوي که «جمشيد بسم‌الله‌ها» نتوانند نرخ آن را در خيابان‌ها و معابر تهران تعيين نمايند، افزايش نسبي پول ملي، ايجاد امنيت براي سرمايه‌گذاري و... اگر تلاش و کوشش براي تضمين منافع ملت ايران، فراهم نمودن زمينه خوشحالي آحاد مردم، کاهش مشکلات اقتصادي و معيشتي و ايجاد رفاه نسبي، احترام به حقوق حقه ساکنان اين سرزمين، ايجاد فضاي آرام در جامعه و قانون‌مداري و... را از جمله شاخص‌هاي يک مدير بسيجي بدانيم، بايد دولت تدبير و اميد را دولتي بسيجي محسوب نمود. دولتي که با تمام وجود و علي‌رغم همه مشکلات ريز و درشت موجود و فراروي آن، کماکان در تلاش براي ايجاد چنين زمينه است.

دولت بسيجي «تدبير و اميد» نيازمند کمک و مساعدت همه دستگاه‌ها و قواي کشور است. مجلس شوراي اسلامي مي‌تواند با راي به آقاي دکتر فرهادي گزينه پنجم پيشنهادي رئيس‌جمهور، وحدت را در هفته بسيج که هفته اتحاد و انسجام ملي براي پيشبرد اهداف عاليه انقلاب اسلامي است، به نمايش بگذارد.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:۱
در انتظار بررسی: ۱
* نظر:
ارسال نظرات
تجری
-
۱۲:۲۸ - ۰۳ آذر ۱۳۹۳
۰
۰
سلام اقای کرم محمدی باشد که مورد نظر شورای محترم نگهبان قرار گیرد
پاسخ
جدیدترین اخبار پربازدید ها