يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ(حجرات 13) * * * ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‌ها و قبیله‌ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ (اینها ملاک امتیاز نیست،) گرامی‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست؛ خداوند دانا و آگاه است! * * * ای مردمان شما را از مردی و زنی/ما آفریده‌ایم به علم و به اقتدار/ دادیمتان قرار به اقوام گونه‌گون/انس و شناخت تا که به ‌هم‌ آورید بار/ بی‌شک بود زجمع شما آن‌عزیزتر/نزد خدا که بیش به تقواست ماندگار/ زان‌رو که هست عالم و آگاه کردگار/بر مردمان مومن و مشرکت بروزگار

 

      
کد خبر: ۲۹۹۱۲۸
زمان انتشار: ۱۱:۵۸     ۰۶ اسفند ۱۳۹۳
زندگي ايده آل/ اگر احمد مهران‌فر را در «نان، عشق و موتور هزار»، «عشق فيلم» و «شاعر زباله‌ها» به ياد نياوريد،شايد حق داشته باشيد اما اين روزها محال است کسي نام او را بشنود و ياد حضورهاي موفقش در فيلم‌هاي سينمايي «درباره الي»، «هيچ»، «اسب حيوان نجيبي است» و «بي‌خود و بي‌جهت» نيفتد يا ارسطوي پايتخت و صولت خنجري در ذهنش تداعي نشود.

مهران‌فر بازيگري استثنايي با توانايي‌هايي است که شايد تابه‌حال تنها درصدي از آنها کشف شده باشد اما همين چند درصد به مثابه مشت نمونه خروار، نشان مي‌دهد که او چه آينده درخشاني خواهد داشت.

دايي‌اسدالله نه دايي‌جان ناپلئون!

در سريال ابله نقش دايي‌اسدالله را بازي مي‌کنم؛ نقشي که در داستان اوليه قرار بود به نوعي بازسازي يکي از کاراکترهاي مجموعه دايي‌جان ناپلئون باشد زيرا اساسا قرار بود اين خانواده به نوعي کپي همان مجموعه باشد اما بعد با تيم به اين نتيجه رسيديم که آقاي پرويز صياد آن نقش را به خوبي ايفا کرده‌ و اگر قرار است اين تداعي و تلنگر در ذهن مخاطب ايجاد شود که کپي آن کار را مي‌بيند، اصلا اتفاق خوبي نيست.

احمد مهران‌فر از ارسطوي پايتخت تا دايي اسدالله ابله

خودم دوست نداشتم تماشاگر با ديدن من ياد آن شخصيت بيفتد و به شرط تغيير شخصيت، بازي در اين مجموعه را پذيرفتم. دايي‌اسدالله نقش بسيار سختي است و من بسيار تلاش کردم تا نه شبيه به شخصيت سريال دايي‌جان ناپلئون بشود و نه شبيه به شخصيت‌هايي که قبلا بازي کردم و در عين حال بايد شيريني خودش را هم حفظ مي‌کرد.

شبيه آدم‌هاي دور و برمان!

شايد مخاطب با ديدن گريم آدم‌هاي ماجرا حس کند با قصه‌اي غير رئال روبه‌روست اما فضاي کار در اجرا و شخصيت‌ها همگي رئال هستند و کاراکترها از جمله کاراکتري که من بازي کرده‌ام، برگرفته از آدم‌هايي است که دور و بر خودمان ديده‌ايم. تنها سعي شده که کليت کار شيرين و طنزي متفاوت باشد.

از تبريزي اصرار از من انکار!

راستش سر هر کاري که مي‌روم در دو مقطع مي‌ترسم؛ ابتدا وقتي قرار است نقش را بازي کنم و اينکه مي‌توانم آن را درست اجرا کنم، بعد هم زماني که قرار است کار پخش بشود و بازخورد مخاطبان را بگيرم. سعي من هميشه اين بوده با تلاش، کاري کنم که مخاطب مرا بپذيرد و نقش را باورپذير اجرا کنم. اميدوارم در ابله اين اتفاق بيفتد و اگر کمي يا کاستي‌ در کار هست، تماشاگران ببخشند.

در جايي از کار ترسيدم که ادامه بدهم و حتي از آقاي تبريزي خواستم يا نقش ديگري را بازي کنم يا اصلا در کار نباشم اما ايشان اصرار کردند که حتما اين نقش را من بازي کنم. من هم به حرف ايشان گوش کردم و حالا خيلي خوشحالم که ايشان مقاومت کردند و من هم گوش دادم.

يک ۴۵ ساله متفاوت!

دايي اسدالله نقشي است که از من واقعي‌ام بسيار دور است. مردي حدود ۴۵ ساله که چند سالي از خود واقعي‌ام بزرگ‌تر است و در عين حال رفتارها و گفتارش اصلا شبيه به من نيست. حتي فضايي که در آن بزرگ شده هم از من دور است. اين تفاوت را دوست داشتم و دلم مي‌خواست آن را به هر شکلي شده و تا مي‌توانم متفاوت بازي کنم.

اول رئال بعد طنز!

چه در کار کمدي و چه در کار جدي يا ملودرام يا هر ژانري، هميشه اولين اصل براي من اين بوده که رئال بازي کنم. در همين رئال بازي کردن است که کاراکتر در موقعيت‌ها شکل مي‌گيرد و مي‌توانم به آن چيزي براي شيرين شدن اضافه کنم. حتي وقتي تهيه‌کنندگان و سازندگان کار به علت استقبال مخاطب و خواست آنها، از ما مي‌خواهند که کمدي را به نقش و کار تزريق کنيم، سعي من اول رئال بازي کردن است.

خطر لودگي در تکه‌کلام!

تلاشم اين بوده که نقش‌هايم را باورپذير بازي کنم. حتي اگر قرار است جزئياتي به نقش و بيش از آنچه در متن و نظر کارگردان است به نقش اضافه کنم، چه به شکل گفتاري و چه رفتاري، در خدمت باورپذيرتر شدن نقش باشد. گاهي رسيدن به اين تکيه‌کلام‌ها و تيک‌هاي رفتاري، در همان پلان شکل مي‌گيرد و گاهي هم قبل از جلوي دوربين رفتن، به آن فکر مي‌کنم تا نقش و فضاي کار شيرين شود.

اتفاقا استفاده از تکه‌کلام‌ در کار کمدي يک اصل و رسم است که به بهتر شدن و شيرين‌تر شدن کار مي‌انجامد اما مهم، ميزان و شکل استفاده از تکه‌کلام درست است؛ کما اينکه اگر کمي روي اين لبه تيغ بلغزيد، نقش و کار را به سمت لودگي مي‌کشانيد.

توي ذوق تماشاچي!

خودم بيشتر متمايل به کار جدي و ملودرام هستم و دلم مي‌خواهد بيشتر در حيطه جدي بازي کنم تا طنز. حتي فکرش را هم نمي‌کردم روزي کار طنز بازي کنم و به اين شکل پذيرفته شوم که پيشنهادهاي متعددي بگيرم. اين مسئله در تئاتر هم براي من اتفاق افتاد. يعني زماني که من چهره نشده بودم، در تئاتر کارهايي انجام مي‌دادم که مخاطب آنها را پذيرفت.

بعد که خودم کاري را کارگرداني کردم و به اجرا بردم مخاطبي که من را مي‌شناخت با همان پيش‌زمينه ذهني به تماشاي کار آمد اما با کاري جدي و تلخ روبه‌رو شد. شايد در آن چند لحظه اول حتي توي ذوقش هم خورده باشد اما بعد نمايش تاثير خودش را گذاشت و مخاطب را با خودش همراه کرد.

فاجعه خنده‌دار!

ترس اين را دارم که ديگر از سوي سازندگان کار جدي پيشنهادي نداشته باشم و همه مرا در قالب طنز بخواهند. البته خدا را شکر هنوز اين‌طور نشده و هنوز پيشنهادهاي جدي دارم. سعي مي‌کنم به نوعي اين مسئله را مديريت کنم. از طرفي اين هم که در کار جدي بازي کني و بعد مخاطب چون ذهنيتي طنز از شما دارد، با ديدن شما خنده‌اش بگيرد، خيلي فاجعه است.

البته بازيگران طنزي داريم که در کارهاي جدي خوب ظاهر شده‌اند و مخاطب هم آنها را پس نزده است. نمونه‌اش رضا عطاران در فيلم سينمايي دهليز يا کارهاي جدي که اين اواخر بازي کرده است.

سکوت يک آدم عبوس!

در زندگي واقعي آدمي جدي هستم؛ تا جايي‌که بعضي‌ از اطرافيان شاکي هم مي‌شوند و مي‌گويند چرا اين‌قدر از شخصيت‌هايي که بازي کردي فاصله و تفاوت داري. حتي لحن و رفتارم کاملا متفاوت از بازي‌هاي طنزم است. اصولا آدمي ساکت و کم‌حرف هستم. يکجورهايي شخصيت عبوسي دارم.

احساس مي‌کنم در آن کارها فقط مي‌خواهم آن شخصيت‌ها را بازي کنم. شايد بتوانم بگويم در فيلم درباره الي تقريبا خودم هستم. ويژگي‌اي که اصغر فرهادي با هوشمندي در من متوجه شد و حس کرد براي آن نقش مناسبم يا وجهه‌اي از من در فيلم بي‌خود و بي‌جهت ديده مي‌شود که عبدالرضا کاهاني به واسطه رفاقتي که با هم داريم، در من کشف کرد و به نمايش گذاشت.

صميميت بعد از آب شدن يخ!

گاهي که انرژيک باشم و در جمعي قرار بگيرم که حس کنم مي‌توانم با آنها ارتباط خوب و شادي بگيرم، موتورم روشن مي‌شود و بيشتر با آدم‌ها گرم مي‌گيرم و چيزهاي خنده‌دار مي‌گويم. اين موضوع در کارم نيز هست. يعني روزهاي اولي که سر کاري مي‌روم، چون خجالتي هستم، ممکن است همه را نااميد کنم.

به قولي تا يخم آب نشود فاصله‌ام با همکاران کم نمي‌شود. اين البته براي کل گروه و کار است. روزهاي اول هنوز آن صميميت و رفاقت شکل نگرفته و کارها سنگين جلو مي‌رود؛ اما به مرور که رفاقت‌ها و صميميت فضا بيشتر مي‌شود، همکاري حسي‌تر خواهد شد. اگر به بازي‌ام در شاهگوش نگاه کنيد، در قسمت‌هاي آخر بسيار پخته‌تر از قسمت‌هاي اول هستم چون هم با گروه و هم با نقش، بيشتر اخت شده‌ام. اساسا آدم‌ها در پروژه بايد سر ذوق بيايند تا کار بهتري شکل بگيرد.

ايران‌برگر لابه‌لاي نمايش‌ها

در شش ماهه اول سال گذشته درگير مجموعه پايتخت و شاهگوش بودم و به همين علت نتوانستم به پيشنهادهاي سينمايي‌ام برسم. آن زمان به نوعي اوج کار توليد بوده و چون فرصت نداشتم نتوانستم به فعاليت سينمايي بيشتري بپردازم. بعد از آن هم درگير تمرين تئاترم بودم. نمايش «خشکسالي و دروغ» هم در اجراي جديدش جايگزين پيمان معادي شدم که درگير کاري بود و نمي‌توانست حاضر شود.

اين نمايش را چند اجرا در خارج از کشور رفتيم و قرار است اسفندماه هم براي ايرانيان مقيم کانادا در ونکوور و يکي دو شهر ديگر کانادا به اجرا ببريم. يک کار تئاتر ديگر هم با آقاي کوهستاني داشتم که چند سال پيش اجرا رفتيم و حالا قرار است براي جشنواره‌اي در بازل سوئيس اجرا کنيم. به همين علت، در اين مدت تنها يک فيلم سينمايي ايران‌برگر را براي مسعود جعفري‌جوزاني بازي کردم. کاري که اگرچه هنوز نسخه نهايي‌اش را نديده‌ام اما به جرات و جسارت مي‌گويم يکي از آن کارهاي خوبي است که مخاطب براي تماشايش چند بار به سينما مي‌رود؛ هم به خاطر کارگرداني بي‌نظير آقاي جوزاني و هم داستان جذابش و هم بازي تيم بازيگرانش.

گريم محبوب من!

يکي از ويژگي‌هاي خاص کار سريال ابله، گريم فوق‌العاده در آن است. تماشاگر مي‌تواند مهارت و استادي کار آقاي مجيد اسکندري را ببيند که چقدر با کيفيت و در عين حال عجيب و غريب اجرا شده‌اند. گريم، موضوع بسيار مهمي در باورپذير شدن نقش است.

در شاهگوش هم اگر دقت کنيد شخصيت خنجري را که بازي مي‌کردم، با آن گريم استادانه جناب عبدالله اسکندري بسيار شيرين‌تر و واقعي‌تر شده بود. در مورد گريم من، بعد از چند تست و زماني يک ماهه به نتيجه نهايي رسيديم. من گريم‌ام را در اين کار بسيار دوست دارم.
مجيد صالحي بسيار باهوش است

مجيد صالحي بسيار باهوش است

به نظرم کار مجيد صالحي در کار بسيار سخت است. شما براي باورپذير کردن نقشي که بازي مي‌کنيد بايد تلاش زيادي انجام دهيد و خب وقتي نقش‌تان دو کاراکتر شود، اين تلاش هم بيشتر و هم دشوارتر خواهد بود. مجيد دو نقش با دو گريم متفاوت بازي کرده که کار ساده‌اي نيست. اتفاقا گريم تاثير خودش را در کار مجيد صالحي هم نشان مي‌دهد.

صالحي را دورادور مي‌شناختم و کارهايش را دوست داشتم تا اينکه در اين کار فرصت همکاري با او را پيدا کردم. کار کردن با او بسيار عالي و البته سخت است. مجيد بسيار باهوش است و به واسطه تجربه زيادش و اينکه خودش هم تجربه کارگرداني چند کار را داشته، حواسش به همه چيز هست؛ به پارتنرهايش، دوربين، صحنه و... . گاهي حس مي‌کردم کنار او دارم کم مي‌آورم. او جاهايي نکته‌هايي را به من گوشزد مي‌کرد تا متوجه دوربين باشم و به نوعي کمک مي‌کرد بازي‌ام را اصلاح کنم. اينکه مي‌گويند مثلا مجيد صالحي، مجيد صالحي شده بيخود نيست و حتما او چيزهايي دارد که اين اتفاق مي‌افتد.

مديريت هوشمندانه بودجه

قبلا برايم مهم بود که قرار است در چه رسانه‌اي کار کنم اما حالا اين حساسيت را ندارم و مي‌گويم در هر مديومي اگر فرصتي براي کار خوب به من داده شود و منطبق با معيارهايم باشد، کار خواهم کرد. شبکه خانگي تا به حال موفق بوده و به خاطر وجود اندکي آزادي عمل بيشتر براي گروه سازندگانش و بودجه‌هاي مناسبي که دارند، کارهايي به مراتب با کيفيت‌تر در آنها ارائه مي‌شود که تماشاچي آنها را دوست دارد.

از آنجا که بحث بازگشت سرمايه و بودجه‌اي که گذاشته مي‌شود، در نمايش خانگي بسيار مهم است، عاملان اين کار سعي مي‌کنند کارهايي خوب با عواملي خوب تهيه کنند تا به لحاظ کيفي مخاطب عام را جذب کند. در هر حوزه و رشته‌اي وقتي بودجه کافي نباشد يا به علت مديريت نادرست، به سمت ديگري سرازير شود، با افت کيفيت کار مواجه خواهيم بود اما در نمايش خانگي اين مسئله هوشمندانه مديريت مي‌شود.

تشکر ويژه براي جسارت!

مي‌خواستم تشکري داشته باشم از بچه‌هاي موسسه تصوير گستر پاسارگاد که شبکه خانگي را بازسازي کرده‌اند و با جسارت در حوزه هنر و فرهنگ وارد شده‌اند و سرمايه‌گذاري مي‌کنند؛ آن هم در روزگاري که سرمايه‌گذاري در اين حيطه گاهي با شکست روبه‌رو مي‌شود. اين حرکت آنها شايسته تقدير و تشکر است.

شاخک‌هايي براي جذب

عمده تکه‌کلام‌هايي که در کارهايم استفاده کرده‌ام، متعلق به خودم بوده. يکي از ويژگي‌هاي من اين است که نسبت به گفتار و رفتار مردم شاخک‌هاي تيز و حساسي دارم. وقتي با آدم‌ها صحبت مي‌کنم به رفتار و لحن حرف‌زدن‌شان و احيانا تکه‌کلامي که دارند٬ زياد دقت مي‌کنم.

گاهي به چيزي برخورد مي‌کنم که مي‌گويم اين چقدر خوب است و مي‌تواند در کار خنده‌دار بشود. تکه‌کلام٬ اگر خوب باشد بعد از چند تکرار درست و به موقع در ذهن مخاطب مي‌نشيند و او مدام در ذهنش آن را تکرار و به عبارتي با آن حال مي‌کند.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها