أمیرالمؤمنین علی علیه السلام: اِعلَموا أنَّ الأمَلَ یُسهی العَقلَ و یُنسی الذِّکرَ ***بدانید که آرزو خرد را دچار غفلت می سازد و یاد خدا را به فراموشی می سپارد. ***

امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام: منْ أَحَدَّ سِنَانَ الْغَضَبِ لِلَّهِ، قَوِيَ عَلَى قَتْلِ أَشِدَّاءِ الْبَاطِلِ. *** هر كه سر نيزه خشم خود را بخاطر خدا تيز كند، در نابود كردن سخت ترين باطلها توانا بود.

      
کد خبر: ۳۱۲۱۰۶
زمان انتشار: ۱۰:۴۷     ۰۷ ارديبهشت ۱۳۹۴
مستنداتی از سیر حوادث و اظهارات و اعترافات متهمان وقایع پس از انتخابات
به گزارش پایگاه 598، کیهان نوشت: در ابتدای امر هتلی را برای ما هماهنگ کردند در شهر اربیل عراق که نام این هتل هتل سوما بود، ما را به آن هتل راهنمایی کردند، مقداری پول در اختیار ما قرار دادند که نیازهای اولیه ما مرتفع بشود. در کنار این یک خط موبایل دستگاه ارتباطی ویژه در اختیار من قرار دادند که اگر ما با مسائل امنیتی و مشکلات امنیتی در شمال عراق مواجه شدیم با ارتباط مستقیم با شخص فرانک که مسئول سرویس اطلاعاتی آمریکا بود، اعلام موقعیت بکنیم و آنها برای کمک یا حل مشکلات ما بیایند. در این راستا در کنار این ارتباطات من دوباره با دفتر لندن تماس گرفتم با دردانه فولادوند و اعلام موضع کردم، گفتم که CD را توزیع کرده‌ایم و بعد کشور را ترک کردیم و ارتباط ما با نیروهای آمریکایی برقرار شده و بحث‌های ما شروع شده است. با شنیدن این مسئله دردانه فولادوند ابراز خرسندی و خوشحالی خودش را نشان داد، به ما تبریک گفت به لحاظ موفقیتی که در اولین مرحله کاری داشتیم و همان موقع بود که شماره تلفن جدیدی را به من داد در آمریکا که شخصی به نام جمشید را به من معرفی کرد در لس‌آنجلس و عنوان کرد که از این به بعد شما مستقیماً با جمشید تماس می‌گیرید و عنوان کنید که از طرف من زنگ زدید، شرح حال خودتان را بگویید ارتباطات خودتان با آمریکایی‌ها را بگویید و ایشان از این به بعد شما را هدایت خواهد کرد و طرح و برنامه‌های انجمن را به شما اعلام خواهد کرد. بعد از این جریان بود که من با جمشید در لس‌آنجلس تماس گرفتم، موقعیت خودمان را مطرح کردم، شرح ماوقع را گفتم و بعد از شنیدن جریانات جمشید هم ابراز خوشحالی کرد و تبریک گفت به ما به خاطر موفقیت و ارتباطی که با آمریکایی‌ها برقرار کردیم و در همین راستا اعلام کرد که من در جریان نشست‌های شما با آمریکایی‌ها هستم و فاز جدید کار را به ما پیشنهاد کرد و طرح و برنامه جدیدی را به ما عنوان کرد اولین کار انجام یک مصاحبه تلفنی و پخش آن روی EUROTV بود و تهیه برنامه‌های فرهنگی و پخش آن از طریق رادیو تندر و تلویزیون انجمن پادشاهی ایران، در ابتدای امر برنامه مصاحبه را جمشید چید. سرفصل‌های مباحثی را که من باید عنوان می‌کردم برای من مشخص کرد، توضیحات لازم را داد، حتی مشخص کرد که در زمانی که او پرسش‌هایی مطرح می‌کند، من چه پاسخ‌هایی را بدهم تا تأثیرگذاری که باید شکل بگیرد نسبت به اهداف انجمن، من نکاتی را که جمشید عنوان می‌کرد مکتوب کردم. بعد از چند روز که آماده مصاحبه شدم، با من تماس مجددی گرفته شد و مصاحبه صورت پذیرفت و عنوان کرد که چند روزی دیگر مصاحبه از طریق تلویزیون پخش خواهد شد.
زمان پخش مصاحبه با من تماس گرفت و گفت که می‌توانی مصاحبه را
گوش بدهی و وضعیت را ارزیابی کنید که ما به هر حال چه گفتیم و چه گفت‌وگوهایی درباره شما می‌کنیم. شبی که مصاحبه پخش شد، من دیدم که جمشید میزگردی را تشکیل داده با نفر دومی و در آن میزگرد گفت‌وگوهایی می‌کنند در رابطه با من و سپس موقعیت ما را مطرح می‌کنند و صدای من را پخش می‌کنند که آن شخص که جمشید با او میزگردی را به صورت تلفنی صورت داده بود شخصی به نام ایمانوئل آفار بود که در انجمن معروف به ایمان آفار هست و شخصی یهودی اسرائیلی است که در آمریکا و اسرائیل اقامت دارد و یکی از مسئولین و مدیران انجمن پادشاهی ایران هست.
بعد از این جریانات انجمن همچنان تماسش را با من داشت، پیشنهادها و سرفصل‌هایی را به من می‌داد و عنوان می‌کرد که شما در این راستا برنامه‌هایی را تهیه بکنید، سخنرانی‌هایی را آماده بکنید یا ما سؤال‌هایی را مطرح می‌کنیم به صورت مصاحبه‌ای شما آنها را ضبط بکنید و برای ما ارسال بکنید و ما بتوانیم این مصاحبه‌ها و سخنرانی‌های شما را (از طریق تلویزیون انجمن و نیز) در رادیو که در همان زمان افتتاح شده بود پخش بکنیم که سرفصل‌های سخنرانی‌هایمان مشخص بود: ایجاد تشویش در اذهان عمومی، ایجاد خدشه نسبت به نظام جمهوری اسلامی ایران، آسیب‌زدن به ولایت فقیه، بعد بحث‌های دینی و ایجاد تشکیک بر امور اعتقادی و مذهبی و نهایتا جهت دادن مردم به دین‌ستیزی و نهایت‌الامر به انجام کارهای عملیاتی تروریستی و بمب‌گذاری بود، که در این جریانات جمشید موضوعات را مشخص می‌ کرد مباحثی را مطرح می‌کرد، ما یادداشت می‌کردیم.
در کنار این عنوان می‌کرد که سخنرانی‌های سخنگوی انجمن پادشاهی ایران را گوش بدهیدتا بتوانید آن صحبتها را تکرار بکنید تا تأثیرگذاری بیشتری بگذارید چرا که مردم به اصطلاح بسیاری شنونده صحبت‌های سخنگوی انجمن بودند.
ما همچنان به ساخت برنامه‌هایمان اقدام می‌کردیم. در روند ساخت و انجام برنامه‌ها نشست‌هایمان هم با آمریکایی‌ها همچنان برقرار بود، لول (سطح) نشست‌های ما با آمریکایی‌ها بالاتر رفته بود چرا که آنها مسائلی را می‌خواستند در ارتباط با اطلاعات داخلی ایران که ما بتوانیم توسط رابطین خودمان در ایران اطلاعات داخلی نسبت به مسائل دولتی، غیردولتی را جمع‌آوری کنیم.
مباحثی مربوط به دانشگاه‌ها، جنبش‌های دانشجویی، مباحث مربوط به فعالیت کارگری، تحصن‌ها و مسائلی که در اقصی نقاط کشور رخ می‌دهد.
در این زمینه مشکلات مردم را دامن بزنیم و آنها را جمع‌آوری بکنیم و در اختیار نیروهای آمریکایی قرار بدهیم. در کنار این به هر حال از تصاویر و عکس‌هایی که من داشتم در زمان فعالیت‌های کانونی که در ایران بود آنها را در اختیار آمریکایی‌ها قرار داده بودم و فرانک عنوان می‌کرد که این نشست‌های ما همچنان باید ادامه داشته باشد و ما اطلاعات را نسبت به وقایع روزی که در ایران به روز ]جدیدترین موارد[ اتفاق می‌افتد، به روز، نیاز به اطلاعات داریم و در این زمینه ما را جهت می‌دادند که ما اطلاعات را جمع‌آوری کنیم. همچنان نشست‌های ما ادامه داشت که در یکی از روزها ایمان آفار که همان شخص ایمانوئل یهودی اسرائیلی بود با من تماسی گرفت و ارتباط من را با شخصی در کردستان عراق برقرار کرد و عنوان کرد که از این به بعد شما با این شخص در ارتباط باشید و ایشان برنامه‌ریزی و جلسات شما را هماهنگ می‌کنند و شما را پیش می‌برد.
تا اینکه من با آن شخص ارتباط برقرار کردم، بعد از ارتباط من با آن شخص این فرد رأسا اعلام کرد که من عضو سرویس اطلاعاتی اسرائیل هستم که در عراق ساکن هستم و در سازمان‌های مختلف بین‌المللی فعالیت می‌کنم، که از این به بعد این شخص ارتباط ما را با آمریکایی‌ها و جلسات ما را طرح و برنامه‌ریزی می‌کرد که جلسه بعدی ما در شهر دهک در کردستان عراق برگزار می‌شد و نشست‌هایمان را برنامه‌ریزی می‌کردند. تیم جدید سرویس اطلاعاتی آمریکا به ملاقات ما آمد در شهر دهک و بحث‌ها و گفت‌وگوهایی بین ما مطرح شد و مسئول این تیم شخصی بود به نام مایکل که مسئولیت کار تیمی را به عهده گرفته بود.
در گفت‌وگوهای اولیه آنها همان نیاز به اطلاعات داخلی را اعلام کردند و عنوان کردند که مسائل روز ایران را برای ما برنامه‌ریزی کنید چرا که ما طرح و برنامه‌های ویژه‌ای برای ایران در نظر داریم و می‌خواهیم با جمع‌آوری این طرح و برنامه‌ها و ارائه آنها به واشنگتن از آن جایگاه رأسا تصمیم‌گیری صورت بگیرد تا بتوانیم جریانات پیش‌آمده در ایران را جهت بدهیم که جریانات آن موقع همان تجمعات کارگری، اعتصابات کارگران، فعالیت‌های حزب‌ها و غیره بود که بتوانند آنها را دامن بزنند و جهت بدهند مردم را به پیش ببرند.
در کنار آن شناسایی مسئولین نظام بود، چه مسئولین استانی چه مسئولین شهری، شناسایی افراد بسیجی، نیروهای اطلاعات و هر نیروی مذهبی که در ایران حمایت خودش را از نظام جمهوری اسلامی ایران مطرح می‌کند.
همچنان که نشست‌های ما در این راستا با آمریکایی‌ها برقرار بود آموزش‌های ویژه‌ای هم به من داده می‌شد که چگونگی جمع‌آوری اطلاعات از طریق ایران از داخل ایران توسط رابطمان، تشکیل هسته‌ها، چگونگی نفوذ در سیستم‌های مختلف شناسایی افراد و مکان‌هایی که می‌شود در آن‌جا اقدامات لازم را انجام داد، بود.
در کنار این ارتباطات همچنان ارتباط من با جمشید و ایمان در آمریکا برقرار بود که همان‌گونه که آمریکایی‌ها طرح و برنامه‌هایی را داشتند برای ایجاد اغتشاش و دامن‌زدن به مسائل مختلف در ایران که جهت‌دهی مردم به سمت مباحث مختلف، ایجاد تشویش اذهان عمومی، انجمن هم در کنار نیروها و دولت آمریکا برنامه‌های خاصی را روی میز خودش داشت که همچنان که ما جلو می‌رفتیم در ارتباط با انجمن و پخش مصاحبه‌ها و سخنرانی‌های من روی رادیو، آن طرح‌ها را به ما ارائه می‌داد که ما آنها را پیگیری و انجام بدهیم.
از جمله طرح‌هایی که روی میز کار انجمن بود شناسایی افراد مسئول نظام، مسئولین دولتی، شناسایی مکان‌هایی که می‌شود در آنها بمب‌گذاری کرد چه مکان‌های دولتی و چه غیردولتی و چه مکان‌های مذهبی، شناسایی بسیجی‌ها و افرادی که به هر حال حمایت‌های خودشان را از نظام اعلام می‌کنند، که معروف به طرح سلمان بود این برنامه‌ها، در کنار این شناسایی مسئولین که نهایتا اقدامات تروریستی می‌خواست در این زمینه صورت بگیرد، این افراد شناسایی بشوند و تیم تروریستی انجمن بمب‌گذاری‌ها را شکل بدهد و عملیات‌های ترور را انجام بدهد تا آسیب‌های شدیدی را به اصطلاح به نظام جمهوری اسلامی ایران وارد بکند و نهایتا براندازی را شکل بدهیم.
در کنار این برنامه برنامه‌هایی که در طرح سلمان گنجانده شده بود شناسایی افراد سرمایه‌دار، صاحبین سرمایه، مالکین کارخانجات و غیره بود که این افراد باید با مشخصات کامل شناسایی می‌شدند. مشخصات آنها برای انجمن ارسال می‌شد تا انجمن از طریق تهدید بتواند از آنها اخاذی‌های لازم را انجام دهد تا به اصطلاح هزینه‌های مبارزات داخلی را که بخش اندکی بود به هر حال در داخل انجام می‌شد. بتواند هزینه‌های مبارزات داخلی را جمع‌آوری بکند و مورد استفاده قرار بدهد.
در کنار این برنامه‌ها برنامه دیگری که روی میز کار انجمن بود برقراری ارتباط من با شخصی به نام امید در کشورهای اروپایی بود که ارتباط من را با ایشان برقرار کرد تا من از طریق ایشان اطلاعات لازم دیگری را که به هر حال تیمی که زیر نظر ایشان هستیم، تیم‌های مختلف در اختیار من قرار بدهند و من بتوانم از این فاز قدرتمندتر اطلاعات را در اختیار سرویس اطلاعاتی آمریکا و اسرائيل قرار بدهم.
تا اینکه در کنار این قضیه امید در کشورهای اروپایی آموزش‌های مختلفی را به ما می‌داد و برای ما می‌فرستاد به صورت ای‌میل E-mail و یا تلفنی با هم مسائلی را مطرح می‌کردیم که ما چگونه بتوانیم هسته‌های مختلف تشکیل بدهیم، چگونه بتوانیم با نیروهای نظامی و پلیس امنیت مبارزه بکنیم، در تجمعاتی که صورت می‌گیرد چگونه بتوانیم ذهن کارگرها را جهت بدهیم برای اعتصابات، چگونه فعالین دانشجویی و تشکل‌های دانشجویی و نهادهای مدنی و NG‌ها را شناسایی بکنیم و افکار آنها را جهت بدهیم.
آموزش، خرید سلاح، آزمایش کردن سلاح‌های مختلف را به ما می‌داد تا اگر سلاحی تهیه می‌شود دچار اشکال نباشد و نقص کار ایجاد نکند در هنگام انجام عملیات و برنامه خاصی که به هر حال در دستور کار انجمن بود و هم‌چنین ساخت بمب و چاشنی و کار گذاشتن آنها، شناسایی اماکن مختلف در آموزش‌های امید بود تحت عنوان آموزش فنون مبارزاتی.
برنامه دیگری که در دستور کار انجمن بود و به ما اعلام شده بود همچنان که خود انجمن یک اپوزیسیونی بود که خط مشی مبارزاتی خودش را مبارزه مسلحانه اعلام می‌کرد و در کنار آن بحثهای دین‌گریزی و دین‌ستیزی بود، ایجاد ارتباط با حزبها و گروه‌هایی بود که کارهای تروریستی انجام می‌دادند مانند گروه منافقین و گروه عبدالمالک ریگی که در تلاش بودند این ارتباط‌ها برقرار شود و یک انسجامی صورت بگیرد چرا که اهداف همه این گروه‌ها عملیات‌های تروریستی است هرچند که در ظاهر امر بحث بر این بود که در سخنرانی‌های من عنوان می شد که مثلا گروه منافقین یک گروه فلان هستند و ما به آنها توهین می‌کردیم و آنها را از چشم مردم می‌انداختیم، چرا که انجمن عنوان می‌کرد چون این گروه در ذهنیت مردم ما در داخل جایگاه خوبی ندارد، نباید کسی بداند که ما با این گروه ارتباط داریم.
ولی ارتباط من را با یک فردی به نام پیروز فردا در عراق برقرار کرد و ارتباط ما با این شخص برقرار شد و کارهای ما با ایشان انجام می‌شد.
کار دیگری که انجمن در این راستا انجام می‌داد و روی میز کارش بود البته من لازم است که در این زمینه مسئله‌ای را ذکر کنم که در راستای حالا در قسمت بعدی این را می‌گویم. طرح و برنامه‌ای که روی میز کار انجمن بود ارسال فرمول‌های ساخت بمب، بمب‌های بسیار قوی و بمب‌های ضعیف بود که در مرحله اول ساخت بطری‌های انفجاری را برای ما ارسال می‌کرد که ما آن را برای رابطین خودمان در داخل بفرستیم و آنها این همه بمب‌ها را بفرستند و در مکان‌های دولتی و جلوی اماکن عمومی کار بگذارند و لحظه مناسبی که در هر حال انجمن می‌خواهد این طرح و برنامه را اجرا بکند.
فرمول ساخت بمب‌های بطری انفجاری ارسال شد به داخل برای دوستان تا بچه‌ها کار خودشان را انجام بدهند. در مرحله بعد فرمول ساخت بمب‌های بسیار قوی برای ما فرستاده شد که این بمب‌ها از طریق مواد شیمیایی ساخته می‌شد و قادر به انفجارهای قوی بود و نهایت هدف این بود که بیشترین کشتار را از مسئولین نظام و مردم داشته باشیم که همراه این بمبها آموزش ساخت چاشنی، آموزش ساخت بمب به صورت مکتوب و هم‌چنین به صورت ویدئو برای ما ارسال شده بود که در فیلمهای ویدئویی برای ما نشان داده می‌شود که شخص آماتور و مبتدی چگونه بیاید و این مواد را با هم ترکیب بکند و مقدار این مواد چه‌قدر باشد تا بتواند آن بهره‌برداری و آن ساخت بمب را انجام بدهد و به مقصود دست پیدا کند که در این امر همین انفجاری که نماینده دادستان محترم اعلام کرد، حسینیه حضرت سیدالشهدا«علیه‌السلام» در شیراز بود که در فروردین ماه صورت گرفت این کار که همان فرمول بمب بود ارسال شد آن‌جا و کار گذاشته شد و در آن انفجار چهارده شهید و بیش از دویست مجروح و جانباز داشتیم ما که بعد از انجام این انفجار چون همان طور که انجمن تاکید می‌کرد اهداف ما اهداف مسلحانه و تروریستی هست این کار را که انجام داد روی رادیوی خودش و سایت‌های اینترنتی مختلف بیانیه‌های خودش را صادر کرد و مستقیما مسئولیت انجام انفجار را به عهده گرفت و در همان لحظه بود که جمشید با بنده تماس گرفت و عنوان کرد که با رابطین شما در ایران تماس بگیرید و نسبت به انفجاری که در شیراز رخ داده زنگ بزنید به ما و به ما تبریک بگویید و این تبریک را روی رادیو پخش بکنید. علی‌رغم وضعیت ناخوشایندی که به هر حال این انفجار صورت داده بود، ما هم این کار را کردیم.
در روند این ارتباطات همچنان ما با آمریکایی‌ها نشست داشتیم، چون اطلاع از داخل ایران برای ما می رسید، جمع‌آوری اطلاعات و ما اطلاعات را به سرویس‌های لازم می‌دادیم و آنها طرح و برنامه‌ریزی‌های خاص خودشان را پیش خودشان می‌کردند و طرح و برنامه‌های خاصی را به ما ارائه می‌دادند و بودجه‌هایی را در اختیار ما قرار می‌دادند هم سرویس اطلاعاتی آمریکا هم دفتر انجمن در لس‌آنجلس توسط جمشید تا ما بتوانیم امکانات به اصطلاح مبارزاتی را تامین معاش و مسائل خودمان را به خوبی به پیش ببریم. تا این که روند نشست‌های ما به گونه‌ای شکل گرفت که باید نشست‌ها در لول (سطح) بالاتری اتفاق می‌افتاد و از آن پس طبق هماهنگی همین شخصی که عضو سرویس اطلاعاتی اسرائیل بود هماهنگی‌های دیگری صورت گرفت و نشست‌های بعدی ما در حریم مرز سوریه در مکانی به نام ربیعیه بود که مسئولین امنیتی و اطلاعاتی سرویس‌های آمریکا در آنجا حضور داشتند. باز در راس آنها مایکل بود و تیمی از تیم سیاسی واشنگتن حضور پیدا کرده بود و در رابطه با مسائل با ما گفت‌وگو می‌کرد.
چون در این روند ما البته یک نکته‌ای را من اشاره بکنم در یکی از این نشست‌هایی که در مرز ربیعیه داشتیم شخص جدیدی، یک نیروی آمریکایی، بود که آمده بود در یکی از این جلسات وقتی که من را دید از من سوال کرد که آیا شما از طرف آقای دکتر علیرضا نوری‌زاده از انگلستان آمده‌اید و این نشست را دارید با ما، که من آنجا اعلام کردم نه، که دیگر این بحث‌ ادامه پیدا نکرد و موضوع گذشت چون روند نشست‌های ما و بحث‌های جمع‌آوری اطلاعات همچنان شکل می‌گرفت. در آنجا من لیست تعداد زیادی از مسئولین استانی و شهری را در اختیار آمریکایی‌ها قرار دادم که شناسایی شده بودند، لیست افراد بسیجی را در اختیار آنها قرار داده بودم که شناسایی شده بودند، از آن‌ پس چون ما به انتخابات نزدیک شده بودیم، چون چند ماه بیشتر نبود تا برپایی انتخابات در ایران اصلی‌ترین بحثی که مورد توجه نیروهای آمریکایی بود برنامه‌ریزی در خصوص مباحث انتخابات بود و همچنان که انجمن هم این برنامه را در دستور کار خودش داشت. مسائلی که در راستای انتخابات مورد بحث قرار گرفت به هر حال قدرت و توانمندی ما را آمریکایی‌ها دیده بودند، نفوذ ما را دیده بودند که چگونه می‌توانیم اطلاعات جمع‌آوری کنیم، حرکت کنیم فعالیت کنیم. آنها بحث‌هایی را مطرح کردند، طرح و برنامه‌هایی را مطرح کردند که ما به طرق مختلف توسط رابطین خودمان بیاییم در احزاب مختلف داخلی که در راستای انتخابات می‌خواهند فعالیت کنند نفوذ بکنیم و خط مشی تفکرات آنها را به هر حال خط مشی کاندیدایی را که از طرف آن گروه معرفی می‌خواهد بشود و نامزد ریاست‌جمهوری بشود را ما شناسایی کنیم، جمع‌آوری بکنیم و این خط مشی‌ها را ارائه بدهیم به این‌ها.
در کنار این شناسایی فعالیت دانشجویی بود، تشکلات دانشجویی و خط مشی در جامعه علمی، اساتید دانشگاه‌ها و دانشجو‌ها بود که ببینیم اینها بر چه اساس و طرح‌هایی برنامه‌ریزی می‌کنند و چه نقطه نظری در راستای مسائل انتخابات دارند.
در کنار جامعه علمی دانشگاهی ما مسائل کارگری بود که ما در جامعه کارگری نفوذ بکنیم در احزاب کارگری خط‌مشی و تفکرات کارگر‌ها را شناسایی بکنیم، نیازهای کارگران را ارزیابی بکنیم ببینیم که چه چیزی این‌ها نیاز دارند و سخن از چه مباحثی عنوان می‌کنند و نطقه نظرات آنها را جمع‌آوری کنیم. کلا در اقصی نقاط کشور ما نفوذ بکنیم و بتوانیم خط مشی تفکرات مردم را جمع‌آوری بکنیم و در اختیار آمریکایی‌ها قرار بدهیم. هدف از انجام این جمع‌آوری اطلاعات در نشست‌هایی که صورت گرفت این بود که با جمع‌آوری این اطلاعات سرویس به هر حال آمریکایی و به هر حال انجمن هم از آن طرف نشست‌هایی که با خود ما داشتند به این نتیجه برسند که حال که ما این خط مشی‌ها را جمع‌آوری کرده‌ایم و نقطه نظرات مردم را تقریبا مطلع شدیم که این‌ها به چه چیزی فکر می‌کنند خطوطشان چگونه خواهد بود در عرصه انتخابات چه  خواسته‌هایی را دارند و اگر به آن خواسته‌ها نرسند آیا شرکت می‌کنند یا نمی‌کنند بحث‌های این چنینی مطرح بود.
این بود که این تیم طرح و برنامه‌اش تدوین بکند حالا که بینش‌ها مطرح است چگونه می‌توانیم بینش‌ها را تغییر بدهیم، افکار کارگرها، جنبش‌های دانشجویی، NGOهای مختلف و بهر حال مسئولین دولتی که بعضی‌های آنها در احزاب فعالیت می‌کنند، خود حزب‌ها، ما چگونه می‌توانیم جهت بدهیم به این سمت که: ۱- در انتخابات شرکت نکنند چرا که حضور کم‌رنگ مردم باعث می‌شود همان عملیات شکاف دره که در انجمن مطرح بود و نشست‌ها با آمریکایی‌ها بود صورت بگیرد و نظام پشتوانه مردم را از دست بدهد و آسیب‌پذیری آن بیشتر شود. در کنار این بحثی که مطرح بود که جهت  بدهند اندیشه‌های مردم را این را عنوان بکنند که چون طیفی که حکومت را در داخل ایران در دست دارد یک طیف یک‌دست است و شورای نگهبان و به هر حال همه این‌ها از یک طیف خاص هستند، خود این ایجاد شبهه خواهد کرد در روند صحیح برگزاری انتخابات که می‌شود از این مسئله استفاده لازم را برد و ایجاد تشویش در اذهان عمومی کرد. در کنار این قضیه نفوذ در  بعضی از ستاد‌های انتخاباتی بود که چگونه می‌شود برنامه‌ای تدوین بشود یک نفوذ بکنند و در ستادهای مختلف انتخاباتی تا بتوانند آن گروه‌ها و ستادها را جهت  بدهند به سمت و سویی که هر به حال یا رای‌گیری کمتر بشود و یا به نمایندگانی که به هر حال طی برنامه‌هایی که داشتند رای داده شود و یا اینکه اگر این رای‌گیری صورت گرفت چگونه این تجمعات شکل بگیرد و ایجاد اغتشاشات مختلف را صورت بدهند تا بهره‌برداری لازم را به لحاظ مسائل سیاسی داشته باشند.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها