يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ(حجرات 13) * * * ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‌ها و قبیله‌ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ (اینها ملاک امتیاز نیست،) گرامی‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست؛ خداوند دانا و آگاه است! * * * ای مردمان شما را از مردی و زنی/ما آفریده‌ایم به علم و به اقتدار/ دادیمتان قرار به اقوام گونه‌گون/انس و شناخت تا که به ‌هم‌ آورید بار/ بی‌شک بود زجمع شما آن‌عزیزتر/نزد خدا که بیش به تقواست ماندگار/ زان‌رو که هست عالم و آگاه کردگار/بر مردمان مومن و مشرکت بروزگار

 

      
کد خبر: ۳۵۱۸۹۴
زمان انتشار: ۱۵:۳۷     ۰۳ آذر ۱۳۹۴
به مناسبت رخداد تازه ای در «مصاحبه با فیلسوف» در برنامه جیوگی:
مصاحبه میلاد دخانچی با بیژن عبدالکریمی هم یک افق گشایی مهم و جدید برای «مصاحبه با فیلسوف» بود! مجری در مصاحبه با فیلسوف باید قدرت چالش داشته باشد، اگرچه از پایگاه یک مکتب خاص باشد./ عبدالکریمی، فیلسوفی است که از بیخ پروژه حکومت دینی را قبول ندارد و برای این نگاهش هم یک عمق فلسفی قائل است. از قضا او این ادعا را با تکیه به فلسفه ­ای مطرح می کند که در 35 سال گذشته، از همراهان انقلاب اسلامی بوده است؛ فلسفه های دگر!

سرویس فرهنگی پایگاه 598 - حسین مهدی‌زاده/ یکی از اصلی ترین ارکان تمدن جدید غربی، «فیلسوف» است. فیلسوف در عصر جدید نه یعنی کسی که مابعدالطبیعه بداند و یا طرفدار آن باشد، بلکه به معنای کسی که سعی می کند مسائل را مبنایی ببیند و به هماهنگی مبنایی پدیده ها با آرمانهای انسان مدرن فکر کند.

دانش‌ها و علوم بردگان انسان مدرن هستند و ابزار دست او. فیلسوف مدرن مامور است که عمق روابط و علوم از علوم انسانی و اجتماعی و تا طبیعی و پایه- را بپوید تا از آرمانهای بشر متجدد عبور نکنند. به همین منظور دائما در عمیق ترین لایه نظری، هماهنگی بین جامعه بشر و علوم و ابزارها را دائما مطالعه می کنند. چنین است که وقتی یک فیلسوف مدرن بر کرسی تفلسف در علوم اجتماعی می نشید، ماموریت روشنفکرانه نیز پیدا می کند، یعنی ماموریت گفتگو با مردم و بیدار کردن آنها برای صیانت از آرمان تجدد غربی!

مذهبی ها در ایران، فیلسوف مدرن را با حکیم در سنت شرقی و اسلامی اشتباه گرفته اند! این اشتباه بزرگ را در گفتگوهایی که صدا و سیما به عنوان «مصاحبه با فیلسوف» ترتیب می­دهد به وفور دیده می شود. در این مصاحبه ها، فیلسوف مدرن را بر کرسی حکیم اسلامی و شرقی می نشانند و مجری جلوی او زانوی تلمز می زند! حداکثر کار این است که اجازه می دهند دو فیلسوف با همدیگر گفتگو کنند و به قول معروف مناظره! و مجری هم باز نقشی جز ساعت و سوال خوان را ندارد. این نحوه از مواجهه با فیلسوف، در با سرمشقی است که ما از قدیمی ها در مواجهه با حکیم سنتی گرفته ایم. حکیم مقدس بود، چون اگرچه اهل علم ظاهر و حصولی بود، اما اهل سلوک باطنی و حضوری بود. این بود که او را تقدیس می کردیم و مردم را به تواضع در مقابل او دعوت می کردیم نه پرسش گری جسورانه!

فیلسوف مدرن در فرهنگ غربگرایانه امروز ممالک اسلامی همان جایی نشسته است که ما برای حکیم و روحانی و آخوند و ملّا قائل بودیم، اما او که مدعی حضور و باطن نیست که تقدسی برایش بیاورد و نه قرار گذاشته است که دیگران زانوی تلمز جلویش بزنند، او ماموریت اجتماعی اش، ماموریت یک روشنفکر است، آرمانخواهی متجددانه!

مدتی قبل برنامه اجتماعی جیوگی در شبکه دو سیما موضوع «بی تفاوتی اجتماعی» را مورد بررسی قرار داد و داستان قتل میدان سعادت آباد را به عنوان پرسش، جلوی میهمانان قرار داد. طبق سیکل سه گانه برنامه، شب اول عده ای از مردم در این باره گفتگو می کردند و در شب دوم میهمان ویژه. در این شب بود که طی یک اقدام نادر در تلویزیون ایران، او از یک فیلسوف متجدد دعوت کرد که به این سوال پاسخ دهد که:

«حقوق دانان، روانشناسان، جامعه شناسان و... هر کدام که در مقابل این پرسش قرار بگیردند که بی تفاوتی اجتماعی ریشه اش کجاست و درمانش چیست، درمانی پیشنهاد می کنند، فیلسوف ریشه بی تفاوتی اجتماعی را در چه می بینید؟ و آیا درمان متفاوتی از آنچه حقوق دانان و روان شناسان و جامعه شناسان و... برای آن ارائه می دهند دارید که مختص فیلسوف بودن شما باشد؟» مجری نیز در تمام مدت مصاحبه سعی می کرد از سواد خود استفاده کند، تا جنس پاسخ میهمانش از فلسفه به علوم دیگر تغییر نکند.

وقتی پیامهای صفحه اینستاگرام برنامه را خواندم متوجه شدم که مخاطبین هم از رفتار متفاوت مجری با میهمان فیلسوفش شکّه و یا حتی ناراحت شده اند. به نظر می رسد که این جنس سوال از فیلسوف خودش به تنهایی یک افق گشایی جدید بود! یک نُرم جدید بود از «مصاحبه با فیلسوف»! یک اتفاقی بود که نباید فراموش شود! این جایگاه اصلی فیلسوف مدرن است، نه جای حکیم سنتی! حتی ملا و آخوند و روحانی و حکیم هم در عصر حکومت دینی مجبور به پاسخگو بودن هستند، چرا فیلسوف مدرن که در خواستگاه فرهنگی اش، خود را پاسخگو میداند، به ایران که می رسد، یک دفعه تقدیس می شود؟ روشنفکر هم در خاستگاه غربی اش، حق ندارد نقد محض کند، نقد او باید ناظر به نسخه اجتماعی روشنی باشد چه برسد به فیلسوف که ماموریت متعین تری دارد!


به نظرم کاری که میلاد دخانچی در مصاحبه با دکتر بیژن عبدالکریمی کرد، یک گشایش در افق مصاحبه با فیلسوف بود! البته درست است که این موضوع برمیگشت به سواد علمی این مجری، اما چیزی نیست که برای دیگران قابل دستیابی نباشد. این مهمی است که فیلسوفان مدرن را به جای حکمای سنتی به جامعه قالب نکنیم اما جایگاه آنها را هم مشخص کنیم که جامعه حق دارد از ایشان نیز مثل همه دیگر اقشار مرجع اجتماعی مطالباتی داشته باشد.

پیشنهاد این است که این ایده جدید را مد نظر قرار دهیم. درست است که مجری ها و تهیه کننده های جدیدی را لازم است که دعوت شوند و سطوح دیگری از علم و سواد برای تهیه کننده و مجری ضروری می شود، اما این کار می تواند مثل یک دستاورد بزرگ در خدمت عرصه فرهنگ و دانش این مرز و بوم و انقلاب اسلامی آن قرار بگیرد!ما به دید عمیق فیلسوفان احتیاج داریم اما امروز سر آنها به مسائل انتزاعی گرم شده است. رسانه می تواند کمک کند تا موضوعات مهمتر از فیلسوفان مطالبه شود.

به این نحوه از تهیه و اجرای برنامه های عمیق باید فکر کرد! همانطور که فرزاد حسنی و رضا رشیدپور و فرزاد جمشیدی و علی ضیا و... تجربه های جدیدی بودند و در عرصه های اجرای خودشان افق گشایی کردند، مصاحبه میلاد دخانچی با بیژن عبدالکریمی هم یک افق گشایی مهم و جدید برای «مصاحبه با فیلسوف» بود! مجری در مصاحبه با فیلسوف باید قدرت چالش داشته باشد، اگرچه از پایگاه یک مکتب خاص باشد. مثل دخانچی که فوکویی است. کار درستی هم می کند که بی طرف باقی نمی ماند. پرسش باید هدف رسانه انقلاب اسلامی را تامین کند. بی طرفی چه معنایی دارد؟ اما سواد مجری و تهیه کننده ضروری است، با بی سوادی به شعار دادن و دست و پا زدن مجری ختم می شود که به عنوان ناتوانی انقلاب ثبت خواهد شد، اما دلیل ندارد که مجری و تهیه کننده بی ارزش خود را معرفی کنند، بلکه باید از هر پایگاه علمی که پرسش می کند هدف انقلاب را رعایت کند.

در ثانی، انتخاب عبدالکریمی هم انتخاب بسیار به جایی بود! عبدالکریمی، فیلسوفی است که از بیخ پروژه حکومت دینی را قبول ندارد و برای این نگاهش هم یک عمق فلسفی قائل است. از قضا او این ادعا را با تکیه به فلسفه ­ای مطرح می کند که در 35 سال گذشته، از همراهان انقلاب اسلامی بوده است؛ فلسفه های دگر!

عبدالکریمی در سالهای شهرتش همیشه مدعی بوده است که مردم روزگار ما در روزگار نیست انگاری به سر می برند و انقلاب اسلامی ایران هم حکومتی تئولوژیک است که به نظر او این نوع حکومت نه مشروعیت دارد و نه کارآمدی چرا که از حل بحرانهای انسان مدرن و نیازهای او ناتوان است. مصاحبه جیوگی نشان داد که پایگاه فکری عبدالکریمی هم طرح آنچنانی برای جایگزینی آن ندارد و طرح جامعی در ذهن او نیست. انگار اگر حکومت دینی نتوانسته است جلوی قتل سعادت آباد را بگیرد، او هم نسخه مشکل گشایی برای آن ندارد!

در حاشیه بگویم. بیژن عبدالکریمی یک روحیه و موقعیتی دارد برای ما حزب اللهی های اهل فرهنگ و علوم انسانی که صادق زیباکلام برای اهل سیاست ما داشت! صادق زیباکلام برای ما «دیگری» بود که حاضر بود با ما زیاد بنشیند و بحث کند. سیاسی های ما با صادق زیباکلام یاد صحبت کردن با دیگران را تمرین کردند و یاد گرفتند! بیژن عبدالکریمی از مشرب فکری سرچشمه گرفته است که برای ما حزب اللهی ها خیلی غریبه نیست. مدرن نبودن و پست مدرن بودن، هایدگری بودن و خیلی صفت های دیگری در عبدالکریمی وجود دارد که تجربه کردن او را برای ما شدنی تر و مفیدتر می کند. من واقعا تلویزیون را برای این تجربه خوب تحسین می کنمو امیدوارم ادامه داشته باشد!

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۱
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها