يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ(حجرات 13) * * * ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیرهها و قبیلهها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ (اینها ملاک امتیاز نیست،) گرامیترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست؛ خداوند دانا و آگاه است! * * * ای مردمان شما را از مردی و زنی/ما آفریدهایم به علم و به اقتدار/ دادیمتان قرار به اقوام گونهگون/انس و شناخت تا که به هم آورید بار/ بیشک بود زجمع شما آنعزیزتر/نزد خدا که بیش به تقواست ماندگار/ زانرو که هست عالم و آگاه کردگار/بر مردمان مومن و مشرکت بروزگار
آزاده تر که بود ز زن های این جهان؟
آن کس که کرد پیکر عریان خود عیان؟
گر این بُوَد رهایی انسان که ای گلی!
هر تن فروش گشته رها طبق این گمان
نشنیده ای تو ناله ی مردم ز خاک خود؟
ای گل! تو "مثل مادر"معصوممان بمان
رحمی اگر به پاکی روحت نمیکنی
بر حرمت "به نام پدر" کن تنت نهان
عریانی تو عین اسیری برای توست
آزادی اش برای هوس های هرزه شان
ما را هزار امید به بازیگری چو گل
تو گرم بازی سیه زشت دیگران
ما در سماع ساز تو مدهوش و گشته ای
رقّاصه ای به نغمه ی دشمن در این میان
مال خود تو هست تن و جان تو ولی
ترسم براو ز سیلی ویران گر خزان
دیدم پس دو دیده ی عصیان گرت که بود
از ترس کودکانه ی تنهاییت نشان
ترسم که نام گل صفتت همچو لکه ای
ممتد شود به ننگ به پیشانی زمان
بودی عزیز بین کسانت چه حیف شد
گشتی عروسک ید پنهان ناکسان
شاعر: س.ن