کد خبر: ۳۶۴۵۰۰
زمان انتشار: ۰۸:۴۰     ۰۱ اسفند ۱۳۹۴
به مناسبت سالروز شهادت شهید محلاتی
آن شب گفت: ما می‌مانیم پیش امام تا هر اتفاقی که برای امام افتاد، برای ما هم بیفتد. می‌گفت: دوست ندارم بعد از امام زنده باشم.

پایگاه 598: شهید حجت‌الاسلام شیخ فضل‌الله محلاتی می‌گفت: دوست ندارم بعد از امام زنده باشم

روحانیِ مبارز و انقلابی معاصر که در خانوادهای کشاورز در سال 1309 هـ. ش در محلات به دنیا آمد، که سیر حیات و شهادتش حقیقت نامش را به خوبی تفسیر کرد.

از دوستان شهید نواب صفوی و فدائیان اسلام بود، به همسرش میگوید: ممکن است ما را بگیرند و بکشند، شما باید روحیه قوی داشته باشید، مثل حضرت زینب(س).

یک شب ساواکی‌ها ساعت 5/10 شب ریخته بودند به خانه او، دادستان نیز همراه آنها آمده بود تا حاج آقا را ببرند. دوستان به شهید محلاتی می‌گفتند «موتور العلماء». خودشان نقل می‌کنند: یک بار که رفته بودم خدمت امام(ره) حاج احمد آقا به امام گفت: آقاجان ایشان موتور العلماء هستند.

اولین باری که او را دستگیر کردند، طلبه‌ها را جمع کرده بود و به رژیم هشدار داده بودند که نمی‌توانید جنازه رضاشاه را در قم دفن کنید. بعد از آنکه امام فرموده بودند «در سخنرانی و روضه‌ها مردم را آگاه کنید و فقط روضه نباشد» با عده‌ای از وعاظ و مداحها قرار گذاشتند که به گفته امام عمل کنند. ساواک در پی او افتاد؛ خواستند دستگیرش کنند، اما او فرار کرد. تا بعد از قیام پانزده خرداد مخفی بود به خانهاش هم نمی‌رفت. ساواک مدام می‌آمد تا او را در خانه دستگیر کند، تهدید کرده بودند اگر او را بگیریم اعدامش می‌کنیم تا برای دیگران عبرت شود.

شبی که انقلاب پیروز شده بود، زنگ زد به خانه و به همسرش گفت: امشب به خانه نمی‌آیم. همسرش می‌گوید: شاترده شبی بود که نیامده بود به خانه. فقط گاهی ظهرها میآمد و ناهار می‌خورد و می‌رفت.

آن شب گفت: ما می‌مانیم پیش امام تا هر اتفاقی که برای امام افتاد، برای ما هم بیفتد. می‌گفت: دوست ندارم بعد از امام زنده باشم.

امام که به قم رفتند، ایشان به خانه آمد؛ خدا را شکر می‌کرد و می‌گفت: تازه اول سختی است؛ کار تازه شروع شده.

همراه حاج آقا جبهه بودیم، همان موقع یکی از بچه‌های خوب سپاه هم شهید شده بود، ترکش خورده بود به سرش و محاسن سیاه و زیبایش با خون سرش خضاب شده بود. شهید محلاتی وقتی او را دید گفت: چه سعادتی می‌خواهد تا آدم، محاسنش با خون سرش خضاب شود. این یکی از آرزوهای من است. آرزوی دیگرش این بود که با لباس روحانی شهید و با همان لباس هم به خاک سپرده شود.

فصلنامه فرهنگ پویا 27-26.


نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها