أمیرالمؤمنین علی علیه السلام: اِعلَموا أنَّ الأمَلَ یُسهی العَقلَ و یُنسی الذِّکرَ ***بدانید که آرزو خرد را دچار غفلت می سازد و یاد خدا را به فراموشی می سپارد. ***

امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام: منْ أَحَدَّ سِنَانَ الْغَضَبِ لِلَّهِ، قَوِيَ عَلَى قَتْلِ أَشِدَّاءِ الْبَاطِلِ. *** هر كه سر نيزه خشم خود را بخاطر خدا تيز كند، در نابود كردن سخت ترين باطلها توانا بود.

      
کد خبر: ۳۷۸۰۸
زمان انتشار: ۱۰:۱۹     ۱۵ بهمن ۱۳۹۰
كيهان
«... و اينك الگوي فجر جهاني» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در آن مي‌خوانيد:
1- كمترين ترديدي وجود ندارد كه سي وسومين سالگرد ايام دهه فجر پيروزي انقلاب اسلامي با تمامي سال‌هاي گذشته تفاوت‌هاي محسوس و چشمگيري دارد. تفاوتي كه نشان مي‌دهد اكنون گفتمان انقلاب اسلامي به يك الگوي منطقه‌اي تبديل شده است و «دهه فجر» قد كشيده و امسال ملت‌هاي مسلمان نيز سالگرد انقلاب‌هاي اسلامي خود را جشن مي‌گيرند.

اگر سي و سه سال پيش نظام سلطه ناتوان از آن بود كه پديده‌اي به نام «انقلاب اسلامي» را در ايران پيش بيني نمايد اين ضعف تحليل تحولات تا سال گذشته نيز ادامه پيدا كرد و مجموعه انقلاب‌هاي منطقه‌اي بيرون از ارزيابي‌هاي اطلاعاتي، امنيتي و سياسي جبهه استكبار بروز و ظهور يافت.

آنچه امروز براي آمريكايي ها، صهيونيست‌ها و چند كشور اروپايي دنباله روي آمريكا بسيار آزاردهنده است و تا قبل از تحولات منطقه خاورميانه و شمال آفريقا در مخيله نظام سلطه خطور نكرده بود منطقه‌اي شدن الگوي انقلاب اسلامي است. الگويي كه باعث شده تا آنها با «دهه فجر منطقه اي» روبرو بشوند و نتوانند به صحنه عمل آمدن گفتمان انقلاب اسلامي را در قامت يك الگوي حيات بخش انكار نمايند.

«قدرت انكار» اتفاقات و تحولات از سوي قدرت‌هاي بزرگ همواره عاملي بوده است تا اوضاع و احوال و شرايط را به نفع خودشان مصادره كنند ولي اكنون تحولات منطقه خاورميانه و شمال آفريقا به مرحله‌اي رسيده كه غيرقابل انكار است.

آيا مي‌توان انكار كرد كه امسال به موازات سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، ملت مصر نيز پيروزي انقلاب اسلامي كشورشان را جشن مي‌گيرند؟ مي‌توان انكار كرد كه طاغوت مصر به طاغوت پهلوي پيوسته است؟!

هر چند در ابتداي خيزش و خروش ملت‌هاي مسلمان، آمريكايي‌ها با تمام ظرفيت ديپلماسي، سياسي و رسانه‌اي خود تلاش كردند ماهيت و هويت تحولات منطقه را وارونه نمايند و در قالب جنبش دموكراتيك از نوع ليبرال دموكراسي بزك كرده و جا بيندازند ولي اكنون در نخستين سالگرد بهار بيداري اسلامي نمي‌توانند انكار كنند كه 4 ديكتاتور سرسپرده به غرب سقوط كرده‌اند و امروز در تونس، مصر، ليبي و يمن اكثريت مردم خواستار شريعت اسلامي در مصادر حكومت هستند.

اكنون نه تنها آمريكايي‌ها و صهيونيست‌ها قدرت انكار تحولات منطقه در بستر بيداري اسلامي ملت‌ها را ندارند بلكه منابع رسانه‌اي غربي و صهيونيستي اعتراف مي‌كنند بايد فراتر از «سطح» اين تحولات به «عمق» آن پي برد.

اينجاست كه روزنامه صهيونيستي هاآرتص تحولات منطقه خاورميانه را ناشي از «بهمن اسلامي خاورميانه» ارزيابي مي‌كند و در همين راستا «جروزالم پست» ديگر روزنامه صهيونيستي اعتراف مي‌كند موج بيداري اسلامي خاورميانه، آينده اسرائيل را به خطر انداخته است.

2- ضعف تحليل تحولات منطقه خاورميانه و شمال آفريقا طي يكسال گذشته موقعي آشكارتر شد كه در ادامه اين تحولات در سطح منطقه، قيام‌هاي اعتراضي فراگير و گسترده به خاك اروپا و آمريكا رسيد. آنچه كه نظام سلطه و جبهه استكبار را با استيصال و سردرگمي روبرو ساخت ارتباط قيام‌هاي اعتراضي در اروپا و آمريكا با خيزش و خروش ملت‌هاي مسلمان بود.

به تعبير ديگر؛ ضعف فزاينده در تحليل اتفاقات منطقه‌اي تا جايي ادامه يافت كه در 5ماه گذشته جنبش تسخير وال استريت شكل گرفت و هر روز پرقدرت تر از روز قبل با دامنه‌اي گسترده تر به صحنه آمده و در پهنه 82 كشور و بيش از 1200 شهر اعتراضات عليه نظام سرمايه داري رخ نمايانده است. نكته در اين ميان اين است كه جوانان و معترضان در نيويورك، واشنگتن، لندن، مادريد و... با صراحت و بدون لكنت زبان فرياد برآورده‌اند كه با الهام از ميدان التحرير به خيابان‌ها آمده‌اند و در همين خط، جوانان مسلمان مصري در ميدان التحرير به تأسي و با الهام از انقلاب اسلامي ايران و نفي دو قطبي سرمايه داري و كمونيسم شعار سر مي‌دهند: «لاغربيه، لاشرقيه؛ اسلاميه اسلاميه»

3- مقامات ارشد آمريكايي در تحليل تحولات منطقه و در ادامه تحليل تحولات جنبش ضد وال استريت فاقد يك راهبرد مشخص بوده‌اند و اكنون با نزديك شدن انتخابات رياست جمهوري در ايالات متحده اين فقر تحليل بيشتر به چشم مي‌آيد.

البته اوباما در چند سخنراني اخير خودش پيرامون آنچه در منطقه مي‌گذرد و درباره اتفاقاتي كه در اثر جنبش تسخير وال استريت با آن روبرو هست يك راهبرد مشخص را پيش گرفت و آن عبور از پرداختن به مسائل منطقه‌اي خاورميانه و اعتراضات دامنه دار جنبش ضد وال استريت است.

خب، شايد خيلي نتوان به رئيس جمهور آمريكا آنهم در آستانه يك انتخابات نفسگير در سال 2012 خرده گرفت. وضعيت اوباما در ميدان اين مبارزه انتخاباتي وخيم تر از آن است كه بخواهد راهبرد آمريكا را در قبال تحولات منطقه و اتفاقات جنبش تسخير وال استريت تشريح كند.

خراسان
«مانور قدرت در خطبه پر صلابت» عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعي است كه در آن مي‌خوانيد:
اظهارات رهبري در خطبه‌هاي نمازجمعه ديروز درباره دستاوردهاي انقلاب، نقاط قوت و ضعف موجود در کشور، انتخابات پيش رو، تحريم هاو تهديدها عليه کشورمان، بيداري اسلامي در منطقه و مسائل بين المللي و جهاني آنقدر صريح، شفاف و روشن بود که به هيچ تبيين و تفسيري نياز ندارد.

و به نظر مي‌رسد مجموعه بيانات مطرح شده در اين خطبه‌ها بايد اساس تصميم سازي ها، تصميم گيري ها، برنامه ريزي ها، مواضع و حتي تحليل‌ها قرار گيرد.

گذشته از اين مسئله، و جدا از اهميت مباحث و عناوين بسيار مهم و دسته بندي شده در اين خطبه ها، به نظرمي رسد چند نکته کلي مي‌تواند مورد توجه قرار گيرد.

1 - انتخاب تريبون نماز جمعه براي بيان مسائلي تا به اين حد از اهميت مي‌تواند از اين واقعيت حکايت کند که رهبر فرزانه انقلاب مانند هميشه قصد داشته‌اند که مهمترين مسائل کشور، منطقه و جهان را از تريبون نماز جمعه که هم شأن عبادي و معنوي دارد و هم شأن مردمي بودن را در بين آحاد مردم و براي همگان به صورت کاملا صريح و روشن و آشکار مطرح کنند.

2 - فرازهايي از فرمايشات رهبري چنين به ذهن مي‌رساند که ايشان قصد دارند با صراحت تمام علاوه بر برشمردن دستاوردهاي بي بديل و پربرکت انقلاب و کارهاي بزرگ انجام شده و نقاط قوت موجود، نقاط ضعف و عوامل ايجاد اين نقاط ضعف را که اشرافي گري و تجمل گرايي از جمله مهمترين اين ضعف هاست تبيين کنند تا براي برطرف کردن اين نقاط ضعف تمهيدات و برنامه‌هاي لازم انديشيده و طراحي شود.

3 - تاکيد رهبري بر اين که مسئولان قوا نبايد تقصيرها را به گردن يکديگر بيندازند و همچنين تصريح ايشان به روشن بودن مسئوليت‌ها و وظايف قانوني هرکدام از قواي سه گانه و اين که همه قوا بايد در حيطه وظايف خود مسئوليت پذير باشند نيز به روشني از اين واقعيت حکايت مي‌کرد که متاسفانه اين واقعيت تلخ انداختن تقصيرها به گردن يکديگر در کشور وجود دارد ماجراي تلخ و نامبارکي که بايد هرچه سريع تر پايان يابد.

طرح اين مسئله يعني پذيرش خطاها و مسئوليت پذيري در حيطه وظايف و پاسکاري نکردن مسائل، آن گاه اهميت بيشتري مي‌يابد که رهبري به صراحت اشاره مي‌کنند «که حتي اگر اشکالي متوجه رهبري نيز بود، رهبري بايد متواضعانه آن اشکال را قبول و سعي کند آن را برطرف کند» اين نکته مهم به روشني از اين مسئله حکايت مي‌کند که شخص رهبر انقلاب اولا برخلاف برخي تعابير غلط که از سوي معدودي مطرح مي‌شود نه تنها شأن معصوميت براي خود قائل نيستند که هيچ کس در عالم جز ??معصوم نمي‌تواند چنين شأني براي خود يا هيچ کس ديگر قائل باشد بلکه ايشان به روشني تصريح مي‌کنند که حتي اگر اشکالي متوجه رهبري بود بايد متواضعانه قبول و در صدد برطرف کردن آن اشکال برآيد. اين درحالي است که متاسفانه ما شاهد اين بليه و امر نامبارک هستيم که اغلب آقايان يا قائل به اشتباهات خود نيستند يا اگر هم گاهي قائل باشند، عزمي جزم براي جبران ندارند، عذرخواهي هم که اصلا در مرام بسياري ازآقايان جايي ندارد و گو اين که در ظرف ذهني و عملکردي ايشان اساسا عذرخواهي تعريف نشده است.

4 - تاکيد مجدد رهبري در خطبه‌هاي نماز جمعه ديروز مبني بر هوشياري در مقابل دشمن و فريب نخوردن در مقابل لبخندها و وعده‌هاي دروغ آنان نيز از وجود برخي نگاه‌ها و انگاره‌هاي مجذوب شده به لبخندها و فريفته وعده‌ها حکايت مي‌کند که اين فراز بيانات رهبري نيز بيدار باش مجدد و جدي ديگري بود به معدودي که خواسته يا ناخواسته برخلاف اصول و آرمان امام و انقلاب و مردم حرکت مي‌کنند.

5 - تاکيد مجدد رهبري به همراهي و همدلي و اتحاد مسئولان علي رغم اختلاف سليقه‌ها و اختلاف نظرهايي که طبيعي هم هست و همچنين تاکيد ايشان بر اين که همدلي و اتحاد مسئولان و همدلي و اتحاد مردم و مسئولان چاره ساز و علاج قطعي بسياري از مشکلات کشور است نيز از اين واقعيت هميشگي حکايت مي‌کند که همدلي و اتحاد نياز يک مسئله خاص يا برهه زماني خاص نيست بلکه اين مسئله مهم، ضرورتي هميشگي هم براي برطرف کردن مشکلات و هم براي توسعه و پيشرفت کشور و هم براي تقويت مباني نظام مردم سالاري ديني است و هم ضرورتي براي استحکام جايگاه ايران اسلامي در منطقه و جهان.

اين درحالي است که نه تنها برخي از مسئولان فعلي و برخي از مسئولان قبلي نه تنها به اتحاد و همدلي نمي‌انديشند بلکه متاسفانه گاه مسائل کوچک و بزرگ را بهانه تضعيف و حتي تخريب قرار مي‌دهند و اسف بارتر اين که غافلاني که به برکت انقلاب اسلامي و خون شهدا روزگاري مسئوليت‌هايي برعهده داشته‌اند آن چنان سخن مي‌گويند و موضع گيري مي‌کنند که گويي اپوزيسيون داخلي هستند.

و متاسفانه برخي نيز آن چنان خود را صاحب و همه کاره انقلاب مردم و نظام اسلامي مي‌پندارند که نه تنها غير از «خود» همه را «غير خودي» به حساب مي‌آورند بلکه به خود اجازه مي‌دهند درباره هرکس و هرچيز به بهانه‌هاي مختلف هرچه مي‌خواهند بگويند و حتي انتقادهاي سازنده و مشفقانه را و صاحبان نقدهاي دلسوزانه را به هر چيزي که مي‌خواهند متهم مي‌کنند و هر «انگي» مي‌خواهند به پيشاني اين و آن مي‌چسبانند.

و خواسته و ناخواسته دقيقا در مسير ايجاد شکاف و فاصله و تفرقه و جدايي گام برمي دارند.

درصورتي که نه تنها همدلي و اتحاد در بين همه مسئولان فعلي و قبلي مردم و همه وفاداران نظام و امام و رهبري و خانواده بسيار بزرگ انقلاب اصل و ضرورتي انکارناپذير براي پيشرفت و توسعه همه جانبه در همه امور، و سدي محکم براي برطرف کردن مشکلات و گذشتن سرافرازانه از تحريم‌ها و تهديدها بلکه ضرورتي جدي است براي تثبيت هر چه بيشتر جايگاه کشورمان در منطقه و جهان و جلوگيري از طمع دشمن و بيگانه به ميهن اسلامي.

جمهوري اسلامي
«بحران سوريه و صف‌آرائي‌ها» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد:
اگر براي دست داشتن آمريكا و صهيونيست‌ها در بحران سوريه هيچ دليل ديگري وجود نداشته باشد، آنچه در جلسات شوراي امنيت سازمان ملل در جريان بررسي قطعنامه پيشنهادي اتحاديه عرب و چند كشور غربي درباره اين موضوع مطرح شد براي اثبات اين مدعا كافي است.

عرصه شوراي امنيت آشكارا به يك جنگ سياسي ميان نماينده سوريه در سازمان ملل از يكطرف و نمايندگان بعضي كشورهاي عربي و غربي و همچنين دبير كل اتحاديه عرب از طرف ديگر تبديل شده بود. از شيخ نشيني مثل قطر، با توجه به اينكه چيزي بيش از يك زائده شرم آور براي آمريكا در منطقه خليج فارس نيست، انتظاري غير از اينكه براي صهيونيست‌ها دلالي كند نيست، تكليف آمريكا و فرانسه و انگليس هم كه روشن است.

آنها غير از گرفتن انتقام از سوريه به خاطر حضورش در خط مقدم مبارزات ضدصهيونيستي و همراهي‌هايش با حزب‌الله لبنان و گروه‌هاي جهادي فلسطين، به چيز ديگري نمي‌انديشند. اما آنچه در اين ميان غيرمنتظره بود مواضع دبيركل اتحاديه عرب بود كه با ارائه گزارشي كاملاً يكطرفه از اوضاع سوريه و طرفيت آشكار با حكومت اين كشور، خواستار برخورد با بشار اسد شد و در اظهارات خود حتي از نخست‌وزير قطر نيز سبقت گرفت.

اظهارات قوي و افشاگرانه نماينده سوريه در جلسه شوراي امنيت سازمان ملل، نقاب از چهره بزك كرده آمريكا، انگليس، فرانسه، دبيركل اتحاديه عرب و شيوخ قطر برداشت و ماهيت صف آرائي آنها عليه سوريه را آشكار كرد. بشارالجعفري، نماينده سوريه در سازمان ملل با تشريح جنايات آمريكا در جريان اشغال عراق و افغانستان و رسوائي‌هائي از قبيل زندان‌هاي ابوغريب وگوانتامو، همچنين رسوائي بزرگ‌تر حاكميت يك خانواده بر قطر كه پول‌هاي نفت آن شيخ‌نشين را خرج پياده شدن اهداف آمريكا و رژيم صهيونيستي در كشورهاي عربي مي‌كند، به افكار عمومي جهان عرب و كليه كساني كه در جلسه شوراي امنيت سازمان ملل حضور داشتند و يا به نوعي در جريان مطالب اين جلسه قرار گرفتند نشان داد كه آنچه در قالب يك قطعنامه يا طرح پيشنهادي درباره بحران سوريه به شوراي امنيت پيشنهاد شده، يك توطئه حساب شده با هدف انتقام گرفتن از اين كشور به خاطر همراهي نكردن با آمريكا و صهيونيست‌ها در طرح‌هاي آنها براي تسلط بر خاورميانه عربي است.

فارغ از آنچه در مباحث شوراي امنيت سازمان ملل گذشت، براي پاسخ دادن به اين سؤال كه ماهيت بحران سوريه چيست و درباره آنچه در اين كشور مي‌گذرد چه بايد كرد؟ توجه به چند نكته لازم است.

اول آنكه حاكميت حزب بعث در سوريه، با ويژگي‌هائي كه دارد و عملكردي كه در طول نيم قرن گذشته داشته، قابل دوام نيست و قطعاً بايد در اين زمينه تجديدنظر شود. اصلاحات مورد نظر، كه همه معتقدند براي سوريه يك ضرورت است، بايد از همينجا شروع شود. با اين اقدام، حاكميت سوريه كاملاً مردمي خواهد شد و همين امر مي‌تواند بقاء آن را تضمين كند.
اگر نسبت به انجام اين اصلاحات ريشه‌اي كوتاهي شود و امور روزمره و يا عدم تمايل رهبران حزب بعث مانع اين اقدامات شوند، اين كوتاهي قطعاً به زيان حاكميت سوريه تمام خواهد شد و اوضاع به شرايطي خواهد رسيد كه قابل بازگشت نخواهد بود.

مخالفان بشار اسد نيز دقيقاً همين را مي‌خواهند و تلاش آنها اينست كه حاكميت سوريه اقدام به اصلاحات اساسي و ريشه‌اي نكند تا براي ادامه معارضه بهانه داشته باشند. بنابر اين، به صلاح حاكميت سوريه است كه هرچه زودتر چنين اصلاحاتي را انجام دهد. سوريه نبايد به حمايت‌هاي روس‌ها اميدي داشته باشد، زيرا روس‌ها نشان داده‌اند كه فقط به منافع خود مي‌انديشند و هر وقت لازم بدانند بر سر منافع ديگران با اين و آن معامله مي‌كنند.

دوم آنكه دولت‌هاي مخالف سوريه از جمله شيخ نشين قطر، كه حاكميت سوريه را متهم به فقدان دموكراسي مي‌كنند، خودشان فاقد ابتدائي‌ترين مؤلفه‌هاي دموكراسي هستند. قطر و عربستان و ساير همراهان آنها در ضديت با حاكميت سوريه، نه مجلس دارند و نه انتخابات و نه حتي حاكميت حزبي. در اين كشورها اعضاي يك خانواده به شيوه موروثي حكومت مي‌كنند و در برابر هيچكس پاسخگو نيستند. اگر بشار اسد بعد از پدر خود به حكومت رسيده و اين يك ايراد اساسي به حاكميت سوريه است، در عربستان و اردن و مراكش و قطر و ساير شيخ نشين‌هاي خليج فارس، افراد و اعضاء يك خانواده نسل اندر نسل بر مردم حكومت مي‌كنند و حتي برخلاف سوريه از قانون اساسي و مجلس قانون‌گذاري نيز محرومند و هيچ انتخاباتي در آنها برگزار نمي‌شود بطوري كه مردم اين كشورها نمي‌دانند انتخابات، خوردني است يا پوشيدني!

بنابر اين، اگر به حاكميت سوريه ايرادهائي وارد است، سران اين كشورها نمي‌توانند به خود اجازه بدهند مدعي سوريه باشند و روشن است كه شيوخ قطر و عربستان كه دلارهاي نفتي مردم كشورهاي خود را براي ساقط كردن حكومت سوريه خرج مي‌كنند دلشان براي دموكراسي نسوخته بلكه درصدد هستند نوكري خود را براي آمريكا و صهيونيسم جهاني كامل كنند تا آنها براي حفاظت از تاج و تخت خاندان آل سعود و آل ثاني و ساير آل‌هاي خليج فارس هرچه در توان دارند بكار بگيرند.

سوم آنكه اگر آمريكا و انگليس و فرانسه براي دموكراسي دل مي‌سوزانند و حامي مردم سوريه هستند، چرا براي مردم مظلوم بحرين دل نمي‌سوزانند؟ در بحرين، علاوه بر آل خليفه، همين آل سعود و آل ثاني و ساير آل‌هاي خليج فارس هر روز كودكان و جوانان و زنان و مردان بي‌گناه را به خاك و خون مي‌كشند و غربي‌ها نه تنها دلشان براي دموكراسي در بحرين و مردم بحرين نمي‌سوزد بلكه به شكل‌هاي مختلف از آل خليفه حمايت مي‌كنند. اين سياست يك بام و دو هوا چيزي نيست كه از چشم و ذهن ملت‌ها پنهان باشد و طشت رسوائي غربي‌ها مدت هاست كه از بام افتاده است.

چهارم آنكه آقاي نبيل العربي كه با اظهارات يكطرفه خود در شوراي امنيت براي نوكري آمريكا و رژيم صهيونيستي و حتي شيوخ قطر سنگ تمام گذاشته، به دو چيز چشم دوخته است، يكي دلارهاي نفتي قطر و عربستان و ديگري حمايت‌هاي آمريكا و غربي‌ها براي تكيه زدن بر كرسي رياست جمهوري مصر. از هم اكنون براي ملت مصر بايد نگران بود كه با فداكاري و خون دادن، حسني مبارك را كه دلال صهيونيسم و نوكر آمريكا بود بركنار كردند ولي حالا قرار است يكي ديگر از نوكران آمريكا جاي مبارك را بگيرد و بر ملت مصر حكومت كند تا بار ديگر براي صهيونيست‌ها دلالي نمايد!

اينكه حكومت سوريه براي اصلاحات ريشه‌اي همت كند و به فوريت آنها را انجام دهد تا بتواند بماند و يا انجام ندهد و راه را براي تشديد بحران بازتر نمايد.، درست همان چيزي است كه براي آينده اين حكومت سرنوشت ساز است. در عين حال، سرنوشت حاكمان سوريه هرچه باشد، ترديدي وجود ندارد كه دل بستن شيوخ خليج فارس و آل‌هاي منطقه و شاهان كشورهاي عربي به آمريكا و انگليس و فرانسه، حتي از دل بستن به سراب هم بي‌ارزش‌تر است. زيرا غربي‌ها اگر مي‌توانستند مانع انقلاب‌هاي ملت‌ها در كشورهاي عربي شوند، براي حفظ نوكران حلقه به گوشي همچون بن علي، مبارك، قذافي و علي عبدالله صالح كاري مي‌كردند و اجازه نمي‌دادند اين ديكتاتورهاي محبوبشان سقوط كنند.

رسالت
«بهار بي خزان» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن مي‌خوانيد:
 سال از پيروزي انقلاب اسلامي مي‌گذرد و همچنان طراوت، پاكي و تازگي از آن مي‌بارد.

در زمستان 57 مردم شعار مي‌دادند ؛ " به كوري چشم شاه زمستان هم بهاره". از آن روز تاكنون بيش از 12000 روز مي‌گذرد. هيچ ناظر داخلي و خارجي سراغ ندارد بهار انقلاب حتي يك روز روي خزان را ديده باشد.

آن همه ناز و تنعم كه خزان مي‌فرمود
عاقبت در قدم باد بهار آخرشد

اينكه چرا انقلاب رنگ خزان به خود نمي‌بيند، يك پرسش مهم تاريخي است. انقلاب مشروطيت و نهضت ملي شدن نفت نتوانستند علي رغم جانفشاني‌هاي مردم روي پاي خود بايستند. استبداد داخلي و استعمار خارجي باز توليد شد و انديشه مدرنيسم در اين باز توليد حرف اول را مي‌زد.

اما انقلاب ما با رويش خود ناقوس مرگ را براي انديشه‌هاي مبتني بر مدرنيته به صدا در آورد و هر روز كه به عمر انقلاب افزوده مي‌شود يك روز ازعمر مدرنيسم كاسته مي‌گردد.
اينكه چرا بهار انقلاب اسلامي رنگ خزان رانديده آن را بايد در درستي و حقانيت دين و بويژه در مكتب اهل بيت عليهم السلام نيز جستجو كرد، مفاهيم ديني در مكتب اهل بيت (ع) رنگ كهنگي و فرسودگي نمي‌گيرد.

اينكه چرا بهار انقلاب اسلامي رنگ خزان را نديده بايد در صداقت، اصالت، شجاعت، دانش سياسي و از همه مهمتر عدالت رهبري آن دانست. اينكه چرا بهار انقلاب اسلامي رنگ خزان را نديده بايد آن را دراخلاص ملت ايران و جانفشاني نخبگان امت يعني شهدا، آزادگان و جانبازان انقلاب ديد. اينكه چرا بهار انقلاب اسلامي رنگ خزان نمي‌گيرد براي آن است كه وعده‌هاي قرآني حق و تخلف ناپذير است. حكومت صالحان و وراثت زمين بر آنان يك حقيقت قرآني است.

اينكه چرا بهار انقلاب اسلامي روي خزان نمي‌بيند براي اين است كه‌انديشه‌هاي مبتني بر ماترياليسم قدرت بازتوليد خود را ازدست داده‌اند و بوي عفونت تفكر آنها دماغ بشريت را در قرن ما مي‌آزارد.

ملت ما افتخار دارد طي سه دهه گذشته توسط كساني رهبري شد كه فقيه بودند و حكيم، عارف بودند و شجاع، سياستمدار بودند و زمان شناس، مردمي بودند و دشمن شناس؛ هم اينان دغدغه اصلي خود را در پيشرفت كشور و جبران عقب ماندگي و خدمت مردم و اجراي عدالت نشان دادند و اين مهمترين دليل مانايي انقلاب اسلامي و بهاري بودن عطر آن است.
نگاه قدسي و معنوي به عالم، مارا به بهار انقلاب اسلامي آورد.

ما در اين سه دهه‌ " خدا" را در ساحت‌هاي سياست، اقتصاد، فرهنگ، حقوق و اجتماع ديديم و انكارنكرديم و از انديشه سكولاريسم فاصله گرفتيم. امروز ملت ما راه خود را يافته است و هيچ حادثه‌اي آنها را از تداوم انقلاب باز نمي‌دارد.

ساقيا سايه ابر است و بهار و لب جوي
من نگويم چه كن، ار اهل دلي خود تو بگوي

سكولاريسم بشر را درلبه پرتگاه پوچي و ماديت رها كرد، و هيچ راه حلي جز سقوط و فروپاشي نشان نمي‌دهد.

مردم سالاري
«باور قلبي پا بر جايي انديشه سياسي امام خميني(ره)» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم ميرزا بابا مطهري نژاد است كه در آن مي‌خوانيد:
سي و سومين فجر انقلاب اسلامي ايران فرصتي است براي بازشناسي و بازخواني اصول انقلاب و «امام شناسي». آنان که نمادسازي‌هاي خودمحور را جايگزين نمادسازي‌هاي «امام محور» مي‌کنند، «امام نشناس» اند. آن که ناراست مي‌گويد، معنايش اين نيست که راست و دروغ را نمي‌داند، حرف بر سر «شناخت» است، او «راست نشناس» است.

آن که نمک مي‌خورد و نمکدان مي‌شکند، به وي نمي‌گويند «نمک ندان»! بلکه مي‌گويند: «نمک نشناس». آنکه در اتاق مدرسه رفاه ماکت امام را مي‌گذارد و خود و حواريونش در اطراف آن مي‌نشينند و ورود امام را به مدرسه رفاه نمادسازي مي‌کند «امام نشناس» است. امام مدرسه رفاه را براي ورود و استقرار خود به اين علت انتخاب نکرد که مدرسه بود! بلکه به اين علت انتخاب کرد که بنيانگذارانش انديشه‌هايي مورد قبول امام(ره) داشتند، انديشه سياسي امام را فهم کرده بودند و باور قلبي بر اين انديشه‌ها داشتند.

امام کيست؟ او را چگونه بايد شناخت؟ نمادها چه بايد بگويند؟ تفکرات ماترياليستي و زورمداري در تمام طول قرن بيستم به انگيزه ادامه حيات خود در پي آن بودند که جامعه بشري را متقاعد سازند تا از پرداختن به‌انديشه تعالي حکومت دست بردارد و اساسا صورت و محتواي حکومت‌هاي مطلوب را صرفا در چند نظريه حکومتي مشخص و شکل يافته محدود و محصور کرده و مالا راه نجات جوامع بشري را در انتخاب يکي از شکل‌ها جستجو و معرفي و تبليغ مي‌کردند و در اين راستا به شدت با هر انديشه حکومتي خارج از مدار مذکور مقابله جدي مي‌کردند. در چنين شرايطي، تحت انديشه عميق و دوران ساز و تمدن آفرين حضرت امام راحل انقلاب اسلامي در مقابل ديدگان بهت زده قدرت‌هاي شرق وغرب در حالي که چشم جهانيان را به خود خيره ساخته بود، به وقوع پيوست.

به دنبال پيروزي شکوهمند انقلاب اسلامي ايران، اصحاب تفکرات دنيايي با تمام قوا و با شدت کامل به فکر ايستادگي افتادند و درصدد انکار آثار و نتايج آن برآمدند و چون فهميدند که تفکر سياسي امام تکيه بر مردم دارد و اضمحلال فوري و فيزيکي آن ناممکن است، سعي کردند پايه‌ها و دايره‌هاي زاينده و رشد دهنده تفکر سياسي امام را از ميان بردارند. به حوادث 7 تير، 8 شهريور، جنگ تحميلي و ترورهاي جسمي و فکري انديشه سازان را نشانه گرفتند تا حکومت منبعث از انديشه و تفکر مطابق خواست و تمايل و علايق خود را جايگزين کنند وانقلاب را از درون بپوسانند و به حيطه آن نفوذ کنند.

ليکن ديديم و ديديد که نقشه‌هايي از اين دست کارساز نيفتاد و تفکر امام مانند شعله‌اي فروزان فراراه پويندگان طريق اسلامي و انسانيت و انسان معاصر قرار گرفت و افکار همگان را به خود معطوف داشت و سربازاني نيرومند و آگاه در سراسر جهان پيدا کرد. در اين ميان يکي از اشکال مهم وگسترده و به ظاهر مستحکم حکومت به نام کمونيسم در جهان با سرعت خارق العاده و باورنکردني رنگ باخت و از درون پاشيد.

اين بود که وحشتي آشکار سراپاي زورمندان جهان را فرا گرفت که مبادا قدرت و نظام جايگزين کمونيسم از انديشه سياسي امام الگو بگيرد. بر آن شدند تا به اثبات راهگشا بودن نظام حکومتي غرب تحت حمايت الفاظ فريبنده‌اي چون «نظم نوين جهاني» بپردازند و براي آنکه حکومت و نظام مبتني بر اسلام را تمام شده وانمود کنند بااستفاده از کليه عوامل و ابزار و امکانات و تجربيات و باتوسل به انواع حيله‌ها قدرت مداومت تفکر امام راحل را نفي کردند و بر اين نکته پاي فشردند که همه چيز وابسته به شخص امام و محدود به حضور ايشان و منوط و تابع شخصيت وي بود و مادامي که امام در قيد حيات بودند اعتبار داشت،....
لذا امتدادي براي آن متصور و ميسر نيست و گو اينکه بذر اينگونه اتفاقات در سال‌هاي اوايل دهه 60 خورشيدي با انتشار کتاب «کالبد شکافي چهار انقلاب» پاشيده شده بود ولي بهره برداري از اين افکار به انحاي مختلف کماکان ادامه داشت.

با عنايت به اهميت موضوع هر رويداد داخلي که مويد تداوم حکومت و تفکر سياسي امام باشد، خواه ناخواه حاوي جهت گيري تقابل با اين قسم افراط‌ها است و هر رويداد و طرز تلقي که بخواهد دانسته با ندانسته تکرار کند يا قبول کند يا القا نمايد که امام وياران شناخته شده همراهش اعم از آنان که در قيد حيات اند يا به ديار باقي شتافته‌اند و جز ماکتي از آن امام و يارانش چيزي باقي نمانده است، زنگ خطري جدي براي انقلاب است و قدرت انسجام و سربازگيري انقلاب در ايران و جهان موکول به احراز و تحقق همين نکته است.

معتقدين به امام بايد به افکار وي به عنوان يک قدرت حکومت ساز و تداوم بخش اسلام در جهان بنگرند و با انديشه و افکار و نظرات ياران آن روز امام، بنيانگذاران مدرسه رفاه‌انديشه‌هاي سياسي امام را تفسير و تعبير کنند واجازه ندهند سرايداران تازه از گرد راه رسيده بر مسند آن انديشه‌هاي ناب بنشينند و چنين وانمود کنند که هر کس امکان اين سرايداري را با هر وسيله‌اي يافت، بايد انديشه ورزي انقلاب را تصاحب کند! باور قلبي و پا برجايي انديشه سياسي امام مي‌تواند علت سازي کند و راه براي بازسازي و رفاه اجتماعي و غلبه بر مشکلات جاري بگشايد.

در خاتمه براي آنان که احتمالا رويداد سبب ساز اين نوشته را نشنيده يا نخوانده‌اند ذکر کنم که به بهانه نمادسازي ورود امام و استقرارشان در مدرسه رفاه، اطاق محل استقرار امام را با ماکتي کاغذي از امام آراستند و عده‌اي از مسندداران امروز آموزش و پرورش بر گرداگرد اين ماکت زانوزدند، گويا امام بر آنان وارد شدند و چنين صحنه‌اي را خواسته يا ناخواسته به معرف نماد تفکر امام القا کردند و هيچ نشان و نمادي از ياران آن روز امام در صحنه بر جاي نگذاشتند که مي‌گويند: در مقوله امر به معروف و نهي از منکر، سخن از امر به «معروف» ونهي از «منکر» است نه امر به «معلوم» و نهي از «مجهول»، ندانستند و ناآگاهي چيزي است و معرفت نياوردن و ناباوري چيزي ديگر...!

حمايت
«بازي با فضاي امنيتي» عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن مي‌خوانيد:
سياست فضاي وحشت از جمله سياست‌هايي است كه همواره از سوي دولتمردان آمريكا اجرا شده است.

از حوادث 11 سپتامبر 2001 تاكنون آمريكا در فضايي از رعب و وحشت قرار دارد به گونه‌اي كه هر روز قوانين جديدي براي مقابله با اين به اصطلاح تهديدات تصويب مي‌شود. هرچند كه اوباما وعده داده بود به اين ميراث دوران بوش پايان خواهد داد و فضايي آرام بر آمريكا حاكم مي‌شود اما كارنامه وي نيز سراسر جهان اجراي چنين قوانيني است. هنوز قوانين قديمي لغو نشده كه در روزهاي اخير بار ديگر ادعاهاي جديدي درباره تهديدات امنيتي در آمريكا مطرح شده است.

دستگاههاي اطلاعاتي آمريكا بار ديگر ادعاهايي را مبني بر حملات سايبري و امنيتي چين، روسيه، ايران، كره شمالي و... مطرح كرده‌اند. آنها همچنين نسبت به حملات تروريستي در خاك آمريكا هشدار داده‌اند. دستگاه‌هاي اطلاعاتي و امنيتي آمريكا تلاش كرده‌اند تا چنان وانمود سازند كه آمريكا در شرايطي بس حساس قرار دارد كه هر لحظه احتمال تحركات تروريستي در آن وجود دارد.

هرچند كه اين ادعاها از سابقه‌اي قديمي برخوردار است اما اصرار آمريكايي‌ها به احياي دوباره آنها مي‌تواند برگرفته از اهداف و خواسته‌هايي جديدي باشد كه برگرفته از شرايط داخلي و خارجي آمريكا است. در عرصه داخلي آمريكا، سران كاخ سفيد به دنبال سركوب گسترده اعتراض‌هاي مردمي، تسلط بيشتر دولت بر شبكه‌هاي اجتماعي و اينترنت، افزايش فشارها بر اقليتهاي ديني مي‌باشند.

در حوزه خارجي نيز ادامه جنگ طلبي در افغانستان، اعمال فشارها و سياستهاي خصمانه عليه كشورهايي مانند ايران، روسيه، چين، كره شمالي كه دشمنان آمريكا ناميده مي‌شوند پيگيري مي‌گردد. در چنين شرايطي مي‌توان گفت كه اوباما تلاش دارد تا با احياي سياست رعب و وحشت به توجيه اقدامات خود در عرصه داخلي و خارجي بپردازند. در اين ميان فضاي امنيتي مذكور موجب مي‌شود تا اوباما گامهاي جديدي براي تبليغات انتخاباتي خود بردارد.

اوباما كه شرايط مطلوبي در روند انتخابات ندارد ايجاد فضاي رعب و وحشت و البته همزمان گام برداشتن مسيرهاي مقابله با آن را حربه‌اي مي‌داند كه بتواند به وسيله آن خواسته‌هاي انتخاباتي خود را اجرايي سازد.

به هر تقدير در باب تحولات آمريكا مي‌توان گفت كه سران اين كشور بار ديگر براي رسيدن به مقاصد خود، حريم خصوصي و امنيتي شهروندان را هدف قرار داده‌اند در حالي كه در وراي آن نه به دنبال تامين خواسته‌هاي مردمي بلكه به دنبال تشديد سركوب‌ها و ناديده گرفتن حقوق شهروندان در داخل و استمرار جنگ طلبي و سياستهاي خصمانه ديگر كشورها در عرصه بين‌الملل مي‌باشند اموري كه نشانگر ناديده گرفتن حقوق بشر از سوي كشور مدعي حمايت از بشريت مي‌باشد.

اين در حالي است كه نهادهاي مدعي حمايت از حقوق بشر نيز در برابر اين تحركات سكوت كرده تا برگي ديگر از واهي بودن ادعاهاي بشر دوستانه اين نهادها نيز بر ملا گردد.

شرق
«فرمول دردسرساز» عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم احمد حاتمي‌يزد است كه در آن مي‌خوانيد:
آزاد‌سازي نرخ سود سپرده بانك‌ها توسط شوراي پول و اعتبار، ‌دومين تحول بااهميت در جهت رقابتي كردن عمليات بانكي طي 10سال گذشته به‌شمار مي‌رود. 10سال پيش از اين، بانك‌ها موظف شدند پس از برگزاري مجامع سالانه، متناسب با عملكرد، مبلغي را به‌عنوان سود قطعي به سپرده‌گذاران بپردازند. پرداخت سود قطعي بيشتر، توسط بانك‌هايي كه موفق‌تر عمل كرده‌اند، در رقابت با ساير بانك‌ها براي جلب سپرده مشتريان چندان موثر واقع نشد.

هنگام انتخاب يك موسسه مالي، سپرده‌گذاران ايراني براي عملكرد مديريت بانك در دوره قبل اهميت زيادي قايل نشدند چرا كه تضميني براي استمرار مديريت يا تكرار موفقيت وجود ندارد. امروز آزاد‌سازي نرخ سود مي‌تواند موجب رقابت جدي‌تر بانك‌ها شود ولي بانك‌ها آزادسازي نرخ سود را به عنوان يك فرصت، مغتنم نشمردند و ارج ننهادند.

حال آنكه مي‌توانستند به بركت اين آزادي، حجمي از سپرده‌هاي سرگردان ديداري خود را به سپرده‌هاي مدت‌دار تبديل كنند تا با تثبيت ميزان سپرده‌ها آرامش را به اقتصاد بازگردانند و التهاب بازار سكه و ارز را فرونشانند. در عمل، اتفاق ديگري افتاد. مديران بانك‌ها دور هم نشستند و همانند كارتل‌هاي سابق، توافق كردند كه رقابتي در كار نباشد. سود سپرده يك‌ساله، دوساله، پنج‌ساله را براي همه بانك‌ها به‌طور يكسان تعريف كردند.

اين هماهنگي انگيزه سپرده‌گذار در انتقال وجوه به بانك ديگر را از ميان برمي‌دارد. چنين توافقي بين موسسات بزرگ مالي، در كشورهاي پيشرفته جرم تلقي مي‌شود و تصميم‌گيرندگان، طبق قوانين آنتي‌تراست تحت تعقيب قرار مي‌گيرند. در ايران چنين نمي‌شود.

هنوز هم بانك مركزي و متصديان اقتصادي كشور از اقتدار كافي براي لغو مصوبه شوراي هماهنگي بانك‌ها برخوردارند و مي‌توانند موجبات لغو آن را فراهم كنند. در برابر پديده جديد آزادسازي، نرخ سود سپرده‌ها آن‌هم‌، پس از 30سال، ‌پرسش‌هاي مهمي در افكار عمومي مطرح مي‌شود كه نيازمند بررسي و پاسخگويي است.

رفع نگراني توليدكنندگان و فعالان اقتصادي، نه تنها وظيفه دولت و بانك مركزي بلكه بيشتر برعهده رسانه‌هاي عمومي است كه عواقب مطلوب آن را توضيح دهند. آنها كه در ادامه فعاليت اقتصادي خود عمدتا به منابع مالي بانك‌ها متكي باشند، نگران افزايش بيشتر نرخ تسهيلات هستند. مسوولان اتاق بازرگاني به‌عنوان نماينده بخش‌خصوصي مرتبا بر اين نكته تاكيد كرده‌ و خواهان كاهش بار مالي تسهيلات اعطايي به واحدهاي توليدي شده است ولي با افزايش نرخ سود سپرده‌ها و رقابتي شدن آن مخالفتي ندارند.

استفاده از تسهيلات ارزان قيمت را به‌عنوان شاهراه رسيدن به رونق اقتصادي و تنها علاج مشكل بيكاري در جامعه مي‌دانند. دولت به منظور رفع نگراني بخش خصوصي، سقفي براي نرخ تسهيلات اعطايي تعيين كرده و بر آن پافشاري مي‌كند. نحوه استفاده از منابع بانكي به دو گروه عقود مبادله‌اي و مشاركتي طبقه‌بندي مي‌شود.

بانك مركزي حداكثر نرخ براي گروه اول را 15 و براي گروه دوم 21درصد اعلام كرده است، بنابراين وام‌گيرندگان موظفند پيش از امضاي قرارداد با بانك، عوايد ناشي از فعاليت اقتصادي خود را محاسبه كرده و تنها در صورتي كه تامين هزينه‌هاي مالي با اين نرخ‌ها از محل سود حاصله توجيه‌پذير باشد درصدد اخذ تسهيلات برآيند در غير اين صورت از توسعه فعاليتي كه سود‌آور نباشد، پرهيز كنند. دست‌اندركاران اقتصاد كشور از خود مي‌پرسند چگونه ممكن است سود سپرده بانك‌ها به صورت رقابتي بالا رود و اين امر به افزايش نرخ تسهيلات منجر نشود.

انتظار نمي‌رود كه سود سپرده‌ها در حد نرخ تسهيلات بالا رود بدون آنكه به سودآوري عمليات لطمه‌اي وارد شود. چنانچه گيرنده يك تسهيلات يك ساله با نرخ 17درصد همزمان سپرده‌اي به همان مبلغ و مدت و باز هم با نرخ 17درصد نزد بانك ديگري داشته باشد انتظار دارد كه سود دريافتي از بابت سپرده براي تامين هزينه مالي تسهيلات اخذشده كفايت كند. عملا چنين نخواهد بود، زيرا در طراحي نرم‌افزار كامپيوتري بانك‌ها براي محاسبه سود سپرده و تسهيلات از فرمول يكسان و يكنواختي استفاده نشده است.

تفاوت اين دو كم نيست. بسته به مدت به هشت‌درصد يا بيشتر هم مي‌رسد! محاسبه سود سپرده فرمول ساده‌اي دارد كه براي اغلب مشتريان قابل فهم است، در حالي‌كه فرمول رياضي محاسبه سود تسهيلات پيچيده‌تر بوده و كاربرد توان n (يعني مدت استفاده از وام) موجب مي‌شود كه قدر مطلق سود محاسبه شده به مراتب بالاتر رود. صدور مجوز بانك مركزي براي استفاده از فرمول جديد به چند سال قبل برمي‌گردد، زماني كه دولت بر كاهش نرخ اصرار مي‌ورزيد فرمول جديد به مثابه پوششي براي اخذ سود بالاتر از وام‌گيرندگان به كار گرفته شد.

در عين حال عدد اسمي نرخ تسهيلات در حد قابل قبول دولت، پايين نگه داشته شد. تا زماني كه از فرمول محاسبه سود سپرده‌ها و سود تسهيلات يكسان نشود بانك‌ها مي‌توانند سود سپرده را در ظاهر تا حد نرخ تسهيلات مشاركتي بالا ببرند و باز هم از مارجين (تفاوت درآمد و هزينه) قابل توجهي برخوردار شوند.

با اين وصف، بديهي است كه سودآوري بانك‌ها استمرار خواهد يافت. به نظر نگارنده، روش محاسبه سود تسهيلات از شفافيت لازم برخوردار نيست. در صورتي كه بانك‌ها مكلف شوند تا در محاسبه سود تسهيلات از همان فرمول محاسبه سود سپرده‌ها استفاده كنند، عمليات بانكي شفاف‌تر و به عدالت نزديك‌تر خواهد شد.

تهران امروز
«قدرت صداي انقلاب» عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم سيدجواد سيدپور است كه در آن مي‌خوانيد:
«ايران قدرتمند است» اين را حتي دشمنان كشور نيز معترفند ولي قدرت ايران در چيست؟ آيا قدرت ايران در توانايي نظامي و توانمندي بالا در بازدارندگي نظامي است؟ آيا قدرت ايران در موقعيت ويژه ژئوپولتيك و ژئواستراتژيك است؟ آيا در وسعت جمعيتي و گستردگي پهنه سرزميني است؟ آيا در اقتصاد بزرگ و داشتن ذخاير عظيم نفت، گاز و منابع طبيعي است؟ آيا در نيروي كار ماهر، تحصيلكرده و متخصص زياد است؟ آيا در رشد علمي و موفقيت در دستيابي به توانمندي‌هاي عالي علمي است؟

از يك منظر مي‌توان گفت كه همه اين موارد مي‌تواند از مولفه‌ها و شاخصه‌هاي اساسي قدرت باشد كه ايران اسلامي نيز برخوردار از آنهاست ولي آنچه وجه تمايز ايران اسلامي به عنوان يك قدرت بزرگ منطقه‌اي و حتي فرامنطقه‌اي است، اين است كه ايران داراي «صدا» است، ايران در منطقه و جهان داراي حرف و پيام ويژه‌اي است، حرف و پيامي كه برخاسته و برآمده از هويت انقلاب اسلامي به رهبري حضرت امام خميني(ره) و خلف صالحش حضرت آيت‌الله العظمي خامنه‌اي است. حرف و پيامي كه ملت‌هاي بسياري را به وجد آورده و به تعالي رهنمون مي‌شود.

اين ساختار و سازمان هويتي، اعتقادي و ايماني چيزي نيست كه كشورهاي ديگر بتوانند مدعي دارا‌ بودن آن باشند‌يا بتوانند با دلارهاي نفتي ‌آن را به چنگ آورند و درست از همين‌جاست كه همواره در رقابت قدرت نمي‌توانند از پس كاروان ايران اسلامي به راه بيفتند و عقب مي‌مانند.

گفتمان انقلاب اسلامي در منطقه طرفداراني دارد كه تشنه شنيدن آنند و اين پايه اساسي و منشأ اصلي قدرت جمهوري اسلامي است، قدرتي كه از بدو ظهور و بروزش در سي و سه سال پيش تاكنون همواره فرامرزي بوده و توانسته تحولات ژرفي را در منطقه و جهان رقم بزند.

مبتني بر اين ديدگاه است كه خطبه‌هاي روز گذشته رهبر فرزانه انقلاب و بازتاب وسيع و سريع آن در مهم‌ترين رسانه‌هاي دنيا بار ديگر تجلي و ظهور قدرت گفتماني انقلاب را به نمايش گذاشته و نشان داد كه قدرت ايران از جنس و نوع ديگري است.

اين درست همان نقطه‌اي است كه وهم و ترس دشمنان را برانگيخته است و از مقابله با توانمندي و قدرت ايران بازداشته است. چه اگر ايران قدرتش را بر مبناي تجهيزات نظامي و فني قرار مي‌داد، سهل بود كه از سوي ابرقدرت‌ها در هم بشكند ولي هيچ تهديدي نمي‌تواند از پس قدرت گفتماني ايران اسلامي برآيد.

ايران انقلابي بعد از سي و سه سال و رفع كردن انبوه چالش‌هاي دشمنان توانسته همچنان در خط مقدم مبارزه با استكبار جهاني و رژيم صهيونيستي بايستد و اراده حق خودش را در حمايت از مبارزان و مجاهدان راستين اعمال كند و نويدبخش آينده‌اي اميدبخش باشد. آينده‌اي كه به فرموده ولي امر مسلمين: «اراده خداوند به بيداري ملت‌ها تعلق گرفته و قرن اسلام و عصر ملت‌ها فرا رسيده و در آينده سرنوشت كل بشريت را تحت تاثير قرار خواهد داد.»

فرهيختگان
«ضرورت تشکيل ارتش اسلامي» عنوان سرمقاله روزنامه فرهيختگان به قلم بهروز قزلباش است كه در آن مي‌خوانيد:
همگرايي کشورهاي اسلامي در زمينه‌هاي مختلف با دارابودن سهم قابل‌توجهي از مناطق قابل سکونت کره زمين، جمعيت نسبتا بزرگ، منابع اقتصادي بسيار قابل‌توجه و اهميت‌هاي ژئوپليتيکي غيرقابل انکار تجمع قدرت آنها را فراهم خواهد کرد.

عنصر اساسي اين تجمع قدرت، در «وحدت اسلامي» نهفته است، اما محور اين تجميع قدرت عمل به آيه شريفه ?? سوره مبارکه انفال است که فرمود: «و أعدوا لهم مااستطعتم من قوه...» «تا آنجا که مي‌توانيد از تجهيزات براي خود آماده کنيد و...» و تفاسير در کلمه مبارکه «قوه» همه نيروهاي مادي و معنوي را که موجبات قدرتمندي مومنان را فراهم مي‌آورد داخل دانسته‌اند.

شعار مسلمين در جنگ حنين «الله اعلي و اجل» را نبايد فراموش کرده باشيم که در برابر شعار «اعلي هبل» سرداده شد. نيز «الله مولانا و لا مولا لکم» در برابر «انا لنا العزي و لا عزي لکم» کفار سرداده شده است. اين جوهر وحدت اسلامي است.

 گردآمدن بر مدار قدرت الهي که «لاحول و لا قوه الابالله» و «الله مولانا» و «الله اعلي و اجل» که همه مظاهر و بواطن طاغوت و شرک و کفر را زايل و ضايع مي‌سازد و آن را از جهان‌بيني امت اسلام ازاله مي‌کند. امروز که جهان اسلام خود را از زنجير اسارت قيود شيطان بزرگ و شيطان‌هاي کوچک دور و بر آزاد مي‌کند و «هويت» ديني خود را بدون توجه به تفاوت مذاهب و فرق اسلامي در متن اسلام و قرآن مي‌جويد و مي‌خواهد، نمي‌تواند نسبت به موضوع وحدت در بين امت‌هاي اسلامي بي‌توجه باشد. و بايد گام‌هاي عملي فراواني را طراحي و اجرايي کند. روش‌ها و تکنيک‌هايي که عزت و عظمت اسلامي را براي همه مسلمانان در سراسر جهان به ارمغان بياورد بايد به آزمون گذاشته شود. در اين مسير بايد راه‌هاي عملي ايجاد همگرايي و بالاتر از آن وحدت و يگانگي آشکار و به آزمون درآيد.

روش‌هايي مانند «بانکداري اسلامي»، «ايجاد پول اسلامي» تقويت بنيان فکري- عقيدتي و علمي جهان اسلام، «قدرتمندسازي اقتصاد ملت‌هاي اسلامي» و البته ديگر زمينه‌ها مي‌تواند راه‌هايي براي عملياتي‌کردن وحدت اسلامي بين کشورهاي مسلمان باشد.

اين مقدار که مسلمين با هم دشمن نباشند کافي نيست. معناي وحدت اسلامي بالاتر از مقاديري است که فقط متغيرهايي را بپذيرد که منافع کشورهاي مسلمان را به تنهايي مديريت کند. در اين نگاه همه متغيرها بايد به نحوي به‌کار آيند که موجبات قدرت کلان امت اسلامي را فراهم سازند. ملت‌هاي مسلمان، بايد براي حفاظت از «خود» به همه معناهاي مترتب آن بينديشند و گام‌هاي درست و اساسي بردارند. برتري ملت‌هاي مسلمان نسبت به يکديگر به حکم «ان اکرمکم عندالله اتقيکم» فقط با مقياس «تقوا» سنجيده مي‌شود.

بنابراين عناصر ديگري مانند رنگ پوست، زبان، پيشينه تاريخي، قبيله، جغرافياي سياسي، ثروت بالفعل و بالقوه و هر عامل ديگري نبايد عامل برتري‌جويي بين مسلمانان و مومنين قرار گيرد. مفهوم «الله مولانا» در برابر هبل و عزي که مظهر کفر و الحاد است منحصر نيست. الله مولانا يعني اينکه حواس‌مان باشد، زبان، سرزمين، روش‌هاي حکومتي، تاريخ و مدنيت، قوميت، رنگ، نژاد، قوم و قبيله و... مولاي يک مسلمان نيست. بلکه مولاي او «الله هي عليا» ست. تشکيل «ارتش اسلامي»، سازمان مشترک‌دادن به ارتش‌هاي اسلامي جهت واکنش‌هاي دفاعي در برابر اصحاب هبل و عزي دنياي مدرن است.

تشکيل «قوه الله» در برابر هر قوه‌اي است که منافع مسلمانان را در هر جاي اين کره خاکي به خطر بيندازد يا به آن صدمه بزند. تشکيل قدرت دفاع مشترک براي امت اسلام در برابر هرگونه تهاجم و تجاوز است. دنياي اسلام منابع عظيم به معناي موسع کلمه دارد. جمعيت فراوان، ثروت فراوان و دانش کافي، در اختيار اوست. ملت‌هاي مسلمان در صورت اتحاد و برادري چنان قدرتي خواهند بود که به سود کسي نيست که بخواهد با آن بجنگد، يا در نقطه مقابل او قرار گيرد و دست به تهاجم بزند.

ملت ما
«انتخابات و حقوق مردم» عنوان سرمقاله روزنامه ملت ما به قلم فرزاد خلفي است كه در آن مي‌خوانيد:
مردم به نظامي راي داده‌اند كه بر مبناي جهان‌بيني توحيدي با دو اصل اسلاميت و جمهوريت، بر مولفه‌هايي چون جمع بين خداگرايي و مردم‌گرايي، پيوند ديانت و سياست، عدالت، امر به معروف و نهي از منكر، اصالت تكليف در مقابل نتيجه، مصلحت اسلام و مسلمين، دعوت و گسترش اسلام، نفي سبيل، تقدم اهم بر مهم و توجه به مقتضيات زمان و مكان توجه ويژه دارد. بر اساس همين مولفه‌ها امام راحل حفظ نظام اسلامي را از اوجب واجبات مي‌دانند و قائل به تقدم مصالح نظام بر مصالح فردي و گروهي هستند و مي‌فرمايند:

مسئله حفظ نظام اسلامي در اين عصر با وضعي كه در دنيا مشاهده مي‌شود و با اين نشانه‌گيري‌هايي كه از چپ و راست و دور و نزديك نسبت به اين مولود شريف مي‌شود، از اهم واجبات عقلي و شرعي است كه هيچ چيز با آن مزاحمت نمي‌كند. در كنار اصل حفظ نظام امام به حقوق و آزادي‌هاي سياسي مردم توجه ويژه داشته و درباره حق انتخاب مردم مي‌‌‌‏فرمايند:

ملت و شما و هركس آزاد است هميشه و به هر كسي كه مي‌خواهد راي مي‌دهد... اين نمي‌شود كه كسي الزام كند كسي را كه تو بايد به فلان راي بدهي و در جايي ديگر نيز بر انتخاب آزاد و عدم تحميل افراد بر مردم تاكيد دارند و مي‌‌‌‏فرمايند: بايد مردم را براي انتخابات، آزاد‌گذاريم و نبايد كاري بكنيم كه فردي بر مردم تحميل شود.

بحمدالله مردم ما داراي رشد ديني – سياسي مطلوب هستند و خود، افراد متدين و درد مستضعفان چشيده و آگاه به مسائل ديني – سياسي و همگام با محرومين را انتخاب خواهند كرد. امام براي مردم حق نظارت قائل بوده و فرموده‌اند: همه ملت موظفند كه نظارت كنند بر امور.... همه ملت موظفند به اين‌كه نظارت داشته باشند در همه كارهايي كه الان مربوط به اسلام است.

بنابراين بر اساس انديشه‌هاي حضرت امام، حفظ نظام از اوجب واجبات، توجه به حقوق وآزادي‌هاي مردم لازم و نظارت مردم بر عموم مسئولان حق طبيعي و شرعي مردم است. البته اين سه اصل را بايد با هم جمع و بين آنها تناسب منطقي ايجاد كرد. بدين گونه كه انتقاد و اعتراض مردم نبايد اساس نظام را هدف بگيرد. به تعبيري براي وجين كردن يك مزرعه و هرس يك باغستان از آفات و علف‌هاي هرز نبايد با توپ و تانك وارد آن شويم.

از طرفي ديگر حقوق و آزادي‌هاي مردم نيز نبايد به هر بهانه‌اي يا وسيله‌اي توسط هر كس در هر جايگاهي يا دستگاهي سلب شود. آنچه موجبات نااميدي مردم را فراهم مي‌كند دشمني دشمنان نيست. ملت از دشمن جز دشمني انتظاري ندارد بلكه اختلافات داخلي و جبهه‌گيري‌هاي غير اخلاقي برخي از گروه‌ها و جريان‌هاست كه روحيه مردم را تضعيف مي‌كند. نمي‌توان از تاثيرات رواج بداخلاقي و فضاي مملو از تهمت و دروغ و شايعه در دوره تبليغات برخي از انتخابات گذشته به سادگي گذشت ودرس نگرفت. گروه‌هاي مرجع و نخبگان و فعالان حوزه دين و سياست كه داعيه خط امام و رهبري و پيروي از راه و سلوك او را دارند نيز بايد بدين مهم توجه و در اين ميدان امتحان مر قانون را مورد توجه قرار دهند و با اعتقاد عملي به توحيد و معاد و رسيدن روز حساب و كتاب از برخورد سياسي و حزبي و سليقه‌اي بپرهيزند.

از سوي ديگر بايد به اين مسئله توجه كنيم كه وقتي در خانواده نظام اختلاف نظر و ديدگاه كه البته طبيعي است بروز مي‌كند نبايد به واهمه افتاد، اما هنگامي كه اين اختلاف‌ها خداي ناكرده ذره‌اي بخواهد چارچوب انقلاب را بلرزاند و دشمن را به وسوسه و در نهايت به دخالت وا دارد، بايد از منيت‌ها و خواست‌هاي فردي و گروهي و حتي حق شخصي و گروهي گذشت و مصلحت نظام كه به تعبير حضرت امام مقدم بر هر چيز است را مورد توجه در مقام گفتار و كردار قرار داد.

شايسته است فعالان سياسي به‌طور خاص و مردم به‌طور عام ابزار و وسيله‌اي براي سوءاستفاده بيگانگان قرار نگيرند. كارگزاران نظام با گسترش چتر انقلاب بايد با تعامل و تفاهم در راستاي تقويت و تحكيم اعتماد بين مردم و حكومت حركت كنند. بي‌ترديد با نگاه تك حزبي و انحصار مديريت كشور در يك جريان خاص وحدت ملي تقويت نمي‌شود

زيرا يكي از مهم‌ترين مولفه‌هاي وحدت ملي و تقويت اعتماد عمومي مشاركت همه جريان‌ها، احزاب و گروه‌ها زير چتر انقلاب و انديشه‌هاي امام و رهبري است كه مي‌توان ظرفيت‌هاي عظيم قانون اساسي را عينيت بخشيد و به منافع ملي حداكثري مورد نظر در چشم‌انداز بيست ساله دست يافت.
 
دنياي اقتصاد
«آيا بودجه 91 انقباضي است؟» عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم مهران دبيرسپهري است كه در آن مي‌خوانيد:
رييس‌جمهور روز چهارشنبه بودجه سال 1391 را تقديم مجلس كرد. بر اساس نماي ظاهري بودجه، برخي خبرگزاري‌‌ها اعلام كردند که بودجه سال 1391 انقباضي نوشته شده؛ زيرا بودجه عمومي ‌با کاهش قابل ملاحظه‌اي نسبت به سال قبل مواجه شده که در نوع خود بي‌سابقه است.

اما شنيده‌‌ها حاکي از آن است که برخي درآمد و هزينه‌ها هنوز در بودجه سال 91 منظور نشده و درواقع لايحه بودجه هنوز ناقص است. بنابراين تا تکميل بودجه نمي‌توان درباره انقباضي يا انبساطي بودن آن اظهارنظر قطعي كرد. اما توجه به بعضي ارقام و مقاديري که رياست محترم جمهوري در زمان ارائه بودجه اعلام نمودند براي اشراف بيشتر به لايحه فوق سودمند خواهد بود.

بر اين اساس، رشد اعتبارات هزينه‌اي در لايحه بودجه‌ ‌91 بدون اعتبارات هدفمندي ‌8/12 درصد است كه در راستاي حكم قانون برنامه مي‌باشد. همين‌طور رشد اعتبارات عمراني كشور يعني سرمايه‌گذاري در زيرساخت‌ها نيز ‌4/39 درصد پيش‌بيني شده است. البته به نظر مي‌رسد رشد بودجه عمراني در قسمت بودجه عمومي‌23 درصد بوده و بقيه مربوط به بودجه شرکت‌ها است. با توجه به اين که ميزان قابل توجهي از تعداد کارکنان دولت کاسته شده است بنابراين رشد بودجه هزينه‌اي و عمراني حکايت از انقباض ندارد. همين‌طور رييس‌جمهور خبر از افزايش بودجه برخي دستگاه‌ها علاوه بر افزايش متعارف هزينه‌اي اين دستگاه‌‌‌ها داد. دستگاه‌‌هايي مانند صندوق بازنشستگي کشوري و لشکري، دستگاه‌هاي فرهنگي، دانشگاه‌‌ها و موسسات آموزش عالي، قوه‌قضائيه، نيروي انتظامي، بنياد شهيد، و بودجه دفاعي.

از طرف ديگر با توجه به خصوصي‌سازي‌‌هاي صورت گرفته، رشد 7/11 درصدي بودجه شرکت‌هاي دولتي قابل توجه است. در هر صورت تا زماني که لايحه بودجه به قانون تبديل نشود نمي‌توان اظهار نظر قطعي درباره آن كرد؛ به ويژه به اين دليل که معمولا نمايندگان محترم نيز تغييراتي در بودجه‌‌هاي سالانه اعمال مي‌کنند. اما بهترين روش براي آنکه از رشد کلي بودجه‌‌هاي سالانه مطلع شد آگاهي از رشد درآمدهاي آن است که آن هم وابسته به ميزان ماليات و ميزان توليد و قيمت نفت در بودجه است که ارقام دقيق آن هنوز معلوم نيست؛ بنابراين با توجه به آنچه گفته شد و در مجموع به نظر مي‌رسد اگر ميزان بودجه در مجلس افزايش نيابد، بودجه سال1391 بودجه‌اي متعادل خواهد بود.

گسترش صنعت
«تنظيم بازار با همکاري بخش خصوصي» عنوان سرمقاله روزنامه گسترش صنعت به قلم مويد حسيني‌صدر است كه در آن مي‌خوانيد:
ديگر زمان زيادي تا پايان سال‌جاري باقي نمانده است و طبق روال سنوات گذشته در روز‌هاي پاياني سال شهروندان براي تامين کالا‌هاي مورد نياز ايام عيد خود روانه واحد‌هاي صنفي و نمايشگاه‌هاي عرضه مستقيم کالا خواهند شد. به دنبال مراجعه شهروندان براي تامين کالا‌هاي مورد نياز خود، افزايش تقاضا در بازار به شکل چشمگيري در پله‌هاي صعود گام بر مي‌دارد.

 همين افزايش يک باره سبب مي‌شود تا بازار شکل ديگري به خود گيرد و شرايط جديدي را تجربه کند. شرايطي که طيف وسيعي از بازاريان آن را «رونق» تعريف مي‌کنند. در مقابل افزايش تقاضا براي کالا‌هاي پرمصرف، مسوولان وزارت صنعت، معدن و تجارت نيز سياست تنظيم بازار را در روزهاي پاياني سال با جديت بيشتري دنبال مي‌کنندتا از اين طريق به تقاضاي شهروندان پاسخ گفته باشند.

اينکه چقدر سياست‌هاي تنظيم بازار طي سال‌هاي گذشته موفق عمل کرده است را اگر کنار بگذاريم هميشه شاهد اين بوده‌ايم که مسوولان مرتبط با تنظيم بازار همواره سعي در ارائه بهترين عملکرد در اين بخش را دارند. مقايسه نسبي ايام خاص و روزهاي پاياني سال‌هاي اخير با چندين سال پيش نشان مي‌دهد که مسوولان «تنظيم بازار» را به‌طور منظم و تاثير‌گذاري به اجرا گذاشته‌اند و در اين ايام ايجاد آرامش در بازار را يکي از اولويت‌هاي خود قرار داده‌اند.

امسال نيز براساس گفته‌هاي وزير صنعت، معدن و تجارت، همچون سنوات گذشته برنامه ذخيره‌سازي، توزيع و بازرسي و نظارت بازار براي تنظيم بازار شب عيد در دستور کار قرار گرفته و بازار ازسوي بازرسان سازمان حمايت و سازمان تعزيرات حکومتي رصد مي‌شود. به نظر مي‌رسد برنامه‌هاي در دست اجرا براي تنظيم بازار و برقراري نظم بخش قابل توجهي از افزايش تقاضا در ايام پاياني سال را پاسخگو خواهد بود تا از اين رهگذر نوسانات قيمتي در بازار به حداقل برسد. نگاهي به روند بازار در سه سال گذشته نشان مي‌دهد که برنامه‌هاي تدوين شده در اين بخش از پختگي و کارآمدي بسيار بالايي برخوردار است.

امروز که اصناف و فعالان بخش خصوصي خود را آماده به‌عهده گرفتن مسووليت تنظيم و نظارت بر بازار مي‌کنند مي‌توان اميدوار بود که روند کيفي آن رو به رشد باشد چراکه تنظيم بازار قانون هدفمندي يارانه‌ها و ساير مناسبت‌هاي سال‌جاري با همکاري و حضور پررنگ بخش خصوصي صورت گرفته است. بنابراين، اين اميدواري وجود دارد تا با اين برون‌سپاري، وزارت صنعت، معدن و تجارت گامي ديگر در راستاي چابک‌سازي برداشته و بخش خصوصي و اصناف نيز نقش بيشتري در امور اجرايي به‌عهده گيرند.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها