أمیرالمؤمنین علی علیه السلام: اِعلَموا أنَّ الأمَلَ یُسهی العَقلَ و یُنسی الذِّکرَ ***بدانید که آرزو خرد را دچار غفلت می سازد و یاد خدا را به فراموشی می سپارد. ***

امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام: منْ أَحَدَّ سِنَانَ الْغَضَبِ لِلَّهِ، قَوِيَ عَلَى قَتْلِ أَشِدَّاءِ الْبَاطِلِ. *** هر كه سر نيزه خشم خود را بخاطر خدا تيز كند، در نابود كردن سخت ترين باطلها توانا بود.

      
کد خبر: ۳۹۷۶۰۳
زمان انتشار: ۱۰:۲۶     ۲۶ مهر ۱۳۹۵
جلسه نهم/ سخنرانی آیت الله میرباقری حسینیه حضرت زهرا (محرم ۹۵):
به ما دستور داده شده که همراه با صادقین باشید و صادقین حقیقی اهل بیت عصمت و طهارت می باشند چرا که هم در عهد بندگی و هم در عهد شفاعت صادق بوده اند. این معیت ما با امام، معیت قیومیه است و تمام وجود ما وابسته به امام است که قدم اول در رسیدن به معیت با امام، اشک و بکاء بر مصائب آنان است.
به گزارش سرویس اندیشه دینی پایگاه 598، متن زیر گزارشی تفصیلی از جلسه نهم سخنرانی آیت الله میرباقری در دهه اول محرم 95 می باشد که در حسینیه حضرت زهراء سلام الله علیها در منزل جناب شجاع فرد برگزار شده است. ایشان با بیان اینکه یکی از ثمرات گریه بر مصائب اهل بیت(ع) رسیدن به معیت با آنان است، فرمودند به ما دستور داده شده که همراه با صادقین باشید و صادقین حقیقی اهل بیت عصمت و طهارت می باشند چرا که هم در عهد بندگی و هم در عهد شفاعت صادق بوده اند. این معیت ما با امام، معیت قیومیه است و تمام وجود ما وابسته به امام است که قدم اول در رسیدن به معیت با امام، اشک و بکاء بر مصائب آنان است. هرچند که درجات ایمان و همراهی افراد با امام، متفاوت است، اما سیر تمام افراد به سمت خدا در هر مرتبه ای از ایمان که باشند، با امام است و هیچ کس در هیچ مقامی از همراهی با امام مستغنی نیست.

برخی از ثمرات گریه بر مصائب اهل بیت(ع)
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله ربّ العالمین و صلی الله علی سیِّدنا و نبینا محمد و آله الطاهرین و لعنة الله علی أعدائهم اجمعین. از عباداتی که فضائل فراوانی برای آن ذکر شده و شاید کمتر عبادتی باشد که چنین ثوابی برای آن ذکر شده، بکاء بر سیدالشهداء علیه السلام است. در این زمینه به اندازه ای روایات فراوان است که شاید در هیچ عبادت دیگری به این اندازه روایات فراوان نیست مگر در عبادتی مانند زیارت سیدالشهداء(ع). برای بکاء بر سیدالشهداء ثمرات فراوانی ذکر شده است که به بررسی برخی از آنها می پردازیم. از امام رضا(ع) نقل شده که فرمودند: «مَنْ تَذَكَّرَ مُصَابَنَا وَ بَكَى لِمَا ارْتُكِبَ مِنَّا كَانَ مَعَنَا فِي دَرَجَتِنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ مَنْ ذُكِّرَ بِمُصَابِنَا فَبَكَى وَ أَبْكَى لَمْ تَبْكِ عَيْنُهُ يَوْمَ تَبْكِي الْعُيُونُ وَ مَنْ جَلَسَ مَجْلِساً يُحْيَا فِيهِ أَمْرُنَا لَمْ يَمُتْ قَلْبُهُ يَوْمَ تَمُوتُ الْقُلُوبُ»(1) اگر کسی مصیبت های ما را یاد آوری کند و به خاطر آن ظلم هایی که در حق ما شده است گریه کند، ثمره اولش این است که در روز قیامت با ما و در درجه ماست. ثمره دوم گریه کردن و گریاندن بر مصائب ما این است در روزی که چشم ها می گریند، چشم او گریان نخواهد بود. در قیامت که یوم الحسره و یوم التغابن می باشد، دیده ها گریان است. حال در این روایت می فرماید اگر کسی برای مصیبت ما اهل بیت گریه کند چشم او در چنین روزی گریان نیست. اگر کسی در مجلسی بنشیدند که در آن مجلس امر ما احیاء می شود - که مجلس ذکر مصیبت مانند مجلسی که در آن معارف اهل بیت گفته می شود یکی از مجالس احیاء امر اهل بیت است لذا حضرت این بیان را ذیل بیان ذکر مصیبت بیان کرده اند - در آن روزی که قلب ها می میرند، دلش نمی میرد. در برخی روایات ثمرات دگیری مانند طهارت نفس هم آمده است که اگر کسی یک قطره اشک بگرید، گناهان او حتی اگر به اندازه کف دریا باشد آمرزیده می شود. بنابراین در این حدیث شریف، سه ثمره برای گریه بر سیدالشهداء(ع) ذکر شده است که عبارتند از: 1- معیت با اهل بیت و در درجه آنان بودن. 2- امنیت. 3- احیاء قلب و حیات طیبه که در این جلسه به توضیح ثمره اول می پردازیم.

دستور به معیّت با اهل بیت(ع)
خداوند در قرآن کریمش به ما دستور می دهد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقين»(توبه/119) ای اهل ایمان، تقوا پیشه کنید و همراه با صادقین باشید. شاید معنای تقوا معیت با صادقین باشد. پس اینکه فرموده با تقوا باشید، یعنی با صادقین باشید و تقوا معنایی دیگر ندارد. متقی بودن یعنی با امام بودن به همین خاطر است که «المتَّقُون شِيعَتُنا»(2). در این آیه می فرماید ای مؤمنان از خداوند پروا کنید و متقی باشید و اگر می خواهید با تقوا باشید باید با صادقین همراه شوید. ذیل این آیه شریفه چند نکته کوتاه وجود دارد. نکته اول: شاید منظور از صادقین کسانی است که در هر دو عهد خود با خداوند متعال صادق می باشند چرا که خداوند متعال دو عهد با بندگانش دارد. اولین عهد خداوند متعال، یک عهد عمومی و از همه می باشد و آن عهد عبودیت است که می فرماید: «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَني آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبين * وَ أَنِ اعْبُدُوني هذا صِراطٌ مُسْتَقيم»(یس/60-61) آن عهد عمومی که برای تمام مردم است، عبودیت و بندگی در تمام شئونات و مراتب زندگی می باشد. ما با خداوند عهد بسته ایم که تمام قوا و شئونات مان در سجده و بندگی خداوند متعال قرار بگیرد. عهد ما با خداوند متعال این است که ما بنده او باشیم و در مدار عبودیت او قرار بگیریم و حرکت کنیم. این عهد از تمام انسان ها گرفته شده است اما عهدی که از انبیاء و اولیاء گرفته شده شدیدتر می باشد که می فرماید: «وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِيِّينَ ميثاقَهُمْ وَ مِنْكَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهيمَ وَ مُوسى وَ عيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ ميثاقاً غَليظا»(احزاب/7)

دومین عهدی که خداوند متعال از بندگانش گرفته و مخصوص بندگان خاص اوست، عهد شفاعت و هدایت است. خداوند متعال از عده ای محدود که به آنان وظیفه دستگیری از سایر بندگان را داده، عهدهایی بسیار محکم گرفته است. البته این اجازه را نداده که هرکسی ادعای دستگیری و هدایت مردم را داشته باشد که این تعبیر در بیان نورانی امیرالمؤمنین(ع) به کمیل است که می فرماید: «يَا كُمَيْلُ أَ رَأَيْتَ لَوْ لَمْ يَظْهَرْ نَبِيٌّ وَ كَانَ فِي الْأَرْضِ مُؤْمِنٌ تَقِيٌّ أَ كَانَ فِي دُعَائِهِ إِلَى اللَّهِ مُخْطِئاً أَوْ مُصِيباً بَلَى وَ اللَّهِ مُخْطِئاً حَتَّى يَنْصِبَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِذَلِكَ وَ يُؤَهِّلَهُ لَه»(3) اگر در زمین پیامبر وجود نداشته باشد اما انسانی با تقوا وجود داشته، آیا می تواند او پا به میدان بگذارد و خودش اقدام به دعوت به خداوند کند؟ قسم به خدا که اگر از جانب خود به این کار دست بزند، خطاکار است. حضرت پس از این این بیان می فرمایند: «يَا كُمَيْلُ الدِّينُ لِلَّهِ تَعَالَى فَلَا يَقْبَلُ اللَّهُ تَعَالَى مِنْ أَحَدٍ الْقِيَامَ بِهِ إِلَّا رَسُولًا أَوْ نَبِيّاً أَوْ وَصِيّاً- يَا كُمَيْلُ هِيَ نُبُوَّةٌ وَ رِسَالَةٌ وَ إِمَامَةٌ وَ لَا بَعْدَ ذَلِكَ إِلَّا مُتَوَلِّينَ وَ مُتَغَلِّبِينَ وَ ضَالِّينَ وَ مُعْتَدِين » یعنی در اینجا چون مسأله دین خداست، جز پیامبر یا امام و یا وصیّ، حق داخل شدن در این امر را ندارد و بعد از این سه دسته و در نبود آنان، یا از امر آنان تبعیت می کنند و یا اگر خودشان به میدان بیایند در حیرت اند و در دین بدعت گذاری می کنند. اگر دنبال امام نرفتند، خودشان در حیرت اند و دیگران را نیز به حیرت می اندازند.

 بنابراین خداوند متعال به هرکسی اجازه ورود و دخالت در امر هدایت مردم را نداده است مگر اینکه یکی از سه دسته «رسول، امام یا وصی» باشد و یا از آنان تبعیت کند. به همین خاطر خداوند از کسانی که می خواهند شفاعت و دستگیری کنند، عهد و پیمانی محکم و سخت می گیرد: «لا يَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْدا»(مریم/87) هر کسی حق شفاعت را ندارد مگر اینکه نزد پروردگار صاحب عهد باشد. این آیه شریفه هم در حق کسانی که شفاعت می شوند ترجمه شده که در این صورت معنای آن این می شود که: عهد کسی که می خواهد شفاعت شود این است که دنبال امام عادل باشد و دینداری او از طریق امام عادل باشد و این همان عهد الهی است. کسی که در دینداری خود دنبال نفس خود یا کسانی است که از طرف خداوند امام نیستند، مستحق دستگیری و شفاعت نمی باشد. کسانی که مورد شفاعت قرار می گیرند باید عهد دینداری از مدار ولی خدا را بسته باشند.

پس آنان که شفاعت می شوند، درصورتی مستحق شفاعت اند که دنباله رو امام عادل باشند. آنان هم که شفاعت می کنند با خداوند عهدی دارند. صادقین کسانی می باشند که هم در عهد بندگی با خداوند متعال صادق اند که: «بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُون * لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ»(انبیاء/27-26) و در هیچ چیز بر خدا سبقت نمی گیرند، و هم در عهد شفاعت و دستگیری از بندگان خداوند. اگر گفته اند ما می رویم و عباد را بهشتی می کنیم، به عهد خود عمل می کنند هرچند این عمل به عهد، به قیمت تحمل بلاء باشد لذا حضرت علی(ع) می فرماید: «فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي الْحَلْقِ شَجًى»(4) و یا ممکن است نیاز به بذل خون دل داشته باشد که در زیارت اربعین می خوانیم: «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَةِ»(5) شفاعت یعنی به توحید رساندن. شفاعت این نیست که انسان مشرک و غیر طاهر را به بهشت ببرند بلکه در شفاعت انسان را پاک و طاهر می کنند سپس به بهشت می برند چرا که بهشت دار الموحدین است. بنابراین آنان که در این دو عهدِ بندگی و شفاعت صادق باشند، از صادقین می باشند که خداوند به ما دستور همراهی با آنان را داده است و فرموده: «كُونُوا مَعَ الصَّادِقينَ»

چگونگی و نوع معیت و همراهی ما با امام در سیر و سلوک
نکته دوم معیتی که به آن دستور داده شده، معیت در سیر است. تمام ما مسافریم که «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون»(بقره/156). انسان اختیار دارد که در این سیر و سفر معنوی خود همراه با نفس خود یا شیاطین باشد که آنان نیز مدعی نجات و امنیت و سعادت بشرند. شیاطین عالم از روز اول ادعای نجات و سعادت بشر را داشته اند که سقیفه نیز همینگونه بود. سقیفه نیز مانند عصر کنونی با این ادعاء تشکیل شد که باید هرکسی برای خودش تصمیم بگیرد چرا دیگران برای عهده ای تصمیم می گیرند. شما اتفاق کنید و هرچه شما بگویید همان است. امام رضا علیه السلام در بیانی می فرماید مگر می شود امامت و خلافت الله با پسند و نظر مردم درست شود. تمام مدعیان خدمت و سعادت بشر از اول با چنین شعارهایی به میدان می آمدند اما در عهد خدمت و به سعادت رساندن مردم درغگو بودند و صادق نبودند. اما آنان که با خداوند متعال میثاق بندگی بستند و پس از این میثاق، با خداوند بر دستگیری و هدایت پیمان بستند و خداوند آنان را بر این عهد استوار دید، صادقین می باشند. خداوند پس از این صداقت در عهد به آنان مأموریت دستگیری را داد چرا که: «أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَه»(انعام/124). خداوند آگاه است به اینکه مأموریت مورد نظرش را به چه کسی بدهد. موسای کلیم چوپان بود. روزی یکی از بزهای تیز پا فرار کرد. حضرت به سختی او را گرفت و آن را نوازش کرد و گفت: اینکه من به دنبال تو می دوم برای اذیت کردنت نیست. گرگ من را نمی خورد بلکه به تو آسیب می زند. از طرف خداوند متعال به حضرت موسی پیغام داده شد من به خاطر این صفتت تو را پیامبر می کنم. بنابراین اینگونه نیست که خداوند زمام بندگان را به افرادی نا اهل بسپارد. کسانی می توانند اهل دستگیری شوند که از ازل با خدا بوده اند و راه رفته و راه بلد هستند. یکی از اساتید هنگام بلوغ فرزندش به او نامه ای نوشت که من نمی توانم ببینم که تو زیر دست و پای شیطان لگد مال می شوید. انبیاء و اولیاء اینگونه اند که نمی خواهند ما را زیر لگدهای شیطان ببینند.

بیان شد که خداوند متعال به ما دستور داده است که باید با کسانی همراه باشید که بر عهد دستگیری صادق اند و بیان شد که این معیت، معیت در سفر الی الله است. به ما دستور داده اند که در سفر الی الله نه همراه خود باشید و نه همراه کسی غیر از صادقین. باید با امام همراه باشید. معیت با امام در سیر الی الله، معیت قیومیه است که یعنی تمام هویت ما به این همراهی است و اینگونه نیست که همراهی ما با امام همراهی در طی مراتب باشد چرا که امام تمام مراتب سفر را طی کرده و در تمام مقامات حضور دارد. شخصی محضر امام سجاد(ع) رسید که علوم عجیب و غریبی دارد. حضرت از او پرسید چه علومی داری؟ او علومی را نام برد و گفت که من به فلان صورت در عوالم سیر می کنم. امام سجاد فرمود: شخصی در این مجلس نشسته که در همین مدت کوتاهی که تو اینجایی، عوالم بسیاری را طی کرده است. امام معصوم اینگونه است. امام تمام عوالم را سیر کرده و در حال حاضر نیز در تمام عوالم قرار دارد و محیط به آنان است. مقاماتی که در روایات و زیاراتی مانند جامعه کبیره ذکر شده برای این است که ما می خواهیم در این مسیر با چنین آقایی همراه باشیم. اگر کسی می خواهد تا جایی برود با آدرس هم می تواند برود. اگر کسی مدعی توسعه باشد، اوبا ما هم مدعی توسعه است. آنان که باید برای دست زدن به آنها باید دست را آب کشید برای سعادت بشر نسخه می پیچند و حال اینکه نجاست آنان بخاطر فکر و روح خرابشان است. اما هر کسی نمی تواند مدعی دستگیری شود.

انبیاء پس از سیر عوالم مختلف، به این عالم پایین آمده اند تا دست ما را بگیرند. پیامبر اکرم که از معراج بر می گردد، در واقع بر نمی گردد و علاوه بر آن عوالم در عالم ما نیز هست و تنها جسم او می رود و بر می گردد. من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان، قال و مقام عالمی می کشم از برای تو. پیامبر اکرم(ص) تا آنجا پیش رفت که دیگر جبرییل نتوانست برود و گفتم اگر بیشتر از این بیایم، می سوزم که فرمود: «لَوْ دَنَوْتُ أَنْمُلَةً لَاحْتَرَقْت»(6) احدی قبل از شما تا اینجا نرفته است. این پیامبر در حالی برای دستگیری ما به زمین آمده که عوالم را دیده است. ما باید با پیامبر باشیم و معنای معیت با پیامبر این نیست که پیامبر یکی و منم یکی. معنای معیت با پیامبر این نیست که ما هم همچون پیامبر مسافریم چرا که او تمام عوالم را سیر کرده و در تمام آنها حضور دارد. اگر کسی گمان کرد که مانند پیامبر سیر می کند، این معیت ادامه نخواهد داشت. معیت ما با پیامبر، مانند معیت سایه با ذی سایه است که قرآن از آن به تبعیت و طاعت یاد می کند و می فرماید: «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني يُحْبِبْكُمُ اللَّه»(آل عمران/31) یا اینکه: «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُول»(نساء/69). معیت ما با پیامبر اکرم(ص) معیت قیومیت است که یعنی ما با خداوند هستیم و خدا نیز با ماست و تمام هستی ما وابسته به خداست. خدا با ماست که هستیم و الّا نبودیم. او به ما توجه دارد که ما هستیم و اگر توجه اش را بردارد، تمام عالم از بین می رود به همین خاطر است که «لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ»(بقره/255) و او خدایی است که لحظه ای خواب و غفلت ندارد.

امام نیز اینگونه است و لحظه ای غفلت ندارد که فرمود در ما روح القدس است: «رُوحُ الْقُدُسِ لَا يَنَامُ وَ لَا يَغْفُلُ وَ لَا يَلْهُو وَ لَا يَزْهُو»(7) نه می خوابد، نه غفلت و نه اشتباه می کند. نمی شود ما با کسی سلوک کنیم که خواب است. امام خواب ندارد. اگر به ما گفته اند با امام باشید، امام با ما هست. نمی شود ما با امام باشیم اما امام با ما نباشد. او با ما هست که ما می توانیم با او باشیم. اینکه فرموده همراه با امام باشید یعنی اینکه او با شما هست، شما هم با او باشید کما اینکه در مورد خداوند است که «وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُم»(حدید/4). خدای متعال با ماست اما ما از او دوریم. شاعری می گوید: بی دلی در همه احوال خدا با او بود، او او نمی دیدش و از دور... ما چشمانمان بسته است و الّا او در همه احوال با ماست. امام نیز اینگونه است و در تمامی حالات حتی در حالت معصیت با ماست اما ما با او نیستم به همین خاطر به ما دستور داده اند با او باشید چرا که او همسفر خوبی است و شما را رها نمی کند. امام از ما غایب نیست چرا که اگر از ما غایب بود معیت معنا نداشت زیرا کسی که نیست چگونه همراهش شویم. آیه «كُونُوا مَعَ الصَّادِقينَ» معنایش این است که صادقین در همه جا هستند شما باید همراه آنان شوید. پس اینکه معیت با امام معیت قیومیت است یعنی سیر و سلوک ما قائم به امام است. اگر کسی با امام باشد در واقع تمام هویت او به امام متکی است. کسی که همراه امام است سایه و تبع امام می باشد و عبادت او، نور عبادتِ امام است. اگر شما با امام بودید او شما را به نور خودش نورانی می کند و سیر شما با نور او واقع و با نور او هدایت می شوید. اینکه گفته شده با امام باشید، به این علت است که امام «نور الأخیار» و «مشکاة الانوار» خداست و تمام چراغ هایی که در دل انبیاء و اولیاء روشن شده، شعاع و پرتویی از نور اوست. این راه راه روشنی است. این آقایی که به ماگفته شده از او روگردان نشوید، سرچشمه حیات طیبه است و او کلمه مآء است اگر با او باشیم در حیاتیم و الا مرده ایم.

تفاوت درجات همراهی و معیت با امام
بنابراین امام باشماست و نگهبان شماست شما نیز با او باشید. این معیت هم درجاتی دارد و افراد در عوالم مختلف با امام سیر می کنند. کسی که در درجه اول قرار دارد مانند کسی که در درجه دهم است، با امام سیر می کند. اگر کسی وارد بیت النور امام شد در وادی ذکر است و آنجا غفلت راه ندارد. این معیت مقامات و درجاتی دارد و هرکسی در مقام خودش با امام سیر می کند و سبیل و راه خاص خود را با نبی و امام دارد که برخی ها در قیامت با پشیمانی می گویند: «يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبيلاً»(فرقان/27) روز قیامت آنان که مسیر نبی اکرم که مسیر امیرالمؤمنین است، فاصله گرفته اند، می گویند ای کاش ما هم با این پیامبر یک سبیلی اختیار می کردیم. او با همه وجود در راه خداست کاش سبیل ما هم با او بود. این سبیل شعبه ای از ولایت و صراط امام است که امام در آن حرکت می کند مانند وقتی که در اتوبانی حرکت می کنید، با اینکه همه در راه خود حرکت می کنند و به اصطلاح سبیل خود را دارند، اما همگی یک صراط را طی می کنند. ما باید در سیر الی الله سبیلی را اتخاذ کنیم که با پیامبر و در صراط مستقیم باشد. هر سبیلی اقتضاء خودش را دارد و شخصی در درجه دهم ایمان و دیگری در درجه اول ایمان سیر می کند اما هر سیر هر دو با امام است و این سیر تا ابد ادامه دارد. اگر کسی با امام سائر شد، این سیر در دنیا تمام نمی شود چر که سلمان هم که باشی، پس از دنیا در برزخ هم توسط امام سیر داده می شوی و پس از آن در عالم رجعت و سپس در عالم قیامت و سپس در بهشت همه این مراحل را باید با امام طی کنی. همسفری با پیامبر اکرم و اهل بیت(علیهم السلام) همسفری بی پایان است. درجات بهشتیان نیز درجات همراهی است. به همین خاطر درجات ما در ایمان، به اندازه درجات همراهی با امام است زیرا «هُمْ وَ اللَّهِ يَا عَمَّارُ دَرَجَاتٌ لِلْمُؤْمِنِينَ»(8) اهل بیت درجات برای مؤمنین اند و درجات ما به این بستگی دارد که در چه مقامی با امام همراه شویم و سبیل ما کجا باشد زیرا وادی ولایت امام، صراط است و جایگاه و درجه ما، منوط به این است که در چه سبیلی از صراط او حرکت می کنیم. این صراط که دائما در حال حرکت به سمت خداست و به صورت دائم همسفران خود را سیر می دهد، مدارج و مقاماتی دارد و ما در هر سبیلی از آن باشیم، در همان سبیل به همراهی می رسیم و در همان سبیل هم بهره مند می گردیم. هرکس با امام همراه بود، اهل نجات است. به همین خاطر است که در بعضی از روایات -مانند روایتی که در ابتدای بحث بیان شد- فرموده است: «كَانَ مَعَنَا فِي دَرَجَتِنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ». تمام انسان هایی که در آفتاب قرار دارند با خورشید هستند اما در کنار خورشید نیستند!

نیاز به همراهی با امام در تمام مراتب سلوک
دقت شود که این در درجه بودن ما با امام به این معنا نیست که مقام ما با امام یکی می شود چرا که توهم این سخن هم قابل قبول نیست. اما برخی ها این را گفته و ادعاء کرده اند که ما می توانیم به جایی برسیم که با امیرالمؤمنین هم سطح شویم. حتی توهم این سخن هم قبول نیست چه برسد به اینکه قائل به آن شویم. آنان که ادعاء کرده اند می شود ما هم سطح امیرالمؤمنین باشیم، استدلال شان این است که دستور اهل بیت به همراهی با آنان و اینکه فرموده اند بالا بیایید، یعنی ما نیز به مقام آنان می رسیم غافل از اینکه امام راکد و ساکن نیاستاده تا ما به او برسیم. آیا می شود تصور کرد که امام ساکن است و ما در حال حرکت؟ کسانی که چنین نظریه ای داده اند، به این توجه نکرده اند که امام صراط است و تمام حرکت ما در وادی صراط امام و ذیل امام صورت می پذیرد. حرکت با امام هیچ پایانی ندارد و هیچگاه از آن مستغنی نیستیم. اینگونه نیست سلمان به جایی برسد که نیازی به شفاعت نبی اکرم(ص) نداشته باشد و خودش حرکت کند. این تفکر از اوهام است و کاملا نادرست و مدعی هم دارد اما حرف صادقی نیست. اگر کسی خود سر شد گمان می کند خیلی انسان مهمی شده و از این ادعاء های نادرست می کند. بنابراین در این سفر همراهی با امام هرکسی مدارج و سبیلی دارد و این سبیل ها هم مدارجی دارند و در صراط قرار دارند که صراط هم در دنیاست و هم در آخرت که فرمود: «هُمَا صِرَاطَانِ صِرَاطٌ فِي الدُّنْيَا وَ صِرَاطٌ فِي الْآخِرَةِ»(9) امام هم صراط در دنیا و هم صراط در آخرت است. هیچ کسی در هیچ مقامی نمی تواند بگوید تنها من هستم و خدای خودم چرا که «بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا وُحِّدَ اللَّه»(10). تمام کسانی که با نبی اکرم و امام همسفراند، اصل عبادت توسط نبی اکرم انجام می شود و نوری از آن عبادت نبی اکرم به آنها هم می رسد. نمی شود ادعاء کرد که ما به مقامی می رسیم که پیامبر اکرم رسیده و حال اینکه مقام پیامبر اکرم، مقامی است که جبرییل هم نتوانسته برسد و فرموده: «لَوْ دَنَوْتُ أَنْمُلَةً لَاحْتَرَقْت». معیت قیومیت همین است. یعنی در همراهی با نبی اکرم(ص) و امیرالمؤمنین، معیت شما معیت تبعی است حتی اگر ابراهیم خلیل هم باشید، او می رود و شما را هم با خودش می برد به همین خاطر است که امام، باب، وجه، صراط و شفیع است.

خادم امام سجاد که انسان خوبی هم بوده است، عبادتش او را کمی مغرور کرده بود و به امام باقر(ع) گفت: اینقدر از شفاعت پیامبر اکرم برای مردم نگویید زیرا مغرور و فریفته می شوند! حضرت فرمود: «قَالَ وَيْحَكَ يَا أَبَا أَيْمَنَ أَ غَرَّكَ أَنْ عَفَّ بَطْنُكَ وَ فَرْجُك»(11) تو اینکه دهان و دامنت را پاک کرده ای گمان کردی کار تمام است و موحد و بهشت همین است و به آن مغرور شدی؟ حضرت فرمود به نماز و اعمال خود تکیه نکنید. پرسید پس به چه تکیه کنیم؟ فرمود: به حسن ظن بالله داشته باشید. اوست که شما را به بهشت می برد. اگر سختی های قیامت را ببینید می فهمید که حتی انبیاء هم محتاج به دستگیری اند. پس این معیت، معیتی است که همه دارند و تمام کسانی که با پیامبر همراهند و همسفر اویند، تابع اند و اصل پیامبر است. هیچگاه تابعین پیامبر نمی توانند از این سفر و تبعیت خارج شوند، و الّا اگر از دایره تبعیت بیرون آمدند، از دایره محبت بیرون می روند زیرا «لَا حَبِيبَ إِلَّا هُوَ وَ أَهْلُه» جز پیامبر و اهل بیت ایشان حبیبی نیست. «إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني يُحْبِبْكُمُ اللَّه»(آل عمران/31) تمام فیوضاتی که به محبوب ها و مرضی های خدا می رسد، به تبع نبی اکرم(ص) است چرا که «لَا حَبِيبَ إِلَّا هُوَ وَ أَهْلُه» یعنی تمام فیوضاتی که خدا در وادی محبت برای حبیبش دارد، متعلق به این پیامبر است.

بررسی درجات و مقامات همراهی با امام
این معیت و همراهی با اهل بیت، گاهی به جایی می رسد که هم خودش را می برد و هم دیگران را می برد. گاهی انسان در سیر الی الله، هم خودش سالک است و هم به او اجازه داده اند تا دیگران را ببرند. در روایتی آمده است که در قیامت تمام شفاعت ها در دست پیامبر و نبی اکرم است اما پس از اینکه این بزگواران از برخی دستگیری کردند، برخی از مردم هم می توانند به اندازه قبیله مضر و ربیع دستگیری و شفاعت کنند. پس بین ما و امام واسطه هایی وجود دارند که آنها هم اجازه دارند ما را به امام برسانند که این مقام، مقام بسیار مهمی است. خداوند متعال می فرماید: «وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتي بارَكْنا فيها قُرىً ظاهِرَةً وَ قَدَّرْنا فيهَا السَّيْرَ سيرُوا فيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنين»(سبأ/18) بین ما و امام که از امام به «الْقُرَى الَّتي بارَكْنا فيها» تعبیر شده است، سرزمین هایی قرار دارد که هرچه در آن سیر کنید، وادی ایمن است که ذیل این آیه روایت شده منظور از آن فقهای ما هستند. آنان که علم ما را یاد گرفته اند، «قُرىً ظاهِرَةً» می شوند. شما با آنان سیر کنید که وادی آنان نیز وادی ایمن است. برخی در سیر خود به جایی می رسند که این معیت به کمال خود می رسد که در زیارت عاشورا می خوانیم: «فَأَسْالُ اللَّهَ الَّذِي أَكْرَمَنِي بِمَعْرِفَتِكُمْ وَ مَعْرِفَةِ أَوْلِيَائِكُمْ وَ رَزَقَنِي الْبَرَاءَةَ مِنْ أَعْدَائِكُمْ أَنْ يَجْعَلَنِي مَعَكُمْ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ أَنْ يُثَبِّتَ لِي عِنْدَكُمْ قَدَمَ صِدْقٍ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ» این مرحله اول است که خداوند ما را مکرم بدارد و به ما رزقی کریمانه بدهد که آن معرفت شما و اولیاء شماست. حضرت ابراهیم وقتی نور شیعیان را حول نور پیامبر و اهل بیت دید، از خداوند خواست که او را از شیعیان قرار بدهد. این شناخت اهل بیت و اولیاء آنان، رزق اول ماست. اما رزق دومی که در این فراز به آن اشاره شده، رزق برائت است که می گوییم: «وَ رَزَقَنِي الْبَرَاءَةَ مِنْ أَعْدَائِكُمْ» از خدایی که رزق برائت از دشمنان را به من داده است، می خواهیم که در دنیا و آخرت با شما و در معیت شما باشیم و مبادا همراه شیطان شویم یا اینکه خود مدعی طریق بندگی باشیم. این همان معیتی است که از خدا می خواهیم در معیت با شما بندگی کنیم.

قدم بعدی این است که از خداوند می خواهیم به ما ثباث قدم بدهد تا در تمام قدم ها با شما باشیم نه اینکه قدمی را با شما و قدمی را با شیطان برداریم و این ثابت قدم بودن، از سرِ صدق با شما باشد نه از روی نفاق. اینکه در روایتی در مورد مؤمن می فرماید: «الْمُؤْمِنُ يَتَقَلَّبُ فِي خَمْسَةٍ مِنَ النُّورِ مَدْخَلُهُ نُورٌ وَ مَخْرَجُهُ نُورٌ وَ عِلْمُهُ نُورٌ وَ كَلَامُهُ نُورٌ وَ مَنْظَرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَى النُّور»(12) یعنی انسانی که با ثبات قدم همراه امام شد، تمام سیر او در وادی نور است. نگاهش، حرکتش، و تمام حرکات و سکناتش با امام است و به تعبیری دیگر، مانند سایه همراه امام است و این مقام بسیار مهمی می باشد.

گاهی برخی از کسانی که به معیت با امام می رسند، قدم بزرگتر و فراتر بر می دارند و به مقامی بالاتر می رسند که مقام محمود است. سالک با امام پس از اینکه به رزق معرفت و برائت و... رسید، به این مقام می رسد: «وَ أَسْأَلُهُ أَنْ يُبَلِّغَنِي الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ لَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ». من می خواهم به مقام محمود شما بالغ شوم. اینکه فرموده «أَنْ يُبَلِّغَنِی» به این معناست که رسیدن من به مقام محمود، رسیدن همراه با رشد و بلوغ باشد. البته گمان نشود که رسیدن به مقام محمود، با دریافت و رسیدن به شفاعت شما است و به تبع آن جلوه ای از شفاعت شما به من نیز می رسد نه اینکه من در عرض و ردیف شما شفاعت کنم. منظور از رسیدن به مقام محمود این است که من نیز مانند شما اهل بیت بی قرار شوم و محبت و فداکاری در دلم من بیاید تا مردم را به شما برسانم و شما آنان را به خدا برسانید و این مقام محمود است. بنابراین بعضی از افراد در معیت شان با امام، به معیت در مقام محمود می رسند که شفاعت شان اینگونه است که مردم را به امام وصل می کنند.

چگونه سیر و سلوک ما با امام شروع می شود؟ در زیارت عاشورا چگونگی و مراحل سیر با امام حسین(ع) بیان شده است که شروع آن از توجه به عظمت مصیبت و بکاء است. در زیارت عاشورا می خوانیم: «يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ الْمُصِيبَةُ بِكَ عَلَيْنَا وَ عَلَى جَمِيعِ أَهْلِ الْإِسْلَامِ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتْ مُصِيبَتُكَ فِي السَّمَاوَاتِ عَلَى جَمِيعِ أَهْلِ السَّمَاوَات» اگر نگاه کسی به عظمت عاشورا باشد و بفهمد عاشورا چیست که تمام عوالم درگیر آن هستند و تمام خلائق برای آن گریه کرده اند، به بصیرت و شناخت جبهه تاریخی دشمن می رسد و موضع گیری او از لعن به برائت، صف بندی، قتال و سپس به قرب در کنار سیدالشهداء و معیت و ثبات قدم و مقام محمود می رساند. پس معیت با سیدالشهداء از بکاء شروع می شود. اینکه فرمود: «مَنْ تَذَكَّرَ مُصَابَنَا وَ بَكَى لِمَا ارْتُكِبَ مِنَّا كَانَ مَعَنَا فِي دَرَجَتِنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ» عبارت «َمعَنَا فِي دَرَجَتِنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ» معنایش همین است. یعنی اگر کسی بر امام گریست، به معیت می رسد. این معیت نیز درجات دارد و اینگونه نیست که همه یکسان باشند. برخی مانند سعید بن عبدالله می شوند که امام حسین به او فرمود: «أَنْتَ أَمَامِي فِي الْجَنَّة»(13) تو در بهشت پیش روی من خواهی بود.

امام رضا در حدیثی که ابتدای بحث بیان شد ثمرات گریه بر سیدالشهدآء را فرمودند که به آنها اشاره شد. اگر کسی بر امام گریه کرد، به همراهی به امام می رسد. اگر کسی با مصیبت امام همراه شد، مصیبت امام را می فهمد و گاهی اوقات بی قرار می شوند و تحمل نمی کند و گاهی نیز تحمل می کنند و علاوه بر آن صابر هم می شوند. تکلیف آنان که از وادی مصیبت امام خارج هستند روشن است. اما برخی از آنان که به امام رسیده و مصیبت امام را درک کرده اند، به جایی می رسند که حتی مصیبت امام سخت تر از مصیبت فرزندش می شود. ابراهیم خلیل هنگامی که اسماعیل را به قربانگاه برد و قضیه تمام شد، خداوند از او پرسید که خودت را دوست داری یا حضرت نبی اکرم(ص) را؟ ابراهیم خلیل فرمودند: نبی اکرم را. خداوند پرسید اسماعیل را دوست داری یا سیدالشهدآء را؟ حضرت ابراهیم پاسخ داد: سیدالشهداء را بیشتر دوست دارم. سپس خداوند جناب ابراهیم را به گوی قتلگاه برد و برای ایشان روضه امام حسین(ع) را خواند. در این روایت آمده است که حضرت ابراهیم به اندازه ای متاثر شده که اگر فرزندش را سر می برید به این اندازه غصه دار نمی شد. امام رضا(ع) فرمودند: «وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظيمٍ»(صافات/107) به این خاطر بود آن ثوابی که حضرت ابراهیم در مصیبت اسماعیل به دنبال آن بود را در مصیبت سیدالشهداء به دست آورد. انسان می تواند به این مقام برسد: «أَسْأَلُ اللَّهَ بِحَقِّكُمْ وَ بِالشَّأْنِ الَّذِي لَكُمْ عِنْدَهُ أَنْ يُعْطِيَنِي بِمُصَابِي بِكُمْ أَفْضَلَ مَا يُعْطِي مُصَاباً بِمُصِيبَتِهِ مُصِيبَةٍ مَا أَعْظَمَهَا وَ أَعْظَمَ رَزِيَّتَهَا فِي الْإِسْلَامِ وَ فِي جَمِيعِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ» اگر کسی به این مقام رسید، گاهی صابر و گاهی علاوه بر صبر، به شکر نیز می رسد.

در سجده قرب زیارت عاشورا که اوج بهره مندی ما از عاشوراست می گوییم: «اللَّهُمَ لَكَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاكِرِينَ عَلَى مُصَابِهِمْ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى عَظِيمِ رَزِيَّتِي اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي شَفَاعَةَ الْحُسَيْنِ يَوْمَ الْوُرُودِ» خدایا من با این مصیبت سیدالشهداء، راحت نیستم و در مصیبت سیدالشهدآء ساکنم چرا که سیدالشهدآء در مصیبتش ساکن است که در ناحیه مقدسه می خوانیم «السَّلَامُ عَلَى سَاكِنِ كَرْبَلَاء»(14) کسی همراه امام حسین شد، در بلای او مستقر می شود و دیگر شب و روز و خواب و خوراک ندارد و کار او اشک می شود لذا در همان زیارت نامه می خوانیم: «فَلَأَنْدُبَنَّكَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً وَ لَأَبْكِيَنَّ عَلَيْكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً حَسْرَةً عَلَيْكَ وَ تَأَسُّفاً وَ تَحَسُّراً عَلَى مَا دَهَاكَ وَ تَلَهُّفاً حَتَّى أَمُوتَ بِلَوْعَةِ الْمُصَابِ وَ غُصَّةِ الِاكْتِيَاب» اما هر چشمی این را نمی بینند که آسمان ها خون گریه کردند.

بکاء قدم اول در رسیدن به معیت با امام
 ما باید در این مصیبت به جایی برسیم که «حَتَّى أَمُوتَ بِلَوْعَةِ الْمُصَابِ وَ غُصَّةِ الِاكْتِيَاب» و بر این مصیبت شاکر باشیم تا به «شَفَاعَةَ الْحُسَيْنِ يَوْمَ الْوُرُودِ» که نتیجه شکر است برسیم. و شفاعت یوم الورد غیر از آن شفاعتی است که تا این مقام با امام حسین(ع) آمده ایم. پس از این مقام، رسیدن به ثبات قدم در محضر خداوند می رسد که «ثَبِّتْ لِي قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَكَ مَعَ الْحُسَيْنِ وَ أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ الَّذِينَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلَامُ» و این همان مقامی است که در روایت امام رضا به آن اشاره شده بود که: «مَعَنَا فِي دَرَجَتِنَا». در این سفر در عالم آخرت همراه کسانی می شویم که «بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلَامُ» و خیلی عجیب است کسانی که در کربلاء نبوده اند می توانند با زیارت عاشورا و سیر در آن از خداوند بخواهند به جایی برسند که همراه امام حسین و اصحاب ایشان باشند و انسان می تواند به این درجه برسد که نتیجه معیت با امام است. بکاء راه رسیدن به این معیت و مقام است.

پی نوشت ها:
(1) الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 73
(2) تفسير العياشي، ج 1، ص: 26
(3) تحف العقول، النص، ص: 175
(4) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 48
(5) تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج‏6، ص: 113
(6) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 18، ص: 382
(7) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 272
(8) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 430
(9) معاني الأخبار، النص، ص: 32
(10) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 145
(11) المحاسن، ج‏1، ص: 183
(12) الخصال، ج 1، ص: 277
(13) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏45، ص: 22 نقلا عن اللهوف
(14) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 98، ص: 235



نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها