امـام صـادق (عليه السلام) فرمـودند: مانند ارباب به عيوب ديگران نگاه نکنید ، بـلكه چـون بنـده اى متـواضع، عيب هاى خود را وارسى كنيد. تحف العقول/ 295

      
کد خبر: ۳۹۸۷۹۲
زمان انتشار: ۱۴:۳۴     ۰۴ آبان ۱۳۹۵
جامعه‌شناسان و مشاوران خانواده معتقدند به دليل انتخاب نادرست، فقر، اعتياد، اختلالات جنسي و ... نرخ طلاق در جامعه بالا رفته است، بنابراين مقصر دانستن مشاوران خانواده در افزايش طلاق صحيح نيست. هر چند كه طلاق براي برخي ازدواج‌ها لازم است!

به گزارش پایگاه 598، فارس نوشت: يكي از معضلات اجتماعي كه اين روزها بيش از هر چيز ديگر مورد توجه اصناف مختلف جامعه از جمله روانشناسان، جامعه‌شناسان، حقوقدانان و آسيب‌شناسان اجتماعي قرار گرفته، مسئله طلاق و ابعاد گسترده و ازدياد آن است.

اخيراً ميزگردي در مجله علوم انساني «زاويه» شبكه چهارم سيما با حضور دو روانشناس از دانشگاه شهيد بهشتي (محمدعلي مظاهري و شهريار شهيدي) و يك جامعه شناس از دانشگاه تهران (ابراهيم فياض) با اين موضوع كه «روانشناسان و مشاوران تا چه اندازه توانسته‌اند طلاق را كاهش دهند» برگزار شد، كه در اين ميزگرد ابراهيم فياض مدعي شد عامل اصلي طلاق‌ها در جامعه روانشناسان و مشاوران هستند. (مشروح اين گزارش از اينجا قابل مطالعه است.)

اظهارات فياض درباره تشويق مشاوران به طلاق، چالش‌ها و اعتراضاتي را در فضاي علمي ايجاد كرد و واكنش روانشناسان را در پي داشت. اما اين ادعا تا چه اندازه درست است؟ اساتيد حوزه جامعه‌شناسي و روانشناسي بررسي مي‌كنند:

 

علل اصلي طلاق چيست

مجيد ابهري جامعه‌شناس و آسيب شناسي اجتماعي: بنده به جز اين مطلب يك اظهارنظر ديگري هم از يكي از نمايندگان خانم مجلس اخيرا شنيدم كه بسيار بي اساس بود كه درباره عامل طلاق‌ها صحبت كرده بود. متأسفانه آسيب‌هاي اجتماعي رهاترين محورها در جامعه ما هستند كه هر كس مي‌تواند درباره آنها اظهار نظر كرده و آمار ارائه دهد، اينگونه مطالب علاوه بر آشفته‌تر ساختن جامعه و ايجاد اضطراب اجتماعي نتيجه ديگري ندارد.

يك كارشناس، روانشناسان را عامل طلاق مي‌داند و فرد ديگري فقر را و آن ديگري اعتياد را در اين زمينه علت اصلي قلمداد مي‌كند. بنده از 30 سال پيش تاكنون درباره ضرورت ايجاد بانك اطلاعات آسيب‌هاي اجتماعي صحبت كردم تا از پريشاني آماري جلوگيري شود، متأسفانه با وجود صرف ميلياردها تومان هزينه هنوز اين بانك اطلاعاتي ايجاد نشده است.

انتخاب نادرست، بيكاري و فقر، اعتياد، ناتواني‌هاي جنسي، فقدان آموزش‌هاي قبل از ازدواج و ... از اصلي‌ترين بسترهاي طلاق در جامعه به حساب مي‌آيند

ممكن است يك يا دو يا چند مشاور با ارائه راهنمايي‌هاي نادرست موجب طلاق شوند اما براساس اين آمار نمي‌توان يك موضوع تا اين درجه مهم را كالبدشكافي كرد.

انتخاب نادرست، بيكاري و فقر، اعتياد، ناتواني‌هاي جنسي، فقدان آموزش‌هاي قبل از ازدواج، كمرنگ بودن مراجعه به مشاور هنگام بروز اختلافات از اصلي‌ترين بسترهاي طلاق در جامعه به حساب مي‌آيد. بنابراين نمي‌توان يك موضوع را عامل اصلي طلاق دانست چرا كه آسيب‌هاي اجتماعي موضوعاتي چند بعدي بوده كه داراي دلائل و ريشه‌هاي متعددي هستند.

 

مشاور نقش راهنماي خانواده را ايفا مي‌كند نه تصميم گيرنده!

بهمن ابراهيمي مشاور و روانشناس خانواده: نكته اول كه در اين باره بايد گفت اين است كه افراد با عقل سليم خود به روانشناس و مشاور مراجعه مي‌كنند و خودشان تشخيص مي‌دهند كه نزد اين فرد بروند يا خير! به‌هرحال روانشناس هم مثل هر فرد ديگري انسان است و ممكن است اشتباه بكند، اما اينكه جمع بزنيم همه روانشناسان عامل طلاق هستند، خيلي غير علمي و غير حرفه‌اي است! بر اساس چه مستندات، تحقيقات و آمار فراگير علمي چنين صحبتي شده است؟

بنابراين نكته اول اين است كه نمي‌توان بر اساس يك سري مشاهده چنين نتيجه‌گيري كلي راجع به همه مشاوران و روانشناسان داشت نكته ديگر اينكه در كار مشاوره و روانشناسي يك پروتكل پذيرفته شده وجود دارد كه مشاور به مراجعان خود پيشنهاد طلاق نبايد بدهند. مشاور بررسي مي‌كند و براساس اطلاعات موجود پيش بيني مي‌كند كه اگر اين زندگي اينطور پيش برود به كجا خواهد رسيد.

مشاور بررسي مي‌كند و بر اساس اطلاعات موجود پيش‌بيني مي‌كند كه اگر اين زندگي اينطور پيش برود به كجا خواهد رسيد

نكته ديگر هم اين است كه علي رغم همه اين مباحث، برخي ازدواج‌ها واقعا خطرناك هستند، خطر جاني براي فرزندان يا خود افراد دارد و صلاح نيست كه ادامه پيدا كند اين دو نفر نبايد زير يك سقف زندگي كنند يكي از طرفين ممكن است اختلال شخصيتي داشته باشد و اصلا براي ازدواج ساخته نشده يا مشكلات هنجاري داشته باشد.

به فرض اينجا مشاور پيشنهاد مي‌دهد كه ادامه زندگي با اين فرد چه خطراتي دارد ممكن است اصلاً گاهي يكي از طرفين حاضر به حضور در جلسات مشاوره نشود اما وظيفه يك مشاور اين است كه خطرات زندگي با اين فرد را گوشزد كند، البته همه افراد به مشاوران مراجعه مي‌كنند اينطور نيستند تنها يك عده ضعيفي ممكن است چنين شرايطي داشته باشند و اين وظيفه روانشناسان است كه خطرات احتمالي را بگويند.

هر ازدواجي لزوما سازنده و خوشبختي آور و آرامش‌بخش نيست، نفس خود زندگي زناشويي به طور مطلق خوب است و نبايد طلاق باشد اما برخي طلاق‌ها شايد واقعا لازم باشند در مقابل آن هم برخي طلاق‌ها عجولانه و سرسري هستند.

 

 

*موضوع طلاق را به مثابه يك امر اجتماعي ببينيم نه با رويكرد تقليل‌گرايانه!

سيدجواد ميري، عضو هيئت علمي پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي: من تصور مي‌كنم اين صحبت دكتر فياض مثل اين مي‌ماند كه بگوييم عامل عدم توسعه يافتگي ايران مقصرش جامعه‌شناسان يا علت تورم در ايران به خاطر اقتصاددان‌ها است!

اين موضوع آن صورت مسئله را به صورت واضح و مبرهن نديدن است و در زبان فلسفي به آن رويكرد تقليل‌گرايانه مي‌گويند، يعني اينكه ما به جاي اينكه بيايم موضوع طلاق را به مثابه يك امر اجتماعي ببينيم كه در هندسه روابط و مناسبات اجتماعي تعريف شده و در بستر يكي از اصيل ترين و بنيادي ترين نهادهاي اجتماعي كه خانواده باشد، قرار دارد و همين ناديده گرفتن نهاد خانواده در ماتريس نهادهاي اجتماعي كه به مانند دانه‌هاي يك تسبيح به هم مرتبط هستند و عوامل پيچيده را باز كنيم و تشريح و تفسير كنيم و سپس مسئله را در يك منظومه فكري و چارچوب مفهومي انتقادي قرار دهيم كل مسئله را تقليل به يك عامل دهيم.

بعد آن عامل كه مثلا مي‌توان گفت در اينجا رويكرد روانشناسي يا رشته روانشناسي يا مثلا روانشناسان به مثابه يك گروه يا طبقه اجتماعي هستند تقليل يافته و سپس تقليل گرايانه‌تر رفتار كردن اين است كه خود روانشناسي را تصور كنيم كه يك كل واحدي است.

در ايران با تمام نقدهايي كه ممكن است به علم روانشناسي يا به علوم انساني معاصر داشته باشيم اگر اين پيش فرض را در ذهن خود تصور و سپس به جامعه علمي و رسانه‌هاي جمعي تسري دهيم به اين معنا كه روانشناسي يك كل واحدي است و در ايران رويكردهاي متفاوتي در روانشناسي وجود ندارد و روانشناسان همه در يك پاردايم قرار دارند! اين يك اشتباه علمي است.

*نظام روانشناسي بر دستمزدهاي مشاوران نظارت داشته باشد

نادر قلم‌بر، استاد دانشگاه فرهنگيان، مشاوره خانواده در مراكز مشاوره آموزش و پرورش: صحبتي كه دكتر فياض داشتند درست است گاهي در برخي همكاران مشاور ديده مي‌شد، اينها تا مي‌بينند كه مشكلي حل نمي‌شود مي‌گويند طلاق بگيريد! اما در همه اصناف ما چنين معضلاتي را مي‌بينيم. مشاوران، روانشناسان و پزشكان تلاش مي‌كنند كه زندگي افراد دوام داشته باشد راه‌هاي مختلف را بررسي و شخصيت شناسي مي‌كنند اگر ديدند كه قابل درمان نيست و هيچ راهي وجود ندارد مجبورند چنين راهي را هم نشان دهند.

مشاوران، روانشناسان و پزشكان تلاش مي‌كنند كه زندگي افراد دوام داشته باشد

ما خيلي افراد را ديده‌ايم كه درگيري‌هاي فيزيكي شديد با هم دارند، با دارودرماني هم رفع نشده و بيماري بيشتر پيدا كرده‌اند. بنابراين من مي‌گويم كه تمام راه‌ها بايد رفته شود وقتي ديگر به هيچ جايي منتهي نشديم به خاطر سلامت افراد مجبوريم بگوييم حال ممكن است يكي دو همكار هم از بين صدها نفر در بين نظام روانشناسي ما اينطور سريع مشاوره بدهند كه اين اشتباه است اما نمي‌توان اين را به همه تعميم داد.

بنده با يكي ديگر از صحبت‌هاي دكتر فياض هم درباره فردگرايي و رواج آن موافقم، اين باعث شده افراد ديگر حوصله درگيري نداشته باشند، مي‌خواهند سريع راحت شوند، اين اتفاق متأسفانه افتاده اما مقصر آن روانشناسان نيستند، شرايط اجتماعي هم مؤثر است.

نكته ديگر اينكه سازمان نظام روانشناسي هم بايد بر دستمزدهاي مشاوران و روانشناسان كنترل داشته باشد دراين زمينه بي در و پيكري مي‌بينيم بايد سازمان نظام اهرم‌هاي فشار را بيشتر كند و بررسي داشته باشد.

 

*چنين اظهار نظري سطحي نگري صرف است!

محمدمهدي لبيبي، جامعه شناس و عضو هيئت علمي دانشگاه آزاد اسلامي: اين جمله كه ما تصور كنيم روانشناسان عامل طلاق هستند مثل اينكه است بگوييم پزشكان عامل جراحي هستند، اين دو جمله تقريباً يك معنا را منتقل مي‌كند. بله پزشكان عامل جراحي هستند اما لزوما پزشكان به هر كسي توصيه به جراحي نمي‌كنند و همينطور الزاما جراحي هميشه چيز خوبي نيست اما در مواقعي كه ضروري باشد كه بيماري جراحي شود، بايد جراحي كنند و پزشكان هم عامل آن هستند، بنابراين اين گزاره را مي‌توانيم بگوييم كه پزشكان عامل جراحي هستند و اگر آنها نبودند كسي جراحي نمي‌كرد اما آن را براي كسي توصيه مي‌كنند كه نياز به جراحي دارد نه براي فردي كه نياز ندارد!

 ممكن است جايي خطايي صورت بگيرد اما اينكه ما تعميم به همه بدهيم كه مثلاً عامل طلاق روانشناسان هستند، مرا ياد جمله‌اي از «ديويد كوپر» جامعه شناس غربي مي‌اندازد كه گفت «عامل طلاق، ازدواج است». از يك جهت درست است، ما مي‌توانيم اين را بگوييم افرادي كه ازدواج كردند طلاق مي‌گيرند، پس مي‌توانيم بگوييم علت طلاق، ازدواج است و نتيجه بگيريم كه براي اينكه اصلاً طلاق در جامعه نباشد، مي‌توانيم اصلاً ازدواج نكنيم! اين هم يك راه حل است.

روانشناسان و مشاوران ابتدا راه حل‌ها را بررسي مي‌كنند، اما ممكن است به يك نقطه‌اي برسند كه احساس شود زندگي اين دو با هم خطرناك است يا منجر به تبعات بعدي مي‌شود، درآن صورت آن توصيه به طلاق مي‌كند

به نظر من اينگونه برخورد كردن با مسائل خيلي سطحي‌نگري است كه ما به اين شكل فكر كنيم و بعد يك مجموعه روانشناساني كه در حوزه‌هاي  مشاوره كار مي‌كنند، تحت اتهام در اين زمينه قرار بگيرند.

روانشناسان و مشاوران ابتدا راه حل‌ها را بررسي مي‌كنند، معمولاً اول جداگانه صحبت مي‌شود و بعد جمعي و راه حل‌ها و شرايط را در نظر مي‌گيرند، اما ممكن است به يك نقطه‌اي برسند كه احساس شود زندگي اين دو با هم خطرناك است يا منجر به تبعات بعدي مي‌شود، در آن صورت توصيه به طلاق را مي‌كند.

 اما اين بدين معنا نيست كه روانشناسان عامل طلاق هستند، اصلا به هيچ عنوان چنين گزاره‌اي نمي‌تواند درست باشد، حتي تحقيقي هم اگر شده باشد آن تحقيق دچار سوگيري و چالش خاص است. اگر اطراف خود را ببينيم افراد زيادي طلاق گرفتند بدون اينكه به هيچ مشاوره مراجعه كرده باشند. و فرض كنيم آمار مشاوره هم باشد درحاليكه نرخ طلاق در مناطقي زياد شده كه اصلا مراجعه به مشاوره اصلا رسم نيست و مردم چنين اخلاقي ندارند تا به مشاور مراجعه كنند يا از اين طريق بخواهند اطلاعاتي بگيرند بنابراين فكر ميكنم بايد خيلي دقت كرد و برخي گزاره‌هاي مطلق و اينكه ما تعميم بدهيم يك موضوع و سوژه را به جايي و بعد نتيجه گيري كنيم، درست نيست.


نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها