أمیرالمؤمنین علی علیه السلام: اِعلَموا أنَّ الأمَلَ یُسهی العَقلَ و یُنسی الذِّکرَ ***بدانید که آرزو خرد را دچار غفلت می سازد و یاد خدا را به فراموشی می سپارد. ***

امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام: منْ أَحَدَّ سِنَانَ الْغَضَبِ لِلَّهِ، قَوِيَ عَلَى قَتْلِ أَشِدَّاءِ الْبَاطِلِ. *** هر كه سر نيزه خشم خود را بخاطر خدا تيز كند، در نابود كردن سخت ترين باطلها توانا بود.

      
کد خبر: ۳۹۹۰۳۹
زمان انتشار: ۰۹:۲۰     ۰۶ آبان ۱۳۹۵
گر نگفتی که در همان روز دادن باغ، داغ تحریم تمام می‌شود؟! تو باغ را دادی رفت! با ما از کدام «سیب» سخن می‌گویی؟! «سرِچشمه» چقدر گفتیم سیمان نریزید روی دسترنج مصطفی‌ها! چقدر گفتیم این شیطان قسم خورده که آدم نمی‌شود؟! آهای عالیجناب وعده! آقای حرف! باغ همانی بود که دادی رفت...
به گزارش پایگاه 598، حسین قدیانی طی یادداشتی در روزنامه وطن امروز نوشت: چه دار و برگ رنگارنگی! چقدر ناز! خدا عالم است چقدر پزش را می‌دادیم! چقدر باعث افتخارمان بود! وای که چه باغ قشنگی داشتیم! پر از درخت! پر از میوه! میوه‌هایی که فقط مختص یک فصل سال نبود! باغ ما «باغ همیشه بهار» بود، از بس باغبان و بچه‌ها برایش زحمت کشیده بودند! چراغ باغ ما همیشه «روشن» بود اما خب! برای اینکه باغ سرپا بماند، حتی داغ هم دیدیم! چند تایی از بچه‌ها را زدند، با همان اسلحه کدخدا! کدخدای نامرد، این باغ را به چشم ما نمی‌دید! می‌گفت: «شما وقتی باغچه دارید، باغ می‌خواهید چه کار؟!» حتی به چاه باغ ما چشم طمع داشت! به همه آن میوه‌ها، همه آن ریشه‌ها، همه آن برگ‌ها! حتی چشم دیدن ریسه‌های باغ ما را نداشت که «نیمه شعبان»... آه! یک آن دلم گرفت! چه چراغانی خوشگلی! از این شاخه به آن شاخه! سمفونی لاله‌ها! لاله‌ها را که کدخدا زد، فکر می‌کرد باغ ما می‌خوابد! باغبان اما نگذاشت! پای باغ ایستاد! پای هر پر هر لاله‌ای ایستاد! پای هر میوه هر شاخه‌ای ایستاد! کدخدا گفت: «پس لااقل بیایید مذاکره!» باغبان گفت: «من که خوشبین نیستم ولی حالا که می‌خواهید بروید با کدخدا دور یک میز بنشینید «قهرمان» باشید»! ما هم تکرار کردیم پند باغبان را! برای طرف خودمان دست زدیم بلکه بیشتر امتیاز بگیرد! تماشاچی هوشیاری بودیم! تشویق می‌کردیم تیم‌مان را به حمله! و به زدن گل بیشتر! متهم شدیم اما به همصدایی با بدترین دشمن ما و صمیمی‌ترین دوست کدخدا!

با آن همه دفاع روشن از محصول سواد بچه‌ها، متهم شدیم به بی‌سوادی! بد می‌گفتیم که این باغ به هزینه جان شیرین ثمر داده است؛ ارزان نفروشید؟! بد می‌گفتیم که گرگ همیشه گرگ است، حتی وقتی که به جای زوزه، منت می‌کشد؟! تا اینکه روزی خبر آمد مذاکره به بار نشسته! از ما خواستند شادی کنیم! تقدیم دودستی باغ به دشمن اما شادی نمی‌خواست! گرفتن پول خودمان در ازای باغ خودمان شادی نمی‌خواست! تازه! ما خوشبین نبودیم که حتی این پول را هم به ما بدهند! ندادند! کدخدا بدتر شده بود که بهتر نشده بود! می‌رفت با تبر عکس سلفی می‌انداخت! و می‌فرستاد برای ما! با همان تبر آشنا! با همان تبر که افتاده بود به جان همه درختان باغ ما! چه برگ‌ریزانی! صبر نکردند پاییز شود، خود به خود این برگ‌ها بریزند! از ریشه می‌زدند نامردها! جماعت می‌گفتند؛ به دشمن نگویید نامرد! می‌گفتند؛ اصلا به کدخدا نگویید دشمن! می‌گفتند؛ همین که باغ ما را به رسمیت شناخته، خوب است! می‌گفتیم؛ باغ را به درختانش می‌شناسند! می‌گفتیم؛ حالا که با تبر، همه درختان باغ ما را زده؟! می‌گفتند؛ چاه را که با «سیمان» پر کنیم، حل است! و چاه را با سیمان پر کردند! حالا باغ ما، نه درختی داشت و نه حتی چاهی برای گرفتن آبی! باز هم اما حل نشد! و کدخدا هنوز مشکلش با ما حل نشده! خوش به حال قصه‌های قدیمی! چند تا یکی «افسانه» بود! ما اما «هزار و یک شب» واقعا غصه خوردیم! آهای آقای سه‌نقطه‌چین! مگر نگفتی باغ را که بدهیم، همه چیز حل است؟! من درختان باغ‌مان را می‌خواهم! همان که فروختی! مفت! و قطع کردی! با تبر بی‌رحم دیپلماسی! تا بروند با چوبش «روزنامه‌» دربیاورند؛ «صبح بدون تحریم»! قلم به دستان کلاش جناح گلابی! مثال می‌زنی‌ها! مگر بیل و کلنگ دستت گرفته بودی و مشغول ورز خاک بودی که حالا به ما می‌گویی صبر کنیم تا وقت محصول؟! مگر خودنویس دست پینه‌نبسته‌ات نبود؟! و مگر نگفتی که در همان روز دادن باغ، داغ تحریم تمام می‌شود؟! تو باغ را دادی رفت! با ما از کدام «سیب» سخن می‌گویی؟!  «سرِچشمه» چقدر گفتیم سیمان نریزید روی دسترنج مصطفی‌ها! چقدر گفتیم این شیطان قسم خورده که آدم نمی‌شود؟! آهای عالیجناب وعده! آقای حرف! باغ همانی بود که دادی رفت...

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:۹
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
ارسال نظرات
علی
Iran, Islamic Republic of
۱۴:۰۶ - ۰۶ آبان ۱۳۹۵
۷
۴
میگوید بعضیها وعده صد من یک غاز میدهند اما نمیداند که وعده هزار من یک غاز را انهایی دادند که قول سه ماهه رفع مشکلات را دادند و عمل نکردند و به چیزی که عمل کردند باز گذاشتن بازار بی حیایی و بد حجابی و ناهنجاری بود . فقط معلوم نیست چه جوابی برای خدا دارد .
پاسخ
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۴:۴۶ - ۰۶ آبان ۱۳۹۵
۱۰
۴
گلابی های باغ برجام گندیده از آب درآمد.
پاسخ
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۷:۳۸ - ۰۶ آبان ۱۳۹۵
۰
۲
میوه های اون باغی روکه شمامیگین ب زس م
وم ر......میخوردهسته اش تف میکردتوصورت مردم
پاسخ
حمید رضا
Iran, Islamic Republic of
۲۱:۳۶ - ۰۶ آبان ۱۳۹۵
۷
۳
ایشان در مصاحبه خود با خبرنگار آمریکایی حتی حاضر نشد، موضع روشنی در برابر آمریکای جنایتکار بگیرد. علت هم روشن است ، چون آقای روحانی به تبعیت از مقتدای خود آقای هاشمی سال هاست که حال مبارزه ندارد، کسی هم که حال مبارزه ندارد در مقابل دشمن مدام عقب نشینی می کند و امتیاز می دهد. موضوع هسته ای تنها یکی از آنهاست، اگر امور دیگری همچون سوریه، لبنان، فلسطین ، توان دفاعی از جمله موشکی نیز در حیطه صلاحیت و قدرت آنها باشد، از آنهم عقب نشینی می کنند. چون به دنیا و مقام چسبیده اند.
روشنگری¬های مستمر از یک طرف برای مردم و آمدن تنها یک مرد و فرمانبر واقعی از امام خامنه ای که تعالیم حکمیانه ایشان را بفهمد و عمل کند، نوید این را خواهد داد که در انتخابات بعدی این آقا و هم فکرانش از صحنه اجرایی کشور کنار روند و مدار کار بر مسیر خدمت بدون منت به مردم، همراه با عزت بین المللی قرار گیرد و الا اگر قرار باشد برخی بزرگان کشور در مقابل این تفکر انحرافی و اشرافی سکوت کنند و موقع انتخابات نیز همه رقبای به اصطلاح اصول گرا احساس تکلیف کنند و نامزد شوند و آرای وفاداران به خط امام راحل رحمت الله علیه و مقام معظم رهبری را تکه پاره کنند، باید برای چهار سال دیگر نیز در عزای تسلط این خط فکری و خون دل خوردن رهبر و دلسوزان نظام بنشینیم و منتظر معجزه ای باشیم. به امید عنایات حضرت حجت بن الحسن برای رهایی از این وضعیت.
پاسخ
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۰۰:۱۸ - ۰۷ آبان ۱۳۹۵
۵
۳
گلابی ها را لولو خورد!!!
پاسخ
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۰:۴۴ - ۰۷ آبان ۱۳۹۵
۵
۳
اقای روحانی در دروغگویی استاد است هدف از بین برد زیر ساخت های کشور است با خود فکر کنید درچند ساله ریاست ایشان چه تعداد نخبه از کشور خارج شدند چه تعداد از پروژهایمهم مسکوت ماند چه تعداد از جوانان صاحب منزل شدند
پاسخ
علی
Iran, Islamic Republic of
۲۳:۵۱ - ۰۷ آبان ۱۳۹۵
۵
۳
اقا راست میگه دیگه کی میخواید درک کنید طرف باغ رو داد رفت بعد شما با چه رویی میرید درباغ طلب گلابی و سیب می کنید مگه نمیدونید باغ مال کس دیگه است همون کدخدا. باچه جراتی رفتیددرباغ کدخدا. شما ندیدید بادعوانمیشه باجهان معامله کرد. امادیدیدبااشتی با امریکا رئیس جمهور محبوب ما کل کشوررو راحت فروخت. اخه بی انصافا میدونید چقدرباید اگهی میدادید تا مملکت فروش بره . اوووووه باید تو شیپور هم اگهی فروش میذاشتید.دیگه درباغ کدخدا نرید این یه هشدار جدیه
پاسخ
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۸:۰۹ - ۱۰ آبان ۱۳۹۵
۵
۲
احسنت آقای حسین قدیانی حرف دل ما را گفتی
پاسخ
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۴۲ - ۲۲ آبان ۱۳۹۵
وقتی خود مسئولین مملکتی همشون از بالا تا پایین کدخدا را به کدخدایی قبول دارند شما جوجهها چی میگین؟؟؟ ناراحت نشوید چون حرف حق تلخ است . میگید نه در رفتارهای سیاسی همشون دقت کنید لازم به جواب دادنتون نیست.
جدیدترین اخبار پربازدید ها