يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ(حجرات 13) * * * ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‌ها و قبیله‌ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ (اینها ملاک امتیاز نیست،) گرامی‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست؛ خداوند دانا و آگاه است! * * * ای مردمان شما را از مردی و زنی/ما آفریده‌ایم به علم و به اقتدار/ دادیمتان قرار به اقوام گونه‌گون/انس و شناخت تا که به ‌هم‌ آورید بار/ بی‌شک بود زجمع شما آن‌عزیزتر/نزد خدا که بیش به تقواست ماندگار/ زان‌رو که هست عالم و آگاه کردگار/بر مردمان مومن و مشرکت بروزگار

 

      
کد خبر: ۴۳۴۰۴۵
زمان انتشار: ۱۴:۴۵     ۲۱ آبان ۱۳۹۶

کشور نیاز به تجمیع منابع دارد. حال سوال این است که آیا منابع صرفا از تحریک مادی به وجود می‌آیند؟ از نگاه الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، ثروت صرفا از طریق پایگاه تحریک حرص و رذائل آن تجمیع نمی‌شود و با تحریک سود اجتماعی و دینی نیز می‌توان به ثروت بسیار بزرگ‌تری رسید و آن را مصارف بودجه‌ای در نظر گرفت.

در نظام اقتصادی حاکم کنونی این باور وجود دارد که پول، پول می‌آورد، ولی از منظر الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، با تحریک اجتماعی به عمران‌زایی و ثروت بالاتری می‌توان دست یافت و با هدایت آن می‌توان جامعه سالم‌تر و کم‌فسادتری را به وجود آورد. در ادامه در پنج بند به بودجه‌نویسی از زاویه نگاه الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت می‌پردازیم.

استفاده غلط از بیت‌المال در فرآیند بودجه‌ریزی

۱ مباحث حول بودجه‌ریزی پنج ساختار اصلی دارد. ساختار اول، حکمت ورود به مساله بودجه‌ریزی است. دلیل اصلی‌ای که ما را مجاب کرده  به مساله بودجه ورود کنیم، استفاده غلط از بیت‌المال در فرآیند بودجه‌نویسی است که در آن چند مشکل جدی وجود دارد؛ مشکل اول، تخصیص‌هایی است که منجر به فساد می‌شوند. در نحوه بودجه‌نویسی فعلی - مراد از بودجه‌نویسی فعلی، همه چند مدل بودجه‌نویسی است که امروزه متصور است - بودجه به‌گونه‌ای اختصاص می‌یابد که فساد گسترش پیدا می‌کند و برای علاج این مساله نیز می‌خواهند به سمت گسترش شفافیت بروند. فضای موجود به شکلی است که بیت‌المال تضییع می‌شود و در فرهنگ دینی نیز حول بیت‌المال و استفاده از آن توصیه‌های فراوانی وجود دارد.

بررسی مدل‌های مختلف بودجه‌ریزی و مفاهیم حاکم بر آنها؛ سرفصل دوم تبیین مساله بودجه‌ریزی با زاویه دید الگوی پیشرفت اسلامی

۲         باید مدل‌های مختلف حوزه بودجه را بررسی کرده و چگونه آن را مشخص کرد. باید دید در تمام این مدل‌های موجود چه اتفاقی برای بیت‌المال رخ می‌دهد. مثلا بودجه چگونه ‌توزیع می‌شود؟ اصطلاحا چند نوع بودجه‌نویسی وجود دارد؟ بودجه‌نویسی براساس پارادایم‌های مختلفی مطرح می‌شود که تحت عناوینی مانند بودجه‌نویسی سنتی، برنامه‌ای و... وجود دارد. نکته مهمی که در مدل‌های بودجه‌ریزی مدنظر است این است که مدل‌های بودجه‌ریزی، پارادایم‌های بودجه‌ریزی هستند؛ یعنی برای بودجه‌ریزی ذیل نظام مفاهیمی ورود می‌کنند. بنابراین وقتی این بحث مطرح می‌شود، باید اندکی این مفاهیم نیز مورد بررسی قرار گیرد و دیده شود. نمی‌توان بریده‌ای از این نظام مفاهیم گفت مثلا نمی‌توان گفت در بودجه‌ریزی فقط با یک سری اعداد و ارقام روبه‌رو هستید، چراکه مفاهیمی بر آن حاکم است. اخیرا بودجه‌ریزی مبتنی‌بر عملکرد یا اصطلاحا بودجه‌ریزی عملیاتی در کشور مطرح شده است

 بررسی منابع درآمدی و هزینه‌کردها در بودجه و اثر آنها بر زیرساخت‌های هدایت؛ سرفصل سوم تبیین مساله بودجه‌ریزی با زاویه دید الگوی پیشرفت اسلامی

3 مساله بعدی که بعد از بررسی مدل‌های بودجه‌ریزی در ایران باید به آن پرداخته شود، بحث منابع درآمدی و هزینه‌کردها در بودجه است. چطور مالیات را ارتقا می‌دهند تا منابع بالا رود؟ اصطلاحا مهم‌ترین منبع برای بودجه مساله مالیات به‌عنوان یک منبع پایدار است و در مقابل، اتکایی به درآمدهای نفتی برای منابع را مذموم می‌شمارند. حالا وقتی منابع بودجه را تامین می‌کنند به سمت مالیات می‌روند. در مدل‌های مالیاتی موجود مساله عدالت چه تکلیفی پیدا می‌کند؟

برخی عدالت را از طریق مالیات شیء افزوده که یک مدل ستاندن مالیات است و عدالت در آن اخذ شده می‌پردازند. آیا این مبحث درست است یا مالیات بر ارزش افزوده برای کسب مالیات نیز مشکلاتی دارد؟ بنابراین برای منابع هزینه‌کردها نیز این مساله استوار است. متاسفانه بخشی از هزینه‌کردهای کنونی، ناظر به تحریک‌های مدیریتی است، که محل بحث جدی دارد. از آغاز دوره سازندگی که کشور به سمت بازسازی جنگ رفت - وقتی خواستند به مدیری ‌انگیزه دهند تا یک پروژه ملی را در کشور جلو ببرد، سطح حقوق او را افزایش دادند، برخلاف دهه اول انقلاب که رئیس‌جمهور و وزرا طبق مصوباتی که داشتند سعی می‌کردند حقوق‌هایی نزدیک به سطح حقوق مردم بگیرند. یعنی پایگاه مدیریت را از پایگاه تحریک مسائل انقلاب درآمدی در بودجه‌ریزی و اثر آن بر زیرساخت‌های هدایت  جلو می‌بردند. در دوره دفاع مقدس برخی از فرماندهان برای همان حقوق حداقلی نیز ابا داشتند که فرم کارگزینی پر کنند. یعنی پایه پذیرش مسئولیت، مسائل دیگری بود؛ حالا از وقتی در جامعه تحریک منافع مالی به‌عنوان پایه پذیرش مسئولیت قرار گرفته است، مساله زشتی به نام حقوق‌های نجومی به وجود می‌آید. خب این موضوع چه عوارضی دارد؟ وقتی بخش اصلی هزینه‌کردهای کشور - خصوصا در رده‌های مدیریتی کلان- برای این است که می‌خواهیم حقوق مدیران خود را تامین کنیم، چه اثر سوئی بر زیرساخت‌های هدایت دارد؟ همه اینها را باید مورد بررسی داد.

پس هم در بخش پیدایش بودجه و بحث منابع و هم در بحث هزینه‌کردها ابتدا باید نحوه پیدایش منابع مورد بحث قرار گیرد. می‌دانید که بسیاری از منابع موجود اصلا تامین نمی‌شوند. معمولا یکی از پدیده‌هایی که در تمام دولت‌ها تکرار می‌شود، پدیده اصلاحیه بودجه است که به مجلس ارائه می‌شود. هنگام تدوین بودجه چیزهایی را پیش‌بینی می‌کنند ولی وقتی دولت‌ها در اواسط و اواخر سال می‌بینند منابع تغییر نکرده است، اصلاحیه و متمم بودجه را به مجلس‌ها می‌دهند. در بحث منابع و هزینه‌کردها نیز بحث‌هایی داریم، ولی شاخص اصلی مانند مساله صنعت، زیرساخت‌های هدایت است. آیا در تامین منابع و هزینه‌کردها یک زیرساخت هدایت را به چالش می‌کشیم یا خیر؟

در مثالی که در بالا به آن اشاره شد در جامعه اسلامی، تحریک مدیریت نمی‌تواند به محوریت سود اقتصادی باشد، البته نه اینکه سود اقتصادی را در اداره یک جامعه حذف می‌کنیم، بلکه تحریک یک جامعه را در حوزه مدیریت می‌توان بر پایه سود اجتماعی نیز انجام داد. یعنی کسانی هستند که مسائلی مهم‌تر از اقتصاد برای آنها وجود دارد، این مسائل مثلا تکامل و پیشرفت جامعه آنهاست. این معنا حتی برای جوامع کفرآمیز و توسعه‌یافته‌ای مانند ژاپن نیز قابل تفاهم است. در آنجا مدل‌های مدیریتی‌ای پیدا می‌کنید که مدیرعامل با‌انگیزه‌ای غیر از سود اقتصادی فعالیت می‌کند، البته این سود اجتماعی نیز یک سود اجتماعی سکولار است، مانند اینکه اسم او در تاریخ ژاپن به‌عنوان کسی که ژاپن را پیشرفت داده ماندگار شود. در جامعه دینی سود اجتماعی قابل فهم‌تر است، سود اخروی که برای بسیاری از افراد کاملا قابل فهم است، در رده‌های مدیریتی باید همین اتفاق رخ دهد. همان‌طور که معروف است رهبر معظم انقلاب برای رهبری خود حقوقی دریافت نمی‌کنند، مراجع بزرگواری داریم که همینگونه رفتار می‌کنند. خب این قابل تعمیم است؛ چون ملاکی که در یک رهبر یا مرجع تقلید ‌انگیزه ایجاد می‌کند به آنها اختصاص ندارد، این ملاک قابل تفاهم است. مثلا می‌توان مشکلات اجتماعی را ملاک تحریک قرار داد یا مساله دستیابی به قسط و عدالت را در حوزه مدیریتی به‌عنوان ملاک تحریک قرار داد. پس اینکه در بخش هزینه‌کردها بخش قابل توجهی از منابع صرف حقوق و دستمزد می‌شود، قابل بهینه شدن است.

بررسی منابع درآمدی و هزینه‌کردهای متناسب با زیرساخت‌های هدایت (مانند زکات، موقوفات و انفال)؛ سرفصل چهارم تبیین الگوی پیشرفت   اسلامی

4 در ساختار چهارم، منابع درآمدی و هزینه‌کردهای متناسب با زیرساخت‌های هدایت مورد بحث قرار می‌گیرد. مثلا از بخش مهمی از منابع زکات برای عمران طبقه مستضعف و فقیر استفاده کنیم. می‌توانیم این را در محاسبات بیاوریم و اتفاقا یک منبع درآمد جدی است البته اگر احیا شود. مصداق اصلی زکات، زکات طلا و نقره مسکوک است. پس با لوازمی می‌توان بحث را به این سمت برد که شیء با ارزش به ابزار مبادله تبدیل شود، آن وقت خود این موضوع باعث افزایش منابع درآمدی جامعه می‌شود. البته برخی از فقها فرموده‌اند خود طلا و نقره موضوعیت ندارد و با قواعد و شواهدی که مدنظر دارند می‌گویند خود ابزار مبادله نیز می‌تواند موضوع زکات قرار بگیرد. البته این یک بحث موضوع‌شناسی است. اگر آنها به آثار تورمی تفکیک ارزش از اعتبار توجه کنند، شاید نتوانیم بپذیریم که زکات به ابزار مبادله تعلق پیدا کند. زکات به ابزار مبادله ارزشمند تعلق می‌یابد نه هر ابزار مبادله‌ای. یکی از دلایل ایجاد این مساله، حل چالش‌های تورمی است. منشا اصلی چالش‌های تورمی این است که ابزار مبادله یک شیء غیر ارزشمند است بنابراین تحت تاثیر عوامل سیاسی و اجتماعی برای آن ارزش‌های خارج از معادله نشر اسکناس نیز تعریف می‌شود. بنابراین یکی از منابع درآمدی ما مساله زکات است. یکی دیگر از منابع درآمدی، ساماندهی موقوفات است؛ موقوفات باید ساماندهی شوند. ساماندهی مساله موقوفات با مساله متمرکز کردن رسیدگی به امور وقف تلازم ندارد.

ساماندهی موقوفات به این است که تولیت وقف به صورت غیرمتمرکز و به عهده علمای اعلام هر شهر گذاشته شود. اتفاقا وقتی وقف متمرکز است به دلیل اینکه نظارت مستقیم امکان ندارد و دقت ابزارهای نظارتی الکترونیک و غیرمستقیم پایین است زمینه فساد ایجاد می‌شود. پس می‌توانیم از سازماندهی منابع موقوفات، منابع جدی‌ای برای حل مشکلات اجتماعی پیدا کنیم. بازتعریف مساله انفال و بازگرداندن آنها به جایگاه خود نیز از منابع درآمدی است.

«یسالونک عن الانفال قل الْأَنفَالُ لله و الرسول»
(آیه 1 سوره انفعال)

 در حال حاضر در جامعه انفال به درستی مصرف نمی‌شود. آیا نفت جز انفال است؟ کارکرد مساله انفال بهینه روابط انسانی است، ولی الان انفال را در اختیار نظام سرمایه‌داری و بخش خصوصی قرار می‌دهیم. پس بخشی از منابعی که کشور دارد - البته این در بخش هزینه‌کردهاست - این است که تخصیص مساله انفال در جامعه تصحیح شود. البته اینها لوازمی دارد؛ به‌عنوان مثال از لوازم آن تغییر بافت صنعتی است، مثلا از لوازم آن گسترش الگوهای تولید خانوادگی به جای بخش خصوصی است. اینها لوازمی دارد و باید با هم دیده شود. منابع درآمدی کشور به تدریج باید از اتکا به مالیات خارج شود. شاید یک‌شبه نتوان این کار را انجام داد، ولی به همان میزانی که می‌توانیم حکم زکات را احیا کنیم و به همان میزانی که می‌توانیم مساله وقف را سازماندهی کنیم - ده‌ها لازمه وجود دارد- می‌توانیم منابع درآمدی جدیدی را بازتعریف کنیم. بحث دیگری وجود دارد مبنی‌بر اینکه منابع درآمدی و هزینه‌کردهای متناسب با زیرساخت‌های هدایت چیست؟

وقتی زکات را احیا می‌کنید، زکات هدایت را از ده‌ها نقطه ارتقا می‌دهد؛ هم از حیث تاثیرگذاری بر تقدیر این کار را انجام می‌دهد، هم از حیث تاثیرگذاری بر روابط اجتماعی، همه اینها اثر دارد ولی فقط کار مادی و کار اقتصادی و معیشتی انجام می‌دهید.

تغییر در بودجه سال ۱۳۹۷ با توجه به ظرفیت فعلی؛ سرفصل پنجم تبیین مساله بودجه‌ریزی با زاویه دید الگوی پیشرفت اسلامی

5  با توجه به ظرفیت فعلی چقدر می‌توانیم در قانون بودجه ۹۷ تغییر ایجاد کنیم و پیوست ما تا چه میزان قابل تحقق است؟ البته چون اعتمادی به دولت مدرن وجود ندارد و از سر تا پای دولت مدرن - خصوصا در مساله بودجه - فساد و سوءاستفاده می‌بارد، در پیوست خود تاکید داریم که محاسبات پیوست الحاقی ما به بودجه ۹۷ به سازمان برنامه و بودجه سپرده شود و بر تصرف آن تاکید نداریم و تصرف آن در اختیار فقها که امین مردم هستند باقی بماند. جدا باید تکلیف حساب‌های قرض‌الحسنه در کشور ما معلوم شود.

دین و ‌انگیزه‌های دینی و تحریک‌های دینی، علت تجمیع صد هزار میلیارد تومان در یکی از سال‌ها بوده است و اتفاقا چون هزینه‌کرد آن بخش از منابع دینی، در بخش مورد رضایت مردم و به اصطلاح رکیک در بخش مورد رضایت سپرده‌گذار نبوده، در سال‌های بعد این صد هزار میلیارد تومان به 30 هزار میلیارد تومان رسیده است. یعنی وقتی می‌بینند بانک‌ها پول قرض‌الحسنه را در جایی مصرف می‌کنند که اتفاقا به سود سرمایه‌دار و به سود نظام ناکارآمدی بانکی است، ‌انگیزه سرمایه‌گذار نیز پایین می‌آید. بنابراین اگر قرار است از سیستم بانکی نیز استفاده شود، در دوران انتقال به این سمت می‌رویم که در مساله مدیریت حساب‌های بانکی و اینها قواعد خاص خودمان را حاکم کنیم. مثلا جزء شروط ما این است که منابع مالیاتی که از پایگاه زیرساخت‌های هدایت تامین می‌شود در زمینه مسائل اجتماعی هزینه شود. وقتی مردم کارآمدی وقف، کارآمدی حساب‌های قرض‌الحسنه و کارآمدی زکات را در عمران جامعه خودشان و در بهینه روابط انسانی جامعه خود می‌بینند، ‌انگیزه‌ها ده‌ها برابر افزایش پیدا می‌کند و این درآمدها تقویت خواهند شد. بنابراین این حرف بانک مرکزی، حرف پذیرفته‌شده‌ای نیست که متاسفانه آن را جلو می‌برند.

 به بهانه اینکه در موسسات مالی سوءاستفاده‌هایی اتفاق افتاده، می‌خواهند تمام سیاست‌های پولی و مالی جامعه را تضعیف و تجمیع کنند. اگر دست‌شان می‌رسید و ابزار اعمال داشتند، همین حساب‌های قرض‌الحسنه خانگی را نیز مدیریت می‌کردند. یا اگر دست‌شان می‌رسید، هزینه‌های مراسم مذهبی را نیز مدیریت می‌کردند و می‌گفتند ما کاری کنیم تا هزینه‌هایی که مردم برای محرم و صفر و مراسم حج و اینها می‌کنند به بخش تولید بیاید.

در اینجا بحث‌های جدی‌ای داریم مبنی‌بر اینکه هزینه برای بهینه کردن روابط انسانی، پایه هزینه‌کردهاست.

بنابراین واقعیت این است که ما به دولت مدرن و ساختار آلوده به ربایی مانند بانک مرکزی اعتمادی نداریم تا با تحریک ‌انگیزه‌های دینی منابع درآمدی تامین کنیم و هزینه‌کرد آن در اختیار سرمایه‌دارها قرار بگیرد. باید تضمین‌هایی داده شود که هزینه‌کردها به سمت بهینه روابط انسانی رود. روی ساختار آن مباحثه داریم و توافق خواهیم کرد. اگر تحریک اجتماعی و سود اخروی در سیاست‌های پولی و مالی به‌عنوان پایه قرار بگیرد، منابع درآمدی ما را ده‌ها برابر افزایش می‌دهد و برعکس - اینها با آمار نیز قابل مشاهده است - وقتی شما در نظام بانکی گفتید 20 درصد یا 30درصد سود می‌دهید - یعنی ارزش افزوده را ملاک قرار داده‌اید - مساله انتقال بازار سرمایه اتفاق می‌افتد و شما دائما این موضوع را در کشور می‌بینید.

 فرد به یکباره می‌بیند سود در این است که وارد حوزه مسکن شود. در نتیجه سرمایه انتقال پیدا کرده و در حوزه مسکن تورم ایجاد می‌کند. گاهی نیز سود در مساله ارز است و شما مجبور می‌شوید با سیستم‌های امنیتی کنترل کنید.

مهم‌ترین ابزار کنترل نیز این است که سعی می‌کنند سود سپرده را مدیریت کنند تا بازار سرمایه به بخش دلالی انتقال پیدا نکند. اگر سود اجتماعی را ملاک قرار دهید، دیگر حداقل برای بخش قابل توجهی از افراد جامعه فقط سود اقتصادی ملاک نخواهد بود، چون درون سود اجتماعی سود اقتصادی نیز وجود دارد. لذا وقتی توسعه معنایی داده و به دستگاه انبیای باقی نزدیک شوید، برکات مادی نیز افزایش می‌یابد.
 


نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها