کد خبر: ۴۴۹۶۲۱
زمان انتشار: ۱۰:۲۷     ۱۲ آذر ۱۳۹۷
یادداشت/
نفیسه اسماعیلی
کم و بیش می‌شناختمش. در اوج روزهای پرشور دانشجویی در دانشکده ادبیات بارها صحبت از طنز او شده بود، اما با ورود به عرصه نوشتن و آغاز انتشار نشریات دانشجویی روی دیگر سکه برایمان نمایان شد.

دانشجو و پرشور بودیم. هر کداممان قلمی می‌زدیم و در پی تاسیس نشریه دانشجویی طنز بودیم، شاید استارت کار هم از بحث و بررسی ستون‌های استاد زرویی زده شد که نامش «تذکرةالمقامات بود. قرار بر این بود هفته‌ای یک بار نشریه دانشجویی ادبی و طنز منتشر کنیم و در آن از مسایل روز سیاسی و دانشگاه بنویسیم.

قبل از آغاز راه با ابوالفضل زرویی نصرآباد صحبت کردم. هرچند بار نخست تماس تلفنی بود، اما در همان دقایق مکالمه نسبتا بلند هم آنچه گفت همه را خوب به خاطر دارم. سراسر از دقت نظر و آسیب‌پذیری موضوعات گفت. توصیه می‌کرد سنجیده عمل کنیم و مطالب را قبل از انتشار (هرچند که دانشجویی باشد) با هم بخوانیم.

برای شماره نخست شوق بسیار داشتیم و قرار بر تقسیم کارشد. هر کداممان بخشی را مسؤول بودیم و قرار بر این بود اولین مطلب مصاحبه ‌نشریه «نمکپاش» با استاد ابوالفضل زرویی نصرآباد باشد. سوالات آماده بود، اما به وقت انجام مصاحبه به حدی گپ زدیم که پس از ساعت‌ها فقط از طنز گفته بودیم و دوران دانشجویی، اما توصیه مکرر استاد استمرار و انصاف بود. اینکه بر لبه شمشیری حرکت می‌کنیم که انصاف، شرط آسیب ندیدن از آن است. وقتی مطالب نشریه را می‌خواند تاکید می‌کرد ادبیات کلاسیک را بسیار بخوانیم و بر آن تامل کنیم، یادداشت برداریم و با بهره از آنها بنویسیم. اما خلاقیت را در اولویت داشته باشیم.

تصمیم بر آن شد همین گفت‌وگو و بدون سوالات از پیش مشخص شده مبنای انتشار باشد. استاد با این پیشنهاد بیشتر خوشحال شد و در ادامه یک تصویر کاریکاتوری از ابوالفضل زرویی آماده شد و با تیتر طنز نشریه به چاپ رسید. وقتی بازخورد گرفتیم از دانشجویانی که آن را می‌خریدند، فهمیدیم که برای شماره نخست، خوب عمل کرده‌ایم. برای همین قرار شد از شماره‌های آتی هم اشعار طنز و مطالب نثر با نظر استاد سنجیده شود، اما در ادامه ایشان ترجیح دادند که ما مطالب را منتشر کنیم و پس از انتشار نشریه را برایشان بفرستیم تا کمی روی پای خودمان ایستاده باشیم. این تدبیر استاد موجب شد سراغ آثار متعدد برویم، بخوانیم و تجربه کنیم که اگر نبود حمایت‌های این طنزپرداز شاید امروز در عرصه رسانه هم جایی برایمان نبود.

چند نکته هیچ وقت از آن روزها از خاطرم محو نمی‌شود: اول ادب و خوش‌رویی یک استاد بزرگ و دیگری توصیه به استمرار در کار دانشجویی، آن هم در حوزه طنز. اینکه در میانه راه از گلایه‌ها دلسرد نشویم و همچنان بنویسیم.

باشد که مورد رحمت خداوند قرار گیرد.


نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها