کد خبر: ۴۵۵۱۶
زمان انتشار: ۱۳:۵۶     ۲۳ اسفند ۱۳۹۰
اصولا تورهای خارجی مال از ما بهتران است آنهایی که یا سودای شنیدن صدای خانم ایکس و آقای ایگرگ را در آن سوی آبها در سر دارند یا...
صراط، هنوز بهمن تمام نشده است که تبلیغات اس ام اسی، صدا و سیما، سایت ها، روزنامه ها و...خبر از صدای پای بهار می دهند از آن دست صداهایی که خیلی صدادار است و بیشتر جیب شما را به صدا در می آورد؛ هزاران هزار تبلیغ عجیب و غریب که به شما پیشنهاد می دهند رویایی ترین عید خود را در کنار سواحل مدیترانه بگذرانید یا نه اصلا بیایید بروید همین بندر عباس خودمان تا بوی دریا توی سرتان بپیچد و... خلاصه که با قیمت های وسوسه کننده شما را به هوس می اندازند که اگر تا به حال نوروز فقط کنار دریا و مشهد را تجربه کرده بودید حالا به لطف این خیرخواهی مدرنیسم! سری به کیش و آنتالیا و دوبی و ...بزنید؛ بالاخره آن ها هم دل دارند و باید یک لقمه نان ببرند برای خانواده شان...باهم دوری زده ایم در بازار داغ سیر و سفر شب عید که معلوم نیست چرا این قدر حرص و طمع مردم ما را زیاد کرده!

روایت اول: تور خارجی با وجود کسادی هنوز طرفدار دارد!

اصولا تورهای خارجی مال از ما بهتران است آنهایی که یا سودای شنیدن صدای خانم ایکس و آقای ایگرگ را در آن سوی آبها در سر دارند و یا آن قدر پولدار هستند که می خواهند تعطیلات طولانی عید نوروز را در کشوری اروپایی و یا آسیایی سر کنند؛ ما که بخیل نیستیم؛ اصلا همه سال بروند خارج، فقط لطفا هر جا می نشینند نگویند وضعیت خرابه و اقتصاد مملکت روی هواست، به فرض که وضعیت اقتصادی کشور ما در سال 90 شبیه به فاجعه بود ولی بالاخره اگر وضعیت بد بود، این همه تور خارجی برای چه در گوشه و کنار شهر سبز می‌شود؟!

بگذریم! آنهایی که در آژانس های مسافرتی مسئول رسیدگی به تورهای خارجی هستند معمولا کلاس کاری شان هم بالاتر است و هم مودب ترند؛ حداقل این را از نوع حرف زدنشان می خواهند به مشتری آن طرف خط منتقل کنند؛ بالاخره بلیت اردبیل نهایت رفت و برگشت 200 هزار تومان می شود و بلیت دوبی حداقل 700هزار تومان.

می‌گویم: خانم تور دوبی می خواهم برای روزهای اول سال. نفس عمیقی می کشد و انگار از صبح خیلی ها را با همین جملات جواب داده، می گوید: «عزیزم خیلی زمان شلوغی است چون چند کنسرت قرار است برگزار شود. وضعیت بلیت افتضاح است اما اگر مصر هستی که بروی و قیمت هم برایت مهم نیست، می توانم روی هتل 2 ستاره با صبحانه یک میلیون و نیم برایت ببندم.»

هنوز در حال صحبت است که با تشکر گوشی را قطع می کنم. حتی رویم نمی شود که اعتراض کنم و بگویم مسئولان محترم دائما در بوق و کرنا می کنند که افزایش قیمت تور نداشته ایم و مردم بروند شکایت کنند اما اینجا ظاهرا ضربدر 6 یا 7 می شود! پرانتز باز: کلا دور شکایت و تلفن زدن به بازرسی و احساس «حقشو می ذارم کف دستش و مگه مملکت صاحب نداره و...» را از سرتان بیرون کنید. پرانتز بسته!

همین قیمت‌های نجومی را در مورد سایر شهرهای اروپایی و آسیایی می شود یافت: مثلا تور گردشگری یک هفته به مقصد استانبول اقامت در هتل 3 ستاره با صبحانه و ترانسفر می شود بین یک میلیون و 500 هزار تا دو میلیون تومان! مالزی هم که همیشه مشتریان پرو پا قرص خودش آن هم از نوع ایرانی را دارد در ایام نوروز از دو میلیون تومان به بالا قیمت دارد.

دو شب سانیا، دوشب تنریف، یک شب ژنو، دوشب سائوپالو، چهار شب کیپ تاون، چهار شب آبشار ایگواسو، دو شب ژوهانسبورگ، یک شب شانگهای، دو شب مونترال، سه شب مالاگا و ده ها اسم شهر و کشور در آسیا، افریقا و اروپا و آمریکا که ممکن است تا به الان هیچ کدام از آنها را نشنیده و یا ندانید در کجای نقشه جغرافیایی جای دارند در ایام نوروز پذیرای آنهایی هستند که می خواهند عید نوروز به یادماندنی تری(!) را تجربه کنند.

اما با این وجود ظاهرا بازار تورهای خارجی امسال چندان پررونق نیست شاید یکی از دلایل مهم اش گران شدن قیمت ارز (که به دلیل نوسان لحظه ای از ارائه قیمت در صفحه معذوریم!) باشد. خصوصا اینکه برخی از آژانس های مسافرتی تورهایشان را با یورو و دلار قیمت می دهند اما با این وجود هنوز این تورهای گران و گزاف نفس می کشند و ایرانی های عاشق سفر را برای کسب تجربه ای نو و سفری متمایز! راهی آن طرف آب می کنند... آن طرفی که واقعا خیلی اوقات بیشتر یک رو کم کنی فامیلی یا عرض اندام درآمدی پیش دیگران است، نه لذت یک مسافرت و تجربه نو.

روایت دوم: تیغ تیز آژانس‌ها زیر گلوی مسافران داخلی

یک روز وسط هفته اوایل اسفند می رویم یکی از این آژانس های مسافرتی که تور و بلیت و ویزا و این چیزها دارد. سر خانم ها خیلی شلوغ است. می‌پرسم بلیت قطار می خواهیم برای مشهد. می گوید: ما کلا قطار کار نمی کنیم فقط ایرلاین! هست، آن هم فقط با تور؛ می خواهید؟

می گویم: خب برای دونفر مشهد 3 روزه چقدر می شود؟ ابروهایش را بالا می اندازد و تند تند می گوید: روی هتل 4 ستاره با سونا و جکوزی و استقبال فرودگاهی و چه و چه و چه می شود نفری 450 هزار تومان. می‌گویم: دو روز زیارت می خواهیم برویم سونا و جکوزی دیگر چیست؟!

بی‌خیال می شویم و باز آژانس ها را بالا و پایین می کنیم و آخر رو می آوریم به صفحات آگهی که این روزها صفحات ویژه ای برای سفرهای نوروزی دارند آن هم با تبلیغات عجیب و غریب: «بهترین را از ما بخواهید! قشم و مشهد تخصص ماست! جست و جو کافی است. بهترین کیفیت کمترین قیمت و...» آگهی ها را بالاو پایین می کنیم این بار شرق تهران را می گیریم. آقای خوش برخوردی گوشی را برمی دارد و می گوید: ما کلا بلیت هایمان را روی تور می بندیم اینجوری به صرفه تر است(البته منظوراز به صرفه به نفع خودش است).

بعد هم حوالی شمال تهران زنگ می زنیم و بازهم خانم جوانی با صدایی کش دار و ریتمیک جواب تلفن می دهد. هنوز درخواست بلیت قطار تمام نشده که وصل می شویم به یک نفر دیگر. این بار مسئول مربوطه می گوید: »خانم دیر اقدام کردید باید چند هفته پیش اسم می نوشتید و در نوبت می ماندید تا روزی که سیستم باز شد اگر در اولویت بودید بلیت می خریدید. اما پیشنهاد می کنم این راه را انتخاب نکنید چون تجربه نشان داده جز 5 نفر اول هر لیست کسی نمی تواند بلیت همان تاریخی را که می خواهد بگیرد. پیشنهاد ما تور است.» باز از قیمتش می پرسیم و می گوید: روی هتل 3 ستاره، با صبحانه، ناهار و شام با قطار درجه یک می توانم شبی 250 به شما بدهم...

این داستان ادامه پیدا می کند تا تمام صفحات آگهی با خودکار خط خطی و سیاه می شود. ظاهرا هیچ بلیتی پیدا نمی شود و آژانس ها هم بلیت تک نمی فروشند. با خودمان می گوییم قربان امام هشتم ظاهرا با این پول ها دیگر نمی شود حج فقرا هم رفت!

البته این داستان با کمی تفاوت در مورد شهرهای دیگر ایران هم صدق می کند. بندرعباس می خواهی بروی حداقل 350 هزار تومان، شمال می خواهی بروی حداقل 250 هزار تومان. شیراز می خواهی بروی آن هم برای 4 روز می شود 600 هزار تومان! آن وقت می گویند چرا مردم با ماشین هایشان مسافرت می کنند!

روایت سوم: سفر با وسیله شخصی و شب خوابی در چادر

آنهایی که عزمشان را جزم کرده اند که حتما در عید نوروز راهی سفر نوروزی شوند یا به صورت فردی یا با دوستان و آشنایان و خانواده برنامه ریزی می کنند و با یک نقشه ایران و چادر و کیسه خواب می روند در دل جاده ها. اما این نوع سفر کردن هم خرج هایی از جنس خودش را دارد که مهم ترین آنها هزینه بنزین است. از این رو برخی ها از چند ماه قبل از عید بر خود فشار می آورند و هر چه بنزین دارند ذخیره می کنند تا اگر راهی سفر شدند بخشی از مشکلات سفر از شانه شان کم شود و بنزین 400 تومانی به اندازه کافی داشته باشند.

البته این نوع سفر کردن اراده قوی می خواهد و تن دادن به هر شرایطی به شلوغی و سردرگمی، به نبود حمام و توالت بهداشتی، خوردن غذاهای بین راهی و... البته باز هم هزینه ها آن قدر بالاست که باید آدم اقتصادی و مقصدی باشید که بتوانید سر و ته سفر را با 500 هزار تومان هم بیاورید که این تقریبا از محالات است!

حال تصور کنید یک خانواده 5 نفره که پدر خانواده کارمند است و با هزار مشکل ریز و درشت شب عیدی از قبیل خرید شب عید و خوشحال کردن دل بچه بزرگ و عیدی دادن به ته تغاری و... چطور می تواند حساب و کتابش را جمع و جور کند برای اینکه بتواند تا همین چالوس خودمان یک مسافرت دو روزه با اهل و عیال برود؟ ای کاش این تب همرنگ جماعت شدن از بین ما رخت بر می بست و این قدر همه خودمان را به دردسر نمی انداختیم که شب عید «سبزی پلو با ماهی» روز عید: مسافرت دسته جمعی و قبل از عید: خرید کامل همه چیز! واقعا اگر اینها اتفاق نیفتد و در زمان دیگری و نه یکدفعه ای در یک ماه اتفاق نیفتد، زمین به آسمان می رود و یا همه روزه های چندین ساله مان باطل می شود!؟

روایت آخر: پارک سر کوچه فراموش نشود

پدر بزرگ خدا بیامرزم معتقد بود عید آن هم از نوع نوروزش زمان خوبی برای سفر و گشت و گذار داخلی و خارجی نیست. می گفت: عید نوروز می شود آدم باید بماند در خانه، تا میهمان که برای تبریک عید می آید پشت در نماند شگون ندارد. بعضی وقت ها هم استدلالش این بود ایام عید جاده شلوغ است، پلیس زیاد است، هتل ها کثیف است، آرامش نیست، سر آدم کلاه می گذارند و... به خاطر همین ترجیح می داد در منزل بماند و لذت کامل را ببرد از شهر خالی از سکنه و گه گاهی هم به پارک سر کوچه سر بزند و لذت ببرد از هوای بهاری.

البته بماند که بنده خدا خبر نداشت روزی آجیل و میوه شب عید و هزینه شام میهمان آن قدر گران می شود که آدم ترجیح می دهد عطای دید و بازدید عید نوروز را به لقایش ببخشد و با یک چادر و پای پیاده بزند به جاده...ای کاش ما یادمان می ماند که در این دنیا مسافریم و مسافرت اصلی ما همین زندگی چند ساله است؛ ای کاش این قدر که فکر سفر نوروز بودیم کمی هم به سفر آن دنیا فکر می کردیم و شاید با این فکر کردن دیگر این دخترکان معصوم سرچهارراه و آن زن بچه به دوش پشت چراغ با اسفنددان خاموش شده اش و آن پیرمرد فال فروش کنار خیابان کم وکمتر می شدند و دیگر روزی می رسید که آنها را نمی دیدیم. می گویند جهانگردی را آدرس دادند تا پارسای معروفی را زیارت کند. به او که رسید با کمال تعجب دید که زاهد در اتاقی ساده زندگی می کند. اتاق پر از کتاب بود و غیر از آن فقط میز و نیمکت دیده می شد .

جهانگرد پرسید: لوازم منزلتان کجاست؟

زاهد گفت: مال تو کجاست؟

جهانگرد گفت: من اینجا مسافرم.

زاهد گفت: من هم همین طور!

بعدالتحریر

نسل عزیز ما سالهاست در کنار همه جنجال هایش، نوروز را فرصتی استثنایی برای آشتی و آشیانه کردن در حریم شهدا و سرزمین مقدس تنفس ملائک در جنوب و غرب ایران در عصر طلایی مقاومت و ایثار می داند و غبارروبی دل و ذهن و خاطر خسته اش را در خنکای خاک و خاطره جبهه های عشق و ایمان جست وجو می کند. این همان سفری است که اگر برخی کج سلیقگی های آدم های به اصطلاح مسئول و نهادهای خیلی مسئول ترش را فاکتور بگیریم، طعم مسافر این کره خاکی را در کام ما می چشاند. مسافران مهتاب و راهیان سرزمین آفتاب، التماس دعا!

*مریم

یارقلی


نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها