به گزارش پایگاه 598، شرق در ادامه نوشت: وقتی مأموران تحقیقات را آغاز کردند، متوجه شدند شیرعلی و همسرش نازگل در خانه پدری شیرعلی زندگی می‌کردند. زمان حادثه شیرعلی در اتاقی که در اختیار او و همسرش بود، حضور داشت و در همان‌جا به قتل رسید.

پدر شیرعلی گفت: اتاقی که پسرم در آن بود با جایی که ما ساکن هستیم، کمی فاصله دارد. عروسم با جیغ و گریه سراغ من آمد و گفت شیرعلی کشته شده ‌است. من هم بلافاصله به اتاق پسرم رفتم و پسر کوچکم را هم خبر کردم اما کار از کار گذشته‌ بود.

هر چند خانواده مقتول اصرار داشتند هیچ‌کدام از اعضای خانواده دستی در قتل ندارند اما همه‌چیز نشان می‌داد شیرعلی به وسیله یک آشنا کشته شده ‌است.

مأموران دو روز بعد از حادثه و در حالی که همچنان به تحقیقات خود ادامه می‌دادند، متوجه شدند نازگل از کشور خارج شده ‌است. آنها با بررسی دقیق زندگی خصوصی این نوعروس پی بردند پای مرد دیگری در میان است اما آن مرد غریبه نبود و برادر مقتول بود.

پلیس خانواده نازگل را به اداره آگاهی فراخواند و از آنها خواست دخترشان را با مذاکره و گفت‌وگو به ایران بازگردانند. خواهر نازگل ادعا می‌کرد از چیزی خبر ندارد. او گفت: نازگل سراغ من آمد و گفت می‌خواهد از ایران برود و به کشور خودمان افغانستان برگردد. او خیلی سریع این کار را کرد و شبانه هم از ایران خارج شد. او به ما نگفت چرا می‌خواهد از ایران برود.  نازگل از ابتدا هم در افغانستان زندگی می‌کرد اما وقتی توافق شد با شیرعلی ازدواج کند، به ایران آمد. من و برادرم از قبل در ایران ساکن بودیم و در این مدت از خواهرمان مراقبت می‌کردیم اما بعد از مرگ شوهرش گفت به افغانستان برمی‌گردد.

در ادامه وقتی  برادر شیرعلی مورد پرسش مأموران قرار گرفت تا مشخص شود چه رابطه‌ای میان او  و همسر برادرش وجود داشت، همه‌چیز را انکار کرد و گفت: ما هیچ رابطه‌ای نداشتیم. اصلا من نمی‌دانم از چه صحبت می‌کنید. بعد از قتل برادرم وقتی دیدم حال نازگل بد است او را به خانه خواهرش بردم تا شاید حالش بهتر شود. من نمی‌دانستم می‌خواهد از ایران خارج شود.

خانواده نازگل چند ماه بعد او را به ایران برگرداندند و تحویل مأموران دادند. این زن در بازجویی‌ها به قتل شوهرش اعتراف کرد و گفت: من به امید خوشبختی به ایران آمدم. وقتی وارد خانه شوهرم شدم، فهمیدم همه‌چیز با آنچه خیال می‌کردم خیلی فرق دارد. شوهرم معتاد و بسیار بداخلاق بود. در 20 روزی که زنش بودم بارها من را کتک زد و از اتاق بیرون انداخت. او مرد خشنی بود.

او افزود:به من می‌گفتند مرد همیشه زنش را می‌زند و این اصلا اشکالی ندارد و تو نباید ناراحت شوی. از طرفی از روز اولی که برادرشوهرم به نام شیرمحمد را دیدم، عاشقش شدم. او خیلی با برادرش فرق داشت. من از ابتدا هم فکر می‌کردم قرار است با شیرمحمد ازدواج کنم اما بعد دیدم شوهرم شیرعلی است. من و شیرمحمد عاشق هم شده ‌بودیم به‌همین‌دلیل نقشه قتل را طراحی کردیم تا بعد از آن با هم ازدواج کنیم. شیرمحمد مقداری داروی خواب‌آور به من داد من آن را در چای شوهرم ریختم و او خوابش برد. بعد با چکش چند ضربه به سرش زدم .وقتی داشتم از خانه بیرون می‌آمدم، شوهرم هنوز زنده بود. بعد از من شیرمحمد هم چند ضربه چکش به برادرش زد و بعد هم طبق نقشه، من به بهانه خرید بیرون رفتم و وقتی برگشتم جیغ کشیدم و گفتم شوهرم کشته شده ‌است.

وقتی شیرمحمد از سوی زن جوان به‌عنوان شریک در جرم معرفی شد، مأموران او را نیز بازداشت و از وی بازجویی کردند اما شیرمحمد قتل را انکار کرد و گفت: من در جریان بودم نازگل می‌خواهد برادرم را بکشد اما من ضربه‌ای نزدم. برادرم به‌دلیل اعتیاد به مواد مخدر خیلی عصبی بود و چند بار هم نازگل را کتک زده بود اما این زن درباره من دروغ می‌گوید. نه رابطه‌ای بین ما بود و نه من در قتل برادرم نقش داشتم. فقط من دلم برای نازگل می‌سوخت چون او زن جوانی بود و کتک می‌خورد و من ناراحت می‌شدم.

بعد از گفته‌های متهمان و تکمیل تحقیقات و زمانی که دادسرا برای صدور کیفرخواست آماده می‌شد، اولیای‌دم شیرعلی به هر دو متهم پرونده رضایت دادند و گفتند هیچ شکایتی از آنها ندارند. بنابراین پرونده با صدور کیفرخواست و با شکایت دادستان در خصوص جنبه عمومی جرم برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و دو متهم به‌زودی پای میز محاکمه می‌روند.