يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ(حجرات 13) * * * ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‌ها و قبیله‌ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ (اینها ملاک امتیاز نیست،) گرامی‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست؛ خداوند دانا و آگاه است! * * * ای مردمان شما را از مردی و زنی/ما آفریده‌ایم به علم و به اقتدار/ دادیمتان قرار به اقوام گونه‌گون/انس و شناخت تا که به ‌هم‌ آورید بار/ بی‌شک بود زجمع شما آن‌عزیزتر/نزد خدا که بیش به تقواست ماندگار/ زان‌رو که هست عالم و آگاه کردگار/بر مردمان مومن و مشرکت بروزگار

 

      
کد خبر: ۴۶۵۰۰۸
زمان انتشار: ۱۲:۰۴     ۰۳ دی ۱۳۹۸
یادداشت/
حمید وحیدیان
پشت فرمان ماشین صفر نشسته با 120 کیلومتر سرعت می راند. او هر چند هم خودش به طبع جوانی مایل است و هم ماشینش این توان را دارد که بسیار سریع تر از این برود اما قانون مدارانه به راه خود ادامه می دهد. هنوز اوایل اتوبان است که یکباره با صحنه ای عجیب مواجه می شود. ترافیک در اتوبان! تا چشم کار می کند ماشین است. ترافیک روان است اما ماشین ها با سرعت کمتر از 50 کیلومتر در حال حرکتند.ناگزیر می شود سرعتش را کم کند و با همان 50 تا برود. اوایل خیلی عادی با مساله برخورد می کند. با خودش می گوید: حتما اتفاق غیر منتظره ای افتاده، به زودی راه باز خواهد شد...

بیش از سه چهار ساعت گذشته و این ترافیک خیال تمام شدن ندارد. به این فکر می کند که علت این ترافیک کوفتی چیست. با بی حوصلگی سری به گوشی اش می زند و اتفاقا چشمش به یک «خبر فوری» می افتد!

همان گونه که در تصویر مشاهده می کنید هزاران ماشین در ترافیک چند کیلومتری اتوبان انقلاب گرفتار شده اند. به گزارش خبرگزار ملت،علت ترافیک چند ماشین فرسوده است که در ابتدای مسیر در حال حرکتند.این ماشینها همگی با عمر بالای 30 سال خرامان خرامان می رانند و خیال کنار رفتن ندارند. ماشین های پشت سر دائم بوق می زنند؛ هم اعصاب آنها خرد شده و هم اعصاب رانندگان ماشین هایی که به روغن سوزی افتاده است...

دوربین روی ماشین های اول مسیر زوم می کند، ماشین ها به چشم جوان آشنا می آید. بله وقتی چشمش به پلاک ماشین ها می افتد شکش به یقین تبدیل می شود. درست دیده است. او این ماشینها را می شناسد. دیگر به ادامه گزارش توجه نمی کند. او صاحبان این ماشین ها را می شناسد. می داند آنها انسانهای بی خیالی نیستند.آنها از سر خیر خواهی چنین می کنند. می دانند چند کیلومتر جلوتر پیچ خطرناکی هست. می خواهند کسی از روی بی توجهی به دره نیفتد.مطمئن است بندگان خدا تمام تلاش خودشان را هم می کنند، اما چه کنند؟ توانشان بیش از این نیست.آرزو می کند کاش شماره تلفنی یا راه ارتباطی ای با آنها داشت. باید به آنها می گفت که در محاسبه اشتباه کرده اند. راه اصولی، فشار آوردن بیشتر به خودشان و ماشینِ زبان بسته نیست. راه اصولی آن است که خطشان را عوض کنند. کافی است راه را باز کنند. اگر راه باز شد ماشین های تازه نفسِ پشت سر، جای خودشان را پیدا می کنند و این ماشین های خسته هم می توانند در همان اتوبان انقلاب به راهشان ادامه بدهند. لازم نیست از جاده خارج شوند.به جوانان اعتماد کنند. آنها حواسشان کاملا به علائم هشدار دهند هست. مراقب پیچ ها هم هستند.باید زودتر دست به کار شود. باید به آنها بگوید تا فرصت باقی است راه را باز کنند. اگر تا وقتی که این صف طویل پشت سر صبرشان لبریز نشده است تصمیم خودشان را بگیرند از این امتیاز برخوردار خواهند بود که اولا به سلامت به راه خودشان در جاده ادامه بدهند و همچنین می توانند از آینه به ماشین های پشت سر نگاهی بیندازند و با یک راهنما به آن ماشینی که دوست دارند، راه بدهند! اما اگر این صف به طغیان آمد، معلوم نیست این راه چگونه باز خواهد شد. آیا ماشین های پشت سر مجبور خواهند شد از روی آنها رد شوند؟ راستی در این شلوغی چه کسی جلودار خواهد شد؟...

خوانندگان عزیز اگر کسی شماره تلفنی از این رانندگان دارد بگوید چند روز دیگر تا بهارستان باقی نمانده. هنوز برای راهنما زدن فرصت هست.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها