کد خبر: ۴۷۲۶۵
زمان انتشار: ۲۰:۳۰     ۱۰ فروردين ۱۳۹۱
نوشتاری از حجت الاسلام علی میثمی تهرانی؛
در چشم انداز تکاملی مطلوب، نهاد روحانیت باید به سطحی از توسعه مفهومی دست یابد که بتواند اخلاق حسنه و اخلاق رذیله را هم برای افراد و هم برای سازمان ها و ساختار های اجتماعی – اعم از متمرکز و نیمه متمرکز و کارگاهی و خصوصی و دولتی و کلان و خرد و... – تعیین کرده و کنترل عینی نماید.
سرویس حوزه و مراجع پایگاه 598 - علی میثمی تهرانی/ حرکت تکاملی انسان و جامعه و تاریخ غیر قابل انکار است. بر اساس «فلسفه نظام ولایت» محور این حرکت، ولایت و فاعلیت انسان کامل به عنوان خلیفه اعظم الهی است. توسعه اختیار سایر مخلوقین در حرکت تکاملی این نظام متناسب با سطح تولی آنان به ولایت الهیه نزج می یابد.

پذیرش تئوری فلسفی شمولیت ربوبیت الهی بر نظام عالم به معنای لزوم ارسال مناسک تکامل اخلاق از سوی رب العالمین برای بندگان است. امری که تشریع شرع نامیده شده و قوامش به وحی الهی ابلاغ شده از سوی رسل آسمانی است. شریعت و دین که در معنای عامش شامل سه سطح اخلاق، کلام و فقه می گردد؛ در باطنی ترین لایه روح ابناء بشری، عهده دار پرورش تقرب مدار نظام حساسیت های انسان است.

اسلام به عنوان آخرین و کامل ترین دین الهی در مقام ثبوت، قرآن و روایات را عهده دار تشریع مناسک پرورش اخلاقی مسلمانان می داند. در مقام اثبات نیز برای تحقق عینی این مهم ، متکفل اجتماعی در نظر گرفته است.

این وظیفه خطیر در دوران حضور ظاهری پیامبر اعظم (ص) و فرزندان طاهرینش (ع) بر عهده خود ایشان است. اما در زمان غیبت ولی عصر (عج) بهینه سازی وجدان اجتماعی بر اساس وحی الهی به عهده نهاد روحانیت – به عنوان امناء رسل الهی – گذاشته شده و بی راه نیست اگر اصلی ترین وظیفه ایشان دانسته شود. امری که ریشه و عمق استراتژیک دستگاه سیاسی رهبری دینی در نظام اسلامی است.

متاسفانه نهاد روحانیت تا کنون عمدتا به پرورش و تکامل اخلاق فردی و رشد حساسیت های دینی شخصی اهتمام داشته است. در حالی که به نظر می رسد برای بهینه شدن باید علاوه بر سطح فردی، در سایر سطوح نیز متکفل پیدایش محبت نسبت به خیرات و نفرت از شرور باشد. یعنی باید نهاد رهبری دینی، تفسیر مشخص و تبیین منضبطی نسبت به همه حساسیت ها در همه سطوح - اعم از فردی و اجتماعی - داشته باشد. زیرا بدون دست یابی به این نرم افزار دینی استراتژیک، امکان پرورش روحی و اخلاقی و ارتقاء وجدان بشری به صورت کامل امکان پذیر نخواهد بود.

بر این اساس در چشم انداز تکاملی مطلوب، نهاد روحانیت باید به سطحی از توسعه مفهومی دست یابد که بتواند اخلاق حسنه و اخلاق رذیله را هم برای افراد و هم برای سازمان ها و ساختار های اجتماعی –  اعم از متمرکز و نیمه متمرکز و کارگاهی و خصوصی و دولتی و کلان و خرد و... –  تعیین کرده و کنترل عینی نماید.

هم چنین مناط مشروعیت و حجیت تمامی ساختار های فردی، صنفی و تکاملی اجتماعی به نقش آفرینی موثر سازمان مذکور در ارتقاء روانی بغض و نفرت اجتماعی نسبت به بدیها و شیاطین و جنود جهل، و  افزایش محبت و مودت و مشارکت و انسجام نسبت به خوبیها و نیکی ها و اولیای الهی و جنود عقل است. امری که دست یابی به آن در گام اول نیازمند تحول در نظام آموزشی حوزه های علمیه جهت دست یابی به علوم انسانی اسلامی مطلوب است. إن شاء الله ...
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:۱
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
ارسال نظرات
حم
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۲۳:۳۴ - ۱۰ فروردين ۱۳۹۱
۰
۱
مطالب خوبی بود ولیکن «خلیفه الله» عنوان مجعول است که در اسلام هیچ اعتباری ندارد. این عبارت مشهور از اسرائیلیاتی است که متأسفانه بطرز عجیبی در فرهنگ ما وارد گشته است. حتی بسیاری از بزرگان هم با بی دقتی آنرا بر زبان جاری میسازند. این اصطلاح اومانیستی حتی یک مورد هم در قرآن وارد نشده است و در احادیث معتبر هم هیچ ردی از این ترکیب نیست.
صفت خلیفه الله نه مبنای نقلی دارد و نه مبانی عقلانی.
در تشهد نماز میگوئیم: اشهد أن محمدا عبده و رسوله. بهترین صفاتی که طبق دستور شریعت اسلام برای پیامبر اعظم به کار می بریم عبودیت و رسالت است. هیچ اشاره ای به خلافت الهی نیست.
البته خلافت (جانشینی) برای انسان در قرآن آمده است ولیکن الزاما به معنای خلافت الهی نیست. بلکه مراد خلافت جن است که قبل از انسان در زمین تموج داشتند و گل سرسبدشان عزازیل (عزیز خدا) بود که نهایتا ابلیس شد و شیطان گردید.
بخاطر سابقه ذهنی ملائکه از جن بود که جانشین جن را هم مفسد و سفاک تصور نمودند؛ (اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدمآء)؟
هیچ انسانی خلیفه الله نیست و اساسا خدای سبحان و همه جا حاضر هیچگونه نیازی به خلیفه و جانشین ندارد.
مطلب مفصلتر از این حرفهاست و از باب اشاره گفتم. موفق باشید
پاسخ
جدیدترین اخبار پربازدید ها