کد خبر: ۴۸۴۳۶۲
زمان انتشار: ۱۱:۱۳     ۱۰ اسفند ۱۳۹۹
نگهبان پارک تهدیدم کرد، اگر صیغه او نشوم من را به پلیس لو می‌دهد. من هم برای اینکه گرفتار پلیس نشوم پذیرفتم و صیغه مردی ۶۷ ساله شدم؛ آن روزها بدترین روزهای عمرم بود. با پرداخت ۱ میلیون تومان و ماهی ۳۰۰ تومان یک اتاق که نه بهتر است بگویم یک آلونک برایم اجاره کرد و سه شب پیش من بود و سه شب پیش زن و بچه‌اش می‌رفت.
به گزارش پایگاه 598 به نقل از ایلنا، براساس آمار ستاد مبارزه با مواد مخدر نزدیک به ۶ درصد معتادان کشور را زنان تشکیل می‌دهند.در بررسی‌های انجام شده اصلی‌ترین علت مصرف در بانوان کشور، وجود همسر معتاد، والدین معتاد و دوستان معتاد است. اخیرا هم بحث استفاده از مواد روانگردان به دلیل تاثیرگذاری در کاهش وزن، سفیدی پوست و… از طریق آرایشگاه‌ها یا باشگاه‌های ورزشی مطرح شده است. البته برخی از زنان برای کسب درآمد اقدام به فروش، نگهداری، جابجایی و یا تست مواد مخدر می‌کنند. در موارد بسیاری این افراد بعد از مدتی درگیر اعتیاد شده و خود نیز تبدیل به مصرف کننده مواد می‌شوند. 

آنچه در ادامه می‌خوانید ماجرای زندگی زنی است که در ابتدا برای کسب درآمد به عنوان تست کننده مواد کار می‌کرده، اما کم کم تبدیل به مصرف کننده شده و در نهایت کارتن خواب می‌شود.او امروز ۹ ماه است که پاک است و دوره درمانش را سپری و تلاش می‌کند تا با حرفه آموزی و کسب درآمد بتواند، روزی دختر نوزادش را در کنار خود نگهداری کند.در یکی از مراکز کاهش آسیب با او آشنا شدم. در حین ورود زن جوان و زیبایی را دیدم که با آرایش غلیظی که بر چهره داشت زیباتر هم شده بود، موهای کوتاه و مجعدش از زیر روسری بیرون زده بود و مانتوی کوتاهی به تن داشت، تکه کلامش «خانوم» است و هر سوالی که از او می‌پرسی اول هر حرفش کلمه خانوم را استفاده می‌کند. او پر از انرژی و نشاط است و مدام از دخترش می‌گوید. ۹ ماه است که از پاکی‌اش می‌گذرد و مدام می‌گوید، انشالله بعد از این هم پاک می‌مانم تا بتوانم دخترم را از بهزیستی پس بگیرم. 

به او پیشنهاد می‌دهم تا درباره گذشته‌اش کمی با هم گپ بزنیم و او بی‌درنگ می‌پذیرد و در حالی که به قول خودش سعی دارد تا فاصله اجتماعی را رعایت کند، در صندلی دیگری مقابلم می‌نشیند و باهم ساعتی گپ می‌زنیم. 

خودش را مارال معرفی می‌کند و می‌گوید از ۵ سالگی وارد بهزیستی شده و تا ۱۸ سالگی روزها و شب‌ها را با دیگر کودکان بی‌سرپرست و بدسرپرست در مراکز مختلف گذرانده، از آن روزها خیلی خاطره ندارد یا شاید نمی‌خواهد حرفی بزند، اما به قول خودش آن روزها هر چه بود در آرامش بوده است.

اولین بار فندک اتمی را در دست دوستم دیدم، او شیشه مصرف می کرد
روزی دوستم در خوابگاه به من گفت شیشه مصرف می‌کند، نمی‌دانستم شیشه چیست و اولین بار فندک اتمی را در دست او دیدم. من سیگار مصرف می‌کردم و فندک هم داشتم اما فندک من با فندک اتمی او خیلی فرق داشت. او مدام می‌گفت من یک چیز خیلی خوب می‌کشم، یک روز هم از من خواست تا برای تهیه مواد همراه او به پارک حقانی در خیابان شوش برویم.

وی ادامه می‌دهد: «وقتی به سن ۱۸ سالگی رسیدم، باید مستقل می‌شدم و چون جایی برای زندگی نداشتم به یک خوابگاه رفتم و در آنجا زندگی می‌کردم و درس می‌خواندم و خیری که از همان کودکی کمک هزینه به من پرداخت می‌کرد، پس از خروج از بهزیستی هم پرداخت هزینه تحصیلم را تقبل کرد.» 

او درباره نحوه آشنایی‌اش با مواد مخدر اینطور می‌گوید: «خانوم؛ در خوابگاه با یکی از بچه‌های خوابگاه صمیمی‌تر بودم و گهگاهی با او بیرون می‌رفتم. من دختر کم حرف و ساکتی بودم. روزی دوستم در خوابگاه به من گفت شیشه مصرف می‌کند، نمی‌دانستم شیشه چیست و اولین بار فندک اتمی را در دست او دیدم. من سیگار مصرف می‌کردم و فندک هم داشتم، اما فندک من با فندک اتمی او خیلی فرق داشت. او مدام می‌گفت من یک چیز خیلی خوب می‌کشم، یک روز هم از من خواست تا برای تهیه مواد همراه او به پارک حقانی در خیابان شوش برویم.» 

به او می‌گویم پارک حقانی همان جایی است که زن‌های معتاد زیادی در آنجا حضور دارند و حالا قرار است شهربازی شود؟ می‌گوید: «بله» و ادامه می‌دهد: «۷ الی ۸ سال پیش زن‌های معتاد زیادی در آن پارک بودند و بچه‌های زیادی در آنجا به دنیا آمدند، محیط آنجا مثل پارک شوش نبود، آدم‌های با کلاس‌تری در آنجا بودند.» 

 قرار شد من تستر شوم
برخی افراد به عنوان تستر کار می‌کنند و معمولا این افراد نباید معتاد باشند من هم که به کار و درآمد نیاز داشتم پیشنهاد مهتاب را پذیرفتم و شدم تستر مواد، سر پخت بار مقداری از مواد را برای مصرف به ما می‌دادند تا میزان خالصی مواد را بسنجند. من چند باری برای این کار رفتم و هر دفعه هم حدود ۵ میلیون تومان حدود ۷ سال پیش دریافت می‌کردم.

مارال خاطرنشان می‌کند: «من به همراه دوستم وارد پارک شدیم، در آنجا موسیقی گذاشته بودند و همه دور هم می‌گفتند و می‌خندیدند من اول آلوده محیط شدم و از محیط پارک خوشم آمد، چون در یک محیط بسته بودم خیلی از این محیط شاد خوشم آمد، گهگاهی به همراه دوستم و گهگاهی تنها به آنجا می‌رفتم و ساعت‌ها در میان آنان زنان می‌نشستم و شاد بودم، من آن موقع قیافه‌ام خیلی بهتر بود، یکی از همان دفعات که به پارک رفته بودم یکی از زنانی که آنجا بود، از من پرسید معتادی؟ گفتم نه و بعد او گفت، می‌خواهی برای خودت درآمد داشته باشی؟ چون تنها زندگی می‌کردم و نیاز به کار داشتم، گفتم بله و بعد او به من پیشنهاد کار داد.» 

از او می‌پرسم به تو پیشنهاد داد ساقی شوی و مواد بفروشی؟ که مارال اینظور پاسخ داد: «نه؛ قرار شد من تستر شوم» با تعجب پرسیدم «تستر؟!» و مارال برایم درباره شغلی که به او پیشنهاد شده بود، توضیح می‌دهد و می‌گوید: «برخی افراد به عنوان تستر کار می‌کنند؛ معمولا این افراد نباید معتاد باشند، من هم که به کار و درآمد نیاز داشتم، پیشنهاد مهتاب را پذیرفتم و شدم تستر مواد، سر پخت بار مقداری از مواد را برای مصرف به ما می‌دادند تا میزان خالصی مواد را بسنجند. من چند باری برای این کار رفتم و هر دفعه هم حدود ۵ میلیون تومان حدود ۷ سال پیش دریافت می‌کردم.» 

ما موش آزمایشگاهی بودیم
قانون تستر این است که فرد تستر معتاد نباشد، ما موش آزمایشگاهی بودیم و بعد قیمت شیشه را نسبت به حال تسترها قیمت‌گذاری می‌کردند. البته پخت مواد در یک مکان مشخص نیست و هر دفعه در مکان‌های مختلفی مواد پخت می‌شد و ما را برای تست به آنجا می‌بردند.

وی با بیان اینکه با این کار درآمد خوبی داشتم و وضع مالی‌ام خوب شده بود، خاطرنشان می‌کند: «خانم؛ قانون تستر این است که فرد تستر معتاد نباشد، در آشپزخانه هنگام پخت، شیشه را روی تسترها برای موارد مختلف مانند روابط جنسی، تاثیر برخواب و بیداری، تمرکز و… آزمایش می‌کردند. ما موش آزمایشگاهی بودیم و بعد قیمت شیشه را نسبت به حال تسترها قیمت‌گذاری می‌کردند. البته پخت مواد در یک مکان مشخص نیست و هر دفعه در مکان‌های مختلفی مواد پخت می‌شد و ما را برای تست به آنجا می‌بردند.» 

من بهترین مواد را تست می کردم و شیفته مواد شدم
 تا زمانی که سالم هستی و درگیر نشدی می‌خواهند تو را در مسیر خودشان داشته باشند برای همین بهترین مواد را برای مصرف به تو می‌دهند اما همین که درگیر مواد شدی مانند یک دستمال کثیف تو را دور می‌اندازند.

مارال که گاهی اوقات مواد هم جابجا کرده، بعد از مدتی با صاحب کارش دوست می‌شود. او ادامه می‌دهد: «بعد از مدتی با صاحب کارم دوست شدم. او ۴۳ ساله بود و از همسر و بچه‌اش جدا شده بود. من بعد از چندباری که برای تست رفتم کم کم از مواد خوشم آمد، چون حال خوبی به من می‌داد؛ البته خانوم به این دلیل بود که آن‌ها از بهترین مواد برای تست به من می‌دادند. ما چند نوع مواد داریم. پنتو یک نوع از شیشه است، سرگل مواد هم داریم. همچنین پخت اول، پخت دوم و پخت سوم هم داریم، برخی از بارها هم بار نباتی هستند و این‌ها همه در رده شیشه و آمفتامین‌ها هستند. من آن زمان بهترین مواد را مصرف می‌کردم و برای همین از مواد خوشم آمد و مصرفم بیشتر شد؛ البته بعدها به این نتیجه رسیدم که مواد اصلا چیز خوبی نیست.» 
از او می‌پرسم این رویه تا چه زمانی ادامه داشت، مارال پاسخ می‌دهد: «خانوم می‌دونی؛ تا زمانی که سالم هستی و درگیر نشدی می‌خواهند تو را در مسیر خودشان داشته باشند، برای همین بهترین مواد را برای مصرف به تو می‌دهند، اما همین که درگیر مواد شدی مانند یک دستمال کثیف تو را دور می‌اندازند. من هم مدتی با صاحب کارم دوست بودم تا اینکه پلیس او را بازداشت کرد.» 

نگهبان پارک تهدیدم کرد اگر صیغه‌اش نشوم من را به پلیس تحویل می‌دهد
نگهبان پارک تهدیدم کرد اگر صیغه او نشوم من را به پلیس لو می‌دهد من هم برای اینکه گرفتار پلیس نشوم پذیرفتم و صیغه مردی ۶۷ساله شدم؛ آن روزها بدترین روزهای عمرم بود. با پرداخت ۱ میلیون تومان ودیعه و ماهی ۳۰۰ هزار تومان اجاره یک اتاق که نه بهتر است بگویم یک آلونک برایم اجاره کرد و سه شب پیش من بود و سه شب پیش زن و بچه‌اش می‌رفت. 

وی می‌گوید: «خانوم؛ یک نگهبانی در پارک بود که من را می‌شناخت و می‌دانست دوست پسرم دستگیر شده است، برای همین من را تهدید کرد که اگر صیغه او نشوم، من را به پلیس لو می‌دهد. من هم برای اینکه گرفتار پلیس نشوم، پذیرفتم و صیغه مردی ۶۷ ساله شدم. آن روزها بدترین روزهای عمرم بود. با پرداخت ۱ میلیون تومان ودیعه و ماهی ۳۰۰ هزار تومان یک اتاق که نه بهتر است، بگویم یک آلونک برایم اجاره کرد و سه شب پیش من بود و سه شب پیش زن و بچه‌اش می‌رفت. خوشبختانه حدود سه ماه بیشتر این زندگی مشترک تلخ طول نکشید و یک شب در حالی که بسیار مصرف کرده بود، مشروب خورد و بعد هم سکته کرد و مرد، من آن موقع دو ماهه از او باردار بودم.» 

مارال تصریح می‌کند: «مصرف من هم زیاد شده بود، اما چون پول نداشتم، نمی‌توانستم مواد خوب تهیه کنم از همین رو موادم را از همین پارک تهیه می‌کردم که اصلا خوب نبود و باعث شده بود، روان من بهم بریزد. شرایط خوبی نداشتم و دیوانه شده بودم. گاهی اوقات شب‌ها در پارک می‌خوابیدم و گاهی اوقات برای خواب به همین مرکز می‌آمدم. باردار بودم و شرایط خوبی نداشتم. یک شب در پارک دعوا شد و من را کتک زدند، فقط توانستم خودم را به نزدیکی مرکز داخل پارک برسانم. سرم شکافته شده بودم و بی‌حال و خونین بودم.» 

نمی‌خواهم شبیه مادر باشم
از روزی که دخترم به دنیا آمد تصمیم گرفتم اگر دوباره به سمت مواد رفتم خودکشی کنم، چراکه نمی‌خواهم مادری مانند مادر خودم برای دخترم باشم. 

وی ادامه می‌دهد: «با کمک مددکاران در این مرکز کاهش آسیب حالم کم کم بهتر شد و تلاش کردم ترک کنم. الان هم حدود ۹ ماهی است که پاک هستم. دخترم حدود سه ماه پیش به دنیا آمد. از روی که دخترم به دنیا آمد تصمیم گرفتم اگر دوباره به سمت مواد بروم، خودکشی کنم، چراکه نمی‌خواهم مادری مانند مادر خودم برای دخترم باشم.خانوم؛ مادر من هروئین مصرف می‌کرد و جلوی چشمانم اوردوز کرد. من زندگی‌ام الان برای دخترم است و همه آرزویم این است که در کنار او باشم و زندگی خوبی را برای او بسازم.» 

به او می‌گویم، مارال شنیده‌ام می‌خواستند دخترت را از تو به قیمت ۵۰ میلیون تومان بخرند، کمی سکوت می‌کند و می‌گوید: «می‌توانم یک سیگار بکشم.»، به او می‌گویم بله و مارال برای کشیدن سیگار به محوطه مرکز می‌رود و من از پشت پنجره به او نگاه می‌کنم؛ به زنی که در سن ۲۴ سالگی تجربه‌های تلخی داشته، اما با امید و تلاش می‌خواهد که پاک باشد و برای دخترش زندگی سالمی بسازد. 

می‌خواستند دخترم را ۵۰ میلیون بخرند
خیری که در کودکی از من حمایت می کرد از من خواست که بچه‌ام را به بهزیستی ندهم و در مقابل به او بدهم و او هم به من ۵۰ میلیون تومان بابت دخترم می‌دهد به این شرط که تا هنگام زایمان برایم خانه‌ای بگیرد و در بیمارستان هم وقتی زایمان کردم اصلا دخترم را نبینم و به او بدهم؛ اما من قبول نکردم.

مارال به اتاق برگشته و قرار است درباره دخترش برایم بگوید؛ فرزندش حدودا ۳ ماهه است و وقتی از او صحبت می‌کند، چشمانش می‌درخشد و بر لبانش لبخند می‌نشیند و با شوق و ذوقی وصف نشدنی درباره دختری که از یک مادر معتاد، سالم به دنیا آمده می‌گوید و ادامه می‌دهد: «خانوم؛ دخترم خداروشکر سالم بود و وقتی به دنیا آمد، حدود ۴ کیلو وزن داشت. دخترم مثل یک گوله برفی سفید است، چشمانش مانند عروسک می‌درخشد.» 

از او می‌خواهم کمی درباره ماجرای فروش دخترش برایم بگوید؛ مارال که دخترش را در سامان سرا به دنیا آورده از آن روزها می‌گوید: «یک روز ویار پیتزا داشتم و با یکی از خیرینی که در بچگی، من را حمایت می‌کرد، تماس گرفتم و از او خواستم تا برایم پیتزا بخرد، او هم متوجه شد من باردار هستم. شرایطم را پرسید، وقتی برایش توضیح دادم از من خواست که بچه‌ام را به بهزیستی ندهم و در مقابل به او بدهم و او هم به من ۵۰ میلیون تومان بابت دخترم بدهد به این شرط که تا هنگام زایمان برایم خانه‌ای بگیرد و در بیمارستان هم وقتی زایمان کردم، اصلا دخترم را نبینم و به او بدهم، اما من قبول نکردم.» 

مارال تصریح می‌کند: «دخترم، ناموس من است و نمی‌خواستم در هیچ شرایطی او را بفروشم و در قبالش پول بگیرم، ترجیح دادم اگر قرار باشد، دخترم را نبینم و به خانواده دیگری بدهم به بهزیستی بدهم تا اینکه او را بفروشم. وقتی در بیمارستان دخترم بدنیا آمد، اجازه ندادند او را ببینم. چون معتاد بودم. او را بلافاصله به مددکاران بهزیستی سپردند. بعد از زایمان به اینجا آمدم و تلاش کردم پاک بمانم، مددکار کودکی خودم، مددکار دخترم است و وقتی هفته پیش بعد از سه ماه توانستم دخترم را ببینم، مددکارم به من گفت اگر پاک باشی و بتوانی کار پیدا کنی و جایی را اجاره کنی، دخترت را به خودت می‌دهند، من هم همه تلاشم را می‌کنم تا آن روز برسد و تنها آرزویم همین است و تلاش می‌کنم تا به آن برسم.» 

او همیشه مدعی بود خیلی عاشق من است، اما وقیحانه به من نگاه کرد و گفت ازدواج کرده‌ام و از من خواست تا در حالی که متاهل است با او رابطه داشته باشم، اما من نپذیرفتم چراکه حاضر نیستم به زنی که در خانه منتظر اوست خیانت کنم.

از او می‌پرسم از صاحب کار سابقت که با او دوست بودی خبر داری، مارال پاسخ می‌دهد: «مدتی قبل او را دیدم که از زندان آزاد شده، اما همچنان در کار خلاف بود، او همیشه مدعی بود، خیلی عاشق من است، اما وقیحانه به من نگاه کرد و گفت ازدواج کرده‌ام و از من خواست تا در حالی که متاهل است با او رابطه داشته باشم، اما من نپذیرفتم چراکه حاضر نیستم به زنی که در خانه منتظر اوست خیانت کنم، من هم خودم زن هستم و هیچ وقت راضی نمی‌شوم که چنین کاری را انجام دهم. من معنای تعهد را می‌دانم و دوست ندارم چنین خیانتی به یک زن بکنم. بعدا هم شنیدم که دوباره دستگیر شده است.خانوم؛ شاید اگر دخترم نبود دوباره به سمت مواد می‌رفتم، اما الان با وجود دخترم تمام تلاشم این است که کار پیدا کنم و بتوانم هزینه زندگی‌ام را تامین کنم تا دخترم را پس بگیرم.» 

اما کارشناسان اعتیاد معتقدند که تسترها عموما در سنین پایین هستند و معمولا هم خودشان درگیر مواد شده و اعتیاد شدیدی دارند. این موضوع  آنچنان هم عمومیت ندارد و به آن صورت که بخواهند فرد را با این مشخصه بشناسند، نیست.

اعتیاد تسترها معمولا سنگین است
«سعید صفاتیان» کارشناس و پژوهشگر اعتیاد در گفت‌وگو با خبرنگار ایلنا درباره افرادی که به عنوان تستر معرفی می‌شوند می‌گوید: «تسترها عموما دو مدل هستند، درباره زنان عموما بحث انگیزه مالی مطرح است،  یعنی در قبال دریافت مبلغی حاضر به تست مواد می‌شوند. به طور مثال همسر یا دوست پسری که مصرف کننده است از خانم نیز می‌خواهد مواد را برای او تست کند.»

وی ادامه داد: «در خصوص آقایان به این صورت است که به بهانه افزایش قدرت بدنی و کم نیاوردن در مقابل دوستان ممکن است به سمت تست مواد بروند و بحث مالی در خصوص آقایان کمتر است البته موضوع کنجکاوی و تست مواد در بین زنان و مردان مشترک است و اغلب در محیط‌های دوستانه به دلیل کنجکاوی ممکن است مواد را تست کنند.»

خاطرنشان می‌کند: «تسترها عموما افراد جوان و سرحالی هستند که قدرت بدنی خوبی دارند و گاهی ممکن است به بهانه افزایش قدرت بدنی، آن‌ها را برای مصرف مواد ترغیب می‌کنند، اما افرادی که مواد را تست می‌کنند معمولا به دلیل اینکه مواد متغیری می‌زنند خیلی زود شکسته می‌شود یعنی ما تسترهایی که سال‌های سال این کار را انجام دهند، نداریم، چراکه مواد متعددی را مصرف می‌کنند و هر موادی را که مصرف می‌کنند ممکن است درصد خلوص متفاوتی داشته و یا میزان مواد اولیه آن‌ها متفاوت باشد.»

تسترها عموما افراد جوان هستند
صفاتیان با اشاره به سن تسترها می‌گوید: «عموما سن تسترها پایین و در حدود ۲۰ سال است و معمولا تستر سی‌ساله نداریم. البته باید توجه داشته باشیم که مرگ و میر در تسترها بالاست چراکه آن‌ها مواد با درصدهای مختلف مصرف می‌کنند یعنی به طور مثال ممکن است در یک بار هروئین ۳۰ درصد استفاده کند و در بار بعدی هروئین ۱۰۰ درصد و این موضوع ممکن است ضربه شدیدی به این افراد وارد کند و گاهی باعث مرگ آن‌ها شود. اگر هم این افراد زنده بمانند درگیر اعتیاد می‌شوند و معمولا اعتیاد آن‌ها سنگین است.»

وی در پاسخ به این سوال که آیا زنان بیشتر تستر هستند یا مردان تصریح می‌کند: «بالتبع تسترهای مرد، بیشتر است، چراکه اعتیاد در مردان بیشتر است. البته این موضوع عمومیت ندارد و به آن صورت که بخواهند فرد را با این مشخصه بشناسند نیست اما عدد آن هم ممکن است کم نباشد. اغلب این افراد نیز از میان گروه‌هایی انتخاب می‌شوند که فرد شاخصی در گروه خود باشد چراکه قاچاقچی هم می‌خواهد ماده اولیه را بسنجد و هم اینکه بازاری برای فروش آن داشته باشد بنابراین همیشه به سراغ فردی می‌رود که فرد شاخصی است و دیگران ممکن است از او الگو بگیرند و مواد قاچاقچی هم از این طریق به فروش می‌رسد.»
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها