أمیرالمؤمنین علی علیه السلام: اِعلَموا أنَّ الأمَلَ یُسهی العَقلَ و یُنسی الذِّکرَ ***بدانید که آرزو خرد را دچار غفلت می سازد و یاد خدا را به فراموشی می سپارد. ***

امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام: منْ أَحَدَّ سِنَانَ الْغَضَبِ لِلَّهِ، قَوِيَ عَلَى قَتْلِ أَشِدَّاءِ الْبَاطِلِ. *** هر كه سر نيزه خشم خود را بخاطر خدا تيز كند، در نابود كردن سخت ترين باطلها توانا بود.

      
کد خبر: ۵۸۰۹
زمان انتشار: ۱۶:۴۶     ۲۳ مهر ۱۳۸۹
امروزه پاسخگویی به شبهات اعتقادی كافی نیست این یك نیاز ثابتی است كه همواره در حوزه‌ها مطرح بوده است، آنچه امروزه از ما مطالبه می‌شود ارائه شیوه‌های جدید برای زندگی بشر در مقابل مدلها و الگوهای غربی اداره زندگی بشر است.

پايگاه 598؛ نخبگان به خصوص خواص از دیر باز به تحول در حوزه توجه داشته اند ، یك تحول جدی در راه است كه اگر آماده برخورد فعال با آن نشویم یا منفعل خواهیم شد و یا منزوی  و خوشبختانه رهبر معظم انقلاب با درایت كامل در سالهای اخیر این موضوع را  در مورد حوزه و دانشگاه فرموده‌اند كه تحول امری ضروری است البته این تحول به معنی هرج و مرج نیست. تحول در مقابل ثبات نیست بلكه در مقابل ركود است، بنابراین با ركود باید مبارزه كرد البته تحولی كه به هرج و مرج ختم نشود،‌ به تعبیر ما ثبات درجهت‌گیری محفوظ بماند و محتوا دستخوش تحول شود. این هم در حوزه باید اتفاق بیفتد و هم در دانشگاه، این تحول مبتنی بر تكاملی كه در فلسفه تاریخ باید اتفاق بیفتد، نهایتا در عقلانیت جامعه منعكس می‌گردد، چه در عقلانیت علمی و چه در عقلانیت دینی جامعه، كه طبیعتا نیاز به مدیریت دارد تا از انفعال و تحجر نجات پیدا كند.

 این تحولی كه در حوزه باید محقق شود بی ارتباط با شرایط بیرونی نیست یعنی هرگاه ما می‌خواهیم برنامه‌ریزی كنیم و در محتوا و برنامه و سازمان یك مجموعه تغییر ایجاد كنیم، حتما باید عوامل برون زا مورد مطالعه قرار بگیرند و نسبت بین تحول درونی و بیرونی بررسی گردد، تحول بیرونی در صده‌های اخیر پیدایش پدیده تجدد بوده است كه از غرب فرهنگی شروع شده‌است و به سمت شرق آمده ‌است و شرق را تحت تأثیر خود قرار داده‌است، الان در پیرامون هر چه دیده می‌شود مظاهر تمدن غرب بعد از رنسانس است، این تحول مفاهیم و طبقات مرجع جدیدی ایجاد كرده‌ و حوزه های دینی را با چالش روبرو كرده است، به گونه‌ای كه در یك برهه ، تمدن جدید به دنبال حذف دین به عنوان عامل تأثیر گذار در فرایندهای اجتماعی بوده است طبیعتا قصد حذف نهادهای دینی را داشته‌است و این اختصاص به ایران نداشته و در تركیه و دیگر كشورها نیز اینگونه بوده است، وقتی مدیریت تحول به سمت مدرنیزاسیون كشورها پیش رفته قاعدتا این امر اتفاق افتاده است، حتی در غرب هم این اتفاق افتاده است، تلاش جدی برای منزوی كردن كلیسا و حتی منفعل كردن او وجود داشته است، در این برهه  مسئولیت حوزه‌ها دفاع از اسلام در سطح التزام بوده‌است یعنی از عقائد اسلامی در سطح جامعه دفاع كنند كه این وظیفه را به خوبی انجام داده‌است.

 تحول مهم وشگرفی كه در عصرما اتفاق افتاده است وجهان را تحت تأثیر خود قرار داده، نقطه شروع آن از ایران و انقلاب اسلامی است و دامنه آن به بین‌الملل اسلامی و سپس به جامعه جهانی كشیده شده است. این تحول یك جنبش معنوی بر علیه جریان تجدد است كه به خاطر ظرفیت تاریخی كه داشته‌ به سرعت از مرزهای جغرافیای فرهنگی ما عبور كرده‌ و به كل دنیای اسلام و سپس به كل جهان تسری پیدا كرده‌است، بیداری اسلامی و گرایش به معنویت و احیای معنویت خواهی حادثه جدیدی است كه در جهان اتفاق افتاده‌است و ما حتما باید این حادثه را در تحول حوزه منظور نظر قرار دهیم و با این شرایط تحول در حوزه مدیریت شود ، یعنی از یك سو جریان تجدد به دنبال جهانی سازی فرهنگ غرب است و از سوی دیگر خیزشی به سمت ایجاد تمدن جهانی بر محور ارزشهای اسلامی به وجود آمده است، در واقع از یك سو در مقیاس داخلی با انقلابی روبرو هستیم كه جایگاه دین را در عرصه حیات اجتماعی ارتقاء داده است كه دین نقش فعال در فرایندسازی اجتماعی داشته باشد ، بعد از آنكه دین از حوزه مدیریت اجتماعی منزوی شده ‌بود و از سوی دیگر در مقیاس دنیای اسلام و جهان، بیداری معنوی، خیزش‌های اسلامی و گرایش مجدد به معنویت‌خواهی پدید آمده‌است. و درجبهه مقابل تمدن مادی غرب است.  این دو جریان در دو جبهه متقابل ظهور و بروز پیدا كرده‌است.

در جهت ایجاد تمدن معنوی، حوزه‌های علمی شیعی  اصلی‌ترین كانون مدیریت این تحول معنوی در جهان هستند، بنابراین سطح مسئولیت و مطالبات از حوزه‌ها و نیازهایی كه متوجه حوزه‌ها می‌باشد، در عرصه پژوهش و آموزش و تبلیغ كاملا تغییر كرده‌است و این مطالبات در مقیاس ملی و جهانی با دهه‌های گذشته پیش از انقلاب متفاوت است، امروزه پاسخگویی به شبهات اعتقادی كافی نیست این یك نیاز ثابتی است كه همواره در حوزه‌ها مطرح بوده است، آنچه امروزه از ما مطالبه می‌شود ارائه شیوه‌های جدید برای زندگی بشر در مقابل مدلها و الگوهای غربی اداره زندگی بشر است و اكنون حوزه‌ها مواجه با چنین پرسش هایی هستند، حتی در بیرون از ایران هم تنها از اعتقادات التزامی صرفا سؤال نمی‌شود بلكه به عنوان مثال كشورهای دیگر از ما درخواست نظام قضایی اسلامی می‌كنند تا در كشور خودشان جایگزین نظام قضایی غرب كنند، در داخل كشور هم حتی از نظام اقتصاد اسلامی سؤال می‌شود و یا اینكه سؤال می شود نظام سیاسی اسلام در مقابل نظامهای دمكراتیك و لیبرال دمكراسی چیست ؟ در حوزه فرهنگ نیز مهندسی فرهنگ یا مهندسی فرهنگی جامعه مبتنی بر دین چیست ؟ بنابراین نوع سؤالاتی كه با آنها در حوزه اخلاق، اعتقادات و فقه مواجه هستیم  كاملا متفاوت با گذشته است واین بخاطر خیزشی است كه در جهان بعد از انقلاب اسلامی اتفاق افتاده‌است.

 در این چالشی كه بین دنیای غرب و تمدن اسلامی بطور جدی در جهان اتفاق افتاده است، سه رویكرد و گرایش وجود دارد: یك دسته معتقد هستند كه جریان تجدد، جریان اساسی جهت تأمین سعادت دنیای انسان است كه براین اساس باید جامعه را مدرنیزه كرد و قرائت دینی جامعه را به نفع تجدد تغییر داد و ادبیات دینی جامعه را حتی ادبیات تخصصی دینی را به تبع ادبیات عرفی ( عرف كارشناسی) اصلاح و تعدیل كرد یعنی اصلاح قرائت دینی و مدرن‌سازی. دسته دوم معتقدند باید به استقبال تجدد رفت و آن را اسلامی كرد و مدرنیته اسلامی را پیشنهاد می‌كنند. دسته سوم تمدن اسلامی را  پیشنهاد می‌كنند و معتقدند كه باید مدرنیته‌های متعددی داشته‌ باشیم . اینكه مدرنیته را به جریان تجدد و نوسازی غربی تعریف كنیم و بعد بخواهیم آنرا اسلامی كنیم، غیرممكن است .

 رویكرد اول یك رویكرد كاملا منفعلانه است كه به تحول در معرفت دینی یعنی محتوای حوزه‌های علمیه و همچنین سازماندهی و برنامه‌ریزی در حوزه‌ها ختم می‌شود و حوزه‌ها را در مقابل جریان تجدد منفعل خواهد كرد ، در اینصورت دین ابتدا پاسخگوی به مسائل مستحدثه در حوزه سیاست، فرهنگ و اقتصاد خواهد‌بود و سپس نقش عالمان دینی تفسیر دین به نفع جریان تجدد خواهدشد یعنی عقلانیت تجربی بشر مبتنی برعقلانیت نظری مادی تكامل پیدا می‌كند و سپس این تكامل عقلانیت نظری و تجربی مبنای تفسیر جدید از دین می‌شود. این تحول در غرب تا مقیاس تحول در روش ها پیش رفته‌است، از جمله، روشهای جدید مطالعه متون دینی و گرایشهای هرمونوتیستی كه ناظر به همین معناست یعنی روش سازی تحول در فرهنگ دین. مهمترین نقطه آسیب‌پذیری حوزه این است كه انفعال در مقابل جریان تجدد غرب به انفعال در روشها تبدیل شود. به عنوان نمونه برخی نگاههای روشنفكران كه نسبت بین متون و منابع دین را با فرهنگ اجتماعی زمان خود می‌سنجند و سپس با استفاده از مطالعات كتابخانه‌ای اثبات می‌كنند كه این متن تحت تأثیر فرهنگ جامعه  وشرایط محیطی زمان خود بوده است. مثلا گفته می‌شود كه این بخش از اسلام سبقه عربی دارد و این كه در قرآن برای تحریك انسانها از جنت و فردوس سخن گفته می‌شود، متناسب با فرهنگ جغرافیایی كویری است و در مناطق سرسبز وعده‌های دیگری لازم است، این نگاه كاملا نگاه مضر و مسمومی است كه بسیاری از روشنفكران دینی ما كه بعضا در كسوت روحانی می‌باشند از آن برخوردارند. طبق این نگاه، متن دینی درون فرایند اجتماعی دیده می‌شود و برای تحلیل متن میزان انفعال آنرا نسبت به بسترهای طبیعی و اجتماعی با یك مدل علمی مطالعه می‌كنند در حالیكه قرآن و حقیقت وحی حقیقت مسلط و مهیمن بر شرایط جغرافیایی و تاریخی و اجتماعی است و شرایط را به نفع خود تغییر می‌دهد و منفعل نمی‌گردد. هیچگاه اسلام منفعل از فرهنگ عربیت و یاجغرافیای طبیعی خاصی نبوده‌است، بلكه مهیمن بوده و در شرایط به عنوان واقعیات موجود تصرف می‌كرده است. حتی به اعتقاد بنده در اسلام احكام امضایی نداریم و تماما تأسیسی می‌باشد، تأسیسی است كه شرایط موجود به عنوان شرایط دوره گذار به نسبتی پذیرفته شده‌است. بنابراین روش تحقیق غرب هم وارد حوزه دین‌پژوهی می‌شود و پژوهشهای دینی را به شدت منفعل می‌كند و این خطری است كه به خصوص این مركز علمی بسیار گرانسنگ در دوره گذار را تهدید می‌كند چراكه باید توجه داشته باشیم اگر به سمت علوم و دانش غربی رفتیم خطرناكترین و پرآسیب‌ترین نقطه آن (كه این آسیب بسیار در آن پنهان است ) منطق آن است همانطوركه در منطق انتزاعی ارسطویی به شدت نقطه آسیب آن پنهان است و بیش از هزار و اندی است كه دنیای اسلام از آن رنج می‌برد بدون اینكه حوزه‌ها توجه پیدا كنند كه این نگرش منطقی برخواسته از منطق یونان كه به عنوان عقلانیت پایه پذیرفته شده، چه آفت هایی در حوزه دین‌پژوهی ودر فرهنگ شیعه به جای گذاشته است. این یك نگرش است كه متد تحقیق غربی را در پژوهشهای فلسفی، كلامی، عرفانی و فقهی ما حاكم می‌كند و حتی روشهای پژوهشی كه در برخی از نوآوری ها درحوزه فلسفه جهت بازپژوهش و بازكاوی فلسفه ارائه داده می‌شود روشهای غربی است واین بدان معناست كه حوزه فلسفه پژوهی به یك باشگاهی تبدیل می‌گردد كه پایان آن به نفع پیروزی فلسفه غرب خواهد بود.

 در مقابل این گرایش، نگرش مدرنیته اسلامی است كه به سمت مدرنیته كردن اسلام پیش می‌رود. اگر نقش دین را در حد اصلاح تجدد پذیرفتیم نقش حوزه در عرصه دین‌پژوهی و به دنبال آن چشم‌اندازها و استراتژی ها و سیاست های حوزه اینگونه تعریف خواهدشد، در اینصورت حوزه پرچمدار اسلامی كردن مدرنیته خواهد شد ولی اگر رویكرد حوزه رویكرد تمدن اسلامی شد مأموریت حوزه بر محور ایجاد تمدن اسلامی خواهد بود و ارتقاء فرهنگی كه در حوزه دین‌پژوهی ایجاد می‌كند در مقیاس تمدن اسلامی می‌باشد نه در مقیاس پاسخگویی به مسائل مستحدثه، بلكه در مقیاس رهبری حوادث جهان است. بنابراین حوزه در چنین مقیاسی می‌بایست در سازمان، برنامه و محتوای خود تحول پیدا كند، محتوا هم اعم از محتوای پژوهش، آموزش و تبلیغ می‌باشد.

 در عرصه تبلیغ نباید فقط پاسخگوی نیازهای روحی ،‌ فكری و رفتاری فردی باشیم بلكه باید پاسخگوی به نیازهای اجتماعی باشیم و بخصوص باید نبض نیازهای آینده را هم در دست داشته باشیم یعنی مقدم بر زمان حركت كنیم. بنابراین از ناهماهنگی تبلیغ با نیازهای بیرونی، و اینكه تبلیغ را در محدوده نیازهای فردی ببینیم و حتی اینكه تبلیغ را در چارچوب نیازهای اجتماعی موجود ببینیم باید فاصله بگیریم و در افقی با پیش‌بینی نیازهای آینده طوری حركت نماییم كه از نیازهای موجود سبقت بگیریم.

 در عرصه آموزش نیز باید از شیوه حفظ مطالب به شیؤه فهم مطالب و حتی شیوه فهم مبانی مطالب تغییر روش دهیم به عنوان مثال به جای فقه آموختن و حفظ كردن، فهم فقه و فهم مبانی فقه جایگزین شود همینطور در حوزه اخلاق وفلسفه. وقتی فهم ما به سطح فهم مبانی رسید می‌توانیم با تحول در مبانی، تكامل در علوم را ایجاد كنیم. بنابراین آموزش ما به سمت پرورش پژوهشگر حركت می‌كند و پژوهش ما از حوزه نیازهای فردی فراتر رفته و به نیازهای جمعی نیزتوجه می‌شود و نگاه جامعه شناسانه (جامعه شناسی مبتنی بر دین) برتحقیقات حاكم می‌شود. متأسفانه یكی از آسیب هایی كه حوزه‌‌های ما از آن رنج می‌برد فقدان نگاه جامعه شناسانه‌ مبتنی بر دین است كه حاكم بر پژوهش باشد. نگاهی كه علاوه بر حاكمیت بر روش پژوهش، آینده نگر بوده و بتواند نبض تحول جامعه را بدست گیرد ، نه اینكه صرفا به تكامل روحیات ، اعتقادات و رفتار فردی توجه داشته باشد بلكه به تكامل اخلاق ، عقلانیت و رفتار جامعه بپردازد . در این مقیاس باید نگاه جامعه شناسانه بر نگاه فرد گرایانه حاكم شود و روش تحقیق نیز از روش انتزاعی به روش مجموعه نگری و سپس روش تكاملی ارتقاء پیدا كند . روش تكاملی ناظر به حاكمیت جهت برمطالعات مجموعه نگری و كل‌گرایانه می‌باشد یعنی منطق تكامل گرایانه‌ای كه بتواند علاوه بر شناخت موضوع به صورت یك كل، بتواند آنرا در جهت اهداف خود ساماندهی كند آنچه كه می‌تواند عهده‌دار تولید «منطق تكاملی» در حوزه عرفان و اخلاق ، حكمت و كلام ، فقه و احكام باشد و آنها را از مقیاس فردی به اجتماعی ارتقاء دهد، « فلسفه شدن اسلامی» است، كه این فلسفه عقلانیتی است كه با حاكمیت تعبد در متد تحقیق در این سه حوزه فرایندهای تحقیق را به سمت اخلاق و عرفان حكومتی، حكمت و كلام حكومتی و فقه حكومتی ارتقاء می‌دهد.

ما دین را حاكم و مهیمن بر زمان می‌دانیم نه معارف دینی را،‌ معارف دینی به میزانی كه تعبد به دین در آنها است مقدس هستند لذا ارزش فقه از این نظر بیش ازحوزه فلسفه و عرفان است ولی با وجود اینكه به نسبت تعبد به دین آنها را مقدس می‌دانیم، این سطح از معارف پاسخگوی به نیازهای آینده نمی‌باشند. بنابراین معرفت‌های دینی ما باید تكامل پیدا كند اما نه مبتنی بر انفعال و نه بر تحجر چراكه رویكرد منفعلانه منجر به انفعال دین پژوهی در مقابل عقلانیت غرب می‌شود بطوریكه ابتدا پاسخگوی نیازهای مستحدثه بوده و سپس تدریجا حذف خواهیم شد.

 بنابراین تحول در حوزه پژوهش، آموزش و تبلیغ باید تا مقیاس منطق و روش پژوهش پیش رود و این نیازمند عقلانیت پایه می‌باشد كه بتواند این منطق‌ها را متحول كند .

 حفظ، ترمیم، بالندگی مراحل تحقق تحول جامع در سه حوزه پژوهش، آموزش و تبلیغ می‌باشد. گاهی تحولاتی كه مطرح می‌شود تنها در مرحله حفظ است به عنوان مثال تغییر كتب درسی كه از دیرباز مورد بحث بوده است، برخی این تفكر را داشتند كه متون آموزشی هم باید پژوهشی باشد تا با سعی در فهم متن، به عمق مطلب برسد الان روشها تغییر كرده است ، مطلب را به ساده‌ترین زبان تعلیم می‌دهند و با تكرار و آزمون آن خلاء را جبران می‌كنند. این كار ضروری است، باید متون درسی تغییر كند اما این در مرحله حفظ است. باید تكامل در حوزه آموزش بستر پرورش پژوهشگرانی برای ایجاد تحول و بالندگی در حوزه عرفان و اخلاق، حكمت و كلام، فقه و احكام را بوجود‌ آورد. نقطه آغاز چنین تحولی در محتوا، تحول در سازمان پژوهش،آموزش و تبلیغ است. یعنی باید سازماندهی حوزه، برنامه‌ریزی و گردش عملیات آن تغییر كند تا امكان تحول در محتوا فراهم گردد.

 باید توجه داشت كه تحول در حوزه دین پژوهی باید همراه با تحول در دانشگاه باشد زیرا امروزه نه مانند گذشته است كه یك طبقه مرجع داشته باشیم كه عالمان حوزوی باشند و نه مانند غرب، یك طبقه مرجع وجود دارد كه كارشناسان هستند بلكه با دو طبقه مرجع، دوصنف و دو حوزه مفاهیم و دو عقلانیت، جامعه را به گونه‌ای اداره كنیم كه هم دینی باشد و هم علمی و این امر با تركیب اشخاص و عناصر اتفاق نمی‌افتد و اینگونه نه علم دینی می‌شود و نه دین به حوزه مفاهیم كاربردی تسری می‌یابد، باید محتوای حوزه و دانشگاهها مبتنی بر متد تحقیق و فلسفه روش هماهنگ شوند تا محصولات حوزه‌ و دانشگاه عقلانیت هماهنگی بشود كه به نیازهای ملی، دنیای اسلام وجامعه جهانی پاسخ دهد و این از طریق تحول در سازمان حوزه و دانشگاه شروع می‌شود بگونه‌ای كه از دوسازمان موازی خارج شوند و به یك سازمان بزرگ تبدیل شوند كه برنامه و گردش عملیات آن به صورت هماهنگ انجام گیرد.

 مدلهای تحول در حوزه بر اساس حفظ، ترمیم و بالندگی بطور كامل در كتاب «الگوی تحول حوزه» تبیین شده‌است، این كتاب محصول تحقیقات علامه سید منیرالدین حسینی رحمه‌الله‌علیه می باشد كه بعد از فرمایشات مقام معظم رهبری در سال 74 بر اساس تجزیه و تحلیل فرمایشات ایشان توسط فرهنگستان به چاپ رسیده است.

گفتاری از حجت الاسلام و المسلمین استاد میرباقری

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها