يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ(حجرات 13) * * * ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‌ها و قبیله‌ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ (اینها ملاک امتیاز نیست،) گرامی‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست؛ خداوند دانا و آگاه است! * * * ای مردمان شما را از مردی و زنی/ما آفریده‌ایم به علم و به اقتدار/ دادیمتان قرار به اقوام گونه‌گون/انس و شناخت تا که به ‌هم‌ آورید بار/ بی‌شک بود زجمع شما آن‌عزیزتر/نزد خدا که بیش به تقواست ماندگار/ زان‌رو که هست عالم و آگاه کردگار/بر مردمان مومن و مشرکت بروزگار

 

      
کد خبر: ۶۳۵۸۴
زمان انتشار: ۱۲:۵۶     ۰۶ تير ۱۳۹۱

بولتن نیوز: روزگاری که بوی گندم و سیب مشام ما را لبریز از صفای طبیعت می کرد خیلی دور نیست، انگار همین دیروز بود... اوایل سال شصت و هشت ... شایع شده بود که در کنار پالایشگاه تبریز می‌خواهند کارخانة بزرگتری به نام پتروشیمی هم بسازند. مردم کوجوار در طول هشت سال جنگ، همسایگی دلهره‌آور با پالایشگاه و مخازن عظیم نفت و بنزین و گاز را با گوشت و پوستشان درک کرده بودند و طعم تلخ بمباران و موشک و شکستن دیوار صوتی را چشیده بودند




و این بار نیز همسایه‌ای دیگر و با نام و نشانی همسان پالایشگاه در راه بود. این همسایة ناخوانده به سرعت خود را بر منطقه تحمیل کرد. اول؛ کاشتن درختهای آهنی بود و بعد بالا رفتن دیواره‌های فلزی و در آخر هم ساختمانهای سیمانی. ایام دیگری شروع شده بود جای خاک سرخ و حاصلخیر را آسفالت سیاه و بی ثمر می‌گرفت؛ زمین‌های کشاورزی در حال اضمحلال بودند. مردم منطقه به این امید دلخوش کرده بودند که با آمدن کاروان صنعت و تمدن، اوضاع معیشت‌شان نیز بهتر خواهد شد و از این خوشحال بودند که در آینده‌ای نه چندان دور، در سایة همین درختان آهنی و سیمانی، فرزندانشان تأمین معاش می‌کنند و لااقل یکی از هزاران مصیبت‌شان درمان می‌شود




حال این غول صنعت و تکنولوژی بر منطقه چنبره انداخته است، چندین فاز پتروشیمی تبریز افتتاح گردیده و بحمدالله تولیداتش عالمگیر شده‌اند: اتیلن و پروپیلن و انواع پلی.... اما مردم منطقه ما نه تنها حظی از ثمرات این درخت تناور تکنولوژی نبرده‌اند بلکه هر روز صبح علی الطلوع که از بستر خواب بر می‌خیزند بوی عذاب آور انواع مواد شیمیایی خطرناک، دماغ‌شان را مملو از درد و سوزش ناگهانی می‌کند.



بنا به تجربة عینی که نگارنده از استشمام این بوهای متنوع شیمیایی به دست آورده، می‌توان گفت که این مواد، اغلب شب‌ها از حدود ساعت یازده و نیم دوازده نیمه شب تا صبح ساعت هفت و نیم هشت به صورت آزادانه در فضای آزاد اطراف پتروشیمی معلق هستند. انگار شب‌ها، به دور از چشم مأموران محیط زیست، فیلترهای تصفیه کننده (اگر موجود باشند!) از کار می‌افتند و مواد آلاینده در محیط پخش می‌شوند. این بوها آنقدر برای مردم این منطقه آشنا است که حتی بچه‌ها نیز، در عالم کودکانة خودشان نام‌هایی را برای انواع مختلف این بوها انتخاب کرده‌اند



.

مردم منطقه بارها درد دل خود را با مسئولینی که برای بازدید (و گاهی اوقات به خاطر جلب رضایت و جذب رأی) به میان جمعیت می‌آیند مطرح کرده‌اند اما انگار زور پتروشیمی از توان مردم ما بیشتر است. چرا که هرگز بهبودی در اوضاع مشاهده نشده است. مردم کوجوار مدام از خود می‌پرسند که چه بر سر فرزندان ما خواهد آمد؛ کودکانی که از روز نخست زندگی به جای هوای پاک و تمیز، ریه‌های خود را با مواد شیمیایی خطرناک پر می‌کنند. کدام مسئولی حاضر است فرزندان خود را در چنین شرایطی بزرگ کند؟ آیا این انصاف است که نصف شب؛ بچه‌های ما به خاطر بوی غلیظ مواد شیمیایی با احساس خفگی از خواب بلند شوند و دیگر تا صبح، از سر درد نتوانند بخوابند؟ این کودکان تا چند سال می‌توانند چنین هوای مسمومی را تنفس کنند؟ راستی امید به زندگی این کودکان چند سال است؟



امید است است با انتشار این خبر، مهندس رستم قاسمی وزیر محترم نفت و مسئولین سازمان‌ محیط زیست از عمق فاجعه خبردار شوند و از مصائب بیشتری که انتشار مواد سمی و آلایندة شیمیایی می‌تواند به دنبال داشته باشد جلوگیری کنند.


نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها