أمیرالمؤمنین علی علیه السلام: اِعلَموا أنَّ الأمَلَ یُسهی العَقلَ و یُنسی الذِّکرَ ***بدانید که آرزو خرد را دچار غفلت می سازد و یاد خدا را به فراموشی می سپارد. ***

امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام: منْ أَحَدَّ سِنَانَ الْغَضَبِ لِلَّهِ، قَوِيَ عَلَى قَتْلِ أَشِدَّاءِ الْبَاطِلِ. *** هر كه سر نيزه خشم خود را بخاطر خدا تيز كند، در نابود كردن سخت ترين باطلها توانا بود.

      
کد خبر: ۶۸۲۳۸
زمان انتشار: ۲۰:۴۸     ۳۰ تير ۱۳۹۱
در ناز و نعمت زندگی کردن و دست کشیدناز همه آن لذت های دنیایی کار همه کس نیست به جز افرادی که چشم سر را بسته و چشم دل را بر خوبیهای جاودانه باز کرده بود. شهید سید سعید پور جندقی  یکی از همان عارفانی است که در جبهه به این مقام رسیده است.

از اون آقا زاده ها نبود که به خاطر سوء استفاده از موقعیت شغلی آقا جون، پولدار شده باشه. پدرش کشاورز زحمتکشی بود که از راه حلال و از دل زمین ثروت حلالی به دست آورده و بعد از مرگش سعید وارث هکتارها زمین مرغوب و ثروت قابل اعتنایی شده بود و می‌توانست مثل برادرانش در بهترین دانشگاه های دنیا ادامه تحصیل دهد. یک برادرش فرانسه درس می خواند و یکی دیگر ساکن آلمان بود.

زمانی که داشتن پیکان یعنی داشتن بهترین ماشین، آقا سعید «بی ام و» داشت اما با یک موتور داغون به مسجد می آمد تا نمازش را به جماعت بخواند.

یک روز به او گفتم: چرا با ماشین به مسجد نمی آیی؟

گفت: چطور ماشین شخصی سوار شوم در حالی‌که خیلی ها با دوچرخه یا پای پیاده و از راه طولانی به مسجد می آیند.

یک شب مهمانشان بودم. آخر شب مادرش دو دست رختخواب شیک و تمیز برایمان پهن کرد. مادر که رفت سعید بلافاصله رختخوابش را جمع کرد و پوتین هایش را گذاشت زیر سرش و همان جا روی فرش خوابید.

گفتم: مطمئنی موجی نشدی؟

لبخندی زد و گفت: اگر در رختخواب نرم بخوابم لذت آن اجازه حضور در جبهه را از من می گیرد.

سید سعید درس خوان، زیبا و پولدار بود. اهل نماز شب و زیارت عاشورا بود.

دیپلم را که گرفت با آنکه بهترین رشته دانشگاه، قبول می شد یکسره به دانشگاه جبهه رفت . مدت‌ها جنگید و آخرین مسولیتش جانشین تدارکات لشکر ثارالله بود.

مرداد ماه سال 62 ازدواج کرد. فردای روز عروسی، دقیقا فردای روز عروسی اش به جبهه رفت تا در عملیات والفجر 3 (آزاد سازی مهران) شرکت کند و یک هفته بعد پیکر غرق به خونش را آوردند. سید سعید پور جندقی در سن بیست سالگی به شهادت رسید.
 
*فارس
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:۳
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
ارسال نظرات
احمدی نژاد
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۲۳:۵۵ - ۳۰ تير ۱۳۹۱
۳
۱
قابل توجه مقامات عالی رتبه مملکت وبچه هاشون!!
پاسخ
مجتبی زرافشان
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۰۲:۱۵ - ۳۱ تير ۱۳۹۱
۱
۲
اقائی یاخانمی که خودت را احمدی نژاد معرفی کردی اگه واقعا نمیدونی بهتره بررسی کنی تمام مقامات عالیرتبه ما بچه انقلابی دیروز واز بچه های جبهه وجنگ هستند .همچنین مسئولی نداریم که دران موقع فرزندذکور بزرگسال داشته وجبهه نرفته باشه مثل یاسر فرزند ایت اله رفسنجانی که دوسال هم سنگربودیم
پاسخ
صادقیان
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۰۱:۴۲ - ۰۱ مرداد ۱۳۹۱
۱
۰
خاطرات ایت الله رفسنجانی : شنبه 1 مرداد / 8 ذیحجه 1408
خبرها در جبهه غرب و جنوب، حاکی از تداوم پیشرفت عراق در خاک ایران بود. تصمیم گرفتم به جبهه بروم. چمدان را بستم. ترتیب امور را در روزهای غیبت از تهران دادم. به ستاد کل توصیه‌های لازم شد.
دکتر روحانی آمد، درباره جنگ و برنامه‌ها مذاکره کردیم. قرار شد او با من نیاید و در ستاد شرکت کند و نهادهای حوزه فرماندهی را تشکیل دهد و برای اعزام نیرو و تقویت جبهه کمک کند. در ستاد کل از من خواستند که برای ضرورت حضور در مرکز در شرایط جاری به جبهه نروم؛ کمی تردید کردم ولی دیدم نمی‌شود در تهران ماند و شاهد پیشروی دشمن بود.
بعد از نماز و ناهار با اتومبیل حرکت کردیم. مهدی هم به قصد شرکت در جنگ با من آمد و یاسر هم داشت برای رفتن به جبهه آماده می‌شد. محسن هم با جدیت تولید انبوه موشک 130 کیلومتری را دنبال می‌کند؛ مثل اینکه وضع جدید و پیام امام، جوش و خروش بی‌سابقه‌ای در جبهه رفته‌ها به وجود آورده است.
پاسخ
جدیدترین اخبار پربازدید ها