کد خبر: ۷۳۲۱۰
زمان انتشار: ۱۲:۵۳     ۲۳ مرداد ۱۳۹۱
بارها اتفاق می‌افتاد هنگام نماز، دژخیمان بعثی به بچه‌ها حمله می‌کردند و جهت آنها را از قبله تغیر می‌دادند و نماز را بهم می‌زدند؛ حتی یک شب مجبور شدیم نماز مغرب و عشا را به حالت خوابیده و زیر پتو بخوانیم. اما روزه گرفتن جرم سنگین‌تری بود.

به گزارش گروه حماسه و مقاومت فارس (باشگاه توانا)، ما در دوران اسارت جز مفقودین بودیم یعنی نه ایران از ما خبر داشت و نه صلیب سرخ جهانی نام ما را ثبت کرده بود. به همین جهت مشکلات ما از سایر اسرا بیشتر بود. هیچ نام و نشانی از ما در جایی نبود.

عراقی‌ها به ما خیلی سخت می‌گرفتند، جز ارتباط و اتکال به خدا هیچ راهی نبود و تنها امیدمان استعانت خداوندی بود.

یکی از راه‌های تحکیم ارتباط الهی بحث نماز و روزه بود؛ بچه‌هایی که با ما در اردوگاه 12 و 18 بودند تقریباً ماه رجب و ماه شعبان را در استقبال از ماه رمضان روزه می‌گرفتند. هر چند که روزه گرفتن و نماز خواندن حتی به صورت انفرادی جرم بود.

بارها اتفاق می‌افتاد هنگام نماز، دژخیمان بعثی به بچه‌ها حمله می‌کردند و جهت آنها را از قبله تغیر می‌دادند و نماز را بهم می‌زدند؛ حتی یک شب مجبور شدیم نماز مغرب و عشا را به حالت خوابیده و زیر پتو به جا بیاوریم.

روزه گرفتن جرم سنگین‌تری بود؛ بچه‌ها غذای ظهر را می‌گرفتند و در یک پلاستیک می‌ریختند چهار گوشه آن را جمع کرده و گره می‌زدند؛ سپس این غذا را در زیر پیراهن خود پنهان می‌کردند تا برای افطار میل کنند.

اگر موقع تفتیش از کسی غذا می‌گرفتند او را شکنجه می‌دادند. آن غذای سرد ظهر با غذای مختصری که احیانا در شب می‌دادند را بچه‌ها به عنوان افطار می‌خوردند و تا افطار بعد به همین ترتیب می‌گذشت.

خدا شاهد است امروز که 15 سال از اسارت می‌گذرد به هنگام ماه مبارک رمضان همه نوع خوراکی با بهترین کیفیت در سفره‌هایمان یافت می‌شود ولی لذت افطار دوران اسارت را ندارد. به نظر من آن غذا غذای بهشتی بود و ما هنگام افطار واقعاً حضور خدا را احساس می‌کردیم.

دعای افطار با حال و هوای معنوی خاصی توسط بچه‌ها قرائت می‌شد هر چند پس از صرف افطاری تا افطار بعد هیچ خبری از خوراکی نبود ولی خیلی برایمان لذت بخش بود.

راوی: سردار مرتضی حاج باقری

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها