کد خبر: ۱۰۶۸۴۲
زمان انتشار: ۱۰:۳۴     ۲۶ دی ۱۳۹۱
پروژه پایان جهان همچنان ادامه دارد/
براساس تبلیغات شدید رسانه های غربی پایان جهان فرا رسیده است! به تعبیر بهتر، نظریه «پایان دنیا» با گسترش رسانه‌های فراگیر بویژه سینما، به یکی از اهرم‌های موثر کنترل ذهن در ده‌های اخیر تبدیل شده است. در این گزارش به نقش رسانه های مختلف در دامن زدن به این نظریه تبلیغاتی و ابعاد پشت پرده آن می پردازیم.
598 به نقل از مشرق؛ نظریه «پایان دنیا» با گسترش رسانههای فراگیر بویژه سینما، به یکی از اهرمهای موثر کنترل ذهن در دههای اخیر تبدیل شده است. این نظریه، گاه صبغه دینی مییابد و با «تعیین وقت» برای ظهور منجی یا ضدمنجی گره می‌خورد و گاه رنگ و بوی زیست محیطی به خود می‌گیرد و با «حادثه‌ای طبیعی» عجین می‌گردد و گاهی نیز با فعل بشر و «مکافات عمل» در دوره تمدنی خاص پیوند می‌یابد.

اما در تمام الگوهای «فرجام نگاری» همواره چند عنصر ثابت وجود داشته است: اول پیشگویی و دوم تمهید برای «تغییر». به عبارت روشن در تمام نسخه‌های فرجام‌نگاری در شبکه‌های اجتماعی-رسانه‌ای، همواره زمینه برای مدلی از تغییر مهیا شده است. تغییری که از پیش «طراحی شده» و باور به آن توسط کانونهای معین در قالب «پیشگویی» عمومی می‌شود.

پروژه‌های فرجام نگاری در شبکه های اجتماعی و رسانه ای همواره با «تغییرات سیاسی» کلان پیوند داشته است و توسط کانونهای پشت پرده این سیاستها مدریرت شده است. این پروژه مربوط به امروز نیست و از زمان جنگهای صلیبی تاکنون از سوی کانونهایی خاص مورد استفاده بوده است.

نظریه «پایان دنیا» به یکی از اهرمهای موثر کنترل ذهن در دههای اخیر تبدیل شده است.

برای عمومیت بخشی به چنین پروژه‌هایی که باور توده‌ها را طلب می‌کند، همواره به نوعی میراث رازآمیز سیاسی یا به عبارت دقیقتر نوعی عرفان سیاسی نیاز است. این عرفان که رنگ و بوی متافیزیکی خود را به صورت اغراق آمیز به رخ می‌کشد، چیزی نیست جز کابالا؛ آیینی که در قرون وسطی با دمیدن در میراث مسیحایی و پیشگویی ظهور عیسی بن مریم، بارها جامعه مسیحی را به منظور مشارکت در جنگهای خانمانسوز یا کوچهای غیرضروری بازی داد و از آن زمان تا کنون به کرات این سناریو را تکرار کرده است.

«نظم کنونی جهان» که حاصل دسیسه‌هایی است که پیش از جنگ جهانی اول طراحی شد، پس از جنگ دوم جهانی به تثبیت رسید و تا کنون به حیات خود ادامه داده است. این نظم که ضامن منافع گروههای خاص در سطح بین المللی بوده است با چند حادثه که مهمترین آنها انقلاب اسلامی است، ترکهای خطرناک برداشته است. صدای خرد شدن این نظم را کسانی که طراحان اصلی آن بوده‌اند، بیشتر و بهتر از همه می‌شنوند؛ از این رو با پیشدستی در صدد تکرار شگردهای کهنه هستند و از «نظم نوین جهانی» دم می‌زنند. نظمی که میتواند با حفظ ماهیت جایگزین شرایط کنونی شود و همچنان منافع این گروه خاص را برای یک دوره بلند مدت دیگر تأمین نماید. پروژه‌های رسانه‌ای مربوط به فرجام جهان را باید متناسب با این چارچوب کلی فهمید.


سابقه طرح موضوع پایان جهان

کمی پیش از اکران فیلم سینمایی 2012، مستندی با مضمون مشابه با نام نوسترآداموس 2012 با تبلیغات گسترده از شبکه پرمخاطب هیستوری چنل، به نمایش درآمد و با سرعت کوتاهی در دیگر شبکه های تلویزیونی سراسر جهان تکرار شد.

اگر مضمون فیلم سینمایی 2012 بخاطر داستان خیالپردازانه آن قابل باور نبود، اما در برنامه هیستوری چنل ما با یک مستند به ظاهر علمی تاریخی مواجه بودیم، از هم از شبکه های که در میان مخاطبان فرهیخته به پخش برنامه های علمی/تاریخی و منحصر بفرد شهرت داشت.

در مستند نوسترآداموس 2012 علاوه بر پیشگویی مایاها درباره سال 2012 به نقاشی­های به تازگی کشف شده نوسترآداموس پیشگوی مشهور یهودی فرانسوی قرن شانزدم ارجاع داده می­ شود و همچنین پیشگویی های محافل مخفی فراماسونری درباره حوادث سال 2012 معرفی می­ شود.

در بخشهای پایانی برنامه اینگونه جلوه داده می­شود که دنیای غرب با یک آزمون سیاسی و اجتماعی بزرگ مواجه خواهد شد و اگر بتواند این آزمون را از سر بگذراند از بلایای پایانی در امان خواهد ماند. ریتم تند و نوع خاص نریشن و موسیقی مستند و چینش فشرده انبوده اطلاعات پراکنده در پس یکدیگر به گونه ای است که مخاطب عام پس از تماشای آن، درباره سرنوشت خود در سال 2012 احساس نگرانی می ­کند.

به گفته مستند سنگ نوشته های تمدن مایاها پایان دنیا را در سال 2012 نشان می­دهد. گوینده متن خاطرنشان می­کند این به معنای سرنوشت محتوم نیست و ما غربی­ها با درایت می­توانیم آن را تغییر دهیم. این تغییر در ادامه مستند معنای روشنی می ­یابد. هرچند مستند با اشاره به تمدن مایاها آغاز می­شود ولی تقریباً آن را رها می­کند و منحصراً به تشریح پیشگویی­های نوسترآداموس و انجمن­های فراماسونری می ­پردازد.

در واقع نوسترآداموس بهانه­ ایست تا مستند قدرتهای مخفی و توان پیشگویی را برای انجمنهای سری ماسونی تبلیغ کند. در واقع مستند، اعتبار پیشگویی­های نوسترآداموس را هم از آن جهت می­ داند که او در جوانی به عضویت گروهی از سنگتراشان آزاد یا همان فراماسونها درآمده است و در آنجا علوم خاصی همچون جادو و کیمیا را فراگرفته است.

در این مستند حادثه­ ای هولناک در سال 2012 رخ خواهد داد و تنها در صورتی که ما غربی ها بتوانیم از آزمون نظامی و سیاسی آن سالها سربلند بیرو آییم و آن حادثه هولناک را خنثی کنیم، در امان خواهیم بود. در زمان توضیح این مطالب تصاویری از انفجارهای اتمی به تصویر کشیده می­شود.

در بخشی از این مستند یک خاخام ساکن سرزمین­های اشغالی به نام آریل بارزادک که از کارشناسان برنامه است به صراحت اعلام می­ کند خطر سال 2012 از ناحیه ایران است و این کشور تهدید اصلی برای غرب در آن سال خواهد بود و اگر برای آن تدبیری اندیشیده نشود، حادثه ­ای مانند طوفان نوح در انتظار دنیا خواهد بود! به گفته او ما هنوز نمی­دانیم چرا طوفان نوح رخ داده است ولی بی شک دلایل مهمی مربوط به کفار وجود داشته است.

او با این گفته سعی می­کند قوم کافری را که سبب نزول بلا در زمان نوح شد با ایرانیان در حال حاضر مقایسه کند! پس از سخنان خاخام اسرائیلی تصاویری از رئیس جمهور ایران نشان داده می­ شود. مستند در این بخش در تلاش است به مخاطب عام غربی بقبولاند خطر 2012 از جانب ایران است و اگر بخواهیم از خطر ایران در این سال در امان باشیم باید به اسرائیل به عنوان دژ دفاعی در برابر این خطر، کمک کنیم.


هیستوری چنل تنها شبکه مشهور و امریکایی نبود که اعتبار علمی خود را برای پروژه 2012 هزینه کرد. در فاصله کمی پس از مستند هیستوری چنل، شبکه پرطرفدار نشنال جئوگرافی نیز که عموماً به دلیل مستندهای جذابش از حیات وحش مشهور است، اقدام به پخش مستندی تأثیرگذار با نام 2012: شمارش معکوس تا آرماگدون نمود.


شبکه پرطرفدار نشنال جئوگرافی اقدام به پخش مستندی تأثیرگذار
 با نام 2012: شمارش معکوس تا آرماگدون نمود.

این مستند که قرار است مستندی علمی با موضوع و تاریخ مایاها باشد برای خود عنوانی کاملاً مسیحی-یهودی و آخرالزمانی انتخاب کرده است. واژه آرماگدون بر اساس عهد قدیم نام کوهی در نزدیکی اورشلیم است که نبرد میان مسیح و ضد مسیح در آنجا رخ می­ دهد.

در ادبیات رسانه ای غرب سالهاست برای اشاره به جنگی پایانی در منطقه خاورمیانه از این نام استفاده می­شود. وقتی مستندی که قرار است بررسی علمی و تاریخی تمدن مایاها باشد چنین نامی را برای خود برمی گزیند نشان از جهت گیری غرض مندانه سازندگان آن است. این برنامه درست همانند برنامه شبکه هیستوری چنل به هراسی عمیق نسبت به سال 2012 و خطر احتمالی آن دوران برای مخاطب ایجاد می­ کند.

با اینکه این مستند تمرکز علمی خود را بر جابجایی احتمالی قطبهای زمین در سال 2012 قرار داده است تصاویری از اصابت چیزی شبیه به موشکهای اتمی به کشورهای اروپایی به دفعات نشان داده می ­شود. این تصاویر در روند علمی مستند هیچ جایگاهی ندارد و صرفا برای انحراف ذهن مخاطبان غربی به سوی نوعی جنگ یا خطر هسته ای و مخرب در آستانه سال 2012 در فیلم گنجانده شده است. 

توضیحات باصطلاح علمی فیلم درباره جابجایی قطبی زمین این نتیجه را به دست می­ دهد که سیلها و طوفانهای وسیعی به وقوع خواهد پیوست. با اینکه بخش علمی فیلم هیچ ارجاع و اشاره ای به برخورد چیزی مثل شهاب سنگ و مانند آن ندارد، بارها تصاویری شبیه به جنگ اتمی علیه شهرهای بزرگ اروپا تکرار می­ شود. واشنگتن نیز از جمله شهرهایی است که با انفجارهایی شبیه به انفجار اتمی مورد حمله و نابودی قرا می گیرد.

از سوی دیگر، بسیاری از کارشناسان برنامه های متنوع 2012 در واقع تعداد محدودی از افراد هستند که در فعالیتهای مختلف رسانه ای به تناوب تکرار می­ شوند. رابرت باست که در این مستند به عنوان کارشناس حضور دارد، یکی از فعالترین سایتهای تبلیغاتی 2012 را مدیریت می­کند. سایت وی جنگ مذهبی بزرگ و جنگ اتمی در خاورمیانه را به عنوان دو گزینه محتمل در سال 2012 اعلام کرده است.

رابرت باست تا کنون از طریق تبلیغ کالاهای مختلف همانند کوله­ های اضطراری شرایط بحران و بسته های کمکهای اولیه صدها هزار دلار به جیب زده است. در نریشن پایانی فیلم آمده است هرچند حوادث 2012 در پیشگویی­های گوناگون آمده است با این حال خارج از اختیار ما انسانها نیست و اگر هم خطری در پیش است از جانب گروهی از خود انسانهاست. به این ترتیب تمامی حس ترس و نگرای ایجاد شده در دل مخاطب غربی برای برانگیختن این انتظار هزینه می­ شود که دولتهای غربی موظفند خطر را شناسایی کرده و به مقابله با آن برخیزند.

در همان ماه­های پس از اکران سینمایی 2012 در سال 2009 شبکه امریکایی هیستوری چنل به پخش مستندی 12 اپیزودی به نام اثر نوسترآداموس اقدام کرد که در مهمترین اپیزود خود به بررسی پیشگوییهای این کیمیاگر یهودی قرن شانزدهم درباره حوادث سال 2012 می ­پرداخت. 

البته در این قسمت از مجموعه بیشتر از نوسترآداموس افرادی همچون لئوناردو داوینچی و نیوتون به عنوان پیشگو معرفی می­ شوند. مستند بدون آنکه سندی ارائه دهد با تدوین اغنایی برخی تصاویر بازسازی شده از خلوت لئوناردو داوینچی اینگونه وانمود میکند که او با نیز در نقاشی های خود به صورت رمزی به حوادث سال 2012 اشاره کرده است. برای مثال تصویری از خطوط درهم و گنگ که در یکی از نقاشی های او دیده می­شود به حوادث ناگوار و آشوبهای جهان آینده تأویل می­شود. در سینمایی 2012 نیز به طور تلویحی با انتقال آثار نقاشی لئوناردو داینچی از موزه لوور به جهان آینده بر این استفاده جنجالی از شخصیت لئوناردو داوینچی تأکید شده است.

تصاویر حمله اتمی به شهرهای مختلف اروپا در سال 2012 در این مستند نیز به وفور گنجانده شده است. این تصاویر برای مخاطب عام اروپایی در کنار جنجالهای خبری مروبط به پرونده هسته ­ای ایران که روزانه تکرار می ­شود چه معنایی می­تواند داشته باشد؟ آیا عموم کسانی که به این رسانه­ ها اعتماد می­ کنند خطر ناگوار سال 2012 را از جانب کشورهایی که به دروغ از سوی رسانه های غرب در جستجوی تکنولوژی بمب هسته ای معرفی می­شوند، نخواهند دانست؟

جالب اینجاست که در این فیلم در تصویری ساختگی که لنوناردو داوینچی را در حال فکر کردن درباره حوادث پایان جهان نشان می­دهد شبحی از مسلمانان شیعه عراق با پارچه نوشته­ هایی درباره امام حجت و مهدی موعود به نمایش در می­آید. طبق سخنان کارشناسان این برنامه جنگ هولناک سال 2012 طبق دست نوشته های لئوناردو داوینچی از اورشلیم یا همان بیت المقدس و در پی نزاع میان یهودیان و مسلمانان رخ خواهد داد. به این ترتیب در این مستند و مستندهای مشابه پیشگویی های سال 2012 به منطقه خاورمیانه و منازعات سیاسی و نظامی که غرب در این منطقه آنها را دامن می­زند برگرداننده می­شود. مخاطب این محصولات رسانه­ای آمادگی ذهنی و روانی لازم را برای پذیرش کشمکش و آشوبی دیگر در منطقه خاورمیانه خواهد یافت. کشمکشی که می­تواند بر اساس سیاست­های نظام سلطه در منطقه طراحی شده و به اجرا در آید.


برای 5 نقاشی که در این فیلم و در دیگر رسانه­ های امریکایی در سال 2009 به نوسترآداموس نسبت داده شد هیچگاه سندی ارائه نشد. حتی اصل این نقاشی­ها جهت مشاهده و بررسی کارشناسان در هیچ موزه­ای قرار نگرفت. تنها گفته شد این نقاشی­ها پس از قرنها در زیرزمین یک ساختمان قدیمی یافته شده است! قلب محتوای این مستند درباره حوادث سال 2012 را همین پنج نقاشی فاقد سند شکل می ­دهد.

در یکی از این تصاویر اژدهایی با نشان هلال به چشم می­خورد که شمشیری برای کشتن آن بر سرش فرود آمده است. کارشناسان برنامه هلال را نماد جهان اسلام و این اژدها را خطر اسلام برای جهان غرب در سال 2012 معرفی می­کنند که باید در برابر آن اقدام لازم را انجام داد. این اظهارات با تصاویر انفجارهای مهیب اتمی همراه می­شود تا برای مخاطب غربی تداعی گر کشورهای اسلامیِ هسته ­ای بویژه ایران باشد.

در اپیزودی از این مجموعه که به معرفی ضد مسیح اختصاص داشت، گفته می­شود نوسترآداموس سه ضد مسیح به ما معرفی می­کند. برنامه بدون هیچ دلیلی اعلام می­کند ضد مسیح اول که ناپلئون است، ضد مسیح دوم هم هیتلر است و ضد مسیح سوم اکنون در میان ماست! برای منطقه ظهور ضد مسیح سوم گزینه­ های مختلفی از جمله عراق، ایران، افریقا و یا خود امریکا معرفی می­شود ولی از میان همه آنها ایران انتخاب می­شود و به عنوان محل ظهور ضد مسیحی که جهان را در سالهای پایانی آن نابود خواهد کرد معرفی می­ شود.

مستند هیستوری چنل هیچ دلیلی برای این ادعا ارائه نمی­کند و البته ریتم تند و جذاب فیلم نیز به ذهن مخاطب اجازه نمی­دهد چنین دلیلی را طلب کند. نتیجه منطقی این جنجال رسانه­ای در مقابل اخبار مربوط به فعالیت­های هسته­ای ایران این پیام را به دنبال دارد که همواره باید از ایران ترسید و اگر اقدامی علیه این کشور صورت گرفت باید از آن حمایت کرد.


در ادامه این مستند به بررسی گزینه­ های احتمالی ضد مسیح می­ پردازد. رهبر کره شمالی، رئیس جمهور ایران، پوتین، بن لادن، رهبرچین و برخی دیگر از افراد به عنوان گزینه­ های احتمالی معرفی می­شوند ولی در نهایت بر روی مسئولین کشورهایی از خاورمیانه که با سیاستهای امریکا همراه نیستند به عنوان گزینه اصلی ضد مسیح سوم تأکید می ­شود.

2012 تئوری توطئه مستند دیگری به کارگردانی جسی ونچوراست. جسی ونچورا به عنوان یکی از فیلمسازن منتقد در امریکا شناخته می­شود ولی در اینجا از این پروژه رسانه­ ای حمایت می­ کند و سعی می نماید آنچه در فیلم 2012 درباره ساخته شدن پناهگاههای خاص دیده می­ شود را مستند کند. او به مخاطب امریکایی خود القاء می کند که 2012 واقعی است و دولت برای ثروتمندان و سیاستمداران پناهگاه های مجهزی ساخته است ولی مردم عادی شانسی برای زنده ماندن ندارند.


2012 تئوری توطئه
مستند دیگری به کارگردانی جسی ونچورا

مستند دیگری با نام 21 دسامبر 2012 روز پایان تاریخ (December 21 2012: History’s Final Day)، برنامه دیگری است که در همان سالها به طور گسترده از شبکه های مختلف امریکا پخش شد و در آن حادثه سال 2012 با مکاشفات یوحنا در عهد جدید تطبیق داده شده بود. البته این تطبیق خیالپردازانه بر اساس برداشتی آزاد از معنای برخی جملات مبهم مکاشفات یوحنا صورت میگرفت. در واقع این مستند و نمونه­های مشابه آن مأموریت داشتند با استفاده از عقاید مذهبی، مسیحیان معتقد را نسبت به حادثه 2012 حساس کنند.

پروژه چشم انداز (The Horizon Project) عنوان مستند دیگری است که در سال 2006 با موضوع سال 2012 ساخته شد. در این مستند به طور تفصیلی درباره پیشگویی مایاها و تقویمی که در 21 دسامبر 2012 به پایان می­رسد صحبت شده است. این مستند نیز به طور گسترده در شبکه های مختلف امریکا، کانادا و اروپا بارها به نمایش درآمد.

جنجالهای تبلیغاتی مربوط به پایان جهان در سال 2012 کمی پس از فروکش کردن شک حاصل از سناریوی یازده سپتامبر شروع شد. با این حال این جنجال تنها پس اکران فیلم 2012 در سال 2009 فراگیر شد و به اوج خود رسید.

مبلغان اصلی این جنجال در درجه اول هالیوود و شبکه­ های تلویزیونی چندملیتی، موسسات تجاری باستان­ پژوهی و عرفانهای مدرن، مؤسسات آینده پژوهی وابسته به جناح راست مسیحی در امریکا و برخی شومن­های مشهور علاقه­مند به سیاست و رسانه در امریکا بودند.

در طول سالهای اخیر و پس از اکران فیلم 2012 صدها فستیوال ویژه و سخنرانی در سراسر جهان بویژه امریکای شمالی و اروپا برای تبیین خطر بزرگ این سال و روز 21 ماه دسامبر در آن، برگزار شده است:

مستندهای تأثیرگذاری که نام برده شد تنها تولیدات پرهزینه مربوط به پروژه 2012 نیستند،

فیلمهای سینماییِ:

2012 روز پایانی

2012 به دنبال بسته شدن

2012 سوپرنووا

و فیلمهای مستند:

2012 علم یا توهم

2012 یک بیداری

نوسترآداموس در ورای پیشگویی­ها

2012 اسرار شگفت انگیز جدید

2012 زمانی برای تغییر

2012 اکنون در میان حادثه­ ایم

رمزگشایی گذشته 2012 پایان روزگار

دوران پست مدرن پیش به سوی 2012

در کنار محصولات نمایشی و مستند دیگر این شبکه رسانه­ای را کامل می­ کنند؛ شبکه ای متشکل از برنامه­ های نمایشی و مستند متعدد که در طول چندسال گذشته پس از تولید در امریکا در سراسر رسانه­ های غربی به کرات پخش شده­ اند. محصولات تصویری تنها بخشی از این پروژه بزرگ رسانه ­ای بود. در طول این سالها هزاران کتاب در گونه­ های علمی، تاریخی، رمان، آینده نگاری و توطئه پژوهی روانه بازار شد و به سرعت به زبان­های مختلف ترجمه گردید.

انبوه مطالب منتشر شده به حدی بود که هیچ کس از مردم عادی فرصت و مجال این را نمی­ یافت به بررسی صحت و سقم مطالب منتشر شده بپردازد. سایتهای اینترنتی به کتابها ارجاع می­ دانند و کتابها به فیلمها و فیلمها به سایتهای اینترنتی. چرخه دایره واری که یکدیگر را تأیید می ­کردند ولی هیچ منبع و سخن موثقی وجود نداشت، با این حال تکثر و تنوع محصولات سبب شد بسیاری رخ دادن حادثه­ای در نزدکی سال 2012 یا روز 21 دسامبر را در سراسر جهان باور کنند و این دقیقاً هدفی بود که برای این پژوه عظیم رسانه ­ای تدارک شده بود.

در بین سال­های 2000 تا 2009 موسسات مطالعاتی تاریخی، آینده پژوهی، موسسات عرفانی مدرن، موسسات نشر و توزیع کتاب و مراکز متعدد دیگر بسیاری بیش از صدها نشست و سخنرانی در زمینه پدیده 2012 در امریکای شمالی و اروپا برگزار کردند. جالب اینجاست که تمامی این موسسات به صورت غیر رسمی و غیر تخصصی درباره موضوعات علمی و تاریخی مرتبط با این پدیده اظهار نظر می­کردند و عمده تلاش آنها بر جذب افراد و مخاطبین برای توسعه شبکه اجتماعی خود متمرکز بود. از میان افرادی که این نشستها و سخنرانی ها را برگزار می کردند می توان به این افراد اشاره کرد:

تِرِنسه مک­کِنا (Terence McKenna): که گفته می­شود جایی در هاوایی زندگی می­کند و منتظر پایان دنیا است!


تِرِنسه مک­کِنا (Terence McKenna)

دیوید فلین (David Flynn) که می ­کوشید حوادث سال 2012 را بر اساس شباهت زمین با مریخ توضیح دهد! او در سخنرانی های خود توضیح می داد که حوادث 2012 به اسرائیل و دشمنانش ارتباط دارد.


دیوید فلین (David Flynn)

ریک کلی (Rik Clay) همان کسی که برای اولی بار کلمه صهیون یا زایان را در آرم المپیک لندن معرفی کرد!


ریک کلی (Rik Clay)

دیوید ویلکاک (David Wilcock) که نشست های خود را بر جابجایی قطب شمال و جنوب زمین در سال 2012 متمرکز کرده بود


دیوید ویلکاک (David Wilcock)

جان مور (John Moore) که تمرکز خود را بر روی تغییرات آب و هوایی قرار داده بود و اصرار داشت دولت برای این تغییرات خود را آماده کرده است. (درست همانند آنچه در فیلم 2012 دیده می­شود)

درونوالو ملچیزدک (Drunvalo Melchizedek) او درباره 2012 بر اساس پیشگویی مایاها سخن می­گوید و معتقد است این پیشگویی یک پیشگویی قلبی است نه علمی! او این مسأله سخن می­گوید که سال 2012 و روز پایانی در واقع زمان تغییر باورها و آموزه های معنوی در قلب انسانهاست.


درونوالو ملچیزدک (Drunvalo Melchizedek)

ایوان فرون اشتاین (Ivon Evon Stein) در سخنرانی های خود از عصر یخبندان تا سال 2012 را فصل به فصل توضیح می­دهد!


ایوان فرون اشتاین (Ivon Evon Stein)

ریچارد سی هوگلاند (Richard C Hoagland) او درباره انتخاب شدن اوباما حرف میزد و این انتخاب را مقدمه 2012 می ­دانست.


ریچارد سی هوگلاند (Richard C Hoagland)

همچنان که ملاحظه شد، فیلم سینمایی 2012 تنها یک نمونه برجسته از پروژه رسانه ­ای 2012 بود.


فیلم سینمایی 2012

فیلم سینمایی 2012 در سال 2009 با بودجه 200 میلیون دلاری آن به نمایش در آمد.

درونمایه اصلی این فیلم پایان جهان کنونی انسانها بر روی زمین و آغاز جهانی نو، در واپسین روزهای سال 2012 بود. یعنی روز جمعه 21 دسامبر 2012 مصادف با 30 آذرماه 1391.

فیلم سینمایی 2012 یک تابلوی طراحی شده درباره آینده زمین و انسان­هاست

که جزئیات آن با وسواس و متناسب با سیاست­های مورد نظر سازندگانش ترسیم شده است

در تابلویی که فیلم از فرجام جهان ارائه می­کند، نکاتی وجود دارد که اجازه نمی­دهد آن را صرفاً یک فیلم علمی- تخیلی پرهزینه و سرگرم­کننده بدانیم. بلایای طبیعی در آستانه نابودی جهان، هرج و مرج اجتمای، پیشگویی­های باستان، دیوانگان و دانشمندان پیشگو، سیاه­پوست بودن رئیس جمهور امریکا، فرو ریختن جایگاه ادیان الهی، ورود تنها یک دین به جهان آینده، حذف بسیاری از فرهنگ­ها و تمدنها از جهان آینده، رهبری جهان آینده توسط امریکا، فقدان امداد و منجی الهی و رها بودن انسان در برابر حوادث ناگوار پایانی، حضور ملکه و خاندان سلطنتی انگلیس در جهان آینده، تجدید مبدأ تاریخ از تولد عیسی مسیح به یک حادثه طبیعی، تشابه کشتی نجات بخش با ماجرای کشتی نوح و اشاره به میراث مرموز داوینچی کمترین اجزای تابلوی ترسیم شده از آینده جهان در این فیلم هستند که به سادگی نمی­ توان از کنار آنها عبور کرد.

تریلر فیلم 2012 (لینک دانلود)

فیلم سینمایی 2012 هرچند در ظاهر یک درام علمی-تخیلی سرگرم کننده است که فرجام زمین را دستمایه داستان خود قرار می­دهد، ولی توجه به اجزای جهان فیلم مطالب عمیق ­تری را در خصوص آن آشکار می­ سازد. این فیلم یک تابلوی طراحی شده درباره آینده زمین و انسان­هاست که جزئیات آن با وسواس و متناسب با سیاست­های مورد نظر سازندگانش ترسیم شده است؛ در ادامه به برخی از این موارد اشاره می­ شود:


فرجام جهان ناگوار و خشن است

اولین ویژگی فیلم ارائه تصویری هولناک از فرجام بشر بر روی زمین است. فرجامی که با نبودی بشر گره خورده است. در این فیلم بر خلاف آموزه­ های دینی که بر آینده ­ای روشن و رویایی برای زندگی انسان در زمین تأکید دارند، هیچ منجی در کار نیست و آینده روشن نیز به آینده ­ای تاریک و فاقد شعور که نتیجه­ ای جز نابودی میلیاردها انسان ندارد تبدیل شده است.



اولین ویژگی فیلم، ارائه تصویری هولناک از فرجام بشر بر روی زمین است.


سخن پیشگوها و فرقه ­های مخفی را باور کنیم!

در این فیلم افراد به ظاهر دیوانه­ ای که از حوادث آینده سخن می­گویند به عنوان پیشگویان صدیق فرجام جهان معرفی می­ شوند. در این فیلم تأکید می­شود که کسانی همچون نوسترآداموس و مردمان تمدن مایاها خطر هولناک پایان جهان را پیشگویی کرده ­اند. دقت کنیم مرد دیوانه به فهرستی از افرادی که سعی داشتند به انسانها هشدار بدهند ولی کسی آنها را باور نکرد اشاره می ­کند.

در این فیلم افراد به ظاهر دیوانه­ ای که از حوادث آینده سخن می­گویند

به عنوان پیشگویان صدیق فرجام جهان معرفی می­ شوند.

این افراد در دنیای امروز کسانی همچون نوسترآداموس، اریش فون دنیکن، دیوید آیک، جسی ونچورا، کنت سن ژرمن و دیگر افراد وابسته به فرقه­ های مخفی غیر دینی هستند؛ افرادی که شیاد بودن آنها توسط محققان بسیاری به اثبات رسیده است. با این حال فیلم مخاطب خود را به سوی این کانونها سوق می­دهد بازار پذیرفتن شایعات بی اساس را گرم ­تر می­ کند. کارکرد چنین شیوه­ ای این است که از طریق این محافل و کانونهای غیر رسمی در هر زمان حساس می­توان هرگونه شایعه­ای را در میان مردم رونق داد.


ادیان وحیانی و ابراهیمی در آینده جهان جایی ندارند

فیلم به طور گستاخانه نشان می­دهد در حادثه سال 2012 ارکان مسیحیت فروپاشیده می­شود. در سکانس فروریختن نمادین کلیسای واتیکان به عنوان قلب جهان مسیحیت، رابطه میان خداوند و انسان در نقاشی نمادین میکل انژ شکاف بر می­دارد و در بخش دیگری مجسمه مشهور مسیح بر فراز شهر ریو دو ژانیرو فرو می ریزد. 

فیلم در اینجا به صراحت تأکید می­کند که جهان آینده جهانی نیست که در آن رابطه انسان با خداوند جایگاهی داشته باشد. در بخشی از این سکانس تصویری از خانه کعبه نشان داده میشود. رولاند امریش - کارگردان همجنس باز فیلم - در مصاحبه ­ای در پاسخ به ایکه چرا کعبه را در حال تخریب شدن نشان نداده است، اینگونه پاسخ داد: « من قصد داشتم این کار را بکنم، ولی مشاورم هارالد به من گفت بهتر است بخاطر یک فیلم یک فتوا علیه خودمان درست نکنیم. حق با او بود، ما در غرب باید حواسمان به این مساله باشد.. شما میتونید نمادهای مسیحیت رو داغون کنید ولی اگر با نمادهای اسلامی این کار را بکنید علیه تان فتوا صادر می شود.»


رولاند امریش
کارگردان همجنس باز فیلم 2012

همچنان که ملاحظه می ­شود کارگردان فیلم به صراحت دشمنی خود را با نمادهای دینی اعلام می­ کند و اگر فتاوای هوشمندانه­ ای همچون فتوای امام خمینی (ره) علیه ارتداد و توهین سلمان رشدی وجود نمی­ داشت، این دشمنی در فیلم نمایان­ تر می­ شد. جالب اینجاست که کارگردان به نوع دیگری اعتراض خود را در فیلم نشان می­ دهد. در سکانسی که اخبار تلویزیون آشوبهای سراسر جهان را پیش از حادثه پایانی به تصویر می­کشد، کارگردان بخشی از مراسم تشییع پیکر مطرح امام خمینی و هجوم مردم مشتاق به سمت تابوت ایشان را به عنوان نمادی از آشوب در جهان مورد استفاده قرار داده است.


کارگردان، بخشی از مراسم تشییع پیکر مطرح امام خمینی و هجوم مردم مشتاق به سمت تابوت ایشان را
 به عنوان نمادی از آشوب در جهان مورد استفاده قرار داده است.

پس از نجات کشتی­ها از طوفان مرگبار، تاریخ میلادی که مبدئی ماهیت مذهبی و بر اساس سال تولد یکی از پیامبران الهی دارد، از زندگی بشر حذف شده است و یک حادثه طبیعی که فاقد ماهیتی آسمانی و دینی است جایگزین مبدأ تاریخ می ­شود.


تنها ادیان غیر وحیانی در جهان آینده حضور دارند

تنها نشانی که از ادیان که در این فیلم اجازه می­ یابد به کشتی جهان آینده راه یابد، بودیسم است. بودیسم مجموعه­ای از آموزه ها و تجربه­های فردی است و شخص بودا هیچگاه ادعای پیامبری نداشته است.


تنها نشانی که از ادیان که در این فیلم اجازه می­ یابد به کشتی جهان آینده راه یابد، بودیسم است.

در ده­های اخیر به دنبال گرایش عمومی به مذهب در جوامعه غربی، این دین شرقی به عنوان گزینه مناسبی برای ممانعت از گرایش جوانان به ادیان ابراهیمی، از سوی کانونهای رسانه­ای غرب تبلیغ شده است. در این فیلم نیز کارگردان به صورت نمادین تنها این دین را که به راحتی با شاخص­های فرهنگی تمدن مدرن کنار می­آید، به دنیای آینده راه می دهد.

تریلر دیگری از فیلم 2012 (لینک دانلود)


رهبر جهان آینده آمریکاست

در این فیلم 8 کشور صنعتی به رهبری امریکا اقدام به ساخت پناهگاهی در تبت باری عزیمت به دنیای آینده می­کنند. در مراحل شناسایی این خطر بزرگ نیز دانشمندان امریکایی سرپرستی پروژه را برعهده دارند. با اینکه افرادی از شرق و کشور چین نیز در پروژه حضور دارند ولی نقش آنها عمدتاً تکنیسین و نیروی اجرایی است و اتفاقاً یکی از کارگردان چینی است که با تلاش برای ورود غیرقانونی برادر و مادربزرگش به درون کشتی سبب به خطر افتادن جان هزاران نفر می­شود.


رئیس جمهور امریکا در این فیلم سیاهپوست انتخاب شده است تا با شخصیت واقعی رئیس جمهور کنونی این کشور
 تطبیق داشته باشد و باورپذیری نزدیک بودن حادثه 2012 را عمیق ­تر کند.

مرد خشن و خوشگذران و میلیونر روسی نیز که نمادی از روسیه است به رغم اینکه با پول و نفوذ فراوان خود جایی در دنیای آینده خریده است از حضور در آن باز می­ماند و تنها فرزندان کودن و ناتوانش به پشتوانه کار پدرانشان در آینده حضور می­یابند. به عبارت روشن فیلم جهان آینده را جهانی در تسخیر و تسلط قدرت­های غربی و بخصوص امریکا نشان می­دهد.

جالب اینجاست که ملکه انگلیس نیز به عنوان عضوی غیرقابل حذف از جهان آینده به کشتی وارد می­شود. رئیس جمهور امریکا در این فیلم سیاهپوست انتخاب شده است تا با شخصیت واقعی رئیس جمهور کنونی این کشور تطبیق داشته باشد و باورپذیری نزدیک بودن حادثه 2012 را عمیق ­تر کند.


نظم نوین غربی در حال شکل­ گیری است

جکسون شخصیت اصلی فیلم، یک نویسنده است. او کتابی به نام "خداحافظ آتلانتیس" نوشته است که حاصل عمر اوست. جکسون برای نگارش این کتاب با بسیاری از آینده ­پژوهان و پیشگویانی که در فیلم به آنها اشاره می­ شود، صحبت کرده است.

محتوای کتاب جکسون در هیچ کجای فیلم به روشنی بیان نمی­ شود ولی می­ دانیم کتابی درباره جهان آینده است. بیشتر از هر چیز نام این کتاب گویاست. آتلانتیس جدید عنوانی است که فرانسیس بیکن به عنوان اولین متفکر و رویاپرداز جهان مدرن، برای توصیف شهر آرمانی خود از آن استفاده کرده است.

جکسون شخصیت اصلی فیلم، یک نویسنده است.

او کتابی به نام "خداحافظ آتلانتیس" نوشته است که حاصل عمر اوست.

آتلانتیس نو همواره در ادبیات رسانه­ای غرب برای اشاره به جهان آینده ­ای که برتری و قدرت بیشتر تمدن غرب را در خود دارد، استفاده می­شود. خداحافظ آتلانتیس به طور ضمنی اشاره به همان آتلانتیس جدید در جهان آینده است که بر اساس نظم نوین جهانی مورد نظر غرب شکل می­ گیرد. در این نظم نوین ادیان به تمامه جایگاهی ندارند و میراث کانونهای مخفی و غیر دینی قرون گذشته جایگزنی آنها می­ شود.

فرانسیس بیکن نویسنده کتاب آتلانتیس نو، عضو فرقه عرفانی مخفی و غیرمسیحیِ رزه کروشن یا چلیپائیان گلسرخی بود. جالب اینجاست زمانی که گروه مطلع از حادثه بزرگ تصمیم می گیرند میراث فرهنگی و گذشته جهان را برای بقاء در آینده گزینش کنند به سراغ آثار لئوناردو داوینچی می­روند و در هیچ نمایی دیده نمی­ شود که حتی یک کاغذ از آثار دینی همچون کتاب مقدس برای بقاء در جهان آینده گزینش شود.


فرانسیس بیکن نویسنده کتاب آتلانتیس نو، عضو فرقه عرفانی مخفی و غیرمسیحیِ رزه کروشن یا چلیپائیان گلسرخی بود.

لئوناردو داوینچی نیز از جمله افرادی است که عضویت او در انجمنهای فراماسونری و دیر صهیون به شدت در سالهای اخیر مورد تبلیغ قرار گرفته است. اینکه کوه­های تبت که همواره نمادی از عرفان­های شرقی غیروحیانی بوده است، به عنوان محل عروج و عبور به جهان آینده معرفی می­شود نیز معنایی کاملاً سمبلیک دارد.


اظهارات رسمی را باور نکنید

درست به این دلیل که پروژه رسانه­ای 2012 بر اساس رویاپردازی های فرقه­ ای صورت گرفته است و فاقد مبنای علمی و قابل اتکاست در فیلم به طرز زیرکانه­ ای انکار مقامات رسمی توجیه می­ شود.

از نظر فیلم وقتی مقامات می­ گویند خطری در کار نیست، بیشتر باید ترسید و نگران بود؛ چرا که مقامات رسمی همواره سعی در آرام نگه داشتن مردم در شرایط خطر دارند تا گروه برگزیده به سلامت وارد پناهگاه­ها و کشتی­ها شوند. این شگرد فیلم سبب می­شود همواره برای باور کردن شایعات و جنجال­های فاقد منبع و اعتبار توجیهی در ذهن مخاطب وجود داشته باشد. شایعات و جنجالهایی که به صورت پنهانی از سوی کانون­های خاص مدیریت می­شود.

هرچند شایعات مربوط به پایان جهان در سال 2012 بواسطه این فیلم سینماییِ جذاب و سرشار از جلوه ­های ویژه، در سراسر جهان منتشر شد ولی نباید تصور کرد این مسأله برای اولین بار در این فیلم مطرح شده است.


دسته بندی سناریوهای پایان جهان:

در مجموع جنجالهای تبلیغاتی مربوط به حوادث 2012 بر چند محور سناریوی اصلی به عنوان گزینه های محتمل در سال 2012 تأکید می­ شد:

1- بروز بلایای طبیعی گسترده همانند طوفان، سیل، زلزله و سونامی در سال 2012 از از میان رفتن نظم زیست محیطی زمین

2- بحران اقتصادی و هرج و مرج­های اجتماعی

3- حمله به امریکا و اروپا از سوی یک قدرت شیطانی و خطرناک و به وقوع پیوستن هولوکاست اتمی

4- تغییر نظم معنوی جهان و حاکم شدن باورهای جدید در ذهن انسانهای روز زمین

در این تبلیغات گسترده از چند باصطلاح منبع یا سند برای باور پذیر نمودن ادعاهای طرح شده، استفاده شده است:

1- تقویم تمدن مایاها: که پایان جهان را روز 21 سپتامبر 2012 معرفی می­کند.

2- نقاشی­های جدید کشف شده منتسب به نوسترآداموس و کتاب پیشگویی ­های این کیمیاگر مشهور فرانسوی

3- شرایط خاص زمین در کهکشان راه شیری در سال 2012 و احتمال جابجایی قطبهای زمین یا برخورد سیاره­ای ناشناس به نام سیاره ایکس به زمین یا تغییرات زیست محیطی عظیم

4- پیشگویی­های کتاب مقدس یهودیان یا همان عهد عتیق


تقویم مایاها چیست و چگونه پایان جهان را در روز 21 دسامبر 2012 پیشگویی می­ کند؟

تمدن مایاها یکی از تمدنهای بزرگ باستان در امریکای مرکزی و جنوبی است که آثار معماری و نقوش و بقایای به جا مانده از آنها در دل جنگلهای مکزیک و گواتمالا هنوز پابرجاست. مردم مایا مهمترین سرخپوستان قاره امریکا محسوب می­شوند.

بر خلاف تصوری که تاریخنگاران غربی از وضعیت قاره امریکا پیش از ورود سفیدپوستان ارائه می­کنند، این منطقه در طول تاریخ مردمانی با فرهنگهای توسعه یافته و تمدنهای قابل توجه را در خود جای داده بود. اوج تمدن مایاها به سالهای 300 تا 900 میلادی برمی­گردد. سالهایی که دوران طلایی مایاها نامیده می­شود. نابودی مایاها با ورود سفیدپوستان اسپانیایی به این منطقه صورت گرفت. مایاها سلاح گرم نداشتند و در برابر هجوم سفیدپوستان به صورت گسترده به اسارت در آمدند و در برخی موارد نیز به طرز فجیعی قتل عام شدند. آنها در سالهای بعد به عنوان رعیت اسپانیایی­ها در کوهستانها زندگی می­کردند و هنوز دسته های کوچکی از آنها در کوهستانهای مکزیک، السالوادور و گواتمالا وجود دارند. سوزانده شدن کتابها و متون مایاها توسط سفیدپوستان که در موضوعاتی مانند تاریخ قوم مایا، نظام اعتقادی، ستاره شناسی و پیشگویی، ریاضیات، طب و گاهشماری را در بر می‌گرفت، بررسی فرهنگ این قوم را دشوار کرده است.

مایاها برای تعیین زمان کاشت و برداشت کشاورزی و اوقات و روزهای مذهبی خود تقویم­های متعددی را تنظیم کرده بود. در میان مایاها دست کم سه نوع تقویم رایج بود، تقمیم 260 روزه که در ان هر سال 260 روز بود و زمان آیینهای قومی را مشخص می­کرد، تقویم 360 روزه که مشابه تقویم کنونی ماست و بیشتر در کشاوری کاربرد داشت و تقویم 52 ساله که بیشتر برای ثبت تاریخ مایاها استفاده می ­شد.

در تقویم نگاری مایاها همانند هر تقویم نگاری دیگری دورانهای مشخصی وجود دارد که با پایان آن دوره جدیدی آغاز می­شود. برای مثال در تقویم جلالی هر دوره یک ساله در 29 اسفند پایان می­یابد و دوره جدید یکساله آغاز می­شود. در یکی از خوانش­ها از تمدن مایاها بزرگترین دوره یک دوره چند هزار ساله است که در سال 2012 پایان می­یابد ولی این پایان یافتن به معنای تمام شدن دنیا از نظر مایاها نیست بلکه به معنای آغاز دوره جدید در تقویم آنهاست.

با این حال در پروژه رسانه­ای 2012 به طور گسترده اینگونه وانمود می­شود که مایاها پیشگویی کرده ­اند دنیا در 2012 به پایان خواهد رسید. مرد دیوانه ­ای که در فیلم 2012 بر تپه ای در پارک یِلو اِستون مستقر شده است، نیکسون را مجاب می­کند که این پیشگویی توسط قوم مایاها انجام شده است. در واقع ترکیب تقویمهای مختلف مایاها یک دوره بزرگ را به لحاظ ریاضی تشکیل می­دهد که از 11 آکوست سال 3114 قبل از میلاد آغاز می­شود و در تاریخ 21 دسامبر 2012 به پایان می­رسد.

البته باید توجه داشت این یک تقریب محاسباتی است و صرفاً به دلیل اینکه 21 دسامبر 2012 با برخی پیشگویی­های دیگر قابل تطبیق است از بین نتیجه محاسبات مختلف این روز خاص برای معرفی روز آخر دوره تقویم مایاها انتخاب شده است. برای مثال عدد یازده برای کانونهای رازآمیز و فراماسنری عددی مهم است. از این رو روز 21 دسامبر انتخاب شده است تا جمعه اعداد روز 21ام ماه 12ام سال 2012 یازده شود و بتوان به نوعی آن را با آموزه ­های سرشار از خرافه فراماسونها ربط داد.

سوال اینجاست که چرا شبکه رسانه­ای غرب به طور گسترده این شایعه که هیچ مبنای تاریخی و علمی ندارد را به مایاها نسبت می­دهد؟ آیا در ورای این تبلیغات عظیم و پر هزینه هدف خاصی نهفته است؟


نوسترآداموس کیست و کتاب و نقاشی­های منتسب به او چقدر معتبر است؟

میشل نوتردامی مشهور به نوسترآداموس پیشگوی یهودی- فرانسوی سده شانزدهم میلادی، نامدارترین پیشگوی دوران معاصر است ولی اینگونه نیست که او واقعاً یک پیشگو بوده باشد. نوسترآداموس را تبلیغات گسترده عامه و هالیوودی در دهه­های اخیر زنده نگه داشته و در میان مردم عوام غرب شهرت و مقبولیتی سطحی برای او فراهم آورده است. محققان برجسته او را بیشتر شیادی می­دانند که پیشگویی­های کوتاه­مدت او حتی در زمان حیاتش هم تحقق نمی­یافت. رونالد سایر استاد دانشگاه ویسنکانسین درباره او می­نویسد: « ترجمه­های نادرست و تأویل ­های خیالپردازانه هوادارن مشتاق سبب شده مردم ساده لوح باور کنند که پیشگویی­ها برخی از حوادث چهار سده گذشته را از قبل بیان کرده است. ولی در واقع این پیشگویی­ها به فضای تاریخی سده شانزدهم و آرزوهای کشورگشایانه پادشاه فرانسه و امپراطور آلمان تعلق دارد. هرچند پیشگویی­های او غالباً نادرست از آب در آمده، ولی شهرت نوسترآداموس به عنوان بزرگترین پیشگوی رنسانس بی تزلزل باقی ماند».

کتاب معروف نوستر آداموس با عنوان «پیشگویی­های نوسترآداموس» در واقع صدها فقره پیشگوییِ گنگ به زبان فرانسه است که قابل تأویل و تفسیرهای مختلف می­باشد. نوسترآداموس در این کتاب شاعرانه به پیشگویی حوادث از نیمه سده شانزدهم تا پایان جهان می­پردازد. ویل دورانت تاریخنگار مشهور درباره این کتاب می­گوید: « مطالب کتاب چنان ماهرانه در لفاف ابهام پیچیده شده است که هر سطر آن می­ تواند تقریباً بر هر واقعه ­ای از تاریخ آینده انطباق یابد.»

مبلعان نوسترآداموس مدعی­ اند که او اعدام چالز اول پادشاه انگلیس و لویی شانزدهم پادشاه فرانسه، آتش سوزی سال 1666 لندن، ظهور و سقوط ناپلئون، ظهور هیتلر، انقلاب اسلامی ایران، سناریوی 11 سپتامبر و حالا حادثه سال 2012 را پیش­بینی کرده است! این در حالی است که نوسترآداموس از پیشگویی نزدیک­ترین حوادث زمانش عاجز بود. برای مثال به نوشته ویل دورانت نوستر آداموس برای شارل نهم عمری 90 ساله پیشگویی کرده بود؛ در حالی که وی ده سال بعد در 24 سالگی زندگی را بدرود گفت.

با همه این احوال در دهه­های اخیر کانونهای رسانه­ ای معینی سعی در زنده نگه داشتن نوسترآداموس و پیشگویی­هایش داشته­اند و اکنون که کتاب پیشگویی­های او دیگر جوابگو و باور پذیر نیست، بدون ارائه هیچ سندی 5 نقاشی که منبع واقعی آنها مشکوک و ناشناس است، به او نسبت داده می­شود و حوادث سال 2012 بر اساس این نقاشی­ها توصیف می­ شود. در سال 1981 سه سال پس از پیروی انقلاب اسلامی اورسن ولز و کمپانی برادران وارنر فیلمی 84 دقیقه­ ای عرضه کردند که طبق آن روسیه و جهان اسلام با هم متحد می ­شدند و کشورهای غربی را بمباران اتمی می­ کردند. این فیلم در کنار محصولات مشابه دیگر در آن زمان تأثیر عمیقی بر افکار عمومی کشورهای اروپایی و امریکا داشت و مخاصمه غرب را با انقلاب نوپایی که مردم غربی هنوز تصوری از آن نداشتند، توجیه می­کرد. به این ترتیب نوسترآداموس و پیشگویی­هایش دستمایه ­ای است که در هر مقطع به تناسب شرایط سیاسی و اجتماعی خاص آن دوران مورد استفاده تبلیغاتی قرار می­ گیرد و از همین روی باید همواره در پس ذهن افراد با شگردهای تبلیغاتی، زنده و مرموز باقی بماند.


تغییرات زیست محیطی عظیم

سومین دستمایه که برای توجیه پدیده 2012 در محصولات ذکر شده، یافته­های علمی فیزیکدانها، زمین­ شناسان، ستاره­ شناسان و متخصصان آب و هوا درباره تغییرات عظیم در چرخه حیاتی زمین است. بر اساس این ادعاها، در سال 2012 و ماهای پایانی آن یکی از احتمالات زیر به وقوع خواهد پیوست: نخست اینکه قطب مثبت و منفی مغناطیسی زمین جابجا خواهد شد و تمام شرایط جوی جدید طوفانهای سهمگین به وجود خواهد آورد؛ دوم اینکه سیاره یا شهابسنگ ناشناخته­ای که نام سیاره ایکس بر آن نهاده شده، در تاریخ موعود به زمین می­رسد و با آن برخورد می­خورد. سوم اینکه طوفانهای مغناطیسی خورشیدی بزرگی روی خواهد داد که سبب گرمای درون زمین و آتشفشانها و سیلهای گسترده می­شود.

در شبکه گسترده محصولات تولید شده هیچ گاه دلیل علمی و قانع کننده­ای برای اطلاعات فوق ذکر نشده­است و این ادعاها از سوی هیچ مرکز علمی/تحقیقاتیِ رسمی و شناخته شده مورد تأیید قرار نگرفته است. جالب اینجاست سازمان ناسا در پی مراجعات مکرر به دفاتر آن، تنها پس از آنکه تب پایان دنیا در سال 2012 همه جا را گرفت، در بخش کوچکی از وبسایت رسمی خود اعلام کرد یافته علمی و فضاشناسانه­ای مبنی بر پایان جهان سندیت علمی ندارد. جالب اینجاست که ناسا پیش از این به کارشناسان خود اجازه داده بود در برنامه­ های جنجالی و شبه مستند مربوط به پایان جهان در سال 2012 شرکت کنند. برای نمونه دیوید سی بک (David SiBeck) که از دانشمندان فیزیک نجومی ناساست، با عنوان سازمانی خود در مستند تأثیرگذار «اثر نوسترآداموس» به عنوان کارشناس حاضر شد و درباره شواهد علمی نابودی زمین در اثر طوفانهای مغناطیسی خورشیدی در سال 2012 سخن گفت. گویی مدیریت این سازمان فضایی نیز نسبت به گسترش شایعات در این خصوص به دلایلی حساسیت چندانی نداشته است.


دیوید سی بک (David SiBeck)

نقش کابالا

چهارمین دستمایه قبولاندن پایان جهان در 21 دسامبر 2012 برخی برداشتهای ذوقی و شاعرانه از متون کتاب مقدس مسیحیان و یهودیان است. در واقع این دستمایه نه به عنوان سندی برای عموم مخاطبان بلکه به عنوان بهانه­ای برای رنگ و بوی مذهبی بخشیدن به این سناریوی رسانه­ای و جذب مخاطبانی که گرایشات مذهبی دارند، مورد استفاده قرار گرفته است. روش استفاده از متون مقدس در این بازی قرائت آنها و استفاده از معانی­شان نیست. بلکه همانند جدول کلمات متقاطع سعی می­شود عبارتهای مورد نظر و نزدیک به موضوع مورد نظر از میان انبوه کلمات و حروف یافت شود، این روش درست همانند زمانی است که با خیالپردازی شکل دلخواهمان را در ابرهای آسمان می ­بینیم.

با این حال نتایج گزینش شده اینگونه کشف رمزهای عامیانه، سبب شد حوادث 2012 برای بسیاری با باورهای مذهبی گره بخورد. این نگاه بیشتر از سوی مبلغان راستگرای مسیحی و اونجلیستهای امریکایی نزدیک بحافل صهیونیستی همراه بوده­اند، ترویج می­شود. پِت رابرتسون رهبر اونجلیستهای امریکایی اولین کسی بود که زلزله مرگبار هاییتی را مجازاتی برای مردم گناهکار این کشور خواند به آن معنایی آخرالزمانی و مرتبط با سناریوی 2012 بخشید.

" پیشگویی یک سنت یهودی است، و جنبش صهیونیزم بین الملل که همه شما نقشی در آن ایفاء کرده ­اید، این سنت را دنبال کرده است. این سنت، رویاهای رهبرانش را به فعالیت­های سیاسی تبدیل می­ کند."

این بخشی از سخنرانی جان اف کندی رئیس جمهور امریکا در سال 1960 در هتل استاتلر هیلتون نیویورک است. رئیس جمهوری که تا حدی سعی می­کرد نفوذ صهیونیسم در جامعه امریکا را کنترل کند ولی به طرز رازآمیزی به قتل رسید.


کندی: پیشگویی یک سنت یهودی است

این سخن جان اف کندی درست است که پیشگویی­های رازآمیز و شبه­دینی با تعیین وقت برای حواث خاص همچون ظهور مسیح غالباً اهداف پنهان سیاسی دارد و یک سنت صهیونیتسی است. این سنت که برگرفته از آموزه­های فرقه­ کابالا یا همان عرفان سیاسی یهود است، از زمان جنگ­های صلیبی و سده­های پس از آن تا به امروز ادامه داشته است.

مکتب کابالا کارکرد احیاء و ترویج آرمانهای مسیحایی را به دست داشت و این آرمانها در بنیاد تحریکات جنگ افروزان هصلیبی سده سیزدم و تکاپوهای شبه مسیحی و نوصلیبی سده های پس از آن نقش کلیدی داشت. در سده چهاردهم پیشگوئی­های اسرار امیز درباره ظهور قریب الوقوع مسیح در بیت المقدس در سراسر ایتالیا که کانون مسیحیت بود از سوی هسته­های کابالا و منجمان پر نفوذ یهودی رواج یافت.

این تبلیغات حتی شخص پاپ و دیگر کانونهای فکری و سیاسی دنیای مسیحیت را به شدت متأثیر کرده بود. آبراهام ابولافی منادی فرقه کابالا بود که در سال 1280 نا نفوذ در دربار پاپ نیکلاس سوم، با شور و شدت ظهور مسیح را در سال 1290 پیشگویی نمود. برای نمونه دیگر گرسونیدس نوه نهمانیدس نیز ظهور مسیح به داوود را درسال 1358 پیشگویی نکرد. هرچند این پیشگویی تحقق نیافت ولی مأموریت بسیج نیروهای مسیحی و تهییج آنها برای حمله به بیت­ المقدس به نتیجه رسید. مسیحیان آماده سفر و جنگ علیه مسلمانان در بیت المقدس شدند تا در زمان ظهور مسیح در آنجا باشند. البته همان زمان در ایتالیا کسانی بودند که آبراهام ابولافی را کلک باز و شیاد میدانستند. اسحاق لاپیرر که دایرالمعارف یهود او را پدر صهیونیسم می خواند نیز از کسانی بود که در قرن هفدهم پیشگویی­هایی درباره فتح سرزمین بیت المقدس به دست پادشاه فرانسه انجام داد. پیشگویی او نیز هیچگاه تحقق نیافت و پادشاه فرانسه به بیت المقدس نرسید. ولی زمینه مسیحیان به یهودیانی که از نظر آنها قاتل مسیح بودند با سخنان او فراهم شد. او از اولین کسانی بود که "پیروی نهایی مسیحیان" را در گرو احیاء دولت صهیون معرفی کرد. ناتان غزه­ای از جمله دیگر پیروان کابالا بود که اعلام کرد در 31 مه 1665 مسیح بن داوود در ارشلیم ظهور خواهد کرد ولی این ظهور تحقق نیافت. کمی بعد شابتای زوی از دیگر رهبران کابالا ظهور مسیح را در سال 1666 پیشگویی کرد. این پیشگوییها که توسط دیگر کابالیستها و مرویج مسیحی آن دامن زده می­شد سبب شد موج بزرگی در اروپا جان بگیرد و حتی بسیاری از مردم فقیر با فروش خانه و وسایل خود راهی زیارت بیت المقدس شوند. این موج مشکلات بزرگی برای دولت عثمانی ایجاد کرد و این همان چیزی بود که طراحان این پیشگویی­ها به دنبال آن بودند.

طبیعتاً با گسترش ابزارهای اغواکننده ارتباط جمعی و بخصوص سینما، این سنت دیرینه با سهولت و البته پیچیدگی بیشتری انجام می­شود. برای نمونه در طول دهه نود میلادی هالیوود فیلمهای مختلفی درباره حمله یا خطری قریب الوقوع که متوجه خاک امریکاست تولید و پخش کرد، این فضاسازی روانی با پخش فیلمهایی درباره پیشگوی ظهور شیطان در استانه هزاره سوم همراه شد. بسیاری از تحلیلگرانی که در آن دهه سینمای امریکا را دنبال می­کردند همان زمان اعلام کردند که مردم امریکا آماده پذیرش یک جنگ شده­اند. کمی بعد سناریوی یازده سپتامبر رخ داد و امریکا برای یک دوره طولانی وارد جنگ در خاورمیانه شد. جنگی که همچنان ادامه دارد.

یکی از فیلمهای مشهور آن دوران فیلم روز استقلال است. این فیلم نشان می­دهد که خطر مهاجمانی که از آسمان آمده ­اند ابتدا از طریق عراق و روسیه وارد زمین می ­شوند و در نهایت به امریکا حمله می ­کنند و در نهایت رئیس جمهور امریکا در جنگی تمام عیار در مقابل آنها می­ ایستد. کارگردان این فیلم کسی نبود جز رولاند امریش کارگردان سینمایی 2012. آیا دشوار است این فیلم را نیز همانند روز استقلال بخشی از یک پازل رسانه­ ای برای ایجاد التهام در ذهن مردم سراسر جهان و در نتیجه پذیرش یک تغییر که منافع کانونها و محافل صهیونیستی را تأمین می­کند بدانیم؟


فیلم روز استقلال به کارگردانی رولاند امریش

ولاند امریش کارگردانی با ذهن آخرالزمانی است و این ذهنیت در کارهای دیگر او همچون روز پس از فردا نیز به خوبی دیده می­شود. کاترین هریس خبرنگار روزنامه گاردین در مطلبی که در 24 اکتبر 2008 یعنی یک سال پیش از اکران سینمایی 2012 درباره امریش منتشر کرد در توصیف محل اقامت او گفت: رولاند اریش تصویری فتوشاپی از رئیس جمهور ایران را در اتاق خواب خود قرار داده بود. این مسأله نشان می­دهد که این کارگردان نسبت به تحولات سیاسی منطقه خاورمیانه و به خصوص ایران دست کم کنجکاو است و انعکاس آن در فیلهایش خالی از وجه نیست.

شاید پیش از این سناریوهای سیاسی و سلطه جویانه کانونها و محافل صهیونیستی پس از انتشار پیشگویی­ها و شایعات عوام فریب امکان اجرا و تحقق می­یافت ولی پروژه رسانه­ای 2012 و ناکامی آن در زمینه­سازی برای تحقق تغییری در منطقه خاورمیانه به نفع سیاستهای نظام سلطه نشان داد، این شگرهای کهنه که صدها سال است توسط این کانونها مورد استفاده قرار می­گیرد، دیگر کارایی چندانی ندارد. به قدرت رسیدن اسلامگرایان در کشورهای در حال تحول منطقی و رسوایی­های مداوم نظامی و سیاسی امریکا و رژیم صهیونیستی در منطقه کمترین نشانه این ناکارآمدی و شکست است و نشان می­دهد اینگونه جنجالهای پرهزینه رسانه­ای دیگر جز تحمیل هزینه ­های گزاف نتیجه ­ای برای این کانون­ها ندارد.


پروژه پایان جهان همچنان ادامه دارد.....

براساس آنچه گفته شد، می توان دریافت که پروژه 2012 در واقع بخشی از یک زنجیره گسترده­تر ناشناخته است. به عنوان نقشه جایگزین در صورتی که تمهیدات و شرایط مورد نظر برای تغییرات طراحی شده تا سال 2012 فراهم نگردد، یک سال دیگر به عنوان جایگزین 2012 در نظریه «پایان دنیا» معرفی خواهد شد.

طلیعه این معرفی قابل مشاهده است. بر اساس ادعای کانونهایی که به شایعه سال 2012 دامن زده­اند، پی بردن به یک اشتباه محاسباتی به ما نشان می­دهد که پایان جهان نه در سال 2012 بلکه در سال 2013 رخ خواهد داد. در این موج جدید رسانه­ای که پیشبینی می­شود به زودی ابعاد آن گسترده تر گردد، 16 سپتامبر 2013 جایگزین 21 دسامبر 2012 شده است. برای آشنایی بیشتر با ابعاد این جنجال جدید رسانه­ ای می­توانید به کتاب


2013: The End of Days or a New Beginning: Envisioning the World After the Events of 2012

یا کتاب

2013: The Beginning Is Here

منتشر شده در سال 2011 مراجعه کنید.

جالب اینجاست در جریان رسانه­ای نوظهورتری که هنوز صورت گسترده نیافته است، گفته شده سال 2023 از سوی نوسترآداموس به عنوان پایان دنیا معرفی شده است نه سال 2012 (برای اطلاعات بیشتر به این مقاله نوشته رابرت استینگر و این مقاله مراجعه نمایید.).

در نسخه بسیار کم صدا تر این جنجال، سال 2035 به عنوان سال حوادث پایانی معرفی شده است. همچنان که مشاهده می­شود در بازه­ های 11 ساله دستمایه رسانه ­ای به منظور ملتهب ساختن افکار عمومی جهان همانند آنچه در پروژه 2012 رخ داد، تمهید شده است. معنای سخن آن است که پروژه 2012 تنها بخش کوچکی از یک پروژه زنجیره­ ای است که به منظور زمینه­ سازی تحقق تغییرات مورد نظر غرب در نقاط خاصی از دنیا تدارک شده است. ریدلی اسکات کارگردان شهیر و مرموز انگلیسی نیز در آخرین کار خود با نام پرومتئوس و کلیپ­ های مکمل آن، سال 2023 را به عنوان سالی که بشر بر روی زمین جایگاهی همانند خدایان می­یابد، معرفی کرده بود.


نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۱
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها