کد خبر: ۱۲۳۳۳
زمان انتشار: ۱۱:۰۴     ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۰

 برهان: کتاب «ایران در حکومت روحانیون» با عنوان اصلی (Iran under the ayatollahs) که در متن و محتوا، حاوی توهین مستقیم به امام راحل و زیر سئوال بردن انقلاب و نظام اسلامی است به راحتی در نمایشگاه کتاب تهران، عرضه می‌شود.

 
نویسنده‌ی این کتاب «دیلیپ هیرو» روزنامه‌نگار هندی مقیم لندن، مورخ و کارشناس مسایل سیاسی است که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی چند بار به ایران سفر کرده و آثار زیادی را درباره‌ی ایران به رشته‌ی تحریر درآورده ‌است. کتاب‌های «ایران در حکومت روحانیون» (1984.م)، «ایران: انقلاب از درون» (1998.م)، «طولانی‌ترین جنگ» (1989.م)، «همسایه آری، دوست نه: ایران و عراق پس از جنگ [خلیج‌فارس]» (2001.م) و «ایران امروز» (2006.م) آثار وی می‌باشند که راجع به ایران منتشر شده‌اند.
 
 
کتاب «ایران در حکومت روحانیون» که به قلم «محمدجواد یعقوبی دارابی» ترجمه و توسط نشر «‌باز» در ایران منتشر شده پیش از این توسط «شرکت رولج و کیگان پائل» در لندن به چاپ رسیده ‌بود. وی در این کتاب دیدگاهی کاملاً منفی نسبت به حضرت امام(ره) دارد و ایشان را تندرو و فرصت‌طلب معرفی می‌کند. از نظر این روزنامه‌نگار، روحانیون بعد از پیروزی انقلاب، حکومت را غصب کردند و حق گروه‌های دیگر نظیر مارکسیست‌ها، ملی‌ ـ‌ مذهبی‌ها، نهضت آزادی، مجاهدین و مانند این‌ها را پایمال کرده و به سرکوب این گروه‌ها پرداخته‌اند. وی در کتاب خود به دفاع از منافقین و بنی‌صدر می‌‌پردازد و حزب جمهوری را حزبی سرکوب‌گر معرفی می‌کند.
 
نویسنده در مقالات متعددی ایران را به تعلیق غنی‌سازی تشویق می‌کند! و اسلام را تنها ظاهری برای مردم ایران معرفی می‌کند.
 
جالب این‌که چنین کتاب توهین‌آمیزی علیه ایران، با رپرتاژ روزنامه‌ی «کارگزاران» (درتاریخ 3/4/87) به صورت کامل معرفی می‌شود و حتی گفت‌وگویی اختصاصی نیز با نویسنده‌ی آن صورت می‌پذیرد و تنها در یک سطر به نادرستی دیدگاه نویسنده‌ی کتاب راجع به ایران اشاره می‌شود. با این‌که مطالعه‌ی کتاب سفارشی بودن آن را به مخاطب القا می‌کند، ولی نویسنده در مصاحبه با روزنامه‌ی کارگزاران آن را تکذیب می‌کند و خود را به عنوان پژوهشگری مستقل معرفی می‌نماید.
 
 
نکته‌ی مهم این است که نشر «باز» به عنوان منتشر کننده‌ی این اثر، زیر مجموعه‌ی مرکز بازشناسی اسلام و ایران است که «مصطفی میرسلیم» (وزیر اسبق ارشاد) از سال 1368 به عنوان رییس هیأت‌ مدیره‌ی آن، فعالیت می‌کند.
 
درباره‌ی کتاب
 
کتاب «ایران در حکومت روحانیون» سعی در بررسی نقش روحانیون در پیروزی انقلاب و بعد از آن را دارد. نویسنده‌ی کتاب که به ظاهر علاقه‌ی خاصی به امور ایران دارد، این کتاب را در ژوئن سال 1984 میلادی منتشر کرده ‌است که بازه‌ی زمانی سال‌های 1357 تا 1362 یعنی پس از فتح خرمشهر را در بر می‌گیرد. کتاب در هفت فصل نگارش یافته و نویسنده با بررسی سریع دوران صدر اسلام تا زمان مشروطه کوشیده ‌است تصویری گذرا برای خواننده‌ی کتاب ایجاد کند، هر چند تحلیل‌های وی درباره‌ی رحلت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و موضوع غیبت، بیش‌تر به تفاسیر اهل سنت نزدیک است تا شیعیان.
 
نویسنده با بررسی حرکت امام(ره) در دوران پهلوی، به بررسی سیاسی و اقتصادی این دوره می‌پردازد و هرچند در بیش‌تر بخش‌ها پهلوی‌ها را دیکتاتور و ضدحقوق بشر می‌خواند ولی با این حال تحلیل‌های جانب‌دارانه‌ای را نیز از این رژیم ارایه می‌دهد.
 
نویسنده‌ی کتاب با بررسی دوره‌ی زمانی پیروزی و بعد از پیروزی انقلاب نقش روشن‌فکران را برجسته کرده و با یادآوری مبارزات روشن‌فکران، روحانیون را به نوعی وام‌دار این گروه‌ها معرفی می‌کند، هم‌چنان که بیش‌تر تأکید بر حضور نیروهای نهضت آزادی و امثال «قطب‌زاده» و «بنی‌صدر» در کنار امام (ره) در پاریس دارد و این افراد را مشاوران ایشان معرفی می‌کند. شیوه‌ی نویسنده با بحث پیروزی انقلاب تغییر کرده و درصدد است تا به خواننده القا کند که مذهبی‌ها و روحانیون از دیگر گروه‌های مبارز به نوعی استفاده‌ی ابزاری کرده و درصدد تثبیت قدرت خود برآمده‌اند. وی با یادآوری مسایل ایجاد شده در زمان بنی‌صدر و منافقین، جانب این گروه‌ها را می‌گیرد و انفصال و رویارویی این عده با نظام اسلامی را حاصل عملکرد روحانیون در انحصاری کردن قدرت می‌داند. وی در این‌باره توهین‌های بسیاری بر حضرت امام(ره)

روا می‌دارد و با تندرو خواندن ایشان در قضایای انقلاب، ایشان را مقصر اصلی قضایای بنی‌صدر و منافقین جلوه می‌دهد!
 
نویسنده با تحلیل نادرست از وقایع دوران بنی‌صدر، تشکیل سپاه پاسداران را به منظور مقابله و سرکوب گروه‌های مبارز (شما بخوانید منافقین و تجزیه‌طلبان) می‌داند و انقلاب را به دلیل کنار گذاشتن مدعیان دیگر شماتت می‌کند. کم ‌اطلاعی نویسنده از وقایع انقلاب به حدی است که فتح لانه‌ی جاسوسی آمریکا را نتیجه‌ی فرمان امام (ره) می‌داند و درباره‌ی جنگ نیز با یادآوری پیاپی درخواست‌های «صدام حسین» معدوم برای آتش‌بس، ایران را جنگ طلب معرفی می‌کند.
 
نویسنده‌ی کتاب، مواضع امام(ره) در زمان جنگ و پس از فتح خرمشهر را تندروانه و خارج از عرف بیان کرده و امام(ره) را متهم به دخالت در امور دیگر کشورها به‌خصوص عراق، می‌کند.
 
نویسنده‌ی کتاب در بخش‌های مربوط به پیروزی انقلاب اسلامی حضرت امام (ره) را با شدت بیش‌تری تخطئه می‌کند:
 
« با توجه به آگاهی مردم از خفقان موجود در دوران پهلوی، [امام] خمینی به آن‌ها اجازه‌ی آزادی بیان داد. در حقیقت [امام] خمینی به مسؤولان اجازه داد که به دو دسته‌ی تندرو و میانه‌رو تقسیم شوند و نظرات مختلف خود را بیان کنند ولی بعد خود او با تندروها همگام شد. این موضوع در نوع برخورد او با مشکلاتی که کشور با آن مواجه بود، مشهود است ...»
صفحه‌ی 184
 
نویسنده‌ی کتاب هم‌چنین با ذکر جریان‌های پاک‌سازی ارتش از بقایای پهلوی، حضرت امام(ره) را سرکوب‌گر جامعه معرفی می‌کند:
 
« ... این نشانه‌ای دیگر از همراهی [امام] خمینی با تندروها بود که در اختلاف بین آن‌ها و میانه‌روها، خود را نشان داد.جایگزینی در فرماندهی ارتش مصادف شد با ابقای 4 عضو دادگاه‌های انقلاب در دولت بازرگان و تعیین طالقانی به عنوان امامجمعه‌ی تهران. [امام] خمینی این جریان‌ها را هدایت می‌کرد. او می‌خواست حامیان خود را تقویت و به مقابله و سرکوب مخالفان بپردازد و برنامه‌ی خویش را برای اسلامی کردن جامعه به پیش ببرد ...»
صفحه‌ی 188
  
نویسنده‌ی بی‌اطلاع کتاب، حتی مواضع امام(ره) در زمان جنگ و پس از فتح خرمشهر را تندروانه و خارج از عرف بیان می‌کند و امام(ره) را متهم به دخالت در امور دیگر کشور به‌خصوص عراق، می‌کند:
 
« ... زمانی که امام خمینی [ره]، عراقی‌ها را برای سرنگونی حزب بعث «غیرمسلمان» تشویق می‌کرد ... رادیو و تلویزیون ایران به طور مستمر آیت‌ا... صدر را، خمینی معرفی کرده و بدین وسیله، شیعیان عراق را به اطاعت از وی تشویق می‌کرد ... رادیو تهران تبلیغات ضدبعثی را افزود و مؤمنان را فراخواند تا قوانین عدل الهی را اجرا کنند ... در 8 آوریل، امام خمینی [ره] به طور رسمی از نظامیان عراقی خواست تا صدام را بیرون کنند ... بخش عربی صدای تهران به صورت مستمر تبلیغات ضد صدام حسین را در پیش گرفت...»
صفحه‌های 239 ، 240 و 241
 
توجه به این نکته نیز لازم است که تحلیل نویسنده از انقلاب ایران، تحلیلی است که بیش‌تر پژوهشگران خارجی نسبت به ایران از آن استفاده می‌نمایند. مهم این جاست که منتشر کننده‌ی اثر در ایران با ذکر پاورقی، نواقص تحلیل‌های نویسنده را جبران کند که در این اثر چنین چیزی مشاهده نمی‌شود و به همین خاطر است که وی حضور مردم در جریان انقلاب اسلامی را به دلیل مسایل مادی می‌داند.
 
نویسنده‌ی کتاب در بررسی جنگ ایران و عراق بدون توجه به هجوم حمله‌ی عراق به ایران، سعی در فرافکنی دارد و دفاع ایران از مرزهای خود و عملیات دفاعی در خاک عراق را تجاوز می‌خواند.
 
وی یکی از نتایج انقلاب را ضررهای اقتصادی معرفی می‌کند و این‌چنین به سیاه‌نمایی از اوضاع ایران می‌پردازد :
 
« یکی از نتایج انقلاب اسلامی، قطع رابطه با غرب بود. در عوض، وزارت نفت ایران قراردادهای پایاپای تجاری را که با کشورهای بلوک شرق و جهان سوم منعقد کرده بود ولی این واقعیت را نمی‌توانست اذعان نکند که ماحصل آن، چیزی جز ضرر برای تهران نبود. آن‌چه در بیش‌تر معاملات برای ایران حاصل می‌شد، عمدتاً بهای گران و کیفیت پایین کالاهای دریافتی بود، کالاهایی که در واقع ضروری نبود.»
 
نویسنده با بزرگ‌نمایی حضور روشن‌فکران در کتاب خود در صدد القای کاهش نقش علما و روحانیون در مبارزه علیه رژیم طاغوت و هدایت مردم است و این همان نکته‌ای است که جریان‌هایی مثل «نهضت آزادی» و «جبهه‌ی ملی» بیان می‌کنند و حضور نیافتن خود در مناصب قدرت بعد از انقلاب را به دلیل تصاحب امور توسط روحانیون می‌دانند.
 
« آیت‌الله خمینی وظیفه‌ی ‌پاک‌سازی پست‌های نظامی و اداری را به شورای انقلاب اسلامی و دولت محول کرد. شورای انقلاب اسلامی بهتر از وزرای کابینه می‌توانست این وظیفه را انجام دهد. از آن‌جا که اعضای شورای انقلاب اسلامیدسترسی انحصاری به پرونده‌های ساواک داشتند می‌توانستند قدرت زیادی بر روی کارکنان دولتی اعمال کنند. این امر باعث برتری شورای انقلاب اسلامی نسبت به دولت بود.
 
هم‌چنین شورای انقلاب اسلامی دو تشکیلات قدرتمند کمیته‌ها و دادگاه‌ها را تحت فرماندهی خود در آورده بود.»
 صفحه‌ی 162
 
نویسنده‌ی کتاب در بررسی جنگ ایران و عراق بدون توجه به هجوم حمله‌ی عراق به ایران، سعی در فرافکنی دارد و دفاع ایران از مرزهای خود و عملیات دفاعی در خاک عراق را تجاوز می‌خواند و در صفحه‌های متعددی به این امر می‌پردازد، بدون توجه به زوایای جنگ ایران و عراق القای این نکات در عراق، تأکید دوباره بر حرف‌های گروهک‌هایی مثل نهضت آزادی است که در ایام جنگ بر طبل صلح می‌کوبیدند بدون این که توجه کنند بخش اعظمی از خاک ایران در اشغال عراق است:
 
« در بهار 1361، ایران نیروهای عراقی را از خاک خویش بیرون راند و در مرداد همان سال وارد خاک عراق شد. به دلیل این که ایران خود قربانی تجاوز شده بود همگان انتظار داشتند که از تجاوز و ورود به خاک عراق خودداری کند ولی بار دیگر حکومت اسلامی ناظران خارجی را مات و مبهوت کرد.»
صفحه‌ی 19
 
«[امام] خمینی سقوط صدام را نزدیک پیش بینی کرد ولی چنین نشد. صدام حسین قدرت خود را برای باقی ماندن در این سمت نشان داد .. تنها راهی که برای امام، در این شرایط باقی ماند اخراج و سرنگونی صدام حسین به وسیله‌ی یک حمله‌ی نظامی موفق بود ...»
صفحه‌ی 303
 
نویسنده در این اثر سعی دارد تا تمام گروه‌های معاند نظام را در برابر امام(ره)، محق جلوه دهد و یکی از این افراد بنی صدر رییس‌جمهور مخلوع و خائن است که نویسنده سعی می‌نماید از او چهره‌ای برجسته بسازد که در مقابل امام(ره) کاری از پیش نبرد.

 

 
«با شروع تهاجم ایران، شیعیان عراق که خود را در مقابل ایرانیان بیگانه می‌دیدند دقیقاً رفتاری مشابه با اعراب خوزستان از خود بروز داده به مقابله با ایرانیان برآمدند. شیعه‌ها و سنی‌های عراق در برابر ایران ایستادند، چرا که این تفکر مشترک درآن‌ها وجود داشت که با استیلای ایران بر خاک آن‌ها هستی‌شان نابود خواهد شد.»
صفحه‌ی 306
 
نویسنده در این اثر سعی دارد تا تمام گروه‌های معاند نظام را در برابر امام(ره)، محق جلوه دهد و یکی از این افراد بنی صدررییس‌جمهور مخلوع و خائن است که نویسنده سعی می‌نماید از او چهره‌ای برجسته بسازد که در مقابل امام(ره) کاری از پیش نبرد:
 
«بنی صدر، اقتصاددانی حرفه‌ای بود که از اوضاع نابسامان اقتصاد ایران آگاهی داشت. او فوریت اصلاح و بازسازی اقتصاد را درک می‌کرد، به همین دلیل،‌ تلاش می‌کرد تا عوامل تخریب‌کننده‌ی ‌انقلاب را که مقتضای هر انقلابی است کاهش داده و به بازسازی زیربنایی بپردازد. مخالفان بنی صدر با این روش مخالف بودند.»
 
«به محض برطرف شدن خطر آشفتگی، منازعات و مباحثات قدیمی بار دیگر بروز کرد. رییس‌جمهور به بازسازی ارتش تأکید داشت در حالی که برنامه‌ی اصلی رجایی و رهبران حزب جمهوری، حمایت از سپاه بود. بنی صدر از ضعف و بی‌تجربگی دولت رجایی شکوه می‌کرد. وی طی نامه‌ای محرمانه که در 31 اکتبر / 9 آبان ، به [امام] خمینی تسلیم کرد، از او خواست تا دولت رجایی را برکنار کند.»
صفحه‌ی 246
 
«سخنرانی سیاسی [امام] خمینی، بیش از جناح دیگر به بنی صدر لطمه زد. وی هیچ حزب سیاسی از خود نداشت و تنها چیزی که می‌توانست به آن اتکا کند روزنامه‌ای بود که در تهران تأسیس کرده بود. بنابراین، تنها راه حضور در صحنه، خطاب قرار دادن گروه‌های مردمی و سخنرانی بود.»
صفحه‌ی 253
 
«در حقیقت، وی به تنهایی درگیر نبرد با علمای بنیادگرا شده بود که خواستار انحصاری قدرت بودند و می‌خواستند حکومت دیکتاتوری تأسیس کنند.»
صفحه‌ی 263
 
واقعیت این است که در سال‌های اخیر کم‌تر کتابی بوده که به صورت دقیق، درست و منصفانه وقایع انقلاب اسلامی ایران را تحلیل کرده ‌باشد. بیش‌تر این افراد با سفارش نهادهای دولتی و امنیتی کشورهای غربی اقدام به چاپ کتاب پیرامون ایران می‌کنند.
 
اما اوج تحلیل‌های بی‌اساس نویسنده‌ی این اثر، حمایت از گروهک منافقین است. نویسنده با ذکر ترورهای انجام شده توسط منافقین، وجهه‌ی تروریستی این گروه را یادآور می‌شود ولی باز هم در تقابل انقلاب و منافقین، گروهک منافقین را محق می‌داند.
 
«تعجب‌انگیز نبود که ستادهای مجاهدین در تهران توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به هم ریخته می‌شدند ... بعد از مرگ آیت‌الله طالقانی در شهریور ماه، روابط حکومت و مجاهدین به سرعت رو به تیرگی نهاد.»
صفحه‌ی 214
 
«رهبران مجاهدین که قادر به تحمل حملات مداوم به دفترهایشان نبودند تصمیم گرفتند آن‌ها را تعطیل کنند. آن‌ها در 7 تیر، تظاهرات دیگری را به راه انداختند که توسط حزب‌الله سرکوب شد و یک کشته و 300 زخمی به دنبال داشت.»
صفحه‌ی 231
 
در این اثر موارد و مطالب متعددی وجود دارد که به طور قطع اشتباه می‌باشد و تحلیل نویسنده بیش‌تر به گروهک‌های معارض نظام نزدیک است، به جهت طولانی شدن مطالب، بخش‌ها و محورهای دیگری از کتاب به صورت اشاره خواهد گذشت:
 
 - زیر سؤال بردن افراد ‌مذهبی و طیف‌های وفادار به امام (سپاه، مردم و حزب جمهوری)
صفحه‌های 343، 178 ، 222، 250 ، 263 ، 344 ، 347 ، 349 ، 358 ، 359
 
- دفاع از حرکات تجزیه‌طلبانه و قومیت‌گرایی
صفحه‌های 168 ، 169 ، 170 ، 172 ، 222
 
- زیر سؤال بردن شخصیت‌های مذهبی و نادیده گرفتن نقش علما در نهضت ملی شدن صنعت نفت
صفحه‌های 66 ، 68 ، 38 ، 67
 
- تعریف و تمجید از خاندان پهلوی
صفحه‌های 50 ، 51 ، 47 ، 43 ، 99 ، 100
 
- تحریف تاریخ
صفحه‌های 100، 63‌، 79 ، 166 ، 247
 
- تحریف نام خلیج فارس
صفحه‌ی 12
 
- به رسمیت شناختن فرقه‌ی ضاله‌ی وهابیت
صفحه‌ی 68
و...
 
به صورت خلاصه باید دانست که کتاب «ایران در حکومت روحانیون» درصدد القای این مطلب است که روحانیون حکومت ایران را غصب کرده و حق گروه‌های دیگر را که در مبارزه با رژیم طاغوت بوده‌اند، نادیده گرفته‌اند.
 
واقعیت این است که در سال‌های اخیر کم‌تر کتابی بوده که به صورت دقیق، درست و منصفانه وقایع انقلاب اسلامی ایران را تحلیل کرده ‌باشد. بیش‌تر این افراد با سفارش نهادهای دولتی و امنیتی کشورهای غربی اقدام به چاپ کتاب پیرامون ایران می‌کنند. از دیگران انتظاری نیست اما به طور قطع در ایران نهادهای مسؤول مانند وزارت ارشاد باید پاسخ‌گوی چاپ این کتاب ـ که دیگر غفلت محسوب نمی‌شود بلکه به طور قطع خطا و سهل‌انگاری جدی در این امر صورت پذیرفته ـ باشند و ترجمه‌ای بودن کتاب نیز بهانه‌ی موجهی نمی‌تواند، باشد.
 
باید توجه کرد که اکثر منابع مورد استفاده‌ی نویسنده، منابع غربی و برخی چهره‌های ایرانی فراری بوده‌اند. روزنامه و رسانه‌هایی چون بی‌بی‌سی، دیلی تلگراف، گاردین، آبزرور، ساندی تایمز، واشنگتن ‌پست، نیوزویک و اشخاصی چون نیکی آرکدی ‌، یروند آبراهامیان، ادوارد براون ، شاهرخ اخوی که به طور قطع با گرایش خاصی اخبار ایران را مخابره می‌کردند، منبع مورد اعتماد غرب محسوب می‌شوند.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:۱
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
ارسال نظرات
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۲:۲۲ - ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۰
۰
۰
چه لزومی داشت این خزعبلات را چاپ کنید!!!؟
پاسخ
جدیدترین اخبار پربازدید ها