کد خبر: ۱۲۴۴۱۶
زمان انتشار: ۱۹:۱۶     ۲۱ فروردين ۱۳۹۲
شهید سپهبد علی صیاد شیرازی صبح روز 21 فروردین سال 1378 بدست عوامل منافقین در مقابل منزل خود ترور شد و به شهادت رسید. نام صیاد شیرازی از دوره جنگ با وظیفه شناسی، تکلیف‌گرایی، ولایتمداری، تواضع و دین‌داری عجین شده بود و یکی از شاگردان ثابت جلسات اخلاق حضرت آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی نیز بود.

بولتن نیوز در سالروز شهادت صیاد شیرازی، بیانات منتشر نشده‌ای از آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی را که یک هفته پس از وقوع شهادت ایراد شده است، منتشر می‌کند:

«وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ‏ الْخَوْفِ‏ وَ الْجُوعِ‏ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرين الَّذينَ‏ إِذا أَصابَتْهُمْ‏ مُصيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون‏»؛[1]

آنچه كه موجب تأسف و تأثر من شد فقدان يك چهرة‌ نوراني است؛ كه سال‌ها پيش‌روی من در اين جلسه شرکت می‏کرد. او با دقت تمام گوش می‏کرد و مطالب را هم ثبت و ضبط مي‌كرد و گاهي هم به من مراجعه مي‌كرد و سؤال می‏پرسید. ما ایشان را از دست دادیم و براي هميشه در دنيا از ديدارش محروم شدم. شهيد صياد شيرازي(رضوان‏الله‏تعالی‏علیه) به عالم ارواح و انوار پيوست و به هدف خلقتش رسيد و او « عِنْدَ رَبِّهِمْ‏ يُرْزَقُون‏»[2] است. طبق موازيني كه ما در دست داريم، ارواح نوراني اينها در نشئه برزخ، انقطاع كلي از اين عالم ندارند. آنها با آن اموری که مورد علاقه‏شان است یک نوع رابطه برقرار مي‌كنند. لذا اگر ادّعا كنم كه روح منوّرش با توجه به علاقۀ شديدی که به اين جلسات داشت، الآن در این جلسه حضور دارد، گزاف نگفته‌ام. ديدگان برزخي من از ديدارش محروم است. ولي او شاهد و من مشهود او هستم. در صورتی که در گذشته من شاهد او بودم و او مشهود بود. او شهيد است و من محروم. بايد اين تعبير را باور كنیم که «عَاشَ‏ سَعِيداً وَ مَاتَ‏ شَهِيدا».[3]

اين حادثه مرا در يك وادي تفكر فرو برد كه چه شده است كه دشمنان اسلام نظير اين افراد را هدف قرار مي‌دهند؟ من نسبت به تاريخ صدر اسلام در ذهنم یک سیر اجمالی كردم و حوادث نظير اين حادثه را پيش كشيدم و روي آن تأمل كردم. به اين نتيجه رسيدم که دلیل اينکه این‌گونه افراد، هدف دشمنان اسلام قرار مي‌گيرند اين است كه اينها افراد مؤثّر و كارآيي در دفاع از حريم اسلام هستند و از طرفی دیگر قابل معامله نيستند و نمي‌شود با اينها معامله كرد. به تعبير ديگر به هيچ‏وجه قابل خريدن نيستند.

من یک مرور گذرايي بر تاريخ صدر اسلام کردم و ديدم كه كساني هستند كه اينها نامشان در تاريخ اسلام به عنوان صحابة پيغمبر ثبت و ضبط شده است، ولي اهل معامله بودند. مثلاً در زمان معاويه، كه شيطان بزرگ آن عصر بود، طلحه‌ها و زبيرها بودند که چه بسا سوابق مصاحبتي زيادی هم با پیغمبر و حتّی امیرالمؤمنین داشتند ولی سرانجام معامله و مبايعه كردند و در باب سوداگري افتادند. البتّه برخی با پول معامله می‌کردند، چه کم و چه زیاد، بعضی هم با پست و مقام از اسلام دست می‌کشیدند. حتّي برخی از آنان حاضر شدند نسبت به بعضی از مسائل اسلامي تحریف کنند و روایاتی را جعل کنند. این مسائلی که من می‏گویم مسائلی كلي است و کسانی كه اهل تاريخ و رجال هستند می‏فهمند که من چه مي‌گویم. یک دسته از این افراد نه تنها نسبت احادیث تحریف و جعلیاتی داشتند، حتّي نسبت به آيات می‏خواستند که تحریف ایجاد کنند. يكي از آن افراد، ثمره‏بن‏جندب است كه نام این شخص را به عنوان صحابه‌اي از پیغمبر اکرم مي‌نويسند و قضایای او با پيغمبر اكرم در تاريخ هست. همچنین قضایای او با معاويه که او با ثمره وارد معامله‏گري می‏شود که باید در مسائل قرآن تحریف ایجاد کند كه به عنوان مثال نعوذبالله آیه‏ای که مصداق بارزش ابن‏ملجم است را به علي(عليه‏السلام) نسبت بدهد و آيه‌اي را كه مصداق بارزش علي(عليه السلام)‌ و در شأن وی نازل گردیده است که معروف به آیة «ليله‌المبيت» است، ‏را به ابن‏ملجم نسبت دهد. «‌وَ مِنَ‏ النَّاسِ‏ مَنْ‏ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يُشْهِدُ اللَّهَ عَلى‏ ما في‏ قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصامِ وَ إِذا تَوَلَّى‏ سَعى‏ فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فيها وَ يُهْلِكَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الْفَساد وَ إِذا قيلَ‏ لَهُ‏ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَ لَبِئْسَ الْمِهاد»؛[4] از جملۀ مردم كساني هستند كه از نظر گفتار و چاپلوسي و تملق‌گویی، تو را به شگفت مي‌آورند و خدا را گواه مي‌گيرند كه راست مي‌گويند درحالی كه دروغ مي‌گویند و در عين حال با حق دشمنند و به‌دنبال ضربه زدن به دین الهی‌اند و... مصداق بارز این آیات ابن‌ملجم است که معاویه می‌خواست ثمره بگوید دربارۀ علی نازل شده است. معاویه به ثمره‏بن‏جندب می‏گوید كه بگو این آيه‌ای كه در شأن علي(عليه‌السلام)‌ نازل شده است؛ «وَ مِنَ‏ النَّاسِ‏ مَنْ‏ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِباد»؛[5] كه مربوط به ليله‌المبيت است، درباره ابن‌ملجم است.

ابن‌أبی‌الحدید این قضیه‏ای را که تعریف کردم نقل می‏کند و می‌گوید: زمانی که ثمره می‌خواست دستمزدش را بگیرد، با معاویه سر قیمت بحثش شد. اول معاويه به او مي‌گوید که هزار درهم مي‌دهم، ثمره می‏گوید که نه خیلی کم است. سپس معاویه می‏گوید که صد هزار درهم و همین‏طور بالا می‏رود دويست هزار و سيصد هزار، تا اینکه به چهارصد هزار درهم می‏رسد و ثمره قبول می‌کند. سپس ثمره به عنوان صحابي پیغمبر در میان مردم می‌آید و حدیث جعل می‌کند.

در تاريخ راجع‌به به درك واصل شدن ثمره، اختلاف وجود دارد که سال پنجاه و هفت بود يا پنجاه و هشت بود يا پنجاه و نه يا شصت بود. ولی ابن‏ابي‏الحديد مي‌گوید اين شخص از آن كساني بود كه در واقعة كربلا هم بود و جزو سپاه عبيدالله‏بن‏زياد در لشکر یزید شرکت کرد و و زمانی که حسين(عليه‌السلام) به سمت كربلا می‏آمد، مردم را بر عليه حسين(عليه‌السلام) تحريص مي‌كرد. من نمی‏خواهم که تاریخ بگویم، من اهل تاريخ نيستم. فقط براي روشن شدن مطلب مي‌گویم که دشمن روی چه عناصری دست می‌گذارد و با آن‌ها معامله می‌کند.

دشمن از اين افراد خوفي نداشتند. چرا؟ چون اينها مانعی بر سر راه آنان محسوب نمی‏شدند و انسان‏های معامله‏گری بودند و خلاصه اینکه مبلغ را كم و زياد می‏کردند و كنار می‏آمدند و سازش می‏کردند. آنها از كساني بيم دارند كه اهل معامله نيستند! اينها را مانع مي‌بينند و مي‌خواهند که از سر راهشان بردارند. لذا معاويه(لعنت‏الله‏علیه) اين خبيث، با حجرها و رُشيدها چه‌ كرد؟! هر کاری کرد، نتوانست که با اینها كنار بياید. او حاضر بود که همه‏گونه با اینها سازش کند ولی اينها سازش‌گر نبودند. وقتی معاویه حكومت بصره را برای مدت شش ماه به زياد‏بن‏ابيه واگذار كرد و او در این مدّت آن‌طور که در تاريخ ثبت شده، هشت هزار شيعة علي(علیه‏السلام) را كشت. امثال حجرها و رشیدها برای دنیاداران مانع بر سر راه اهداف شيطاني اين‏ها هستند ولی کسانی مانند ثمره‏بن‏جندب، افرادی سازش‏کار هستند و خطری برای دشمن ندارند.

خب در اينجا اين مطلب مطرح می‏شود که چرا اينها معامله نمي‌كنند؟ چرا نرمش و سازش نمي‌كنند؟ جواب ساده و همگاني آن این است که در هر معامله‌اي انسان بايد كالايي داشته باشد، اگر كسي دستش خالي از كالا باشد، آیا این شخص مي‌تواند معامله کند؟ معامله در جایی است که من چيزي داشته باشم تا بتوانم عرضه كنم. حالا ارزان يا گران بفروشم. آیا كسي که چيزي در دست ندارد مي‌تواند که معامله کند؟ نه‌اينكه نمي‌تواند، بلکه نمی‌خواهد. اينها كساني بودند كه آنچه را كه داشتند، قبلاً پيش فروش كرده بودند و دیگر چيزي نداشتند. مثل اين است كه يك مشتري سراغ جنسي بیاید و بگوید که فلاني اين جنس چیست؟ در جواب بگوییم که ما قبلاً این جنس را فروختيم و پولش را هم گرفتيم. اينكه این اشخاص، اهل مبايعه نبودند برای این است که چیزی در دست نداشتند و نمی‌خواستند جنس پیش‌فروش شده خود را به دیگری بدهند.

خداوند در سورة توبه می‏فرماید: «إِنَ‏ اللَّهَ‏ اشْتَرى‏ مِنَ‏ الْمُؤْمِنينَ‏ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ»؛ برخی مؤمنین همه چیزشان را در إزای بهشت به خداوند فروخته‌اند، «يُقاتِلُونَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ»؛ اينها در راه خداوند جهاد مي‌كنند، مي‌كشند و كشته مي‌شوند، «وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى‏ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذي بايَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيم»؛[6] همه چیزشان را پيش فروش كردند و دیگر هيچي ندارند. اهل معامله نيستند چون قبلاً فروختند و به تعبير ساده، پولش را هم گرفتند. بعد خداوند این اشخاص را توصيف مي‌كند، «التَّائِبُونَ‏ الْعابِدُونَ‏ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنين»؛[7] اينها سست‌عنصر نيستند، بلکه افرادی پاك‌باخته و صادق هستند که آنچه را که داشتند در طبق اخلاص گذاشتند. تاريخ هم گوياي همين مطلب است.

من چند نمونه گفتم كه یک مقدار مسائل برای شما روشن‏تر شود. وقتی که به صدر اسلام هم مراجعه كردم همين بوده است و غیر از این هم نباید باشد. اين افرادي كه در زمرة صحابه هستند را مراجعه کنید، در تاريخ هم شده است که اینها همه چیزشان را در طبق اخلاص گذاشته‏ بودند. ‌ امّا بعد از پيغمبر اكثر آن افراد معامله كردند. داستان كربلا[8] و اين وقايع و حوادث تاريخي، در اسلام گوياي همين معنا است.

اين‏طور نبود كه كفّار از بیرون بیایند و مزاحم مسلمين شوند. اصلاً بعد از آنكه اسلام گسترش پيدا كرد، ما چنین مزاحمت‌هايي را از جانب کفّار نداشتیم. آنچه كه بود از داخل بود. يعني كساني كه بر سر سفره اسلام و نظام اسلامي تغذيه مي‌كردند، همان‏ها بودند که مزاحم مسلمین می‏شدند. همان‏ها اين ضربه‌ها را مي‌زدند. اصحاب علي(علیه‏السلام) در اقليّت بود. شما ببینید کسانی كه در تاريخ مطرح بودند و با اين معامله‌گرها درگير بودند، چه كشيدند؟! «کالجبل الراسخ لا يحرك العواصف»؛ كه من تعبير قرآني كردم که پيش فروش كرده بودند.

در رواياتي كه از علي (علیه‏السلام) نقل شده است که حضرت می‏فرماید: ممکن است براي شما ثمنهايي قرار بدهند، اما مواظب باشید که خود را ارزان نفروشید. خودتان را به پول و رياست نفروشيد، مواظب باشید! کسانی که خودشان را می‏فروشند خودفروش هستند. بعضی‌ها خود را به پايين‌تنه می‌فروشند، برخی به پول و برخی به مقام! امّا بدبخت‏تر از همه کسانی هستند که خود را برای دنیای دیگری می‌فروشند؛ مثل ابن‌ملجم.

تو گران قیمت هستی. مشتري تو خداست. ارزش تو جنّت است، «إِنَ‏ لِأَنْفُسِكُمْ‏ أَثْمَاناً فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِالْجَنَّة»؛[9] براي جانهاي شما ثمنهاي مختلفی وجود دارد. هم رياست، هم پول، همه چيز مي‌شود، امّا مواظب باش و خود را جز به بهشت نفروش! «أَلَا إِنَّهُ‏ لَيْسَ‏ لِأَنْفُسِكُمْ‏ ثَمَنٌ‏ إِلَّا الْجَنَّةُ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا»؛[10] چقدر زيبا مي‌گوید! هان آگاه باش براي جانهاي شما ثمني جز بهشت نيست، پس آنها را مگر به بهشت نفروشيد. خودت را به خدا بفروش. بگذار که مشتريت خدا باشد. بگذار که خداوند تو را بخرد.

ولي چه كنيم که اين صحنه‌هاي دردناك تاريخ كه پيش مي‌آید، برای همين خودفروشي‌ها است. وقتی مسلم‌بن‌عقيل می‌آید و وارد کوفه می‏شود نزدیک به دوازده هزار نامه به حسين(علیه‏السلام) نوشته و ارسال شده بود. امّا شعار و حرف فراوان است امّا مرد عمل کم است. «يُعجِبك قولهُ»؛[11] امّا عمل نمی‌کنند.

من در يك قطعة تاريخي ديدم كه وقتی عبيدالله (لعنت‏الله‏علیه) وارد كوفه شد، مردم او را نشناختند و مردم خيال كردند که امام حسين (علیه‏السلام) آمده است. ‌غوغايي به پا شد. صورتش را بسته بود. يك نفر رو کرد به او و گفت که: ای پسر پيغمبر ما چهل هزار نفر هستیم که با مسلم بيعت كرديم و همه آماده هستیم. ده‌ها هزار نفر با مسلم بيعت كردند، امّا بعد چه شد؟ وقتي بنا شد معامله که شود، اشراف كوفه را دعوت كرد و برای فریب مردم راه‏های مختلفی را پیش کشید. كار به جايي رسید كه وقتی مسلم وارد مسجد كوفه می‏شود و نمازش را می‏خواند و می‏بیند که سي نفر بیشتر همراه او نیستند. مسجد كوفه‌اي كه مملو از جمعيت بود. بعد در تاريخ دارد که نماز که تمام شد، خواست بيرون بیاید دید که در صحن مسجد ده‌ نفر شدند. از در مسجد که بیرون آمد نگاه كرد و دید که یک نفر هم نيست. بحث چه بود؟ همین بود که معامله كردند. هر کسی یک‏طور امتحان می‏شود. «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ‏ الْخَوْفِ‏ وَ الْجُوعِ‏ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرين».[12]



[1]. سورة بقره آیات 155و156

[2]. سورة آل عمران آیة 169

[3]. بحار الأنوار، ج‏ 50، ص 215

[4]. سورة بقره آیات 204 تا 206

[5]. سورة بقره آیة 207

[6]. سورة توبه آیة 111

[7]. سورة توبه آیة 112

[8]. ان‏شاءالله بحثم در آینده راجع‏به آزمايشهاي الهي است که می‏رسیم. این بحث را به مناسبت ايّام انتخاب كردم. گفتم شاید بيش از ده سال گذشته این بحث را مطرح کردم ولي مطرح کردن دوبارة بحث چه بسا مفيد فایده باشد.

[9]. تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص 168

[10]. تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص 232

[11]. سورة بقره آیة 204

[12]. سورة بقره آیات 155و

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:۱
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
ارسال نظرات
کوروش
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۰۰:۰۵ - ۲۴ فروردين ۱۳۹۲
۰
۰
الهی در امتحاناتت یاری یمان فرما...
پاسخ
جدیدترین اخبار پربازدید ها