کد خبر: ۱۲۵۹۱۰
زمان انتشار: ۱۲:۵۱     ۲۸ فروردين ۱۳۹۲
اين روزها كه شاهد نزديكي اصلاح طلبان به هاشمي هستيم، براي بسياري اين سؤال مطرح شده است كه چگونه دو قطب متضاد و يا حداقل متعارض به يكديگر نزديك شده اند؟

به گزارش 598 به نقل از بولتن نیوز، اما مطالعه تاريخ تحولات سياسي- اجتماعي ايران، و به خصوص مطالعه تاريخ انقلاب اسلامي مي تواند پرده از حقائق زيادي برافكند و چهره واقعي حوادث و افراد را مشخص سازد. ما ناچاريم براي آنكه درك درست و اقع بينانه اي از حوادث جاري و نيز آينده كشور داشته باشيم، مطالعه هميشگي تاريخ را در دستور كار خود قرار دهيم.



يكي از سؤالات مهم تاريخي در طول چند سال گذشته، چگونگي نزديكي هاشمي و خاتمي به يكديگر است. براي بسياري از افراد اين سؤال مطرح است كه چگونه اصلاح طلبان و در رأس آنان خاتمي كه زماني به عنوان رئيس دولت اصلاحات شناخته مي شد، به هاشمي نزديك شده اند؟ آن هم در حالي كه در طول دوران دولت اصلاحات، بدترين توهين ها توسط اصلاح طلبان به هاشمي مي شد.

اما مطالعه تاريخ به ما نشان مي دهد كه بر عكس اين موضوعات ظاهري و زودگذر، رابطه ميان اصلاح طلبان و به خصوص خاتمي با شخص هاشمي، رابطه اي صميمي و محكم و استوار بوده است. شايد بازخواني اين رابطه سياسي- اجتماعي در اين روزهاي نزديك به ايام انتخابات كه مجددا اين دو جريان به هم نزديك شده اند، خالي از لطف نباشد.

در كتاب «سوداي سكولاريسم» كه به بررسي كارنامه سياسي- اجتماعي سيد محمد خاتمي مي پردازد، در اين مورد موضوعات جالبي بيان شده است. در صفحات 90 تا 99 اين كتاب از چگونگي انتخاب ميرحسين موسوي به نخست وزيري، انتخاب خاتمي به عنوان وزير ارشاد و چگونگي رابطه اين دو با هاشمي، مسائل قابل توجهي ذكر شده است كه در زير، متن اين صفحات بدون جرح و تعديل آورده مي شود:

 

مي توان گفت نخستين عرصه اي كه شكاف هاي دروني جريان حامي نظام را هويدا ساخت، جلسه رأي اعتماد مجلس به نخست وزير پيشنهادي از سوي آيت الله خامنه اي، رئيس جمهور وقت بود.

پس از عزل بني صدر از مقام رياست جمهوري، يك شوراي موقت وظائف رئيس جمهور را به عهده گرفت و در اولين جلسه خود، تاريخ برگزاري انتخابات رياست جمهوري را تعيين نمود. دوم مردادماه 1360 اين انتخابات برگزار و محمدعلي رجايي با اكثريت مطلق آرا به رياست جمهوري ايران اسلامي برگزيده شد. رجايي اما مجموعا 28 روز به عنوان رئيس جمهور خدمت نمود و در 8 شهريور همان سال توسط مناقين به شهادت رسيد. با سپري شدن اين تابستان خشونت بار، سومين كابينه پس از انقلاب نيز از حركت باز ايستاد.

براي عبور از اين شرايط حاد، بار ديگر شوراي رياست جمهوري تشكيل شد و آيت الله مهدوي كني با پذيرش منصب نخست وزيري، كابينه اي موقت تشكيل داد. اين دولت زمينه هاي انتخاب رياست جمهوري را فراهم آورد و در انتخاباتي كه در دهم مهرماه برگزار شد، آيت الله سيدعلي خامنه اي با كسب بيش از 16 ميليون رأي (85درصد آرائ) رئيس جمهور شد. ايشان نيز دكتر علي اكبر ولايتي را به عنوان نخست وزير پيشنهادي خود، براي كسب رأي اعتماد به مجلس معرفي كردند.

آيت الله خامنه اي در همين راستا، 28 مهرماه يعني دو روز قبل از برگزاري جلسه رأي اعتماد براي نخست وزير، طي يادداشتي در روزنامه جمهوري اسلامي، 9 وي‍ژگي را براي نخست وزير ايده آل ضروري شمرده و نوشتند:

«نخست وزير ايده آل كسي است كه اين ويژگي ها را داشته باشد، اگر فرض كنيم كه دستيابي به ايده آل دشوار و دور از دسترس است بايد كه نزديك ترين فرد را به ايده آل جستجو كنيم. معرفي نخست وزير به وسيله من در جلسه اخير مجلس شوراي اسلامي بر همين مبنا و اساس بوده است».

اما مجلس شوراي اسلامي كه در اختيار حزب جمهوري اسلامي بود، در كمال تعجب به نخست وزير پيشنهادي دبير كل حزب، رأي اعتماد نداد تا اولين نشانه اختلاف و دو دستگي در ميان جريان اسلامگرا را آشكار كند. تركيب آراي دكتر ولايتي با صداي بلند و رسايي اين دو دستگي را فرياد مي زد: 74 رأي موافق، 80 رأي مخالف و 38 رأي ممتنع. البته اينطور نبود كه همه مخالفان نخست وزيري ولايتي در گروهي مقابل او و رئيس جمهور قرار داشته باشند، اما مخالفت اكثر مخالفان، ريشه در همين شكاف داشت.

در اين ميان «سيد محمد خاتمي» نيز تعلل نكرد و به سرعت جايگاه خود را در اين دو گروه هويدا ساخت. او نه تنها در كسوت نماينده مجلس به عنوان مخالف ولايتي پشت تريبون رفت بلكه دو روز بعد، ضمن بازنشر سرمقاله روز 28 مهر آيت الله خامنه اي در روزنامه كيهان، طي يادداشتي در كنار نوشته رئيس جمهور، تلويحا علت رأي نياوردن دكتر ولايتيرا نداشتن دو ويژگي دانست و از رئيس جمهور خواست به اين دو ويژگي نيز دقت كند: «1- نخست وزير مطلوب كسي است كه بتواند لايق ترين و تواناترين ها را در كابينه خود به كار گيرد. 2- سعه صدر از مهم ترين ويژگي هاي يك نخست وزير آرماني يا نزديك به ايده آل است». و البته روشن بود كه نبود دو ويژگي «سعه صدر» و «توانايي براي به كار گرفتن لايق ها» در ولايتي، نمي توانست عدم رأي اعتماد مخالفان رو توجيه كند. چه اساسا خاتمي حتي معيار و شاخصي براي اثبات نبود دو ويژگي مورد نظر خود در كانديداي پيشنهادي رئيس جمهور ارائه نكرده بود. او و دوستانش در پي روي كار آوردن گزينه ديگري بودند.

به دنبال رأي عدم تمايل مجلس به دكتر ولايتي، آيت الله خامنه اي به ترتيب علي اكبر پرورش و محمد غرضي را معرفي نمود كه نخست وزيري اين دو تن نيز با مخالفت غير رسمي مجلسيان مواجه شد و رئيس جمهور از معرفي رسمي آنان به دليل پرهيز از اوج گرفتن تنش ها اجتناب كرد. اگر ديروز مجلس تحت كنترل حزب جمهوري اسلامي، با اكثريت قاطع به نخست وزيري شهيد رجايي براي مقابله با بني صدر رأي مي داد، امروز همين مجلس با رفع خطر بني صدر، رويكرد جديد و متفاوتي در پيش گرفته بود.

به هر حال، آيت الله خامنه اي سرانجام براي خروج از اين بن بست، علي رغم ميل باطني، نظر دوستان درباره نخست وزيري ميرحسين موسوي – كه در كابينه شهيد رجايي وزير خارجه بود- را پذيرفت. ولايتي بعدها در مصاحبه اي اعلام كرد كه جريان سازمان مجاهدين انقلاب، مهم ترين مخالفان نخست وزيري وي بوده و از همان ابتدا در پي نخست وزيري موسوي بوده اند.

خاتمي نيز كه هم در مجلس و هم در روزنامه تحت مديريت خود به مخالفت با دكتر ولايتي برخاسته بود، اين بار براي ميرحسين موسوي سنگ تمام گذاشت و درست يك روز پيش از رأي گيري، ضمن چاپ عكس و زندگي نامه موسوي در صفحه نخست كيهان، از قول ناظران آگاه و البته بي نام و نشان نوشت كه «مجلس به نخست وزيري مهندس موسوي رأي تمايل خواهد داد». پنجشنبه هفتم آبان ماه 1360 خبر رأي تمايل مجلس به نخست وزيري موسوي در كيهان منتشر شد.

دو دستگي ميان اعضاي حزب جمهوري اسلامي، در كابينه موسوي نمود چنداني پيدا نكرد. تركيب اين كابينه با كابينه شهيد رجايي تفاوت چنداني نداشت و اعضاي حزب جمهوري اسلامي يا افراد نزديك به اين حزب را تشكيل شده بود. مي توان گفت علت اين امر تضعيف و انزواي كامل مخالفان پيشاني سفيد نظام بود. ليبرال ها و مخالفان سيستم هر چند در مجلس در اقليت بودند اما هنوز «بودند».

برخي تحليل گران معتقد بودند كه اين دو دستگي ها در ميان جريان اسلامگرا، ريشه در دوران پيش از انقلاب و برخي تنش هاي گذشته ميان روحانيون مبارز دارد اما ماجرا فراتر از اينها بود.

روزنامه كيهان به مديريت خاتمي همان طوري كه از روي كار آمدن موسوي حمايت كرد، در طول نخست وزيري وي نيز حامي نامي ميرحسين بود. اين رويكرد كيهان با پيوستن شخص خاتمي به كابينه، با حرارت بيشتري ادامه يافت. دقيقا يك سال از رأي اعتماد مجلس به نخست وزيري موسوي مي گذشت كه كتاب زندگي سياسي خاتمي ورق ديگري خورد و او ناگهان رداي وزارت به تن خود ديد: در حقيقت، سرانگشتان شخصيتي پرنفوذ و موثر به نام «علي اكبر هاشمي رفسنجاني» بود كه اين صفحه را ورق زد.

گويا سيد محمد خاتمي همه مراحل رشد و بالندگي خود در عرصه سياست ايران را مديون هاشمي رفسنجاني است. او در سال 57 مقدمات رفتن خاتمي به آلمان و مركز اسلامي هامبورگ را فراهم كرد و هم او بود كه در دوره رياستش بر مجلس شوراي اسلامي، تن خاتمي را به رداي وزارت ارشاد دولت موسوي آراست.

در كابينه اول موسوي، حجت الاسلام «عبدالمجيد معاديخواه» به عنوان وزير ارشاد معرفي شده و از مجلس نيز رأي اعتماد گرفت، اما كمتر از يك سال بعد، از اين مقام استعفا داد. عصر روز شنبه اول آبان 1360 وقتي ميرحسين موسوي براي مشورت درباره انتخاب وزير جديد به دفتر رئيس مجلس رفت، هاشمي صريحا از موسوي خواست كه سيد محمد خاتمي را به عنوان وزير ارشاد معرفي كند. او در خاطرات خود درباره نتيجه اين جلسه مي نويسد: «قرار شد آقاي محمد خاتمي وزير ارشاد شوند».

خاتمي هم اكنون در موقعيتي قرار مي گرفت كه بايد نظر مثبت نمايندگان مجلس شوراي اسلامي را جلب كند. اينجا بود كه همه نگاه ها متوجه عملكرد وي در موسسه كيهان شد. خاتمي هر چند بر اساس مواضع شخصي و علني اش، فردي وفادار به نظام تلقي مي شد، اما اين تنها بخشي از ماجرا بود. سكه حضور وي در كيهان روي ديگري هم داشت: او به سبب تعلقات فكري نتوانست از جرگه همفكران واقعي اش جدا بماند و پس از تحويل گرفتن سرپرستي موسسه كيهان، پاي كساني چون «ماشاءالله شمس الواعظين»، «بهروز گرانمايه»، «رضا تهراني» و «مصطفي رخ صفت» را به اين روزنامه باز كرد.

اين تيم كه عملا مديريت محتواي كيهان را به دست گرفته بود، آن را ابزاري براي ترويج مفاهيم ارزشي غرب از «آزادي و حقوق بشر غربي» گرفته تا «سكولاريسم» كردند و ميدان فراخي را براي تاختن انديشه جريان هاي ليبرال و نمايندگان آنها چون حبيب الله پيمان –دبير كل جنبش غيرقانوني مسلمانان مبارز- يا علي اصغر حاج سيد جوادي و حتي خود ابوالحسن بني صدر فراهم نمودند. اين افراد دقيقا همان كساني بودند كه در زمان روي كار بودن دولت موقت و جريان نهضت آزادي، انديشه «جمهوري ايراني» يعني حذف كلمه اسلام را در ذهن مي پروراندند. خاتمي در يك سو به رفتار بني صدر و بارزگان مي تاخت و در سوي ديگر، در همان روزنامه تحت مديريتش، عقايد و افكار آنها را ترويج مي داد. اين قسم رندي هاي خاتمي اما از ديد تيز وفاداران امام و انقلاب پنهان نماند و سرانجام زمان پاسخگويي فرا رسيد.

منتقدان خاتمی و مخالفان تصدی وزارت ارشاد از سوی وی کم نبودند. هاشمی از موضع منتقدین با خبر بود و مخالفان نیز می دانستند که خاتمی گزینه رئیس مجلس است و برای روز رای اعتماد چه در سر دارد. این بود که برخی مخالفان سراغ هاشمی را گرفتند و از اینکه مجلس تحت تاثیر کلام پرنفوذ وی به خاتمی رای مثبت دهد، گلایه کردند.

18 آبانماه 61 روز رای اعتماد مجلس به خاتمی بود. درباره کاندیداتوری خاتمی برای تصدی منصب وزارت ارشاد چندین موافق و مخالف سخن گفتند که از میان آنها می توان به سخنان مهم «حسین نواب» و از تریبون مخالف اشاره کرد. نواب در نطق خود به نقد تنها مسئولیت مدیریتی خاتمی پس از انقلاب پرداخت و ماجرایی تعریف کرد که پشت پرده و ماهیت گردانندگان کیهان را فاش می ساخت:

«مخالفت من به خاطر ضعف مدیریتی بود که در روزنامه کثیرالانتشار کیهان وجود داشت...در این روزنامه در تاریخ 28/1/61 مقاله ای درج می شود که آیا وقت آن نرسیده است که روحانیت هم تصفیه شود. به دنبال این مقاله هم روزنامه جمهوری اسلامی اعتراض کرد و هم جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و هم آیت الله جنتی اعتراض کردند. من دو سه جمله از متن آن مقاله را برای شما می خوانم. در این مقاله آمده همین اکنون شما اگر به حوزه ها نظر بیفکنید اکثریت با روحانیتی است که از بینش انقلاب برخوردار نیست، چرا که شاه با تمام قدرت می کوشید حوزه ها را تحت کنترل قرار دهد و در این رابطه از حمایت برخی از روحانیون نیز برخوردار بوده است...در مقاله بعدی با وضع توهین آمیزی جواب آیت الله جنتی و حوزه علمیه و روزنامه جمهوری را می دهند که این جوابی را که شما دادید روش احسنی را انتخاب نکردید. این مقاله به دست یکی از اعضای شورای سردبیری نوشته شده است».

نواب در ادامه گفت که خاتمی درپاسخ به اعتراض شخص او نوشته که در زمان انتشار مقاله در ایران نبوده است. سپس به این شکل پاسخ خاتمی را به باد انتقاد گرفت: «آقای خاتمی که در کیهان کثیرالانتشار این قدر اشراف بر مدیریت این روزنامه نداشته باشد که یک سفر کوتاهی به خانه خدا میکنند این طور شورای سردبیری بردارد مقاله ای بنویسد... آیا ایشان می تواند وزارتخانه به این بزرگی را اداره کنند».

مخالفت های دیگر مخالفان، از جمله «سید احمد کاشانی» نیز بر حول محور جریان فکری مشکوکی می گشت که مدیریت کیهان را به دست گرفته بود. کاشانی در نطق خود از نفوذ عقیدتی جریان هایی مطرود چون نهضت آزادی در کیهان و نشر اندیشه های منحرف آنها از طریق این روزنامه به شدت گلایه کرد.

این سخنان و انتقادهای نمایندگان مجلس، اذهان را متوجه حکم چند خطی امام(ره) برای خاتمی و تنها تذکر مندرج در آن می کرد که «البته متوجه هستید که مطبوعات باید همیشه در خدمت اسلام عزیز و مردم و کشور باشند؛ و آزادی ها در حدود قوانین مقدس اسلام و قانون اساسی به بهترین وجه تامین شود و بیطرفی حفظ گردد».

اما همانگونه که انتظار میرفت، هاشمی رفسنجانی در هنگام رای گیری، برای کاندیدای خود سنگ تمام گذاشت و در نطقی آتشین خطاب به مخالفان خاتمی گفت: «آقای خاتمی را بنده از سال 42، 43 می شناسم و دوستان ما اکثرا آنهایی که سابقه زیاد در حوزه دارند، ایشان را می شناسند. از آن روزی که ما ایشان را در حوزه شناختیم و تا امروز همیشه به عنوان یک چهره زحمتکش محصل خوش فکر برای ما مطرح بوده است. همیشه این طوری بوده، یعنی من در تمام دوره تاریخم که با ایشان آشنا هستم، یک نقطه ضعف مشخصی از ایشان ندارم که باید برای ما که در کارهای ظریف با اینها کار می کردیم، باید این مسائل روشن تر از دیگران باشد. ایشان در سال 57 وقتی بنا شد آلمان بروند، با شهید بهشتی ما مشورت کردیم. به نظر ما ایشان بهترین چهره ای بود که لازم بود آنجا برود».

هاشمی از چهره های متنفذ دوران و از نزدیکان امام(ره) محسوب می شد و دقیقا پس از ایراد چنین نطقی بود که مشخص شد نگرانی منتقدان و مخالفان وزیر پیشنهادی ارشاد، بی جهت نبوده است: خاتمی توانست از مجموع 169 رای، با 121 رای موافق، 27 رای مخالف و 22 رای ممتنع، وزیر ارشاد دولت موسوی شود.

اما تنها برخی نمایندگان مجلس نبودند که به شخصیت واقعی خاتمی و تعلقات فکری وی پی برده و به مخالفت با وزارت وی برخاسته بودند. آیت الله «سید روح الله خاتمی» بیش از دیگران به خلقیات و عقاید فرزندش آشنا بود و هم او بود که وقتی آیت الله «ابوالقاسم خزعلی» به همراه جمعی خدمتش رسیدند تا وزارت فرزندش را تبریک بگویند، با سخنان خود میهمانانش را شوکه کرد: «خطرناک است، پسر من غرب زده است». این بیان هرچند در آن دوران با توجه به نوشته های غرا و آتشین خاتمی علیه غرب، امری تعجب برانگیز به نظر می آمد، اما گذر زمان دقت و تیزبینی پدر در شناخت فرزند را اثبات کرد.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:۳
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
ارسال نظرات
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۳:۰۹ - ۲۸ فروردين ۱۳۹۲
۱
۰
درود بر خاتمی
پاسخ
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۶:۲۸ - ۲۸ فروردين ۱۳۹۲
۰
۰
همه چی رو نوشتی غیر از اینکه بزرگترین حامی میر حسین برای نخست وزیری امام بود.. برای همین ایشان را نخست وزیر امام مینامند
پاسخ
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۶:۴۴ - ۲۸ فروردين ۱۳۹۲
۰
۰
نمی دونیم دیگه چند تا آدم قابل اعتماد توی مملکت هست ؟کدومش تخریب نشده؟ الان توی این جو مسموم نمیشه به برادر هم اعتماد کرد چه برسه یک مقام ارشد که مسولیت داره و همه چیز دستشه
پاسخ
جدیدترین اخبار پربازدید ها