کد خبر: ۱۳۰۵۵۱
زمان انتشار: ۱۴:۵۶     ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۲
نوشتاری از حجت الاسلام دکتر محمدمهدی بهداروند:
کسانی که در دوران بازسازی، شعار اصلاحات و توسعه اقتصادی و در دوران اصلاحات شعار اصلاحات فرهنگی و سیاسی سر میدادند، به این مسأله واقف بودند که با هر فرهنگی نمی توان هر اقتصادی را بر سر کار آورد. اکنون نیز آن‌هایی که به لیبرالیسم اقتصادی و نظام سرمایه‌داری معتقدند، به‌طور شفاف بیان می‌کنند که این نظام بر پایه‌های ولایت فقیه و مردم سالاری دینی قابل تحقق نیست، بلکه به لیبرال دموکراسی نیازمند است.
سرویس سیاسی پایگاه 598 - تا شروع انتخابات ریاست جمهوری دوره یازدهم زمان زیادی نمانده است. بر این اساس تمام کسانی که از سر تکلیف یا هر انگیزه دیگر وارد این عرصه شده اند با سفرهای استانی خود و دیدار با مردم، مسئولین، مراجع، ائمه جمعه، دانشجویان و ... تبلیغات غیررسمی خود را شروع کرده اند.

آنچه به عنوان نقطه مشترک تمامی کاندیداها به چشم می خورد اعلام برنامه های تبلیغاتی آنان می باشد. متأسفانه برخی از این افراد به صورت شعاری و غیرمنطقی اقدام به برنامه هایی می نمایند که از حوزه مسئولیت مدیریت اجرایی خارج و مربوط به حوزه های مدیریتی دیگر است. از سوی دیگری طرح مباحثی همچون ارتباط با آمریکا، افزایش مبلغ یارانه ها، کاهش خدمت سربازی، فدرالیسم اقتصادی و ... می تواند بدون دقت و مراعات شاخصه های زمان و مکان آفتی بزرگ در این زمان و در صحنه های قبل از برگزاری انتخابات قلمداد گردد.



آنچه فارغ از این حرف و حدیث ها باید بدان توجه نمود حضور مردم بر اساس مشارکت حداکثری در این هماورد بزرگ تاریخی می باشد. زیرا يكي از سطوح و عرصه‌هاي مهم مشاركت سياسي، شركت مردم يك جامعه در انتخابات است. كندوكاو در ادبيات موجود در مورد مشاركت سياسي اين نكته را روشن مي‌سازد كه كه با وجود راه‌هاي گوناگون مشاركت و مداخله در سياست، پژوهشگران توجه خاص به « انتخابات» و «مشاركت انتخاباتي» داشته‌اند. اهميت مشاركت انتخاباتي سبب گرديده كه محور مشاركت سياسي غالباً بر مشاركت انتخاباتي بچرخد.

 یکی از آفات تبلیغات انتخاباتی که ریشه در رفتارهای غیراخلاقی و شرعی و حتی انسانی دارد تخریب دیگران و ایجاد شانتاژ سیاسی اجتماعی برای بیرون کردن رقیب می باشد. شرع، عقل و عرف اینگونه رفتارهای ناپسند را تقبیح نموده و انسانها را از این بلیه نابه هنجار برحذر می دارند انتخابات در نظام اسلامي داراي شرايط و آداب خاص خود مي باشد به گونه اي كه كانديداها و طرفداران آنان نبايد از هر شيوه اي براي موفقيت و دستيابي به اهداف خود استفاده كنند چرا كه پذيرش مسئوليتها در نظام اسلامي قبول رسالتي الهي و ملي براي تحقق آرمانهاي اسلامي و خدمت به مردم است. بنابراين چارچوبها و ضوابط ديني اخلاقي اجتماعي و فرهنگي بايد مورد توجه قرار گيرد و به هيچ عنوان نبايد شخصيت حيثيت و آبروي افراد دستخوش تمايلات و خواسته ها و اغراض دنيايي ديگران قرار گيرد.

آنچه بایستی در تحلیل طرح این کاندید محترم مطرح نمود این است که:

1. ادبیات طرح موضوع فدرالیسم اقتصادی ایده جدیدی نبوده بلکه همان ادبیات علمی متداول فارغ التحصیلان رشته اقتصاد یعنی ادبیات سکولاریستی است.  بدین معنا که این علم اقتصاد موجود، سکولاریستی است و ادبیات ایشان هم ادبیات همان علم است. شایسته بود ایشان حداقل آن ادبیات را بومی‌سازی می‌کرد. مقصود از بومی، بوم جغرافیایی نیست، بلكه مقصود بوم فرهنگی است؛ یعنی ترکیبی از ادبیات اقتصاد مدرن و ادبیات اسلام، یا ادبیات انقلاب اسلامی؛ اما چنین چیزی در طرح ایشان هرگز به چشم نمی‌خورد. اگر می‌خواستند يك طرح اقتصادي را به یک کشوری ـ البته منهای مختصات جغرافیایی‌اش ـ بدهند که کانون انقلاب اسلامی نبود، این طرح را می‌دادند؟ بوم فرهنگی ما، که بوم اسلام ناب و نقطه‌ي کانون تمدنی اسلامی است مطلقاً در این طرح ملحوظ نیست. ادبیات ایشان، ادبیاتی سکولاریستی است که هرگز بومی‌سازی فرهنگی نشده است.

بنابراین، طرح ایشان هرگز راه حل مشکلات کشور نخواهد بود، بلکه اساساً مشکل ما در سه دهه‌ي گذشته، مشکل چالش ادبیات سکولار و فرهنگ انقلاب و ادبیات انقلاب اسلامی و اسلام ناب بوده است.

از سوی دیگر ادبیات موجود گرچه ادبیات علمی است اما به شهادت خود غربی ها این ادبیات در حل نیازمندی های جامعه جهانی شکست خورده است و علت شکست آنها هم چالش انقلاب اسلامی با این ادبیات است.

سزاست که آقای محسن رضایی دقت نماید که چالش اصلی انقلاب اسلامی تکریم، و تعظیم همین ادبیات سکولاریستی علم مدرن است. زیرا انقلاب اسلامی ابتدا اقتدار سیاسی بلوک شرق را در هم شکست، سپس اقتدار اقتصادی غرب را ـ که نقطه‌ي کانونی آن، قدرت سرمایه‌داری است ـ به چالش کشید؛ یعنی انقلاب اسلامی، امنیت سرمایه‌داری را به‌هم زده است. اگر مدل‌ها و دانش اقتصادی آن‌ها قدرت کنترل رفتار اقتصادی بشر را داشت، نباید چنین بحران عظیمی پیش ‌روی آن‌ها قرار می‌گرفت. علم اقتصاد مدرن در حل مسائل نیاز و ارضاي بشر، با صرف نظر از انقلاب اسلامی نیز شکست خورده است.

از سوی دیگر آنچه آقای محسن رضایی از آن غفلت نموده، رابطه اقتصاد و فرهنگ است. زیرا فرهنگ، حلقه واسطه بین سیاست و اقتصاد جامعه است و اثری بس عمیق و تأثیرگذار بر هر دو وصف دیگر جامعه دارد که از حوصله این مقال خارج است. به اعتراف همه‌ي اندیشمندان بزرگ اجتماعی، حل مسائل و تحولات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی از هم بریده نیست، بلکه در هم  تنیده و پیوسته است، در عین این‌که تأثیر هر کدام بر دیگری متفاوت است.

کسانی که در دوران بازسازی، شعار اصلاحات و توسعه اقتصادی و در دوران اصلاحات شعار اصلاحات فرهنگی و سیاسی سر میدادند، به این مسأله واقف بودند که با هر فرهنگی نمی توان هر اقتصادی را بر سر کار آورد. اکنون نیز آن‌هایی که به لیبرالیسم اقتصادی و نظام سرمایه‌داری معتقدند، به‌طور شفاف بیان می‌کنند که این نظام بر پایه‌های ولایت فقیه و مردم سالاری دینی قابل تحقق نیست، بلکه به لیبرال دموکراسی نیازمند است. متخصصین حوزه‌ي برنامه ریزی اجتماعی به‌خوبی می دانند که نمی‌توان دور مرزهای جغرافیایی خط کشید و بدون حل مسائل جهانی هم نمی توان مسائل داخلی را حل کرد. بنابراین در دنیای کنونی دو نوع راه حل برای حل مسائل جاری جامعه ارائه می‌شود:

1- با ورود به باشگاه سیاسی جهان و پذیرش قوانین و ضوابط آن، به حل مسائل خود با جهان به ویژه با آمریکا بپردازیم. البته در شرایط واقعی امروز، آن جریان سیاسی حاضر در صحنه ـ به ویژه سران آن‌ها- را نمی توان به «سوء نیت» متهم کرد. حتی بسیاری از مفاسد اقصادی که امروز با آن‌ها مواجه هستیم، حاصل سوء نیت نیست، بلکه حاصل «نوع تفکر» است؛ تفکرهایی که در اصل و اصول انقلاب با یکدیگر مشترک هستند، اما برای ادامه‌ي راه، با تفکرهای مختلفی وارد مسیر می‌شوند و راه حل‌های مختلفی می دهند. راه حل نیز نقد بنیان‌های فکری دو گروه است.

2- گروه دوم حاضر به پذیرش حاکمیت نظام سلطه‌ي جهانی نیست. گرچه راه حل پیشنهادی ایشان ممکن است جامعه را در وضعیت اضطراری و گذار قدری سرپا نگه دارد اما بدون ارائه طرح همه جانبه با لحاظ اوصاف جامعه (سیاست، فرهنگ، اقتصاد) شاهد ضایعات جدی خواهیم بود.

بنابراین بایستی در طرح ارائه شده نسبت بین تناسبات اقتصادی موجود با آرمان‌های بزرگ جهانی درحوزه‌ي اقتصاد، فرهنگ و سیاست را با هم دید. علم اقتصاد مدرن، ظرفیت چنین کاری را ندارد؛ چراکه یا آرمان‌های ما را در ادبیات سکولاریستی خود منحل می‌کند که نوعی براندازی نرم است، یا دائم در چالش بین عقلانیت مذهبی و عقلانیت مدرن، یا عقلانیت سکولاریستی، در جامعه بحران به وجود می‌آید.

البته عدم تئوریزه کردن و فقدان نسبت منطقی با دین در شعارهای انتخاباتی مشکلی است که حتی آقای احمدی نژاد هم در ارائه شعار عدالت طلبی با آن مواجه بود و قصد داشت با ادبیات موجود و به صورت دستوری و پادگانی عدالت را اجرایی کند. بر این اساس طرح فدرالیسم اقتصادی طرحی کاملاً سکولاریستی است که در دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی توسط طیف تکنوکرات ها هم می توانست اجرایی شود ولی با حضور کارشناسان و اقتصاددانانی که بسیاری از آنها از اساتید دانشگاهی آقای رضایی بوده و ایشان برای آنان احترام خاصی قائل است، اعتنایی به این طرح نداشتند و بر این باور بودند که طرح فدرالیسم ادعایی بزرگ بدون پشتوانه عمیق و صرفاً توهمی بیش نمی باشد.

بنابراین ایده فدرالیسم اقتصادی فاقد چالش زدایی بین ادبیات انقلاب اسلامی و ادبیات توسعه علم مدرن می باشد. این ادعا را می توان به سادگی از شعار ایشان که با ادبیات توسعه و با عنوان انقلاب اقتصادی است برداشت نمود.

نقد دیگر که بر این طرح وارد است این که اگر قرار است اقتصادی ملی کشور ساخته گردد باید قبل از آن به جایگاه ملی خود توجه نموده و بر اساس آن به امر بازسازی پرداخت. به عبارت دیگر چنان¬چه ملتی ضعیف در جهان هستیم باید برهمین اساس ارتقاي جایگاه خود را در نظام جهانی تعریف کنیم و به ادبیات علمی مدرن و عقلانیت مدرن رضایت دهیم، ولی اگر ملتی هستیم که دارای مأموریت‌های بزرگ جهانی است و در این مأموریت‌ها نیز توفیق به دست آورده¬ایم و به یک قدرت در موازنه‌‌ي جهانی تبدیل شده‌ایم، نمی‌توانیم برنامه‌ریزی اقتصادی ملی خودمان را جدا از برنامه‌ي تحول اقتصادی بین‌اللملل برنامه‌ریزی کنیم. این در حالی است که در ادبیات ایشان، هیچ اشاره¬ای به تحول در اقتصاد بین المللی به چشم نمی‌خورد. ایشان می‌خواهند مشكل كشور را درون نظام سرمایه‌داری حل طرح‌ مذکور، ما را به یکی از اقمار نظام سرمایه‌داری تبدیل می‌کند و همان بحران‌های جهانی سرمایه‌داری را نیز در کشور ما ایجاد خواهد کرد. علاوه بر این‌، ادبیات انقلاب، تحمل بحران‌ها و الگوی‌های سرمایه‌داری و اختلاف طبقاتی نظام سرمایه‌داری را ندارد.

علاوه بر آنچه گذشت باید آقای محسن رضایی تئوری جامع و کامل برای حل مشکلات اقتصادی کشور ارائه نماید در حالی که طرح فدرالیسم اقتصادی ایشان فاقد يك تئوری جامع برای حلّ یک‌پارچه‌ي مسائل اقتصادی ما در مقیاس «ملی، جهانی و بین المللی» است و فقط به حلّ مقیاس ملی، جدای از موازنه‌ي جهانی پرداخته است. البته نه این که موازنه‌ي سرمایه داری را در نظر نگرفته است، بلکه به عکس این موازنه را در نظر گرفته و اِشکال نیز همین است؛ يعني در این طرح هیچ شیبی برای تغییر موازنه‌ي اقتصادی جهان و شکست نظام سرمایه داری به چشم نمی خورد. ممکن است ایشان ادعا نمایند که ما اصلاً توانایی چنین کاری را نداریم، که در این‌صورت به نظر می رسد این «تحقیر» ملت ایران است! ملت ایران، انقلاب اسلامی و قدرت اسلام نشان داده است که شرق را شکسته و نظام سرمایه داری را هم به بن‌بست امنیت سرمایه رسانده و باعث شکست حباب آن شده است.

بنابراین به نظر می آید که ایشان تئوری جامعي برای حلّ یک پارچه‌ي مسائل در مقیاس «جهانی، بین المللی و ملی» ندارند. برنامه‌ي ایشان در مقیاس ملی هم، انحلال در نظام جهانی سرمایه داری است و این انحلال موجب دوام چالش انقلاب با ادبیات اقتصادی سرمایه داری و تشدید بحران دائمی است. حلّ مشکلات اقتصادی در مقیاس ملی به وسیله‌ي ادبیات سکولاریستی (به ویژه ادبیات سرمایه داری) انحلال فرهنگی انقلاب اسلامی در ادبیات جهانی است و نوعی «براندازی نرم» است؛ چه بدانند چه ندانند، یا چه بخواهند و چه نخواهند! همان‌گونه که در دفاع مقدس نیز تا زمانی که با الگوی بومی خودمان و بسیجی‌وار جنگیدیم، پیروزی می‌آفریدیم و آن‌گاه که برای جنگیدن، کارشناسی غربی غلبه کرد و از امام(ره) امکاناتی خواسته شد، آن بزرگوار را که فرموده بود تا آخرین سنگر و آخرین نفر و آخرین قطره‌ي خون مبارزه خواهیم کرد به فاصله‌ي چند روز به پذیرش قطع‌نامه و نوشیدن جام زهر کشاند.

اگر ادبیات سکولاریستی در حوزه‌ي اقتصاد حاکم شود و ذائقه‌ي اقتصادی ملت، متناسب با نظام سرمایه داری تعریف شود، لازمه‌ي قهری آن، تغییر قانون اساسی و نظام ولایت فقیه خواهد بود؛ يعني اين تفکر هم، همان را خواهد گفت كه در دو دهه‌ي قبل، عده‌اي گفتند و نوشتند كه ما کارشناس و علم و سرمایه داريم، اما مشکل ما انقلاب اسلامی، قانون اساسی، ولایت فقیه و دخالت دین در حوزه‌ي اقتصاد است.

ایشان اگر انقلابی فکر می¬کنند و دنبال تفکر امام می باشند، باید نسبت بین «ادبیات انقلاب» و «حل معضلات انقلاب» را تعریف کنند.

آقای محسن رضایی بایستی متواضعانه بپذیرد که شعار انتخاباتی ایشان آن روی سکه مدرنیته اسلامی است که در زمان آقای هاشمی هم تکنوکرات ها و شخص ایشان این شعار را با تحدی مطرح می نمودند و برای اجرایی شدن آن لحظه ای کوتاه نمی آمدند، تا آنجا که رهبری انقلاب مسئله دهه سوم را دهه نوسازی معنوی اعلام نمودند.

آیا براستی ایشان طرح و حرف جدیدی را قصد دارد ارائه نماید؟ تا اینجا که حرف و ایده جدید مشاهده نشده و ادبیات ایشان در اداره‌ي کشور، با ادبیات کارشناسی سکولاریست‌ها فاصله‌ي چندانی ندارد، بلكه مدلی از همان نظام سرمایه‌داری است.

البته نگارنده در صدد این نمی باشد که آقای محسن رضایی را طرف دارد غرب معرفی نماید اما با دقت لازم می توان دریافت که حمایت ایشان از برنامه اقتصادی غرب و حتی ادبیات اعلام آن کاملاً مشهود است و این را از طرح اقتصادی پیشنهادی شان به راحتی می توان تشخیص داد. اما متأسفانه راه حل های اقتصادی محسن رضایی در سفرهای تبلیغاتی اش بیانگر این واقعیت است که در عمل راهی را که برای انقلاب اسلامی پیش‌نهاد می‌دهند، الگوسازی و الگوبرداری از غرب و اداره‌ي کشور بر اساس مدل‌های آن است. البته این نوع تفکر در انسان یک روحیه‌ی سازش‌کاری ایجاد می‌کند. این را می توان در دوره‌ي دفاع مقدس هم می‏توان دید. آن‌هایی که جنگ را به آن نقطه رساندند، سکولاریست‌ها نبودند، بلكه طرفداران مدرنیته‌ي اسلامی بودند.

راه حل پیشنهادی

با توجه به کاستی و تکراری بودن طرح فدرالیسم اقتصادی بایستی به گفتمان اصیل انقلاب اسلامی روی آورد که انقلاب اسلامی را فقط یک انقلاب ضد استبدادی، یا ضد استعماری ندانیم، بلكه آن را یک انقلاب حقیقتاً معنوی و اسلامی دانسته که از متن حقیقت هستی و از اعماق جبهه‌ی حق جوشیده و دنبال دگرگونی کلّ جهان است. حضرت امام (رض) از همان روزهای شروع حرکتشان بر این باور بودند که می‌خواهیم سه گام اساسی را برداریم.

1- باید در کانون اقتدار شیعه، یا وطن جغرافیایی شیعه (ایران) یک دولت اسلامی تشکیل داد.

2- باید در جهان اسلام بیداری اسلامی اتفاق بیفتد و هویت اسلامی در مقابل هویت غرب احیا شود؛ احیای این هویت است که به احیای مجدد تمدن اسلامی و به برخورد تمدن‌ها ختم می‌شود؛ هر کجا مسلمانی هست احساس هویت اسلامی و عزت کند؛ احساس کند که هویت وابسته، با هویت اصیل ما چالش دارد. هانگتینتون خوب می‌فهميد که می‏گفت دوره،‌ دوره‌ی برخورد تمدن‌هاست و دوره‌ي پایان تاریخ نیست!

3- ایجاد بیداری معنوی آن هم از سنخ معنویت توحید در جامعه‌ي مادی فعلی است؛ گرایش به معنویت توحیدی در جهان است که همه‌ي معادلات جهانی را به هم می‌ریزد. این به معنای ایجاد شکاف ایدئولوژیک در خود غرب است كه دارد اتفاق می‌افتد.

بر اين اساس، نگاه امام (رض) این بود که انقلاب اسلامی یکی از مراحل حرکتِ جبهه‌ي حق به سمت عصر ظهور است. مأموریتی هم که برای انقلاب اسلامی قائلند در قدم اول ایجاد جمهوری اسلامی است، نه یک حکومت دموکراتیک؛ چراكه عبور از شاهنشاهی به دموکراتیک، افتادن از چاله در چاه است. فتنه‌های دموکراسی بسیار سنگین‌تر از فتنه‌های سلطنت و پادشاهی است. لیبرال دموکراسی و ساختارهای آن، بت‌پرستی مدرن در جهان است. دموکراسی، کفر شرح‌صدر یافته است؛ لذا  تقسیم‌بندی‌ دموکراسی به تجدد، و سلطنت به سنت، اشتباه است. تقسيم‌بندي ما بر اساس حق و باطل است كه اين دو نیز، گذشته و آینده دارد. سنت و تجدد مورد نظر برخی روشنفکران، هر دو در جبهه‌ی باطلند. این تجدد، کفرِ شرح‌صدر یافته، و آن سنت، کفر بسیط است. نگاه حضرت امام (رض) به مأموریت انقلاب اسلامی یک مأموریت فراگیر است.

حضرت امام در تاریخ2/1/ 68 در پیامی خطاب به مهاجرین جنگ تحمیلی فرمودند:  «مسئولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست، انقلاب مردم ایران نقطه‌ی شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجت (ارواحنا فداه) است که خداوند بر همه‌ي مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد.»

بنابراین طراحی طرح ها از آب گرفته غربی که با رنگ و لعاب التقاط مذهبی صورت می گیرد هرگز نمی تواند تغییری در روند بهبود و رفاه اجتماعی جامعه بحران زده پدید آورد. طرفداران مدرنیته اسلامی در مقاطع مختلف و در قالب های متنوع تاکنون نسخه های درمانی را پیچیده اند که نمونه های اعلای آنها در زمینه توسعه اقتصادی و سیاسی در دولت های آقای هاشمی رفسنجانی و سیدمحمد خاتمی بوده است. توصیه این گروه این بود که بایستی یک ایران آباد از نوع ژاپن اسلامی ساخت که این‌ همان «مأموریت برای وطنمِ» دوم است. آنان غرب را قدرتي مي‌دانند كه در تکنولوژی و عقلانیت، برتر است و باید آن‌ها را به رسمیت شناخت و با آن‌ها تعامل کرد و در اين تعامل، یک ایران آباد مذهبی ساخت. از نظر اين جريان، تعامل،  گفت¬وگو، مذاکره، مصالحه، چانه¬زنی و کوتاه آمدن، امنیت ملی است. در حالی که واقعیت این است که با نگاهی گذرا به اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی به خوبی می توان دریافت که ماهیت انقلاب اسلامی در صدد بوده که ایران اسلامی را به پایگاه تحول تمدنی تبدیل نماید. زیرا نقطه‌ی کانونی تمدنی این‌جاست. اين جريان برخلاف برخی كه معتقدند ايران قبل از اسلام كانون تمدن بوده، اما بعد از اسلام کانون تمدن نیست، معتقدند ایران هم‌اکنون نيز کانون تمدن است، ولی تمدنش عوض شده است. بعد از اسلام، ایران کانون تشیّع شده است، تمدن عصر ظهور تمدن شیعی است، پس هنوز هم ایران نقطه‌ی کانونی تمدن است، اما تمدنی که نمادش کعبه است، نمادش مدینه، نجف و کربلاست.

در حال حاضر ایران یکی از کشورهای تأثیرگذار در موازنه‌های جهانی است و كسي نمي‌تواند این را انکار می‌کند؛ چراكه وقتی رئیس جمهور، خبری را اعلام می‌کند، در رسانه‌ها غوغا می‌شود! اگر کشور ضعیفی بود کاری با آن نداشتند.

امید است کاندیداهای محترم با بهره گیری از آموزه های دینی و پرهیز از ادبیات سکولاریستی و التقاطی به طرح برنامه تبلیغاتی خود پرداخته و از دام مباحث غیرضروری و پوپولیستی و تخیّلی دوری نمایند.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:۶
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
ارسال نظرات
مهدي
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۶:۳۰ - ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۲
۱۱۰
۸۴
فقط سعيد جليلي
پاسخ
نوید
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۶:۴۹ - ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۲
۱۰۷
۴
شما چه مدرک اقتصادی دارید حرف می زنید
دکتر رضایی گفتند دین را با باند بازی ها سیاسی نکنید
پاسخ
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۲۰:۱۸ - ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۲
۰
۰
رضایی گفت دین را با سیاست زدگی قاطی نکنید
پاسخ
هشیار
COLOMBIA
۲۰:۴۸ - ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۲
۰
۰
نخست از حجت الاسلام بهداروند برای نوشتار نغز وهوشمندانه شان سپاسگزارم ،
در چهار چوب سخن خوب شما میافزایم که : فدرالیسم و اقتصاد گرایی خود فرجام اندیشه" سود گرایی, و اپیکوریسم (لذت گرایی) است که دو ستون اصلی اندیشه مدرن امروزی است و افسوس که همین اندیشه بر فضای فرهنگی کشور حاکم شده است و شعارهای برخی از کاندیداها نمایانگر نطام آموزشی کشور است . ولی باید بیاد داشت:
-ارزشگرایی : بنیان نهادن جامعه معنوی آرمان اصلی انقلاب اسلامی بود وگرنه نظام پهلوی نیز "سکولار و اقتصاد محور "بود که اکنون شعار انتخاباتی برخی گشته است پس براستی شعار ایشان را باید پسروی به گذشته ای ناشایست وناخواسته دانست .
- شناخت هویت خویشتن: کسی که آرزوی همانندی با کشورهای دیگر را داشته باشد و آنها را الگو بکند مینماید که از هویت خود بیزار است و یا بی هویت شده است که این منش به بیماری اجتماعی خواهد انجامید و ملت را در برابر هجوم فرهنگی و نطامی آسیب پذیر خواهد گردانید همان ملتهایی که شما آرزوی شدن آنها را دارید از افتخار به هویت خود چنین نیرومند شده اند.
- سود پرستی : ستایش سرمایه داری و آرمانی کردن آن در تناقض آشکار با بنیاد های معنوی بوده و مردم جامعه را خودخواه و سرانجام آماده هر بزهکاری و فریب و فسادی برای سود بیشتر میکند .
-قوم گرایی : تقسیم کشور بر پایه قومیت تنها باعث هرج و مرج و درگیری دائم میان گروههای زبانی ومذهبی برای تصاحب منابع طبیعی و حد مرزی خواهد شد و در این میان هیچ کس سود نخواهد برد و در شرایط بحرانی به جنگ داخلی خواهد انجامید و تاریخ به ما آموخته است که فدرالیسمهای قومی سرانجام به جنگ داخلی و از هم فروپاشی کشور ختم شده است( شوروی ،چکسلواکی ،یوگوسلاوی عراق ،هندو پاکستان و بنگلادش و....) .
قانون مندی : کاندیداهایی که از چهارچوب قانونی کشور آگاه نیستندو با شعارهایشان آنرا نقض میکنند همین ناآگاهی صداقت رفتاری و حتی اعتبار مدرک تحصیلی شان را هم زیر سوال میبرد.
در پایان امیدوارم مردم ما سخن و منطق را بگونه ای بیاموزند تا بی آنکه مدرک تحصیلی را مطرح کنند با دلیل برهان بتوانند آنچه در سر و دل دارند بازگو و دیدگاه خود را ثابت کنند.
"مشک آنست که ببوید نه آنکه عطار بگوید "
پاسخ
شبکه خبر مسجدسلیمان
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۰۰:۵۴ - ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۲
۵۵
۱
طرف اگر راست می گوید برای شهر خودش کاری می کرد
پاسخ
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۱:۳۰ - ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۲
۱
۱۵
فدراليسم اداري راهبرد نظام است و منطبق بر شيوه حكومتي اميرالمؤنيني
پاسخ
جدیدترین اخبار پربازدید ها