کد خبر: ۱۳۸۲۲۷
زمان انتشار: ۱۰:۴۱     ۱۴ خرداد ۱۳۹۲
بروس رایدل خاطرنشان می‌کند در زمان جنگ تحمیلی، هر اندازه مشکلات جنگ ویرانگر و اقتصاد ایران با مشکل رو به رو بود، اما ایران دست از دفاع از خاک خود برنداشت و مردم نیز در پشت امام خمینی(ره) به صف‌آرایی ادامه دادند.

بروس رایدل، افسر سابق سی.آی.ای و مشاور رئیس‌جمهوری آمریکا در امور خاورمیانه و آسیای جنوبی است. او در حال حاضر، سمت کارشناس ارشد و مدیریت طرح اطلاعاتی موسسه بروکینگز را بر عهده دارد. از آخرین آثار وی می‌توان به جستجو برای القاعده (2008) و آغوش مرگبار: پاکستان، آمریکا و آینده جهاد جهانی (2011)، اشاره نمود.

در مقاله حاضر، رایدل جنگ ایران و عراق را آخرین جنگ ایران و آمریکا معرفی می‌کند و به موضوع «جنگ تحمیلی» و قرابت آن با گزینه روی میز اوباما در خصوص پرونده هسته‌ای ایران می‌پردازد. دیدگاه این کارشناس با توجه به سابقه منفی فکری خود در مورد ایران و نیز این مهم که آمریکا هنوز به مشارکت در جنگ دهه 1980 عراق علیه ایران اعتراف نکرده است، بسیار شایان توجه است. 

رایدل شرح می‌دهد که در دهه 1980، آمریکا به ریاست‌جمهوری رونالد ریگان در جنگ ایران و عراق مداخله نمود و با حمایت از صدام، به عراق کمک کرد. وی تاکید می‌کند که آمریکا، در حالی در جنگ خونین هوایی و دریایی‌ علیه ایران شرکت کرد که عراق پیش از آن جنگ زمینی خونینی با ایران به راه انداخته بود. از دید او، باید پیش از آنکه آمریکا عازم جنگ دومی علیه ایران گردد، درس‌هایی از این اولین جنگ خود با ایران را به یاد بیاورد:

او در مقدمه سخن خود، به هزینه‌های جنگ ایران و عراق، از نظر طول‌مدت زمانی آن، از دست رفتن جان انسان‌ها، همچنین استفاده از سلاح‌های شیمیایی در سطحی وسیع اشاره‌ دارد. رایدل این مساله را در کنار این واقعیت می‌گذارد که در پایان، مرزهای جنگ، همانگونه که از ابتدای آن بودند، باقی ماندند. در حالی که از دید او، این هزینه‌ها هرگز پایان نپذیرفت و جنگ ایران و عراق، زنجیره‌ای از درگیری‌های دیگر را (مانند حمله عراق به کویت) در منطقه به دنبال داشت و آخرین مورد آن جنگی بود که اوباما در عراق به آن خاتمه داد. رایدل بر این باور است که تا سال‌ها نتایج فاجعه‌بار جنگ عراق برای جهان باقی خواهد ماند، ضمن این که خوشبین نیست این جنگ، آخرین درگیری در منطقه بوده باشد.

هرچند این افسر سابق سی.آی.ای در خصوص نظام جمهوری اسلامی با منفی‌نگری نگاه می‌کند، اما معترف است که در برابر افکار عمومی، باید گفت که شرکت آمریکا در جنگ در جهت پشتیبانی از جبهه حق نبوده است. او شرح می‌دهد که در این جنگ، هیچ‌کدام از طرفین، هم‌پیمان طبیعی‌ آمریکا نبودند و تنها منافع این کشور، سیاست مداخله آمریکا را توجیه می‌کرد. منافعی که در قدم اول سعی داشت مانع از سیطره عراق یا ایران بر «منابع انرژی جهانی» باشد. رایدل می‌افزاید با توجه به این که ایران خود به لبه پیروزی نزدیک بود، آمریکا شانس چندانی به جز گرفتن طرف عراق نداشت تا از این طریق با غلبه عراق بر ایران، نفوذ خود را در هر دو کشور حفظ نماید.

او جنگ ایران و عراق را برای آن دسته از آمریکایی‌هایی که امیدوارند سیاست امنیت ملی کشورشان بر اساس اصول منشور سازمان ملل متحد یا بر پایه اصول اخلاقی متعالی باشد، باتلاقی غیراخلاقی می‌داند. به گفته رایدل، آمریکا امید داشت عراق بتواند از «تعصب قرون ‌وسطایی» خود دست بردارد و شریکی دشوار، اما قابل مدیریت باشد. او این امر و تقارن آغاز جنگ با گروگان‌گیری 444 روزه را نیز به دلایل گردش آمریکا به سوی عراق می‌افزاید. اما رایدل ابراز تاسف می‌کند که آمریکایی‌ها (او خود از «ما» استفاده می‌کند) طرفی را گرفتند که به شکستن قانون‌ها ادامه داد.

وی توضیح می‌دهد که آتش جنگ از سوی عراق افروخته شد و سپس به اِشغال خاک ایران پرداخت، اما نه عراق و نه واشنگتن آن‌گونه که در درگیری‌های بین‌المللی معمول است، مرزهای بین‌المللی را قبول نکردند، مگر زمانی که ورق به ضرر عراق برگشت. صدام ابتدا در سطح اندک، سپس در سطح گسترده و در پایان علیه مردم کشور خود، از سلاح‌های شیمیایی استفاده کرد که رایدل آن را نمایش نسل‌کشی دولتی معرفی می‌کند که آمریکا در طی جنگ پشتیبان آن بود. تنها این حمایت موجب سرافکندگی آمریکا نیست، بلکه مدیر طرح اطلاعاتی اندیشکده بروکینگز، رسوایی پیشنهاد در نطفه خفه‌شده معامله به ایران و بازی دوجانبه را نیز به آن می‌افزاید.

او پس از این یادآوری، درس‌هایی برای امروز را این‌گونه معرفی می‌کند:

• از نظر او، اولین درس، پذیرش اشتباه و انتظار سرزنش به خاطر تمامی اشتباهات پیش‌ آمده است. او معتقد است وعده معاوضه سلاح‌های پیچیده در برابر گروگانان به ایران (امری که ایران نپذیرفت)، برای عراقی‌ها روشن نمود که آمریکا می‌کوشد در هر دو سوی میدان جنگ بازی کند. نتیجه این بود که با پایان جنگ، آمریکا به تهدیدی برای عراق تبدیل شد. از سوی دیگر، ایرانیان با نامیدن جنگ به عنوان «جنگ تحمیلی»، آمریکا را به عنوان کشوری که ائتلاف بین‌المللی علیه آنان به وجود آورد، می‌شناسند. همچنین از دید ایران، خوشنامی سازمان ملل نیز با محکوم نکردن عراق زیر سوال رفته است.

به این ترتیب، او تناسبی بین رفتار قدرتمندان عرصه سیاسی امروز ایران با آمریکا و درک آن‌ها از جنگ تحمیلی برقرار می‌کند و معتقد است که دشمنی امروز و تردید در خصوص آمریکا در ایران، ناشی از درک این افراد از جنگ است که واقعه‌ای تبیین‌گر در زندگی آن‌ها برای جهت دادن به جهان‌بینی‌ ایشان بوده است. او فرض خود را بر تمایل ایران به دستیابی به سلاح هسته‌ای می‌گذارد و به آمریکا هشدار می‌دهد تهدید ایران برای آمریکا نتیجه عکس به دنبال خواهد داشت.

• درس بعدی از دید رایدل این است که ایران به سادگی مرعوب آمریکا نمی‌شود. او خاطرنشان می‌کند در زمان جنگ تحمیلی، هر اندازه مشکلات جنگ ویرانگر و اقتصاد ایران با مشکل رو به رو بود، اما ایران دست از دفاع از خاک خود برنداشت و مردم نیز در پشت امام خمینی (ره) به صف‌آرایی ادامه دادند. رایدل رَوِش ایران در جنگ را هوشمندانه و با اجتناب از حرکات سریع و خطرناک ارزیابی می‌کند.

در این خصوص، وی به اظهارات ژنرال دمپسی اشاره دارد که رفتار ایران را برگرفته از «منطق» و نه «خودکشی» دانسته است. او تاکید دارد که ایران دست به رفتاری نمی‌زند که انقلاب را به خطر بیاندازد، بلکه می‌کوشد از نقطه‌ضعف دشمنانش (یعنی نقطه ‌ضعف آمریکا در افغانستان و بحرین، رژیم اسرائیل در لبنان، عربستان در بحرین) برای جنگی نامتقارن سود جوید. او به تشکیل و توسعه حزب‌الله اشاره می‌کند و نتیجه می‌گیرد در آینده آمریکا باید انتظار پاسخ نامتقارن ایران و حزب‌الله را که دهه‌هاست برای آن آماده هستند، داشته باشد.

• درس سوم این است که پایان دادن به جنگ آینده، چالش‌برانگیز خواهد بود. رایدل توضیح می‌دهد که شروع جنگ با ایران ساده، ولی پایان بخشیدن به آن بسیار دشوار است. از دید او، هرچند موقعیت‌ها ممکن است تفاوت بسیاری داشته باشند، اما در جبهه ایران، حتی زمانی که آتش‌بس در جنگ با عراق پذیرفته شد، امام خمینی (ره) آن را به «نوشیدن جام زهر» تشبیه نمودند.

• درس پایانی این است که آمریکا توصیه‌های متحدان خود در منطقه را به دقت بررسی کند. به نظر رایدل ماجرای جالب ‌توجه این بوده است که در دهه 1980، رژیم اسرائیل به عنوان نزدیک‌ترین متحد آمریکا، بر این کشور فشار وارد می‌آورد تا جانب ایران را بگیرد. او بی‌منطقی فشار امروز اسرائیل برای حمله به ایران را نیز از نظر دور نمی‌کند.

اما در آن زمان هم‌پیمانان عربِ آمریکا، به اعتراف خود او، توصیه‌هایی نادرست داشتند. رایدل مبارک در مصر، شاه حسین در اردن و شاه فهد در عربستان را در خصوص چشم بستن روی استفاده عراق از سلاح‌های شیمیایی محکوم می‌کند و معتقد است این بار آمریکا باید مواظب نصایح هم‌پیمانان خود، اعم از عرب و اسرائیلی که توصیه‌های بی‌مسئولانه‌ای در مورد معامله با ایران دارند، باشد.

در پایان، وی بازهم تاکید دارد که کلاس درس تاریخ تکرار نمی‌شود، اما قافیه دارد و درس‌های جنگ‌ باید با دقت، پیش از ورود به جنگی دیگر، بررسی شوند. از دید او، شاید آمریکایی‌ها جنگ افشا نشده در دهه 1980 با ایران، دو بار جنگ با عراق،‌ جنگ با افغانستان و جنگ در لیبی را به سادگی فراموش کرده باشند، اما برای ایران مساله این‌گونه نبوده و نیست.

پی نوشت:

1 . Bruce Riedel, Lessons from America’s First War with Iran, Brookings, Summer 2013

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها