کد خبر: ۱۴۱۷۱۰
زمان انتشار: ۱۶:۱۱     ۲۸ خرداد ۱۳۹۲
یادداشت ۵۹۸؛
محمدمهدی بهداروند*
انتخابات یازدهم ریاست جمهوری با آراء 72 درصدی مردم نجیب و متدین ایران در 24 خرداد 1392، خلق حماسه ای بر محور مشارکت حداکثری رقم زد. هنوز دوست و دشمن از تحلیل صحیح و کامل آن عاجز مانده اند.

براستی انتخابات 24 خرداد بیان گر چه واقعیت پنهانی در جامعه بود؟

رأی مردم رأی به اعتراض بود و یا رأی به همراهی؟

پیش زمینه های رأی بالا دکتر حسن روحانی در جمعه 24 خرداد چه بود؟

سوالاتی از این قبیل وجود دارد که ضروری است نخبگان جامعه به تبیین آنها بپردازند و دانستن را حق مردم بدانند. با نگاهی به حوادثی که از دو سال قبل به صورت منظم و مرتب و متوالی در عرصه های سیاسی فرهنگی اجتماعی و خصوصا اقتصادی رخ داد می توان پاسخی برای برخی از این دست سوالات پیدا نمود.

نقیصه ای که در جامعه ایران مدتی به صورت هماهنگ و بر اساس یک سازماندهی دقیق خود را نشان می دهد سوء استفاده از احساسات مذهبی مردم در جهت اهداف سیاسی بود. پرداختن به موضوعات ماورایی و تولید گفتمان جدید که ساختار و مبانی متقن و معقولی نداشت توانست حس مقابله مردم را برانگیزاند.

مشابه سازی شخصیت های تاریخی با شخصیت در انقلاب اسلامی و طرح یک منطق صحیح در تحلیل رخدادهای کنونی جامعه را به آن جا برد که می باید می برد. تز حق مداری و دیگران را باطل پنداری چنان در برخی از روابط و تعاملات خود را مهم نشان داده بود که کمتر کسی جرأت اظهارات غیر رسمی را داشت.

دنیا طلبی برخی برای رسیدن به مقاصد دنیوی آن چنان آنان را وسوسه کرد که حاضر شدن با سیاه نمایی اصول ثابت انقلاب اسلامی به جذب آرای عمومی بپردازند. غافل از آنکه مردم حقیقت کلام این گروه را از پشت نقاب بر صورت شان بخوبی درک می کردند. آنان که در خلوت با اصحاب خود از اعتقاداتی می گفتند که در جلوت خبری از آنها نبود. این همان تعریض حافظ به حال این گروه است که چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند.

براستی صندلی ریاست جمهوری 4 ساله چه مقدار می تواند مانع بیان حقایق مسلم جامعه در در منظر عمومی باشد؟

بد اخلاقی های سیاسی اجتماعی چنان برخورد با مردم نجیب ما نمود که می رفت به اصل آموزه ها بدبین شوند. گرو کشی های سیاسی، بی تقوایی های ارتباطی و نشر مجالس خصوصی و پخش فیلمها برای بدر کردن رقیب همه و همه زنگ خطری بود که به صدا در آمد و مردم از قبول این رویه برائت جستند.

افراط و تفریط های این دوره منحصر به فرد بود تا آن جا که به قول معروف مرده شور هم گریه می کرد. آنان که تا دیروز دکتر احمدی نژاد را معجزه هزاره سوم و نظر کرده الهی می دانستند این بار از آن سوی بام افتادند و او را در حد فراماسونری و یا ... تعبیر نمودند. این موضع گیری ها حکایت از عدم تعادل در تحلیل قاعده مند رخدادهای سیاسی است.

کنار نرفتن به اصطلاح اصول گرا طبق منشور اخلاقی در جلسات ائتلاف و کوبیدن بر طبل خود این حقیقت را مبرهن کرد که اصول گراها، به واقع اصول گرایی را دکان دونبشی برای رسیدن به اهداف و امیال خود قرار داده بودند و الّا خانه از پای بست ویران بود.

گروه اصول گرا برای این عدم ائتلاف خود چه جواب مستدل و منطقی دارند؟

به کدام دلیل هیچ یک به نفع دیگری کنار نرفت؟

اصول گراها به چه دلیل پرده دری علیه هم پرداختند و ابایی از بیشتر شدن آن نداشتند؟

آیا مردم حق دارند که ادعا کنند حقایق دیگر جامعه هم شاید به همین شکل و سیاف باشد که دم آن از لحاف بیرون افتاده است.

اصول گرایان و اصلاح طلبان برای این سونامی انتخابات چه تفسیری ارائه می دهند؟ کدام عقلانیت و تدبیر در پس این سونامی نهفته بود؟
آیا سزاست کسانی که نباید در مسائل سیاسی دخالت نمایند بهر دلیل واهی برای خود حضور و دخالتی اوجب تعریف کنند و عاقبت آن شود که شد و مفسری از آن نیست؟

البته تمام این نگاشته بمعنای آیه یاس خواندن نیست. زیرا حماسه 24 خرداد امید دیگری به فردای انقلاب اسلامی در دل ملت زنده کرد و آن چنان کار را در عرض چند ساعت تغییر داد که موجی جهانی راه انداخت.

رأی 18 میلیونی مردم به دکتر حسن روحانی تنها رأی به او نیست، رأی به اعتراض به وضع موجود است. به گندم فروش های جو نمایی است که کوس رسوایی آنها در هر کوچه و برزن پیچیده شده است.

بی شک است حسن روحانی که از اعضای جامعه روحانیت مبارز تهران و در طیف سیاسی کار گزاران و در همسایگی با اصلاح طلب ها به میدان آمد توانست با بهره گیری از اوضاع نابسامان اقتصادی بهترین بهانه را برای بیان دیده هایش پیدا نماید.

اوضاع کمر شکن مسائل اقتصادی و بی بندو باری وضعیت بازار و به احتضار ماندن قشر مستضعف دلیل محکمی بر خواسته های ملتی است که در اوج قحطی و نداری بهمن 57 و در گرما جنگ تحمیلی شعار استقلال آزادی می دادند. بی شک فاصله شعار نان، مسکن، آزادی تا استقلال آزادی، نه شرقی نه غربی،فاصله زمین تا آسمان است.

مردم کوچه و بازار با رأی به حسن روحانی مهر بطلانی بر تقسیم جامعه به اصول گرا و اصلاح طلب نهاد. زیرا هیچکدام از این دو طیف نتوانستند به ساماندهی سلایق مختلف کشور بپردازند.

با توجه به آن چه گذشت باید قبول کرد که امروز بسیاری از معادلات و مبادلات سیاسی اجتماعی تغییر یافته و مردم با فهم و درک عمیقی این بار به صحنه آمدند.

هیچ کس سزاوار نیست انتخابات 24 خرداد را به بازی برد و باخت تعبیر نماید. این حضور حداکثری مردم حکایت بازی در مسابقه برد-برد است که اندکی تأمل آن را اثبات می نماید.

این انتخابات در واقع نه قاطع ملت به امور ذیل است:

- بد اخلاقی های انتخاباتی

- سیاه نمایی اوضاع کشور

- افراط و تفریط ها

- بی تقوایی های در مباحث اجتماعی

خوش بختانه با رقم خوردن این انتخابات همه مردم و حاکمیت خوشحال و خندان هستند. گرچه شاید کاندید عده ای بهر دلیل رأی نیاورد اما رأی بالای مردم پاسخ صریحی به موضع گیری های کشورهای منطقه و بین الملل بود.

آنچه اینک باید پس از 8 سال بدان به دیده عبرت نگریست، چگونگی تغییر رفتار رئیس جمهوری همچون دکتر احمدی نژاد در دوران انتخابات  دهم بود. نقش احمدی نژاد در فضای سیاسی اجتماعی امروز و رأی به حسن روحانی چگونه قابل تعریف است؟ برخورد غیر معقول، نفر دوم مملکت چگونه منجر به عکس العمل علنی او گردید؟

با تمام این اوصاف باید پذیرفت که رأی آوری حسن روحانی و اعلام رئیس ؟؟ یازدهم چیزی غیر از رفتار غیرتمندانه دولت احمدی نژاد در رقم خوردن این خاطره و حادثه نخواهد بود. این رویکرد دولت چیزی غیر از باز سازی اعتماد عمومی به صندوق های رأی و به تعبیر مقام معظم رهبری حق الناس نبود.

آن چه در پایان شب 24 خرداد بواسطه رأی مردم در داخل و خارج کشور رقم خورد رأی به پایان دادن به وضع موجود بود و این شاه بیتی است که : هرکسی از ظن خود شد یار من.

* حجت الاسلام دکتر محمد مهدی بهداروند( پژوهشگر و نویسنده در حوزه علوم اسلامی و دفاع مقدس)
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها