کد خبر: ۱۴۶۴۰۸
زمان انتشار: ۰۰:۱۰     ۱۶ تير ۱۳۹۲
ما مخاطبان ایرانی با دیدن هر فیلم اروپایی و آمریکایی دیگری که بخشی از زندگی واقعی غرب را به تصویر می‌کشد می‌توانیم با پس‌زمینه‌های اعتقادی خود همین نگاه انتقادی را نسبت به «خانواده‌های فروپاشیده در غرب» به دست بیاوریم، اما آیا این به آن معنی‌ست که کارگردانان آن فیلم‌ها فیلمی انتقادی درباره‌ی زندگی غربی ساخته‌اند؟ طبعا خیر.
سرویس نقد رسانه 598 ، با آنكه همواره از منتقدين فيلم‌هاي «اصغر فرهادي» بوده‌ايم و در سال‌هاي اخير هم بر سر اين مسئله ايستاديم كه فيلم جنجالي او، «جدايي نادر از سيمين»، مخاطب را دعوت به «مهاجرت از ايران» مي‌كرد و اسكارش هم جايزه‌اي كاملا سياسي بود، اما بايد به اين نكته هم اشاره كرد كه حداقل حسني كه فيلم‌هاي «فرهادي» دارند اين است كه «قابل بحث»‌اند و مي‌توان از جهات مختلفي آن‌ها را مورد بررسي قرار داد و به همين دليل به چالش و گفت‌و‌گو در فضاي رسانه‌اي و در بين فعالان فرهنگي دامن مي‌زنند. چيزي كه بيش از نود درصد توليدات سينمايي ايران حتی از انجام آن عاجزند و طبعا این یعنی از حداقل‌های یک اثر سینمایی هم برخوردار نیستند.

«گذشته»، آخرين ساخته‌ي «اصغر فرهادي»، هم طبعا از اين قاعده مستثني نيست و مي‌توان از جهات مختلفي به آن نگاه كرد و درباره‌ي آن به بحث پرداخت، اما يكي از نكات متواتري كه اين روزها در رسانه‌ها و مطالب منتشر شده‌ بسيار به آن پرداخته مي‌شود اين است كه فرهادي در فيلم اخيرش به نقد «مهاجرت» و «زندگي غربي» پرداخته و از اين هم نتيجه مي‌گيرند كه يا فرهادي «حرف فيلم قبلي‌اش را پس گرفته»، يا اساسا در فيلم قبلي هم «دعوت به مهاجرت نمي‌كرده» و منتقدان فيلم اسکاری او در اشتباه بوده‌اند.

اين، ورايِ بحث‌هاي فرمي و محتوايي ديگر فيلم جديد فرهادي، مهم‌ترين بحث اين ر‌وزهاي رسانه‌ها پيرامون «گذشته» است. اما آيا اين گزاره‌اي درست است و فرهادي حرف فيلم قبلي‌اش را پس گرفته؟ آیا واقعا فرهادی به «نقد زندگی غربی» پرداخته؟

براي دادن جواب اين سوال ابتدا بايد تكليف یک موضوع مهم را مشخص کنیم و آن مسئله‌ایست به نام؛ «مخاطب هدف فيلم». اين بحثي بديهي‌ست كه تاثير هر فيلم بر هر مخاطب بنا به پيش‌زمينه‌هاي فرهنگي و اعتقادي و حتي تاريخي‌اش، تاثيري متفاوتِ با هم خواهد بود. يعني هر تماشاگر بسته به باورها و عقايد تثبيت‌شده‌ي ذهني‌اش برداشت خاص خود را از داستان، شخصيت‌ها و فضاي فيلم خواهد داشت. اين تازه در فيلم‌هاي مدل اروپايي و فيلم‌هاي روشنفكران وطني كه سعي مي‌كنند در ظاهر هيچ قطب مثبت و منفي مشخصي در اثر وجود نداشته باشد و فيلمي «بي‌قهرمان» و با «شخصيت‌هاي خاكستري» بسازند بدتر هم خواهد شد و هركس بنا به ذهنيت‌ش مي‌تواند «حق» را به هر شخصيت فيلم بدهد.

حالا در اين بين ممكن است کارگردانی با تمركز بر اعتقاد و دغددغه‌ي مشترك گروه بزرگي از مردم- كه ممكن است كل يك كشور يا بزرگتر از آن را هم شامل شود- حوزه‌ي تاثيرش را گسترش دهد، يا بخواهد فقط براي گروهي خاص در يك مكان خاص فیلم بسازد. طبعا بسته به «مخاطب اصلی و اولیه‌ای» که برای اثر در نظر گرفته می‌شود، فضا و داستان فیلم برای جذب آن گروه خاص تغییر خواهد کرد. این مسئله‌ای مختص سینما هم نیست و شامل هر محصولی خواهد شد. از جمله محصولی فرهنگی- رسانه‌ای به نام «فیلم سینمایی». 

برعكس سينماي ايران اين اتفاقا مسئله‌اي جاافتاده‌اي در سينماي غرب- به‌‌ويژه هاليوود- هم هست. اينكه هر فيلمي بايد يك «مخاطب هدف» داشته باشد و اساسا سازندگان اثر بايد با تمركز بر روحيات و اعتقادات آن گروه هدف، طراحي شخصيت‌ها و داستان‌شان را طوري انجام دهند كه اثر، هم با بيشترين استقبال آن «گروه» مواجه شود. و هم بيشترين تاثيرگذاري را بر آنها داشته باشد. حالا اگر فيلم جداي از آن «مخاطب هدف» توانست با گروه بيشتري نيز ارتباط بگيرد و آن‌ها به ديدن تشويق كند و روي‌شان تاثير بگذارد كه چه بهتر. یعنی دقیقا مسئله‌ای که گاهی اوقات در ایران در حوزه‌ی کتاب و سینما برای مخاطب «کودک» رعایت می‌شود باید در گروه‌های بسیار دقیق‌تر و ریزتری برای طیف‌های مختلف مخاطب «کودک»، «نوجوان»، «جوان» و .... رعایت شود.

با اين مقدمه برگرديم به بحث در مورد فيلم جديد فرهادي. استناد منتقداني كه معتقدند «گذشته» نقد غرب و نشان‌دهنده‌ي مشكلات زندگي غربي‌ست دو نكته‌ي كلي در فيلم است؛ يكي تصويري كه فرهادي از خانه‌ي زن اصلي ماجرا، «ماري»(برنيس بژو) نشان مي‌دهد. خانه‌اي به هم ريخته و شلوغ كه ابدا مطابق با آن تصوير كارت‌پستالي مورد انتظار از زندگي در پاريس نيست- البته خانه‌ي فيلم گذشته در حومه پاريس است- تصويري كه البته تنها تا نيمه فيلم و تا لحظه ثبت طلاق «احمد»(علي مصفا) و «ماري»(برنيس بژو) باقي مي‌ماند و درست بعد از آن با خانه‌اي تميز كه رنگ‌كاري آن نيز پايان‌يافته مواجهيم(دوستاني كه در اين مورد شك دارند مي‌توانند براي بار دوم و با دقت بيشتر فيلم را ببيند) و طبعا این تصویر «کوتاه» و «موقتی» از خانه‌ای به هم‌ریخته منطق دیگری دارد که باید در نقد تخصصی فیلم «گذشته» به آن پرداخته شود و در این بحث نمی‌گنجد.

و نكته‌ي دوم و البته مهم‌تر حسي‌ست كه تصویر خانواده فروپاشيده و ارتباط همزمان زن اصلي قصه با دو مرد و طلاق چندباره‌اش از شوهرهاي مختلف‌ش در ذهن ايجاد مي‌كند. این مهم‌ترین دلیل طرفداران فیلم اخیر فرهادی برای اثبات تحلیل‌شان از «گذشته» است. در اينجا توجه به آن بحث «مخاطب هدف» كه در ابتداي مطلب به آن اشاره كرديم براي فهم اين مسئله كه چرا ارائه چنين تصويري از خانواده در اروپا بازهم به معناي نقد زندگي غربي توسط «اصغر فرهادي» نيست مهم است و حياتي. نكته‌اي كه اتفاقا بسياري از صاحب‌نظران و منتقدان مشهور نيز در نظر نمي‌گيرند و در تحليل‌شان از گذشته دچار اشتباه مي‌شوند.

در اینجا باید به این موضوع مهم توجه کرد که «گذشته» با آن که ساخته‌ی یک کارگردان ایرانی‌ست و تعدادی از عوامل فنی و بازیگرانش ایرانی‌اند اما بازهم فیلمی ایرانی به حساب نمی‌آید. «گذشته» فیلمی‌ست با داستان و شخصیت‌هایی فرانسوی، سرمایه‌گذار فرانسوی و زبان فرانسوی که در فرانسه روایت می‌شود و در جشنواره‌ی کن هم به عنوان فیلمی فرانسوی حضور داشته و پیش از این هم در همان کن برای ترویج فرهنگ اروپایی جایزه گرفته است. پس منطقا با این اوصاف مخاطب اصلی آن نیز در ابتدا «مردم فرانسه» و در مرحله بعد «اروپایی‌ها» هستند و با آنکه «گذشته» همزمان با اکرانش در فرانسه در ایران هم به روی پرده رفته است اما ایرانی‌ها اساسا جزو مخاطبان اصلی و هدف فیلم فرهادی به حساب نمی‌آیند.

حالا این موضوع اهمیت‌ش کجا معلوم خواهد شد؟ آنجا که خانواده‌ی به تصویر کشیده شده توسط فرهادی و حضور همزمان دو مرد در خانه‌ی زن اصلی قصه و بارداری‌اش از مردی که «شوهرش» نیست، در بین مردم فرانسه که مخاطبان اصلی فیلم هستند اساسا دارای بار منفی نیست که این تصویر را نقد غرب معرفی کنیم.

طبعا وقتی ما ایرانی‌ها با پس‌زمینه‌ی فرهنگی و اعتقادی خودمان- باز طبعا نه تمام ایرانی‌ها با هر نوع سبک زندگی- با چنین فیلمی مواجه می‌شویم احساس ناخوشایندی نسبت به زندگی در غرب خواهیم داشت. قطعا تصویر خانه‌ای که در آن دو فرزند خانواده هرکدام از یک مرد‌ند که زن خانواده را ترک کرده‌اند و حالا هم زن از مردی باردار است که شوهرش نیست و آن مرد و شوهر قانونی زن چند روزی را همز‌مان در خانه با هم زندگی می‌کنند برای عموم مردم ایران چندان مقبول نیست و با بار منفی همراه است. اما همه‌ی این‌ها اساسا چه ربطی به کار فرهادی دارد؟ ما مخاطبان ایرانی با دیدن هر فیلم اروپایی و آمریکایی دیگری که بخشی از زندگی واقعی غرب را به تصویر می‌کشد می‌توانیم با پس‌زمینه‌های اعتقادی خود همین نگاه انتقادی را نسبت به «خانواده‌های فروپاشیده در غرب» به دست بیاوریم، اما آیا این به آن معنی‌ست که کارگردانان آن فیلم‌ها فیلمی انتقادی درباره‌ی زندگی غربی ساخته‌اند؟ طبعا خیر. چون اولا این تصویر نه‌تنها هیچ بار منفی در بین مخاطبان اصلی آن فیلم‌ها ندارد بلکه بعضا نشانه‌ی غنای فرهنگی هم به حساب می‌آید و دوم اینکه طرح این موضوع اساسا دغدغه فیلم و سازنده‌اش نبوده و این نتیجه‌ای فرعی‌ست که ما از آن فیلم گرفته‌ایم.

این همان ماجرایی‌ست که برای آخرین فیلم فرهادی هم کاملا مصداق دارد. «گذشته» نه نقد غرب است و نه نشانه‌ای از پس گرفتن حرف فیلم «جدایی نادر از سیمین» توسط فرهادی؛ اولا به این دلیل که تصویر ارائه شده از خانه و خانواده اساسا برای مخاطب اروپایی- مخطبان اصلی فیلم- دارای بار منفی نیست و این عرف زندگی عامه مردم در آن‌جاست و دوم اینکه این مسئله اصلا دغدغه‌ی اصلی فیلم و سازنده‌اش نیست. مسئله‌ی اصلی «گذشته» بحث «مهاجرت» و «زندگی مهاجرین در کشور مقصد» است- موضوعی که فرانسه به شدت با آن دست به گریبان است- اما نه با این نگاه که غرب جای خوبی برای مهاجرت ایرانی‌ها نیست. نگاه فرهادی به «مهاجرت» در گذشته اساسا ربطی به ملیت مهاجرین ندارد و یک حرف کلی‌ست. حرفی که البته باید در جای دیگر ئ در مطلبی جداگانه به بررسی و تحلیل آن پرداخت.


منبع:رجانیوز

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها