دومي سرمربي جديد پيكان است كه در مقابل اين صحبتها موضعي تند ميگيرد و به خود آنها واژه «دلال پنهان فوتبال» نسبت ميدهد و ادعاهاي تازهاي مطرح ميكند كه جاي تامل دارد. فرهاد كاظمي گفته است: «اگر لازم باشد ميگويم به من ميگفتند به كدام تيم بروم و كدام تيم نروم اما من توصيهپذير نيستم و از خداي خودم و اهل بيت عصمت و طهارت فرمانبرداري ميكنم.»
دوباره فضاي خاكستري و غبارآلود بر فوتبال ايران حاكم شده است؛ علاقهمندان به فوتبال، مربيان، مديران و حتي ما روزنامهنگاران بايد حق را به چه كسي بدهيم؟ كداميك درست ميگويد وحق با چه طرفي است؟
اينكه جدل ستاد رسيدگي به تخلفات حرفهاي و تعدادي از مربيان بحث تازهاي نيست در جاي خود محفوظ اما زمان آن نرسيده كه براي يك بار هم كه شده تكليف اين موضوع روشن شود؟
گردش مالي بالايي در فوتبال وجود دارد و ترديدي نيست كه بسياري از مربيان، بازيكنان و مديران فوتبال بارها دست در كيسه فوتبال كردهاند و با كمك دلالها پولهايي به جيب زدهاند كه نمونه مشابهش حكم آخر كميته انضباطي، سقوط تيم شهرداري تبريز و محروميت گروه كثيري از اهالي فوتبال بود؛ در واقع ميتوان اين اتفاق را به كالچوپولي فوتبال ايران تشبيه كرد اما ظاهرا اين داستان تمامي ندارد و ميتوان از زواياي ديگري هم به موضوع نگاه كرد.
فارغ از هرگونه قضاوت و ژست روزنامهنگاري بايد حرفهاي فرهاد كاظمي را جدي گرفت، البته كه صحبتهاي عليرضا عليپور دبير ستاد رسيدگي به تخلفات حرفهاي هم لابد با اسناد و مداركي همراه است.
فرهاد كاظمي در مصاحبهاش كدهايي ميدهد كه بايد پيگيري شود. منظور كاظمي از پروندهها و مسائلي كه در مورد خود آقايان مطرح است، چيست؟ آيا كاظمي هم مستنداتي براي حرفهايش دارد و با دلايل محكمهپسند ميتواند حرفش را به كرسي بنشاند؟ كاظمي بايد به صراحت در مورد موضوع توصيهپذير نبودنش توضيح دهد كه منظورش با كيست و آيا ميان اين موضوعات و بركنارياش از تيم ذوبآهن و تحولاتي كه روي نيمكت اين باشگاه بعد از رفتنش رخ داد، ارتباطي وجود دارد؟
عليرضا عليپور هم بايد شفاف سخن بگويد؛ ذهن اهالي فوتبال از اين حرفهاي تهديدآميز كه همواره بدون سند و مدرك ارائه شده خسته و آزرده است. شايد اهالي فوتبال تصور كنند كه اين يك دعواي شخصي است كه سالهاي سال صفحات روزنامهها و گاهي هم برنامههاي تلويزيوني را به خود مشغول كرده است.
ديروز بعد از مدتها آرامش، دوباره فضاي ابهامآلود و تاريك بر فوتبال باشگاهي ايران سايه انداخت و همه را نگران كرد. ما به عنوان روزنامهنگاران بيطرف، حق و باطل را در اين آشفته بازار تشخيص نميدهيم و كلافه و سردرگم به مصاحبههايي ميپردازيم كه احتمالا در پس آنها چيزهاي فراواني وجود خواهد داشت.
اگر عليپور درست ميگويد، بايد تكليف فرهاد كاظمي مشخص شود و اگر كاظمي راست گفته است، بايد عليپور را به چالش كشيد. موضوع قانونگرايي است و توجه به حق و حقوق واقعي افراد. حالا بايد ديد مدعي العموم چه واكنشي نشان ميدهد و آيا نهادهاي مربوطه پيگير موضوع ميشوند؟
به نظر ميرسد در اين موضوع، بايد پاي قانون باز شود و براي جامعه نگران و مضطرب فوتبال، همه چيز را شفاف بيان كند؛ حال اگر حق با كاظمي است، به صراحت اعلام شود و اگر عليپور از موقعيت و جايگاهي كه در اختيار دارد استفاده شخصي كرده، موضوع عيان شود. حالت آخر هم اين است كه هر دو طرف بر سر منافع خود اين جنگ و جدل بينتيجه را آغاز كردهاند كه قانون در اين زمينه هم قطعا فصلالخطاب خواهد بود. يا كاظمي بايد حرفهايش را ثابت كند يا عليپور.
چنين موضوعي مثل يك خبر درباره رقم قرارداد يك بازيكن نيست كه راست و دروغش اهميت چنداني نداشته باشد. مساله آبروي حرفهاي افراد وسط است، آنچه در گيرودار اين محروميتها و كارشكنيها و مصاحبهها فراموش شده. كد دادن در مصاحبهها هم ديگر چيزي را از مخاطب پنهان نميكند. اگر حرفي هست، واضح بگوييد، اگر تخلفي را هر طرف جدل مرتكب شده، بايد شفاف دربارهاش حرف زد، بيپرده پوشي و بي لاپوشاني محافظهكارانه اما اگر بدون سند و مدرك ادعا ميكنيد و فقط به كد دادنهاي سياستمدارانه عادت كردهايد، وقت ما و مخاطبانمان را نگيريد، وقت فوتبال را نيز هدر ندهيد.