کد خبر: ۱۵۹۱۷
زمان انتشار: ۱۳:۲۳     ۲۵ تير ۱۳۹۰
به گزارش 598 به نقل از برنا،"خرج و مخارج زندگی آنقدر بالا رفته که آدم باید خودش دست بجنباند و گرنه چرخ زندگی نمی‌چرخد" این را زهره می‌گوید. زن نسبتا میانسالی که چند سالی است در یکی از مناطق غربی تهران پشت یک وانت بساط غذاهای خوشمزه را پهن کرده و آن را به مردم می‌فروشد. همه چیز در پشت وانتش پیدا می‌شود از کوفته تبریزی تا کشک بادمجان و آش رشته و ...

نمی‌گویم خبرنگارم تا مبادا موضع بگیرد و حرف نزند. می‌گوید سفارش هم قبول می‌کنم چند سالی است که مشتری‌های خیلی باکلاس دارم که برای جشن‌ها و میهانی‌هایشان سفارش غذا می‌دهند و پول خوبی را هم بابت غذایی که می‌پزم می گیرم. مخصوصا زمانی که قیمت یک ماده غذایی گران می‌شود؛ آنهایی که طعم غذاهایم را می‌شناسند سفارش می‌دهند که در منزل برایشان بپزم.

مشتری‌های زهره از طعم کشک بادمجانش تعریف می‌کنند. راست هم می‌گویند کشک بادمجانش حرف ندارد. در ماه رمضان که بساط آش شله قلمکار و آش رشته در هر زیر زمینی علم می‌شود کسب و کار زهره هم اندکی بالا پایین می‌شود. اما به قول خودش روزی را خدا می دهد. یک کاسه آش رشته می‌دهد دستم و می‌گوید بخور نوش جانت!
 
موقع رفتن شماره تلفنش را می‌گیرم می‌گوید هر وقت سفارش غذا داشتی یک روز جلوتر زنگ بزن برایت آماده می‌کنم...

*زیاد دیدمشان آنهم بعد از ساعت 10 شب. یک پراید دارند که شب به شب پُرش می‌کنند از لباس‌های شیک، ارزان و گران؛ می‌آورند کنار خیابان برای فروش. جوانند حدودا 30 ساله. کسب و کار دومشان این است. زن جوان "لیلا" خودش را معرفی می‌کند و می‌گوید: لباس‌ها را عمده‌ای می‌آوریم از ترکیه، قشم و کیش. هر جا که بشود. شوی لباس برگزار می‌کنم. شب‌ها هم تعداد خاصی از آنها را بار ماشین می‌کنیم و می‌آوریم برای فروش . شب بهتر است، شهرداری کمتر گیر می دهد.
 
درباره فروشش می گوید: خوب است اما بستگی به ماهش دارد. نزدیک عید خیلی بهتر است. البته نوع جنس و مشتری ثابت داشتن هم در فروش تاثیر می‌گذارد. چون من خیلی‌ها را می‌شناسم که لباس دست دوم و تاناکورا برای فروش می‌آورند و باعث می‌شوند بازار فروش آلوده شود؛ مردم هم اگر ما را نشناسند فکر می‌کنند که لباس های ما هم دست دوم است.

این زوج جوان نزدیک عید برای اینکه فروش‌شان بهتر شوند می‌روند شرق تهران طرف‌های هفت حوض. آنجا تا ساعت 3 نیمه شب اکثر مغازه دارانی که در جاهای مختلف شهر مغازه دارند، بساطشان را پهن می کنند و از شیر مرغ تا جون آدمیزاد را می‌توان آنجا پیدا کرد.

اما همسر لیلا در خصوص رضایت از شغلش می‌گوید: دوست داشتم یک مغازه داشتم تا بیشتر بتوانم کارم را رونق دهم. اما الحمدالله همین هم خیلی خوب است. مهم این است که من و لیلا برای زندگی‌مان تلاش می‌کنیم و دوز و کلک هم در کارمان نیست. خدا شاهد است  خیلی‌ها در این فروش‌های شبانه جنس بنجول به مردم می‌دهند. اما ما این کار را نمی‌کنیم، چون معتقدم که از هر دست بدهم از همان دست هم می‌گیرم...

* پیکان قدیمی گوجه‌ای دارند که حسابی آدم را یاد نوستالوژی‌های دوران کودکی می‌اندازد. لوسترهای تزیینی جالبی که با تلق درست شده است، می‌فروشند آنهم در رنگ‌های مختلف. یک جوراهایی خلاقیت و نوآوری در آنها دیده می‌شود. دو پسر جوان فروشنده آنها هستند یکی از آن ها چند متر جلوتر از ماشین می‌ایستد و درست مثل کاری که میوه فروش‌ها می کنند لوسترها را به مردم نشان می‌دهد تا هر که خواهان است چند متر جلوتر نزدیک پیکان گوجه‌ای پایش را روی ترمز بگذارد.

دوبار در دو منطقه مختلف دیدمشان و در هر منطقه دو قیمت متفاوت را می‌گفتند. از یک از آنها که "علی" نام دارد در خصوص تفاوت قیمت و کسب و کارش می پرسم می‌گوید: برخی مناطق کشش دارند، بنابراین تا جایی که بشود روی قیمت‌ها می کشیم. اما بعضی جاها مردم قدرت خرید ندارند پس با حداقل سود جنس را می‌فروشیم .
 
آن یکی که "میلاد" خودش را می‌نامد 20 ساله است و ساکن تهران. به پیشنهاد دوستش علی وارد این کار شده است می‌گوید: خوب است، دوست دارم. چند ساعت در شبانه روز وقت می‌گذاریم و کلی هم خوش می‌گذرد. سودش خیلی نیست اما چون خودم خرج خودم را در می‌آورم،خوب است.

از او درباره ادامه کار بصورت خیابانی می پرسم می‌گوید: فکر نکردم . اما دوست هم ندارم که درجا بزنم و تا آخر عمر هر شب خیابان‌ها را برای فروش دو تا لوستر بالا پایین کنم. اما در حال حاضر دوستش دارم. چون هم به درسم می رسم و هم می‌توانم حداقل پول توی جیبی‌ام را در بیاورم.

اگر کمی دور و برمان نگاه کنیم افرادی را می‌بینم که بعد از ساعت 10 شب تازه شروع یک روز کاری برایشان است...  
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها