کد خبر: ۱۷۶۴۹۹
زمان انتشار: ۰۹:۳۰     ۰۵ آبان ۱۳۹۲
سرمقاله جوان/یدالله جوانی
آیا سیاست و حکومت به معنی آیین مملکت داری و مدیریت کلان جامعه یک نیاز دنیوی هست یا نه؟ اگر هست، آیا می توان گفت که دین و شریعت اسلام کامل است، لکن در مورد حکومت ساکت می باشد و این موضوع به خود مردم سپرده شده است؟

به گزارش 598 به نقل از خبرنگار گروه "رسانه‌های دیگر" خبرگزاری تسنیم، علمای اهل سنت با «تحریف غدیر»، در مسیر حرکت امت اسلام انحراف بزرگی را به وجود آوردند. اینک خسارت های بزرگ و جبران ناپذیر این انحراف، برای هر اهل نظری، ملموس و آشکار است. اگر مسلمانان براساس نقشه ترسیم شده از سوی پیامبر اسلام (ص) در غدیر عمل می کردند، به طور قطع حال و روزی متفاوت از امروز داشتند و از حیث فرهنگ و تمدن، همواره سرآمد بودند. در کنار «تحریف غدیر» از سوی اهل سنت، آنچه موجب شگفتی است، تحریف این واقعه بزرگ تاریخی، هر از چندی به دلایل سیاسی از سوی افرادی با شناسنامه شیعی است! چند سال قبل آقای محمد خاتمی در جایگاه ریاست جمهوری، صرفاً با انگیزه های سیاسی و برای به دست آوردن آرای اهل سنت ایران در انتخابات سال 1380، به تحریف غدیر پرداخت و مهر تأییدی زد بر همان نگرشی که علمای اهل سنت درباره غدیر و سخنان پیامبر اکرم (ص) در این روز در مورد حضرت علی (ع) دارند.

آقای خاتمی هم با نگاه اهل سنت، ولایت مورد نظر پیامبر در غدیر را به معنای دوست داشتن اعلام کرد، تا چند صباحی با کسب رضایت اهل سنت، از آرای سیاسی آنان برخوردار باشد! عدم برخورد قاطع با این نگاه انحرافی از سوی فردی در کسوت روحانیت شیعی و یک مقام مسئول در جمهوری اسلامی، سبب گردید تا امروز، روزنامه ای متعلق به همان اردوگاهی که خاتمی نیز به آن تعلق دارد، مجدداً به «تحریف غدیر» روی آورد. هر چند مدیر مسئول این روزنامه، از بابت «یادداشت» مندرج در روزنامه تحت مسئولیتش به دلیل در بر داشتن نگاه انحرافی در موضوع عذرخواهی نموده لکن موضوع به گونه ای نیست که قابل اغماض باشد.

روزنامه بهار متعلق به اردوگاه اصلاح طلبان، در روز چهارشنبه اول آبان ماه 92 و آن هم در آستانه روز غدیر، یادداشتی را به قلم علی اصغر غروی با عنوان «امام؛ پیشوای سیاسی یا الگوی ایمانی؟» منتشر ساخت که به دلیل برداشت های غلط از حادثه غدیر، واکنش هایی را در برداشت. این واکنش ها به حق است و اگر نبود اولویت های خاص این روزها، باید برخوردی در خور با «تحریف کنندگان» صورت می پذیرفت. صاحب این قلم به حکم وظیفه، نکاتی را در قبال این تحریف بیان می دارد تا تحریف کنندگان بدانند «غدیر» در فرهنگ شیعی، «تحریف شدنی» نیست.

در بخشی از یادداشت مذکور آمده است: «مروری بر مجموعه دغدغه های علی (ع) در باب «حکومت» در آن دوران، که در کتب تاریخی و نیز نهج البلاغه مندرج است، نشان می دهد که تمام اعتراض وی معطوف به نگرش حذفی بوده است، یعنی اینکه خلیفه یا هر کس دیگری دامنه اختیار مردم را تنگ کند. مثلاً اینکه خلیفه، خلیفه بعد از خود را نصب کند، یا به گونه ای عمل کند که نتیجه برآیند آرا، انتخاب فردی خاص باشد. اعتراض علی (ع) معطوف به چنین فرآیندی است. همان چیزی که ما امروز انتخاب مدیریت شده یا هدایت یافته می نامیم. او به عدم انتخاب خود در شورای سقیفه هیچ اعتراضی ندارد، بلکه واکنش وی به محدود شدن عرصه انتخاب بود و نیز اینکه نتوانست خود را در معرض انتخاب مردم قرار دهد. نگرانی علی (ع) تنها محدود شدن وسعت گزینش مردم بود و از کلماتش این امر به آسانی قابل استنباط است. بندهای هشتگانه فوق، هر چند بسیار مجمل و مختصر طرح شد، اما آشکار می سازد که مراد از «اتمام نعمت» درآیه مذکور، نه حکومت و پیشوایی دنیوی، بلکه اتمام بعثت نبی، نزول، دریافت و ابلاغ بدون کاستی و نقصان قرآن است.

همین قرآن کامل و تمام است که قادر است امام و پیشوای امت واقع شود. این درست همان چیزی است که درباره ابراهیم واقع شد. ابراهیم به مقام امامت نائل شده و اسوه ملت شد، چون نعمت بر او تمام شد. برای مسلمانان نیز به همین سان، از طریق بعثت رسول و ابلاغ وحی و شکل گیری کامل قرآن، نعمت تمام شده است و اکنون مسلمانان باید به کتاب خدا و عمل رسولشان اقتدا کنند تا در اندیشه و عمل، شاهد و الگوی سایر امم باشند. پس در راستای عمل به همین آیه است که علی (ع) تمام همت خود را مصروف تأمل و تدقیق در قرآن و اجرایی کردن آن می سازد تا آنجا که شیخ محمد عبده در بیان اندیشه و رفتار علی (ع)، وی را قرآن مجسم می نامد، ولی متأسفانه، بنا به فرموده مولا علی (ع) شیعیان «به جای آنکه کتاب را امام خود بدانند خود را امام کتاب می دانند» و بر خلاف خواست او، بنده جهالت خود شده اند و مدام بر حق ضایع شده علی در حکومت چند روزه دنیوی می گریند! حکومتی که طبق فرموده مولا، ارزش آن از عطسه بز نزد وی کمتر بود. آیا می شود چیزی که از نظر امیرمؤمنان (ع) قدر و منزلتش از اعطسه بز کمتر است، از طرف خدا باشد و تازه از این فراتر، اتمام نعمت و اکمال دین نیز باشد؟!»

دقت در مطالب مذکور، نشان می دهد که نویسنده بر خلاف نظر تمامی فقها و علمای شیعه در مورد فلسفه و پیام غدیر همان برداشت انحرافی اهل سنت از این رویداد بزرگ در تاریخ اسلام را تبیین و ترویج می نماید. در این نگرش انحرافی و به استناد همین مختصر مطالب ذکر شده از یادداشت در سطور بالا، نویسنده معتقد است:

الف- سیاست و حکومت از دین جدا بوده و به دلیل بی ارزش بودن حکومت، خداوند به این موضوع ورود پیدا نکرده است.

ب- مسئله حکومت و رهبری جامعه به دلیل دنیوی و بی ارزش بودن، هیچ ارتباطی با مسئله اتمام نعمت و اکمال دین ندارد.

ج- غدیر کامل کننده قرآن و تمام کننده آن است. با کامل شدن و تمام شدن قرآن، این قرآن است که برای امت اسلام نقش امام و پیشوایی دارد.

د- دغدغه اصلی حضرت علی (ع)، این بود که در امر حکومت که یک مسئله کاملاً دنیوی است، حق انتخاب مردم ضایع شود و دیگران به جای مردم تصمیم بگیرند.

هـ- شیعه بنده جهالت شده و مدام بر حق ضایع شده علی در حکومت چند روزه دنیوی می گرید.

برخلاف برداشت های انحرافی مذکور از حادثه غدیر و موضوع سیاست و حکومت در اسلام، پیام اصلی غدیر در حوزه سیاست و حکومت ضرورت وجود رهبری الهی در رأس جامعه اسلامی تا روز قیامت است. بدون تردید نویسنده، نه با انگیزه های صرفاً تبیینی، بلکه با اهداف خاص سیاسی به «تحریف غدیر» روی آورده است. البته این سخن به معنی تعمیم دادن چنین انگیزه و اهدافی، به تمامی دست اندرکاران روزنامه بهار نیست. نویسنده و همکاران او در اردوگاه اصلاحات، غدیر را یکی از مهم ترین موانع سر راه برای سکولاریزه کردن ایران می دانند. دنیاگرایان و قدرت طلبان در صدر اسلام، برای رسیدن به دنیای خود، با «تحریف غدیر» و سردادن شعار «حسبنا کتاب الله»، رهبران الهی منصوب شده از ناحیه خداوند برای اداره امت اسلام (حضرت علی و فرزندان معصومش) را یکی پس از دیگری خانه نشین کرده و به شهادت رساندند. اکنون در جمهوری اسلامی نیز، دنیاگرایان و قدرت طلبان برای رسیدن به دنیای خود، در صدد تحریف غدیر برای برداشتن مانع ولایت فقیه از سر راه خود هستند.

طرفداران نظریه سکولاریسم اسلامی به درستی دریافته اند که نظریه ولایت فقیه که یکی از سرچشمه های زلال آن غدیر است، بزرگ ترین مانع بر سر راه حاکم کردن اندیشه سکولاریسم در ایران است. بر همین اساس آنان به «تحریف غدیر» روی آورده اند و آنچه در روزنامه بهار آمده، نمونه ای از این تلاش ها است. به نظر نویسنده این سطور، این قبیل تلاش ها ره به جایی نخواهد برد، زیرا «غدیر»، خود یک دایره المعارف برای شیعه است. اگر دیروز نظریه پر دازان اردو گاه قدرت گرایان به تحریف غدیر روی آورده و موفق شدند، امروز برای شیعه که هویتش را از غدیر می گیرد، تلاش برای تحریف غدیر، جز خسارت برای تحریف کنندگان در دنیا و آخرت، نتیجه ای در بر نخواهد داشت.

عذر خواهی مدیر مسئول روز نامه بهار به خاطر درج چنین یادداشتی در روز نامه تحت مسئولیتش، دلیل قاطعی بر ادعای مذکور است.

اما در قسمت پایانی این نوشتار، به نکاتی مختصر اشاره می شود تا آشکار گردد، آنچه نویسنده در یادداشت بهار آورده، تا چه اندازه سست بنیان است:

1- رویداد غدیر به امر خداوند متعال و با نازل شدن آیه 67 سوره مائده به وقوع پیوست. در این آیه خداوند می فرماید: «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس ان الله لایهدی القوم الکافرین» (ای پیامبر! آنچه از جانب خدا بر تو نازل گردید ابلاغ کن؛ و اگر نکنی رسالت او را انجام نداده ای، و خدا تو را از گزند مردم نگاه می دارد، همانا خداوند گروه کافران را هدایت نمی کند.)

سؤال این است که کدام نکته قر آنی بوده که پیامبر (ص) از بیان آن نگران بوده که از ناحیه مردم با واکنش منفی مواجه گردد؟

2- پیامبر در پی آیه مذکور، در اجتماع عظیم مردم چه چیزی را بیان کرد؟ پیام اصلی پیامبر (ص) در خطبه غدیر چیست؟ پیامبر در روز غدیر خم، بیش از یک ساعت صحبت می کنند. پیامبر در این صحبت یک ساعته که دارای 110 فراز، 788 جمله، 2560 کلمه است، با مردمی که بیش از 50 بار آنان را با عبارت «یا معاشر الناس»، خطاب قرار می دهند چه مطالبی را در میان گذاشتند؟ محور قرار گرفتن موضوع ولایت، رهبری، امامت جامعه اسلامی برای رسیدن به سعادت دنیوی و رستگاری در آخرت از یک طرف و پر داختن به شخصیت حضرت علی (ع) و اولاد معصومش در خطبه پیامبر برای چه بود. پیامبر خدا در این سخنان حدود 40 بار نام مبارک حضرت علی علیه السلام را به زبان می آورند. جالب آنکه، همراه با نام حضرت علی (ع)، پیامبر (ص) که سخنان خود را با استناد به 62 آیه از آیات الهی قر آن زینت داده و استحکام بخشیده، 10 بار از لقب «امیر المؤمنین»، 13 بار از عنوان «امام» 10 بار از عنوان «ولی»، پنج بار از عنوان «وصی» و سه بار از عنوان «خلیفه» برای آن حضرت استفاده می کنند.

پیامبر اکرم (ص) در خطبه غدیر، در کنار نام حضرت علی (ع)، دو مرتبه نام امام حسن و امام حسین علیهم السلام را به عنوان امامان بعد از علی بر زبان آوردند و به دیگر فرزندان آن بزرگواران اشاره کرده و سه بار نام حضرت مهدی را بر زبان جاری ساخته و به تبیین قیام و عدالت گستری اش می پر دازند.

پیامبر خدا در سخنان غدیر با ذکر این مطالب و تأکید بر اینکه راه نجات، راه سعادت، راه بهشت، راه گریز از آتش جهنم، راه پیروی و اطاعت از علی و امامان بعد از اوست؛ به این موضوع اشاره می کنند که ای مردم، بعد از من گروهی شما را به سوی آتش فرا می خوانند، مراقب باشید فریب نخورید. سؤال این است که نسبت اهل سقیفه با این گروه چیست؟

3- پیامبر (ص) بعد از خطبه طولانی غدیر، از مردم خواست که با حضرت علی (ع) دست بیعت بدهند، این بیعت برای چه بود؟ دست دادن برای پذیرش دوستی حضرت بود، یا اینکه بیعت برای پذیرش رهبری الهی حضرت پس از رحلت پیامبر خدا بود؟ حضرت زهرا سلام الله علیها بعد از آن اتفاقات در سقیفه در موضوع حکومت، فرموند: «خداوند بعد از غدیر حجت را بر مردم تمام کرد!»

4- پس از رویداد عظیم غدیر خم بود که بخشی از آیه سوم سوره مائده نازل گردید و خبر از اکمال دین و اتمام نعمت خدا بر مسلمین داده شد. در بخشی از این آیه، خداوند می فرماید: «الیوم یئس الذین کفرو من دینکم فلاتخشوهم و اخشون الیوم اکملت لکم دینکم و اتمت علیکم نعمتی و رضیت کلمه الاسلام دیناً» (امروز کافران از [شکست] آیین شما نومید شدند؛ پس از آنها نترسید و از من بترسید. امروز دینتان را برایتان کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و دین اسلام را برای شما پسندیدم.)

در این آیه، خداوند اشاره به یک روز مشخص دارد. شأن نزول این آیه، روز غدیر و پس از سخنان پیامبر و بیعت مسلمانان با حضرت علی (ع) به عنوان امیر المؤمنین است. مردم پس از سخنان پیامبر خدا (ص)، با حضرت علی (ع) به عنوان رهبر و حاکم اسلامی و فرد صاحب ولایت و امامت بیعت کردند. اگر چنین است که اسنادش غیر قابل انکار است؛ چرا عده ای از منحرفین موضوع ولایت، امامت، رهبری الهی و حکومت را از مقوله دین و اکمال آن، مقوله نعمت الهی و اتمام آن جدا می کنند؟

5- دین به چه معنی است؟ وقتی خداوند بعد از رویداد غدیر می گوید دین شما را کامل کردم، این اکمال دین به چه معنی است؟ برای فهم این موضوع، باید سراغ تعریف دین از نظر کارشناسان بر جسته دینی برویم. حضرت علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه در تفسیر المیزان دین را اینگونه تعریف می کنند: «دین روش ویژه ای در زندگی دنیوی است که سعادت و صلاح دنیوی انسان را هماهنگ و همراه با کمال اخروی و حیات حقیقی جاودانی تأمین می کند. از این رو لازم است شریعت در بر گیرنده قوانینی باشد که به نیاز های دنیوی انسان نیز پاسخگو باشد.»

آیا سیاست و حکومت به معنی آیین مملکت داری و مدیریت کلان جامعه یک نیاز دنیوی هست یا نه؟ اگر هست، آیا می توان گفت که دین و شریعت اسلام کامل است، لکن در مورد حکومت ساکت می باشد و این موضوع به خود مردم سپرده شده است؟ بسیار واضح است که اکمال دین، یعنی اینکه دین در پاسخگویی به تمامی نیاز های فردی و اجتماعی انسان توانا بوده، از هیچ امر مهمی از نیاز های انسان و از جمله حکومت فرو گذار نکرده است. بر اساس همین نگرش نسبت به دین است که حضرت امام خمینی (ره) در کتاب کشف الاسرار ضمن اشاره به موضوع حکومت در اسلام، در خصوص جامعیت دین اسلام و قانون خدا می نویسند: «... این قانون خدایی است که از قبل از ولادت تا پس از مرگ و از تخت سلطنت تا تخت تابوت، هیچ چیزی از جزئیات اجتماعی و فردی را فرو گذار نکرده است.»

6- بر اساس آنچه گفته شد، رابطه دین و سیاست، رابطه کل و جزء است. این رابطه در عبارت شیوای شهید مدرس جلوه گر است که گفت: «دیانت ما عین سیاست ماست و سیاست ما عین دیانت ماست... غدیر با معرفی ولایت و امامت حضرت علی علیه السلام، در واقع تجلی عینیت دیانت و سیاست است.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها