کد خبر: ۱۸۶۶۷۵
زمان انتشار: ۱۹:۱۳     ۱۳ آذر ۱۳۹۲
ماهنامه مهرنامه در شماره اخیر خود مصاحبه ای با دکتر رضا داوری انجام داده است. آنچه در این نوشتار بدان می پردازیم نه اصل مصاحبه و سخنان استاد داوری، بلکه سوالات مصاحبه کننده است. این موضوع از آن رو حائز اهمیت است که مهرنامه در این دوران تبدیل به ارگان لیبرال های ایرانی شده است و تمامی اندیشمندان و متفکران این جریان در آن قلم می زنند؛ وگرنه به طور معمول، ارزش یک مصاحبه آن هم با دکتر داوری به پاسخ هاست نه پرسش ها. همچنین در این مصاحبه پای سید مرتضی آوینی به میان آمده بود و این نوشتار ادای دینی است به وی.

به گزارش صاحب نیوز، در این گفت وگو، با عنوان «داوری درباره داوری»، مصاحبه کننده مهرنامه از جریان مطبوعاتی و اجتماعی ای سخن می گوید که زرشناس، مددپور، میرشکاک و آوینی از سردمداران آن بوده اند. به زعم وی «این جریان به شدت تجددستیز بود و تالی های فساد اجتماعی و حتی امنیتی نیز داشت.» (مهرنامه/ ش ۳۱، ص ۲۲۱)

وی در ادامه و البته پس از توضیحات مکرر استاد داوری می گوید: «اما این جریان مطبوعاتی شکل گرفته است و همین الآن هم مجله منتشر می کند… اگر چه شما نمی توانید با تجددستیزی آنها همداستان باشید…»

شگفتی نگارنده این سطور از این است که چه طور می توان خود را مدافع آزادی نامید و تحمل حتی یک ماهنامه «سوره» مرحوم آوینی را هم نداشت؟! البته استاد داوری نیز در پاسخ می گوید: «ظاهرا حرف کسانی را نقل می کنید که با نام آزاداندیشی تا آنجا می روند که می گویند مخالف چرا وجود دارد… من اما نه بحث از تجدد و نقد آن را گناه می دانم…»

مفاهیم «آزادی» و نیز «دموکراسی» از آن دست مفاهیمی است که اصلاح طلبان در سالیان اخیر زیاد از آنها استفاده کرده اند اما خود کمتر پایبند آن ها بوده اند. فراموش نکرده ایم که جریان اصلاح طلب هیچ گاه رأی مردم را در انتخابات نهم و دهم به رسمیت نپذیرفت در حالی که در تمام سال های پس از دوم خرداد سخن از «درک پیام دوم خرداد» بود! بر اساس همان اصول دموکراسی که احترام به رأی دولت های زمان اصلاحات را لازم می دانست، احترام به رأی مردم در سال های ۸۴ و ۸۸ هم الزامی بود. (ولو اینکه عملکرد دولت های یاد شده را مثبت ندانند و در این باره هم حق با آنها باشد.)

ظاهرا دفاع از «آزادی» هم از نگاه لیبرال های ایرانی بستگی به منافع آنها دارد. از نظر ایشان فقط کسانی حق آزادی بیان برایشان محفوظ است که در خط فکری و سیاسی آنها قرار داشته باشند! از این رو، این جریان حق دارد نشریات شرق، شهروند، مهرنامه و… را در سالیان متمادی، حتی با پول بیت المال، منتشر سازد اما جریان مخالف آنها حتی حق انتشار یک ماهنامه را هم ندارد. جالب آن است که دو تن از مغز متفکرهای این جریان یعنی سید مرتضی آوینی و محمد مددپور اکنون در قید حیات نیستند و اولی در فکه به شهادت رسیده و دومی هم در اثر سانحه تصادف در گذشته است اما ظاهرا همچنان باید پاسخگوی انتشار یک ماهنامه باشند!

البته حق هر گروه و فردی است که به نقد تفکر مخالف خود بپردازد اما جریانی که خود را لیبرال می داند و از اصول فکری آنها «جامعه باز» و آزادی عقیده و اندیشه (ر.ک: مهرنامه، ش ۳۱، ص ۱۵) است نباید از ایجاد یک جریان فکری مخالف تجدد نگران باشد.

کاملا هویداست که نزد لیبرال های ایرانی، «تجدد» به مثابه امر مقدس، غیر قابل چون و چراست. در اینجاست که این پرسش مطرح می شود که چرا می توان درباره همه موضوعات چون و چرا کرد و آنها را به نقد کشید اما تجدد غیر قابل نقد است؟ چرا تیغ نقد نباید به سراغ تجدد بیاید؟

مصاحبه کننده در ادامه موضوع «مباحث امنیتی و فساد اجتماعی» را مطرح می کند. او می خواهد خود را دلسوز جامعه ایرانی معرفی نماید و دلیل خود در حذف رقیب را «تبعات امنیتی» عنوان نماید. سوای آن که ربط دادن سید مرتضی آوینی، مرد متفکر زمان ما، با این مسائل در حد یک طنز خنده دار است، این پرسش را مطرح می نماییم که آیا نشریات اصلاح طلبی که پس از دوم خرداد به صحنه آمدند تبعات سیاسی و امنیتی نداشتند؟ آیا در بحران های اجتماعی از جمله حادثه کوی دانشگاه و حتی اغتشاشات سال ۸۸ رسانه های اصلاح طلب نقش نداشتند و باعث کشته شدن ده ها نفر و هزینه های اجتماعی در جامعه ما نشدند؟

سوال دیگر آن که آیا اصولا یک لیبرال می تواند بگوید: «ما به آزادی بیان معتقدیم ولی در جایی که تبعات امنیتی دارد باید محدودیت ایجاد کرد؟»

آیا این بدین معنی نیست که لیبرال ها هم در مواردی که خود تشخیص می دهند حکم به «محدودیت» می دهند؟ حال این سوال همیشگی لیبرال ها را از خودشان می پرسیم: «چه کسی می تواند تعیین نماید کدام اندیشه باید محدود شود و کدام نشود؟»

***

حاصل سخن آن که حتی مدعیان لیبرالیسم هم تنها اندیشه هایی را که «عقلانی» می دانند و آن را برای جامعه مفید می دانند بر می تابند و «آزادی» را برای اندیشه هایی که مفید تشخیص نمی دهند روا نمی دانند.

به بیان دیگر، ذات تفکر جزم گرا است. هر متفکری اندیشه هایی را که به زعم خود «عقلانی» است قابل بسط در جامعه می داند و سعی دارد تفکراتی که «غیر عقلانی» تشخیص می دهد را محدود کند. حتی اگر قائل به «آزادی» هم باشد برای آن چارچوبی قائل است.

از این رو، آیا بهتر نیست لیبرال های جامعه ما به جای ادعای مالکیت آزادی!، با تکیه بر عقلانیت، اندیشه های خود را عرضه نمایند؟ آیا بهتر نیست بپذیرند تجدد که از آن دفاع می کنند خود یک ایدئولوژی است و به جای ژست بی طرفی، به دفاع از ایدئولوژی مطلوبشان بپردازند؟

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها