کد خبر: ۱۹۱۱۷
زمان انتشار: ۱۰:۲۹     ۱۳ شهريور ۱۳۹۰

حجت الاسلام و السلمین دکتر ناصر سقای بی ریا از شاگردان آیت الله مصباح یزدی و از فضلای حوزه علمیه قم است که در ابتدای دولت نهم به سمت مشاور رئیس جمهور در امور روحانیت منصوب شد و تا اواخر سال 89 در این سمت باقی ماند. سقای بی ریا در تمام این پنج سال در جلسات هیات دولت شرکت می کرد و روایت‌هاي بکر و نابی از نحوه نفوذ جریان انحرافی در دولت دکتر احمدی نژاد دارد.

اگر موافق هستید ابتدا تعریفی از انحراف داشته باشیم. اینکه ما می‏گوییم جریان انحرافی مقصودمان از به کار بردن لفظ انحراف چیست؟ انحراف نسبت به چه چیزی مد نظر ماست؟

برای اینکه انحراف را تعریف کنیم، باید راه صحیحی که مد نظر ماست، تعریف شود. از نظر اسلام این راه، صراط مستقیم، بندگی خدا و رسیدن به کمال در سایه قرب الهی است. اگر بپرسید مصداق این چیست، باید گفت آن چیزی که در عصر ما از یک جامعیت و عمق برخوردار بوده و توانسته جامعه اسلامی ما و امت اسلامی را در طول این 30 سال یا به انضمام نهضت‏های قبلی در طول 50 و چند سالی که نهضت اسلامی آغاز شده، پیش ببرد، آن شاخص‏هایی است که حرکت امام داشت. این شاخص‏ها توسط مقام معظم رهبری در مراسم 14 خرداد سال گذشته و امسال تحت عنوان شاخص‏های خط امام بیان شد. این در حقیقت آن چیزی است که خود امام هم تحت عنوان اسلام ناب محمدی بیان می‏فرمودند.

ما اسلام ناب را در حرکت حضرت امام می‏بینیم. شاخص‏های اصلی که مطرح می‏شد عبارت بود از: دیانت را عین سیاست دانستن، بُعد سیاسی را یکی از ابعاد اسلام دانستن، مقابله با ظلم، حمایت از مستضعفین و بی تفاوت نبودن در برابر این مسائل. اینها از ابعادی بوده که علمای قبل از امام شاید فرصت نداشتند در این حد به آن ورود پیدا کنند یا شرایط مناسب نبوده. گاهی هم این را اصلا جزو ابعاد اصلی اسلام نمی‏دانستند. هنوز هم هستند کسانی که دین را دینی حداقلی و شخصی می‎‏دانند؛ مثل غربی‏ها. امام فرمود دیانت عین سیاست است و با این روحیه وارد رهبری امت اسلامی شد که ما در رهبری حضرت آقا هم بحمدلله ادامه همین راه را می بینیم. خط امام شاخص‏های خودش را دارد.

روش‏ها و شیوه‏هایی هم که در این خط فکری وجود دارد، روش‏ها و شیوه‏های مورد تایید همگان است. مثلا تاثیرگذاری روحانیت، التزام به فقه و مسائل اسلامی، جامعیت اسلام در همه ابعاد، جوابگو بودن اسلام برای نیازهای بشری، کامل بودن نگاه اسلام نسبت به مسائل مختلف اجتماعی، سیاسی و فرهنگی که اینها هم در سخنان امام و مقام معظم رهبری مورد تاکید قرار گرفته است.

یک خط فکری دیگر هم که می‏توان جزو امهات خطوط حساب کرد، محدود نکردن نهضت و نظام و انقلاب اسلامی در محدوده‏های جغرافیایی است. در برابر این تفکر، ملی‏گرایی قرار دارد. در اینجا جهانی بودن، به دنبال امت اسلامی بودن و اسلام را این گونه که هست بدون پیرایه و بدون منتسب کردن به قیود اقوام خاص چه عرب و چه عجم خواستن، مد نظر است. اسلام دینی است برای همه انسان‏ها از هر رنگ و موقعیت و جغرافیا. امام هم این آرزو را داشتند که ملت‏های مسلمان بیایند و حقوق خود را مطالبه کنند. با ظلم مبارزه کنند. حاکمان ظالم را نپذیرند و همان راهی را که انقلاب اسلامی پیمود را آنها هم بپیمایند که می‏بینیم امروز این مسئله هست.

با این توصیف انحراف از کدام شاخص خط امام مد نظر است؟

بالاخره آن حرکتی که تحت عنوان دولت نهم و به دنبال آن دولت دهم کلید خورد، حرکتی بود که از خود مقام معظم رهبری آغاز شد. مبدع حرکت سوم تیر خود مقام معظم رهبری بودند.

فضایی که اصلاحات به وجود آورده بود و آن مقابله‏هایی که به طور علنی با دین، خدا، مقدسات و حتی اصول مسلم انقلاب راه انداخته بودند، خاطرمان هست. حتی گفتند افکار امام باید به موزه‏های تاریخ سپرده شود. رویشان نمی‏شد بگویند زباله‏دان تاریخ. ولی دلشان می‏خواست این اتفاق بیافتد. در حرف‏هایشان تصریح می‏کردند که ما گذار از سنت به مدرنیه را داریم و در این گذار به گفتمان دینی نیاز است. می‏گفتند بعد از این گذار دیگر نیازی به گفتمان دینی نیست. شاه هم قبل از انقلاب همین حرف‏ها را می‏زد. می‏گفت ما داریم به دروازه‏های تمدن نزدیک می‏شویم. منظورش همین بود. وقتی به دروازه‏های تمدن می‏رسیم، دیگر دین را باید کنار بگذاریم. این آقایان هم همان حرف را بعد از انقلاب با یک پیرایه دیگری گفتند. گفتند از سنت به مدرنیته. وقتی تحلیل می‏کنیم، می‏بینیم ریشه‏های انحراف به یک جا برمی‏گردد. این کار را نسبتا آسان می‏کند که ما محک بزنیم ببینیم کجا انحراف حاصل شده است. یک شاخصه‏هایی و یک نشانه‏گاهی وجود دارد که اگر شما یک جرقه‏ای هم ببینید متوجه می‏شوید که یک انحرافی دارد اتفاق می‏افتد.

یعنی شما معتقدید می‏توان ریشه انحرافاتی که از آغاز انقلاب با آن مواجه بودیم را به یک نقطه بازگرداند و همه اینها از یک ریشه برخوردار است؟

بله. ریشه انحرافات هوای نفس است؛ ریشه انحرافات انکار خدا و دین و اباحی‏گری است. بَلْ يُرِيدُ الْإِنسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ. يَسْأَلُ أَيَّانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ. چون انسان می‏خواهد جلویش باز شود و هر کاری می خواهد بتواند انجام بدهد، می‏گوید قیامتی در کار نیست. انکار قیامت به خاطر این است که هر کاری دلش خواست بتواند انجام دهد. این یعنی آزادی بی قید و شرط یا همان لیبرالیزم. از ابتدای نهضت انبیا این وجود داشته است. جبهه حق و باطل وجود داشته است. آنچه حق و باطل دنبال می‏کردند همان بوده منتهی با اسم‏های مختلفی بیان می‏شود. مثلا ماتریالیسم، انکار ماوراء الطبیعه، انکار خدا و قیامت، اصالت انسان در برابر اصالت خدا و.... بعضی از اینها تصریح کردند که از این به بعد دین انسانی خواهیم داشت. در این دین به جای خدا انسان پرستیده می‏شود. سایه اومانیزم روی همه این جریانات انحرافی بشری در طول تاریخ افتاده است.

در کشور ما هم نوعا جریان‌هاي انحرافی دنباله‏اش به آن جریانات فکری و بازی‏گرانی که در آن عصر و آن زمان بوده‏اند، باز می‏گردد. مثلا یک کسی مثل سروش، اول در قالب یک آدم متدین ظاهر می‏شود. اما کم‏کم وقتی افکارش بازخوانی می‏شود و بیان می‏کند، آن عناصر و عوامل انحراف خودش را نشان می دهد. بعد می‏فهمیم که این فکرش توسط پوپر شکل گرفته است که می‏گوید بایدها و نبایدها از هست‏ها و نیست‏ها جداست و آن مسئله نسبی‏گرایی را پیش می‏آورد. در کلاس درس، اول اینها را قبول کرده و بعد می‏رسد به جایی که منکر دین و قرآن می‏شود و حرف آدم‏های جاهلی را می‏زند که می گفتند فهو شاعرٌ.

اینها بی‏ارتباط با نقشه‏های دشمنان نیست. همسو با این نقشه‏هاست. هر چه بگذرد اینها خودش را بهتر نشان می‏دهد. شاید اولین مسئله‏ای که خودش را نشان داد حضور زنان در ورزشگاه‏ها بود. در دوران اصلاحات هم می‏خواستند این کار را انجام دهند ولی جرأت نکردند. مسئله حضور زنان در ورزشگاه‏ها زیر سر همین بانی جریان انحرافی بود.

او طراح اصلی بود؟

بله. آن روز علما اظهار نظر کردند. آخر هم اینها گفتند به احترام آقا صرف نظر کردیم. نگفتند قبول کردیم و بطلان مسئله برایمان روشن شد. این آغاز و شروعی بود که برخی بزرگان ما همان جا و همان روز یعنی در اوایل دولت نهم اعلام خطر کردند. حضرت آیت الله مصباح اولین کسی بود که موضع تندی گرفت و کسانی را فرستاد که تذکر تندی بدهند. نامه ایشان هم تند بود. همان جا ایشان فرمود من حدس می‏زنم که این آدم به آقای احمدی‏نژاد صدمه جدی بزند یا پاشنه آشیل دولت بشود. حالا امیدواریم این تدبیری که رهبر انقلاب اندیشیده‏اند، صف‏ها را از هم جدا کند.

و شما در واقع مسائلی از این دست را نقطه آغازین برملا شدن انحراف می‏دانید؟

همین طور است. ما وقتی جلوتر می‏رویم، می‏بینیم در اعتقاد این آدم اعتقادی به اسلام نیست.

یعنی انتقاد صرفا عملکردی و مصداقی نیست؟

اصلا می‏گوید دوره‏اش تمام شده است. در ادامه همین صحبت‏ها می‏گوید مردم در زمان ما به یک درکی رسیده‏اند که لازم نیست برای رسیدن به حقیقت از پوسته دین عبور کنند. این یک نقطه انحرافی است که ماهیت اسلام را یک پوسته می‏داند و می‏گوید برای رسیدن به گوهر معرفت اصلا این پوسته لازم نیست.

این مشابه همان حرفی است که می‏گوید ما در این گذار به این گفتمان نیاز داریم. این البته می‏گوید حتی نیاز هم نداریم. اصلاح‏طلبان می‏گفتند در گذار از سنت به مدرنیته به گفتمان دینی نیاز داریم. این می‏گوید اصلا چون وقتش گذشته دیگر نیازی هم نداریم. باید از ارزش‏های انسانی سخن بگوییم.

علت اینکه بعضی از بزرگان ما گفتند این فراماسونری است، همین شباهتی است که بین این مسئله و اصول فکری فراماسونرها وجود دارد. آنها هم دقیقا همین‏ها را در کتاب‏هایشان نوشته‏اند. البته آنها معتقد به هیچ دینی نیستند. معتقد به ماوراء الطبیعه یا خدا نیستند. می‏گویند در تاکتیک‏هایتان بروید و اسم دین را بیاورید اما سعی کنید از داخل این قالب را تهی کنید. این یعنی همین که اسلام یک پوسته است و گوهر چیز دیگری است. بعد تکثرگرایی دینی شکل می‏گیرد. می‏گویند چه کسی گفته برای رسیدن به حقیقت نیاز است که ما از طریق اسلام وارد شویم! ممکن است هر کسی از طریق یکی از ادیان دیگر یا حتی بدون نیاز به ادیان آسمانی بتواند به حقیقت دست پیدا کند!

این همان بحث گوهر و صدف در پلورالیسم دینی است؟

بله. می‏گویند پوسته‏ها اصلا مهم نیست. گوهر مهم است. بعد گوهر هم که می‏گویند در آخر به یک چیز سخیفی می‏رسد. کاش اینها می‏گفتند به یک خدایی یا به قیامت اعتقاد پیدا کنید. یا به حقایقی که در دین هست دعوت می‏کردند، اما این طور نیست. آن چیزی که در قرآن کریم نسبت به مسیحی‏ها و اهل کتاب قرآن می‏فرماید که قُلْ يا أهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَی كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللهَ وَلانُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَلايَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أرْبَاباً مِنْ دُونِ اللهِ. بیایید دعوت کنیم به حقیقت و کلمه‏ای که بین ما و شما متحد و مشترک است که عبادت غیر خدا را نکنیم، شرک به خدا نورزیم، بعضی بعضی دیگر را برای خود، خدا و ارباب ندانند... می رود سراغ حقیقت‏هایی که مشترک است بین ادیان. نه مثلا عدالت. عدالت گوهر اصلی نیست. بلکه یک ابزاری است برای رسیدن به اهداف الهی. مهرورزی هم همین طور است. ما اگر عدالت و مهرورزی و خدمت‏رسانی را بدون پایه‏های اصلی و اهداف عالیه دین در نظر بگیریم، هیچ فرقی با سایر سیستم‏های کفر نخواهد داشت. آنها هم می‏گویند می‏خواهیم به جامعه انسانی خدمت کنیم. ما می‏خواهیم با همه مهربان باشیم و عدالت را هم رعایت کنیم که البته طرح‏ها متفاوت است. این که نمی‏شود دین یا اسلام نابی که امام از آن صحبت می‏کرد.

اشاره کردید به نسبت میان افکار جریان انحرافی و فراماسونری و اینکه هر دو در واقع با نوعی تکثرگرایی، دین را خانه‏نشین می‏کنند. آیا قرابت دیگری هم بین این دو تفکر سراغ دارید؟

یکی از مسائلی که در انحرافات فراماسونری وجود دارد، گرایش به باستان‏گرایی است. یعنی با باستان‏گرایی می‏روند به جنگ دین. به سراغ آداب و رسوم و مسائل باستان قدیم و افتخار به گذشتگان و... می‏روند. این هم یک بخش کار بود که شروع شد. منشور کوروش را آوردند ایران. البته برخی می‏گفتند منشور تقلبی را آوردند! حالا جدای این بحث با چه آب و تابی برای اولین بار آن هم انگلیس‏ها آوردند. منشور کوروش به عنوان اولین منشور عدالتخواهانه توضیح داده شد.

واکنش شما که آن روزها در دولت بودید، چگونه بود؟

همان موقع در هیئت دولت گزارش دادند و من اعتراض کردم که بحثی جنجال برانگیز در گرفت. گفتم شما چرا رفتید دنبال این چیزهایی که اصلا معلوم نیست چقدر مورد تایید اسلام باشد؟ می‏گویند کوروش به عیلامی‏ها کار نداشت و اجازه داد دین خود را داشته باشند. آیا این روش انبیای الهی بود؟ این خلاف اسلام است. پیامبر بت‏ها را شکست. نیرو اعزام می‏کرد که یکی‏یکی بت‏ها شکسته شود.

حضرت ابراهیم هم همین کار را می‏کرد.

بله. گفتم اگر قرار است منشور اسلام و عدالتخواهی را بگویید، نامه امیرالمومنین به مالک اشتر را بگویید نه کوروش. این در واقع بازگشت به ملی گرایی بود که بعد تحت عنوان مکتب ایرانی مطرح شد. در هیئت دولت من صحبت کردم. گفتم سی سال از انقلاب می‏گذرد. ما فرمایشات امام و حضرت آقا را داریم. ادبیات انقلاب را که شالوده آن فرمایشات امام و مقام معظم رهبری است را داریم. اینها همیشه گفته‏اند اسلام. گفته‏اند اسلام، ایران عزیز شده است. شما الان هر جا بروید در کشورهای اسلامی اسم ایران را که ببرید با علاقه برخورد می‏کنند. وقتی می‏فهمند شما ایرانی هستی در آغوشت می‏گیرند. به خاطر اسلام. چون امام خمینی گفت اسلام. منتهی روشن بود که این ندای اسلام‏خواهی از ایران دارد بلند می‏شود. ولی امام هیچ گاه عنوان اسلام ایرانی یا مکتب ایرانی نداد. آقا هم همین کار را کرد؛ نگفت ایران حتی نگفت شیعه!

این آقایان در توجیه حرف‌شان گفتند مقصود ما نوع اسلامی است که از ایران به دنیا معرفی شده است و این همان اسلام شیعی است. حتی این هم مخالف روش امام است. امام نگفتند شیعه ولی شیعه عزیز شد. شیعه در دنیا رواج پیدا کرد. فکر شیعه در دنیا منتشر شد بدون اینکه حضرت امام اسم بیاورد.

من این را گفتم که وقتی که ما بگوییم مکتب ایرانی، هر چه قدر هم این حق باشد و ما منظورمان همان شیعه یا نوع اسلامی باشد که در ایران مطرح می‏کنیم، اولین اتفاقی که می‏افتد این است که ما عقبه کشورهای اسلامی را از دست می دهیم. آنها می‏گویند هر چه که هست مال ایران است. آیا یک سوری یا عربستانی یا هر کشور دیگری می‏آید بگوید ما پیرو مکتب ایرانی هستیم؟! اینها اصلا در تضاد با هم قرار می‏گیرد و شعار می‏شود شعار ملی. با این کار ما عنوان ملیت را گذاشته‏ایم روی مکتب.

و دیگر جهانی نیست...

دیگر جهانی نیست، ملی است. من همان جا گفتم شما توضیح بدهید این فرقش با ملی‏گرایی چیست. این از مسائلی است که در راستای ملی‏گرایی و مکتب ایرانی پیگیری شد. تلاش‏های عملی هم ادامه دارد و متوقف نشده است.

بعضی‏ها می‏گویند بعد انتخابات 88 باید 13 میلیونی که به موسوي رای دادند را جذب کرد. رهبر انقلاب هم فرمودند جذب حداکثری. می‏گویند برای اینکه این کار را بکنیم می‏توانیم برخی مظاهر ملی را بیاوریم مطرح کنیم.

شما در روش امام یا خود آقا چنین چیزی را پیدا می کنید؟ شما اگر در سخنرانی‏های اخیر آقا هم نگاه کنید می‏بینید ایشان نمی‏گذارد فتنه 88 فراموش شود. اگر این ادعا درست بود که آقا دیگر از فتنه 88 صحبت نمی‏کردند تا اینها جذب شوند. کمترین کاری که ایشان می‏توانستند انجام دهند این بود که فتیله این بحث را پایین بکشند. چرا آقا این کار را نکردند؟

وانگهی مگر در اسلام هدف وسیله را توجیه می کند؟ ما می‏خواهیم رای و شرکت حداکثری داشته باشیم. اولین بار هم نیست این خط‏کشی‏ها در انقلاب پیش می‏آید. ما در زمان اصلاح‏طلب‏ها هم می‏توانستیم بگوییم بعضی از شعارهای شما را ما قبول داریم. شما بیایید! با ملی‏گراها این اتفاق نیفتاد، با مجاهدین خلق این اتفاق نیفتاد، با بنی‏صدر این اتفاق نیفتاد، با اصلاح‏طلبان این اتفاق نیفتاد، الان هم غلط است.

چرا؟

چون با این کار اصول انقلاب را زیر سوال می بریم. هیچ وقت انقلاب زیر بار ملی‏گرایی نرفته است. تازه ما یک پالس‏هایی بدهیم که با دین هم خیلی کاری نداریم! با ایرانی‏گری کار داریم؟ با توجیهات؟ گوهر مهم است و عدالت طلبی و...؟

در واقع این می‏شود یک توجیه اولیه برای عبور از خط قرمزهای بعدی که اصلا هیچ ربطی به این توجیه اولیه هم ندارند.

دقیقا. اینها واقعا وجود داشت.

در مورد انحراف این جریان چه موارد دیگری را می‏توان برشمرد؟

یک انحرافی که به دنبال این انحراف است و شاید مجال نیافت در سطح جامعه زیاد بروز و ظهور پیدا کند ولی آثارش را می‏بینیم، نکته‏ای است که اشاره می‏کنم. شاید در آخرین جلساتی که من در هیئت دولت بودم، یک هفته یا چند روز بعد از خطبه حضرت آقا در مورد بیداری اسلامی بود. ایشان دو خطبه خود را اختصاص دادند به قیام‏های منطقه و به خصوص مصر. ایشان رهنمود ارائه کردند و کار خیلی دقیق و عالی‏ای انجام دادند. در هیئت دولت چند روز بعد بحثی مطرح شد از قول آقای مشایی. گفته شد که ما در اسلام، تمدن اسلامی و امت اسلامی نداریم. امت اسلامی و تمدن اسلامی بعد از ظهور امام زمان تشکیل می‏شود!

من اینجا چون چند بار دست بلند کردم و اجازه ندادند، کلام را قطع کردم و پرسیدم شما این آیه قرآن را چه می‏کنید که می‏فرماید: إِنَّ هذِهِ أُمتُکُم أُمةً واحِدةً و أَنَا ربکُم فَاعبدون. این امت شماست؛ امت واحد و من پروردگار شما هستم. من را عبادت کنید. امتی وجود نداشت آن وقت قرآن اشاره به معدوم می‏کند؟! و كَذَالِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُواْ شهَُدَاءَ عَلي النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا. به این شکل شما را امت وسط قرار دادیم که شاهدان بر مردم دنیا باشید. یعنی این چیزی نیست؟! گفتم این فکر بر خلاف نص قرآن است و اجازه ندهید بعضی‏ها با افکار خودشان شما را فریب بدهند.

*پاسخی داده نشد؟

توجیهاتی خواستند بکنند ولی پاسخی نداشتند. این ایده شاید آنجا جمع شد و جای دیگری گفته نشد ولی کجا خودش را نشان داد؟ در تحلیل‏هایی که بعدا شنیده شد که این خیزش‏ها زیر نظر خود آمریکاست. وقتی او می‏گوید امت اسلامی نداریم یعنی ما هیچ‏کدام از این قیام‏ها را به عنوان قیام اسلامی قبول نداریم و این خیلی خطرناک است. یعنی زدن ریشه امت. ما چیزی به نام امت اسلامی نداریم؟!

عجیب این است که هر وقت در دنیا کار بزرگی انجام می‏شد و موفقیتی انجام می‏شد می‏دیدیم این آقای مشایی به قول خودمان موشی را در دیگ می‏اندازد و بحثی را پیش می‏کشد که موضوع به حاشیه برود. وقتی بعد از خطبه آقا این بحث می‏شود، معلوم است ناظر به این شرایط است. وقتی شما می‏گویید تمدن اسلامی نداریم، تمدن چیست؟ اگر ساختمان و اینهاست که ما داریم. اگر منظور آداب و روش‏ها و احکام و نرم‏افزار است، اسلام کاملش را دارد. چه‏طور می‏گویید نداریم؟ یعنی چه تمدن اسلامی نداریم؟!

این یکی از مسائلی است که خودش را نشان داد. یک تناقضی هم اینجا هست. وقتی ایشان می‏گوید دوران اسلام تمام شده خب امام زمان وقتی که می‏آید چه می کند؟ اسلام را می‏آورد؟ امت اسلامی را تشکیل می‏دهد؟ دوران اسلام که تمام شده پس امت اسلامی یعنی چه؟! معلوم می شود این تمدن اسلامی و امت اسلامی که اینها می‏گویند بعدا خواهد آمد هم این ویژگی های اصلی را ندارد.

آن هم انسانی است در واقع...

آن هم انسانی است. این سوء استفاده‏هایی است که در موضوع مهدویت می‏شود.

اینها از کجا نشأت می‏گیرد؟

فردی است به نام یعقوبی که آقای مشایی تحت تاثیر افکار این فرد است.

ارتباط آقای مشایی با این آقا قطعی است؟

بله. از زمان شهرداری این بوده. ارتباط داشتند، برنامه داشتند، نشست و برخاست‏ها داشتند. این آقا 15 جلد کتاب دارد. یک ادعاهای عجیبی در حرف‏هایش هست. یکی از چیزهایی که اینها مطرح می‏کنند این است که می‏گویند ولایت فقیه مال دوران غیبت است. الان ما در صبح ظهور هستیم. یعقوبی می‏گوید الان زمان "تحسس" است. از آیه شریفه در مورد حضرت یوسف استفاده می کنند. وقتی برادران حضرت یوسف آمدند پیش پدر و گفتند بنیامین دستگیر شده فرمود يا بَنِيَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ يُوسُفَ. بروید یوسف را پیدا کنید. می‏گوید باید امام‏زمان را حس کنیم. تحسس کنیم در مورد امام زمان. زنگ خطری که آیت الله مصباح مطرح کردند این بود که این صدای پای بابیت است.

چرا بابیّت؟

چون یک کسی دارد ادعا می‏کند که من ارتباط دارم و می‏دانم که امام زمان این را راضی است؛ ولو اینکه نائبش راضی نباشد. از کجا ما فهمیدیم که نائب امام زمان یک چیزی را می‏گوید و نظر خود آقا چیز دیگری است؟! آن نظر را از کجا بدست می‏آوریم؟! دوران، دوران غیبت است و ادعای ارتباط محکوم است. فرمودند تکذیب کنید اگر کسی ادعای ارتباط یا رؤیت مطرح کرد. اینکه می‏گویند اگر کسی ادعا کرد، من ادعی الرؤیه کذبوه، این تفسیر صحیحش بابیت است.

یعنی اینکه کسی بگوید من باب امام زمان هستم. مثل نواب خاص که باب امام زمان بودند و مردم می‏دانستند که اینها امام زمان را می‏بینند و می‏توانند با او گفتگو کنند و نظر امام زمان را منتقل کنند. ولی وقتی غیبت صغری تمام شد، حضرت فرمودند غیبت کبری رخ داده و من ادعی الرویه کذبوه. این وقتی است که غیبت صغری تمام شده و غیبت کبری آغاز شده است. حضرت می‏فرمایند اگر کسی ادعای بابیت کرد، تکذیبش کنید. نه اینکه اگر کسی نائل به دیدار امام زمان شد و بعدا با یک علائمی فهمید که امام زمان بوده است، تشرفی رخ داد، انکار کنید. تشرف بدون شک وجود داشته و قطعا برخی بزرگان تشرفاتی داشته‏اند مثل علامه بحرالعلوم.

چه فرقی وجود دارد؟

علامه بحرالعلوم باب امام زمان نبود. ایشان فقیه بود. اگر فتوا می‏داد، حرف خودش را می‏زد. نمی‏گفت امام زمان این گونه می‏گوید. ادعای این گونه نداشت. حالا کسی پیدا بشود که این ادعا را بکند. ولو در موارد محدود. این خطر بزرگی است.

البته در عقاید صوفیه این هست که امام زمان یک حقیقت کلیه است که قطب خودشان را می‏گویند انسان‏های کاملی می‏شوند و می‏رسند به آن حقیقت به گونه‏ای که متحد می‏شوند و این قطب می‏شود آن امام زمان. می‏رسد به آن حقیقت کلیه. چنین ادعاهایی ممکن است یک کسانی داشته باشند. گاهی گفته می‏شد بعضی‏ها به مقامی می‏رسند که 200 سال آینده را می‏بینند و این اشاره‏ای بود که برداشت می‏شد آقای مشایی این گونه است. البته تصریح نبوده است. ولی گفتند چه اتفاقی می‏افتد اگر کسی با خدا باشد و به مقامی برسد که تا 200 سال آینده را هم ببیند. پرده‏ها می‏رود کنار و.... در یک جایی هم آقای احمدی‏نژاد در هیئت دولت گفت مشایی قله است و ما باید به قله برسیم. اینها چیزهایی است که نشان می‏دهد این آقا یک جوری احمدی‏نژاد را قانع کرده که من این جوری هستم.

اگر این واقعا به این شکل باشد و اعتماد این گونه باشد، خطرناک است. آن وقت شما ببینید آقای مشایی از همه مسائلی که از اول مطرح بوده، آن چیزی که اول سراغش رفته همان گردشگری بوده که با مسئله باستان‏گرایی مرتبط است. بعد هم روی ارتباطات خارج از کشور تاکید داشته. بعد هم ارتباطات با شخصیت‏هایی است که مثل خانم پریوش سطوتی مورد اختلاف است. دعوت از ایشان و بعد هم ارتباطاتی که الان متوجه شدند که این خانم با MI6 داشته و آوردن این و ارتباط دادن این با اطرافیان رئیس جمهور قابل تأمل است. شما این را بگذارید کنار منشور کوروش که از انگلیس می‏آید. من نمی‏خواهم الان نتیجه قطعی بگیرم.

حضرت آیت الله مصباح می‏فرمودند وقتی محتمل قوی باشد، آدم باید به احتمالات هم ترتیب اثر بدهد. آن زمانی که محمد علی باب آمد و بهائیت را راه انداخت، زیر سر همین رفت و آمدهای مشکوک بود. کم‏کم تبدلیش کردند به عاملی برای تفرقه در میان مسلمانان که هنوز هم ادامه دارند. این شگردهایی است که استعمارگران از قبل داشتند. وقتی ما شباهت‏ها را ببینیم، باید شصتم‌ان خبردار شود که این احتمالات وجود دارد و ممکن است برخی مسئولین ما هم غفلت از این مسائل داشته باشند. ولی آنهایی که پاسدار مرزهای فکری و عقیدتی هستند، خوب تشخیص می‏دهند. می‏توانند این انحرافات را خوب تجزیه و تحلیل کنند و به آن حوادث پشت پرده برسند.

لفظ ظهور صغری که آقای یعقوبی می‏گوید را ما پیش از این در افواه علما هم داشته‏ایم یا ایشان جعل کرده است؟

نه. چنین چیزی نداریم. در روایات نداریم که مثل غیبت صغری و کبری، ظهور صغری و کبری رخ بدهد. البته ما داریم که بین ظهور و قیام مدتی طول می‏کشد. آقا می‏آید خودش را معرفی می‏کند. خبر آمدن ایشان منتشر می‏شود. اصحابشان دورشان جمع می‏شوند. دوباره پراکنده می‏شوند. دوباره برمی‏گردند و قیام بعدا شروع می‏شود. ظهور معنایش اعلام است نه اینکه کسی نداند. الان مگر می‏شود ظهور باشد؟ ظهوری نیست. کجا ظهور است؟ مگر با توجیهاتی که خود اینها بکنند. بگویند که ظهور لازم نیست که خود امام زمان باشد. اینکه تاکید می‏شد روی این سی‏دی ظهور می‏خواستند این را به ذهن تقریب کنند که الان خیلی نزدیکیم و حتی نامحسوس شروع شده است. ما هیچ دلیلی برای این مسئله مثل آیه، روایت یا نقلی نداریم و این ساختگی است.

جالب اینکه این یعقوبی ادعاهای بزرگ و سخیف داشته است. مثل اهانت به حضرت موسی. می‏گوید من به حضرت موسی گفتم برای پیروانش یک فکری بکند و گر نه چه می‏کنم. ادعای اینکه ما شب‏های جمعه می‏رویم کربلا و همه انبیا هستند و... ادعاهای عجیب و اهانت به انبیاء اولوالعزم و تعبیرات سخیفی نسبت به آنها دارد. این دیگر انحراف است. این انحراف عقیدتی است. از انحراف سیاسی گذشته است. این علت برخی انحرافات سیاسی شده.

این که می‏گویم البته معنایش این نیست که دولت نباید به کارش ادامه دهد. آقا نظرشان این است که باید تفکیک شود. بلکه این تبیین‏ها مسئله را برای آقای احمدی‏نژاد هم روشن بکند که بداند این جور نباید اعتماد کرد.

این را آقا به این شکل فرمودند؟

آقا فرمودند احمدی‏نژاد رئیس‏جمهور کشور است و نباید شکسته شود. باید تلاش کرد جدا بشود این مسئله. از آن طرف هم کسانی که خودشان بالاتر از این حرف‏ها دارند الان میدان‏دار شده‏اند و یکی از حرف‏ها هم همین است که این اقدامات تندی که علیه دولت می‏کنند و می‏خواهند دولت و رئیس جمهور را از اعتبار ساقط کنند، خلاف حرف آقاست. اینها با این کارهایشان نشان می‏دهند که پیرو آقا نبوده و نیستند.

*در واقع برخی از آنها می‏خواهند انتقام بگیرند.

بله. ما باید به دنبال این باشیم که مسائل را تفکیک کنیم.

*برخی از منتقدین می‏گویند دیدید ما می‏گفتیم که شما اشتباه می‏کنید. حالا دیدید ما درست می‏گفتیم. جواب اینها را چگونه باید داد؟

شما مگر خودتان نظر صائبی داشتید نسب به فردی دیگر؟ آن وقت شما دیگران را تایید می‏کردید. در همین انتخابات 88 موسوی را تایید می‏کردید که بعد هم نشان دادند چگونه دست‌شان در دست بیگانگان بود. مخالفت آن وقت با احمدی‏نژاد از این دست نبود. آنها مسائلی را دستاویز قرار می‏دادند که رقیب را از صحنه بیرون کنند. و الا این بصیرتی که الان وجود دارد، آن وقت نبود. آنها بدون سند و مدرک چیزهایی می‏گفتند. اگر عملکرد دوره اصلاحات اینها را هم نگاه کنید، می‏بینید عملکرد صحیحی نبوده است. ما وقتی به آقای احمدی‏نژاد رأی دادیم روی یک سری ویژگی‏هایی به ایشان رای دادیم که هنوز این ویژگی‏ها را تایید می‏کنیم.

*چه ویژگی‏هایی؟

مردمی بودن، عدالت‏طلب بودن، خاکی بودن و... این ویژگی‏ها هنوز سر جای خودش هست. ما هنوز اینها را منتفی نمی‏دانیم. همان طور که امام فرمودند، وضعیت فعلی افراد ملاک قضاوت است. وقتی ما به آقای احمدی‏نژاد رأی دادیم، وضعیت ایشان همان چیزی را اقتضا می‏کرد که ما انجام دادیم. ما اصلا از انتخاب ایشان پشیمان نیستیم. صفات مثبتی که ایشان دارد مثل پرکاری و عدالتخواهی هنوز هست. ما جریان انحرافی را قبول نداریم و می‏گوییم این باید کنار برود. حالا اگر آقای احمدی‏نژاد نخواهد بپذیرد، این بحث دیگری است. ما الزامی نداریم که اگر کسی را قبول کردیم، تا آخر قبول کنیم و اگر رد کردیم، تا آخر رد کنیم.

برای انتخابات بعد هم با همان ملاک‏هایی که آقا فرمودند، کسی را پیدا خواهیم کرد. من در همه جا گفتم آقای احمدی‏نژاد یک مصداق است و آن چیزی که مهم است، مقام معظم رهبری است. این حرکت متعلق به ایشان است. اگر آقای احمدی‏نژاد تغییر کرد، ما یکی را با همین ویژگی‏ها پیدا خواهیم کرد و جای ایشان خواهیم گذاشت.

*یعنی نه گفتن به آقای احمدی‏نژاد بله گفتن به خواص مردود یا سایر نامزدهای انتخابات 84 نخواهد بود.

باید محک بخورند و محک خوردند. اگر آن وقت این ویژگی‏ها را کسی داشت، انتخابش می‏کردیم. الان هم ما با همین ویژگی‏ها و ملاک‏ها جلو می‏رویم و هر کسی را که واجد اکثر این ملاک‏ها باشد، همان را انتخاب می‏کنیم.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها