کد خبر: ۲۳۶۰۵۵
زمان انتشار: ۱۰:۵۴     ۲۴ تير ۱۳۹۳
سرمقاله روزنامه های کیهان،وطن امروز،حمایت و ... را میتوانید در این قسمت بخوانید.
مطلب حسین شمسیان چاپ شده در ستون یادداشت روز،روزنامه کیهان با عنوان«رانده‌شدگان»را میخوانید که به شرح زیر است:

«دشمن برای اینکه در مردم ایجاد یأس کند و در مردم ایجاد تردید نماید و برای آینده زمینه‌سازی کند، سنگ زیرین بنای انقلاب را مورد تهاجم قرار داد و با شکستن حرمت و تقدس ارزش‌های انقلابی، ارکان نظام و بویژه رکن رکین انقلاب یعنی حریم مقدس ولایت خواست راه را برای توطئه‌های بعدی آماده نماید.مردم ما به خوبی می‌دانند مسئله ولایت به عنوان مظهر وحدت ملی جامعه است. مسئله ولایت مظهر اقتدار ملی ما است. اهانت به مقام ولایت، اهانت به ملت است. اهانت به ایران است. اهانت به اسلام است. اهانت به مسلمانان است. اهانت به همه آزادگانی است که قلبشان برای ایران به عنوان ام‌القرای جهان اسلام می‌تپد، بنابراین، این حرمت‌شکنی نه برای مردم ما و نه برای عاشقان انقلاب در سراسر جهان قابل تحمل نیست.

... در کدام کشور جهان، حرکت‌های آشوب‌طلبانه این چنین تحمل می‌شود، اینها خیلی پست‌تر و حقیرتر از آن هستند که بخواهیم نسبت به آنها تعبیر حرکت براندازی را مطرح کنیم. در کجای دنیا و در کدام کشور و توسط کدام دولت، آشوب، تخریب و بر هم زدن نظم جامعه، تحمل می‌شود. مگر دولت مقتدر جمهوری اسلامی ایران، مسئولین امنیتی نظام، این‌گونه حوادث را تحمل خواهند کرد. این صبر و متانت، در یکی دو روزه برای این بود که ماهیت این چند صد نفر اوباش به خوبی برای مردم ما روشن می‌شود و همه به خوبی بدانند اینها چه کسانی و دارای چه ماهیتی هستند...اگر منع مسئولین نبود مردم ما، جوانان مسلمان، غیور و انقلابی ما با این عناصر اوباش به شدیدترین وجه برخورد می‌کردند و آنها را به سزای اعمالشان می‌رسانند.»اینها بخش‌هایی از سخنان انقلابی رئیس‌جمهور امروز کشورمان در روز تاریخی 23 تیر 78 است. روزی که ملت پس از چند روز صبوری و تحمل طومار فتنه‌گران و کسانی را که به زعم خودشان به جنگ با  نظام برخاسته بودند، درهم پیچیدند. روز تاریخی 23 تیر، یکی از قله‌های پر افتخاری است که باید هر ساله در باب آن گفت و نوشت. از چرائیش و از شکوهش.

زنده نگه داشتن یاد آن روز، از آن رو ضروری و مهم است که از یکسو یادآور نقش نفوذی‌ها و خائنان به مردم و انقلاب است و از دیگر سو خاطره ارزشمند و شیرین اطاعت از رهبری و هوشیاری مردم در نجات کشورمان را در ذهن زنده می‌کند. گرچه پرداختن به هر یک از این دو جنبه، فصلی مفصل و دفتری مطول می‌شود که از ظرفیت این مقال خارج است، اما باید به ضرورت و به هر میزان که ممکن است به آن پرداخت و نکته تلخ و شیرین آن روزگار را برای نسل جدید بازگو کرد. از این منظر اشاره‌ای گذرا به این دو وصف می‌شود.

1- آنها که نقش‌آفرین ماجرای فتنه 18 تیر 78 بودند اتباع اسرائیلی و آمریکایی اعزامی از CIA  و موساد نبودند! برعکس آنها کسانی بودند که در مقاطع گوناگون، در مناصب کوچک و بزرگ سیاسی قرار داشتند و بعضاً از سوابق مبارزاتی هم برخوردار بودند. برخی هم افراد بی‌مایه‌ای بودند که در صف‌بندی‌های سیاسی با رندی و غوغاسالاری خود را به صف جریان سیاسی خاصی رسانده و یک شبه رجل سیاسی شده بودند! این طیف وسیع -که بعدها به «از سروش تا گوگوش» مشهور شدند- در آن زمان ردای اصلاح‌طلبی به تن کرده بودند و با دیکتاتوری تمام راه را بر اصلاح همه چیز بسته بودند! نفوذی‌های جریان اصلاحات نه اجازه می‌دادند کسی برای اصلاح کشور گام بردارد، نه طاقت شنیدن تذکر و هشدار دلسوزان را داشتند. و چون با این وصف خیلی زود به بن‌بست می‌رسیدند، حیاتشان را در غوغاسالاری دیدند و راه را در لابلای صفحات روزنامه‌های زنجیره‌ای پیدا کردند. نفوذی‌ها و خائنین به ملت، به دنبال فتح سنگر به سنگر نظام بودند و از بیان استراتژی شومشان هم هیچ ابایی نداشتند و چون با مقاومت مردمی مواجه شدند و فهمیدند که نظام اسلامی چیزی نیست که به دست چند خائن بی‌وطن فتح شود، استراتژی بعدیشان که از سوی  «تیموتی گارتن‌‌اش» در سفر به ایران به آنان دیکته شده بود را رو کردند یعنی «فشار از پایین و چانه‌زنی از بالا» آنها برای تحقق این روش، آشوب و بلوا را در سطح عمومی طراحی کردند و متعاقب آن، فشار به ارکان قانونی کشور مثل شورای نگهبان و... در نهایت به رهبری را مد نظر داشتند!

 این تئوری، جرقه حرکت 18 تیر 78 را زد و آنها توانستند با دروغپردازی روزنامه‌ای خود و تحریک احساسات عده‌ای برای چند روز چهره تهران را دستخوش آشوب و بلوا کنند. به سبک همه آشوب‌ها و بلواهای این دار و دسته که به حق از سوی رئیس جمهور امروزمان، اراذل و اوباش نامیده شدند، آسیب‌های فراوانی به شهر و مردم بی‌گناه وارد آمد و اشرار از هیچ کار کثیفی کوتاهی نکردند. همزمان، رسانه‌های زنجیره‌ای دروغپرداز در عالم خیال از کشته‌ها پشته ساختند و بر دامنه آشوب افزودند، مسئولان دولتی وقت مثل مسئولان وزارت کشور و وزارت علوم به جای ایجاد آرامش، خود آتش بیار معرکه شدند! یکی از همان فتنه‌گران مدعی اصلاحات که در کوی دانشگاه حاضر شده بود، گفته بود: «هر یک از شما جوانان یک بمب اتم هستید!» و طبیعی است که بعد از این سخنرانی! سوار ماشین به خانه‌اش رفته ولی آشوب و بلوای آن سخنان دامن مرد و زن بی‌گناهی را گرفته بود که روحشان هم از نیات شوم و پشت پرده آنها بی‌خبر بود.

2- در روی دیگر ماجرا مردم نگران و مضطرب، صحنه را می‌دیدند و نمی‌توانستند باور کنند که نماینده مجلس، وزیر، معاون وزیر و... به جای خدمت به مردم، به زعم خودشان کمر به نابودی انقلاب بسته‌اند!صبر انقلابی همراه با بغضی فروخفته در چهره تک‌تک مؤمنان به آرمان انقلاب دیده می‌شد و همه منتظر خاموش شدن آتش فتنه و بیداری عوامل آن بودند اما چنین نشد و انتظار مردم فرجامی نداشت. در این بین خوش رقصی عوامل فتنه، به مذاق اربابان آمریکایی و اسرائیلی خوش آمده بود و آنها با همه قوا از فتنه‌گران و اوباش حمایت می‌کردند. اخبار مغرضانه و گزارش‌های دروغین، کشته سازی و شایعه‌پردازی، سکه رایج آن روزهای رسانه‌هایشان بود و مدام بر تنور فتنه می‌دمیدند. آنها امید بسته بودند که پیاده‌نظام عقب مانده و خائن به نیابت از آنها،‌ آرزویی که خودشان بدست نیاورده بودند را برایشان به ارمغان بیاورند.
3- اما صبر مردم، حدی داشت و همه منتظر یک اشاره بودند. گردبادهای به غیرت درآمده، تسلیم امر ولی امر بودند که طوفان نمی‌کردند وگرنه طومار فتنه‌گران به سادگی در هم پیچیده می‌شد. تا اینجا همه تلخی و شرارت و خیانت بود اما وقتی روز 21 تیر 78، حضرت آقا با صاحب و مولای خود نجوا کردند، دل مالامال از خشم انقلابی مردم به درد آمد، فصل دیگری از عاشقی رقم خورد و ورق برگشت.

سیل عظیم جمعیت در یک راهپیمایی میلیونی و با شکوه در روز 23 تیر، آب به لانه مورچگان ریخت و به آنها نشان داد که همه هیاهو و عمر فتنه‌گران تنها 5 روز است و حتی می‌شد که کمتر از آن باشد اما چون مطیع امر بودند، صبوری کردند.در روز پرشکوه 23 تیر، مردم و آنها که دل در گروه انقلاب و اسلام داشتند، سربلند و روسفید شدند و آنها که خیانت را پیشه خود کرده بودند مفتضح و رو سیاه. در همان ایام فتنه، بودند کسانی که متوهمانه از تمام شدن کار انقلاب سخن می‌گفتند! و بودند کسانی که پیمان خون با مولا و مقتدایشان بسته بودند. نامه هشدارگونه جمعی از فرماندهان عالیرتبه سپاه به رئیس جمهور وقت- که خود و اطرافیانش نقش محوری در آن حوادث داشتند- سند افتخار و برگ ماندگاری در کارنامه آنهاست و یا سخنان دکتر روحانی در دانشگاه تهران.

بسیاری از فتنه‌گران آن روز پس از پایان مأموریتشان اکنون در خارج از کشور زندگی می‌کنند و به دامن اربابانشان پناهنده شده‌اند. به پست‌ترین کارها تن می‌دهند و ذلت نوکری اجانب را بر عزت همراهی و همدلی مردم ترجیح داده‌اند برخی از آنها هم که نرفتند بعدها با نفوذ در مراکز حساسی مثل مجلس شورای اسلامی، تلاش برای «فتح سنگر به سنگر» را دنبال کردند و با خیمه‌شب‌بازی‌هایی مثل تحصن، اعتصاب غذای دروغین، استعفای دسته جمعی و هزار سیاه‌بازی دیگر، خوش رقصی خودشان را به اربابان بیرونی نشان دادند ولی به فضل خدا و درایت رهبری و همراهی ملت، ناکام ماندند و دستشان به جایی نرسید.آنچه به اختصار گفته شد،‌حکایت عبرت‌آموز نفوذی‌هایی است که ثابت کردند به محض اینکه به قدرت برسند، به چیزی کمتر از وطن‌فروشی و نوکری برای اربابان غربی بسنده نمی‌کنند. رانده‌شدگانی که باید در هر زمانی پرونده سیاه جنایات و خیانت‌هایشان پیش‌روی ما باز باشد تا از یادمان نرود آنها که در 2 فتنه 78 و 88 نقش داشتند و نقطه امید دشمنان نظام بودند، یاران قابل اتکا و اعتمادی نیستند و نباید آنها که مردم از در بیرونشان کرده‌اند، از پنجره بازشان گرداند.

ستون یادداشت روز،روزنامه وطن امروز به مطلبی با عنوان«اندازه‌گیری توافق نهایی!»نوشته شده توسط دکتر مجتبی اصغری اختصاص یافت:

هنوز دیرزمانی از دورانی که محمدجواد ظریف، نماینده ایران در سازمان ملل بود نمی‌گذرد. شاید جالب باشد بدانید یک لابی بزرگ از کسانی که لفظ ملیت «ایرانی» را فقط به صورت تزئینی و با اهداف سیاسی مکرر نشخوار می‌کردند، تحت‌الحمایه کنگره آمریکا به جواد ظریف بسیار نزدیک شده بودند. «مصالحه آمریکا و ایران» شعار آشکار و هدف نهایی این گروه کوچک اما با رابط‌های مهمی همچون گری سیک بود. اتفاقا در آن دوران جان‌کری نیز نماینده کنگره بود! حتی ویلیام هیگ هم از رفقای مشترک همین لابی و دوستان ایرانی نیویورکی‌اش به شمار می‌رفت. یعنی در همه دوره طولانی که کنگره آمریکا شدیدترین مواضع را در برابر دولت و ملت جمهوری اسلامی ایران می‌گرفت مجموعه‌ای از نمایندگان جمهوریخواه و دموکرات آشکارا با تیمی از سوئدی‌های ایرانی‌تبار و مجموعه‌ای از دلالان نفتی ایرانی که پایشان در پرونده‌های مهمی همچون کرسنت و استات‌اویل و معاملات سنگین شرکت‌هایی همچون شل و توتال در میان بود، تشکلی را با هدف ایجاد تغییرات درونی در حاکمیت ایران به راه انداخته بودند.

تخصص این لابی، ارتباط گرفتن با دیپلمات‌های ایرانی و ایجاد تاثیرات عمیق سیاسی، فرهنگی و بین‌المللی بر آنها بود که تا امروز نیز این فضاسازی عمیق ادامه یافته است. ذکر این خاطرات دامنه‌دار نه‌چندان قدیمی از آن جهت مهم است که بدانیم در پس‌پرده، آمریکا اعم از دولت و کنگره و سنا بیش از آنچه ما فکر می‌کنیم نیازمند توافق با ایرانیان هستند. دلایل آنها نیز شامل مجموعه گسترده‌ای از الزامات است که از دغدغه‌های تمدنی برژینسکی و فوکویاما برای مدیریت آینده برخورد نهایی نظام سرمایه‌داری و نظام اسلامی کل، شامل همه ملت‌های مسلمان خواهان ایجاد تغییر در وضعیت مدیریت جهان را در بر می‌گیرد تا مطالبات نفتی و تجاری شرکت‌هایی مثل بوئینگ، شورون و مرسدس‌بنز و اپل و همه 760 غول تجاری که خرج هزینه‌های انتخاباتی نمایندگان کنگره و نامزدهای ریاست‌جمهوری آمریکا را تقبل کرده‌اند به امید روزی که حضورشان در ایران با حذف تحریم‌ها تسهیل شود. بسیاری از این شرکت‌ها به صورت رسمی اسپانسر اقتصادی همان لابی ایرانی- سوئدی– آمریکایی مورد علاقه گری سیک نیز هستند! از صندوق برادران راکفلر گرفته تا بوئینگ و شورون!

اهمیت درک روابط کنگره و دولت آمریکا با پرونده مذاکرات هسته‌ای ایران اینجاست که مشخص می‌شود. جان کری کل تیم وزرای خارجی اروپایی را به وین اعزام کرد تا کمر پروژه مهم و حیاتی توافق با ایران شکسته نشود! همزمان داماد ایرانی‌الاصل وی در صفحه خود در شبکه‌ای اجتماعی با آه و ناله پرده از طلاق‌خواهی همسرش به جهت عدم‌موفقیت مذاکرات 1+5 برداشت! این مهم است که بدانیم حتی صهیونیست‌ها در این ایام بشدت بابت امضای یک «توافق‌خوب» با ایران به آمریکایی‌ها فشار آورده‌اند. چرا؟ چون به قول نتانیاهو و اوباما «خاورمیانه» پس از توافق‌نهایی با ایران بناست برای اسرائیل بی‌سرزمین «امن‌تر» شود! البته این تحلیل پایه‌های آمریکایی- صهیونیستی دارد اما برای دولتی که به علت فشارهای ساکنان سرزمین‌های اشغالی ناچار است هر سال یک حرکت نظامی کورکورانه همچون حمله به غزه را برنامه‌ریزی کند، خزیدن در سایه آرامشی فرضی نیز پراهمیت است. صهیونیست‌ها برای حفظ ساختار درونی که به علت نارضایتی شدید یهودیان ساکن سرزمین‌های اشغالی مشکل فروپاشی از درون را جدی ساخته، نیازمند به دست آوردن موفقیتی غیرجنگی هستند تا به قول معروف پس از سال‌ها موفق به تثبیت خود در فضای بین‌الملل شوند. این در شرایطی است که پروژه مورد علاقه صهیونیست‌های اروپایی برای فرار از سرزمین موعود و بازگشت به آمریکا و اروپا به صورت جدی اکنون توسط نسل‌های جدید ساکنان فلسطین اشغالی مطرح است.

 در حال حاضر دولت اسرائیل تلاش می‌کند با حمله به غزه و مسلمانان انگیزه درونی یهودیان متعهد به آرمان صهیون را حفظ کند و در مقابل با پرده برداشتن از نقش فرضی خود در توافق‌نهایی هسته‌ای1+5 با ایران به یهودیان اروپایی ساکن فلسطین اشغالی ثابت کند که توان مدیریت فضای جهانی بدون دست بردن به اسلحه را نیز دارد. اما انگیزه اروپا از توافق با ایران چیست؟ اروپایی‌ها نه به انگیزه‌های تمدنی آمریکا اهمیت می‌دهند و نه مثل صهیونیست‌ها تمامیت‌ارضی و وجودی‌شان با خطری جدی مواجه است. اروپا با بحران اقتصادی دست و پنجه نرم می‌کند و به منظور حفظ اتحادیه و باقی‌ماندن زیر پرچم واحد نیازمند انگیزشی جدی است.در مقابل برای تنظیم میزان فشار وارده بر اعضای اتحادیه، اروپا نیازمند گشایش بازارهای قدیمی چون ایران است که به علت تحریم‌ها توسط آمریکا مسدود شده است. از طرفی اروپایی‌ها از مناسبات یواشکی تجاری شرکت‌های پولی- مالی آمریکایی با ایران مطلع شده‌اند و این تبعیضات خونشان را به جوش آورده است. پس حتی اگر توافقی همه‌جانبه با ایران صورت نگیرد عملا با رای دادگاه‌های منطقه‌ای اروپایی به نفع شرکت‌ها و بانک‌های ایرانی، تحریم‌ها بزودی شکسته خواهد شد. ردیابی سلسله احکام قضایی صادر شده در دادگاه‌های اروپایی به نفع ایرانیان کار مشکلی نیست و به قول کنگره آمریکا با ادامه وضع فعلی «حفظ چارچوب تحریم‌ها بر علیه ایران، کار ساده‌ای نخواهد بود».

پس انگیزش‌های آمریکا، اسرائیل و اروپا را تا اینجای کار مرور کردیم اما ما ایرانی‌ها از توافق نهایی با 1+5 چه می‌خواهیم؟ نهایت خواسته ما لغو تحریم‌های ناعادلانه اقتصادی و پذیرفته شدن در باشگاه قدرت‌های هسته‌ای جهان است. در حقیقت ما به دنبال فرصتی هستیم تا مرزهای قدرت خود را قانونی سازیم و در سایه برداشته شدن تحریم‌ها فرصتی برای بازسازی زیرساخت‌های اقتصاد کشور بیابیم.پس نگاه «مصالحه‌گرایانه» به توافق هسته‌ای حقیقتا به دور از انگیزش‌های نظام است چرا که در این توافق هیچ ارتباط گیری گفتمانی و زیربنایی صورت نمی‌گیرد که فرضا امیدی به تغییر رویه سیاسی آمریکا یا اروپایی‌های بی‌بنیه داشته باشیم. همه مباحث مطرح شده نیز براساس اصول از پیش تعیین شده حول «پرونده هسته‌ای» است و بس! اینکه وزیر خارجه کشورمان در صفحه شبکه اجتماعی بیگانه می‌نویسد «می‌توانیم تا یکشنبه آینده تاریخ‌ساز شویم.» دو پیام منفی به‌زعم ما مخابره می‌سازد. اول اینکه نگاه ما به توافق هسته‌ای نهایی نگاهی «تاریخ‌ساز» است و اشتیاقمان برای وقوع چنین توافق فوق‌العاده‌ای غیرقابل چشم‌پوشی! دوم اینکه فرصت‌سازی آمریکایی‌‌ها را خیلی جدی گرفته‌ایم چرا که یکشنبه 29 جولای آخرین روز مهلت در نظر گرفته شده توسط آمریکا برای کسب توافق نهایی است!

اینها نکات ریزی است اما از نوع نگاه مذاکره‌کننده محترم ما به توافق با 1+5 پرده برمی‌دارد. یک دیپلمات موفق نباید نگاه «مرگ و زندگی» به یک توافق اقتصادی با چند کشور داشته باشد که اتفاقا پیش از این نیز بر سر میز توافق با آنها کم حاضر نشده است! فراموش نکنیم در سال 82 نیز در سعدآباد با غربی‌ها توافق هسته‌ای امضا کردیم اما هیچ «دیگرگونی تاریخ‌سازی» در بهبود اوضاع ایجاد نشد. اینها را باید بیان کنیم تا خدای ناکرده همچون دوره امضای توافق ژنو فرمان آبروبر «جشن عمومی» صادر نشود! توافقات دوران جنگ سرد راهکاری برای موازنه قوا و کنترل شرایط بازی بزرگ است. تصور مصالحه با آمریکا به واسطه امضای توافقی قابل بررسی با موضوع «حق مسلم» ملت ایران در بهره‌مندی از انرژی پاک هسته‌ای حقیقتا نوعی خامی سیاسی محسوب می‌شود. مطالعه رفتار دیپلمات‌های روس در دوران جنگ سرد با آمریکا، حقیقتا در این دوران برای دیپلمات‌های ایرانی از «شام شب» واجب‌تر است تا ازدواج دختر جای کری و تاریخ ایرانیان یکجا به توافق احتمالی گره نخورد!

سید علی طاهری در مطلبی با عنوان««مهندسی فرهنگی» به مثابه قانون اساسی فرهنگ کشور»چاپ شده در ستون یادداشت روزنامه حمایت اینگونه نوشت:

بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار ماه گذشته با نمایندگان مجلس شورای اسلامی حاكي از دغدغه‌ها و مطالبات خاص ايشان از متوليان امر و مسئولان اجرايي، در حوزه فرهنگ بود. تعابير مطرح شده در اين ديدار و نيز ديدار اسفند سال گذشته با اعضای مجلس خبرگان رهبری و همچنین در دیدار آذر ماه با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی نشان مي‌دهد برخی از دغدغه‌ها و نگراني‌های ايشان، ناشی از شرايط خاص این مقطع زمانی است. اينكه چه علتی دراین مقطع موجبات نگرانی رهبر انقلاب را پديدآورده چندان امر مبهم و غير قابل كشفی نيست، اما از حوصله اين نوشته خارج است.در همین راستا بعد از دیدار نمایندگان مجلس با رهبر انقلاب، کمیسیون فرهنگی مجلس با دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی در خصوص تدوین بخش فرهنگ در برنامه ششم توسعه، جلسه ای برگزار کرد. در آن جلسه مقرر شد کارگروه مشترکی ایجاد شود تا مهمترین محورهای این برنامه تدوین گردد. یکی از محورهای مورد تأکید اعضای این کمیسیون مشترک، تدوین مطالبات و دغدغه های رهبر انقلاب است.یکی از دغدغه های مهم رهبری در مقوله فرهنگ، بروز و ظهور رویکردهای غلط در مدیریت فرهنگی است.

متأسفانه یکی از اشکالات مقوله فرهنگ در کشور این است که با تغییر دولت‌ها نگاه به فرهنگ نیز تغییر می کند. در حالی که با توجه به زیر بنای فرهنگی انقلاب اسلامی، لازم است که قانونی مشابه قانون اساسی مصوب گردد که با تغییر دولت ها دچار تحول در نگرش به مسائل فرهنگی نشویم، چرا که لطمات و صدمات بسیاری از این جهت به بعد فرهنگی کشور وارد آمده است.  امید است که بحث «مهندسی فرهنگی» که با تأکید رهبر انقلاب در شورای عالی انقلاب فرهنگی در دست تدوین است موجب شود تا بُعد فرهنگی نظام ثبات بیشتری پیدا کند و دستخوش سلیقه های شخصی مسولین قرار نگیرد. 
در این راستا اگر خلاءهای قانونی نیز وجود دارد می بایست از طریق ارائه پیشنهادات در قابل طرح یا لوایح قانونی، رفع گردد. چنانچه این نقیصه رفع گردد هر دولتی که سر کار بیاید موظف خواهد بود در آن قالب حرکت کند. مجلس نیز خواهد توانست با نظارت کامل، دقیق و موشکافانه مانع از برخوردهای سلیقه ای مدیران با مسائل فرهنگی شود.یکی دیگر از دغدغه های رهبری نظام، حمایت از جریان ارزشی در عرصه فرهنگ است.

 نكته ای که در بيانات اخير رهبر انقلاب در دیدار ایشان با کارگزاران و مسولین نظام برجسته و قابل تأمل به نظر مي‌رسيد، دغدغه حمايت از جريان اصيل و ارزشي انقلاب اسلامي و مطالبه از مسئولان امر در اين خصوص بود. واقعيت آن است كه حداقل كاري كه قوه مجريه در امر فرهنگ بايد انجام دهد آن است كه شرايط را براي فعاليت‌هاي جبهه فرهنگي انقلاب اسلامي فراهم سازد و حمايت‌هاي مادي و معنوي لازم را به عمل آورد. البته طبعا اين مسئله حداقل انتظاري است كه از 
دولت مي‌رود. در این خصوص برای تقویت این جریان اصیل فرهنگی بسترهای قانونی به قدر نیاز و کفایت موجود است اما آنچه جای نگرانی است برخورد سلیقه ای مجریان و مدیران است. هر چند مدیران اعم از رئیس جمهور که رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی است تا وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزیر ورزش و جوانان و رئیس صدا و سیما و سایر نهادهای فرهنگی دارای دغدغه های ارزشی در مسائل فرهنگی هستند اما اگر نظارت پیوسته و دقیق نداشته باشند ممکن است شاهد بروز خطاهایی در زیرمجموعه های ایشان باشیم. تأکید رهبر انقلاب بر فرهنگ ارزشی و انقلابی و تعریفی که ایشان از فرهنگ ارائه کردند مبنی بر اینکه فرهنگ، می بایست انقلابى اسلامى و دینى باشد، به این دلیل است که در سال های بعد از انقلاب اسلامی،  گاهی آنچه در این زمینه توسعه یافته است، جنبه ارزشی و معنوی و مقدس را نداشته و از محتوای غنی دینی تهی بوده است. لذا می بایست مسولان در زیرمجموعه های شان دقت و نظارت بیشتر داشته باشند.

به همین دلیل عدم نظارت مسولین بر زیرمجموعه ها از دیگر معضلاتی است که پیچیدگی ها را در مباحث فرهنگی بیشتر کرده است. 
یکی دیگر از دغدغه های رهبری که در تدوین مطالبات ایشان مدنظر قرار گرفته است، نوع نگاه مسئولین اجرایی به مقولات فرهنگی است. گاه برخی از مدیران اجرایی به مسائل فرهنگی به مثابه مسائل سیاسی و اقتصادی می نگرند و تصور می کنند که می‌توان در کوتاه مدت با ارائه راهکارهایی ساده آنها را حل کنند. درحالی که مقولات و مسائل فرهنگی حساسیت، عمق و ژرفای خاص خود را دارند. به تعبیر دیگر در مقوله فرهنگ هم برنامه ریزی کوتاه مدت نیاز است و هم نگاه میان مدت و بلند مدت. لذا نباید در این زمینه از هیچ یک از این سطوح غفلت کرد. به عبارت بهتر مسئولان نباید به بهانه برنامه ریزی بلندمدت از نگاه کوتاه مدت و میان مدت غافل شوند و نه بالعکس. البته در  نظام جمهوری اسلامی این موضوع پیش بینی شده است و با ترسیم برنامه بلند مدت سند چشم انداز 1404 و برنامه‌های میان مدت 5 ساله و بودجه های سالانه این سطوح تعریف شده‌اند. لذا اگر سیاستگذاران و مدیران به این اسناد بالادستی کشور توجه داشته باشند، کمتر به مشکل بر خواهند خورد. اما گاهی در این زمینه کج سلیقگی هایی دیده می شود و در اجرای این برنامه‌ها یکی قربانی دیگری می شود.

یکی دیگر از معضلات فرهنگی، وجود نهادهای موازی است که این مورد هم نیاز به بررسی و برنامه ریزی دارد. البته در خصوص ساماندهی فعالیتهای قرآنی این معضل با تهیه و تدوین منشور توسعه فرهنگ قرآنی حل شده است. در حال حاضر شورای توسعه فرهنگ قرآنی با ساماندهی همه نهادهای فعال در این زمینه، برنامه ریزی و سیاستگذاری آنها را عهده دار شده است. در مقوله فرهنگ هم ظاهرا این امر با تشکیل شورای عالی انقلاب فرهنگی تدبیر شده است. اما شاید نظارت های لازم و بایسته صورت نگرفته است. هر چند که اخیرا بُعد نظارتی این شورا ارتقا یافته است؛ اما همچنان جای کار بیشتر وجود دارد. به نظر می رسد یک راه حل موازی کاری در مقوله فرهنگ، ساماندهی مجموعه این فعالیت ها در قالب کمیته های زیر مجموعه شورای عالی انقلاب فرهنگی است. البته شاید نتوان همه موازی کاری ها را غلط دانست و از آنجا که مخاطبان فعالیت های فرهنگی مختلف و متفاوت هستند شاید برخی موازی کاری ها لازم و مفید نیز باشند. اما اگر در امری می توان موازی کاری نشود و در کنار آن امکان صرفه جویی نیز وجود دارد می بایست موازی کاری را حذف نمود.به طور کلی داشتن نگاه‌هاي راهبردي و كلان و منطبق بر اصول ارزش‌ها و آرمان‌هاي انقلاب اسلامي در کنار وجود برنامه‌ریزی‌های میان مدت و بلندمدت و نیز داشتن روحيه مسئولانه و متعهدانه در مديران ذي‌ربط و نخبگان تصميم ساز مي‌تواند تا حد زيادي از آسيب‌هاي احتمالي حوزه  فرهنگ بكاهد.

دکتر ابراهیم متقی مطلبی را با عنوان«جنگ ترکيبي عليه مقاومت در خاورميانه»در ستون سرمقاله روزنامه خراسان به چاپ رساند:

بررسي بحران هاي خاورميانه از اين جهت اهميت دارد که نشانه هايي از پيوند ستيزهاي قومي، مذهبي، ملي و منطقه اي را منعکس مي سازد. موج اول چنين بحراني در سال ۲۰۰۶ اتفاق افتاد زماني که جنگ هاي ۳۳روزه اسرائيل عليه حزب ا... انجام گرفته و حزب ا... توانست براي اولين بار در تاريخ منازعات خاورميانه، بعد از ۳۳ روز از قابليت مشابهي با اولين روزهاي منازعه برخوردار باشد.موج دوم منازعه مربوط به دسامبر ۲۰۰۸ مي باشد. در اين مقطع تاريخي نيروهاي ارتش اسرائيل عمليات گسترده اي را عليه حماس سازماندهي کردند. در اين دوران جنگ هاي ۲۲روزه اتفاق افتاد جنگ هايي که نشان داد نيروي مقاومت از قابليت لازم براي رويارويي با تهديدات اسرائيل برخوردار است. حماس و حزب ا... از الگوي «مقاومت نامتقارن» در مقابله با اسرائيل بهره گرفتند. ابراز مقاومت حماس و حزب ا... را بايد بهره گيري از قابليت هايي دانست که جنگ را موجه و مقاومت را اجتناب ناپذير مي سازد.

موج سوم منازعه منطقه اي مربوط به نبردي است که از ۶ جولاي ۲۰۱۴ آغاز گرديده و به گونه تصاعد يا بنده اي در حال افزايش است. اقدامات نظامي اسرائيل در شرايطي انجام مي گيرد که براي عمليات خود توجيه راهبردي داشته باشد. هدف اصلي اسرائيل را بايد بي اثرسازي حماس در برابر تهديدات نظامي و امنيتي دانست. به عبارت ديگر حماس از ابزارهايي بهره مي گيرد که زمينه بازدارندگي نسبي را در برابر اسرائيل به وجود مي آورد.هدف اصلي اسرائيل را بايد از بين بردن قدرت مقاومت ابزاري و مشروعيت سياسي حماس دانست. هرگونه تحول در ابزارهاي قدرت مي تواند زمينه هاي لازم براي تغيير در موازنه منطقه اي را به وجود آورد. اگر نتانياهو بتواند زمينه هاي خلع سلاح حماس را ايجاد کند در آن شرايط قادر خواهد بود تا مشکلات بيشتري را براي حزب ا... نيز ايجاد نمايد. جنگ عليه حماس نشان داد که هيچ نيروي سياسي در خاورميانه بدون پشتوانه راهبردي نخواهد بود.

يکي از دلايل اقدامات زودهنگام اسرائيل عليه حماس را بايد هم زماني جنگ نيروهاي تکفيري عليه دولت مالکي، ستيز گروه هاي سلفي لبنان عليه حزب ا... و همچنين منازعه جبهه النصره و ارتش آزاد سوريه عليه دولت بشار اسد دانست. در چنين فرآيندي است که مي توان نشانه هايي از جنگ ترکيبي عليه نيروهاي مقاومت در خاورميانه را مشاهده کرد.در چنين فرآيندي، آمريکا و انگليس به گونه غيرمستقيم از حمله نظامي پرشدت اسرائيل عليه حماس حمايت به عمل آوردند. شوراي امنيت سازمان ملل تلاش کرد تا زمينه هاي آتش بس در غزه را ايجاد کند. جنگ درغزه منطق مشابهي با ساير منازعات نظامي و امنيتي خاورميانه دارد. ويژگي اصلي اين منازعات ماهيت تصاعد يا بندگي است. به عبارت ديگر هر منازعه اي مي تواند تحت تاثير نيروهاي پيراموني گسترش يابد. اگر چه در تاريخ ۱۳ جولاي شوراي امنيت سازمان ملل درخواست آتش بس نمود، اما اسرائيل هيچ گونه تمايلي به پذيرش آتش بس ندارد. منطق سياسي، امنيتي اسرائيل با جنگ درمنطقه براي غلبه بر گروه هاي اجتماعي فلسطين سازمان يافته است.

هرگاه بحران هاي منطقه اي گسترش يابند، به گونه اجتناب ناپذير بازيگران منطقه اي و قدرت هاي بزرگ نيز براي مديريت آن ايفاي نقش مي کنند. بحران امنيتي خاورميانه از اين جهت اهميت دارد که جبهه مقاومت را در برابر نظام سلطه مقاوم مي سازد. جنگ هيچ گاه منجر به کاهش شدت منازعه نمي شود بلکه ريشه هاي منازعه را به حوزه هاي جغرافيايي مختلفي تسري مي دهد.جنگ و بحران در خاورميانه نمادي از واقعيت هاي منازعه پيچيده و تاريخي است که همواره بخشي از سياست منطقه اي را در برگرفته است. در جنگ جديد اسرائيل عليه حماس، نشانه هايي وجود دارد که براي امنيت منطقه اي عبرت آموز است. تل آويو براي اولين بار در معرض موشک هاي زمين به زمين قرار گرفت. اين امر به مفهوم آن است که نيروي مهاجم نمي تواند از امنيت همه جانبه برخوردار باشد. اسرائيل در وضعيتي قرار دارد که ناچار است بحران منطقه اي را کنترل نمايد.

اگرچه آتش بس در روزهاي آينده اجرا خواهد شد اما اين آتش بس نيز همانند دوران هاي گذشته ناپايدار خواهد بود. تجربه نشان داده که آتش بس در خاورميانه جلوه هايي از بحران را براي دوران آينده بازتوليد مي کند. درک واقعيت هاي امنيتي خاورميانه صرفا در شرايطي امکان پذير است که گروه هاي سياسي به اين امر واقف باشند که بحران در زمان محدودي پايان نخواهد يافت. به هر ميزان که جبهه مقاومت از قدرت و فراگيري بيشتري برخوردار باشد در آن شرايط امکان کنترل تهديدات اسرائيل وجود خواهد داشت. از سوي ديگر، روندهاي بحران ماهيت تصاعد يابنده دارد.اسرائيل تلاش دارد تا براي بي اثرسازي قدرت نيروي مقاومت، زمينه هاي ايجاد انشعاب در بين گروه هاي سياسي مقاومت را فراهم آورد. در دوران موجود کشورهاي خاورميانه در معرض تهديدات نويني قرار دارند. تهديداتي که بحران را به داخل کشورها تسري داده است. جنگ در نوار غزه نشان مي دهد که جبهه مقاومت نيازمند متنوع سازي نيروهاي سياسي خود مي باشد. پيوند گروه هاي جهادي در خاورميانه، محور اصلي بازدارندگي در برابر راهبرد معطوف به غلبه اسرائيل تلقي مي شود.

بخش اقتصادی روزنامه رسالت مطلبی را با عنوان«نگراني‌هاي اقتصادي مردم!»به چاپ رساند که در ادامه میخوانید:

وضعيت اقتصادي كشور خوب نيست. سياست‌هاي دولت در كنترل تورم صداي اقتصاددانان را نيز درآورده است. آنان معتقدند مهار تورم به قيمت تشديد ركود صورت مي‌گيرد و همين روند اگر ادامه داشته باشد به ورشكستگي بنگاه‌هاي اقتصادي منجر مي‌شود. خبرگزاري دولتي ايسنا اخيرا از گزارش وزير صنعت، معدن و تجارت به هيئت دولت در مورد وضعيت واحدهاي صنعتي خبر داده و از تعطيل شدن 14هزار واحد صنعتي كوچك و متوسط به عنوان يك زنگ خطر ياد كرده است.(1) نعمت‌زاده در اين گزارش آورده است با ارائه تسهيلات معادل چهار هزار ميليارد تومان به بخشي از اين واحدها مي‌توان آنها را راه‌اندازي و حداقل در كوتاه‌مدت 11 هزار و 200 شغل ايجاد كرد.همه مي‌گويند اگر فكري براي شكستن ركود تورمي صورت نگيرد شهرك‌هاي صنعتي تبديل به قبرستان‌هاي صنعتي مي‌شود.در مورد پديداري اين وضعيت، توليدكنندگان و اقتصاددانان چند علت را عنوان مي‌كنند.

- جهش هزينه‌هاي توليد بويژه نرخ ارز
- نرخ بالاي بهره‌بانكي
- فقدان و كمبود نقدينگي
- قوانين و مقررات ضد توليد و ضدتوسعه
- واردات بي‌رويه بويژه قاچاق كالا به داخل
- ضعف توليد و پايين بودن كيفيت و فقدان شفافيت و عدم رقابت صحيح
- بي‌انضباطي پولي در بانك‌ها و موسسات اعتباري

متاسفانه با آنكه سايه ركود بر اقتصاد كشور سنگيني مي‌كند برخي منكر آن هستند و يا در تحليل آن دنبال انحراف اذهان از پديداري آن مي‌باشند(2) دغدغه دلسوزان براي وضعيت اقتصادي كشور جدي است به طوري‌كه اخيرا وزير فرهنگ وارشاد اسلامي گفته بود: "نگراني ما نگراني وضع اقتصادي و جوانان است كه با مشكل ازدواج، مسكن و شغل درگيرند... ما نگران وضع اقتصادي ميليون‌ها جوان بيكار كه نمي‌توانند ازدواج كنند و نمي‌توانند مسكن بخرند هستيم". اين رويكرد خوبي در دولت است كه حتي وزيري كه در حوزه اقتصاد مسئوليتي ندارد دغدغه‌ و نگراني خود را در حوزه اقتصاد پنهان نمي‌كند.اكنون يك سال از عملكرد دولت يازدهم مي‌گذرد. آقاي رئيس‌جمهور بويژه تيم اقتصادي وي وعده و وعيدهاي زيادي به مردم داده‌اند. از جمله اينكه پس از گذشت يك سال تازه مي‌گويند "بسته پيشنهادي ما براي رونق توليد و خروج از ركود تا پايان تيرماه آماده مي‌شود.البته ديروز بسته پيشنهادي دولت براي خروج از ركود در 14 صفحه براي نقد واظهار نظر صاحب نظران منتشر شد.

براي رفع اين دغدغه‌ها و نگراني ها بايد دولت كاري كند. مثلا؛ ثبت‌نام وام ازدواج متوقف شده و از آغاز دولت يازدهم وام ازدواج به كسي پرداخت نشده است. آيا تصميم‌گيري براي اين كار بزرگ و مشكل‌گشا و ارزشمند كار سختي است. مسكن مهر كه در دولت گذشته به صورت يك نهضت براي پاسخگويي به نياز مسكن افراد كم درآمد بود با بي‌مهري دولتمردان جديد روبه‌رو شد. با آنكه اكنون كساني كه مسكن مهر خود را تحويل گرفته‌اند دارند وام‌هاي گرفته را بازپرداخت مي‌كنند باز مسئولين دولتي براي سياه‌نشان دادن دولت گذشته تحليل‌هاي نادرست مي‌دهند و حاضر نيستند از آن به عنوان يك رويكرد درست براي رفع نياز مسكن مردم، دفاع كنند. بخش زيادي از مشكلات مربوط به حوزه مسكن به عقيده آقايان مربوط به ورود بانك‌ها به حوزه بنگاه‌داري و شركت‌داري است. آقاي رئيس‌جمهور هم اين رويكرد ناصواب بانك‌ها را يك وقتي يادآور شدند اما كاري در اين مورد صورت نگرفته است.

دولت بارها اعلام كرده است جلوي افزايش قيمت‌ها را خواهد گرفت و تصميمي هم براي اين امر ندارد. اما مردم هر روز مي‌بينند كه قيمت برخي اقلام تا 30درصد هم‌ افزايش يافته است.گران شدن شير، سيمان و خودرو ... كه امر پنهاني نيست.دولت البته از اول دغدغه تعطيلي بنگاه‌هاي اقتصادي را داشت به همين دليل ابتداي كار گفته بودند؛ "ما ظرف شش ماه بسته حمايت از توليد را براي رونق توليد و بهبود دائمي فضاي كسب و كار ارائه مي‌كنيم." از آن شش ماه بيش از شش ماه گذشته و باز دولت اعلام كرده تا پايان تير آن را آماده مي‌كنيم. اين نوع فرصت‌سوزي‌ها را چگونه بايد تحليل كنيم. با بستن هر بنگاه اقتصادي و توقف توليد هر كالايي عملا بازارهاي كشور را در اختيار كالاهاي وارداتي قرار مي‌دهيم. بابسته شدن هر بنگاه اقتصادي ده‌ها فرصت شغلي را از دست مي‌دهيم و با وارد كردن هر كالا ده‌ها فرصت شغلي براي كشورهاي رقيب پديد مي‌آوريم. چه كسي بايد پاسخگوي اين خسارت باشد. براساس پايگاه اطلاع‌رساني بانك مركزي قيمت تمام مواد خوراكي نسبت به سال قبل افزايش داشته است. اين در حالي است كه رئيس‌جمهور محترم و برخي مقامات اقتصادي كشور مدام از موفقيت دولت در مهار و كاهش تورم سخن مي‌گويند در سامانه بانك مركزي امسال حتي يك قلم كالا نيست كه نسبت به سال قبل كاهش قيمت داشته باشد.

مشكلات اقتصادي و معيشتي مردم به راحتي قابل حل است. حل آن در گرو اجراي خطوط كلي اقتصاد مقاومتي آن هم با عزم و اراده جهادي است.يك نفر بايد فرماندهي جنگ اقتصادي دولت عليه تبهكاري‌هاي استكبار جهاني و مافياي داخلي را بپذيرد. دولت بايد اتاق جنگ اقتصادي تشكيل دهد و فرماندهان و ژنرال‌هاي اقتصادي خود را زير يك سقف جمع كند و فارغ از بازي‌هاي سياسي به فكر معيشت مردم باشد دولت بايد از حاشيه‌سازي‌هاي سياسي پرهيز كند و كمر غول ركود تورمي را با تدبير، علم و صبوري بشكند و مردم را از اين تورم افسارگسيخته رهايي بخشد. به‌طور طبيعي رئيس‌جمهور بايد در راس اتاق جنگ اقتصادي به عنوان فرمانده كل قرار گيرد و به مسئوليت‌هاي سنگيني كه قانون اساسي كشور و قوانين و مقررات اقتصادي به عهده او گذاشته صادقانه عمل كند. رئيس‌جمهور بايد به نگراني‌هاي اقتصادي مردم پايان دهد و به وعده‌هايي كه در ايام تبليغات رياست‌جمهوري در اين مورد به مردم داده عمل كند.
پي‌نوشت‌ها:
1- ايسنا 21 تير 93 ساعت 13:41
2- نگاه كنيد به سرمقاله جمهوري اسلامي تحت عنوان "از كدام ركورد سخن مي‌گوييد" 22/4/93

«نشانه‌هاي شكست رژيم صهيونيستي»عنوانی است که جلیل حسنی به ستون سرمقاله  روزنامه جمهوری اسلامی اختصاص داد:

رژيم صهيونيستي حملات كور خود عليه فلسطيني‌هاي بي‌دفاع در نوار غزه را در سكوت مجامع بين‌المللي و بي‌تفاوتي ارتجاع عرب ادامه مي‌دهد و تازه‌ترين آمارها حاكي است كه شمار شهداي فلسطيني از 180 نفر فراتر رفت و نزديك به 1300 نفر نيز زخمي شده‌اند.هر چند هنوز نشانه‌اي از پايان دوره تازه جنايت و وحشيگري صهيونيست‌ها مشاهده نمي‌شود ولي از هم اكنون نشانه‌هاي شكست و ناكامي رژيم صهيونيستي پديدار گشته است.صهيونيست‌ها هزاران تن بمب را بر سر ساكنان باريكه غزه، كه مساحت اندكي دارد، فرو ريختند ولي تاكنون به كمترين موفقيت در تسليم كردن فلسطيني‌ها دست نيافته‌اند. با هر بمب و موشكي كه بر مناطق مسكوني فرو مي‌ريزد و ساكنان آن را به خاك و خون مي‌كشد صدها نفر با چنگ و دندان به ياري قربانيان مي‌شتابند و درحالي كه با دردست گرفتن شهدا و قربانيان حادثه، ننگ و نفرين خود را نثار صهيونيست‌هاي جنايتكار و حاميان بين‌المللي آنها مي‌كنند، صهيونيست‌ها را در حسرت مشاهده كوچكترين شكست و تسليم در چهره خود مي‌گذارند.

فلسطيني‌هاي مبارز و قهرمان با مقاومت ستودني خود براي مسلمانان و ملت‌هاي آزاديخواه عزت آفريده‌اند و ننگ و تنفر جهاني را براي سردمداران رژيم صهيونيستي، دولت‌هاي استعمارگر حامي اين رژيم و حكام خائن و بي‌تفاوت عربي باعث شده‌اند.رژيم صهيونيستي قبل از آنكه ناكامي قطعي در صحنه نظامي را تجربه كند در جبهه انساني و اخلاقي به شكست كامل رسيده است.مردم جهان اكنون نظاره‌گر جنگي كاملاً يكجانبه و نابرابر، و غير عادلانه است كه در يك طرف، رژيمي تا بن دندان مسلح و متصل به زرادخانه قدرت‌هاي بزرگ قرار دارد و در سوي ديگر، ملتي مظلوم و بي‌دفاع كه چندين سال است در محاصره كامل مي‌باشند و از كمترين امكان دفاعي برخوردار است.مردم غزه با پوست و گوشت خود مقابل بمب‌ها و موشك‌هاي پيشرفته رژيم صهيونيستي مقاومت مي‌كنند. صهيونيست‌ها درحالي ادعاي برتري مي‌كنند كه مقابل آنها، زنان و كودكان خردسالي قرار دارند كه اين بزرگترين ننگ براي اين رژيم است و نتيجه اعتبار و جايگاه آن را حتي در ميان ملت‌هاي كشورهاي هوادار اين رژيم نيز از ميان برده است و اين، اولين مرحله از پيروزي مقاومت است.

بي آبرويي رژيم صهيونيستي و تشديد تنفر جهاني از اين رژيم آنچنان آشكار شده كه دولتمردان آمريكا را به واكنش واداشته است. باراك اوباما، رئيس‌جمهور آمريكا در اقدامي غيرمعمول و خارج از روال سنتي، طي تماسي تلفني با نتانياهو به اين رژيم هشدار داد كه انتشار تصاوير كشتار كودكان فلسطيني باعث انتقادهاي شديد و گسترده بين‌المللي شده است. اوباما در عين حال كه از "حق رژيم صهيونيستي براي حفاظت از شهروندانش حمايت كرد ولي به سردمداران تل‌آويو توصيه كرد به راه‌هاي ديپلماتيك روي آورند.اين، بارزترين نشانه شكست اخلاقي و رژيم صهيونيستي در سطح جهان است و تاكيدي است براين واقعيت كه مقاومت مردم فلسطين و خون كودكان و زنان فلسطيني بر ماشين عظيم و مجهز جنگي رژيم صهيونيستي غلبه كرده است.

در صحنه ميداني و نظامي نيز، روند تحولات كاملاً به ضرر صهيونيست‌ها جريان دارد. موشكهاي مقاومت كه فلسطيني‌ها آنها را در شرايط سخت محاصره ظالمانه و امكانات بسيار اندك توليد كرده‌اند خواب را از چشمان صهيونيست‌ها ربوده و گزارش‌ها حكايت از آن دارد كه چند ميليون اسرائيلي به پناهگاه‌ها فرار كرده‌اند و خيابان‌ها خالي از مردم است، بسياري از مراكز سياسي، نظامي اجتماعي رژيم صهيونيستي در شهرهاي حيفا، ايمونا، اسدود و حتي تل‌آويو در تيررس موشكهاي مقاومت قرار دارند. حمله موشكي به فرودگاه تل‌آويو، با موشكهايي كه 140 كيلومتر برد دارند رخداد تازه‌اي در صحنه ميداني بود كه صهيونيست‌ها را به وحشت انداخت.گزارش‌ها همچنين حاكي از آغاز موج جديد مهاجرت اتباع رژيم صهيونيستي است.اكنون يكبار ديگر صهيونيست‌ها بايد تاوان اشتباه و غلط بودن ارزيابي خود در آغاز حمله به فلسطيني‌ها را بپردازند. آنچنانكه سردمداران رژيم صهيونيستي اظهار كرده‌اند دور جديد عمليات نظامي صهيونيست‌ها از مدتها قبل برنامه‌ريزي شده بود. صهيونيست‌ها هدف از اين عمليات را نابود ساختن جنبش حماس و هسته‌هاي مقاومت ضد صهيونيستي در غزه و زمينگير كردن توان نظامي مبارزان فلسطيني عنوان كرده‌اند.

اين اعتراف، گواهي است بر اين نكته كه قتل سه شهرك نشين اسرائيلي نيز كه در ماه قبل رخ داد كار خود صهيونيست‌ها بوده است تا زمينه و بهانه لازم براي اجراي برنامه خود در غزه را فراهم سازند.اين گونه اقدام صهيونيست‌ها و دست داشتن آنها در قتل سه يهودي، مسبوق به
سابقه است كه از آن جمله مي‌توان به انفجار ساختمان يهوديان در آرژانتين و موارد مشابه ديگر اشاره كرد.رژيم صهيونيستي به بهانه قتل اين سه يهودي، ابتدا در كرانه باختري به سركوب و جنايت پرداخت كه در واقع اقدامي براي ارزيابي واكنشي كشورهاي عربي و مجامع بين‌المللي بود و پس از اطمينان از انفعال و بي‌اعتنايي آنها، جنايات گسترده خود در غزه را آغاز كرد.نشانه‌هاي روشني وجود دارد كه اين بار نيز صهيونيست‌ها با خفت و خواري و ناكامي مواجه خواهند شد و اين عمليات نيز حاصلي جز، بي‌آبرويي بيشتر و تشديد انزجار جهاني از اين رژيم نخواهد داشت و مردم فلسطين، به بهاي خون شهداي خود از اين جنگ نابرابر و ظالمانه سربلند بيرون خواهند آمد.

با اين حال، تاريخ سكوت ننگين مجامع بين‌المللي و خيانت حكام حاكم بر كشورهاي عربي از ياد نخواهد برد به ويژه حاكماني كه به جاي ياري رساندن به ملت فلسطين، ثروت‌ها و امكانات كشورهاي خود را در اختيار گروه‌هاي تروريست در منطقه قرار داده و باعث شده‌اند فلسطين از اولويت كشورهاي اسلامي خارج شود و صهيونيست‌ها با خاطري آسوده‌تر به كشتار مردم فلسطين بپردازند.

مطلبی که حمید زمان زاده در ستون سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد با عنوان«برنامه دولت برای خروج از رکود»به چاپ رساند به شرح زیر است:

ستاد هماهنگی امور اقتصادی دولت، در گزارشی به تحلیل و بررسی عوامل بروز رکود تورمی پرداخته و جهت‌گیری‌های اصلی برای خروجِ غیرتورمی از رکود را ارائه کرده است. خوشبختانه این گزارش حکایت از آن دارد که اولا تیم اقتصادی دولت تحلیلی واقع‌بینانه از عوامل بروز رکود تورمی اخیر دارد که خود پایه اصلی سیاست‌گذاری صحیح اقتصادی برای خروج از رکود تورمی را فراهم می‌آورد. این گزارش تحلیل و موشکافی دقیقی از عوامل اولیه، عوامل انتشار، عوامل زمینه‌ساز و عوامل انتقال‌دهنده طی زمان را که به بروز پدیده رکود تورمی در اقتصاد کشور انجامیده، ارائه داده است. دوم اینکه دولت در راستای سیاست‌گذاری اقتصادی برای خروج از رکود تورمی، جهت‌گیری‌های اصلی را به‌خوبی انتخاب کرده است.درنهایت اینکه تیم اقتصادی دولت هماهنگی قابل‌قبولی برای سیاست‌گذاری‌های کلان اقتصادی از خود نشان داده است؛ چراکه هماهنگی تیم اقتصادی، عامل کلیدی موفقیت دولت در برنامه‌ریزی اقتصادی و اجرای آن خواهد بود. با این همه ذکر برخی نکات درمورد برنامه دولت برای خروج از رکود، شاید خالی از لطف نباشد.

1. ترجیح خروج از رکود بر کاهش تورم

یک نکته مهم در شرایط فعلی این است که نرخ تورم در سایه ثبات نسبی بازار ارز، با کاهش قابل ملاحظه‌ای مواجه شده است. نرخ تورم نقطه‌به‌نقطه در پایان خرداد به کمتر از 15 درصد رسیده است و با وجود اینکه نرخ تورم میانگین 7/27 درصد است، اما روشن است که نرخ تورم میانگین نیز به‌زودی به سطوح کمتر از 20 درصد خواهد رسید. اگرچه نرخ تورم در محدوده 15 درصد همچنان بالا است، اما با توجه به سابقه تاریخی اقتصاد ایران، چنین نرخ تورمی، نسبتا معمول و قابل پذیرش است. در واقع می‌توان ادعا کرد که اقتصاد ایران عملا از فاز تورمی پدیده رکود تورمی خارج شده است؛ در‌حالی‌که تورم به محدوده معمول خود در اقتصاد ایران بازگشته، اما رشد اقتصادی همچنان در وضعیت بحرانی است و رکود اقتصادی بزرگ‌ترین معضل فعلی اقتصاد ایران است. در چنین شرایطی سیاست‌گذاران اقتصادی می‌توانند با اتخاذ سیاست‌های پولی و مالی انقباضی، کاهش بیشتر نرخ تورم حتی به سطوحی تک رقمی را هدف‌گذاری کرده و تامین کنند؛ اما مشکل آن است که پیگیری هدف تورم تک رقمی به وسیله انقباض پولی و مالی، نهایتا از مسیر تعمیق و تشدید رکود اقتصادی در کوتاه‌مدت به دست خواهد آمد.

 با وجود اینکه هدف‌گذاری تورم تک‌رقمی در میان‌مدت و بلندمدت برای اقتصاد ایران یک ضرورت است؛ اما با توجه به اینکه اقتصاد ایران در حال حاضر یک دوره کاهش حدود 10 درصدی اقتصاد را تجربه کرده و رکود همچنان فراگیر است، درجه سیاست‌های انقباضی پولی و مالی، نباید بیش از این تشدید شود؛ زیرا این اتفاق به‌وضوح گزینه مناسبی در کوتاه‌مدت نیست. هرچند که سیاست تامین مالی نیز نباید به‌گونه‌ای اتخاذ شود که رشد پایه پولی تشدید شود یا اقتصاد مجددا گرفتار بیماری هلندی شود. در واقع در کوتاه‌مدت تقویت قدرت تسهیلات‌دهی بانک‌ها به‌منظور تامین سرمایه در گردش بنگاه‌های تولیدی می‌تواند اثرات قابل‌ملاحظه‌ای بر خروج از رکود اقتصادی داشته باشد، در مجموع اجرای سیاست‌های تامین مالی از این مسیر به شرط حفظ ثبات بازار ارز، نگرانی از بابت تحریک مجدد تورم نیز به همراه ندارد.

2. پرهیز از سرکوب قیمت‌ها

تلاش برای جلوگیری از افزایش قیمت کالاها در بازارهای مختلف از طریق کنترل‌ رسمی قیمت‌ها به هدف کمک به مهار تورم، نه تنها برای کاهش تورم مفید واقع نخواهد شد، بلکه فقط به تشدید رکود و ممانعت از ایجاد رونق اقتصادی منتهی خواهد شد. آزادسازی قیمت‌ها در شرایطی که نرخ تورم از سیر نزولی برخوردار است، می‌تواند یک سیاست پایدار برای ایجاد رونق اقتصادی باشد که در عین حال نمی‌تواند نگرانی از بابت تحریک مجدد تورم ایجاد کند. آخرین نمونه سرکوب قیمتی را می‌توان در مجادلات مربوط به بازار خودرو دید. با وجود اینکه شورای رقابت پس از کش‌وقوس بسیار، با افزایش قیمت خودرو در راستای کاهش اختلاف میان قیمت نمایندگی و قیمت بازار خودروها موافقت کرد، اما گمانه‌زنی‌ها در مورد تجدیدنظر در مورد این تصمیم از سوی دولت، همچنان داغ است. این در حالی است که چنین افزایش قیمت‌هایی نه تنها به تحریک تورم در شرایط فعلی دامن نمی‌زند، بلکه می‌تواند به تحرک تولید و خروج صنایع از رکود کمک بزرگی کند. بر این اساس در شرایط فعلی باید از هرگونه سرکوب قیمتی در بازارهای کالا خودداری کرد و اجازه داد مکانیسم عرضه و تقاضا در بازار (حتی با وجود انحصار نسبی در برخی بازارها) نقش خود را در تعیین قیمت ایفا کند.

3. انعطاف‌پذیری نرخ سود بانکی

به نظر می‌رسد تصمیم‌گیری برای نرخ سود بانکی برای یک دوره یکساله یا بیشتر با توجه به تحولات سریع اقتصادی، چندان بهینه نیست و ضرورت دارد دوره‌های تصمیم‌گیری برای نرخ‌های سود بانکی حداقل به بازه زمانی فصلی کاهش یابد؛ به نحوی که در هر فصل با توجه به تحولات اقتصادی به‌ویژه روند حرکت نرخ تورم، تصمیمات در مورد نرخ سود بانکی مورد بازنگری قرار گیرد و به این ترتیب با افزایش انعطاف‌پذیر نرخ‌های سود بانکی، زمینه برای کارآیی بیشتر نظام پولی و اعتباری و به تبع آن بخش واقعی اقتصاد کشور فراهم شود. در شرایط فعلی و در حالی که نرخ تورم نقطه به نقطه به کمتر از 15 درصد رسیده است، بازار پول انعطاف‌پذیری لازم در راستای کاهش نرخ سود بانکی را از خود نشان نداده است. این در حالی است که تنظیم نرخ سود بانکی متناسب با کاهش نرخ تورم در شرایط فعلی می‌تواند یک محرک قوی در کوتاه‌مدت برای خروج از رکود و ایجاد رونق تولید باشد.

4. تمرکز سیاست خارجی بر بهبود روابط خارجی

تجارت پایدار با کشورهای خارجی، یکی از دریچه‌های مهم رونق پایدار تولید در هر کشوری است. در شرایط فعلی که اختلال در روابط خارجی و اعمال تحریم‌های اقتصادی، به اختلال در تجارت خارجی و تحمیل ریسک‌های بزرگ اقتصادی انجامیده، یکی از مهم‌ترین و موثرترین سیاست‌ها براي خروج از رکود، اعمال اقدامات موثر در حوزه سیاست خارجی در راستای بهبود همه‌جانبه روابط خارجی و لغو تحریم‌ها است.موفقیت سیاست خارجی در این راستا می‌تواند از مسیر افزایش درآمدهای نفتی، حفظ ثبات نرخ ارز و بازگشت به نظام تک‌نرخی ارز، تسهیل مبادلات مالی و کالایی با کشورهای خارجی، تقویت همکاری‌های اقتصادی با شرکای خارجی، کاهش ریسک و نااطمینانی و افزایش امنیت اقتصادی، زمینه مناسب را برای خروج از رکود اقتصادی فراهم کند. بر این اساس تمرکز سیاست خارجی بر بهبود روابط خارجی کشور به صورت مداوم و پایدار، باید جزئی از بسته سیاستی دولت برای خروج از رکود و ایجاد رونق پایدار اقتصادی باشد.

سید علی محقق ستون سرمقاله روزنامه ابتکار را به مطلبی با عنوان«اگر دوربين نبود»اختصاص داد که در ادامه میخوانید:

چند روزي است که فيلم آزار کودک معصوم يکي دو ساله اي در يک مهدکودک، در شبکه هاي اجتماعي دست به دست مي شود. مسئولان انتظامي مربي و مدير خاطي مهد را بازداشت کرده اند و مسئولان قضايي شهر هم قول برخورد داده اند. يکي دو سال پيش فيلمي از زورگيري چند جوان خشن در شبکه هاي اجتماعي و و تلفن هاي همراه شهروندان دست به دست شد. به فاصله کوتاهي عاملان اين خشونت عيان شناسايي، دستگير، محاکمه و به سرعت حکم قانون درباره آنان اجرا شد. فيلم هايي از اين دست در سالهاي اخير کم نبوده است و معمولا هر از گاهي که چنين حوادث، جرائم و تخلف‌هايي توسط دوربين‌هاي شخصي يا عمومي شکار و دست به دست شده به صورت مصداقي برخوردهاي انتظامي و قضايي نيز به سرعت انجام گرفته است. پس از ماجراي زورگيري جنجالي سال گذشته تا مدتي وضع رواني عجيبي بر جامعه حاکم بود.هر کس که آن فيلم يا موارد متعدد شبيه به آن ويديو را ديده بود، با قربانيان نگون بخت اراذل شهر همذات پندار شد و قمه و چاقوي جوانان خشن را بيخ گردن خود يا عزيزان خود احساس مي کرد و به عنوان عضوي از اين جامعه از ترس آنچه که زير پوست شهر مي گذرد بر خود مي‌لرزيد. دست به دست شدن آن فيلم و نمونه هاي مشابه، اگرچه براي مسئولان فقط تلنگري کوتاه مدت و مقطعي بود، اما اين ماجرا حس ناامني را در بلندمدت در کوچه پس کوچه هاي شهر پراکند و ترس دائمي از قرباني شدن به دست زورگيران، دامن گير درصد زيادي از اهالي شهر شد.
 
حتي اعمال اشد مجازات براي فقط همان دو زورگير فيلم معروف، هم نتوانست اين هراس غالب را آنچنان که بايد فرونشاند. چون حرف و حديث ها درباره تداوم حوادثي از آن دست در بالا و پايين شهر همچنان کم نيست. دليل اين بي اعتمادي و تداوم حس نا امني هم اين است که صرفا يک اتفاق، يک فيلم يا يک عکس شانسي باعث ثبت اين جرم شد و برخورد شديد با آنرا کليد زد، نه الزاما برخورد جدي و مستمر مجريان قانون و عمل متوليان امر به وظايف و مسئوليت‌ها. اين روزها هم، به دنبال انتشار ماجراي تلخ مهدکودک اردبيل و يا حوادثي از جنسي ديگر در برخي مدارس، همه خانواده هاي ايراني که کودکي در مهد يا مدرسه دارند، از تهران تا اصفهان و از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب دل‌نگرانند.آنها حق دارند که نگران باشند. نکند در مهدکودک يا مدرسه کودک دلبند خودشان هم چنين خبرهايي باشد و آنها از همه جا بي خبرباشند.

اين که از سر اتفاق يا به واسطه يک تصميم فردي و غير سيستماتيک فيلمي از يک واقعيت تلخ اجتماعي سر از بدنه جامعه درآورد و دل مردمان شهر را به درد بياورد و تلنگري به مردم و مسئولان بزند و حساسيت ها به قانون و قواعد زندگي اجتماعي را برانگيزد، اگر چه چندان بد نيست اما اصلا کافي نيست. حتي از نگاهي ديگر نگران کننده هم هست. چرا که در ذهن شهروندان قاعده کلي و در اين موردِ خاص ترسناکِ « مشت نمونه خروار» را به ذهن متبادر مي کند و ترکيبي از حس بي اعتمادي و ترس به خانواده‌ها دست مي‌دهد. هيچ چيز هم جلودار ذهن نگران خانواده در باره چند و چون کيفيت مراقبت از کودکان در مهدها و مدارس و يا روند اتفاقات در کوچه پس کوچه هاي شهر نيست. کودک آزاري مربي مهدکودک ستايش تا فيلم نشد و در شبکه هاي اجتماعي دست به دست نشد، اتفاقي نيفتاد. نه مدير مهد، با مربي بي اخلاق و جنايتکار خود برخورد کرد، نه مسئولان بهزيستي به عنوان صادر کننده مجوز مهدکودک ها و ناظر بر فعاليت آنها، وظيفه نظارتي خود را به ياد آوردند و به آن عمل کردند و احتمالا نه آن خانواده متوجه حال و روز کودک معصوم خود شد. زورگيري آن جوان سرکش تهراني هم تا فيلم نشد و به صورت مستند و عيني هراس به جان مردمان و مسئولان شهر نيفتاد، کسي اين جرم سنگين و رعب انگيز را آنچنان که بايد جدي نگرفت.

 اکنون و با گذشت يکي دو سالي از آن حادثه هم، باز نشان چنداني از آن جديت به چشم نمي‌خورد. در شرايطي که فقط هرگاه چنين حوادثي فيلم مي شود، مسئولان دستگاههاي اجرايي و نظارتي از خواب بيدار مي شوند و خبر برخورد با متجاوزان و مجرمان رسانه اي مي شود، به طور طبيعي اعتمادها به کيفيت مراقبت از کودکان در مهدکودک‌ها و مدارس و نظارت بر کار مربيان، ناظم‌ها، معلمان و مديران خاطي هم رفته رفته رنگ مي‌بازد. اعتماد هم که از دست برود، حتي اگر تعداد متخلفان يک در ده‌هزار باشد، باز هم خانواده ها حق دارند که بيش از پيش نگران کودک خردسال يا پسر نوجوان و دختر جوان خود باشند، وقتي آنها را با هزار ترديد نسبت به سيستم، راهي مهد و مدرسه و دانشگاه يا خيابان مي کنند. کاش به جاي ديده باني تصادفي دوربين ها، مجريان و متوليان قانون و دستگاههاي ناظر بر نهادهاي اجتماعي وظيفه ديده باني خود را به درستي انجام مي دادند. دل نگراني خانواده ها جدي است و آنها که دستشان مي رسد بايد کاري کنند و اين نگراني ها را جدي بگيرند...

و در آخر ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری را میخوانید که به مطلبی با عنوان«ريشه‌هاي ادعاي عربستان درباره ميدان آرش»نوشته شده توسط حمید رضا شکوهی اختصاص یافت:

ادعاي مطرح شده توسط عربستان درباره ميدان نفتي و گازي آرش، مبني بر اينکه ايران سهمي در اين ميدان ندارد هرچند با واکنش فوري ايران مواجه شد، و هرچند بر اساس اسناد و نقشه‌هاي موجود، محلي از اعراب ندارد چرا که اولين اکتشاف در آن توسط ايران انجام شده است، اما طرح چنين مسايلي ريشه در دو نکته دارد که توجه به آن را ضروري مي‌نمايد:

1-ضعف ديپلماتيک ايران در سال‌هاي اخير – به طور مشخص در دوره فعاليت‌هاي دولت‌هاي نهم و دهم – موجب شد روابط ايران با کشورهاي مختلف جهان به سمت تيرگي پيش برود. مواضع غيرديپلماتيک و گاه دور از انتظار رييس دولت قبل و برخي ديگر از مسوولان به موازات برخي اقدامات ضعيف در عرصه سياسي، نه تنها روابط ايران با کشورهاي غربي را دچار خدشه کرد و قطعنامه‌هاي مکرر شوراي امنيت سازمان ملل و به تبع آن تحريم‌هاي گسترده بر ضد ايران را به همراه آورد، بلکه روابط ايران با کشورهاي همسايه و کشورهاي منطقه را نيز تحت تاثير قرار داد. عربستان يکي از کشورهايي بود که در طول هشت سال حيات دولتهاي نهم و دهم،بدترين روابط ممکن را با کشور ما داشت و حتي زماني که تحريم نفتي ايران کليد خورد، صراحتا اعلام کرد که شيرهاي نفت راباز مي‌کند تا کمبود نفت ايران در بازارهاي جهاني جبران شود. اين درحاليست که پيش از آن و در دولت سيد محمد خاتمي، روابط ايران و عربستان به بالاترين سطح ممکن رسيده بود و دنيا به اين دو کشور به چشم دو قدرت بزرگ اسلامي مي‌نگريست. حال، بازگشت به آن دوران درخشان، دشوار است و اتخاذ مواضعي شبيه آنچه در مورد ميدان آرش توسط عربستان اعلام شده، حاصل هشت سال دشمن تراشي در عرصه بين‌الملل و هزينه تراشي‌هاي فراوان بدون هيچگونه فايده‌اي بود.

2-نه فقط به دليل تحريم‌ها، بلکه بعضا به دليل برخي سوءمديريت‌ها و بي‌برنامگي‌ها، ايران در برداشت از ميادين مشترک نفتي و گازي با همسايگان همواره از رقبا عقب بوده است. شاه بيت اين داستان تلخ در ميدان گازي پارس جنوبي ديده مي‌شود و در ساير ميادين هم وضعيت چندان بهتري نداريم. در حقيقت به غير از ميدان هنگام که در آن با عمان مشترکيم و از اين کشور پيش افتاده ايم، در ساير ميادين يا عقبيم، يا اينکه اگر عقب نيستيم به خاطر آن است که هنوز برداشتي از آن توسط دو طرف صورت نگرفته است. ضعف ايران در برداشت از ميادين مشترک در دولت قبل به واسطه تحريم‌ها و کاهش حضور شرکت‌هاي غربي و سرمايه‌گذاران به اوج خود رسيد وعلي‌رغم ادعاها و وعده‌ها، هيچ گام بلند و تاثيرگذاري در توسعه ميادين مشترک برداشته نشد. اگر گاهي برخي همسايگان ما در ميادين مشترک که رقيب ما هم هستند به خود اجازه مي‌دهند در مورد ميادين مشترک با ايران ادعاهاي جديدي مطرح کنند، علاوه بر پيش زمينه سياسي و ديپلماتيک، به دليل شناخت همين ضعف است که بايد براي رفع آن چاره‌اي بينديشيم. البته دولت تدبير و اميد، هم به دليل بهبود تعاملات ديپلماتيک و هم به دليل برنامه‌ريزي براي توسعه ميادين نفت و گاز از طريق بهبود تعامل با شرکت‌هاي پيشرو بين‌المللي، گام‌هاي بلندي در جهت بهبود فعاليت‌ها در حوزه انرژي و جبران عقب ماندگي‌ها برداشته، اما بايد بپذيريم که حجم مشکلات به حدي است که در کوتاه مدت، حداقل نمي‌توان انتظار رفع پيش زمينه‌هاي ذهني منفي عليه کشور را داشت.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها