به گزارش پایگاه 598 به نقل از خبرگزاری تسنیم، مینا محمدخانی:
اولینبار نیست که فلسطین دردهای جدید به خود میبیند و میپیچد. زخمهای تن فلسطین سالهاست که نو به نو میشوند، سر باز میکنند و باز این مردمانش هستند که دردهای خود را التیام میدهند. این روزها غزه دوباره شاهد زخمهای جدیدی است که باز هم مقابل چشمهای بیدار و آگاه جامعه بینالمللی و شیوخ بر نفت نشسته عربی، خود بر زخمهایش مرهم میگذارد، هرچند با برچسب «تروریستی» که بر پیشانیاش چسباندهاند.
اما در میان سکوت جامعه بینالمللی و بدتر از آن سران کشورهای اسلامی و در میان هیاهویی که داعش در عراق و سوریه ایجاد کرده و ترکتازیهایش در کشورهای اسلامی، این اسرائیل است که با صدای بلند برای پیکر نحیف کودکان غزه خط و نشان میکشد. هر روز خط و نشانش را با صدای بلند جنگندههایش در آسمان بیپرنده غزه فریاد میکشد. در میان تمام اعتراضاتی که خیابانهای شهرهای مختلف جهان در چند روز اخیر شاهدش بود، فضای مجازی نیز شاهد اعتراضات از نوع دیگری بود. این روزها بازار شعر اعتراض به نحوه برخورد شیوخ عرب و سالامنمایان همسایه، داغ است، به داغی دل کودکان غزه؛ به داغی دل مادران بیپناهی که چشم انتظار یک ساعت آتشبس برای بیرون کشیدن کودکانشان از زیر آوارهای شهر هستند.
شاعران فارسیزبان به ویژه ایرانیها که به برکت انقلاب، همراه همیشگی فلسطینیها در این چند سال بودند؛ در یک حرمت خودجوش فرهنگی دست به اعتراض گشودند. وبلاگها و فضای مجازی این روزها پر است زا اشعاری که تنها از سر دردمندی بر سر بیدردان جهان فریاد میکشند. با واژه واژه شعر ایستادهاند مقابل هر آنچه که خانهها و کوچههای غزه را هدف قرار دادهاند.
اما در این میان فعالیت برخی از وبلاگها در کشورهای اروپایی و آمریکایی تحت عنوان «شعرهایی برای غزه»، یکی از کارهای جالب از نوع اقدامات فرهنگی خودجوش است؛ اینبار صدای مردم فلسطین نه از کشورهای اسلامی و مسلمانان که از گلوی ناظران برمیآید. مایکل آر براچ "Michael R. Burch" یکی از این شاعران است. براچ یکی از شهروندان ایالت تنسی آمریکاست که به همراه همسر و فرزند خود در این شهر زندگی میکند. وی در حوزههای مختلف ادبی شامل داستان کوتاه، شعر و مقالههای نقد و بررسی فعالیت میکند. از وی تاکنون آثار متعددی به چاپ رسیده و حتی تعدادی از سرودههای او در روزنامههای معتبر آمریکا مانند تایمز و یو اس ای تودی نیز منتشر شدهاند. وی «رزهای آشویتس» را در دست انتشار دارد.
براچ یکی از چندین ادیب آمریکایی است که از ورای همه سکوت جامعه بینالمللی و از آن بدتر رسانههای غربی، به موضوع فلسطین پرداخته و چندین سروده در مرثیه دردهای این شهر به نظم درآورده است. «پاکت نحیف گوشت» یکی از این سرودههاست که حال و روز این ساعات مادران و کودکان غزه را با زبان شعر به تصویر کشیده است.
در بخشهایی از این اشعار میخوانیم:
پاکت نحیف گوشت
سرد و بیروح روی میز جراح دراز کشیده است
با چشمانی نگران
مانند نگرانی چشمهای مادرش
با قلبی که هر آن صدایش کند و کندتر میشود
کوتاه میشود
.
.
.
گلهای اندکی روی دستهای کوچک تو میگذارند
روی آغوش باز مادرت
برای بوسه آخری که گم شد
برای گونههای کودکی که فقط دو سال داشت
حالا
لبهای مادرت
روی گونههای کودکی دو ساله است
با اشکهایی که او را از تنهایی درمیآورند
***
براچ در سروده دیگری با نام «رمستان سرد» به آوراگی سالهای متمادی فلسطینیان اشاره میکند. به سکونت اجباری در کشورهای مختلف و به زندگی در زیر چادرهای پراکنده در اردوگاههای اجباری. براچ در این سروده تصویر کودکی را به رشته نظم درآورده که کیلومترها به دور از خانه، طعم غربت و سرما را با هم میچشد:
سرمای زمستان بیرحمانه
مینشیند بر روی تنه درختان بیپناه
بر روی انگشتان لاغر گنجشگکی لاغر
بر روی لبخندی اجباری
من اینها را از پس میلههای زندان میبینم
آیا میتوانیم در پس این میلههای زندان
با دستانی که از مهر به هم دادهایم
سرودی تازه را سر دهیم؟
تا صدایش
منتشر شود از پس طلوع هر خورشید...
شعرهای براچ خیلی زود از سوی مترجمی فلسطینی با نام اقبال تمیمی به زبان عربی ترجمه و مورد استقبال مخاطبان عربزبان قرار گرفت. شعر مهمترین رسانه جامعه عربی است؛ خصوصاً وقتی حرف دلشان را بگویند؛ حرفهای مگوی رسانهها را.
رمی کانازی "Remi Kanazi" یکی دیگر از این شاعران است که او نیز در آمریکا زندگی میکند. کانازی علاوه بر شعر، در دیگر حوزههای ادبی مانند داستان نیز فعال است و بخشی از آثار او به بیان دیدها و شرح آوارگیهای مردم شهری به نام «غزه» اختصاص دارد. او در سرودهای تحت عنوان «مرثیهای برای غزه»، اردوگاههای فلسطینیان و آوارگی آنها در میان بمبهای اسرائیل را چنین شرح میدهد:
مرگ را باور نداشتم
تا زمانی که خوشههای بمب
از دهانه اردوگاهها روانه زمین شد
و
خانههای ساختهشدمان در اردوگاه
به زمینی پر از پاهای جدا شده مبدل شد
از پس این غبار
چهرهای از یک انسان نمانده است
هرآنچه بود بر باد رفت
جز صدایی که هر لحظه محو و محوتر میشود
مرگ را باور نداشتم
تا زمانی که دخترکی
با چشمهای باز قهوهای
چنگ میزند بر دستان من
با پرسشی که از اعماق وجود او باقی مانده است
دختری که ایستاده است روی پرسشی بزرگ
و پاسخی که تنها از پس معلم برمیآید:
نگاه کنید به ستاره داوود
و به جنگندههایی که آسمان را دوزخ کردهاند
در چند سال اخیر به ویژه در حملات اسرائیل به غزه پس از سال 2009 میلادی، جریانی ضد اسرائیلی در میان برخی از ادبای آمریکا تولد یافت که هرف خود را بیان واقعیتهای پنهان مانده در پس مرزهای آمریکا قرار دادند؛ هر چند با سانسور و محرومیتهای متعدد مواجه شوند. نمونهای از این شاعران، آلیس واکر، نویسنده سیاهپوست آمریکایی است که سفر به اسرائیل را به دلیل نژادپرست بودن این رژیم رد کرد. واکر از آن پس با محدودیتها و محرومیتهای اجتماعی متعددی مواجه شد. با وجود این هنوز هم بازار شعرهای ضد اسرائیلی داغ است؛ به داغی این روزهای غزه.