کد خبر: ۲۵۶۲۵
زمان انتشار: ۲۰:۳۰     ۱۵ آبان ۱۳۹۰
آقاي يامين‌پور! قبل از اينكه به اين سئوال جواب بدهيد، سئوال اصلي اين است كه منشأ اين ايراداتي كه همه ما مي‌دانيم، چيست؟ اشاره كوتاهي به مديريت كرديد. اين مديريت چيست؟ چه اشكالي دارد؟ چرا اين‌طوري مي‌شود؟

يامين‌پور: در سازمان جالب اين است كه هر كسي كار خودش را مي‌كند. مديران در اتاق‌هايشان نشسته‌اند و تقدير مي‌كنند و ابلاغيه مي‌دهند و بيانيه صادر مي‌كنند. كارگردان هم كار خودش را مي‌كند. شما تصور نكنيد وقتي سريالي در شبكه‌اي توليد مي‌شود، رئيس سازمان يا معاون سيما خبر دارد كه چه اتفاقاتي دارد در آن سريال مي‌افتد. واقعاً كسي خبر ندارد...

برجي: حتي مدير گروه هم نمي‌داند چه خبر است...

يامين‌پور: فقط يك كلياتي را مي‌دانند، ولي واقعاً نمي‌دانند قرار است چه چيزي از كار در بيايد. در مورد مهم‌ترين برنامه‌هاي تلويزيوني هم همين اتفاق مي‌افتد. سازمان به‌شدت رهاست. مديران سازمان تسلطي روي محتواي پيام‌هاي تلويزيوني ندارند. در بسياري از اوقات مجري‌ها، كارگردان و تهيه‌كننده‌ها همه كاره‌اند. تسلط سازمان روي برنامه‌ها و آنتن، در حد حذف و سانسور است و اينكه فلاني بيايد، فلاني نيايد.

تسلط محتوايي نيست...

يامين‌پور: در واقع يك جور مديريت غيررسانه‌اي و غيرفرهنگي. مديران سازمان صدا و سيما، مديران سياسي هستند، نه مديران رسانه‌‌اي، يعني فقط مي‌دانند كه بايد حواس‌شان به رئيس فلان حزب و فلان سازمان و فلان وزير و وكيل باشد. در همين حد، اگر لازم باشد مديريت رسانه‌اي كنند، بايد علمش را داشته باشند. چند درصد از مديران سازمان علم اين پديده را دارند و اصلاً مي‌دانند چه اتفاقي بايد بيفتد و فضاي رسانه‌اي كل دنيا چيست؟ مدير يك رسانه اصلاً چرا بايد بيانيه صادر كند؟

اين هم سئوال مهمي است...

يامين‌پور: الان يك سال است كه اين كار مد شده! يا چرا بايد ابلاغيه صادر كند؟ ابلاغيه صادر كردند كه تهيه‌كننده نبايد مجري باشد. بعد آمدند گفتند برنامه پارك ملت استثنا، برنامه ماه عسل استثنا، برنامه نود استثنا. فقط همين چند تا تهيه‌كننده و مجري بودند، همه اينها را استثنا كردند!

ته‌اش كي ماند؟

يامين‌پور: روزنامه‌ها زده‌‌اند كه ابلاغيه معاون سيما در باره اينكه عشق مثلثي نباشد...

اين هم در واقع نگاه غيررسانه‌اي است...

يامين‌پور: اين يعني چه؟ مطمئن باشيد كه فردا بخشنامه‌ خواهد آمد كه شبكه‌هاي 1، 2، 3، 4 و 5 اين سريال استثنا و آن برنامه، مستثني هستند. اينها رفتارهاي سياسي و تبليغاتي در مديريت رسانه است، مديريت رسانه‌اي نيست. آقاي مدير! چه دليلي دارد ابلاغيه صادر كني و بدهي به روزنامه‌ها؟ به روزنامه چه ربطي دارد؟ تو مجموعه زير نظر خودت را مديريت كن. چرا به روزنامه‌ها اطلاعيه مي‌دهي؟ چرا دائماً جلسه مي‌گذاري و تقدير مي‌كني تا تلويزيون تصوير تو را نشان بدهد. اينها اصلاً مدير رسانه‌اي نيستند، اينها مديران سياسي رسانه هستند. عده‌اي آمده‌اند تا براي مدتي در رأس رسانه قرار بگيرند، يك بيلان كاري ارائه بدهند و احتمالاً اين منصب پلي باشد براي عبور به مدارج ديگر يا استفاده سياسي در اتفاقات سياسي آينده نظام.

من احساس مي‌كنم رسانه دقيقاً راه خودش را طي مي‌كند، مديران رسانه هم در ساختماني نشسته‌اند و كار خودشان را مي‌كنند. اين دفاع‌هايي هم كه مي‌بينيد هر چند و قت يك بار از برنامه‌اي و سريالي مي‌كنند، به همين دليل است. هر برنامه‌اي كه پخش مي‌شود، بلافاصله پشت سرش از آن تقدير و دفاع مي‌كنند.

روانشناس‌ها مثال خوبي دارند كه دلم مي‌خواهد به آن دقت كنيد. مي‌گويند يك روز روان‌شناس‌ها جمع شدند و عده‌اي را آوردند و گفتند اين آجرها را بگذاريد روي هم و بعد هم گفتند حالا خرابش كنيد. آنها اين كار را كردند. بعد گفتند برويد و عده ديگري را آوردند و گفتند ده دلار مي‌دهيم كه اين آجرها را بگذاريد روي هم و بعد خرابش كنيد. آنها آجرها را گذاشتند روي هم و بعد خراب كردند و ده دلارشان را گرفتند و رفتند. بعد عده ديگري را آوردند و گفتند 100 دلار بگيريد اين كار را بكنيد. آن وقت هر سه گروه را آوردند و از آنها پرسيدند: «چرا اين كار بيهوده را براي چه انجام داديد؟ چرا يك مشت آجر را روي هم چيديد و بعد هم خراب كرديد؟»

نتيجه بسيار جالب است! گروه اول كه مفت و مجاني اين كار بي‌معني را انجام داده بودند، به‌شدت از كار خود دفاع كردند! چرا؟ چون توجيه منطقي و عاقلانه براي كارشان وجود نداشت و مي‌دانستند كار بيهوده و احمقانه‌اي را انجام داده‌اند و لذا از كارشان دفاع مي‌كردند، اما آنهايي كه پول گرفته بودند، گفتند پول گرفتيم و انجام داديم. آن گروهي كه پول نگرفته بودند، هي استدلال مي‌كردند كه اين ورزش است و مي‌شود تمرين كرد و... وقتي يك كار احمقانه صورت مي‌گيرد، شما بايد كلي دنبالش راه بيفتي و از آن دفاع كني.

الان يك سال است كه سازمان دارد دائماً از كارهايش دفاع مي‌كند. سريال ساختمان پزشكان پخش مي‌كند، بلافاصله مي‌آيد و از آن تقدير مي‌كند. خنده‌بازار درست مي‌كند، پشت سرش مي‌آيد تقدير مي‌كند، از اين قشر تقدير مي‌كند، از آن قشر تقدير مي‌كند، بعد بيانيه مي‌دهد و مي‌گويد ما مي‌خواهيم اين كار را بكنيم، ابلاغيه مي‌دهد. يعني معلوم است كه سياست‌ها، سياست‌هاي احمقانه‌اي است. هم آنها مي‌دانند و هم مردم كه دليل ندارد آجرها را روي هم بگذاري و خراب كني، آن هم مفت و هي دنبال اين مي‌دوند كه از ظرفيت رسانه،‌ براي تبليغات خودشان استفاده كنند.

اين مثال كاملاً روشن مي‌كند كه اصلاً رسانه ما مديريت ندارد، يعني در اين حوزه نمي‌توانيم موردي را پيدا كنيم كه مديري را تغيير داده باشيم و بگوييم پيام تلويزيون تغيير كرده است. البته برعكسش اتفاق افتاده. يعني مديران جديدي آمده‌اند و ما شاهد ناهنجاري‌هاي بيشتري در ظرفيت رسانه‌اي سازمان صدا و سيما بوده‌ايم. من نمي‌گويم همه بدنه سازمان صدا و سيما فرشته يا ديوسيرت هستند. اين حرف را نمي‌شود زد. در صدا و سيما هم كارهاي خوب، اتفاق مي‌افتد. خود آقاي برجي مستند مي‌سازد و تلويزيون پخش مي‌كند. بالاخره تلويزيون از ظرفيت ايشان استفاده كرده. يا سريالي مثل مختارنامه اتفاق مي‌افتد، هشت سال برايش هزينه مي‌شود و خلاقيت در آن به كار مي‌رود...

برجي: روي جامعه تأثير مي‌گذارد.

يامين‌پور: روي كل جهان اسلام تأثير مي‌گذارد.

حتي خود برنامه ديروز، امروز، فردا در نوع خودش خيلي خوب بود...

يامين‌پور: اما اينها چه ربطي به مديران صدا و سيما دارد؟ يك نفر بيايد اثبات كند كه به آنها مربوط است. من مي‌توانم مكرر استدلال بياورم كه مديران صدا و سيما چوب لاي چرخ و يا عامل تخريب و تضعيف پيام‌هاي مثبت هستند.

برجي: هشت سالي كه مختارنامه طول كشيد، شايد سه سالش فقط به خاطر مديريت سازمان بود.

از اين چوب لاي چرخ گذاشتن‌ها يكي دو نمونه را نام ببريد.

يامين‌پور: همين رفتارهاي تبليغاتي و تقديري كه به‌شدت مخربند. چرا بايد از يك مجموعه نمايشي ضعيف تقدير شود؟ شما انگيزه‌ كارهاي متعالي و برتر را با اين كارتان كاهش مي‌دهيد و از طرف ديگر، حاشيه امني را براي ضعيف‌سازها و مبتذل‌سازها ايجاد مي‌كنيد. تقدير نكن، واقع‌بين باش، در مديريت رسانه‌ات جدي باش. آقاي برجي مي‌گويد هر خبرنگاري در انگليس بايد گزارش بدهد كه چه كار كرده؟ اينكه هر كسي بيايد و برود، تو از او تقدير كني و به او سكه بدهي و بعد هم رفتار سياسي با اين كار انجام بدهي...

يعني كه مي‌خواهند همه را داشته باشند. طرف خيالش راحت است كه ضعيف‌ترين سريال را هم بسازد، تقدير مي‌شود.

برجي: يك بار رئيس سي.ان.ان در جنگ عراق گفت: «آقا! از الان معني خبر در دائره‌ي‌المعارف‌هاي دنيا عوض شد. قبلاً معني خبر اين بود كه اتفاقي در يك جايي بيفتد، يك نفر برود و آن اتفاق را ثبت كند و بياورد و براي ما نشان بدهد، ولي الان خبر آن چيزي است كه تو داري مي‌بيني!»

همان لحظه‌اي كه انفجاري در بغداد صورت مي‌گيرد، در 120 كشور دارند آن انفجار را مي‌بينند، يعني خبر همان چيزي است كه داري مي‌بيني. يك دوربين روي ناو گذاشته، يك دوربين روي هواپيما گذاشته، با يك دوربين ديگر و اينها را با هم match كرده‌. اين مي شود خبر!

در واقع خبر ديدني است، نه شنيدني...

برجي: اصلاً خبر آن چيزي است كه دارد اتفاق مي‌افتد و تو داري مي‌بيني.

از اين منظر اگر بخواهيم نگاه كنيم، صدا و سيماي ما صفر است...

برجي: وقتي مي‌گويم اخبارش فشل است، به خاطر همين است ديگر. آقا! تو كه اين همه خرج مي‌كني كه ديجيتال و فلان و بهمان بشود... يك حرف‌هايي مي‌زنند كه بخدا آدم خنده‌اش مي‌گيرد... مي‌گويند برنامه خوب از كار درنيامده، چون دوربين ديجيتال نبوده... آقا! دوربين چه ربطي به محتوا دارد؟

مجري زن آمده، به قول آقاي يامين‌پور دارد داد مي‌زند كه آرايش كرده، آقاي ضرغامي مي‌آيد مصاحبه مي‌كند مي‌گويد تقصير تلويزيون ديجيتال شماست. حاضر نيست قبول كند كه تلويزيون در نظارتش اشكال دارد. يعني حاضر است بيايد ما را مسخره كند و بگويد گيرنده‌هاي شما اشكال دارند، ولي عيب خودش را قبول نكند! واقعاً مردم را چه تصور مي‌كنند؟

برجي: در كره پل خراب مي‌شود، رئيس راه و ترابري‌شان هاراگيري مي‌كند و خودش را مي‌كشد. اينجا رقم300 با خدا تا نقطه اختلاس شده، طرف مي‌آيد مي‌نشيند جلوي دوربين و ژست مي‌گيرد و مي‌گويد در حال بررسي است! آقا! بايد يك كاري كني كه چنين بانكي را با سر زمين بزنند. مي‌گويد سال اول 80 ميليارد بوده، سال سوم شده 800 ميليارد، آخر شده 3000 ميليارد. تو را بايد با مخ بكوبند به زمين كه عبرت ديگران بشوي. تازه مي‌آيي و ژست هم مي‌گيري و مي‌گويي در حال بررسي است؟

يامين‌پور: معاون سيما تازه منصوب شده بود. به او نامه نوشتم كه آقاي دارابي! خواهش مي‌كنم رسانه را يك وجه بازي منشور سياسي نبين. به رسانه چه مربوط كه بخواهد همه جريان‌ها و احزاب سياسي را از خودش راضي كند؟ تو يك حرف بيشتر نداري بزني، آن هم حرف انقلاب اسلامي است. به يك عده برمي‌خورد؟‌ خب بخورد.

برجي: قطعاً برمي‌خورد...

يامين‌پور: اگر بخواهي همه را راضي كني، بي‌خاصيت و بي‌صفت مي‌شوي. رسانه بي‌صفت محكوم به شكست و فناست. الان هر رسانه و سايتي پرچم خاص خودش را دارد و مي‌گويد من اين هستم. من ايده ليبراليستي را تبليغ مي‌كنم، ايده وهابيت را تبليغ مي‌كنم، من اين هستم. رسانه ما چيست؟ آن‌قدر بريده، آن ‌قدر كوتاه آمده، آن‌ قدر از ارزش‌ها و مطالبات اصلي انقلاب تنازل كرده كه تبديل شده به يك رسانه بي‌خاصيت و بي‌صفت. رسانه ما روسپي‌گري مي‌كند، يعني مي‌خواهد به همه نوع گروه و آدمي با هر عقيده و مرامي سرويس بدهد. نمي‌شود اين‌جوري كار كرد. من در سازمان صدا و سيما، مدير رسانه كم مي‌بينم. صدا و سيماي ما يك سيستم اداري بوروكراتيك سنگين است كه چرخش فقط دارد مي‌چرخد. دور چه محوري؟ معلوم نيست.

برجي: يكي از دوستان من معاون شبكه است. يك روز بلند شد روي تخته‌ شبكه‌اي را كشيد. گفت: الان كه من اينجا نشسته‌ام، آن بابايي كه آنجا دارد فيلم و سريال كار مي‌كند از اين شبكه آمده و من هم نمي‌توانم چيزي به او بگويم. گفت در اين شبكه، اينجا [اشاره به آنچه كه روي تخته نوشته شده] اين آدم‌ها هستند و اين آدم‌ها در صدا و سيما به دانشگاه وصلند و به اين آدم‌ها و اين آدم‌ها وصلند به روزنامه فلان و فلان آدم‌ها، اين آدم وصل به اين آدم است، اين آدم دانشجوي اين آدم بوده، اين آدم استاد اين آدم بوده، اين آدم كه قرار است در تلويزيون باشد، شاگرد آن آدم در فلان كارگاه فيلم بوده. وقتي نگاه مي‌كنيم مي‌بينيم اين شبكه به‌قدري درهم است كه مي‌بينيد هيچ كاري نمي‌توانيد بكنيد و هر چه را كه آنها مي‌گويند بايد انجام بدهيد.

آقاي يامين‌پور! با توجه به اين چيزهايي كه گفتيد و اينكه صدا و سيماي ما فشل است و فقط چرخ‌اش مي‌چرخد و اينكه باري به هر جهت است، نشان مي‌دهد كه صدا و سيماي ما اتاق فكر ندارد كه تعيين كند چه ارزش‌ها و تفكراتي بايد مطرح شوند. شما مي‌گوييد فلان سريال را درست مي‌كنند و اصلاً شبكه خبر ندارد. معلوم است كه همه چيز روي هواست. بعد چه اتفاقي مي‌افتد؟ رئيس شبكه خبر ندارد، فيلمنامه تصويب مي‌شود، سريال درست مي‌شود و مي‌آيد روي آنتن و همه كلي ايراد به آن مي‌گيرند و آخر همين رئيس شبكه مي‌آيد و از آن سريال تقدير مي‌كند. تو كه اصلاً از اين خبر نداشتي، اگر هم خبر داشتي، خيلي جزفي بوده، پس چرا تقدير مي‌كني؟ آيا يكي از علت‌ها همين نداشتن اتاق فكر نيست؟

يامين‌پور: چند وقتي است كه سعي مي‌كنم از اصطلاح اتاق فكر استفاده نكنم. اين اصطلاح را در اينجا نابود كردند! كاريكاتورش كردند! الان همه برنامه‌ها و شبكه‌ها چندين اتاق فكر دارند!

اسمش هست، ولي عملاً كاري كه بايد بكنند نمي‌كنند.

يامين‌پور: يكي از كارهايي كه در يك سال اخير اتفاق افتاده اين است كه ده‌ها حكم و ابلاغ عضويت در شوراي راهبردي، اتاق فكر، اتاق تصميم‌سازي و امثال اينها صادر شده‌اند. اين احكام كاريكاتور هستند و عملاً بين احزاب سياسي مختلف تقسيم شده‌اند. آقا! شما از فلان جا بيا تا هر كسي سهمي داشته باشد، مثل اتفاق ليله‌ي‌‌المبيت، با هم پيغمبر را بكشيم كه گردن هيچ كدام‌مان نيفتد! اين كاريكاتور است. آدم‌هايي هم كه آنجا هستند، متناسب و هم‌خوان نيستند. اين اتفاقي را كه در يك سال اخير افتاد، ملاحظه كنيد. من دوستان زيادي در صدا و سيما دارم كه كار تهيه‌كنندگي مي‌كنند. همه ناراضي هستند و مي‌گويند نمي‌توانيم كار كنيم. كارمان به‌شدت سنگين و زمين‌گير شده.

به چه علتي؟

يامين‌پور: بايد ده تا مجوز بگيريم. جلسه برويم، در اتاق فكر شركت كنيم، البته به اسم اتاق فكر. اتاق فكر نه‌ تنها هيچ باري را از روي دوش برنامه‌سازي فعلي برنداشته، بلكه به‌شدت بار هم روي دوش آن گذاشته و سنگينش كرده. اينها اتاق فكر نيست، كاريكاتور اتاق فكر است.

من هنوز درگير مسئله اصلي هستم و آن هم اينكه بالاخره رسانه ما كي مدير رسانه‌اي خواهد داشت؟ كي قرار است كسي آنجا باشد كه به‌ جاي رفتار سياسي و تبليغاتي، رفتار رسانه‌اي داشته باشد؟

در واقع مدير رسانه‌اي باشد...

يامين‌پور: بله، مدير رسانه باشد و از آن طرف هم راهبرد مديريت رسانه‌اي او واقعاً راهبرد انقلابي باشد و برخورد سياسي و تبليغاتي با رسانه نكند. الان ناراحتي ما از اين گذشته كه فكر كنيم تلويزيون برنامه‌هاي خوب نشان نمي‌دهد و خوب است كه برنامه خوب نشان بدهد. من دارم به اين فكر مي‌كنم كه رسانه ما دارد نابود مي‌شود، چون به خود فرصت اصلاح نمي‌دهد. تازه بقيه هم اين فرصت را نمي‌دهند. در حال حاضر چهل تا شبكه ماهواره‌اي فارسي‌زبان هست. صدا و سيما! من چرا بايد تو را نگاه كنم. كنترل دست من است، مي‌زنم عوض مي‌كنم. انحصار از دست تو بيرون رفته. در ايران نمي‌گذارند شبكه خصوصي بزنيم؟ چه اشكال دارد؟ ماهواره كه داريم.

اگر رسانه در اولين فرصت و سريع‌ترين زمان ممكن خودش را اصلاح نكند و به خانه‌هاي مردم برنگردد، همه را از دست مي‌دهد، چون حقيقتاً مدت‌هاست از چشم نخبگان و متدينين و انقلابي‌ها كه افتاده. شما يك طيف را پيدا كنيد كه از رسانه راضي باشد و بگويد اين رسانه من است. ممكن است به صورت موردي از برنامه‌اي رضايت داشته باشيم، ولي اين رسانه بي‌صفت، ما را راضي نخواهد كرد و كم‌كم از بين خواهد رفت و تبديل به يك ماشين قراضه قديمي مي‌شود كه بنزين مي‌خورد، ولي راه نمي‌رود و هوا را هم آلوده مي‌كند. سازمان سالي هزار ميليارد تومان بودجه مي‌خورد و پرهزينه‌ترين و پرمصرف‌ترين و حجيم‌ترين دستگاه تبليغاتي رسانه‌اي بودجه‌خوار اين كشور است، ولي بازخورد فرهنگي آن چقدر است؟ برآيند يك سايت خبري و اثرگذاري آن را در فضاي رسانه‌اي كشور مقايسه كنيد با خبرگزاري جمهوري اسلامي با مثلاً 25 ميليارد تومان بودجه سالانه. از اين‌جور مقايسه‌ها زياد مي‌شود انجام داد، ولي وقتي به سطح 1000 ميليارد تومان مي‌رسيد، در همين سطح هم انتظار داريد. دوست داريد رسانه‌اي با چنين بودجه كلاني، واقعاً نقش ايفا كند و در صحنه باشد و حالا كه اين‌ طور است، بايد به مردم پاسخگو باشد.

مثالي برايتان مي‌زنم. سازمان صدا و سيما چندين مركز پژوهشي دارد: مركز تحقيقات سازمان صدا و سيما، مركز پژوهش‌هاي اسلامي قم، مركز طرح و برنامه، مركز نظارت و ارزيابي، اداره كل پژوهش سيما، اداره كل پژوهش صداوسيما و... اينها به چه كسي گزارش مي‌دهند؟ من به عنوان مخاطب و به عنوان مردم بايد از مركز تحقيقات سيما انتظار داشته باشم به من گزارش بدهد. چرا فقط مي‌گوييد مردم از اين برنامه راضي هستند و اين‌قدر بيننده دارد؟ به من بگو اين سريال ساختمان پزشكان كه پخش كردي، چقدر روابط ميان نسلي را مخدوش كرد؟ چقدر فهم حيا و حجاب و پوشش اسلامي را مخدوش يا چقدر به آن كمك كرد؟ چرا به من گزارش نمي‌دهيد كه مردم چقدر از برنامه‌هاي طنز سازمان راضي هستند؟ چرا گزارش نمي‌دهيد كه كودكان و نوجواناني كه مخاطب شما در شبكه 2 هستند، بعد از اين برنامه‌هاي شما چقدر به موسيقي، چقدر به رقص و آواز و چقدر به دين و قرآن گرايش پيدا كرده‌اند؟ شما كه يك نهاد خصوصي نيستي كه بگويي به خودم سرويس مي‌دهم. داري با پول ملت اداره مي‌شوي و بايد به مردم سرويس بدهي. ساز و كار مديريتي صدا و سيما وارونه و تبديل به يك حزب رسانه‌‌اي شده. يعني مي‌بينيد كل نظام مديريتي، خدماتي، تحقيقاتي و اعتباري سازمان در اختيار يك يا چند فرد است تا مديريت خود را بر رسانه توجيه كنند. اين خيلي اتفاق بدي است. يعني شما ديگر هيچ نظارتي نمي‌توانيد بر رسانه داشته باشيد.

مگر نظارت بر صدا و سيما با مجلس نيست؟

يامين‌پور: شوراي نظارت بر صدا و سيما را هم عملاً فشل و حذف كرده‌اند.

همين! الان يك شورايي به اسم شوراي نظارت درست كرده‌اند. آدم‌هايي كه آنجا هستند، كاملاً غيرمتخصص‌ هستند. نكته دوم اينكه همين شوراي نظارت چه موقع آمده و گزارش داده كه شما كه در ماه مبارك رمضان چهار تا سريال نشان داديد، چه به اين مردم داديد؟

برجي: ببينيد چقدر تناقض وجود دارد! گفته خطوط قرمز زيادي براي تلويزيون گذاشته‌اند كه از اين به بعد سريال‌هايي مثل ساختمان پزشكان، مختارنامه و يوسف پيغمبر را هم نمي‌شود نشان داد.

خواسته مسخره كند!

يامين‌پور: بله، مسخره كرده.

برجي: يك بار نامه‌اي به مسئولين سيما نوشتم و گفتم، مي‌خواهم يك‌جوري حرف بزنم كه پسر 14 ساله خود من هم متوجه شود. گفتم يك زماني ما به كمدي‌هايي مثل چارلي چاپلين و لرل هاردي و كمدي‌هاي سياهي كه واقعاً خنده‌‌دار هم بودند، غم هم در آنها بود، عادت كرده بوديم.

تلويزيون و سينما ذائقه‌ هستند، عقلانيت محض كه نيستند. اولين بار در دهه 70 آمدند بين 24 فريم، يك فريم شيشه كوكاكولا گذاشتند. سينما هم گرم بود. مردم كه آمدند بيرون، چهار جور نوشابه مي‌فروختند كه يكي كوكاكولا بود و بقيه چيزهاي ديگر. 90% مردم رفتند و كوكا خوردند.

يامين‌پور: ذائقه‌سازي مي‌كند.

برجي: اين چيزي كه شما پخش مي‌كنيد، محال است كسي تشخيص بدهد كه چه اثري گذاشته است. عده‌اي اساساً معتقدند چون تلويزيون و سينما بر ضمير ناخودآگاه مردم تأثير مي‌گذارند، غيراخلاقي هستند. آنها مخاطب را وادار مي‌كنند چيز خاصي را بخورد و نفهمد چه خورده!

دكتر شريعتي حرف قشنگي مي‌زند. مي‌گويد مي‌بينيم اروپايي در بشقابش يكي كمي گوشت، كمي سبزي، كمي هويج و چيزهاي به درد بخورد را به ميزان حداكثر 250 گرم مي‌گذارد. مي‌دانيم كه اين غذاي خوبي است و چاق هم نمي‌كند، اما دوست داريم بنشينيم يك پاتيل آبگوشت بخوريم و با مشت بكوبيم روي پياز و باد كنيم!

ذائقه تصويري ما از چارلي چاپلين كم‌كم رسيده به بَرَره! سالي كه اين نقد را نوشتم، عيد همان سال ده تا فيلم از چارلي چاپلين نشان دادند! گفتم منظورم اين نبود كه اين كار را بكنيد. آقا! شما در ظرف پنج سال، ده سال ذائقه مردم را از فيلم چارلي چاپلين كه يك فيلم كمدي سياه متفكرانه است و فقر را در جامعه خودش نشان مي‌دهد، كرده‌ايد بَرَره. اين ذائقه را تو عوض كردي. حالا بيا و اين ذائقه را برگردان. با يك شب هم نمي‌شود برگرداند، با حذف يك‌سري از چيزهاي جديد مي‌شود برگرداند.

وقتي آقاي ضرغامي در لوكيشن بَرَره مي‌رود، حالا شما بيا صد تا نقد درباره كاري بنويس، مگر كارگردانش زير بار مي‌رود؟

يامين‌پور: عده‌اي از مقامات عالي نظام به‌شدت انتقاد كرده بودند كه شب‌هاي برره تمسخر نظام است.

نمادسازي‌هايي كه در آن سريال هست، مصاديق كاملاً روشني دارد. يك جاهايي در سينماي ما وزير فرهنگ‌مان مي‌آيد مي‌گويد كه از حالا ديگر سينما به دو بخش تقسيم مي‌شود. يك بخش قبل از اين فيلم، بخش بعد از اين فيلم! بابا! تو وزير ارشادي! اصلاً حق نداري در باره فيلم‌ها اين‌جوري نظر بدهي. اول ادعا مي‌كني كه هيچ‌كس از اين فيلم حمايت نكرده، بعد گندش در مي‌آيد كه وزير ارشاد، رئيس تلويزيون و رئيس مجلس، همگي هر روز سر صحنه فيلم هستند و تماشا مي‌كنند! بعد طرف مسخره مي‌كند و مي‌گويد هيچ نهاد دولتي حمايت نكرد، بعد كات بزند و بگويد پس اينها كي هستند؟

تولستوي صد و چند سال پيش مي‌رود در زيرزميني سينما را مي‌بيند و به خانه كه برمي‌گردد مي‌بينند راه مي‌رود و مي‌گويد: «واي! واي!» مي‌گويند: «چه شده؟» مي‌گويد: «وقتي را مي‌بينم كه فيلم زن‌هاي برهنه را بگيرند و در زيرزمين‌هاي تاريك براي جوان‌هاي عَزب نشان بدهند. واي به حال خانواده‌هاي آن دوره». نويسنده‌اي كه هر كسي هر جوري به او نگاه ‌كند، بالاخره تولستوي است و اين حرف را مي‌زند.

من مي‌گويم تلويزيون يك ذائقه است. ما حتي با حركت‌هاي يك مجري، ذائقه‌سازي مي‌كنيم. يك مجري هست كه موقع اجرا دست‌هايش را تكان مي‌دهد. يك روز رفتم خانه دوستي ديدم دختر هفت ساله‌اش دارد همان كارها را مي‌كند! يعني تلويزيون روي يك بچه سه ساله تا پيرمرد 70 ساله تأثير مي‌گذارد. اثرش هم تدريجي و پايدار است.

يامين‌پور: اتفاقي كه در صدا و سيما افتاده اين است كه اتاق فكر به معناي واقعي آن وجود ندارد. چند روز پيش نگاه‌كردم و ديدم اكثر افرادي را كه براي مديريت فلان شبكه گذاشته‌اند، كارگردان هستند. به خودم‌گفتم اينها كه اكثراً سر توليد هستند. كي وقت مي‌كنند بروند و مديريت كنند؟ يعني كاملاً فرماليته.

اصلاً برنامه‌ريزي وجود ندارد كه مثلاً بيايند و در اتاق فكرها بگويند امسال اين كارها را مي‌كنيم. بعد چه مي‌شود؟ شخصي مي‌شود آقاي برجي كه احساس تكليف مي‌كند كه بايد به تاجيكستان برود.آقاي صدا و سيما! كمك مي‌كني؟ نه! فيلم را پخش مي‌كني؟ معلوم نيست. آقاي يامين‌پور هم مي‌آيد بر اساس يك احساس فردي عمل مي‌كند. چرا بايد فردي شود؟ تلويزيون بايد بيايد بگويد آقا! بيا اين امكانات، برو فيلم درست كن. اين اتفاق نيفتاده. در مورد نبودن اتاق فكر و فشل بودن، يك مثال خيلي خوب هست. آقاي يامين‌پور احساس تكليف مي‌كند و مي‌رود و برنامه‌اي را راه مي‌اندازد، آن هم درست در موقعي كه رسانه كاملاً خودش را باخته. يك اتفاقاتي بعد از فتنه افتاده و رسانه كاملاً گيج است و نمي‌داند اصلاً بايد چه كار كند. يادم هست تا دو سه هفته بعد از انتخابات، سازمان كاملاً گيج بود. اين نشان مي‌دهد كه اينها اصلاً مديريت بحران فرهنگي و رسانه‌اي ندارند.

آقاي يامين‌پور با دغدغه‌ شخصي‌اش مي‌رود و برنامه‌اي را راه مي‌اندازد و آن بلاهايي را كه سر اين برنامه آمد، از زبان خود آقاي يامين‌پور مي‌شنويم. سازمان مي‌گويد شما كلي حرف مي زنيد و مصداق نداريد. مي‌خواهيم يك مقدار از زبان خودتان نمونه‌هايش را بشنويم.

برجي: نادر طالب زاده گفت "بيا"، گفتم: «نادرجان! اگر برنامه تو برنامه بود كه ساعت دو نصف شب پخش نمي‌شد. قديم‌ها پدربزرگ‌هايمان مي‌گفتند ساعت 10 بخوابيد كه بتوانيد براي نماز صبح بيدار شويد. برنامه تو 5/1، 2 تمام مي‌شود. اگر برنامه تو خيلي برايشان يك است، آن را بگذارند 8 شب، چرا گذاشته‌اند 12 شب؟ پس معلوم است كه مي‌خواهند تو را سر كار بگذارند»...

يامين‌پور: و بگويند تو هم سهم داري...

برجي: بله، تو هم سهم داري. آي! آقاي سعيد قاسمي! بيا هر چه دلت مي‌خواهد بگو. او هم بيايد دادش را بزند و هيچ اتفاقي هم نيفتد، چون در آن ساعت، چهار تا شبكه ديگر دارند سريال و فيلم نشان مي‌دهند و كسي اصلاً اين برنامه را نگاه نمي‌كند!

براي بستن دهن يك عده حزب‌الله كه اين هم برنامه براي شما...

يامين‌پور: البته اين را گاهي شفاف مي‌گويند كه شما بالاخره اقليتي هستيد كه ما بايد سهم شما را هم بدهيم و دهن شما را ببنديم. راجع به برنامه ديروز، امروز، فردا من حرف زياد زده‌ام و مصاحبه هم زياد كرده‌ام و ديگر لزومي ندارد تكرار كنم.

من مي‌خواهم در باره نبودِ اتاق فكر حرف بزنيد كه چرا يك برنامه پرمخاطب را يك مرتبه تعطيل كردند.

يامين‌پور: اصلاً سازمان در مورد اين برنامه كه تقريباً تنها برنامه در باره فتنه در آن ايام بود، لا به شرط بود، يعني هيچ خط و خطوط روشني نداشت. به من مي‌گفتند فقط بگو چه كسي مي‌آيد؟ اينكه من چه سئوالي قرار است بپرسم، چه راهبردي را قرار است دنبال كنم يا ميزانش چقدر مي‌تواند باشد، از من سؤال نمي‌كردند.

يك بار به يكي از منبري‌هاي معروف تهران كه دو شب بعدش در جايي قرار بود سخنراني كند گفتم: «راجع به اين موضوع چه موضعي مي‌خواهيد بگيريد؟ چه مي‌خواهيد بگوييد؟» گفت: «ما مثل بولدوزرهستيم. به ما فقط مي‌گويند اين زمين را بكن، ولي نمي‌گويند چقدر؟ نيم متر؟ چهار متر؟ كسي به ما نمي‌گويد اگر اين‌قدر بكني، آب مي‌آيد بيرون. مي‌خوري به لوله نفت يا سيم برق.»

مي‌خواهم بگويم در سطوح عالي در سازمان هيچ اتفاقي رخ نمي‌دهد. سازمان از دو حال خارج نيست. يا اينكه واقعاً نسبت به پديده‌هاي مهم در اطرافش هيچ حساسيتي ندارد و يا هيچ فكري ندارد، يعني از اتفاقاتي كه در اطرافش مي‌افتد، خالي‌الذهن است و حاضر هم نيست كمك بگيرد. من فكر مي‌كنم تركيبي از هر دو هست، براي همين اتفاقات خوب و بد فقط به صورت تصادفي و بدون برنامه رخ مي‌دهند و بدون برنامه هم از بين مي‌برند.

استثنا هستند، قاعده نيستند.

يامين‌پور: هيچ برنامه‌اي نيست. همه چيز رها شده. گذاشته‌اند كه فقط اتفاق بيفتد و توي مدير هم فقط حواشي را مديريت مي‌كني. حرف اصلي من اين است كه مديران سازمان چون مدير رسانه نيستند، به‌ جاي اينكه متن را كه خود رسانه است، مديريت كنند، حواشي رسانه را مديريت مي‌كنند. ببينيم سايت رجانيوز چه گفته، جوابش را بدهيم. ببينيم فلان روزنامه چه گفته، اين كار را بكنيم. به فلان آقا فشار مي‌آيد، از او تقدير مي‌كند كه كم نياورد. به اين سريال حمله مي‌شود، از عواملش تقدير مي‌كند. حساسيت رفته روي اينكه چرا عشق مثلثي است؟ ابلاغيه صادر مي‌كند كه از حالا عشق مثلثي نباشد.

پس معلوم مي‌شود بوده. اين در واقع جواب خود سازمان است كه بوده كه از حالا به بعد قرار است نباشد.

يامين‌پور: يك فرافكني جدي و روشن و بيّن و مفتضح‌كننده كه شما داريد از اتفاقاتي كه افتاده و قابل دفاع نيستند و از رفتارهاي احمقانه‌تان طبق آن مثالي كه زدم، دفاع مي‌كنيد.

هر سريالي كه بيشترين انتقاد از آن مي‌شود، بيشترين حمايت را از آن مي‌كنند...

يامين‌پور: اول دفاع و پشت بندش ابلاغيه و بيانيه‌هاي متعدد. اين نشان مي‌دهد كه اراده‌اي براي اصلاح وجود ندارد. اراده فقط براي در مديريت باقي ماندن و يا بيلان كار دادن و يا مديريت حاشيه است.

برجي: گفتند فيلم غمگين نبايد بسازيد! خنده‌دار است! مگر مي‌شود؟ اجتماع معجوني از غم‌ها و شادي‌ها و كاستي‌هاست.

تا حالا فقط نقد كرديم. پيشنهادهاي شما چيست و فكر مي‌كنيد سازمان براي نجات از اين وضعيت باتلاقي چه بايد بكند؟ وقتي نقد مي‌كنيد، بايد راهكار هم بدهيد.

برجي: رئيس صدا و سيما منتسب به رهبري است و لذا بايد در خط انقلاب كه نشان‌دهنده مسير و نقشه راه آن، رهبري است حركت كند. خدا به اين دليل پيامبران را مي‌فرستد كه انسان به دليل نفسانيات نمي‌داند چه چيزي برايش خوب است چه چيزي بد؛ بنابراين كسي مثل پيامبر را مي‌فرستد كه به او بگويد چه چيزي برايش خوب است و چه چيزي بد.

حالا در اشل پايين‌تر. شايد عده‌اي ندانند چه چيزهايي برايشان خوب است چه چيزهايي بد. مريض مي‌رود پيش دكتر و مي‌گويد دل درد دارم، چه بخورم چه نخورم؟ روح هم دقيقاً همين ‌طور است. اين را بايد ببيني، اين چيز را نبايد ببيني. اين چيز را بايد بخواني، اين را نبايد بخواني. به اين چيز بايد گوش بدهي، به اين چيز نبايد گوش بدهي. اينها همه آن بايدها و نبايدهاست.

تلويزيون ما با برگزاري چهار تا سمينار و چهار تا اتاق فكر درست نمي‌شود. اين خانه از پاي‌بست ويران است! 30 سال است كه ما داريم مي‌گوييم تلويزيون در يك جاهايي دارد لنگ مي‌زند، يك جاهايي دارد مشكل ايجاد مي‌كند، تلويزيون بايد در كنار ولي فقيه و در خدمت نظام باشد و هرچه او گفت انجام بدهد. تو از طرف او منصوب شده‌اي. از ده‌ها نفر شنيده‌ام كه اگر بد باشد، آقا او را بردارد.

يامين‌پور: يعني در واقع مي‌خواهند بگويند كه اگر بد بود، آقا او را برمي‌داشت!

برجي: صد بار تا حالا اين را به من گفته‌اند.

نظر شما اين است كه براي تحول در صدا و سيما بايد مطالبات آقا را از صدا و سيما مطالبه كنيم؟

برجي: من اين را به اين شكل نمي‌گويم. من مي‌گويم در اين كشور، آدم‌ها و گروه‌هايي با سلايق مختلفي زندگي مي‌كنند. اگر تلويزيون بنايش را بر اين بگذارد كه توجيه‌گر يك‌سري از اين آدم‌ها و توجيه‌گر خودش باشد كه واويلا!

رئيس بانك صادرات ـ و ‌نه وزير اقتصاد يا رئيس بانك مركزي‌ـ با خيال راحت مي‌آيد و مصاحبه مي‌كند و مي‌گويد سه هزار ميليارد تومان اختلاس شده! تو را بايد تا الان صد بار دار زده باشند، آن وقت داري مصاحبه مي‌كني؟ به خدا ننگ است. به خدا آن سه تا مهندسي كه در كره جنوبي پلي را كه ريخته بود، طراحي كرده بودند و بعد از اين ماجرا هاراگيري كردند و خودشان را كشتند، صد مرتبه شرف دارند به تو كه نشستي آنجا و مصاحبه مي‌كني كه سه هزار ميليارد در بانك من اختلاس شده! خاك بر سر تو كه زنده‌اي! گفتم آن امام علي(ع) كه ما مي‌شناسيم، مي‌گويد خلخال از پاي زن يهودي كندند، اگر از اين غم كسي بميرد، نمي‌شود ملامتش كرد. اين است حاكميت اسلام.

يعني شما مي‌گوييد تلويزيون بايد بشود تريبون مردم و نظام و الان نيست؟

برجي: من مي‌‌گويم بايد تريبون گفتمان انقلاب اسلامي شود و آنچه كه نظام مي‌خواهد. ‌منظورم از نظام چيزي است كه حضرت آقا مي‌گويند. آقا در اين پنج شش سال چقدر در باره مسئله فرهنگي صحبت كرده‌اند؟

همه را هم مصداقي گفته‌اند، آگاهي... آن‌قدر آن را ريز كرده‌اند كه بشود بر اساس آن سازماندهي كرد.

برجي: ما بياييم يك كاري كنيم. بگوييم اين حرف‌هاي آقا، اين هم كارنامه پنج ساله تلويزيون. مقايسه كنيم ببينيم چقدر بر هم تطبيق دارند؟

يامين‌پور: فوراً بيلان كار مي‌آورند و مي‌گويند فلان قدر ساعت در زمينه قرآن كار كرده‌ايم يا درباره موضوعاتي مثل اميد...

برجي: دقيقاً همين‌ طور است. بعد مي‌پرسيد: آقا! اميد يعني چي؟ رفتم به مدرسه‌اي كه مسئولش رفيق من بود. بعد رفتم توي يكي از توالت‌ها دست كشيدم آن بالا و برگشتم و گفتم: «چه خبر؟ توالت مدرسه‌تان اين ‌طور است!» گفت: «نه بابا! خيلي تميز است.» دست كردم توي جيبم و گفتم: «فعلاً اين شش تا سرنگ را فقط از يكي از توالت‌هاي مدرسه‌ات داشته باش تا بعد! من فقط يك توالت دبيرستانت را رفتم. نزديك به 30 تا توالت در اين مدرسه هست. برو ببين چه خبر است. برو سر كلاس‌ها ببين حواس چند تا از بچه‌هايت جمع هست يا نيست. نمي‌خواهد به من بگويي كاسه توالت‌هاي مدرسه‌ات بهداشتي هستند يا نيستند. من دستم را دراز كردم جايي كه مي‌دانم چه خبر است و اينها را گذاشتم كف دستت».

اگر بيلان كار است، من هم مي‌دانم دستم را كجا دراز كنم و بگويم آقا! تو چه كار كردي با اين مردم؟ وقتي هفته بسيج مي‌شود، ديده‌ام كه بعضي از مردم مي‌گويند اَه! صبح تا شب شده رزمنده‌ها.

در سه روز ارتحال امام ببينيد چه جوري برخورد مي‌كنند. دوتا فيلم از امام پخش كنيد. امام ختم مي‌شود به سه روز 13، 14 و 15 خرداد و دفاع مقدس هم در هفته دفاع مقدس. يعني دقيقاً كار غيركارشناسي كه بيشترين ضربه را مي‌زند. به‌جاي اينكه در اين سه روز 100 ساعت برنامه الكي پخش مي‌كنيد، دو تا فيلم نشان بدهيد.

برجي: يا اين برنامه‌هايي كه زنگ مي‌زنند و گفته مي‌شود فردا نه پس فردا در باره فلان موضوع صحبت مي‌كنيم. من كه يقين دارم يك‌سري خودشانند كه زنگ مي‌زنند، ولي دَمشان گرم اين‌قدر عرضه دارند كه خودشان به خودشان زنگ مي‌زنند...

و فيلم بازي مي‌كنند.

برجي: چه اشكالي كه دارد كه چهار تا مخالف بگويند ما از تلويزيون يا فلان بدمان مي‌آيد؟

يامين‌پور: چرا تلويزيون اجازه نمي‌دهد از خودش انتقاد كنيم.

برجي: من هم مي‌خواهم همين را بپرسم.

سريال ساختمان پزشكان را پخش كردي، تقدير هم كردي اشكالي ندارد، ولي چهار تا منتقد را دعوت كن، كارگردانش را هم بياور و همه هم ببينند.

يامين‌پور: چطور تلويزيون برنامه‌اي مثل هفت را مي‌گذارد و جزئيات فيلم‌هاي سينمايي را تشريح مي‌كند و در باره‌شان توضيح مي‌دهد و ايرادات را مي‌گيرد، ولي يك برنامه وجود ندارد كه بزرگ‌ترين دستگاه انحصاري رسانه‌اي را تحليل كند؟

يعني هفتي بسازد براي نقد خودِ تلويزيون...

يامين‌پور: اين استبداد در مديريت رسانه است. اين يك فاجعه است.

يك برنامه هفت بگذاريد و چهار تا منتقد جدي بياوريد تا شما را از موضع انقلاب اسلامي نقد كنند...

برجي: وقتي مرتضي مي‌گويد من به فيلم‌هاي فلان راضيم، همين را نقد اوليه‌اش قرار بدهيم و بگوييم آقا! تو كارت غلط است. گفتم اگر فيلم اين بنده خدا را بعد از انقلاب نشان ندهي تا ده سال مي‌خواهد بگويد فيلمم آس بود. فيلمش را نشان بده، خوب و بدش را مردم تشخيص مي‌دهند.

وقتي هم نقد مي‌گذارند نقدهاي آبكي مي‌گذارند. آقاي يامين‌پور راهكار شما چيست؟

يامين‌پور: تا چند وقت پيش احساس مي‌كردم مي‌شود اميدوار بود ساختار صدا و سيما را با مطالبه اصلاح كنيم. حقيقتش اين است كه حالا نااميد شده‌ام. يعني با مديريت فعلي من هيچ اميدي به اصلاح ساختاري ندارم. به نظر من مديريت فعلي نه‌تنها اراده اصلاح ندارد، بلكه اراده‌اش مديريت حاشيه به نفع يك جريان مديريتي و سياسي است كه اين يك فاجعه است.

چرا؟ چون شما هر منتقدي را حذف مي‌كنيد و به هر دوستي و هر كسي كه متملقانه و چاپلوسانه از شما حمايت مي‌كند فضا مي‌دهيد. اين يك استبداد مضمحل‌شده و مفتضح‌كننده رسانه‌اي است كه كم‌كم همه حيثيت رسانه را از آن مي‌گيرد. من الان نااميدم و به رفرم يا اصلاح در سازمان معتقد نيستم، بلكه معتقد به يك تحول و انقلاب در سازمان هستم.

بله، يك اتفاق اين‌جوري بايد بيفتد. در كنار اين بايد چند اتفاق ديگر بيفتد. جريان حزب‌الله بايد به اين نتيجه برسد كه براي پيشبرد اهداف رسانه‌ايش روي سازمان حساب نكند. بايد برود مستقل رفتار كند و شبكه رسانه‌اي مستقل خودش را توليد كند. ما امكان رسانه خصوصي زدن در كشور را نداريم، اما الان به اين اعتقاد رسيده‌ام كه بايد زمينه‌هايش را فراهم كنيم. اگر سمت رسانه و تلويزيون خصوصي برويم، لااقل امكان حرف زدن پيدا مي‌كنيم. در شرايط فعلي ما اصلاً امكان حرف زدن نداريم. جريان ليبرال و جريان ضدانقلاب ديگر چه مي‌خواهد كه صداوسيما در اختيارش قرار نداده؟ شبكه‌هاي ماهواره‌اي هم كه دارند تخريب خودشان را مي‌كنند، پس لااقل در داخل مملكت اجازه بدهند ما هم تريبون داشته باشيم و حرفمان را بزنيم. تصوير ما و جلساتمان را پخش كند و ما هم حرف‌هايمان را بزنيم.

مسئله بعدي كه بسيار مهم است و به آن توجه نمي‌كنيم اين است كه مي پرسيم چه كسي بر 1000 ميليارد تومان بودجه و اعتبار ساليانه‌اي كه به حجيم‌ترين، فربه‌ترين و پرخورترين دستگاه تبليغاتي رسانه‌اي‌مان دو دستي تقديم مي‌كنيم كه از اين مقدار 500 ميليارد آن بودجه دولتي و 500 ميليارد آن دريافت آگهي تبليغاتي است، نظارت مي‌كند؟

من از قول يكي از نماينده‌هاي مجلس شنيدم كه فقط يك پرونده سازمان صدا و سيما در ديوان محاسبات 150 ميليارد تومان است. چه كسي نظارت مي‌كند كه پيام محتوايي رسانه چه اثري بر فضاي عمومي كشور مي‌گذارد؟

برجي: ما هم نظارت مالي را مي‌گوييم و هم نظارت محتوايي را...

يامين‌پور: قانون اساسي ما را موظف مي‌كند كه شوراي نظارت بر صدا و سيما فعال شود و قانون داشته باشد، ولي صدا و سيما واقعاً بي‌قانون است و اصلاً معلوم نيست بر اساس كدام قانون اداره مي‌شود. بر اساس قانوني كه در سال 61 مصوب شده؟ اين كه خيلي فاجعه است. ما شش ماه به شش ماه و سال به سال وارد سپهر‌هاي جديد رسانه‌اي مي‌شويم، كي مي‌‌خواهيم اينها را در فضاي رسانه‌اي كشور آپ‌ديت (Update) و آپ‌گريد (Upgrade) كنيم؟ اين اتفاق خيلي زشت است!

برجي: هر روز دارد اتفاق جديدي مي‌افتد...

يامين‌پور: يكي از اعضاي شوراي نظارت بر صدا و سيما مي‌گفت: «سازمان اصلاً ما را جدي نمي‌گيرد. ماه‌هاست درخواست مي‌كنيم يك اتاق در سازمان به ما بدهيد كه امكان نظارت داشته باشيم‌!» حتي سازمان يك اتاق به اينها نمي‌دهد! در جلسات ملي افق، رسانه‌شان اعضاي شوراي نظارت بر سازمان صدا و سيما را دعوت نمي‌كنند.

اصلاً اينها را به رسميت نمي‌شناسند.

يامين‌پور: مجلس يك ارگان نظارتي است. مي‌دانيد كه مجلس دو تا شأن دارد: يكي شأن تقنين و ديگري شأن نظارت. بايد شأن نظارتي مجلس را در حوزه تقنين و نظارت بر صدا و سيما فعال كنيم، قوانين صداوسيما تصويب و شوراي نظارت فعال شوند. اينها بايد به ما پاسخ بدهند و بگويند اين چه افتضاحي است، نه اينكه بعضي از نمايندگان و چهره‌هاي سياسي به خاطر اينكه تصويري از آنها در تلويزيون به خاطر انتخابات پخش شود، به دايره متملقان و چاپلوسان صداوسيما بپيوندند.

آيا يك بار شده كه مجلس ضرغامي را احضار كند و به او بگويد كه شما بايد پاسخگو باشيد. نه در دوره هاشمي، نه در دوره ضرغامي و نه در دوره لاريجاني اين اتفاق نيفتاده است.

يامين‌پور: خيلي كاريكاتوري اتفاق افتاده. در واقع خدمت رئيس سازمان مي‌رسند، به‌جاي اينكه رئيس سازمان را احضار كنند...

بله، نماينده‌هاي بعضي از شهرستان‌ها مي‌روند پيش آقاي ضرغامي و...

يامين‌پور: چهارمين نكته بالا نگه داشتن مطالبات انقلابي صدا و سيماست. يعني رسانه‌هايمان و بچه حزب‌اللهي‌‌ها در وبلاگ‌ها، سايت‌ها، روزنامه‌ها و سخنراني‌هايشان بايد همچنان صدا و سيما را با مطالبات انقلابي بمباران كنند، وگرنه سرمان را كه برگردانيم، آن دوشكاهايي كه گفتم برمي‌گردد و انقلاب را تيرباران مي‌كند.

برجي: از انقلاب چند سال مي‌گذرد؟ ما كارمند قبل از انقلاب نداريم. يعني همه ورودي‌هاي تلويزيون مال بعد از انقلاب هستند. چرا تفكر انقلابي در آنها وجود ندارد؟ چون مديريت نيست و اصلاً انتظار چنين چيزي را ندارند كه انقلابي فكر كنند.

آقاي برجي! اينها نه تخصصي‌اند و نه انقلابي. يعني مديريت در صدا و سيما تخصصي نيست. اگر هم تخصصي است، انقلابي نيست.

يامين‌پور: اينها اين مديريت را در سطح مديريت اتوبوس‌راني مي‌بينند، يعني فقط هماهنگ كننده باشند كه اين اتوبوس بيايد، اين اتوبوس برود، تو اينجا پارك كن و پول بليتت اين‌ قدر مي‌شود.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها