کد خبر: ۳۰۵۸۱
زمان انتشار: ۱۱:۳۹     ۲۴ آذر ۱۳۹۰

اشاره: ما از یک سو بر طبل تحصیل و اشتغال زنان می‌کوبیم و از سوی دیگر شعار صیانت از کیان خانواده سر می‌دهیم. این‌که نمی‌توانیم نابودی خانواده را تحمل کنیم، طبیعی است اما این‌که با سیاست‌های اقتصادی و اجتماعی خود تیشه بر ریشه‌ی خانواده می‌زنیم نیز بی‌وجه نیست؛ چه شده است که ما علی‌رغم میل باطنی خود، خانواده را در معرض خطر جدی قرار داده‌ایم.

در حالي كه قرار است سومين نشست انديشه‌هاي راهبردي در حضور رهبر معظم انقلاب با موضوع "زن و خانواده" به زودي تشكيل شود و بخش عمده‌اي از آسيب‌هاي هم كه جامعه اكنون با آن‌ها درگير است، در نتيجه آسيب ديدن نهاد خانواده در اثر پيروي از الگوهاي توسعه غربي بوده است، رجانيوز، گفت‌وگوی زير را كه تحلیلی از مخالفت ذات نظام سرمایه‌داری با بنیان خانواده است به نقل از مجله سوره منتشر مي‌كند. حجت‌الاسلام و المسلمين صدوق در اين گفت‌وگو با نگاهی کلان و استراتژیک، وضعیت خانواده در ایران را بر اساس این تعارض ذاتی تبيين می‌كنند.

خانواده در دنیای کنونی با بحران جدی مواجه است و تلاش برای نجات آن نتیجه نداده است. چرا این تلاش‌ها بی‌نتیجه مانده است؟

برای ارائه برنامه‎ی صحیحی در مورد خانواده باید از نگاه خرد، جزءنگرانه، روبنایی و سطحی احتراز کرد. راه‌حل‌های مرسومی که برای حل مشکلات در زمینه خانواده مطرح می‎شود، همگی در فضای پذیرش حاکمیت نظام سلطه‎ی سرمایه تعریف شده است. و در صورت اثربخش بودن صرفا قادر به اصلاح جزيی، موضعی، کوتاه مدت و روبنایی است. ممکن است جمع محدودی را برای مدت کوتاهی نجات دهد اما مشکل در مورد اکثریت همچنان باقی است.

در یک نگاه کلی و کلان ابتدا باید ببینیم که خانواده در نظام سرمایه‎داری چه جایگاه و تعریف و کارکردی دارد، تا معلوم شود چرا تلاش‏هایی که اکنون برای حفظ خانواده صورت می‎گیرد، موضعی و ناکارآمد است.

در یک مثال بسیار ابتدایی، نظام سرمایه‎داری را به یک پیکر تشبیه می‎کنیم. در این پیکر، شرکت‌ها نقش سلول را دارند. سلول در همه جای بدن هست. امروزه در غرب همه جا شرکت‎ها حضور دارند. شرکت بر مبنای سود مالی فعالیت می‌کند و ما مشاهده می‎کنیم امور فرهنگی و حتی امور امنیتی نیز به شرکت‌های خصوصی واگذار می‌شود و شرکت‎ها با محاسبه سود و زیان این دست امور را هم بر عهده دارند. اخیرا در خبرها دیدیم که مسائل امنیتی در عراق را به یک شرکت خصوصی واگذار کرده‌اند و بازنشسته‌های سازمان‌های اطلاعاتی را در آن به کار گرفته‎اند تا به لحاظ اقتصادی برای‎شان صرفه داشته باشد.

حضور شرکت در پیکر نظام سرمایه‎داری به عنوان سلول نشان دهنده‌ی محوریت تعریف اقتصادی و سود و زیان مادی در همه‌ی عرصه‌‎هاست. بانک‎ها به عنوان اندام این پیکر تأمین کننده عقلانیت این نظام هستند. جمع شرکت‎ها و روابط آنها در قالب بانک، اندام را شکل می‌دهد.

ممکن است سوال شود که بنا بر نشان دادن جایگاه خانواده در نظام سرمایه‎داری بود، اما در اینجا هیچ اشاره‎ای به خانواده نشد! آری در نظام سرمایه‎داری خانواده به صورت ساختاری تعریف نشده است و جایگاهی ندارد. تبیین موضوع بسیار مفصل است. خانواده در بهترین شکل، محل تولید نیروی کار است که البته با توضیحی که داده خواهد شد، روشن می‌شود که چنین جایگاهی برای خانواده نیز با سایر اجزای نظام سرمایه‎داری هماهنگ نیست و به لحاظ هزینه تولید نیروی انسانی در خانواده مقرون به صرفه نیست و نیروی انسانی از طریق دیگر و با هزینه‎ی کمتر قابل تولید است. اکنون درصد بالایی از فرزندان امريكا تک والدینی هستند. کاملا رسمیت دارند و در شناسنامه قید می‎شود که پدر این فرد نامشخص است، هیچ قبحی هم ندارد، عقلانیت سرمایه‎داری چنین چیزی را می‌پذیرد.

برای روشن شدن موضوع بفرمایید که خانواده در نظام اسلامی چه جایگاه و تعریفی دارد؟

دستگاه انبیا که برای اقامه توحید و عبودیت شکل می‌گیرد، اخلاق‌محور است و خانواده نیز ذیل چنین دستگاهی تعریف خاص خود را می‎یابد. در مثالی که گفته شد، خانواده نقش سلول را بر عهده دارد که محل تولید خلق است. این سلول‎ها در قالب مساجد و هیئات تبدیل به اندام می‎شوند. دستگاه فقه حکومتی و اخلاق حکومتی نقش مغز را بر عهده دارد و دستگاه ولایت نقش قلب را بر عهده دارد که اخلاق را در این پیکر می‎دمد. بنابراین، در مقایسه نظام سرمایه با نظام اسلامی، خانواده معادل شرکت، مسجد معادل بانک، حوزه معادل سازمان برنامه و بودجه و دستگاه ولایت معادل بانک مرکزی است. نظام اسلامی اخلاق‎محور و نظام سرمایه‎داری سود محور است. به این ترتیب، مشخص می‌شود که در نظام اسلامی خانواده چه جایگاهی دارد.

با توضیح قبل مشخص شد که خانواده در ساختار نظام سرمایه‌داری تعریف نشده است. نظام سرمایه‌داری در برنامه‌‎ریزی اجتماعی در قبال خانواده چه رفتار و موضعی دارد؟ و چه اقتضائاتی را برای خانواده ایجاد می‌کند؟

نظام سرمایه‎داری بر اساس اهدافی که دارد، کودک را از بدو تولد ذیل استانداردهای خاصی رشد می‎دهد. و رفته‌رفته کودک از همان بدو تولد به طور کامل تحت برنامه قرار می‎گیرد. پس از آن در مهدکودک، آمادگی و آموزش عمومی برای نظام سرمایه‏داری تعلیم داده می‎شود. از همان ابتدا آموزش‎های لازم جهت ایفای نقش در چنین نظامی انجام می‎گیرد. پس از آن، باید وارد آموزش عالی شوند و تخصص لازم را پیدا کنند. و بعد از آن وارد بازار کار می‎شوند. تفاوتی نیز میان زن و مرد وجود ندارد. حال با این برنامه‌ریزی سن ازدواج با بلوغ طبیعی به طور متوسط هشت سال اختلاف دارد. بسته به اینکه با چه سطحی از تحصیلات فرد وارد بازار کار شود، سن ازدواج متفاوت می‌شود. این سالیان، محرومیت جنسی از طریق فحشا جبران می‌شود و جامعه به فحشا عادت می‎کند.

در کنار این برنامه‎ریزی و عادت به فحشا از رهگذر این برنامه باید به مولفه‎های دیگر نیز توجه کرد. بر اساس سطح رفاهی که مورد ترویج قرار می‎گیرد، هزینه زندگی بسیار بالاست. انتظارات زن و مرد، هر یک سطحی دارد که رفته‌رفته بالاتر هم می‎رود. عقلانیت جامعه نیز بر اساس محاسبه مادی شکل داده شده است. و ربا نیز محور مناسبات اقتصادی جامعه است. در چنین شرایطی، عقل محاسبه‎گر مادی به درستی تشخیص می‎دهد که تأمین نیاز عاطفی و جنسی در بازار آزاد بسیار به‎صرفه‎تر از الگوی ازدواج است. در شرایطی که فحشا نیز تبديل به عادت شده است، چرا باید تن به ازدواج داد؟ برای همین است که مشاهده می‎شود سن ازدواج در امريكا از 30 سال به بالا است. ازدواج در آن مرحله نیز یک محاسبه‏ی اقتصادی است؛ چرا که موجب سرشکن شدن هزینه‎ها می‌شود. به جای دو سقف، هزینه یک سقف را می‎پردازند و در موارد دیگر به همین شکل. برای همین، پیوند ازدواج به معنای واقعی وجود ندارد؛ بلکه زندگی کردن دو موجود به صورت مشترک و با هزینه‌ی مشترک است و از این رو تفاوتی هم نمی‎کند که این دو هم‎جنس باشند یا غیر هم‎جنس. اصولا در این مورد، تعمدی هم وجود دارد که بر رسمیت هم‏جنس‎بازی تاکید شود و افرادی از این گروه‎ها را در مناصب خاص حکومتی نیز منصوب کنند. این موضوعی است که در تاریخ جز در یک مورد سابقه ندارد و اگر هم مواردی بوده است، به عنوان یک عمل خلاف و قاچاق بوده نه به عنوان یک عمل مقبول و پسندیده. بنابراین ملاحظه می‌شود که خانواده در نظام سرمایه‎داری از جهات متعدد نفی می‌شود.

در مورد جامعه کنونی خودمان، وضع به چه صورتی است؟

در اینجا ما بعد از انقلاب اسلامی از تعبد نسبت به نظام سیاسی غرب خارج شدیم و ولایت الهی در سیاست را جایگزین ساختیم. اما از ولایت علمی غرب هنوز خارج نشده‎ایم. سال‎های نخست انقلاب به مدد فضای حاکمیت شور انقلابی و رونق آرمان‎ها و نیز متأثر از فضای خاص دفاع مقدس نسبت به تبعیت از غرب در علم و تمدن وقفه‎ای داشتیم. اما پس از آن به مدل‎ها و روش‎های غربی بازگشتیم. و در اداره جامعه، سلطه‎ی نظام سرمایه‎داری را در شئون مختلف پذیرفتیم. امام راحل و رهبر معظم انقلاب جامعه را در حد حفظ جهت الهی مدیرت فرمودند اما اداره کشور و سازوکارهای برنامه‎ریزی و اجرایی، جهت دیگری را پیمود. به هر روی در اداره‎ی اجرایی کشور، ما به سمت منحل شدن در نظام سرمایه‎داری پیش رفتیم و به صورت طبیعی، وضع خانواده نیز تابعی از نظام سرمایه‎داری شد؛ یعنی آنچه را که در بخش قبل گفتیم، در اینجا نیز ملاحظه می‌کنیم.

نفی اساس خانواده در ذات نظام سرمایه‌داری است. با این تفاوت که ما در آموزش‎های رسمی و غیررسمی به صورت جانبی و فوق برنامه، برنامه‎های پرورشی و فرهنگی را تعبیه کردیم و در رسانه، برنامه‎ی خانواده ساختیم. جشنواره برگزار کردیم و به برخی تلاش‏گران برای نجات خانواده جایزه دادیم. این اقدامات البته بی اثر نبود اما نجات دادن چند نفر در کنار هلاک شدن عموم بود. خانواده بنیاداً مورد تعرض قرار گرفت و اصلاحات، جزيی، موضعی و موردی بود.

آیا در ایران هم همان اتفاقی که در غرب افتاد، تکرار شد؟

در مورد درصدی از جامعه همان فساد رایج شد. چنانچه امروز بحران عفاف در جامعه همه را نگران کرده است. باید توجه داشت که وضعیت وحشت‎زای حجاب در جامعه و آمار نگران کننده فساد کاملا قابل پیش‎بینی بود. با پذیرفتن الگوی اقتصادی غربی و با اجرای نظام آموزش غربی، کاملا طبیعی است که امکان تأمین نیاز از طریق ازدواج به شدت محدود شود و در بازار آزاد با هزینه‎ی کمتر تأمین شود.

عقل محاسبه‎گری که در این نظام پرورش داده‏ایم، لزوما چنین حکم می‎کند که با هزینه‎ی کمتر، نیاز خود را برطرف کن. از طرفی با حاکم شدن شرایط هماهنگ با فحشا، طی کردن راه عفاف با هزینه‏ی بالایی که دارد، عقلایی نیست. شما اکنون اگر به جای مسافرت با وسایل مرسوم بخواهید از وسایل گذشته استفاده کنید، هزینه‎ی بسیار گزافی باید بپردازید.

بنابراین درصدی از جامعه‏ی ما نیز به تأمین نیاز از طریق فحشا روی آورده است. اما ما درصد بالایی افراد معتقد که با فرهنگ اسلامی انسی دارند، در جامعه داریم. در مورد این افراد هم حالات متفاوتی پدید آمده است. درصدی برای حفظ عفاف و به واسطه فراهم نبودن امکان مادی از ازدواج برای همیشه محروم شده‎اند. و عده‎ای نیز در سن بالا موفق به ازدواج می‎شوند. صرف‏نظر از بالا رفتن کلی میانگین سن ازدواج، فقط بخشی از جامعه می‎توانند در سن معمول فعلی رایج برای ازدواج، ازدواج کنند.

مطابق آمار، نسبت نه چندان کمی از ازدواج‎ها نیز به طلاق منجر می‏شود. باقیمانده‏ی این موارد را با دقت بیشتری باید دید. به واسطه‎ي بالا رفتن سطح انتظارات، بر اثر الگوی اقتصادی مورد ترویج، نارضایتی زن و مرد هر دو بالاست. به واسطه‏ي تحصیل و اشتغال، اذن مرد برای خروج از منزل و تمکین زن برای مرد عملا بی‏معناست. فلسفه‎ی مدیریتی مورد ترویج مشارکت و گفت‌وگوست و ولایت مرد و تبعیت زن نیز در عمل به شدت نفی می‌شود و به جای آن، الگوی مشارکت قرار می‌گیرد. در چنین شرایطی ملاحظه می‎کنیم که صورت ازدواج دائم در عمل ازدواج موقت است. ازدواج دائم در این سیستم، محقق شدنی نیست. توجه دارید که بحث در مورد ساختار و کلیت نظام است و نه اشخاص و موارد نادر. این برنامه‎ریزی برای آموزش و اشتغال و این تعریف از حداقل رفاه و این فلسفه‎ی مدیریت در جامعه، اجازه محقق شدن ازدواج دائم را نمی‎دهد، هرچند صورت قضيه ازدواج دائم است، اما در عمل ازدواج موقت در حال اجراست.

دین با شناخت طبیعت زن و مرد تمکین را مطرح ساخته است. مرد هرگاه که احساس نیاز کند، باید تأمین شود. اگر چنین نباشد، فساد رایج می‎شود. رواج غذا فروشی‏ها در مناطق مختلف مسکونی نشان دهنده این است که در خانه‎ها غذا کمتر پخته می‎شود. هرگاه در خانه غذا پخته نشود، به صورت طبیعی غذا فروشی‎ها رونق می‎گیرد. در مورد مسائل جنسی نیز همین‏طور است. عدم تمکین و ارضا در خانواده موجب بروز فساد می‎شود. به این ترتیب خانواده به معنای رابطه‎ی غریزی نیز در الگوی رایج سرمایه‏داری که ما نیز از آن تبعیت می‌کنیم، جایگاهی ندارد، چه رسد به خانواده با تعریف اسلامی به‌عنوان محل تولید اخلاق.

با این توضیحات، بحث از خانواده چه جایگاهی می‌یابد؟

تا زمانی که ما نسبت خود را با بانک مشخص نسازیم و در عرصه اقتصاد وضعیت خود را اصلاح نکنیم، سخن گفتن از اصلاح وضعیت خانواده موردی و جزیی و روبنایی خواهد بود. ربا، اخلاق بانکداری است و فحشا نتیجه ربا. کارهایی که اکنون در مورد خانواده انجام می‎شود، مانند جمع کردن برگ‎های مسموم یک جنگل مسموم است. با جمع کردن برگ‎ها ممکن است چند نفری را نجات بدهیم اما جنگل همچنان مسموم است و برگ‏‏ها هر ساله می‏ریزند. باید نشست و منشأ مسمومیت را یافت. اگر مسمومیت از چشمه‎ای است که آبش به جنگل می‎رسد، آنجا را علاج کرد. ما باید ابتدا برنامه‎ای برای رهایی از سلطه اقتصادی نظام سرمایه‎داری داشته باشیم و از ساختار نظام سرمایه‎داری نجات یابیم، آنگاه اصلاح خانواده به صورت بنیادین ممکن خواهد بود. البته این بدان معنی نیست که تا زمان خروج از سلطه‎ی اقتصادی غرب در مورد خانواده نباید کاری کرد. اما ذیل برنامه‎ای که برای مقابله با سرمایه‏داری اجرا می‎شود، برنامه‎ها در مورد خانواده نیز مشخص خواهد شد.

خانواده مطلوب از نظر دینی چه مختصاتی دارد؟

یک انتقاد به کار شما این است که می‏خواهید آب یک رودخانه را در یک فنجان جای بدهید. بحث خانواده بحث بسیار مفصلی است که برای بیان مباحث اصلی آن نیاز به تشکیل یک دوره‎ي دکتری است تا پس از آن، پژوهش‏ها آغاز شود. گنجاندن مباحث خانواده در مجله نشدنی است. با این توضیح، صرفا در حد بیان عنوان باید گفت که از خانواده در دو سطح می‎توان سخن گفت. یکی قبل از ظهور و در دوران مبارزه و دیگری بعد از ظهور. زندگی به صورت طبیعی و حیات طیبه به معنی کامل آن، پس از ظهور ممکن است. اما اکنون، اخلاق باید اخلاق مقاومت و مبارزه باشد. مانند اینکه یک انسان زندگی معمولش خصوصیاتی دارد و زندگی مطلوبش در شرایط معمول مختصاتی دارد، اما اگر در زندان باشد، مطلوب این است که بتواند مقاومت کند و نشکند. اکنون سلطه با حکومت کفر است و ما در حال مقاومت هستیم. حال در دوران مقاومت خانواده باید چگونه باشد؟ به یک مثال بسنده می‌کنیم. مردم ژاپن می‎گویند ما سه خانه داریم. خانه، شرکت و ژاپن. خانواده باید به گونه‎ای باشد که تحمل این را نداشته باشد که مقام ولایت در مقابل استکبار و جوامع دیگر بدهکار باشد. اما حیات طیبه بعد از ظهور واقع می‎شود که نور قرآن و احادیث آنجا نمایان می‌شود.

منبع: رجا نيوز

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها