کد خبر: ۳۲۶۴۸۶
زمان انتشار: ۱۴:۳۲     ۲۳ تير ۱۳۹۴
نشست خبری همایش «شعری که زندگیست» برگزار شد. عسکری در این نشست گفت: عسکری: مخاطب باید بداند هرآنچه مصرع مصرع باشد و ردیف و قافیه و وزن داشته باشد، شعر نیست وای به روزی که این شعر کثیف و سیاه باشد.
به گزارش پايگاه 598 به نقل از فرهنگ نیوز ، نشست خبری همایش «شعری که زندگیست» با حضور سیدهادی یگانه، روان تحلیلگر، حامد عسکری و محمد شیخی برگزار شد. قرار است این همایش روز شنبه 30 تیرماه از ساعت 17 تا 20 در محل فرهنگسرای اندیشه برگزار شود. این همایش بنا بر آن دارد که به بررسی روانکاوانه شعر و. تأثیر آن بر زندگی اجتماعی امروز بپردازد.
 
سید محمدمبین میرلوحی مدیر موسسه راه مبین در توضیح همایش «شعری که زندگیست» و فعالیت‌های موسسه راه مبین گفت: موسسه راه مبین در نظر دارد مجموعه‌ همایش‌هایی با موضوع روان‌شناسی را به صورت مستمر برگزار کند. هدف موسسه این است که این همایش‌ها را به صورت متفاوت و در موضوعات ناب دیگری هم اجرا کند. این سلسله همایش‌ها که اولین دوره آن قرار است در 30 تیرماه برگزار شود، تلفیقی از شعر و روان‌شناسی است که در بحث روان‌شناسی آن دکتر یگانه در محورهایی که خودشان مشخص کردند سخنرانی می‌کنند و آقای حامد عسکری و محمد شیخی و امید صباغ‌نو نیز راجع به فضای شعر صحبت می‌کنند.
 
میرلوحی: همایش‌های شعر و روان‌شناسی ادامه دار خواهد بود
 
وی با اشاره به اینکه مکان این نشست در فرهنگسرای اندیشه خواهد بود، ادامه داد: قرار بر این است که هر ماه یک نشست داشته باشیم و بیشتر علاقمندیم که شاهد حضور تمامی علاقمندان به روان‌شناسی و شعر در این همایش باشیم. در این همایش ابتدا دکترسیدهادی یگانه سخنرانی کرده و پس از آن در خدمت دیگر مدعوین که از شاعران جوان هستند، خواهیم بود.
 
در ادامه سیدهادی یگانه، روان‌شناس و روان‌تحلیل‌گر با اشاره به اهداف این همایش گفت: آن چیزی که من از این همایش به دنبال آن هستم آن است که بتوانیم خوانش جدید و درک بهتری از شعر در بین مخاطبان عام ایجاد کنیم. این موضوع با توجه به المان‌های روان شناختی که در شعر وجود دارد انجام می‌شود. جریانی که این بار قرار است صحبت شود، شبیه یک فتح باب است. صرف این که بگوییم این دو جریان چگونه به هم پیوند می‌خورند و بتوان این دو را تعریف کرد، مقصود ما نیست. همه ما تجربه شعر و شعر خواندن را داریم اما بررسی آگاهانه آن هدف ما از این همایش است.
 
یگانه: شعر در روان‌شناسی ابزاری می‌شود برای دوباره نگاه کردن شخص به خودش
یگانه درباره این مسئله که آیا شعر در مشاوره جایگاهی دارد یا نه، گفت: شعر به معنی عام آن در مشاوره استفاده نخواهد شد. اما مثلاً ما در رویکردهای درمانی خود جریانی به نام «استعاره درمانی» داریم. این جریان استفاده از فضایی است که انسان بتواند خود را در یک قالب بزرگ‌تر ببیند و در دنیای آن درک کند. در حقیقت شعر در یک فضای خاص چنین تأثیری دارد یعنی اگر یک شعر واقعاً شعر باشد اتفاقی که رخ می‌دهد این است که برای مخاطب فضایی را ایجاد می‌کند که درکی بیش‌تر از سطح شخصی خودم پیدا می‌کنم. انگار که از بالا به موقعیت خودم نگاه می‌کنم. این موضوع باعث می‌شود که به فراشناختی از خودم دست پیدا کنم. با این منطق شعر کارکرد دارد. در حقیقت شبیه همه‌ی زبان‌های هنری مثل نقاشی و موسیقی این جریان نیز می‌تواند کارکردهای خود را زمانی که با ناخودآگاه مخاطب پیوند برقرار می‌کند، داشته باشد.
 
وی همچنین درباره این سؤال که آیا در این‌چنین فضایی مخاطب به دنبال درمان خود است یا نه، گفت: اولاً در این همایش با این تعداد، درمان صورت نمی‌گیرد. ما اصلاً به دنبال این موضوع نیستیم اما اتفاقی که رخ می‌دهد این است که برای مثال فرض کنید که بینش به عنوان اولین ابزار درمان است که منِ روانشناس در جریان درمان خود مد نظر دارم و بینشی که مخاطب از موقعیت خودش پیدا می‌کند، برایم مهم است. شعر این تلنگر را می زند که بینش را باید ایجاد کنیم. در حقیقت شعر ابزاری می‌شود برای دوباره نگاه کردن شخص به خودش. پس حتماً در همایش فرآیند درمان صورت نمی‌گیرد بلکه این که آیا شعر می‌تواند این تلنگر را بزند یا خیر بررسی می‌شود. این هنر شاعران است که بتوانند بیانی داشته باشند و چیزی را مطرح کنند که آن تلنگر را بزند. این موضوع به این وابسته است که خود شاعر چه قدر در فضای ذهنی خود روشن و صاف و صادق است و چه قدر خودش را شناخته و به آن مفاهیم اساسی که به طور کلی دغدغه انسان‌ها است دسترسی پیدا کرده است.
 
یگانه ادامه داد: تصور کنید که آینه‌ای را نگاه می‌کنید. در آنچه می‌بینید؟ و اگر آن آینه نباشد چقدر درک شما از خودتان ناقص است. شعر می‌تواند جایی را به من نشان دهد که آنجا بخشی از خود مخاطب است. البته شعری که شعر باشد و المان‌های خاص خود را داشته باشد که در جای خود قابل‌بحث است. یک سری المان‌ها وجود دارد که شعر را عالی می‌کند. برای مثال شعری که دغدغه‌ای دارد باقی می‌ماند. چرا مثلاً برخی از شعرهای مولانا می‌ماند؟ چرا در همین شعرهای معاصر که مثلاً تعداد زیادی شاعر داشتیم و جریان شعری وجود داشته، شعر نیما باقی‌مانده است. یا به تعریف مهدی اخوان ثالث، شعر محصول بی‌تابی فرد است در تابش پیامبرگونه ای که بر او است. چه اتفاقی می‌افتد؟ این تابش پیامبرگونه به کجا وصل می‌شود؟ به جریانی که مثلاً به‌طور ساده وحی باشد. اینکه وحی به کجا وصل می‌شود را کار نداریم اما در نگاه روان‌شناسی شاید به ناخودآگاه جمعی انسان وصل باشد. در حقیقت اگر این دو شرط یعنی ناخودآگاه جمعی و وحی و تابش پیامبرگونه به‌علاوه بی‌تابی شخص شود، این زمان شعری حاصل می‌شود که می‌توان به آن احترام گذاشت و به تجربه خاص انسانی منجر می‌شود.
 
عسکری: مخاطب باید بداند هرآنچه مصرع مصرع باشد و ردیف و قافیه و وزن داشته باشد شعر نیست
 
حامد عسکری، شاعر جوان نیز در ادامه این نشست گفت: موسسه راه مبین در ادامه همایش‌هایی که داشته است این همایش را با مشورت چند تن از دوستان با محوریت شعر برگزار می‌کند. هدف آن است که به این نتیجه برسیم که شعر چه نقشی در زندگی انسان معاصر دارد و چه نقشی می‌تواند داشته باشد؟ چه گوشه‌های غافلی دارد و چه ضعف‌هایی دارد؟ به جمع‌بندی رسیدیم و قرار شد که از یک سری از متخصصان روان‌شناسی و تعدادی از دوستان که دست در شعر دارند و با اقبال عمومی مواجه هستند، دعوت کنیم تا در انتهای همایش به این جمع‌بندی و پاسخ این سوالات برسیم. امیدوارم که این همایش به اهدافی که تعریف کرده برسد و در جلسات بعدی نقص‌ها و کاستی‌ها را برطرف کند.
 
وی افزود: از همان ابتدای خلقت، انسان به‌تنهایی خود پی برد. اگر ادوار شعر را نگاه کنید از زمانی که ما شعر مکتوب فارسی داریم کاملاً مشهود است معمولاً کسانی که سرشان به تنشان می‌ارزیده است و مطلبی برای آیندگان خودشان بیان کردند، از تنهایی نالیده‌اند. صرف تنهایی اینکه کسی کنارم نیست، نیست. منظورم حسی است که هیچ‌چیز بشر را آرام نمی‌کند. مانند:
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک / چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
یا
در ازل پرتو حسنت زتجلی دم زد/ عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
 
عسکری ادامه داد: وقتی‌که نگاه می‌کنید، شاعر جاری در قرون و اعصار شعر فارسی، معمولاً نالیده است و این مختص زبان و فرهنگ ما نیست. اگر بهشت گمشده نیلتون را هم بخوانید، همین است و یا اگر 100 سال تنهایی مارکز را هم بخوانید همین موضوع را دارد. از منظر نشانه‌شناسی هنگامی‌که نگاه می‌کنید، می‌بینید که ذات بشر تنهایی است. شعر کمک نمی‌کند بشر از تنهایی بیرون بیاید شعر این تنهایی را قابل‌تحمل می‌کند و باعث می‌شود تا تو بهانه برای زیستن داشته باشی. شاعری موفق‌تر است که گوشه‌های این تنهایی را بهتر ببیند و بهتر کشف کند. به‌علاوه شکل و پرداخت و فرم و زبان و آرایه‌های آن را بهتر استفاده کند و به تولید شعر بپردازد.
 
وی با اشاره به اینکه هر شاعری که بتواند با زبان پخته و برخاسته از نسل و اجتماع خودش دغدغه سنجی کند، بهتر است، گفت: شاعر الآن حق ندارد بگوید که حرف من را 10 سال دیگر می‌فهمند اگر او بر اساس متر و معیار دغدغه‌ها تولید محتوا کند و جلو برود می‌تواند شاعر موفقی باشد و تنهایی هم‌نسلان خود را پاک کند. اگر دغدغه آنها دغدغه انسان باشد ورای قومیت و ورای زبان‌ها باشد، می‌تواند در ماندگار شدن اثر کمک کند. برای مثال شعر «چشم‌ها را باید شست/ جور دگر باید دید» حرف خوبی است. مهم نیست که این حرف را یک بچه مذهبی بخواند یا یک سرخ‌پوست بخواند، خوشش می‌آید و یک لائیک هم بخواند، خوشش می‌آید. چراکه حرف، یک حرف دغدغه‌مند انسانی است و چون برخاسته از ذات تنهای انسان بوده، ماندگار می‌شود.
 
عسکری تصریح کرد: برنامه‌ای که من خودم برای این همایش دارم این نیست که بیایم و بگویم آقا یا خانم محترمی که فکر می‌کنید شعر به دردت می‌خورد و قرار است با این شعر حالت خوب شود، هدف اصلی خود من این است که اولاً در صحبت‌هایی که داریم اولاً شعر خوب را بشناسانیم. در حقیقت می‌خواهم بگویم که هر عاشقانه نویسی قدکوتاه و پیش‌پاافتاده ای عاشقانه نیست. چرا که شعر عاشقانه این پارامترها را دارد. شعر اعتراض این پارامترها را دارد و شعر اجتماعی این المان‌ها را دارد. حال بعد از آن که به مخاطب تعریف بدهیم و المان‌ها مشخص شود انطباق این المان‌ها بر موارد مشخص، راحت می‌شود. یعنی این که من بگویم خانم یا آقای محترم، نزار قبانی در کتاب «درباره‌ی شعر» می‌گوید که متنفرم از شاعرانی که جسد معشوق را روی میز تشریح می‌گذارند و صرفاً به فیزیکال نوشتن و تشریح اعضای بدن می‌پردازند. وقتی مخاطب، نزار را بشناسد و با او برخورد نزدیکی داشته باشد و بداند که او المان‌های شعر خوب را می‌گوید مخاطب با این فیلتر به شعر نگاه کرده و می‌گوید این شعر خوب نیست یا این شعر خوب است.
 
وی با اشاره به گسترش شبکه‌های ارتباطی و مجازی در دستان عموم مردم گفت: علاوه بر آن در دنیای معاصر و ضمن گسترش شبکه‌های اجتماعی مردم ما کتاب نمی‌خوانند و این محصول به‌ویژه کتاب شعر در سبد کالایشان نیست. او ترجیح می‌دهد که یک کتاب آشپزی از آقای سرخ‌پوستی بخرد که برایش کاربردی داشته باشد. اما در سبد خریدش کتاب دیگری نیست. اگر به این شبکه‌های اجتماعی اعم از فیس‌بوک و تلگرام و ... توجه کنید می‌بینید که یک سری متن‌ها است که اگر دقیق شویم متوجه می‌شویم که این‌ها تولیدشده و هدفمند است. یعنی متن سخیف و پیش‌پاافتاده منصوب به افرادی مثل کورش، حسین پناهی و ... می‌شود. تو می‌خوانی شاید دفعه اول به‌به بگویی اما واقعاً هیچ‌چیز ندارد.
 
عسکری ادامه داد: خاطرم هست که متنی را چند وقت گذشته خواندم که «اگر لایک نکنی ایرانی نیستی و ...»  این متن معلوم است که برای یک نشریه زرد ونک به بالای شهر است. اما من شک ندارم که این داستان از یک جایی هدایت می‌شود. دقت کنید که 10 روز یا 20 روز مانده به ماه محرم یا رمضان یک سری متن‌ها در فیس‌بوک دست‌به‌دست می‌شود. مثلاً نوشته‌اند که منصور حلاج می‌گوید که «ما روزه شکستیم اما دل نشکستیم». این در حقیقت یک جوری اباحی‌گری است که اگر روزه هم نگرفتی ایراد ندارد. یا نزدیک به صفر و ماه محرم که می‌شود چیزهای دیگری می‌گویند. این‌ها باید بررسی و تحلیل شود که این طور سطحی از آن‌ها سوء استفاده نشود.
 
عسکری تاکید کرد: باید همه و به ویژه کسانی که تخصص دارند، هم‌افزایی کنند و به مخاطب شعر بگویند که هر چیزی که لزوماً پلکانی نوشته شود و مصرع مصرع باشد و ردیف و قافیه و وزن داشته باشد شعر نیست و لزوماً حال تو را خوب نمی‌کند. اصلاً ذات ایرانی و منش و طینت او بر این است که کلمه در ابتدای هستی وجود داشت و عالم با کلمه خلق‌شده است. ما عالم اسماء داریم و یا خداوند به پیامبرش می‌گوید که «اقرا». نمی‌گوید بنویس و یا یادداشت کن. تمام این موارد دست‌به‌دست هم می‌دهد که واژه بار دارد. زمانی که به یک نفر بگویی خسته نباشی خیلی تأثیر گذارتر است از این که بگویی چه صبح زیبایی. صبح تو پر از لبخند. در حقیقت زمانی که یک کلمه را برای بیان یک محتوا استخدام می‌کنی، همزمان انرژی‌ای که نهفته در بطن این کلمه است را نیز به او منتقل می‌کنی. حال وای به آن روزی که شعر سیاه باشد و کثیف باشد و ...
 
شیخی: شعر از دغدغه‌های بزرگ جامعه ایرانی است
 
محمد شیخی، از دیگران شاعران حاضر در این همایش در این نشست خبری گفت: بنای همایش با توجه به صحبت‌های اولیه‌ای که داشتیم بر اقبالی که مردم به شعر و ادبیات آوردند و اینکه چرا این‌قدر فراگیر شده است و چه تأثیری دارد، بود. شاید مهم‌ترین تأثیر شعر بر روح و روان مردم باشد چراکه شعر چیزی است که تأثیر واژه است و کنار هم چیدن لغات و زیبایی‌های آن باعث می‌شود که تأثیر آن دو چندان شود. این موضوع یک سری آثار خوب و یک سری آثار بد دارد.
 
وی افزود: اما بحث این که خود ما در زمان‌هایی که شعر گفتیم و یا شعر خواندیم چه تجاربی به دست آوردیم یکی از بحث‌هایی است که می‌توان در بخش دوم همایش صحبت کرد. خود شاعر دغدغه‌هایی دارد که با شعرش آن‌ها را پخش می‌کند. یکی از محورهای بخش دوم همین موضوع است که ما اسم آن را زبان مشترک گذاشتیم. دغدغه‌های شاعر می‌تواند دغدغه زندگی، مرگ، ظلم و ستم و ... باشد و این را با شعرش پخش می‌کند. ادبیات و شعر نسبت به هنرهای دیگر تأثیر بیش‌تری دارد. برای مثال وقتی یک نقاش نقشی را می‌کشد تا دغدغه‌اش را بیان کند، آن تصویر جایی نمی‌رود و مخاطب باید به گالری بیاید تا آن را ببیند. اما شعر سریع پخش می‌شود و اگر شعر معروفی باشد و حرف تازه‌ای داشته باشد، در شبکه‌های مجازی بسیار سریع پخش می‌شود. پس تأثیر آن بسیار بالا است.  از نظر مخاطب نیز به نظر من قشری که خیلی درگیر شعر شده‌اند خودشان به این همایش اقبال بیش‌تری دارند.
 
شیخی تصریح کرد: فکر می‌کنم، ما جز کشورهایی هستیم که واقعاً شعر در همه‌چیز دخیل است؛ از پیام بازرگانی گرفته تا بیلبوردهای تبلیغاتی و ... . مثلاً می‌بینیم که یک جمله وزن‌دار می‌گذارند و تأثیر بیش‌تری دارد. یا زمانی که روزنامه می‌خوانید یا تلویزیون تماشا می‌کنید اثر آن را می‌بینید و مخاطب ناخودآگاه با آن درگیر می‌شود. البته یک سری‌ها هستند که به جنبه روان‌شناسی علاقه دارند و دغدغه آن را دارند. آن‌ها دغدغه دارند که آیا شعر می‌تواند این تنهایی‌ها را پر کند یا نه.
 
یگانه در پایان این نشست گفت: باور من این نیست که شعر ابزار است؛ حتی نگاه من این نیست که شعر و هنر به این خاطر به وجود آمده که چیزی را بگوید و مسئله خاصی که بخواهیم از بیرون مطرح شود، را بگوید. درواقع تجربه‌ای برای شاعر رخ می‌دهد که آن تجربه در سطح روان‌شناختی در ذهن او رخ می‌دهد که یک تجربه منحصربه‌فرد است. حال زمانی که شاعر این تجربه را بیان می‌کند، در تماسی با ذهن کاملاً منحصربه‌فرد مخاطب قرار می‌گیرد. موضوع این جاست که وقتی این دو با هم برخورد می‌کنند، موضوع سومی به وجود می‌آید چون مخاطب متوجه نمی‌شود که شاعر چه گفته و این همان چیزی است که من به‌عنوان تنهایی از آن یاد می‌کنم. در این جا است که حتی در ایده‌آل‌ترین شرایط نمی‌توانیم تا دنیای ذهنی یک نفر را درک کنیم. حال فرض کنید که این دو دنیا یعنی تجربه هیجانی شاعر باتجربه هیجانی مخاطبی که رو به روی آن است با هم برخورد می‌کنند.
 
یگانه ادامه داد: در دنیای امروز اگر به بافت جامعه‌مان توجه کنیم، در یک زمان مثلاً دوران انقلاب، انسان‌های فعال سیاسی داشتیم و جامعه یک فضای سیاسی داشته است و اگر دقت کنید فارغ‌التحصیلان جامعه‌شناسی بسیار زیاد بوده‌اند. جلوتر که می‌رویم و با رخ دادن جنگ، یک سری چیزهای دیگر در آنجا رخ می‌دهد. در حقیقت در این جریان روان انسان ایرانی نیز به‌تدریج تغییر کرده و جلو آمده است. حالا ما به‌جایی رسیده‌ایم که تحت تأثیر همان چیزی که گفتیم -یعنی بالا و پایین شدن‌های بسیار- نسلی به وجود آمد که خیلی فرصت پیدا نکرد تا ثباتی پیدا کند و معنای دقیقی برای خودش متصور شود. در حقیقت در ادبیات روان‌شناسی این‌گونه است که او نتوانسته هویت کامل و دقیقی را برای خود پیدا و انتخاب کند. پس شعری که در تماس با او اتفاق می‌افتد همان بیان این آدم است و تجربه این را پیدا می‌کند که من چه هستم. برای مثال مانند این است که شخصی تاکنون خودش را در آینه ندیده و اکنون شما آینه را جلوی او می‌گیرید. یک شناخت یک دفعه‌ای و خیلی زیاد به او دست می‌دهد که اصلاً نمی‌توان راجع به آن حرف بزنید و فقط در تجربه است که درک می‌شود. دقیقاً همان حیرتی رخ می‌دهد که او خودش را برای اولین بار در آینه دیده است. بعد از آن مکرراً جزئیات خود را در آینه نگاه می‌کند. شعر خوب هم‌چنین تجربه‌ای را به مخاطب خود می‌دهد.
 
وی در پایان گفت: شعر خوب در جامعه ما می‌تواند کمک کند به این موضوع که افراد آن ابعاد دیگری از خود را درک کنند و نهایتاً هویت کامل‌تر و دقیق‌تری از خود را به دست بیاورند. به همین دلیل است که من این موضوع را وابسته به درونیات شاعر می‌دانم. شاعری که هدفمند می‌نشیند و  مثلاً راجع به یک قندان شعر می‌گوید یا در مورد یک شی که واقعاً شی نیست و یک مفهوم انتزاعی است، شعر می‌گوید. چیزی همانند شی عشق که گفتند انگار یک جسد دیده شده است. این موضوع واقعاً تفکر بسیار ساده و پیش پا افتاده‌ای است. اما زمانی که او چیزی را تجربه می‌کند و از درون خود در همان حالت بی تابی گفتن، چیزی را می‌گوید و به آن شعور نیز در لحظاتی دست پیدا می‌کند، می‌تواند مثل آینه کار کند و می‌تواند برای آدم‌ها مانند یک آینه باشد و تأثیر شناساننده‌ای را برای او ایجاد کند. این موضوع به جامعه ما کمک می‌کند که افراد به هویت کامل‌تری دست پیدا کنند.
**
علاقه‌مندان می‌توانند برای ثبت‌نام در اولین دوره همایش «شعری که زندگیست»  به سایت www.rahemobin.org (با قابلیت انتخاب صندلی) مراجعه کرده و یا از طریق تلفن همراه عدد 2 را به سامانه 02126109905 ارسال کنند.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها