کد خبر: ۳۳۰۸۹۴
زمان انتشار: ۰۸:۵۵     ۱۸ مرداد ۱۳۹۴
مسئله فتح ایران توسط مسلمانان، از مسائلی است که هنوز ابعاد آن به‌طور کامل مورد بررسی قرار نگرفته است. پرسش‌های بسیاری درباره این فتوحات وجود دارد.

به گزارش پایگاه 598، مسئله فتح ایران توسط مسلمانان، از مسائلی است که هنوز ابعاد آن به‌طور کامل مورد بررسی قرار نگرفته است. پرسش‌های بسیاری درباره این فتوحات وجود دارد. یکی از پرسش‌ها چرایی سقوط زودهنگام دولت ساسانی و نوع واکنش جامعه ایرانی به این مسئله است. این نوشتار تلاش می‌کند تا از منظری جدید موضوع را بررسی کند. مفروض این نوشتار این است که در کنار عوامل سیاسی و اقتصادی، نوعی از ذهینت‌سازی و باور عمومی در دو سوی ماجرا در چگونگی و سرعت فتوحات اثر داشته است. در این نوشتار تلاش می‌شود با خوانش دوباره متون تاریخی و با روش توصیفی ‌ـ تحلیلی، فضای ذهنی کسانی که درگیر فتوح بوده‌اند بازسازی شود؛ به‌ویژه، سویه ایرانی، مورد توجه بیشتر قرار گرفته است و نشان داده می‌شود که چگونه باورهای ماوراءالطبیعی باعث انگیزه بیشتر یا کمتر در جنگ شده است.

واژگان کلیدی

فرامادی، ماوراءالطبیعه، خواب و رویا، آینده‌گویی، فتوحات.

طرح مسئله

بررسی بی‌طرفانه و معطوف به حقیقتِ منابع تاریخی نشان می‌دهد که فتح ایران توسط مسلمانان در نخستین سال‌های پس از رحلت رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، با سهولت و مقاومت اندکی انجام شده است. تحلیل‌های مختلفی در باب این سهولت و سرعت ارائه شده است. البته هنوز هم می‌توان با بررسی وضعیت سیاسی و اجتماعی و اقتصادی جامعه ایران نکات ارزشمندی برای فهم این موضوع مهم و اثرگذار در آینده و تقدیر ایرانیان پیدا کرد. شاید تمایل عمده در تحلیل این موضوع توجه به ساختارهای کلان اجتماعی و سیاسی در دو سوی ماجرا بوده و کمتر به موضوعات جزیی که بخشی از زندگی مردم و بازیگران عرصه تاریخ بوده، توجه گردیده است.

یکی از موضوعاتی که در تحلیل این مسئله می‌تواند راهگشا باشد و افق تازه‌ای در برابر مورخان بگشاید، توجه به برخی رفتارهای مردم است که ریشه در باورها و عقاید آنان دارد و حاصل سده‌ها زیستن در ذیل تربیت و ایدئولوژی خاص بوده است. این‌گونه رفتارها عموماً ریشه در دین داشته و مفسران رسمی نیز در فربه و فراگیر کردن آنها نقش عمده‌ای داشته‌اند. البته این وضعیت فقط مخصوص ایران نیست و در روزگار کهن در بسیاری از فرهنگ‌ها قابل مشاهده است. اما این رفتارها و باورها در شرایط خاصِ هر ملتی کارکرد ویژه خویش را داشته و باید آنها را در زمره کردارهای ویژه هر قوم مورد مطالعه قرار داد.

در این نوشتار تلاش می‌شود نقش عقاید و باورهای مردم که در تاریخ نگاری از آن به «امور فرامادی» یاد می‌شود، در فتوحات مسلمانان در ایران بررسی شود. مراد از امور فرامادی نیز اموری است ذهنی و تخیلی اعم از معجزات و کرامات، خواب و رویا، علائم و نشانه‌ها که در خصوص آنها نمی‌توان به عینیت دست یافت؛ اما در عرصه عمل و رخداد تاریخی موثر است. به‌عبارت دیگر امور فرامادی هرچند جنبه ذهنی دارند، هنگامی که در بستر تحولات تاریخی قرار می‌گیرند می‌توانند سیر حوادث را عوض کرده و به‌عنوان عاملی اثرگذار ایفای نقش نمایند. حال این سؤال مطرح می‌شود که این امور فرامادی، ازجمله آینده‌گویی‌های متون مذهبی، خواب و رویاهای دیده شده در دو سوی ماجرا و نشانه و علامت‌ها، چه تاثیری در روند فتوحات داشته‌اند؟

در پاسخ به سؤال پیش‌گفته می‌توان این فرضیه را مطرح ساخت که باورهای فراگیر و عقایدی که ریشه در امور فرامادی داشتند، در عرصه عمل نقش موثری در پذیرش ذهنی و روانی ایرانیان مبتنی بر غلبه از پیش مقدر شده مسلمانان ایفا کرده‌اند. از همین رو مهم‌ترین روایت‌هایی که در منابع درباره پیش‌بینی‌ها و رویاها و نشانه‌های سقوط و پیروزی آمده است، تحلیل می‌شود و از درون این تحلیل به ذهنیت و وضعیت مردمان آن عصر نزدیک می‌شویم. البته این تحلیل سویه دیگری نیز دارد و آن فاتحان هستند. آنان نیز در کار جنگ به اموری که خارج از میدان جنگ و کارزار بود توجه داشتند. لذا اشاره به این باورها و نقششان در فتوحات می‌تواند مکمل سویه نخست این نوشتار باشد. هرچند که بررسی باورهای ایرانیان از اولویت و اهمیت بالاتری برخوردار است.

به لحاظ پیشینه پژوهش نیز خاطرنشان می‌شود این موضوع تاکنون به‌عنوان پژوهشی مستقل و با رهیافتی تحلیلی مورد کنکاش و بررسی محققان و پژوهشگران حوزه تاریخ ایران قرار نگرفته است. تنها در کتاب ستیز و سازش به موضوع، از منظرِ متونِ مذهبی و به‌ویژه زرتشتی پرداخته شده و متون تاریخی و روایت‌ها کمتر مورد توجه قرار گرفته است. لذا سعی پژوهش حاضر بر کالبد شکافی دقیق مسئله با استفاده از متون و منابع موثق تاریخی در کنار متون مذهبی اسلامی و زرتشتی، به روش توصیفی ـ تحلیلی است.

آینده‌گویی در متون مذهبی

یکی از دل‌مشغولی‌های انسان درگذشته و حتی امروز آگاهی از آینده و فهم تحولاتی است که به‌وقوع خواهد پیوست. آینده‌گویی، (1) فرایندی است که در آن تحولات و اتفاقات آینده بیان می‌شود. این فهم از آینده یا ریشه در علم داشت یا اینکه از منبعی آسمانی و بی‌واسطه به بشر ابلاغ می‌گردید. اولی سبب‌ساز رونق بازار طالع‌بینان و منجمان و پیشگویان در میان عوام و حتی به‌طور افزون‌تر در دربار سلاطین می‌گردید، به‌طوری که متون تاریخی آکنده است از روایات و اخباری که از زوال حکومت‌ها، بروز بلاها و امراض، وقوع پیروزی و شکست و ... خبر می‌دهند. دومی نیز در متون مذهبی بازتاب داشت. از آنجا که این منابع جنبه الهی دارند، بیشتر از سوی مردم مورد توجه و اطمینان قرار می‌گرفتند و با توجه به اعتقادات عمیق مردم نسبت به اخبار آنها، می‌توان گفت که این‌گونه روایات تأثیر بسزایی در روند حرکت جامعه و تاریخ داشته است ـ البته در روزگار ما نیز پیش‌بینی آینده در قالب‌های علمی پیگیری می‌شود (2) و بشر علاقه‌مند است تا همچنان سیر تحولات آینده را پیش‌بینی کند که این خود از اهمیت موضوع خبر می‌دهد. هرچند شیوه‌ها و چگونگی اثرگذاری آنها تغییر کرده است.

فتوحات مسلمانان در ایران نیز یکی از عرصه‌های تأثیر پذیرفته از این‌گونه اخبار و روایات است. در اینجا تلاش می‌شود تا در هر دو سوی ماجرا نقش این پیش‌بینی‌ها در مبارزه و جنگاوری طرفین بررسی شود. نخست به آینده‌گویی‌های متون مذهبی زرتشتی و نقشی که در باورپذیر کردن اموری این چنین برای مردم داشت، اشاره می‌کنیم. که تربیت دینی ایرانیان تحت تعالیم زرتشت باعث ریشه‌دار شدن این مفاهیم گردیده بود.

آینده‌گویی‌های زرتشتی غالباً بر اعتقاد به پایان جهان مبتنی هستند، این اعتقاد آخرالزمانی خود ریشه در بینش هند و اروپایی دارد. (3) در زند بهمن یسن که توسط فرد ناشناسی در سده سوم هجری تصحیح شده است، دوره‌های مختلف تاریخ مزداپرستی هریک به شاخه‌های درختی تشبیه می‌شود که جنس آنها از فلزات گوناگون با ارزش‌های متفاوت است. زرتشت که آنها را در خواب دیده در خصوص معنای آنها از اورمزد سوال می‌کند و او شاخه زرین را به صدر دین یعنی دوره ویشتاسب تفسیر کرده، شاخه سیمین را حاکی از دوره نوه او، اردشیر (ارتاخشر) کی شاه، و شاخه فولادین را زمان خسرو اول و شاخه‌ای که با آهن درآمیخته را کنایه از دوران فرمانروایی دیوان از دودمان «آئشم» معرفی می‌کند. (4) در مکاشفه دیگر زرتشت، درخت زمانه هفت شاخه دارد و اورمزد در تفسیر دو شاخه آخر چنین می‌گوید: «آن‌که پولادین است پادشاهی خسرو قبادان است که مزدک بامدادان گجسته، دشمن دین، را که با جداراهان ایستد (با مخالفان همراه باشد) از این دین باز دارد. آن‌که آهن برآمیخته است، ای زردشت سپنتمان پادشاهی بد دیوان گشاده‌موی در سر هزاره توست یعنی آنگاه که سده دهم تو به سر رسد.» (5)

در فصل چهارم همین متن، زردشت از نشانه‌های سده دهم می‌پرسد و اورمزد به وی چنین می‌گوید: (6) ای زرتشت نشانه‌ای که در سر هزاره تو باشد روشن سازم: «در آن پست‌ترین زمان یک‌صد گونه و یک‌هزارگونه و ده‌هزارگونه دیوان ژولیده مویِ خشمْ تخمْه (بدذات) از راه برسند. بدترین نژادها از سوی خراسان به ایرانشهر تازند و درفشی برافشانند، سلاح سیاه برند و موی گشاده به پشت دارند. بن و زاد آن تخمْه خشمْ پیدا نیست. آنها به سرزمین ایران که من اورمزد آفریدم بتازند، چنان‌که بسیار چیز بسوزانند و خانه‌ها، ده‌ها و ... را تباه کنند و هر آنچه که من اورمزد آفریدم نابود سازند. این دین پاک مزدیسنا، آتش بهرام که در آتشکده نشانده شده است، به نیستی رسد و زنگان و آورگان به پیدایی رسند. ای زرتشت در آن زمان شگفت پست‌ترین بندگان به فرمانروایی نواحی ایران رسند. خُردان دختر آزادگان، بزرگان و مغ مردان را به زنی گیرند و آزادگان و بزرگان به بندگی برسند ... پادشاهی و فرمانروایی ایرانشهر به‌دست انیران افتد.» (7) بسیار مایة تأسف است که نگارنه مقاله خشم تخمان ژولیده موی ستیزه‌جوی شهوت‌خوی دیوروی را به مسلمانان ‌ـ که فاتح ایران بودند ـ تأویل برده است.

همچنین گفته می‌شود هم‌زمان با تأسیس سلسله ساسانی توسط اردشیر بابکان در ایران عموماً پیشگویی می‌کردند که هزار سال پس از زرتشت، کیش او و شاهنشاهی ایران هر دو سقوط خواهند کرد. در آن موقع از هزار سال تقریبا هشت‌صد و پنجاه سال گذشته بود. اردشیر ظاهراً از ترس اینکه مبادا پیشگویی مزبور تحقق یابد و برای اینکه دودمان وی بیشتر عمر کند، چنین وانمود ساخت که فقط 566 سال از هزار سال گذشته است و بنابراین، امید داشت که خاندان او 434 سال دیگر برپا بماند و درواقع همین‌طور هم شد، زیرا یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی در سال 2 ـ 651 بعد از میلاد، به قتل رسید. (8)

حسن پیرنیا در کتب ایران باستان در این خصوص چنین آورده: «من در فارس و کرمان با علمای مجوس ملاقاتی کرده، مطلبی در ضمن صحبت کشف کردم که در هیچ‌یک از کتب تواریخ فرس و دیگران ضبط نشده و آن این است که زرتشت بورشسب بن اسبیمان در آوستا ذکر کرده، که سیصد سال دیگر اضطرابی بزرگ روی دهد، ولی بدین من خللی وارد نیاید، ولی وقتی که هزار سال بگذرد، دین و ممالک هردو زوال یابند.» (9)

نوشته دیگری با مطالبی درباره آخرالزمان، اویاتکار جاماسپیک است که قسمت اعظم آن فقط به‌صورت ترجمه‌های پارسی و پازند به‌جای مانده؛ ولی آغاز آن احتمالاً به سده ششم می‌رسد. اساس داستان یک گفت و شنود دو به دو میان شاه ویشتاسپ، نخستین زرتشتی‌ای که بر اورنگ شاهی ایران تکیه‌زده، و وزیر با تدبیرش، جاماسپ است که به‌روایتی، داماد زرتشت(پیامبر) بوده است. پادشاه از حکیم پرسش‌هایی می‌کند تا از آینده آگاه شود و پیشگو در پاسخ او سرنوشت دین در آتیه و مصایبی را که بر ایران وارد خواهد شد بیان می‌کند. (10) جاماسپ نیز به وی چنین پاسخ می‌دهد که: این دین هزار سال روا باشد پس از آن مردمانی که هم پیمان‌شکن هستند با یکدیگر رشک و دروغ کنند و سبب شود که ایرانشهر به‌دست تازیان سپرده شود و تازیان هر روز نیرومندتر شوند و شهر شهر را تسخیر کنند و بسیار گنج‌های پادشاهان ایران به‌دست دشمنان رسد و مرگ بی‌زمانه و نابهنگام گسترش یابد، همه ایرانشهر به‌دست دشمنان تازی افتد و انیرانیان با ایرانیان درهم خواهند آمیخت، به‌طوری‌که ایرانی از انیرانی مشخص نشود. سواره پیاده می‌شود و پیاده، سوار می‌شود و دوران به‌دست نااهلان و نابخردان گذرد.

از آن گذشته، متن‌های مربوط به آخرالزمان و علائم آن در کتاب‌های دیگر نیز پراکنده است؛ فی‌المثل، بخش بیست و چهارم از کتاب زادسپرم، به نام چیتکی‌ها، که حاوی توصیف‌های شایان توجهی از رویدادهای روز رستاخیز است نیز در بندهشن، داستان مشابهی در بخش سی‌ام آمده.

براساس اعتقادات زرتشتی در آخرالزمان منجی و رهاننده‌ای ـ سوشیانت (11) ـ ظهور می‌کند تا با پلیدی‌ها مبارزه و دین را احیا کند. (12) با ظهور اوست که دین مزدیسنا کمال می‌پذیرد و استقرار می‌یابد. (13) ازهمین‌رو هم‌زمان با فتوحات مسلمانان، موبدان و سایر زرتشیان رخدادهای تاریخی را به‌گونه‌ای توجیه می‌کردند که گویا مسیر تاریخ به‌سمت ظهور منجی پیش می‌رود و با تسخیر کامل ایرانشهر توسط فاتحان که به دیوان تعبیر می‌شدند، رستاخیز برپا خواهد شد. لذا در برابر آنها مقاومت چندانی نکردند و آن را برای خود مقدر از سوی خدا می‌دانستند و به خیال خود زمینه ظهور منجی را فراهم می‌آوردند. (14)

آینده‌گوی‌هایی که دلالت بر شکست ایرانیان و تقدیر از پیش نوشته آنان داشت، فقط در سوی ایرانیان نبود؛ بلکه فاتحان نیز از چنین ادبیاتی برخوردار بودند و در کنار شورِ ایمان و جنگاوری، از آن به‌عنوان محرک و برانگیزاننده‌ای قوی بهره می‌بردند. قرآن به‌عنوان متن مقدس مسلمانان از نخستین عواملی است که آینده را برای آنان امیدوارکننده ترسیم می‌کند و وعده پیروزی و غلبه بر قدرت‌های سیاسی آن روزگار را به مسلمانان می‌دهد؛ به‌ویژه غلبه بر دو امپراطوری روم و ساسانی. چنان‌که در آیه 20 سوره فتح آمده است: «و خدا به شما غنیمت‌های فراوان [دیگری] وعده داده که به‌زودی آنها را خواهید گرفت و این [پیروزی] را برای شما پیش انداخت و دست‌های مردم را از شما کوتاه ساخت تا برای مؤمنان نشانه‌ای باشد و شما را به راه راست هدایت کند.» این آیه به اتفاق اکثر مفسران اشاره به فتح ایران و روم دارد. (15) تحقق این وعده‌ها در کوتاه مدت می‌توانست بر عمق ایمان و اعتقاد مسلمانان به پیروزی بیفزاید و آنان را به پیروزی بر نیروهایی امیدوار کند که هرگز تصوری از رویارویی و غلبه بر آنان نداشتند که ازجمله آن می‌توان به آیات ابتدایی سوره روم اشاره کرد که با پیشگویی پیروزی روم بر ایران پس از شکست‌شان و تحقق یافتن آن پس از چند سال از نزول این آیات، دلالت دارد. در این آیات می‌خوانیم: «رومیان شکست خوردند، در نزدیک‌ترین سرزمین، و[لی] بعد از شکست‌شان، در ظرف چند سالی، به‌زودی پیروز خواهند گردید، [فرجامِ] کار در گذشته و آینده از آنِ خداست و در آن روز است که مؤمنان از یاری خدا شاد می‌گردند، هر که را بخواهد یاری می‌کند، و اوست شکست‌ناپذیر مهربان. وعده خداست، خدا وعده‌اش را خلاف نمی‌کند، ولی بیشتر مردم نمی‌دانند.» به گفته برخی مفسران، کسری سپاهی به سرکردگی شهریران نامی به‌سوی روم گسیل داشت و او بر رومیان تاخته کشتار و ویرانی کرد و درختان زیتون برید. قیصر مردی به‌نام یحنس را به مقابله فرستاد که در اذرعات و بصری که مرز عربستان و شام بود، با شهریران روبه‌رو شد و از ایرانیان شکست خورد و این خبر به پیغمبر(صلی الله علیه و آله) و اصحابش در مکه رسید و بر ایشان گران آمد که مجوس بر مسیحیان رومی غلبه کنند، اما کفار مکه خوشحال شدند و در ملاقات با مسلمین زخم زبان می‌زدند که شما و مسیحیان اهل کتابید و ما امّی هستیم. دیدید که برادران ایرانی ما بر برادران رومی شما پیروز شدند ما نیز بر شما غلبه خواهیم کرد. آیات مورد بحث در جواب مشرکان نازل گردید که رومیان بعد از چند سال غالب خواهند شد. اسماعیل بن ابراهیم واعظ از ابوسعید خدری روایت می‌کند که پس از چند سال، در روز بدر که مسلمین بر مشرکان پیروز شدند، رومیان نیز بر ایرانیان غلبه یافتند و مؤمنان از خبر غیبی قرآن به شگفت آمدند. (16) وقوع این رخداد که وعده قرآن بود در کنار آیاتی که مسلمانان را تشویق به جهاد (17) می‌کرد و پاداش اقداماتشان را به‌یاد می‌آورد، (18) مسلمانان را در جنگ راسخ‌تر می‌گرداند؛ زیرا که خداوند را در هر حال حامی و نگهبان خود می‌دانستند.

نقش موثر این نوع آینده‌گویی در قرآن و تشویق مسلمانان به تحقق آنها به خوبی در روایت‌های تاریخی مشاهده می‌گردد. تحلیل محتوای روایت‌های تاریخی نشان می‌دهد که گفتمان حاکم بر روایت‌های تاریخی اعتماد مسلمانان به تحقق وعده‌های الهی است. اشاره‌ای به برخی از این روایت‌ها می‌تواند مؤید این استدلال باشد. هنگامی که فرستادگان مسلمان به حضور یزدگرد رسیدند، وی به مترجم خود گفت: «از اینان بپرس که برای چه آمده‌اند و چه چیز آنان را به نبرد با ما برانگیخته است؟ شاید بدان سبب که ما از آنان غفلت ورزیده‌ایم و اینک بر ما گستاخ گشته‌اند. نعمان بن مقرن از یاران خود اجازت طلبید و به پاسخ‌گویی پرداخت و عباراتی بدین مضمون بگفت که: خداوند بر ما ببخشود و پیامبری بر ما مبعوث کرد که صفاتی چنین و چنان داشت و او ما را به اینجا که چنین و چنان است، فرا خواند و ما را وعده‌هایی چنین و چنان داد. ... سپس ما را به جهاد با اقوامی که نزدیک ما بودند، فرمان داد و خواست تا آنان را به دادگری فراخوانیم.» (19)

طبری روایت می‌کند در آستانه نبرد قادسیه، رستم به مرد عربی دست یافت و به او گفت: «برای چه آمده‌اید و چه می‌خواهید؟ گفت: به جستجوی موعود خدا آمده‌ایم. گفت: موعود خدا چیست؟ گفت: اگر از مسلمان شدن دریغ کنید، زمین و فرزندان و جان‌های شما. رستم گفت: و اگر پیش از این کشته شوید؟ گفت: وعده خدا چنین است که هر کس از ما پیش از این کشته شود او را به بهشت درآورد و آنچه را با تو گفتیم به باقیماندگان ما دهد و ما به این یقین داریم. رستم گفت: پس  ما را به‌دست شما داده‌اند؟ گفت: ای رستم! وای بر تو اعمالتان شما را به‌دست ما داده و خدا به سبب آن تسلیمتان کرده، از آنچه اطراف خود می‌بینی فریب مخور که تو با انسان‌ها طرف نیستی، بلکه با قضا و قدر پنجه افکنده‌ای» (20) طبری سپس روایات دیگری از این گفتگو بیان می‌کند که حائز اهمیت  است: «ما به فرمان پروردگارمان سوی شما آمده‌ایم که در راه وی پیکار کنیم و فرمان او را به‌کار بندیم و وعده او را محقق کنیم و شما را به اسلام و به حکم خدا بخوانیم که اگر پذیرفتید شما  را می‌گذاریم و باز می‌گردیم و کتاب خدا را میانتان وامی‌گذاریم و اگر نپذیرید بر ما واجب است که با شما پیکار کنیم، مگر آنکه جزیه دهید که اگر ندهید، خداوند سرزمین و فرزندان و اموال شما را به ما دهد.» (21)

ابن‌خلدون در خصوص یادآوری چنین وعده‌هایی از سوی مسلمین در روند فتوحات می‌نویسد: «سعد ابن ابی‌وقاص در آستانه نبرد ارماث برای مردم سخن گفت و آنان را به نبرد تحریض کرد و وعده‌های خداوند را به گوش‌هایشان رسانید» (22) درخصوص وی این روایت نیز منقول است که پس از حمد و ثنای خدای گفت: «خدا حق است و در ملک خویش شریک ندارد و گفتار او بی‌تخلف است، خدا ـ جل ثنائه ـ گوید: وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبـُور‌ِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْر‌ِ أَنَّ الأَرْضَ یَر‌ِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ؛ (23) از پی آن کتاب در زبور نوشتیم که زمین را بندگان شایسته من به میراث می‌برند. این میراث شماست و وعده پروردگار شماست که آن را از سه سال پیش به شما روا کرده و تاکنون از آن می‌خورید و می‌گیرید و مردمش را می‌کشید و از آنها باج می‌گیرید و اسیرشان می‌کنید و این به سبب کار جنگاوران شماست. اینکه این جمع پارسیان سوی شما آمده و شما سران و بزرگان عربید و نخبگان هر قبیله و نیروی آنها که به جا مانده‌اند اگر به دنیا بی‌رغبت باشید و به آخرت علاقه‌مند باشید، خدا دنیا و آخرت را به شما می‌دهد و این کسی را به اجل نزدیک نخواهد کرد و اگر فرو مانید و سستی کنید و ضعف نشان دهید، نیرویتان برود و آخرتتان تباه شود.» (24)

در جایی دیگر زهره، فرمانده مسلمانان در گفتگوی با رستم چنین می‌گوید: «خدای به پیمبر خویش گفت: من این گروه را بر کسانی که به دین من نگراییده‌اند، تسلط می‌دهم و به‌وسیله اینان از آنها انتقام می‌گیرم و مادام که به دین من معترف باشند غلبه با آنهاست که دین من حق است و هر که از آن بگردد زبون شود و هر که بدان چنگ زند عزت یابد.» (25)

علاوه بر قرآن، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نیز بارها به مسلمین وعده و نوید پیروزی بر روم و ایران را داده بود. گفته می‌شود در غزوه احزاب، زمانی که به توصیه سلمان فارسی اصحاب شروع به حفر خندق کردند به سنگی بزرگ و سختی بر خوردند که هرچه به آن ضربه می‌زدند اثری نداشت، اما پیامبر بر سنگ سه ضربه زد و هربار برقی از آن جست (26) و به مسلمانان بشارت فتح حیره و مدائن و همچنین شام و یمن را داد. (27)

پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله) با شگل‌گیری حکومت نوپای دینی در مدینه و گسترش اسلام نامه‌ای برای خسروپرویز فرستادندکه منشأ پیامدهای مهمی گردید. به اعتراف اکثر منابع، زمانی که عبدالله بن حذافه، فرستاده پیامبر نامه را به خسرو پرویز داد، وی نامه را به علت ذکر نام پیامبر(صلی الله علیه و آله) قبل از نام خود پاره کرد و نامه‌ای به باذان، حاکم خود در یمن نوشت که او را پیش وی بفرستد، باذان هم دوسالار، فیروز بن دیلمی و خسرو و به‌قولی بابویه را با گروهی به همین امر نزد پیغمبر(صلی الله علیه و آله) در مدینه فرستاد. (28) صاحب  طبقات الکبری می‌نویسد: «آن دو آمدند و نامه باذان را به پیامبر(صلی الله علیه و آله) دادند. رسول خدا تبسم کرد و آن دو را درحالی‌که می‌لرزیدند به اسلام دعوت کرد و فرمود: بروید فردا پیش من بیایید تا آنچه، باید به شما بگویم. فردا که آمدند، پیامبر فرمود: به سالار خود بگویید که پروردگار من خدایگان او را دیشب هفت ساعت از شب گذشته از میان برد و کشت و آن شب، شب سه شنبه هشتم جمادی‌الاولی سال هفتم هجرت بود. پیامبر(صلی الله علیه و آله) اضافه فرمود که خدای تعالی پسر خسرو [یعنی] شیرویه را بر او چیره گردانید و او خسرو را کشت. آن دو پیش باذان برگشتند و باذان و تمام ایرانیانی که در یمن بودند، مسلمان شدند». (29)

گفته می‌شود زمانی که اخبار پاره شدن نامه توسط خسرو پرویز به پیامبر رسید ایشان فرمودند: «اللَّهمّ مزّق ملکه؛ خدایا مملکتش را از هم بپاش.» (30) و برخی دیگر نقل کرده‌اند که پیامبر فرمود: «مزق اللّه ملکه کما مزّق کتابی.» (31) همچنین منقول است که خسروپرویز پس از پاره کردن نامه، مشتی خاک برای پیامبر فرستاد. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: «او نامه ما را پاره کرد، هان که به‌دست مردم خویش پاره شود. او ما را خاک فرستاد، هان که شما مالک خاک او شوید.» (32)

این مطالب نشانگر باور به آینده‌گویی در دو سوی درگیر فتوحات است و به‌نظر می‌رسد اعتقاد به تغییراتی که گریزی از آنها نیست به بخشی از باور عمومی تبدیل شده بود و وقایع تاریخی را به نوعی با آنها تطبیق می‌دادند. البته این باورها در مرحله عمل و در فرایند فتوح در قالب‌های دیگری بازتولید می‌شد و در پاسخ به نیازهای زمانه و تحولاتی که در حال وقوع بود، جامه‌های گوناگون در  برمی‌کرد. در ادامه به بخشی از عوامل فرامادی که در ذیل این باورها ترویج و تبلیغ می‌شد، پرداخته می‌شود.

پی نوشت:

1. Prediction.

2. اینگلهارت و ولزل، نوسازی، تغییر فرهنگی و دموکراسی، ص 117.

3. چوکسی، ستیز و سازش، ص 71.

4. راشد محصل، زند بهمن یسن، ص 2؛ با توجه به برابر بودن این مطالب با دنکرت گفتنی است صورت یادشده در دنکرت به پادشاهی ادشیر کیانی و خسرو انوشیروان اشاره ای ندارد و این نشان از افزودن این دو در سال های بعدی است. (زند بهمن یسن، ص 23)

5. همان، ص 3؛ ریپکا، تاریخ ادبیات ایران از دوران باستان تا قاجاریه، ص 68.

6. لازم است از مخاطبان محترم به خاطر نقل این جملات عذرخواهی به عمل آید. قصد آن است که نشان داده شود باور آن روز ایرانیان که ناشی از پیشگویی پیشوایان آنان یا افکار رایج در جامعه آن روز بوده است در عملکردشان مقابل مسلمانان تأثیر داشته است.

7. محصل، زند بهمن یسن، ص 9 ـ 4.

8. راوندی، تاریخ اجتماعی ایران، ج 1، ص 570.

9. پیرنیا، تاریخ ایران باستان، ج 3، ص 2543.

10. ریپکا، تاریخ ادبیات ایران از دوران باستان تا قاجاریه، ص 69 ـ 68 .

11. نجات‌دهنده مقدسی که به وعده کتاب اوستا می بایست برای استقرار عدالت اجتماعی ظهور کند. سوشیانت سومین و آخرین فرزند (آینده) زرتشت است که سی سال به پایان هزاره هوشیدرماه از مادر متولد می‌شود. او آخرین نجات بخش دین زرتشت است و هزاره او پنجاه و هفت سال به درازا می‌کشد و به رستاخیز می‌پیوندد. (محصل، زند بهمن یسن، ص 46؛ همو، نجات‌بخشی در ادیان، ص 39؛ کرستین سن، ایران در زمان ساسانیان، ص 216)

12. محصل، زند وهومن یسن، ص36؛ بنگرید به: همو، نجات بخشی در ادیان، ص 44 ـ 39.

13. همان، ص 40.

14. چوکسی، ستیز و سازش، ص 71.

15. شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج 4، ص 198؛ مکارم شیرازی، الأمثل فی تفسیر کتاب الله المنزل، ج 16، ص 470؛ سورآبادی، تفسیر سورآبادی، ج 4، ص 2369.

16. واحدی، أسباب نزول القرآن، ص 354.

17. انفال (8): 39.

18. حج (22): 40؛ صف (38): 13؛ فرقان (25): 16.

19. ابن‌خلدون، تاریخ ابن‌خلدون، ج 1، ص 511.

20. طبری، تاریخ طبری، ج 5، ص 1677.

21. همان، ص 1703.

22. ابن‌خلدون، تاریخ ابن‌خلدون، ج 1، ص 516.

23. انبیاء (21): 105.

24. طبری، تاریخ طبری، ج 5، ص 1707.

25. همان، ص 1689.

26. همان، ج 3، ص 1070.

27. خواندمیر، تاریخ حبیب السیر، ج 1، ص 360.

28. واعظ خرگوشی، شرف النبی، ص168؛ مسعودی، التنبیه والإشراف، ص238؛ ابن‌اثیر، الکامل (ترجمه)، ج 7، ص  250؛ (به‌تحقیق ملک الشعراء بهار)؛ مجمل التواریخ والقصص، ص 251.

29. البصری، الطبقات الکبری، ج 1، ص 245.

30. ابن‌عبدالبر، الاستیعاب، ج 3، ص 889؛ جزری، أسدالغابة، ج 3، ص 108؛ ذهبی، تاریخ الإسلام، ج 2، ص 509؛ مقریزی، إمتاع الأسماع، ج 10، ص 61.

31. واعظ خرگوشی، شرف النبی، ص 168؛ بیضاوی، نظام التواریخ، ص 52؛ بناکتی، تاریخ بناکتی، ص 65؛ شبانکاره‌ای، مجمع الانساب، ج 1، ص 252؛ مستوفی، تاریخ گزیده، ص 123.

32. همدانی، مختصر البلدان، ص 167.

مجید حاجی‌بابایی: استادیار دانشگاه اراک.

علی زارعی: کارشناسی‌ارشد تاریخ ایران اسلامی.

فصلنامه علمی ـ پژوهشی تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی 15

ادامه دارد...


نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها